responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 5  صفحه : 2

حكومت، دين، فرهنگ


بخش عمده فرهنگ، همان عقايد و اخلاقيات يك فرد يا يك جامعه است. رفتارهاي جامعه هم كه جزو فرهنگ عمومي و فرهنگ يك ملت است. برخاسته از همان عقايد است. در واقع عقايد يا اخلاقيات رفتارهاي انسان را شكل مي‌دهند و به وجود مي‌آورند.
خلقيات اجتماعي، رفتارهاي اجتماعي رابه وجود مي‌آورند. بنابراين درست است كه مقوله فرهنگ در موارد زيادي شامل رفتارها هم مي‌شود.
ليكن اساس و ريشه فرهنگ عبارت است از عقيده و برداشت و تلقي هر انساني از واقعيات و حقايق عالم و نيز حليات فردي بو خليات اجتماعي و ملي
مثلاً عزم و اراده،غرور ملي، احساس توانايي، احسان قدرت بر اقدام و عمل و سازندگي، انظباط، نشاط، همكاري و مشاركت
دغدغه فرهنگي، ناشي از دغدغه نسبت به انسانيت انسان و نسبت به اهداف والاي انساني و نسبت به آن چيزهايي است كه حقيقتاً مي‌خواهيم به آنها دست پيدا كنيم و براي آنها تلاش مي‌كنيم و براي آنها زنده هسيتم
البته در حوزه نگرش مادي به مسائل عالم، فرهنگ ـ به معناي عقيده و اخلاق ـ اين جايگاه راندارد، يعني كساني كه مسائل دنيا را، مسائل بشر را، مسائل زندگي را، كاملاً مادي مي‌دانند و مادي تلقي مي‌كنند، براي آنها عقيده و اخلاق، اين اهميتي را كه براي ما دارد، ندارد
تفكر بي طرف و موضع نداشتن در زمينه عقيده و اخلاق و امثال اينها، اين نگرش مادي گرانه غربي است. البته در غرب هم همه اين طور نيستند، در غرب هم تفكرات معنوي و الهي و عرفاتي در مواردي مشاهده مي‌شود.
در اسلام نظر به مسئله عقيده و اخلاق مردم، يك نظر بي تفاوت و بي حساسيت و بدون مسئوليت نيست، اسلام بخشي از گستره‌ي عدالت را به مسئله اخلاق و عقايد اختصاص مي‌دهد، يعني اگر به كسي كه مي‌توان از انحراف او جلوگيري كرد، كمك نشود، نسبت به او بي عدالتي شده است اگر كسي را مي‌توان در زمينه مسائل اخلاقي هدايت و تربيت كرد و انسان چينين كاري را نكند، نسبت به او ظلم و بي عدالتي كرده است.
در ذيل اين آيه شريفه «من اجل ذلك كتبنا علي بني اسرائيل انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعا و من احياها فكانما احيا الناس جميعا» چند روايت هست كه حضرت مي‌فرمايند: كسي كه انسان را از «حرق او قتل» نجات بدهد. در يك روايت هم خود حضرت مي‌فرمايند كه ياانسان را هدايت كند، بعد مي‌فرمايند «ذلك تاويلها الاعظم» او را فراهم بكند، يا كسي رااحياء بكند، يعني موجبات هدايت او را فراهم بكند، آنگاه انسان در همه بشريت يك گوهر است، وقتي شما به گوهر انساني كمك كرديد و او را هدايت نموديد ـ چه در زمينه عقيده و چه در زمينه اخلاق ـ گوهر بشري كمك كرده‌ايد و ياري رسانده‌ايد، بنابراين، اين همان ارزش را خواهد داشت.
حالا در چنين شرايطي پيش مي‌آيد كه آيا حكومت مي‌تواند بگويد من آزادي و امنيت را فراهم مي‌كنم، مردم خودشان بروند، ميدان معارضه و بحث عرضه و تقاضاست، هر كس هر چه مي‌توانست، در بازار عرضه و تقاضا مطرح كند، هر چه شد شد؟! نه، به هيچ وجه، اين جزو وظايف دولت اسلامي است كه در اين آشفته بازار احتمالي، يا حتي غير آشفته بازار، در بازار عرضه فرهنگ و عقيده و اخلاق، نگذارد عائله او ـ يعني ملت ـ دچار گمراهي بشوند، يعني همان احساسي را كه انسان نسبت به زن و بچه خودش دارد، همان را بايد نسبت به ديگران هم داشته باشد. شما اگر بدانيد كه فرزند خودتان دچار يك انحطاط اخلاقي شده كه از نظر شما و از نظر جامعه زشت است، ياد در معرض آن قرار گرفته، چگونه عكس العمل نشان مي‌دهيد؟
من نمي‌دانم شما اين كتاب خانم «ايزال النده» را خوانده‌ايد يا نه، كتاب خيلي جالبي است. او از قوم خويش‌هاي همين «سالوادور آلنده» معروف است. در اين كتاب ذكر مي‌كند كه يكي از كاركنان مهم يك كشور امريكاي لاتين، در يك جايگاه ضد اخلاقي ـ كه نمي‌شود در اينجا تشريحش كرد ـ با فرزند خودش برخورد مي‌كند. اين شخص به آنجا رفته بود كه شاهد كارهاي ضد اخلاقي جوان‌ها ديگران باشد، اتفاقاً جوان خودش را در آنجا مشاهده مي‌كند. او آنچنان بي تاب مي‌شود كه از شدت آن مثلاً سكته مي‌كند يا دچار جنون مي‌شود.
در اسلام فرقي بين فرزند خود انسان و فرزند ديگران نيست. يعني اگر چيزي را مشاهده مي‌كنيد كه براي فرزند شما نامطلوب و سنگين و غير قابل تحمل است، عيناً همين احساس را بايد نسبت به فرزندان ديگران داشته باشيد، حالا اگر هم نمي‌توانيد اين احساس را داشته باشيد، عمل شما بايد اين طوري باشد. البته عواطف انسان نسبت به فرزند خودش با ديگران فرق دارد. اما وظيفه‌اش فرقي ندارد. وظيفه‌اش يكسان است. اگر مشاهده مي‌كند كه فرزند ديگري، دارد در مزبله‌اي سقوط مي‌كند يا در لغزشگاهي دارد قرار مي‌گيرد كه اگر فرزند خودش بود، جلوي او را مي‌گرفت، بايد جلوي فرزند ديگري را هم بگيرد
اين قاعده و قرار داد، معنايش آن نيست كه ما بيابيم كه بخشنامه صادر كنيم كه حرف و عقيده ما بايد با ريخن سرب در دهان گوينده آن پاسخ داده شود، نه. اين اصلاً ربطي به آن ندارد. مقوله دين دولتي، دين بخشنامه‌اي توصيه اخلاقي با زور سرنيزه يك مقوله ديگر است، اين مطلبي كه من مي‌گويم مقوله ديگري است. آن كارها رانبايد كد و هيچ عاقلي هم نمي‌كند.
آن كساني كه براي مسائل اخلاقي و ديني و عقيدتي، به سر نيزه و زور و اين چيزها متشبث مي‌شوند، از عقل سالم محرومند، ما اينها را توصيه نمي‌كنيم اما مقولات با هم مختلفند.
در بعضي جاها دولت وظيفه ندارد، اين زمينه مسائل عبادي هم هست. در زمينه مسائل ديني هم هست. فرض بفرماييد بخشنامه صادر كنيم كه كارمندان ادارات بايد سر ظهر حتما نماز اول وقت بخوانند. نه، به شما چه؟! يكي نماز اول وقت مي‌خواند يكي نمي‌خواند. مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني مي‌گفت كه يك نفر گفته طلبه‌ها چرا نمازشان را دم آفتاب مي‌خوانند؟ ايشان با همان لهجه قرويني خودش مي‌گفت: من گفتم مؤمن! خدا اجازه داده است، تو اجازه نمي‌دهي؟ خدا گفته تا دم آفتاب مي‌شود نماز بخوانيد. حالا تو مي‌گويي باي حتما اول وقت خواند؟ گاهي گفته مي‌شود كه كاركنان بايد حتماً در نماز جماعت شركت كنند، نه، نماز جماعت مستحب است، اگر «بايد» بود، مي‌گفتند واجب است. ما هزاران مقوله از اين قبيل داريم كه جاي بخشنامه و دخالت دولت نيست و دخالت، يا افراد را بيزار مي‌كند يا رياكار تربيت مي‌كند. اينها را بايد كنار گذاشت. بعضي جاها هم اصلا بايد تغافل كرد و به رو نياورد بايد تجاهل العارف كرد. مي‌بينيد خطاست، بايد رويتان را بر گردانيد، يعني من نديدم، يك جاهايي هم دخالت اصلا حرام است. مثلاً فرض كنيد كه آدم گفت وگوي محرمانه تلفني دو نفر را كه يك رابطه حرامي با هم دارند، گوش كند. مگر اين كه براي مقصد بالاتري باشد، والا گوش كردنش هم حرام است. ترتيب اثر دادانش هم همين طور. اما يك جا هم بايد وارد بشود. يك جا هم بايستي دخالت قانوني بكنيد. يك جا هم بايد نظارت قانوني بكنيد، مانع چيزي و مؤيد چيزي بشويد، چيزي را تسهيل و در جلوي چيزي مانع ايجاد كنيد. ضابطه اينها هم يك عقل جمعي فعال است. اينها چيزهايي است كه جمعي از افراد بايد در مركزي بنشينند فكر كنند، مطالعه كنند و رويش تصميم‌گيري كنند.
نسبت به مقوله فرهنگ نمي‌شود بي تفاوت بود. آن كساني كه به ما مي‌گويند شما بي تفاوت باشيد، در زمينه‌هاي خودشان ـ همان طور كه گفتم ـ خيلي متعصبانه برخورد مي‌كنند، پروتكل‌هاي غربي در زمينه‌هاي مختلف از لحاظ آداب و رفتار آنچنان غير قابل شكست و غير قابل نفوذ است كه شما ديديد و در قضيه سفر آقاي رئيس جمهور به فرانسه ـ كه چيزي بيش از يك پروتكل نبود ـ اين همه جنجال درست شد و از دو طرف كشمكش شد، البته خودشان يك راه حل عاقلانه برايش پيدا كردند، چون نمي‌توانستند بيشتر از آن جلو بيايند. از اين طرف هم بحمد اللّه‌ دولت و رئيس جمهور ما مقاومت و ايستادگي كردند و كارشان براي ما عزت درست كرد و موجب شد كه آنها عقب نشيني كنند، اما شما ديديد كه اينها چقدر روي پروتكل‌هاي گوناگون در زمينه‌هاي مختلف ـ حتي لباس ـ حساسند: شما بايد با اين لباس در مجلس شركت كنيد، حتما بايد پاپيون يا كراوات بزنيد، بدون آن نمي‌شود. در اين مجلس وارد شويد يعني اين قدر روي اين مسائل حساسند و دقت دارند و غيرقابل اغملض و غير قابل گذشتند، آنگاه به بنده و جناب عالي مي‌گويند كه شما داريد، دست بشوييد، براي اين كه ما معتقد نيستيم! اين اصلا قابل قبول نيست.
به نظر من آنجايي كه جاي وارد شدن است، از تهمت و شانتاژ و اين كه شما دين را دولتي كرديد، نهراسيد چون شما دولتي ديني هستيد. بنده معتقد به دين دولتي نيستم ـ دين دولتي، مثل دين، بي اميه و بني عباس است. دين، دين خدايي و دين اعتقادي و دين قلبي است ـ اما شما دولت ديني هستيد، يعني مشروعيتتان براساس يك تفكر ديني و يك عمل ديني است. ناگزيريد كه نسبت به آن پاي بند باشيد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 5  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست