مقدمه
چند سالى است كه روسيه پس از عبور از يك دوره گذار و فائق آمدن بر مشكلات و تنگناهاى اقتصادى، و نيز دستيابى به نظم و ثبات داخلى، خود را در شرايط يك "قدرت درحال بازسازى" و تجديد حيات مىبيند. روسيه در اين شرايط مىكوشد، تا بار ديگر جايگاه خود را به عنوان يك قدرت بزرگ و تأثيرگذار در نظام بينالملل بازيابد؛ تمايلى كه آن را بايد گرايش تاريخى در فرهنگ سياست خارجى روسيه قلمداد كرد. در اين ميان، دو عامل مهم اقتصادى و سياسى موجب شدهاند، تا اين گرايش تاريخى، در رفتار كنونى سياست خارجى روسيه، تجلى بيشترى بيابد:
1. رشد قابل ملاحظه درآمدهاى انرژى روسيه، به واسطه افزايش چشمگير و پايدار قيمت جهانى نفت و گاز؛ 2. تمركز و اشتغال مستمر بخش مهمى از انرژى سياست خارجى ايالات متحده آمريكا در كشورهاى عراق و افغانستان.
در حقيقت اگر در دوره نخست رياست جمهورى پوتين، توجه اصلى دولت وى به مديريت سياست داخلى اين كشور معطوف بود، در دوره دوم، اين توجه، به قلمرو سياست خارجى روسيه، تغيير يافته است.
خاورميانه و موضوعات مختلف معطوف به آن، يكى از مسائلى است كه مسكو، به ويژه در دوره دوم رياست جمهورى پوتين، توجه زيادى به آن داشته است. تردد بالاى ديپلماتيك ميان مقامات خاورميانهاى به مسكو و بهعكس، به خوبى بيانگر بروز نوعى تحرك و پويايى در سياست خاورميانهاى روسيه، و متفاوت از دهههاى گذشته است. چنين به نظر مىرسد كه در پى تحولات پس از 11 سپتامبر 2001، و به ويژه اقدامات نظامى آمريكا در افغانستان و عراق كه به تكثير بنيادگرايى دينى و احساسات ضدآمريكايى در خاورميانه منتهى گرديد، روسيه از اقبال عمومى بيشترى نزد دولتها و افكار عمومى منطقه برخوردار شده است؛ وضعيتى كه اين كشور، خود نيز به استقبال و بهرهبردارى ازآن فكر مىكند.
پرسش اصلى در اين پژوهش آن است كه رويكرد اصلى روسيه به منطقه خاورميانه، به ويژه با توجه به تحركيافتگىسياست خارجى اين كشور درخصوص منطقه ياد شده، در دوره رياست جمهورى پوتين، چيست؟ براساس استدلال موجود در اين پژوهش، آسيبپذيرى امنيتى روسيه، نسبت به بنيادگرايى و راديكاليسم دينى، مهمترين عامل شكلدهنده به سياست خارجى و جهت گيرى اين كشور نسبت به منطقه خاورميانه است. در ارتباط با نگرش روسيه به خاورميانه و اينكه اساساً اين نگرش، تابع كدام عوامل يا رويكردهاست، ديدگاههاى متفاوتى وجود دارد. با نگاهى دقيق به اين ديدگاهها، مىتوان آنها را در قالب سه رويكرد دستهبندى كرد:
1. رويكرد امنيتى
براساس اين نگرش، امنيت روسيه، از تحولات امنيتى در خاورميانه متاثر است؛ بدين معنا كه بروز هرگونه اختلال در صلح و ثبات منطقه، ممكن است بر امنيت روسيه تاثيرگذار بوده و قطعنظر از زيانهاى اقتصادى، اين كشور را وارد منازعاتىدامنهدار سازد. علت اصلى اين نگرانى نيز آن است كه بيش از بيست ميليون مسلمان در نوار جنوبى اين كشور، به خصوص در بخش قفقاز شمالى ساكن هستند. افزايش نرخ زاد و ولد مسلمانان در روسيه، به موازات كاهش جمعيت اسلاوى- ارتدوكسى روسيه، اين نگرانى را تشديد كرده است. دو بار جنگ و درگيرى روسيه با جدايىطلبان چچنى درسالهاى 1994 و 1999، موجب راديكاليزه شدن بخشى از اين جمعيت مسلمان و گسترش اسلام سلفى در اين كشور شده است.
از نظر آريل كوهن، بسيارى از جوانان مسلمان روسى، خود را عضوى از امت جهانى اسلام مىدانند، تا شهروند سرزمين مادرى خود.(1) بحران چچن موجب شد، تا بسيارى گروههاى افراطگراى مذهبى، در سرزمين روسيه رخنه كرده و با قرار گرفتن در كنار مبارزين چچنى به انجام فعاليتهايى نظير قاچاق تسليحات و پول، بهكارگيرى جوانان محلى، ترويج جدايىطلبى و تحريك نواحى مسلماننشين به جدايى از روسيه مبادرت ورزند.
براساس رويكرد امنيتى، روسيه در دور دوم رياست جمهورى پوتين، در پى بهبود تصوير بينالمللى خود نزد جوامع اسلامى است. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه شوروى در دوره نظام دوقطبى، توانسته بود از رهگذر برقرارى روابط مستحكم با جوامع خاورميانهاى، كه داراى گرايشات ضدغربى نيز بودند، به نوعى خود را به عنوان مدافع اسلام معرفى كند.(2) اين مسئله در حالى است كه روسيه به عنوان جانشين شوروى، نتوانست اين جايگاه را حفظ كند. جنگهاى روسيه با چچن، در كنار سياستهاى حمايتگرانه مسكو از صربستان، درخصوص مناطق بوسنى و كوزوو، به تضعيف موقعيت اين كشور نزد جهان عرب و اسلام در دهه 1990 منتهى شده بود؛ به گونهاى كه به گفته پل ريولين، روسيه در پايان اين دهه، نزد جوامع يادشده، نه مدافع، بلكه دشمن اسلام معرفى شده است.(3)
همكارى روسيه با آمريكا در سرنگونسازى رژيم طالبان در افغانستان، گرايشات ضد روسى را نزد جهان عرب تقويت كرد. براساس نگرش امنيتى، روسيه با نگرانى شديد از اين تصوير بينالمللى ايجاد شده نسبت به آن كشور، نه تنها مخالفت خود را با حمله آمريكا به عراق اعلام كرد، بلكه با جدا كردن مسير خود از آمريكا در مبارزه عليه تروريسم، كوشيد تا از رهگذر نزديكى به كشورهاى عربى و مسلمان در خاورميانه، مانع تزريق راديكاليسم مذهبى، از اين منطقه به سرزمين خود شود. از نظر مقامات كرملين، به دليل پيوستگى سرزمينى روسيه با خاورميانه، اين كشور بسيار بيشتر از ايالات متحده، نسبت به افراطگرايى مذهبى آسيبپذير است.
از نظر تحليلگرانى كه براى سياست خاورميانهاى روسيه، رويكردى امنيتى قائل هستند، سياست اين كشور تقويت ثبات منطقهاى، برقرارى روابط متوازن با تمامى دول خاورميانهاى و عدم جانبدارى يكسويه از منافع گروههاىدرگير در بحرانهاى پيچيده خاورميانهاى است. طبق اين ديدگاه، همانگونه كه توسعه روابط با كشورهايىچون ايران و سوريه كه داراى تعارض منافع با آمريكا هستند، براى روسيه واجد اهميت است، برقرارى مناسبات با دول محافظهكار و متحدان سنتى آمريكا در خاورميانه، نظير عربستان، قطر، امارات و اردن نيز از اولويت ويژه در سياست خارجىآن كشور برخوردار است. از اينرو، يكى از دلايل اصلى مخالفت روسيه با اقدام نظامى آمريكا عليه عراق در سال 2003، احتمال تقويت جريانهاى افراطى و حركتهاى تروريستى و جدايىطلب در منطقه خارج نزديك و برخى نواحىداخلى آن كشور بود كه بخش مهمى از جمعيت آنان را مسلمانان تشكيل مىدهند.(4)
در حقيقت روسيه خواهان آن است كه آمريكا از ايفاى هرگونه نقش تخريبگرانه در همسايگى آن كشور خوددارى ورزد، حتى اگر ايالات متحده آمريكا مايل به ارائه امتيازاتى به روسيه در رابطه با كسب همراهى اين كشور با سياستهاى دولتبراندازانه آمريكا در مناطق همسايه مسكو باشد، سياست روسيه در اين زمينه، چندان انعطافپذير نخواهد بود؛ به باور ديميترى ترنين، مقامات كرملين، يك جنگ پيشگيرانه با ايران را خطرناكتر از يك ايران هستهاى مىدانند. آنها معتقدند كه چنين جنگى، به بهاى رشد بحرانهاى حاد منطقهاى، راديكاليسم مذهبى و رويارويى مسلمانان با غربىها، تنها ممكن است برنامه هستهاى ايران را به تعويق اندازد.(5)
2. رويكرد سياسى
براساس اين نگرش، سياستها و تدابير ديپلماتيك روسيه در خاورميانه را بايد در چارچوب روابط روسيه و آمريكا مشاهده كرد. طبق اين رويكرد، نوع روابط ميان مسكو و واشنگتن بر فهم سياست خاورميانهاى روسيه تأثيرى مهم و مستقيم دارد. پايه اصلى اين استدلال، سياستهاى ايالات متحده آمريكا در منطقه آسياى مركزى و قفقاز پس از رويدادهاى 11 سپتامبر است؛ بدين معنا كه از نظر روسها، آمريكا نه تنها پاداش و امتياز هم سنگى نسبت به همكارى اين كشور در مبارزه عليه تروريسم در مناطق ياد شده نداده است، بلكه واشنگتن با بهرهگيرى از فرصت پيش آمده، كوشيده است تا حتىالامكان نسبت به كمرنگسازى مبانى نفوذ روسيه در آسياى مركزى و قفقاز اقدام كند.
بر اين اساس، سياستمداران روسى، حضور آمريكا در منطقه خارج نزديك خود را تهديدى ژئوپوليتيك و همكارىخود با آن كشور را اقدامى اشتباه تلقى مىكنند. طبق اين نگرش، روسيه به ازاى همكارى خود با ايالات متحده آمريكا در زمينه مبارزه عليه تروريسم كه پس از رويدادهاى 11 سپتامبر 2001 صورت گرفته است، آنچه انتظار داشته، دريافت نكرده است. پريماكوف در مقالهاى تحت عنوان "جهان پس از 11 سپتامبر"، چنين مىنويسد: "پس از 11 سپتامبر، هيچ چيز تغيير نكرده است؛ جز تحكيم موقعيت ژئوپوليتيك آمريكا در آسياى مركزى و قفقاز، و نيز افزايش يكجانبهگرايى اين كشور در نظام بينالملل".
در همين زمينه، جورج فريدمن معتقد است كه نخبگان روسى، با چنين محيط روانشناختى، كوشيدهاند تا با اعمال نفوذ در منطقه خاورميانه و در جهتى مغاير با حضور آمريكا در اين منطقه، يك هدف مهم را دنبال كنند و آن تجديد نفوذ آمريكا است؛ به بيان ديگر، همانگونه كه واشنگتن بدون رعايت منافع روسيه وارد منطقه پيرامونى و حياط خلوت آن كشور شده است و به تقويت و حمايت از رژيمهاى ضدروسى، همچون گرجستان مىپردازد، روسيه نيز تلاش دارد، تا با تحكيم روابط خود با دولتهايى نظير ايران، سوريه و دولت جديد فلسطينى به رهبرى حماس يا نزديك شدن بيشتر به متحدان سنتى آمريكا در خاورميانه، همچون عربستان، قطر، امارات متحده عربى، اردن و مصر، به نوعى آمريكا را در وضعيت مذاكرهپذيرى قرار داده و نفوذ آن كشور را در مناطق آسياى مركزى، قفقاز و خاورميانه با محدوديت مواجه سازد.(6)
به باور سياستمداران روسى، هرچه آمريكا در بحرانها و مسائل مختلف خاورميانهاى، نظير بىثباتى و ناامنى در عراق و افغانستان، برنامه هستهاى ايران، فرآيند صلح خاورميانه، تسليحات كشتارجمعى، تروريسم و... غوطهور شود، انرژى سياست خارجى آن كشور جهت مداخله در حوزه نفوذ سنتى روسيه در منطقه اوراسيا تحليل خواهد رفت.(7) از اين نظر، مقابله با نفوذ آمريكا در آسياى مركزى و قفقاز، بالتيك و اروپاى شرقى، به ويژه اوكراين، به آسانى امكانپذير نيست؛ تنها با به چالش كشيدن منافع و سياستهاى آمريكا در خاورميانه است كه مسكو مىتواند، توجهات آن كشور را از نواحى ياد شده، به ديگر نقاط سوق دهد.
طبق رويكرد سياسى، مشاركت روسيه در فرآيند صلح اعراب و اسرائيل، و دعوتهاى اخير اين كشور از مقامات فلسطينى و اسرائيلى، براى حضور در مسكو، يكى از مهمترين جلوههايى است كه نشانگر بر پوستاندازى روسيه در سياست خاورميانهاىخود است. در حقيقت روسيه با دعوت از خالد مشعل، رهبر جنبش حماس و محمود عباس، رئيس دولت فلسطينى از يكسو، و نيز شائول موفاز، وزير دفاع اسرائيل، از سوى ديگر بر آن است، تا خود را برخلاف ايالات متحده آمريكا، يك "ميانجى قابل اعتماد" و "بىطرف" در فرآيند صلح معرفى كند.
3. رويكرد اقتصادى
طبق اين نگرش، روسيه برخلاف دوران اتحاد جماهير شوروى، توان اعمال نفوذ در خاورميانه را نداشته و تمايلى هم به آن ندارد. مسافت طولانى اين منطقه از مرزهاى روسيه موجب شده است كه اين كشور اهداف خاورميانهاى خود را در درجه دوم اهميت قرار دهد؛ بدين معنا كه روسيه تنها كوشيده است، تا نقش سنتى خود را در خاورميانه، به عنوان يكى از تأمينكنندگان اصلى تسليحات براى كشورهاى اين منطقه حفظ كرده و همزمان بازارهاى جديدى را به روى شركتهاى روسى باز كند. اين موضوع، در سفر اول و دوم پوتين به خاورميانه طى آوريل 2005، و فوريه 2007، به خوبى مشاهده مىشود. همراهى مديران دو شركت تسليحاتى MIG و Rosoboroneksport ، با پوتين در جريان ديدارهاى وى از كشورهاى عربستان، مصر، قطر و اردن(8) و نيز مذاكره پوتين با روساى كشورهاى ياد شده، در خصوص صدور تسليحات به اين دولتها، نشان آن دارد كه روسيه به سوى گسترش روابط با دول خاورميانهاى، براى كسب درآمدهاى خارجى بيشتر توجه ويژهاى دارد. مسئله ديگرى كه در كنار فروش تسليحات نظامى به كشورهاى عربى خاورميانه، توجه پوتين را در جريان ديدارش از اين كشورها به خود جلب كرد، انرژى بود. در اين ديدارها، نه تنها روسيه از قطر خواست، تا در زمينه صدور گاز به بازارهاى مصرف، با ديگر كشورهاى صادركننده اين انرژى هماهنگى بيشترى داشته باشد، بلكه مسكو آمادگى خود را براى ساخت نيروگاههاى اتمى به كشورهاى عربستان و امارات متحده عربى نيز اعلام كرد.
در حقيقت روسيه، نه تنها مايل به توسعه بازار فروش تسليحات خود در خاورميانه است، بلكه مىكوشد تا نقش شركتهاىروسى در بخش انرژى اين كشورها را نيز تقويت كند. شركتهاى روسى به مدت چندين سال از عراق نفت خريدارى كرده و مجدداً آن را به كشورهاى اروپايى و ايالات متحده آمريكا مىفروختند. به تازهگى روسيه توانسته است، قراردادهايى را در زمينه انرژى با كشورهايى همچون ايران، عربستان سعودى، سوريه، اردن، امارات متحده عربى و اسرائيل منعقد كند.(9)
براساس رويكرد اقتصادى، خاورميانه يك بازار اقتصادى مهم، براى اقتصاد روسيه تلقى مىشود. طبق آمارهاى به دست آمده، صادرات روسيه به خاورميانه، از سال 1995 تا 2003، حدود 175 درصد رشد داشته و سهم كل خاورميانه در تجارت خارجى روسيه، در فاصله زمانى ياد شده از 3/9 به 6/6 درصد ارتقا يافته است.(10) در سال 2002، تركيه بزرگترين بازار خاورميانهاى روسيه بوده است؛ به گونهاى كه اين كشور 48 درصد از حجم تجارت خارجى روسيه، با خاورميانه را تشكيل مىداد. پس از تركيه، ايران با 11 درصد، مقام دوم را دارا بوده است. علاوه بر اين، دول ساحلى خليجفارس نيز به دليل بهرهمندى از درآمد بالاى حاصل از فروش نفت، همواره مورد توجه شركتهاى تسليحاتى روسى بودهاند.
به رغم دو برابر شدن سهم خاورميانه در تجارت خارجى روسيه، به نظر مىرسد كه فروش تسليحات روسى به دول خاورميانه، مهمترين نقش را در رشد تجارت روسيه با اين منطقه داشته باشد. قرار گرفتن فدراسيون روسيه، به جاى اتحاد جماهير شوروى، به تغيير در سياست صدور تسليحات روسيه به خاورميانه منجر گرديد. نياز مالى روسيه به كسب درآمد خارجى، نقش اصلى را در تصميمات مقامات كرملين، درباره فروش تسليحات داشته است. يكى از تفاوتهايى كه سياست فروش تسليحات روسيه با دوره اتحاد شوروى دارد، عدم توانايى يا شايد تمايل دولتمردان جديد روسى، به ارائه يارانه به متحدان سنتى خود در خاورميانه است؛ درست همانند يارانهاى كه آمريكا در فروش تسليحات خود به كشورهايى چون اسرائيل و مصر مىدهد.
خاورميانه پس از چين و هند، با ارزشى برابر با 10 ميليارد دلار در سال 2003، سومين بازار بزرگ روسيه در فروش تسليحات است. در مجموع، اين منطقه، 17 درصد از صادرات جهانى تسليحات روسيه را شامل مىشود. در اين ميان ايران با 3/7 ميليارد دلار، الجزاير با 2/3 ميليارد دلار و امارات متحده عربى با 1/8 ميليارد دلار، بزرگترين خريداران خاورميانهاى روسيه را تشكيل مىدهند. يمن، سوريه، كويت، سودان و تركيه، ديگر بازارهاى عمده روسيه در خاورميانه محسوب مىشوند.
بين سالهاى 1992 تا 1999، ميانگين ارزش صادرات تسليحات روسى به خاورميانه 620 ميليون دلار در سال بود كه در فاصله سالهاى 1999 تا 2003، به 6/5 ميليارد دلار افزايش يافت.(11) يكى از دلايل مهم رشد صادرات تسليحات روسى به خاورميانه، ارتقاى توان خريد كشورهاى اين منطقه، به واسطه افزايش درآمدهاى نفتى آنها است. صدور اسلحه اساساً از آثار دو گانه اى برخوردار است؛ از سويى روسيه، با صادرات اسلحه به كشورهاى خاورميانه، مىتواند منابع ارزى قابل ملاحظهاى را به دست آورد و از سويى ديگر، از اين ابزار، براى دسترسى به اهداف سياسى بهره گيرد. در مورد اخير بايد گفت كه در خاورميانه نيز مجموعه غرب (به خصوص آمريكا) و هم كشورهاى مسلمان منطقه، براى روسيه فرصتها و تهديدات را به همراه دارند. فروش سلاح به كشورهاى خاورميانه مىتواند، در متوازن سازى روابط با غرب و مقابله با تهديدات كشورهاى اسلامى، به خصوص جدايى طلبان چچن مفيد واقع شوند. اندره كوكوشين از سياستمداران روسىدر اين زمينه مىگويد: "يكى از اصول اساسى در صادرات تسليحات، امنيت ملى و امنيت دفاعى ماست كه بيش از منافع تجارى آن مد نظر است(12).
خاورميانه براى كشورهاى صادركننده تسليحات قابل ملاحظه است، زيرا اولاً بسترهاى بسيارى از نزاعها و بحرانها در منطقه، وجود دارد و ثانياً كشورهاى منطقه از درآمدهاى ارزى قابل ملاحظه اى برخوردارند كه البته ناشى از فروش نفت است. اين دو موجب شده كه كشورهاى منطقه براى خريد و نگهدارى مقادير گسترده تسليحات اقدام كنند؛ حتى با وجود بحران اقتصاد جهانى (10-2008) فروش تسليحاتى روسيه در خاورميانه، در سال 2009 كاهش نيافته و به ركورد 4/7 ميليارد دلار رسيده است(13).
در سالهاى اخير، قيمت نفت افزايش چشمگيرى داشت؛ به گونهاى كه از بشكهاى (حدوداً) ده دلار در هر بشكه، در سال 1998-9، به بشكه اى صد و چهل هفت دلار در نيمههاى دهه اخير رسيده است. از اينرو توليدكنندگان نفت خاورميانه، از منابع مالى بيشترى براى خريدهاى تسليحاتى برخوردار گشتند.
مطابق مطالعه اى كه در سال 2008 انجام شده، مقايسه هزينه نظامى به توليد ناخالص ملى (GNP ) كشورها نشان مىدهد كه كشورهاى عمان، قطر، عربستان سعودى، عراق، اردن، اسرائيل و يمن كه همگى از منطقه خاورميانه هستند، به ترتيب در صدر كشورهاى جهان قرار دارند(14)؛ اما در جدول ميزان هزينههاى نظامى، عراق دهمين، عربستان يازدهمين، تركيه دوازدهمين، اسرائيل چهاردهمين ايران بيست و هفتمين و مصر چهل و دومين كشور جهان بودهاند(15).
بر اساس گزارش پيتر وزمن، از پژوهشگران مؤسسه صلح استكهلم، طى سالهاى 2004 تا 2008 م، تقاضا براى سلاح در خاورميانه 38 درصد رشد داشته است. حتى با وجود بحران اقتصاد جهانى، در سالهاى 2008 و 2009 برخى از كشورها نظير امارات متحده عربى و عربستان، از هزينههاى نظامى خود نكاستهاند. بر اساس گزارش مذكور صادرات تسليحاتى روسيه در طى اين سالها 4 درصد رشد داشته است. اين كشور پس از آمريكا بزرگترين صادر كننده تسليحات به كشورهاى خاورميانه بوده است.
با روى كار آمدن پوتين، صادرات تسليحات نظامى به خاورميانه، جهش قابل ملاحظهاى داشت؛ به طوريكه در همان نخستين دوره حضور پوتين در منصب رياست جمهورى، اين كشور توانسته است كه صادرات خود ر ا به رقم قابل ملاحظه 10 ميليارد دلار برساند. در اين ميان، ايران با 7/3 ميليارد دلار، الجزاير با 3/2/ ميليارد دلار و امارات متحده عربى با 8/1 ميليارد دلار، بزرگترين خريداران تسليحات روسى در خاورميانه بوده اند. يمن، سوريه، كويت، سودان و تركيه در رتبههاى بعدى قرار داشتند. در حالى كه طى سالهاى 1992 تا 1999، ميانگين فروش تسليحات به كشورهاى منطقه، تنها 620 ميليون دلار بود، اين رقم طى سالهاى 2000 تا 2003 به 5/6 ميليارد دلار رسيده است(16). اين روند در سالهاى بعد نيز ادامه يافت، اگرچه روسها علاوه بر آمريكا و اروپا، خود را در برابر رقباى تازه واردى نظير چين، هند، آفريقاى جنوبى و حتى پاكستان مى بينند.
مسكو براى تضمين جايگاه خود در بازار نقل و انتقال تسليحات، ناچار است تلاش خود را در خاورميانه مضاعف سازد، چرا كه كشور چين و هندوستان كه تا كنون بزرگترين واردكنندگان محصولات روسى بودند، به تازگى اقداماتى انجام دادند كه انحصار روسيه را در ساختار ادوات نظامى آنها از بين مىبرد. چين از سويى اقدام به توليد ادوات مورد نياز در داخل كرده است. همچنين احتمالاً تحريمهاى تسليحاتى چين كه از سوى غرب، وضع شده تمديد نخواهد شد. هند نيز اخيراً گرايش آشكارى به سمت تسليحات آمريكايى داشته است؛ حتى اخيراً قراردادى ميان وزراى خارجه آمريكا و هند بسته شده كه به موجب آن، آمريكا 126 فروند جنگنده رهگير پيشرفته را به هند خواهد فروخت(17). از اينرو روسيه ناچار است، براى از دست ندادن جايگاه فعلى، به دنبال بازارهاى جديد در ساير نقاط حهان، از جمله خاورميانه باشد.
نتيجه گيرى:
سياست خاورميانهاى روسيه در دور دوم رياست جمهورى پوتين، جلوه و نمودى كاملاً متمايز از دوره پيشين دست كم پس از فروپاشى شوروى دارد. به نظر مىرسد كه تحرك و پويايى بالاى ديپلماسى روسيه در قبال خاورميانه، با استقبال آشكار برخى دولتهاى واقع در اين منطقه روبهرو مى شود. تداوم ناامنى و ناآرامى در عراق، در كنار نگرانى و نارضايتى افكار عمومى خاورميانهاى نسبت به سياستهاى آمريكا در اين منطقه، طى چند سال گذشته و پس از 11 سپتامبر 2001، و نيز افزايش چشمگير و تداوم يافته بهاى جهانى نفت و گاز به عنوان اصلىترين منبع ثروت ملى روسيه، زمينه مناسبى را براى فعاليت بيشتر ديپلماسى مسكو فراهم كرده است.
با اين همه، تبيين دقيق سياست خاورميانهاى روسيه، به دليل وجود محركها و متغيرهاى متعدد، قدرى دشوار به نظر مىرسد. رويكردهاى امنيتى، سياسى و اقتصادى، هر يك از استدلالات قابل قبولى در تحليل پويايى سياست مسكو نسبت به خاورميانه بهره مىبرند. موقعيت منحصر به فرد ژئوپوليتيك روسيه، در كنار تركيب متنوع قومى، نژادى و مذهبى در اين كشور، موجب شده است، تا نگرش امنيتى، نقش تعيين كنندهاى در سياست خارجى روسيه داشته باشد. درحقيقت، احساس ناامنى تاريخى و آسيبپذيرى سرزمينى روسيه موجب شده است، تا اين كشور عقربه سياست خارجى خود را نه برپايه رقابت با آمريكا يا منافع اقتصادى، بلكه براساس احساس نگرانى و هراس از تهديدات محيطى، و مشرف بر تماميت سرزمينى خود تنظيم كند. به رغم وجود نشانههاى آشكار از بروز تحرك و پويايى در سياست خاورميانهاى مسكو، خط مشى روسيه در برابر اين منطقه، همچنان از الگوى سنتى حاكم بر سياست خارجى آن كشور پيروى مىكند و آن الگوى برقرارى روابط متوازن با تمامى كشورهاى خاورميانهاى، به منظور پرهيز از احتمال بروز و صدور تنش از سوى برخى نيروها و يا دولتهاى راديكال اين منطقه، نسبت به برخى سرزمينهاى مسلماننشين روسيه است.
اگرچه روسيه، خاورميانه را بازارى مناسب و جذاب براى فروش محصولات خود، به ويژه در بخش تسليحات مىداند؛ اما روابط اقتصادى روسيه با كشورهاى اين منطقه، حتى به رغم دو برابر شدن آن طى 10 سال اخير، سهمى ناچيز در تجارت خارجى اين كشور دارد. تقدم رويكرد امنيتى در تحليل سياست خاورميانهاى روسيه، به معناى نفى دو رويكرد ديگر نيست، بلكه به معناى آن است كه محركهاى امنيتى، سهم بيشترى در جهتدهى به سياست روسيه در خاورميانه دارند.
منابع مأخذ:
1. Ariel Cohen ، "Russia's new Middle Eastern Policy : ?" Back to Bismark، Yerusalem Center for Public Affairs ، vol . 6، No . 25، 2007 March، p . 3. see : www.jcpa.org
2. Shlomo Avineri ، Israel-Russia relations Washington D.C Carmegie (Foundation for : International Peace ، 2000).
3. Paul Rivlin ، The Russian Economy and arms exports to Middle East ، the (Jaffee Center for Strategic Studies JCSS )، Memorandum ، No . 79، 2005 November، P . 34.
4. Dmitri Trenin ، " "Russia Redefines itself and its Relation with West، Washington quarterly ، 2007 Spring، P . 102.
5. Ternin ، Ibid ، same page .
6. Saudi Press Agency ، 12 February، 2007.
7. Friedman ، " "George The Middle East and Russia's New Game، 14 February، 2006، at : http :/ /www.stratfor.com /
8. Friedman,Ibid .
9. Romanova ، "Liudmila Security . Putin offers the Middle East Peace and " Weapons، Gazeta ، April ، 27، 2005، P . 2.
10. Ilya Bourtman ، "Putin and Russia's ، Middle East Policy ، Review of International Affairs Middle East ، vol . 10، no . 2 (2006 june) P . 2.
11. Rivlin ، Op.cit ، P . 32.
12. Freedman ، Robert ، " "Russia's Middle East Ambitions، 5 QuarterlyVol Middle East، 3 No (1998 September).
13. Abdullaev Nabi ، "2009 Russian Arms Exports Hit Record in، at :
http :/ > /4474747www.defensenews.com/story.php?i [28 Jan، 20 10] .
14. - wikipedia ، Partnership for Peace ، at : www.enwikipedia.orgwiki/partnership_for_peace . (2008).
15 .Rivlin,ibid . 32.
16. فارس نيوز، آمريكا و هند در مورد پيمان دفاعى به توافق رسيدند، در:
[ 4/88 www.farsnews.net/ 30]
1 ) عضو هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد چالوس
1) در اين مطالعه ايران با نسبت 5/2 درصدى هزينه نظامى به كل توليد نالص داخلى در رتبه شصت و هفتم جهان قرار دارد.