responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 314  صفحه : 2

ترجمه؛ از رويكرد انفعالى تا رويكرد فعال
ایزدی حسین

»ترجمه« يكى از روش‌هاى گفت‌وگوى تمدنى و فرهنگى در جوامع مختلف بشرى است.
ترجمه اين زمينه را به وجود مى‌آورد كه داشته‌هاى فكرى و دستاوردهاى علمى و فرهنگى يك جامعه، با ديگر جوامع به اشتراك گذاشته شود. هرچند بهره بردن از محصولات و دستاوردهاى تمدنى براى هر جامعه‌اى مفيد و ضرورى اما اگر اين مقابله و تعامل تمدنى، با ظرافت‌هاى خاصى صورت نپذيرد زمينه بروز معضلات كلان فرهنگى را در سطح يك جامعه و تا تمدن به وجود خواهد آورد.

ترجمه، نقطه عطف تحولات تمدنى
ترجمه، همواره يك نقطه عطفى تاريخى - فرهنگى، در مناسبات فرهنگ‌ها با يك‌ديگر به شمار آمده و از جايگاه برجسته‌اى در تاريخ بشرى برخوردار است. مقطعى تاريخى كه غرب قرون يازدهم و دوازدهم، جنگ‌هاى صليبى شكل مى‌گيرد و غرب، ضمن يك مواجهه نظامى، با دستاوردهاى فكرى تمدن اسلامى آشنا مى‌شود، در حقيقت به بازخوانى انديشه‌هاى مسلمانان در عرصه‌هاى مختلف مى‌پردازد و بر خوان علم و انديشه مسلمانان مى‌نشيند.
غرب كه در آن مقطع زمانى، قرون وسطى را پشت سر مى‌گذاشت و به اصرار مورخان غربى، دوره ركود علم و انديشه و حاكميت مطلق كليسا، حتى بر انديشه دانشمندان به شمار مى‌آمد، ترجمه متون علمى مسلمين بود كه تكاپويى در غرب به وجود آورد و روزنه انديشه ورزى را دوباره به روى آن پهنه عظيم جهان گشود.
ترجمه در عصر مأمون، در تاريخ اسلام نيز از اهميت به سزايى برخوردار است؛ به گونه‌اى كه گاه از آن به عنوان يك (مرحله و مقطع) تاريخى ياد مى‌شود؛ هرچند در ارزيابى و مثبت و منفى انگارى اين مقطع اختلاف نظر وجود دارد و برخى آن را يك توطئه فرهنگى قلمداد مى‌كنند(1)؛ اما نمى‌توان، نقش موثر آن را در فضاى گفت‌وگوهاى علمى و تحولات فكرى ناديده گرفت؛ حتى اگر اقدام به اين امر، در ابتدا بر اساس يك طرح و توطئه از سوى حاكميت آن عصر، عليه فرهنگ شيعى و مرجعيت علمى و عملى امامان معصوم(ع) بوده باشد. تاريخ گواهى مى‌دهد كه اين هدف در درياى انديشه ناب شيعى تغيير ماهيت داده و رنگ و بوى تازه‌اى به خود گرفته و زمينه‌هاى بازخوانى انديشه دينى از منظرى نو پديد آورده است.
در حقيقت نهضت ترجمه در جهان اسلام، بر فرض تسالم بر منشاء ناصحيح و توطئه گونه آن، در ادامه به يك نقطه عطف و امرى مبارك بدل مى‌گردد و با رويكرد عالمانه و نقادانه عالمان شيعى مواجه شده، در دل معارف عميق شيعى هضم مى‌شود.
بنابراين (ترجمه) در هر عصر و زمان و فرهنگى، آثار خاص خود را در پى دارد و در طول تاريخ، منشأ تحولات عظيم تاريخى بوده است.

انواع تعامل جوامع با ترجمه
در اين ميان، مسئله مهم، نحوه تعامل جامعه پذيرنده ترجمه و مناسبات آن با جامعه، واردكننده است. گاه جامعه پذيرنده، نسبت به مقوله (ترجمه) فعال بوده و با موضعى فعالانه، به دريافت و تطبيق آموزه‌هاى جديد با فرهنگ بومى خود دست مى‌يازد كه در اين‌صورت، درصد آسيب پذيرى جامعه مقصد كاهش يافته و ترجمه به امرى (مثبت و پيش برنده) تبديل مى‌گردد؛ اما در صورتى كه جامعه مقصد، دچار (انفعال) بوده و بى آنكه جامعه علمى آن، با اتكا به تيزبينى علمى و پشتوانه تراث انديشه‌هاى بومى، به رويارويى با فرهنگ وارداتى از طريق ترجمه بپردازد، هيچ تضمينى براى آسيب نديدن از فرهنگ وارداتى در جامعه مقصد وجود ندارد.
رويكرد فعال در ترجمه مولفه‌ها و شاخصه‌هايى دارد:

1. گزينش‌گرى:
در رويكرد فعال، جامعه علمى به آنچه از جامعه مبدأ عرضه مى‌گردد، روى خوش نشان نداده و به گزينش متناسب با نيازهاى فكرى و فرهنگى جامعه علمى و موطن اجتماعى خود مى‌پردازد. گزينش موجب مى‌گردد كه نحوه و مراتب رويارويى ما با جامعه مبدأ گام به گام و منطقى بوده و جلوه (تهاجم) را از فرهنگ ترجمه شده بزدايد.

2. نقادى عالمانه:
جامعه‌اى كه در ترجمه به گزينش دست مى‌يازد، بر اين پيش فرض اعتقاد دارد كه آنچه در جامعه مبداء وجود دارد، با فرهنگ بومى جامعه مقصد سنخيت نداشته و الزاماً همه آنچه در آن طرف مرزهاى فكرى توليد شده، براى اين سوى جغرافياى فرهنگى »مفيد و ضرورى« نيست. نقادى اين امكان را پديد مى‌آورد كه (گسل فرهنگى) ناشى از ترجمه كم رنگ شود و جامعه مقصد، از آسيب »خودباختگى فرهنگى« مصون بماند.

3. تكيه بر تراث بومى:
هر فرهنگى بر مجموعه‌اى از دانش‌هاى بومى و دينى بنا شده است و بر سر خوان قرن‌ها توليدات فكرى انديشمندان خود نشسته است كه اين انديشه‌ها، پديد آورنده فرهنگ ويژه آن اجتماع و جامعه بوده و وجه مميز آن جامعه با ديگر جوامع به شمار مى‌آيد.
دست كشيدن مطلق از همه تراث علمى، به منزله نابودى پايه‌هاى فرهنگ اصيل يك جامعه است؛ هرچند نقد و بازخوانى و بازسازى در انديشه‌هاى گذشته امرى مطلوب است؛ اما نفى مطلق آن به امحاى چهره ويژه يك فرهنگ منتهى مى‌گردد.
رويكرد فعال در ترجمه، با اتكا به تراث علمى، انديشه‌هاى تازه وارد را به آن عرضه كرده و با منطق و تأمل، به پذيرش ميهمان تازه وارد مى‌پردازد. در غير اين‌صورت، خودباختگى فرهنگى مستولى شده، هر آنچه ترجمه مى‌شود، عين حقيقت و تنها راه سعادت به شمار مى‌آيد.

ترجمه در 200 سال اخير ايران
شكل‌گيرى و قوام يافتن غرب به معناى (مدرن) آن و تبديل شدن به يك چهره جديد از حيات فكرى - فرهنگى در تاريخ جامعه بشرى، پس از رنسانس آغاز شده و از قرون 17 به بعد به تثبيت مى‌رسد. با شكل‌گيرى و پيدايش و تكوين و تدوين علوم انسانى و توفيق »صنعت و تكنولوژى«، پايه‌هاى اين تمدن استحكام يافته و اين چهره خاص از فرهنگ، تشخص مى‌يابد كه مولودى جديد به شمار مى‌آيد.
چهره تكنولوژيك غرب مدرن آن قدر خيره كننده و مسحور كننده بود كه چشمان همه را بر بنيان‌هاى نظرى و مبانى شكل‌گيرى آن بست و مبهوت ظاهر آراسته تمدن ماشينى غرب كرد. در اين ميان، در ناخودآگاه ديگر جوامع، (پيشرفت) مساوى بود با آنچه (غرب) به آن رسيده است. جلوه گرى تمدن غربى امكان مواجهه فعال با آن را از بسيارى جوامع سلب كرده، و حتى خود غرب نيز از اين امر ناراضى نبوده و براى تحقق تواضع و فروتنى ديگر فرهنگ‌ها در برابر فرهنگ غربى برنامه‌ريزى كرد. شواهدى از تاريخ نگارى در غرب، سياست‌هاى استعمارى و نحوه مواجهه با ديگر فرهنگ‌ها، مويد اين امر است.
در اين ميان، »ايران« حاكميت پادشاهانى را تجربه مى‌كرد كه ضعيف ترين و حقيرترين روزگار تاريخ ايران را رقم زدند. شاهان قاجار كه از مرزهاى انديشه فاصله گرفته، به ساحل قدرت و شهوت انس گرفته بودند و چنان در اين دو مست شده بودند كه به سرنوشت »فكر و فرهنگ« جامعه خود نمى‌انديشيدند.
اين دوران با استقرار و پيشرفت‌هاى ظاهرى و صنعتى غرب مصادف بود كه هر روز مرزهايى جديد از علم تجربى را درمى‌نورديد. تحليل نحوه مواجهه فرهنگى ايران در اين مقطع تاريخى با غرب، مى‌تواند در تعيين مناسبات امروز ما با غرب تعيين كننده باشد.
نخست بايد به دو نكته در اين مقطع تاريخى توجه داشت، چرا كه وضعيت و شرايط فرهنگى هر عصر، در »فعال و منفعل« بودن او را نسبت به فرهنگ مهاجم تعيين مى‌كند.
در اين زمان، از يك سو ايران از حاكميت قدرت و شهوت رنج مى‌برد و به لحاظ اجتماعى، فقر مالى، فكرى و فرهنگى بيداد مى‌كرد؛ اوضاع اقتصادى مردم در بدترين شرايط قرار داشت و فشارها هر روز فزونى مى‌گرفت. نهادهاى علمى از رونق افتاده بود و تنها برخى شهرها مركز علم به شمار مى‌آمد. اين عصر با مرجعيت و مركزيت علمى حوزه علميه نجف مصادف بود و از سوى ديگر چنان كه گذشت، غرب در عصر پيشرفت تكنولوژيك قرار گرفته بود و نگاه هر ناظرى را به خود جلب مى‌كرد.
در اين ميان، سفرايى از ايران به كشورهاى غربى آمد و شد يافتند و در مسير بازگشت، به سفرنامه‌نويسى روى آوردند. اين افراد همان‌طور كه از سفرنامه‌هاى آنان به دست مى‌آيد، از غرب تماشاخانه، خيابان‌هاى تميز، چراغ‌هاى برق و نظم عمومى را مشاهده كرده و مردم مغرب زمين را يگانه مردم لايق »متمدن« ناميده شدن مى‌دانستند و اين ذهنيت را به جامعه ايرانى انتقال دادند.
اين افراد از سطح فكرى بالايى برخوردار نبودند تا به تحليل و تأمل روى آورند، از اين روى به شيفتگى در ظاهر غرب بسنده كردند.
فهرست نام نويسندگان و مترجمان فلسفه از زمان مشروطيت تا سال 1332 كه بار ديگر استبداد و خشونت غالب شد، كم و بيش با فهرست نام ايدئولوگ‌ها و سياستمداران حزب ساز مطابقت دارد.

پيامدهاى رويارويى غير نقادانه با غرب
اين شيوه از رويارويى با فرهنگ غربى آسيب‌ها و كاستى‌هايى در پى داشت:
مواجهه غيرنقادانه موجب شد، تا فرهنگ غربى به عنوان فرهنگ برتر به جامعه ايرانى معرفى شود. از اين پس، هر كس از غرب آگاه تر و به غربى‌ها شبيه تر، انسان تر و متمدن‌تر به شمار مى‌آيد. با گسترش اين نگاه در اجتماع و نيز در بين طبقه سياستمداران، ساختارهاى اجتماعى و حاكميتى نيز، به تقليد كوركورانه از ساختارهاى اجتماعى و حاكميتى غربى پرداختند.
»فرهنگ عمومى كشور« نيز از اين مواجهه منفعلانه بى نصيب نبود. مفاهيمى كه تا پيش از اين، مبنا و تعريفى دينى و بومى داشتند، اكنون بى‌توجه به مشابهت لفظى آن‌ها با معادل غربى‌اش، يكسان به شمار مى‌آمدند. مفاهيمى چون علم، آزادى، عدالت، انسان، حكومت، حقوق شهروندى و ...، كه تعاريف بلند و وزين دينى داشتند، با فرض همان معانى، به فرهنگ عمومى كشور وارد شدند؛ اما بى خبر از عقبه تئوريك و معنايى غربى آن‌ها.
بسيارى از اين واژه‌ها، مبتنى بر يك فرهنگ و برخاسته از مبانى سكولار بوده و براى تحقق اجتماعى يافتن ساختار متناسب با خود را طلب كرده، در نهايت نتايج و آثار اجتماعى و فرهنگى خاص خود را نيز در پى دارند. اما رويكرد انفعالى اجازه تأمل در اين دقايق و ظرايف را نمى‌داد. مجموعه اين تحولات تاثير شگرفى در فرهنگ ملى ايران گذاشت.
با اين بيان، ديگر نمى‌توان ترجمه را امرى ساده و برگردان چند لفظ از يك معنا به معناى ديگر دانست؛ ترجمه ابزار ورود يك فرهنگ در مرزهاى فرهنگى ديگر است كه اگر از دالان نقادى و ريز بينى عبور نكند و به همراه هر لفظ پشتوانه‌هاى معرفتى و عقبه تاريخى - تئوريك آن را نيز معرفى نكند، مى‌تواند به يك تهاجم نرم و حمله خاموش فرهنگى و در عين حال سيلى ويرانگر تبديل شود.
حتى در برخى موارد كه روشنفكران ايرانى به ترجمه و ترويج مفاهيم غربى مى‌پرداختند، صاحبان آن نظريه‌ها در غرب، زبان به اعتراض گشوده و آن مفاهيم را بومى غرب و متناسب با شرايط تاريخى، فرهنگى آن‌ها دانسته اند. جان هيك صاحب نظريه پلوراليسم، در انتقاد به گسترش نگاه پلوراليستى در ايران، اين نظريه را براى حل يك مشكل كلامى قديمى در جامعه مسيحى بيان كرده و آن را به فضاى دينى ايران بى‌ارتباط قلمداد مى‌كند(2).

موقعيت كنونى ترجمه در ايران
به نظر نگارنده و بر مبناى تحليل پيش گفته، اكنون جريانى غيرمتعهد از روشنفكران، به مديريت فضاى ترجمه در جامعه پرداخته‌اند و با استفاده از اين ابزار، به گفتمان سازى و تزريق محتواى جهت دار به جامعه اقدام ورزيده‌اند. همان گونه كه اشارت رفت، ترجمه داراى ظرفيت بالايى براى تزريق فرهنگ به يك جامعه و نيز گفتمان سازى است.
موارد بسيارى وجود دارد كه با ترجمه‌هاى هدفمند، گزاره‌هاى مطرح شده توسط رهبران اصلاح طلبى و روشنفكرى در ايران، تئوريزه شده و در رسانه‌ها و مطبوعات زنجيره‌اى ايشان، انعكاس داده مى‌شود.
رد پاى اين حركت در ماهنامه »مهرنامه« و ويژه نامه‌هاى روزنامه‌هايى نظير »شرق« و ...، به روشنى قابل مشاهده است. در دوره فتنه مقالات متعددى پيرامون »توهم توطئه« منتشر شد كه همه بر اساس تئورى انديشمندان غربى و بر پايه مقالات ترجمه شده بود. فراوانى مقالات ترجمه شده در اين زمينه‌ها ذهنيتى را به مخاطب القا مى‌كند كه امروز باور جامعه علمى در سطح جهان همين تئورى است و اگر كسى بر خلاف اين گمان كند، رويه‌اى غير علمى و غير معقول در پيش گرفته است.
اين قالب بدون چهره سياسى و بدون برافراشتن علم مخالفت و با پوششى علمى و از منظرى روشنفكر مآبانه وارد شده، هر پاسخى را در ابتدا با اتهام غير علمى و سياسى بودن، انكار و طرد مى‌كند.
بسيارى ترجمه‌هاى موجود توسط چند نفر از افراد شاخص جريان روشنفكرى مقدمه و يادداشت مى‌خوردكه اين فرضيه را تقويت مى‌كند كه دست‌هايى پشت پرده، در صدد جهت دهى، مديريت و كنترل فضاى ترجمه است.
پس از هر مقطع از ترجمه نظريه‌اى خاص، تمام همت جامعه دانشگاهى و گاه حوزوى به فهميدن، تقريرهاى گوناگون ارائه دادن و سپس قلم زدن و پژوهش كردن در محدوده همان نظريه مصروف مى‌گردد. اين اتفاق، به معنى مديريت تعاملات علمى جامعه علمى كشور و سمت و سو دادن به پژوهش و تفكر در آن جامعه است. گفتمان‌سازى فكرى همين است كه نظريه‌اى وارد نهاد علم‌ورزى كشور شده و سپس با شيبى آرام به جامعه، مسئولان و ديگر مصرف‌كنندگان انتقال پيدا مى‌يابد.
تئوريزه شدن يك رويكرد و بدل شدن آن به گفتمان، موجب رسوخ ذهنيتى خاص در اذهان علمى جامعه شده و ديگر به سهولت نمى‌توان به نقد آن پرداخت.
از سويى اين نوع ترجمه‌ها، به فضاى فكرى - فرهنگى جامعه جهت خاص مى‌بخشد كه عموماً با ضرورت‌هاى انقلاب و نظام همسو نيست و توان ويژه‌اى بايد براى مقابله با اين فضا مصروف گردد.
ترجمه آثارى چون رمان‌هاى نامناسب، كتب اصلى عرفان‌هاى نوظهور، چون »پائولوكوئيلو، اشو و...، نمونه‌هايى بارز از ترجمه نامناسب است كه فضاى فكرى جامعه را سمت و سويى خاص مى‌بخشد و زمينه انحراف جوانان را نيز فراهم مى‌كند؛ البته ترجمه نامناسب تنها به رمان‌ها وكتاب‌هايى كه فساد روشن دارند محصور نشده، و در بسيارى موارد، نخ نما بودن يك نظريه ترجمه شده، در زير ظاهر بزك كرده، با لقب »علمى« پنهان مى‌شود.

ترجمه و توليد علم
هنگامى كه در جامعه علمى، نظريه و طرحى نو در انداخته مى‌شود، اگر تا اندازه‌اى از استانداردهاى علمى برخوردار باشد، توجه آن جامعه را به خود جلب كرده و مورد بحث و گفت‌وگو قرار مى‌گيرد. نظريه‌هايى كه در عرصه فلسفه علم، فلسفه اخلاق، هرمنوتيك، كلام جديد، معرفت شناسى، علوم اجتماعى و شاخه‌هاى گوناگون علوم انسانى ترجمه شده و وارد فضاى علمى ايران شدند، در حاشيه خود، بسيارى تأملات و توليدات علمى را سامان دادند. در حقيقت با ترجمه اين نظريه‌ها، توجه جامعه علمى به نقطه‌اى خاص معطوف گرديده و توان علمى - پژوهشى انديشه‌ورزان در عرصه‌اى خاص مصروف گرديد؛ اين امر، به معنى جهت دادن به جامعه علمى و توليدات و تاملات آن جامعه است. اگر اين نظريات، همه در يك پارادايم ويژه نيز قرار گرفته باشند، به سامان يافتن يك »گفتمان علمى خاص« مى‌انجامد.
از سويى چون »ترجمه«، الزاماً متناسب با نيازمندى‌هاى معرفتى جامعه مقصد نبوده و در تاريخ ترجمه ايران، به ويژه در چند دهه اخير، اين امر مشهود به نظر مى‌رسد، توان علمى انديشمندان را در موضع نامناسب و پيرامون غير اولويت‌هاى آن جامعه هدر مى‌دهد. ذهن‌ها به امورى معطوف مى‌گردد كه خالى از اولويت يا حتى خارج از محدوده نيازمندگى‌هاى آن جامعه بوده‌اند و از سوى ديگر، خلاءهاى معرفتى آن جامعه، هم‌چنان تشنه تاملات و تلاش‌هاى علمى باقى مى‌ماند. حال اگر با عمليات رصد، ترجمه به صورتى جهت دار و در راستاى اولويت‌ها و نيازمندى‌هاى واقعى آن جامعه سامان يابد، به رونق بازار علم و برطرف شدن نيازهاى معرفتى جامعه مدد مى‌رساند.
براى رخ داد اين مهم چند نكته ضرورى به نظر مى‌رسد.
شناسايى جديدترين توليدات علمى در عرصه توليد نظريه يا نقد نظريه‌هاى مشهور:
امروزه بسيارى نظريه‌ها در عرصه‌هاى فلسفه‌هاى مضاف و علوم اجتماعى و انسانى، ترجمه و ترويج مى‌شود كه سال‌ها از عمر توليد و مصرف و نسخ آن در موطن غربى نظريه گذشته است؛ براى مثال، نظريات (ويتگنشتاين) در فلسفه علم كه در اواخر عمر، خود دچار تغيير شد يا نظريات پوپر، در همان زمينه كه پس از مدتى در غرب نقد گرديد و نقصان‌هاى آن روشن شد؛ اما برخى از اين نظريات، تا سال‌ها پس از مرگ و نسخ در غرب، در ايران ترجمه، ترويج و تدريس مى‌شد. با پيگيرى اين روند به افرادى خاص و انديشه سياسى ويژه‌اى پى مى‌بريم كه با تمام توان، به حمايت از همان نظريات منسوخ مى‌پرداختند.
اگر ترجمه در آن زمان، به نوآورى‌ها و توليدات جديد جامعه غربى نظر داشت، ابزارى به‌وجود مى‌آورد كه يك نظريه، در موطن خود نقد و قدح شود.
از سوى ديگر، برخى توليدات علمى در جامعه غربى به بيان تاريخچه و شرايط بومى و تاريخى - اجتماعى پيدايش يك نظريه نظر دارد. بحران‌هاى ناشى از جنگ‌هاى جهانى اول و دوم، در حوزه‌هاى سياسى، اجتماعى و اقتصادى، گريبان غرب را گرفت و نظرياتى در راستاى برون رفت از آن اوضاع مطرح گرديد.
يك نظريه در شرايط تاريخى خاص و مربوط به جغرافيايى معين، نمى‌تواند الزاماً در ديگر نقاط، با شرايطى متفاوت كارآمد باشد؛ اما بسيارى از اين نظريه‌ها، امروزه در كشورهاى ديگر، بدون توجه به منشاء پيدايش آن‌ها به عنوان محصول يك تلاش و تامل علمى و در فضايى كاملاً آكادميك و تحت شرايط علمى، تحقيق، نشر و ترويج مى‌گردد. ترجمه آثارى از اين دست، دگم گرايى موجود و تعصبات آكادميك علمى مآبانه را دست خوش تغيير كرده و در معرض انتقاد و انعطاف قرار مى‌دهد.

تأسيس مركز رصد و مديريت ترجمه كشور
هم‌اكنون به نظر مى‌رسد، به صورت غيررسمى و غيرعلنى، ترجمه در كشور، در حال مديريت جريان فكرى خاصى است كه آثار ناگوار پيش گفته را در پى دارد، از اين‌رو تأسيس مركز مديريت و رصد ترجمه كشور، امرى ضرورى به نظر مى‌رسد.
چرا كه با يك مديريت توانمند و يك رصد مبتنى بر انديشه و نكته سنجى مى‌توان از يك سو جلوى ترجمه برخى آثار نامناسب را گرفت و از سوى ديگر، به موج ترجمه جهت داد، چرا كه هم اكنون كتب بسيارى توسط متفكران غربى در نقد و رد انديشه‌هاى دنياى مدرن و آنچه روشنفكران از آن دم مى‌زنند، وجود دارد. نگاشته‌هايى كه تمدن غربى را به چالش كشيده و سخن نو مطرح كرده‌اند.
كتب ديگرى در تحليل انقلاب اسلامى و آثار آن به نگارش درآمده كه ترجمه آن‌ها، به بازشناسى جايگاه انقلاب در جهان كمك شايانى مى‌كند.
شناسايى اولويت‌هاى ترجمه و كمك به ورود آن‌ها به عرصه فكرى، زمينه تعامل عقلانى با تمدن غرب را فراهم آورد. جريان روشنفكرى، با آگاهى از اين دست توليدات در غرب، تنها به ترجمه برخى آثار كه هنوز به ترويج و دفاع از مدرنيته مى‌پردازند، اقدام كرده است؛ در حالى كه امروز يكى از راهبردهاى مواجهه با غرب، نقد تمدن غربى و مظاهر آن از زبان خود دانشمندان غربى است. بايد عنان روند ترجمه را به دست گرفت و با هدف‌گذارى‌هاى انديشمندانه، گفتمانى را كه در خدمت اولويت‌هاى انقلاب است، حاكم كرد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 314  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست