در گفتگو با حضرت آيتالله تسخيرى
دبير كل مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
تأثير متغير فرهنگى و دينى در شكلگيرى تحولات اخير منطقه به تفكيك كشورها به چه ميزان بود؟
من معتقدم با وجود اينكه شرايط اين كشورها با يكديگر متفاوت است، ولى يك سرى نقاط مشترك در تمامى اين كشورها باعث پديد آمدن خروش ملتهاى آنان يا به اصطلاح بيدارى اسلامى شده است كه آنها را ذكر مىكنم.
عامل اول، سياستهاى لائيكى ضد دينى است، نه فقط لائيكى بلكه لائيكى ضددينى است. يعنى يك نوعى از سكولاريزم خيلى مخالف دين. ما آنرا در درجه اول در تونس شاهد بوديم. در اين كشور، سكولاريزم ضددينى بهشدت حاكم بود به طورى كه حتى فرد مى بايست با كارت داخل مسجد شود و نماز بخواند يا زن محجبه نمىتواند حتى در بيمارستان دولتى برود يا امام جماعت بايد با مجوز دقيق امنيتى سخنرانى كند.
عامل دوم، استبداد در اين كشورها بيداد ميكرد. استبداد خيلى آشكار و شديد در تمامى اين چند كشور به طور شاخص، وجود دارد.
عامل سوم، طرفدارى از دشمن صهيونيستى است. ما اين مسئله را در تونس و مصر كاملاً مىديديم و در يمن تا حدّ زيادى و در بحرين هم همينطور. حتى وليعهد بحرين ملاقاتهايى با رؤساى رژيم صهيونيستى داشته است.
عامل چهارم، برنامههايى است كه باعث تحقير و سبكشمردن ملت از سوى حاكمان مىشد. مثلاً به دروغ، انتخابات را به نفع خودشان تغيير مىدادند. افرادى در تونس و مصر و يمن، هنگام انتخابات علناً با چاقو وارد مراكز انتخاباتى مىشدند و اسمهاى خودشان را وارد صندوق انتخابات مىكردند و اين موجب تحقير ملت مىشد كه يك عامل فرهنگى است.
عامل پنچم، پيروى مطلق از غرب است. اين در همه اين كشورها بطور كامل بود. چه در تونس و مصر و يمن كه مزدور كامل غرب بودند و چه در بحرين كه پايگاه ناوگان پنجم آمريكا بوده است.
عامل ششم، عمقبخشيدن به عقبماندگى ملت توسط سران آنهاست. آنها ادعإ؛ مىكردند ما يك ملت پيشرفته هستيم ولىملت را در فقر و فلاكت نگهداشتند و اين بهعنوان سياستى در تمامى اين كشورها دنبال مىشد.
عامل هفتم، غارت كردن پول ملت توسط سران اين كشورهاست. مبارك حسابهاى عظيمى در خارج دارد. قذافى حسابهاىبزرگى دارد و براى تحقق منوياتش خرج مىكند. تونس ، بحرين و يمن نيز همينطور هستند.
اينها متغيرهاى فرهنگى- سياسى بودند كه عوامل مشترك تحقق قيام بين اين كشورها بود. شرايط فيزيكى مختلفى نيز بود، ولى اين عوامل خيلى توانستند اثر بگذارند.
البته تمامى اين عوامل در چارچوب دين تعريف مىشوند؛ زيرا تمامى اين عوامل هفتگانه براساس انگيزههاى دينى شكل گرفتهاند نه عوامل سياسى يا ملى و ... و اين بعد اسلامى در تمامى كشورها يكسان بوده است.
الگوگيرى كشورهاى منطقه از انقلاب ايران و اينكه از كدام عناصر انقلاب اسلامى تأثير بيشترى پذيرفتهاند به چه حدىبوده است؟
من معتقدم انقلاب ايران يك زلزله بود. زلزلهاى كه پس لرزههايش به كل ابعاد جهان اسلام و حتى جهان استضعاف رسيد. ولى استكبار جهانى سعى كرد يك فاصله عظيم بين انقلاب اسلامى و ملتها بهوجود بياورد. لذا كم كم اثرات انقلاب را خاموش و اكثريت ملتها را متقاعد كرد كه اين انقلاب مخصوص ايرانى ها بود و نميتواند تكثير شود.دشمن در اين مسير كوششهايى كرد ؛ اولاً اعلام كرد كه انقلاب ايرانى و مخصوص اين منطقه جغرافيايى است و به عنوان انقلاب اسلامى نمىشناخت. ثانياً مىگفت انقلاب فارسى و قومى و ناسيوناليستى است و براى احياى قوميت ايرانى و سيطره ايرانيان و برگرداندن عظمت شاهنشاهىآمده و اين مسئله مخصوص ايران است. ثالثاً مى گفت اين انقلاب شيعى است .
بر همين اساس ناسيوناليستهاى عرب را تحريك كردند. افراطگرهاى سنى را تحريك كردند. كشورهاى مجاور را تحريك كردند. همه را تحريك كردند و بالاخره كل كشورهاى منطقه از ترس سيطره ايران تحريك شدند. استكبار با مزدوران خود كشورهاى وابسته را مخفيانه عليه ايران و سياست و فرهنگ ايران و هر چيزى كه ايرانى است، بسيج كرد.
خندقى را بهطور كامل بين ما و جهان اسلام درست كردند تا ما از آن عبور نكنيم، ولى چون انقلاب عبوركننده بود، آنرا با اوهام پر كردند.
در اينجا لازم است به نكته مهمى اشاره كنم. زمانى كه شوروى تفكيك شد و كشورهاى مستقل مشترك المنافع به وجود آمد همه اين كشورها در معرض رسيدن نور انقلاب به آنها بودند، لذا يك توافق نانوشته بين روسيه و غرب انجام شد، مبنى براينكه هر دوى ما قبول كنيم رهبران كمونيست اين مناطق كلاً برگردند و حاكم بشوند و سياستشان جلوگيرى از نفوذ ايران به اين منطقه باشد، ولى با چهره مبدل. چهره سوسياليستى و مردمى باشد. لذا حتى كشورهايى كه چهرههاى ناسيوناليست محلى داشتند را سرنگون كردند و رهبران كمونيست را برگرداندند. در آذربايجان، فردى آمده بود كه ناسيوناليست بود ولى كمونيست نبود. در تاجيكستان ،قزاقستان و ازبكستان نيز همينطور. در همه اين كشورهاى مشترك المنافع، رهبران كمونيست يا فرزندانشان را به صورت دايمى تثبيت كردند. همه جناياتشان را هم پوشش دادند. درمورد جناياتشان از حيث تبليغاتى سكوت كردند تا اين سد را درست كنند و انوار انقلاب به آنجا نرسد. بهانههايى هم داشتند كه از دست بعضى از افراد نفهم گرفتند و بزرگ كردند.
يكى مسئله حملات كوچكى كه در بحرين شد. با شصت تا تفنگ مىخواستند بحرين را بگيرند. لذا گفتند پس طرحهاى ايران حقيقت دارد. از ايده صدور انقلاب به صورت بدى استفاده كردند. امام مقصودش صدور فرهنگ انقلاب بود، ولى اينها ميگويند صدور انقلاب، يعنى صدور مسلحانه انقلاب.
نمونه ديگر اينكه اخوان المسلمين را اخوان الشياطين ناميدند. كارى كردند كه اخوان المسلمين را از ايران جدا كردند. خلاصه برخى از رفتارهاى برخى از مسئولين هم باعث اينها شد. سى سال فاصله بين ما و اين كشورها افتاد. ولى يك مقدارىكتابهايمان نفوذ كرد. همين كه از راه تبليغات تلويزيونى و اينترنتى توانستيم نظرات انقلاب را از راه ترجمه كتابهاىمرحوم شهيد مطهرى و مرحوم امام، به آنها برسانيم به ما در برقرارى اين رابطه كمك كرد.
در يكى از كشورها كه سيصد ميليون جمعيت دارد، كل كتابهاى شهيد مطهرى را به زبان مالاوى ترجمه كردند. از راه ارسال كتاب و كتابخوانى و ارسال فيلمهاى ايرانى توانستيم در آنجا نفوذ كينم. همين نفوذ كمى كه انقلاب به آنجاها داشت اين ثمرات عظيم را بهوجود آورد. من معتقدم اين تحول از آثار انقلاب اسلامى و در نتيجه اميد به آينده است كه توسط انقلاب اسلامىبهوجود آمده است. آنها از آينده مايوس بودند، ولى انقلاب اسلامى ثابت كرد كه اگر ملت وارد شود مىتواند قويترين رژيم را ساقط كند. رژيم شاه خيلى قوى بود و همه ابرقدرتها پشت سرش بودند و كشورهاى ارتجاعى منطقه با او بودند با همه اينها رژيم شاه ساقط شد. اين مسئله به اينها اميد و قوت داد. انقلاب اسلامى، بزرگترين تأثير را به صورت غيرمحسوس در اين مناطق داشت.
راهبردهاى مناسب نهادهاى فرهنگى ايران براى مديريت تحولات آينده منطقه به تفكيك هر كشور علىالخصوص در حوزه فرهنگ و دين را بررسى بفرمائيد.
بايد بتوانيم ايده هاى ناب انقلاب را برسانيم و به اين منظور بايد از افراطىگرى پرهيز كنيم و از بيان مسائلى كه موجب اختلاف و تفرقه مىشود برحذر باشيم. بايد با حكمت و با دقت، چند هدف را محقق بكنيم. يكى از آنها فكر انقلاب است. ما بايد ايده انقلاب و ايده هاى ناب مرحوم حضرت امام، مرحوم شهيد بهشتى، مرحوم مطهرى، مرحوم سيد باقر صدر را منتقل كنيم. دوم اينكه حماسه انقلاب را در آنها تقويت كنيم؛ يعنى آن عواطفى كه انقلاب اسلامى در بين مردم بهوجود آورد و مردم با اين حماسههاى انقلاب زنده شدند را به آنها برسانيم. مثل پيامهايى كه مقامهاى معظم رهبرى در بياناتشان مىدهند و مسئله بيدارى اسلامى را در هر پيامى تأكيد مىكنند. اين حماسه انقلاب و آگاهى انقلابى بايد به اينها برسد و اين، غير از ايده ها است. سوم اينكه سياستهايى كه جمهورى اسلامى اصيل دنبال كرده است را بايد به اينها برسانيم. بايد بفهمند كه رژيم اسراييل براى ضربه زدن به كل امت اسلامى ساخته شده. بايد بفهمند آمريكا شيطان بزرگ است. خيلى از آنها نمىدانند آمريكا اينقدر شيطان است.
سياست اصيل انقلاب در رابطه با امريكا و استكبار و در رابطه با دو نظام سرمايه دارى و نظام سوسياليستى، بيان شود. بايد گفته شود كه جمهورى اسلامى، نظامى است كه نه شرقى و نه غربى است. سياست جمهورى اسلامى در جمع بين جمهوريت و اسلاميت را بايد به اينها برسانيم و به آنها بفهمانيم كه هيچ مانعى ندارد كه يك نظام، دينى باشد ولى مردم رأى اساسى را داشته باشند. اين سياستها را بايد به اينها برسانيم. براى اينكه اينها را هم از درون تغيير بدهيم و هم بينش اينها را توسعه بدهيم. ما اگر بخواهيم اين بيدارى اسلامى عمق پيدا بكند و تداوم داشته باشد بايد آن سياستهاى اصيل و آن نكات اصلى و نقاط ناب كه امام و مقام معظم رهبرى، بيان كردهاند را هم صادر كنيم و برسانيم تا اينها متقاعد بشوند. خيلىها خيال مىكنند امريكا قابل تغيير است. حالا اسراييل هم قابل سازش است. مىتوانيم اين دو كشور را كنار هم قرار بدهيم. مىشود با غرب سازش كرد.
بر اين اساس ما بايد بتوانيم سه چيز را در عمق وجدان اين ملتها جا بدهيم. يكى ايده هاى ناب انقلاب در رابطه با آينده، اسلام، نظرات اسلامى. دوم، حماسه انقلاب و سوم، اصول سياست جمهورى اسلامى. اينها را بايد برسانيم. حالا از چه راهى؟ از راه تماس، از راه كنفرانسهاى مشترك، از راه هيأتهاى اعزامى، هيأتهايى كه دعوت ميكنيم و كنفرانسهاى تبليغاتى كه برپا مىكنيم.
4- بررسى راهبردهاى مناسب حوزههاى علميه ايران در مديريت تحولات آينده منطقه به تفكيك هر كشور
ما در رابطه با تربيت مبلغ، هم در جامعه المصطفى و هم در حوزه يك مقدار كوتاهى كرديم. من معتقدم بايد چهار يا پنج دانشكده تربيت مبلغ داشته باشيم. مقام معظم رهبرى هم به اين مسئله اشاره كردند. بايد مبلغين ما هم زبان بلد باشند و هم فرهنگهاى خارجى را بشناسند و هم نحوه پاسخ به شبهات را در سطح جهان به صورت درسى و آكادميك بدانند. فردى كه تبليغ مىرود نبايد با مترجم صحبت كند. بايد با زبان آنها آشنا باشد و بتواند مبلغ ما باشد. پس ما بايد هم از تربيت، هم داشتن ابزار، هم تربيت كادر و هم در زمينه مطالعات آينده در حوزهها كار كنيم. در كشورهاى خارجى خيلى روى آتيهها كار مىكنند ولىما قسمتى براى آيندهپژوهى نداريم.
تحليل شما در باب حمايت از اخوان المسلمين چيست؟
اخوان به انقلاب ما نزديكتر است و اگر كمربند اخوان به وجود آمد در حقيقت اهداف انقلاب ما محقق شده است. گرچه كه آنها هماهنگ هستند، هم تقريبى هستند هم دنبال حكومت اسلام هستند، هم راه حلهاى اسلامى را دنبال مىكنند. اينها نزديكترين گروه به ما هستند و اگر اين جريان روى كار بيايد آن تفاهمى كه ما مىخواهيم به وجود خواهد آمد. ولى استكبار نمىگذارد اين كمربند بهوجود بيايد. استكبار به دنبال ايجاد افراطگرى سلفى است كه اخوان اينجورى نيستند يا ايجاد حكومتهاى سكولارى، شبيه تركيه.
حكومتهاى مزدور و دست نشانده، نمىگذارد حركت اخوان بيايد. من معتقدم بايد يكى از هدفهاى ما تقويت اسلام اخوانى تقريبى باشد. ما اسلام اخوانى تقريبى را تقويت كنيم نه تقريبهاى دروغين مثل تقريب قرضاوى و امثال آن. قرضاوىادعاى تقريب دارد ولى در واقع يك اسلام سلفى متعصب را ترويج مىكند. ما بايد حركت اصيل اخوان را تاييد بكنيم چون به جاى اين حركت، سكولاريزم را راه مى اندازند.
يا بايد حركت تقريبى اسلامى قرار بگيرد يا رژيم سكولار ضد دينى. بهطور طبيعى اين حركت تقريبى براى ما بهتر است. يعنى درحقيقت ما بين سه رژيم و سه سيستم در اين منطقه هستيم؛ مزدور، ليبرال دموكراسى سكولار يا تقريبى يا سلفى ضد شيعى كه همان سلفى وهابى ضد شيعى است. ما براى اينكه بتوانيم هم سلفى گرى را محكوم بكنيم هم مزدورها را حذف بكنيم هم سكولار ضد دينى را از بين ببريم بايد دنبال ايجاد رابطه با حركت اخوانى تقريبى و تقويت اين حركت باشيم؛ زيرا بالاخره ما تفاهم بعدى را با آنها در زمينه تقريب بين شيعه و اهل سنت، خواهيم داشت.
چه تحليلى از آسيبشناسى و بررسى تعامل نهادها و دستگاههاى فرهنگى و دينى جمهورى اسلامى ايران، نخبگان علمى فرهنگى و... در برخورد با تحولات منطقه به تفكيك كشورها داريد؟
نهادهاى مربوطه در اين زمينه همكارى خوبى با يكديگر داشتهاند وى متأسفانه ما در محاصره شديدى از سوى دشمنانمان هستيم. ولى به هر حال، اگر زمينه را فراهم بكنيم همين معارف شيعى هم در آينده جاى خودش را باز مىكند، ولى ما يك مقدار روى داشتن ابزار تبليغ كم كار كرديم. وقتى مىگويند ما مى بايست ماهواره را داشته باشيم، ولى ماهواره نداريم، مجبوريم از ماهوارههاى عربستان و مصر و بقيه استفاده كنيم كه آنها نيز مواقعى كه به ضررشان حرفى زده مىشود يا كارىصورت مى گيرد، سريعاً آنتن ما را قطع مىكنند.
به نظر بنده بايد طبق آن طرحى كه توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات ارائه شد و مقام معظم رهبرى نيز آن را تأييد كردند، تمام مسئله تبليغى خارج از كشور به اين سازمان سپرده شود و از موازىكارى پرهيز شود تا بتوانيم به يك نتيجه مطلوب برسيم.
دشمن فكر مىكند ما با تهاجم كامل و هماهنگ پيش مىرويم و لذا بطور كامل براى مقابله با ما آماده شده است. ما تحريك كرديم و او آماده شده ولى ما خودمان آمادگى كامل را نداريم كه اسمش را خيانت نمىگذارم، اسمش را سهلانگارىمى گذارم.