responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 302  صفحه : 7

از جرگه مطبوعاتى هاى حوزه و موسس مكتب تشيع
مفیدی فرید

روزهايى كه پشت سر گذاشتيم، مقارن با سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) بود و از اين رو، اغلب مطالبى كه در رسانه ها منتشر شد، رويكرد و يادكردى از اين حادثه تاريخى داشت. اين ستون نيز با استفاده از نگاه هايى كه در برخى مطالب منتشره نسبت به همين مناسبت وجود داشته، اين بار بر آن است تا به نويسنده اى بپردازد كه از آغاز سال هاى مبارزه در كنار امام و به عنوان شاگرد ايشان نقش بسزايى در اداره و سرپرستى يكى از نشريات تأثيرگذار داشته و سعى بر آن داشت كه نشريه مورد نظر را با نظر حضرت امام و مطابق با اهداف مبارزاتى ايشان و در خدمت نهضت روحانيت پيش ببرد.
اين نويسنده كه زمانى تأليف كتاب "اميركبير قهرمان مبارزه با استعمار" و ترجمه كتاب معروف اكرم زعيتر "القضية الفلسطينية" با نام "سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار" را در كارنامه خود درج كرده بود، با آثارى ديگر همچون انسان و خودسازى،ارزش ها و مكتب ها، اسرائيل و فلسطين، اسرائيل و قدس عزيز، انقلاب يا بعثت جديد، معاد، گفتارهاى تربيتى، جهان در عصر بعثت و اواخرهم با تفسير راهنما كه بخشى از آن از مجموعه? فيش‌هاى تهيه شده در زندان دوره? پهلوى فراهم آمده بود، شناخته شد و در سال هاى اخير نيز انتشار "مجموعه? خاطرات روزانه" براى خوانندگان و علاقمندان به تاريخ معاصر ايران جالب و در عين حال جنجال برانگيز بود. گويا در سال ???? هم از تجديد چاپ چهارمين مجلد از اين مجموعه كه به خاطرات سال ???? مى‌پرداخت، جلوگيرى شد.
آيت الله هاشمى رفسنجانى اما سابقه و پيشينه اى هم در تأسيس و اداره سالنامه مكتب تشيع دارد كه شايد كمتر مورد توجه قرار گرفته باشد. آنگونه كه ايشان در مصاحبه اخير خود با روزنامه جمهورى اسلامى داشت، ضمن آنكه ناگفته‌هاى مهمى را از شخصيت اخلاقى و معنوى امام راحل (ره) بيان داشت، اشاره هاى مختصرى به فعاليت هاى تأليفى و مطبوعاتى خود در مكتب تشيع داشته و به ايفاى نقش حساس در تأمين مالى برخى از نويسندگان متعهد از جمله مرحوم شهيد مطهرى (ره) اشاراتى‌داشته و از اتفاقات آن دوران با حالتى نوستالوژيك ياد كرده و خلأ و افول اخلاق در بخش هايى از جامعه كنونى را با حسرت و افسوس مورد توجه قرار داده است: " بخش زيادى از تيپ مذهبى ما، از حوزوى گرفته و سياسى، مسئول و غيرمسئول، در همه ابعاد مراعات اخلاق اسلامى را نمى‌كنند. شايد اولويتشان ايده‌هاى سياسى‌شان باشد، آن هم نه در قالب يك برداشت عالمانه، در قالب باندى، گروهى و حزبى. اگر بخواهيم حسن نيت داشته باشيم و حمل بر صحت كنيم، بايد بگوئيم آن‌ها قدرت خودشان را مقدمه اصلاح امور كشور تعريف مى‌كنند و فكر مى‌كنند از جاهائى كه اهداف، وسائل را مباح مى‌كند، همين جا است. لذا هر وسيله نامباحى را هم به كار مى‌گيرند و الا اگر كمى با سوءظن نگاه بكنيم اين وضعى كه من مى‌بينم فاجعه است. "
آيت الله هاشمى رفسنجانى در ادامه به پرسش مطرح شده در خصوص مخالفت مرحوم آيت الله بروجردى با رفتن طلبه ها به دانشگاه چنين پاسخ مى گويد: " آقاى بروجردى دستور دادند طلبه‌هائى كه مى‌روند دانشگاه، شهريه آن‌ها را قطع كنند؛ آقاى مطهرى رفتند دانشگاه الهيات، شهريه ايشان را قطع كردند، آقاى حاج محسن جهانگيرى كه ما پيش ايشان مطول مى‌خوانديم، الان هم استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه شريف است و خيلى آدم باسوادى است فلسفه‌اش هم قوى است، او هم رفت شهريه‌اش را قطع كردند، ناراحت بود. گاهى كه ما را مى‌ديد مى‌گفت ما را به رندى افسانه كردند!. آقاى باهنر، آقاى‌بهشتى و اين‌ها رفتند ظاهراً شهريه آن‌ها را قطع كردند. آن‌ها كه مى‌رفتند مشكل مالى هم پيدا مى‌كردند. آقاى‌مطهرى براى تهيه مكتب تشيع، مقالات خوبى براى ما مى‌نوشتند، ما هم روى حساب كلمه و سطر و صفحه، به همان قيمت‌هائى كه آن زمان‌ها بود، به ايشان پول مى‌داديم. دليلش اين بود كه زندگى‌اش نمى‌گشت يعنى به اين مقدار احتياج داشت. آقاى علامه طباطبائى هم همين‌طور بود، مقاله را براى ما مى‌نوشت، ما هم پول مى‌داديم و استفاده مى‌كرديم. بله آقاى بروجردى‌مخالفت مى كردند ما هم به خاطر همين خوددارى كرديم و نرفتيم."
از ايشان سوال مى شود كه "منابع مالى مكتب تشيع از سوى آقاى بروجردى تأمين مى‌شد؟ " پاسخ مى دهد: " نه اين جور نبود. اولين شماره سالنامه مكتب تشيع، با مقالات بسيار قوى از آقايان طباطبائى، مطهرى، بازرگان، روزبه، آقاسيدابوالفضل موسوى و بهشتى؛ ?? هزار تيراژ پيدا كرد، چاپ دوم هم خورد، ?? هزار چاپ كرديم. آن موقع تيراژ كتاب‌ها كم بود اما اين تيراژ بالا در زندگى طلبگى يك درآمد حسابى بود. چون سرمايه نداشتيم، قبض منتشر كرده بوديم، در سراسر كشور هم نمايندگى‌گرفته بوديم. هر كس پيش از چاپ مى خريد، ? تومان و هر كس بعد از چاپ مى‌خريد ? تومان مى‌داديم، به خاطر همين ? تومان خيلى‌ها پيش خريد مى‌كردند لذا پول خوبى دست ما آمده بود و از همين منبع خودش پول مى‌داديم. "
ايشان در بخشى ديگر از سفارش امام براى استفاده از قلم و مقالات سيد ابوالفضل موسوى زنجانى ياد مى كند. كسى كه به گفته خبرنگار به نقل از آيت الله موسوى اردبيلى گويا پس از انقلاب نامه تندى به امام مى نويسد. امام هم در ديدارى به آقاى‌موسوى اردبيلى تأكيد مى كنند كه مبادا شما برخوردى بكنيد و كارى با ايشان داشته باشيد.
آقاى هاشمى خاطره مربوط به آقاسيد ابوالفضل موسوى زنجانى را اينچنين شرح مى دهد: "زمانى كه ما- آقايان باهنر، صالحى، مهدوى و من - مى‌خواستيم مكتب تشيع را راه بيندازيم يكى از اهدافمان اين بود كه پايگاه مطبوعاتى امام باشد. آقاى شريعتمدارى "مكتب اسلام" را تأسيس كرده بود و هفت هشت نفر از شخصيت‌هاى حوزه هم با ايشان كار مى‌كردند. ايشان از لحاظ مالى و سياسى و خيلى چيزها حمايتشان مى‌كرد. ما به فكر افتاديم "مكتب تشيع" را درست كنيم تا پايگاه امام هم باشيم. من خودم رفتم با امام صحبت كردم، گفتم ما مى‌خواهيم اين كار را بكنيم، ايشان گفت اينكه پايگاه من باشد را قبول ندارم. نمى‌خواهم پايگاه من باشد ولى حاضرم به شما مشورت بدهم. ما مى‌خواستيم تحت فرمان ايشان باشيم اما ايشان تنها مشورت را پذيرفتند. ايشان در مقام مشورت، چند نفر را در تهران معرفى كرد كه مقاله از آن‌ها بگيريم، يكى از آن‌ها هم آقاسيد ابوالفضل موسوى زنجانى بود. اتفاقاً او هم خوب مى‌نوشت ما هم از ايشان استفاده مى‌كرديم. اما اين نامه‌اى كه شما مى‌گوييد را يادم نيست حالا بعيد است كه من در آن موقع مطلع نشده باشم."
قصه ديگرى هم از آيت‌الله موسوى اردبيلى نقل شده است كه يك شب در جلسه سران كه امام هم بودند، در مورد نهضت آزادى صحبت شد و يكى از اعضاء گفت كه اين‌ها اعتقاد به اسلام ندارند، امام فرمودند دارند. يك كسى گفت كه اين‌ها روحانيت را قبول ندارند، امام فرمود نه ما را قبول ندارند نه اينكه اصلاً روحانيت را قبول نداشته باشند. گويا آقاى اردبيلى در همان موقع در نماز جمعه بدون ذكر نام نهضت آزادى اين مطلب را بازگو كرده است.
اما نظر آقاى هاشمى در اين باره : " بالاخره ايشان اولين دولتى را كه تعيين كردند، دولتى بود كه همه‌اش مال نهضت آزادى بود. هنوز پاريس بودند، مهندس بازرگان را رأس هيئتى قرار دادند كه برويد نفت داخلى را حل كنيد. اينجا هم كه آمدند مهندس بازرگان را آوردند شوراى انقلاب عضو كردند، به علاوه ايشان را نخست‌وزير كردند و از مردم خواستند كه ايشان را تأييد كنند. منتهى گفتند من به عنوان حزب اين كار را نكردم به عنوان شخص كردند. خب اگر نظر منفى داشت اين كارها را نمى‌كرد. البته انتقاداتى هم به ايشان داشتند مثلاً فرض كنيد در "راه طى شده" آقاى مهندس بازرگان اگر چيزى بود يا معنايى كه ايشان از بعثت مى‌كرد را امام قبول نداشت."
بالاخره حساسيت هاى حضرت امام نسبت به مسائل اعتقادى و مبانى و اساس اسلام فوق العاده بوده و داستان معروف نگارش كشف الاسرار در پاسخ به اسرار هزار ساله يكى از هم انديشان كسروى شاهد روشنى بر اين مدعاست كه در همين باره آيت‌الله حاج سيد عزالدين زنجانى نقل مى كند " در همان اوان يكى از اتباع كسروى كتابى به نام (اسرار هزار ساله) نوشت و در آن از زيارت قبور و مشاهد ائمه و از اين رقم انتقاد گرده بود. من با يك عده از طلاب به خدمت يكى از مراجع وقت رفتيم كه ما چه بايد بكنيم؟ شرح اجمالى مضمون كتاب را به ايشان گفتم. متاسفانه با كمال خونسردى، ايشان گفتند: كارى نداشته باشيد الباطل يموت بترك ذكره... اما امام در همان وقت به خاطر رد كردن آن كتاب، درس اسفار را تعطيل كرده و جواب او را مى‌نويسند، كه فعلا به صورت (كشف الاسرار) در آمده است."

...........................................................................
منبع:
× سايت تاريخ ايرانى 11/3/1390
× روزنامه جمهورى اسلامى 12/3/1390
× سايت شخصى آيت الله هاشمى رفسنجانى

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 302  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست