responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 291  صفحه : 2

انتخابات مصر و بازتاب‌هاى منطقه‌اى آن
فریبرزی شبنم

 پيشگفتار
 كشور مصر، در شمال قاره آفريقا و در كنار درياى مديترانه و سرخ قرار دارد. وسعت آن در حدود يك ميليون كيلومتر مربع است كه از اين نظر، بيست و هشتمين كشور جهان به حسلاب مى‌آيد. جمهورى عربى مصر با داشتن جمعيتى بالغ بر 74 ميليون نفر، از لحاظ وسعت، موقعيت جغرافيايى، جمعيت و پيشرفت مهم‌ترين كشور عربى محسوب مى‌شود. مصر از نظر تاريخى، از جمله كشورهاى تاريخى است. حكومت فراعنه در اين كشور به حدود 60 قرن پيش از ميلاد باز مى‌گردد كه پس از آن‌ها ايرانى‌ها، يونانى‌ها و عرب‌ها بر اين كشور حكومت كرده‌اند.
 فرهنگ مصر، مبتنى بر فرهنگ اسلامى استوار است كه از زمان‌هاى قديم، دانشمندان و متفكران بسيارى در معروف‌ترين دانشگاه مصر، يعنى دانشگاه الازهر فعاليت داشته‌اند. مصر تنها كشور عربى است كه اقتصاد آن نسبت به ديگر كشورهاى عربى و آفريقايى، پيشرفت چشمگيرى داشته است. موقعيت جغرافيايى و شرايط اقليمى مصر موجب شده كه اين كشور، در منطقه خاورميانه و قاره آفريقا نقش مهمى ايفا كند. همچنين وجود شهرهاى قديمى در اين كشور، يعنى قاهره و اسكندريه به آن اهميت ويژه‌اى داده است. از ديگر موقعيت‌هاى مهم مصر، قرار گرفتن اين كشور در منتهى‌اليه شمال شرقى آفريقاست كه قاره آفريقا را به قاره آسيا متصل مى‌كند و در واقع پل ارتباطى ميان آسياى غربى، آفريقا و مديترانه است.
 سابقه تاريخى ارتباطات سياسى ايران و مصر، به زمان كوروش، پادشاه هخامنشى باز مى‌گردد. با ظهور اسلام رابطه ميان دولت ايران و مصر وارد مرحله جديدى شد. اسلام از دروازه مصر وارد آفريقا شد و با روى كار آمدن سلسله‌هاى اموى و عباسى و تحت تاثير قرار گرفتن اهل بيت (ع) و شيعيان آنان، بسيارى بزرگان سادات، در جست‌وجوى پناهگاه به مصر و ايران كه از دسترس حاكميت مركزى دور بود، سفر كردند و از اين‌رو جايگاه اهل بيت (ع) را در مصر و ايران مى‌توان مشاهده كرد. سلسله فاطميان بر اساس نهضت اسماعيليان و به دست مردانى كه ايرانى بودند، در مصر به وجود آمد. اين حكومت مقتدر شيعى كه از سال‌هاى 969 تا 1171 ميلادى بر مصر حكومت مى‌رانده‌اند، دانشگاه الازهر را كه به نام حضرت زهرا (س) الازهر ناميده شد، بنا كردند كه قديمى‌ترين دانشگاه به سبك و سياق جديد در دنياى اسلام محسوب مى‌شود.
 در قرون معاصر مصر، مهد ظهور انديشه‌هاى نوين اسلامى و عربى بوده است. روابط فرهنگى ايران با مصر در اين دوره، با شروع فعاليت‌هاى اصلاحى سيد جمال‌آلدين اسدآبادى در دنياى اسلام، به ويژه در ايران و مصر نمود مى‌يابد و سيد جمال، با احياى انديشه اصلاح‌گرايى نوين در انديشه سياسى مسلمانان عرب و نيز سردادن نداى وحدت ميان شيعه و اهل سنت، موفق به ايجاد نهضتى شد كه پس از او شاگردانش از جمله محمد عبده، مفتى الازهر مصر، آن را پيگيرى و دنبال كردند.
 
 بخش اول: بازتاب انقلاب اسلامى ايران بر جامعه مصر
 از سال 1978 ميلادى، غالب جريان‌هاى اسلامى سياسى مصر، به صورتى صريح يا ضمنى، سياست‌هاى رسمى نظام سياسى حاكم بر مصر انتقاد كرده‌اند. برخى از اين جريان‌هاى اسلامى، هدف اين موضع و سياست رسمى را تلاش براى برانگيختن احساس نفرت توده مردم نسبت به الگوى »اسلام گرا« در ايران قلمداد و تفسير كردند. دعوت رژيم انورسادات از شاه ايران، براى اقامت در مصر و پس از آن، موضع‌گيرى رسمى اين رژيم در مسئله گروگان‌هاى امريكايى در تهران، بر فاصله ميان ديدگاه دولت و ديدگاه حركت‌هاى اسلامى در مصر افزود. گروه‌هاى اسلام‌گراى مصرى، از اين ديدگاه دولت كه كمك به شاه، نشانه حق شناسى نسبت به كمك‌هاى نفتى، نظامى و اقتصادى وى به مصر طى جنگ سال 1973 و پس از آن است، به شدت انتقاد و آن را سرزنش كردند. آنان در مقابل، اقدامات شاه در فروش نفت به اسرائيل، در دوره تحريم نفتى سال 1973 م و همكارى مستحكم با اين رژيم در زمينه نظامى و اطلاعاتى را يادآور شدند. جريان‌هاى اسلامى مصر بر آن بودند كه اقدامات رژيم سادات در حمايت از شاه، بر اساس تقاضاى ايالات متحده و به هدف اقناع امريكا، بر توانايى مصر، براى پر كردن جاى رژيم شاه - به عنوان قدرت بزرگ منطقه‌اى - انجام گرفته است.
 انقلاب اسلامى ايران در سال‌هاى نخست، عواطف بخش وسيعى از نيروهاى اسلام گراى مصرى را به سوى خود جلب كرده بود. تصاوير امام خمينى در قاهره و برخى شهرهاى ديگر رواج يافت و تظاهرات گسترده‌اى در مخالفت با ورود شاه به مصر به راه افتاد. ملت و جامعه مصر، به طور كلى به صورت خوبى با انقلاب اسلامى ايران برخورد كرده، از آن استقبال كردند. علت اين استقبال در جامعه دينى مصر، به خصوص از سوى گروه‌هاى اسلام‌گرا و مبارز مصرى، شرايط خاص حاكم بر جامعه مصر آن زمان بود.(1)
 تأثير مهم انقلاب ايران بر مصر، تقويت و تشديد جريان »بازگشت به اسلام« است كه در تاريخ مصر ريشه ديرينه‌اى دارد. اين گرايش اگر چه در پى تحولات سياسى زمان جنگ اسراييل و مصر و شكست مصر تا اندازه زيادى تضعيف شد؛ ليكن با پيروزى انقلاب اسلامى ايران، جان تازه‌اى گرفت.
 به رغم اختلاف نظر ميان جريان‌هاى مختلف اسلامى مصر بر سر انقلاب اسلامى ايران و تحولات آينده آن، پيروزى اين انقلاب در نگاه غالب اين جريان‌ها، در حقيقت پيروزى ايدئولوژى سياسى اسلام و تجسم آن در شكل يك دولت بود. برخى گروه‌هاى اسلامى مصر، از ابعاد و شعارهاى فرامرزى و فراوطنى انقلاب ايران كه همه مسلمانان بتوانند، در سايه آن تاريخ و الگوى برتر و تحولات امت اسلامى را با اين واقعيت جديد پيوند دهند، استقبال كردند.
 انقلاب ايران، به آنان ثابت كرد كه قدرت رويارويى با نيروهاى امپرياليستى و پيروزى بر آنان را دارند. جنبش‌هاى اسلامى مصر، از اين كه انقلاب ايران خواهان عقب نشينى اسرائيل از تمامى خاك فلسطين اشغالى، يعنى اراضى سال 1948 م و 1967 م شده بود، استقبال كردند و اين موضع را با موضع غالب كشورهاى عرب آن زمان كه به عقب نشينى اسرائيل از اراضى اشغالى سال 1967 م و اعطاى حق تعيين سرنوشت به ملت فلسطين اكتفا مى‌ورزيدند، مقايسه كردند.
 جريان‌هاى اسلامى طرفدار ايران در مصر، ايالات متحده امريكا، اتحاد جماهير شوروى سابق، اسرائيل و شاه سابق را به توطئه چينى عليه انقلاب ايران متهم مى‌كردند. باور به وجود چنين توطئه بين‌المللى عليه انقلاب اسلامى، در ادبيات سياسى حركت‌هاى اسلامى مصر، به فراوانى به كار گرفته شده است و در تفسير بسيارى حوادث، رخدادها و روابط، از همين مفهوم استفاده شده است(2).
 
 بخش دوم. انتخابات مصر و بازتاب‌هاى آن
 حسنى مبارك، پس از 30 سال حكومت، به پايان راه رسيده است. حكومت پليسى و سركوب‌هاى مستمر، اگر چه تا به حال به حكومت مبارك فرصت داده، ولى نبايد فراموش كرد كه طبق اصول و قواعد جامعه شناسى، اين انرژى متراكم در مصر، آماده رها شدن و انفجار است. اين چشم‌انداز، در تمايل به يك دگرگونى، در كنار فقدان گزينه‌هاى كاملاً مطلوب يا پيچيدگى‌هاى ناشى از رقابت قدرت، سطح نگرانى را براى دو بازيگر اصلى، يعنى امريكا و رژيم صهيونيستى، در داخل مصر افزايش داده است. ماه‌هاست كه برآوردهاى امنيتى- سياسى رژيم صهيونيستى از آينده تحولات در مصر، با دلهره ياد مى‌كنند، چرا كه آنچه طى چهار دهه، توسط صهيونيست‌ها و امريكا در مصر ساخته شده، مى‌تواند با مرگ مبارك نابود شود. اين‌گونه نيست كه تنها حسنى مبارك براى جانشينى خود در تكاپو باشد و از هيچ فرصتى براى ايجاد مقبوليت براى جمال (پسرش) دريغ نمى‌كند، بلكه بازيگران ديگر نيز در تلاشند.
 مشكل صهيونيست‌ها و امريكا براى پذيرش جمال مبارك اين است كه وى جوانى خام و بى تجربه است و در درون ساختار نظامى، امنيتى و سياسى، از پشتوانه و اقتدار كافى برخوردار نيست و شرايط ملتهب مصر، امكان رياست به جمال را نمى‌دهد، از اين‌رو به چهره‌اى چون عمر سليمان كه در حال حاضر مرد شماره دو مصر محسوب مى‌شود، چشم دوخته‌اند. حسنى مبارك از اين امر آگاه است و اجازه »قد علم كردن« به عمر سليمان را نمى‌دهد؛ ولى او بيمار است و سرعت تحولات در درون و پيرامون مصر، انتخاب‌هاى محدودى براى مبارك به جاى مى‌گذارد. امريكا و رژيم صهيونيستى با گزينه‌هاى متفاوت از مبارك، قصد ندارند، هزينه اضافى يا غير ضرورى براى‌اين اختلاف گزينه‌ها بپردازند يا به تعبير ديگر، به كاركردهاى شخصيت مبارك تا آخرين لحظه فرا رسيدن مرگ نيازمندند.
 اگر چه مردم مصر در فضايى ديگر سير مى‌كنند و به رهايى از شرايط موجود به عنوان حداقل‌هاى مطلوب مى‌انديشند و در نگاه‌هاى حداكثرى، به گزينه‌هاى كاملاً متضاد با حكومت فعلى اميد دارند، ولى بازيگران ديگرى نيز در مصر و محيط منطقه‌اى آن هستند كه جز خاصيت كارگشايى و تسهيل كنندگى در تحولات مطلوب غرب، تمايلات ذاتى‌اى نيز در مصر دارند. پس از امريكا و رژيم صهيونيستى، عربستان مهمترين بازيگر موثر در جامعه و در ساختارهاى رسمى مصر به حساب مى‌آيد. عربستان با تكيه بر فقدان هرگونه حساسيت و آلرژى در دستگاه‌هاى مصرى و جامعه اين كشور، به سادگى به جايگاه‌هاى موثرى دست يافته و مهم تر از همه اينكه به گزينه امريكا و رژيم صهيونيستى و چالش و محدوديت آنها واقف است.
 عربستان به عمر سليمان، به عنوان يك گزينه مرحله‌اى و تاكتيكى مى‌نگرد كه بايد بر ابزارهاى سعودى و افراد و انديشه‌هاى مطلوب آن تكيه كند. ورود عربستان به حمايت علنى از عمر سليمان كه در تعدادى استان‌ها، با توزيع پوستر »نفى جمال و اخوان و تأكيد بر عمر سليمان« و ديدارهاى پنهان وى با آل سعود كه در حاشيه ديدارهاى رسمى انجام مى‌گيرد، حركتى رو به جلو و خطرناك در تحولات آتى منطقه است و بازتاب‌هاى مهمى به جاى مى‌گذارد؛ البته مقامات سعودى با نرم كردن مسئولان مصرى، از مدتى پيش، در ازاى كمك‌هاى مالى حكومتى و رشوه به مقامات امنيتى مصرى، در پوشش تغيير و تحول در انديشه جريان‌هاى سلفى كه در زندان‌هاى مصر به سر مى‌برند و با القاعده ارتباط داشتند و آزاد كردن آنها، توانسته‌اند پتانسيل بسيار وسيع، از كادرهاى سلفى كه از تجربه كار تشكيلاتى و امنيتى نيز برخوردارند، براى خود ذخيره‌كنند، اينكه عمر سليمان گزينه تاكتيكى عربستان تلقى مى‌شود، به اين دليل است كه تمايلات اسرائيلى و امريكايى عمر سليمان، از پيوند و علاقه به سعودى‌ها بيشتر است، از اين‌رو از آنجا كه تفكر شافعى و اخوانى در مصر را براى تفكر سعودى مناسب نمى‌داند، با ذخيره كردن كادرهاى سلفى و ترويج تدريجى و ملايم انديشه سلفى، به دنبال بازكردن جاى بيشترى براى كادرهاى قابل اعتماد در مصر است.
 البته سعودى‌ها، با بروكرات‌هاى لائيك و غيرلائيك مصر مشكلى ندارند و افرادى مانند ابوالغيط و برخى سياستمداران مشابه يا اصحاب رسانه‌هاى دولتى كه هم نيازمند جايگاه سياسى - اجتماعى و هم از بوى پول‌هاى اهدايى عربستان به وجد مى‌آيند، در ساختار عمومى و مطلوب سعودى‌ها مطرح خواهند بود. تمايلات مردم مصر، اخوان المسلمين، اصرار خسته‌كننده حسنى مبارك براى جانشينى جمال، در گزينه‌هاى عربستان جايى ندارد و پذيرش عمر سليمان به اين جهت از طرف سعودى‌ها دنبال مى‌شود كه او نيز به حمايت مالى وسيع خاندان حاكم بر عربستان نيازمند است و بدون اين كمك‌ها نمى‌تواند، كارايى‌اى بيش از مبارك از خود نشان دهد.
 اين انطباق در گزينه عربستان با امريكا و رژيم صهيونيستى، چه آگاهانه و هماهنگ و چه اتفاقى، حاكى از بازتاب‌هاى گسترده و آثار مهم بر معادلات و تحولات منطقه‌اى است؛ يعنى اگر چه روياى شريف مكه در اردن، عراق و سوريه محقق نمى‌شود؛ ولى از دريچه دست گذاشتن بر مصر، به فلسطين وارد شده و بخشى از مديريت‌هاى اجرايى سياست‌هاى منطقه‌اى امريكا، به جاى مصر، به عربستان محول مى‌شود تا سرخوردگى‌هاى شكست سعودى در عراق، سوريه و لبنان تا اندازه‌اى جبران شود. در اين فضا كه با گزينه‌هاى مشترك در مورد كانديداى رياست جمهورى مصر گره خورده، زمينه‌هاى شراكت پذيرى وسيع‌ترى ميان رژيم صهيونيستى و سعودى فراهم مى‌شود. مثلث امريكا، رژيم صهيونيستى و عربستان در مصر بر ويرانه‌هاى روياى مبارك، يك مدل همكارى‌هاى منطقه‌اى را نيز پايه مى‌گذارند كه چالش اصلى براى سعودى‌ها، در اردن، عراق و سوريه است كه تحت هيچ شرايطى »شريف مكه« را بر جايگاه و توان خود ترجيح نمى‌دهند. با اين حال، مقامات سعودى نمى‌توانند، از مزيت‌هاى دست گذاشتن بر رياست جمهورى مصر چشم بپوشند، چرا كه فرصت و مزاياى جديدى را در تعاملات بين المللى يا منطقه‌اى براى خود تصور مى‌كنند.(3)
 
 بخش سوم. اختلاف مخالفان در تحريم انتخابات
 در انتخابات اخير، تنها حدود 25 درصد واجدين شرايط در رأى گيرى شركت كردند؛ اگر چه مى‌توان احتمال بيدارى اكثريت خاموش در جوامعى چون مصر به عنوان تهديدى براى حاكمان فعلى در قاهره نگريست؛ اما با توجه به شرايط اجتماعى مصر، عدم شركت 75 درصد واجدين را نمى‌توان اعتراض اكثريت به فقدان زير ساخت‌هاى دموكراتيك يا تمايل آنها به تحولات سريع در مصر تلقى كرد. نتايج انتخابات نشان داد كه حزب حاكم دموكراتيك ملى (NDP) موفق به كسب 70 درصد آرا و تصاحب 311 كرسى پارلمان گرديده است. اين تعداد شامل كانديداهاى معرفى شده از سوى حزب يا افراد مستقلى بودند كه پس از پيروزى، به حزب دموكراتيك ملى پيوستند.
 »جبهه ملى براى تغيير« شامل احزاب سكولار اپوزيسيون (حزب ليبرال وفد و حزب الغد) و افراد مستقل نيز حدود 5/6 درصد از كل آرا را به خود اختصاص دادند. مهم‌تر از ضعف و تحليل نيروهاى سكولار مخالف رژيم مبارك، افزايش چشم‌گير تعداد كانديداهاى منسوب به جنبش اخوان‌المسلمين بود كه موفق شدند 20 درصد آرا؛ يعنى 88 كرسى پارلمان را به دست آورند. افزايش تعداد نمايندگان جنبش اخوان‌المسلمين در مقايسه با انتخابات قبلى در سال 2000 (17 نفر) پس از دهه‌ها ممنوعيت و غيرقانونى اعلام شدن، براى حزب حاكم، احزاب مخالف و تحليل‌گران مسائل مصر، تعجب‌آور بود. از مجموع 144 كانديداى منسوب به اخوان، 61 درصد از آنها موفق به تصاحب كرسى‌هاى پارلمان گرديدند.
 »محمد البرادعى« كه با بازگشت به قاهره جمعيت ملى تغيير را در مصر تأسيس كرد، در نخستين بيانيه خود، به عنوان رئيس اين جمعيت گفت: دستيابى به هدف نهايى، يعنى نظام سياسى مبتنى بر دموكراسى واقعى و عدالت اجتماعى، در گام نخست متضمن تضمين‌هاى سياسى براى برگزارى انتخاباتى آزاد و بى‌طرفانه، با مشاركت تمامى مصرى‌ها، هم در انتخابات پارلمانى و هم رياست جمهورى است.
 اين بيانيه البرادعى، با نام »باهم تغيير خواهيم داد« صادر شد و خواستار تضمين‌هايى، شامل پايان دادن به حالت فوق‌العاده از 30 سال گذشته، نظارت كامل قوه قضائيه، بر فرايند برگزارى انتخابات، نظارت سازمان‌هاى جامعه مدنى داخلى و بين‌المللى بر انتخابات، ايجاد فرصت برابر در رسانه‌ها، براى همه كانديداها به ويژه در انتخابات رياست جمهورى است.
 اين بيانيه همچنين خواستار تضمين‌هايى ديگر، شامل اعمال حق انتخاب مصرى‌هاى مقيم خارج با شركت در راى‌گيرى در سفارتخانه‌ها و كنسولگرى‌هاى مصر، تضمين حق كانديداتورى در انتخابات رياست جمهورى بدون محدوديت، در راستاى تعهدات مصر، بر اساس توافقنامه‌هاى حقوق سياسى و مدنى بين‌المللى و محدود شدن حق كانديداتورى براى رياست جمهورى، به دو دوره و انتخاب از طريق آراى ملى است.
 بر اساس اين بيانيه، البرادعى، تحقق اين تضمين‌ها را مستلزم اصلاح سه بند از قانون اساسى دانسته و تاكيد كرد: هدف »جمعيت ملى تغيير« تنها به تغيير اصول كانديداتورى رياست جمهورى، يا كسانى كه كانديدا خواهند شد، محدود نيست، بلكه تلاش براى تغيير فراگير به وسيله تاييد مردمى و با شيوه‌اى مسالمت‌آميز از ديگر اهداف اين جمعيت خواهد بود.
 وى با اشاره به اينكه درهاى جمعيت ملى تغيير، متشكل از احزاب و تشكل‌ها و انديشمندان مصرى، به روى همه مصرى‌هاى خواهان تغيير در داخل يا خارج باز است، تاكيد كرد: اين جمعيت كار خود را با تحقق سلامت انتخابات آغاز و با آماده‌سازى قانون اساسى جديد به پايان خواهد برد.
 صدور اين بيانيه درحالى است كه حزب ملى، فعاليت‌هاى خود عليه البرادعى و مخدوش كردن چهره وى در افكار عمومى مصر آغاز كرده و در همين راستا او را »نامزد امريكا«، با هدف تحقق اهداف امريكائى در مصر ناميده است.
 احزاب و گروه‌هاى سياسى مخالف در مصر، از جمله گروه »اخوان‌المسلمين«، حزب »كفايه« و حزب الغد معتقدند كه »حسنى مبارك«، رئيس جمهورى مصر در تلاش براى موروثى كردن قدرت و جايگزينى فرزندش »جمال مبارك« به جاى خود است.
 احزاب و گروه‌هاى سياسى مخالف دولت، براى مقابله با اين كار، تشكل »فراخوان مقابله با موروثى كردن قدرت« را تشكيل داده، درصدد هماهنگى با يك‌ديگر، براى ارايه نامزدى واحد در انتخابات آينده رياست جمهورى مصر هستند.(4)
 جنبش اخوان‌المسلمين، با سابقه نزديك به 80 سال فعاليت در مصر (تأسيس 1928)، از سال 1958 تاكنون از سوى دولت غيرقانونى اعلام شده است. در مورد موفقيت جنبش اخوان در اين دوره انتخابات مى‌توان چند نكته را ذكر كرد:
 1- اخوان‌المسلمين داراى سازماندهى متشكل و رهبرى توانمندى است. اخوان شبكه گسترده‌اى از مساجد، مدارس و مراكز بهداشتى - رفاهى و خدمت‌رسانى به محرومان را تحت نفوذ خود دارد و خط رايج فكرى در جنبش، مسالمت‌جو و معتقد به فعاليت‌هاى مدنى و آرام است (البته شاخه‌هاى منشعب از آن مانند جماعه الاسلاميه و جماعه الجهاد، رويكردهاى راديكال‌ترى نسبت به اخوان دارند). شعار اصلى جنبش اين است: »اسلام راه‌حل است« و گفتمان مذهبى اخوان بر بازگشت به مفاهيم اصيل اسلامى و نوسازى اسلامى، براى رفع مشكلات و محدوديت‌ها است. اخوان با اين رويكرد توانسته است، نظر رأى‌دهندگان مصرى را به خود جلب كند. اخوان، با وجودى كه به عنوان حزب سياسى نمى‌تواند فعاليت داشته باشد؛ اما در طول دهه‌هاى اخير، اعضاى آن با تداوم مشى مسالمت‌جويانه خود، كوشيدند از برخورد با دولت خوددارى كنند.
 2- اگر چه اسلام‌گرايان همواره محور حركت مخالفان در مصر بوده‌اند؛ اما طى چند سال گذشته، حركت اپوزيسيون سكولار مصر آشكارتر از قبل بوده است. اپوزيسيون سكولار كه به تازگى تحت عنوان »جنبش كفايه« به فعاليت مى‌پرداختند درصدد بودند با طرح شعارهاى دموكراسى خواهى، نظرجامعه جهانى را به سوى خود جلب كنند؛ اما ضعف و افول اين احزاب كه در ميزان آراى كسب شده توسط آنها مشهود است، موجب گرديده كه حزب حاكم، خود را مجرى اصلاحات درون حكومتى بداند و گفتمان اصلاح‌طلبانه جديدى را به قصد تحكيم قدرت خود پى‌بگيرد. ضعف تشكيلات و عدم ارائه برنامه‌هاى مشخص از جانب اپوزيسيون، مى‌تواند دليل عمده ديگر رويكرد مصرى‌ها به اخوان، در انتخابات اخير باشد.
 3- در انتخابات اخير، حاكميت نمى‌توانست، مانند دوره‌هاى پيشين، تقلبات گسترده را اجرا كند يا تخلفات را ناديده بگيرد. حضور فعالان قضايى، سازمان ديده‌بان محلى و رسانه‌هاى مستقل خارجى و توجه ناظران بين‌المللى عاملى بود تا رأى واقعى اخوان، بيش از دوره‌هاى قبل مشخص شود.(5)
 پيروزى حزب حاكم دموكراتيك ملى در انتخابات قابل پيش‌بينى بود. دولت مبارك و رسانه‌هاى دولتى و نيروهاى امنيتى، همه تلاش خود را براى محدودسازى فعاليت نامزدهاى رقيب و تبليغ براى نامزدهاى نزديك به دولت اعمال كردند. دولت مصر محدوديت‌هاى خود را بر كانون وكلا و سازمان‌هاى حقوق بشرى غيردولتى افزايش داد و از تمام ظرفيت‌هاى خود براى پيروزى نامزدهاى حزب حاكم استفاده نمود. افول و ضعف نيروهاى اپوزيسيون مخالف دولت مبارك كه طى چند سال اخير، با تلاش‌هاى فراوان و شعار دموكراسى‌خواهى و حقوق بشر، به مصاف با اليگارشى حاكم رفته بودند، قابل تأمل است. دولت مبارك در طول چند دهه گذشته، از ارتباط احزاب مخالف با جامعه و افكار عمومى جلوگيرى كرده است و علاوه بر آن، رهبران احزاب مخالف، مانند الغد، الوفد و تجمع همواره تحت فشار حاكميت قرار داشته‌اند، از سوى ديگر، احزاب مخالف فاقد برنامه منسجم انتخاباتى و تبليغاتى و يك راهبرد بلند مدت در صحنه سياست مصر هستند. آنها بيش از آنكه به گزينه‌ها و برنامه‌هاى خود براى دوره پس از مبارك اشاره داشته باشند، تداوم حكمرانى وى را به چالش مى‌كشند.
 
 بخش چهارم. احتمالات پيش روى انتخابات
 با توجه به موقعيت كنونى مصر، عناصر موجود در ماهيت رقابت و درگيرى آينده سياسى مصر، پنج عنصر اساسى است:
 1. طرح موروثى كردن حكومت
 موروثى كردن حكومت و تحويل آن به جمال مبارك ديگر صرفا تصميم شخصى يا خانوادگى حسنى مبارك يا همسر او نيست. اين طرح گزينه انتخابى ائتلاف اجتماعى، اقتصادى و سياسى گروه‌هاى بازرگانان و تجار مرتبط با قدرت حاكم مصر است (كه تقريبا دو هزار نفر مى‌شوند) و سالانه حدوداً 24 درصد درآمد ملى، يعنى 200 ميليارد ليره مصرى درآمد دارند و افزون بر اين، با غرب و اسرائيل نيز ارتباطى قوى دارند؛ اما در اين حال، ظهور محمد البرادعى، اقبال عمومى را به اين امر با مشكل مواجه ساخته است.
 2. سناريوهاى احتمالى پيش روى حسنى‌مبارك
 با توجه به آنچه در طرح مورثى كردن حكومت ذكر شد، چهار سناريو قابل پى‌گيرى است:
 سناريوى نخست تمديد دوره رياست جمهورى؛ يعنى حسنى مبارك دوران رياست خود را تمديد كند (يعنى براى انتخابات آتى اعلام نامزدى كند)؛ ولى اين اقدام به دلايل زير خطرناك است:
 1- وضع سلامتى و جسمى او دگرگون شود و نظام را در خطر قرار دهد.
 2- حالت فكرى و ذهنى او، قدرت كنترل امور را از او سلب كرده است، بنابراين مراكز قدرت با رقابت با يك‌ديگر شكل مى‌گيرند (دفتر رياست جمهورى- اطلاعات- فرماندهى ارتش- وزارت كشور- حزب ملى...).
 3- چه بسا ناخوش‌احوالى مبارك موجب سرپيچى‌ها يا بلندپروازى‌هاى خارج از دايره كنترل نهاد نظامى يا هر دو طرف ديگرى، در نهادهاى قدرت شود.
 4- ممكن است بيمارى او، موجب از هم پاشيدگى درونى حزب نظام (حزب ملى حاكم) و افزايش شدت درگيرى‌ها ميان اشخاص، گروه‌ها و اطرافيان وى شود، زيرا سرپا ماندن ظاهرى اين حزب، در گرو اشخاصى مانند خود حسنى مبارك، صفوت شريف رئيس مجلس شورا و دبير كل حزب حاكم و زكريا عزمى رئيس دفتر رياست جمهورى و بيش از هر كس ديگرى جمال مبارك است كه با وجود همه خطرات در اين احتمال، شايد بهتر باشد، حسنى مبارك همان‌طور كه پيش از اين تاكيد كرده است، براى تضمين وفادارى دستگاه نظامى (ارتش)، به قدرت خود متمسك باشد.
 سناريوى دوم موروثى كردن حكومت؛ اين سناريو بر پايه تسريع و عجله حسنى مبارك و دولت او، در موروثى كردن قدرت و دولت، در چند ماه آينده از طريق راه‌هاى ذيل است:
 ترفيع جمال مبارك تا منصب نخست‌وزير (طبق اصلاحات اخير، در صورت مرگ رئيس جمهور قدرت موقتا تا اجراى انتخابات به نخست‌وزير محول مى‌شود) يا تحويل منصب دبير كلى حزب حاكم به جمال مبارك (با جلب رضايت صفوت شريف براى منصب بلندپايه ديگر)، اجراى انتخابات رياست جمهورى كه جمال مبارك در آن نامزد حزب ملى باشد و پيروز شود.
 اين سناريو نيز خطراتى در خود دارد كه مهم‌ترين آن، ظهور محمدالبرادعى از دل تغييراتى باشد كه در مردم، بخش‌هاى وسيعى از نخبگان، برخى سران و فرماندهان دستگاه نظامى و امنيتى و مهم‌تر از همه در امريكا و اروپا روى داده است. بايد گفت كه نظام حسنى مبارك، براى پيشبرد طرح موروثى كردن قدرت و دولت براى پسر خود، بر اين عناصر و عوامل متكى است: همراهى نيروهاى مسلح، تاييد دستگاه امنيت داخلى كمك،حزب حاكم،پذيرش اين موضوع نزد امريكا، غرب و اسرائيل.
 دو عنصر مهم در اين مسئله، نيروهاى مسلح و امنيت داخلى مصر است، زيرا به صورت كلى غرب و به طور خاص امريكا، پس از ظهور البرادعى، آن‌چنان هيجانى براى موروثى شدن قدرت ندارد.
 سناريوى سوم: انتقال قدرت در چارچوب جمعى شبه‌نظامى؛ اين سناريو بر اساس انتقال قدرت است كه مى‌توان آن را انتقال مسالمت‌آميز قدرت در قالب جمعى شبه‌نظامى ناميد و مى‌تواند از طرق ذيل عملى شود: تعيين نايب رئيس از دورن دستگاه نظامى يا تشكيل چارچوبى (هيئتى) از شوراى امنيت ملى (شامل وزير دفاع، رئيس اطلاعات، وزير كشور، نخست‌وزير، وزير خارجه و دبير كل حزب حاكم مصر)
 نويسنده مقاله تصريح مى‌كند كه احتمال اجرايى شدن چنين سناريويى ضعيف است، زيرا:
 1. ماهيت روحى - روانى و ذهنى حسنى مبارك به تكروى در تصميم‌گيرى و نيز موروثى كردن قدرت به سود فرزندش تمايل دارد.
 2. ماهيت اين قالب جمعى، خود اختلاف‌برانگيز و ايجادكننده درگيرى در افراد درون آن و حاميان آنان است.
 3. اين چارچوب جمعى، شايد مقبول امريكا و غرب نباشد و مشهور است كه حسنى مبارك مواضع قدرت‌هاى غربى را به شكلى گسترده در رفتار و تصميم‌هاى خود اعمال و دخيل مى‌كند.
 بنابراين چنين به نظر مى‌رسد، يكى از دو سناريوى نخست يعنى تمديد دوره رياست جمهورى با همه خطراتش و دوم موروثى كردن قدرت و دولت، با همه نكات خطرناكش محتمل‌تر باشد. در نتيجه از ديدگاه نظام و دولت حاكم مصر، كليد اين معما در دست سه عنصر است: دستگاه نظامى (و رهبران عالى آن)، دستگاه امنيتى (وزارت كشور)، و اقبال امريكا و غرب به دو سناريوى نخست و حمايت از آن.
 در خصوص دو عنصر نخست (يعنى ارتش و وزارت كشور)، اگر وزارت كشور به حكم اينكه نتواند در تصميم‌گيرى مستقل يا به تنهايى عمل كند، چون محكوم به تصميم‌گيرى ارتش و اركان آن است، جز دستگاه نظامى (ارتش) كس ديگرى باقى نمى‌ماند و در اين صورت وقايع و نشانه‌هايى داريم:
 1. نشانه اول: هيچ جنبش يا موضع سياسى منظم و يكپارچه‌اى در نيروهاى مسلح و هيئت‌هاى آن در خصوص موروثى كردن قدرت براى پسر مبارك وجود ندارد و نيروهاى مسلح، تنها تابع دستور فرمانده خود، يعنى حسنى مبارك است.
 2. نشانه دوم: نوعى حالت ابهام ميان افسران بلند پايه نيروهاى مسلح، درباره موروثى شدن قدرت وجود دارد؛ ولى كسى جرأت بيان آن را ندارد يا جرأت ندارد كه اعلام موضع كند، يا حتى آن را با ديگرى در ميان بگذارد.
 3. نشانه سوم: نيروهاى مسلح به عنوان نهادى دولتى، از سال 1358 به شدت به كمك امريكا در خصوص تسليحات، شيوه آموزش و پشتيبانى مالى وابسته است. نيروهاى مسلح مصر، سالانه كمكى به مبلغ 900 تا 1300 ميليون دلار از امريكا دريافت مى‌كند و اين امر، عاملى مهم در توسعه قدرت- نيروهاى مسلح مصر است.
 4. نشانه چهارم: نيروهاى مسلح مصر و افسران بلندپايه آن، ايدئولوژى معينى ندارند كه از آن دفاع كنند يا با محوريت آن، (اسلامى يا لائيك جز كمونيسم كه از آن متنفر هستند) گردهم آيند، در نتيجه نهادى كارى و سنتى و اداره‌اى حقوق‌بگير است.
 بنابراين تنها حالت ممكن كه مى‌توان در خصوص نيروهاى مسلح، در قبال موروثى شدن قدرت در مصر يا تمديد رياست حسنى مبارك متصور شد، بروز حركت‌هاى اعتراض گسترده در خيابان‌هاى مصر است كه خارج از كنترل نيروهاى امنيت داخلى مصر باشد.در اينجاست كه فرماندهان عالى‌رتبه ارتش (هيئت ستاد مشترك) موضعى مغاير خواهد گرفت و اين موضع، بر اساس يكى از دو مورد ذيل خواهد بود: 

 الف. مشروعيت محافظت از صلح داخلى.
 ب. اظهار خود مبنى بر اينكه براى حفاظت از روابط با امريكا و اجتناب از تحريم اروپا و امريكا، قصد كودتاى نظامى ندارد. (مانند نمونه‌هاى نيجريه و موريتانى)
 سناريوى چهارم و آخر؛ مرگ ناگهانى حسنى مبارك - اين سناريو بر پايه مرگ ناگهانى مبارك 83 ساله است كه در اين صورت، خود را مقابل دو نهاد درونى نظام مصر مى‌بينيم. اولى نهاد نظامى و امنيتى كشور و دوم »حزب ملى« و گروه‌هاى بازرگان و تجارى كه بر اريكه قدرت تكيه زده‌اند و شريان‌هاى حياتى آن را در دست دارند. سؤالى كه در اينجا مطرح مى‌شود، اين است كه آيا اين نهادها با جمال مبارك به توافق مى‌رسند؟« براى اينكه پاسخ دقيق باشد، بايد دو عامل مهم و مؤثر در تعيين رويكردها و مسير امور را شناخت:
 نخست تأثير مخالفان دولت مصر بر مردم و ميزان تأثير آن در لحظه حساس (مرگ مبارك) و ديگرى امريكا (و غرب) و حساب منافع ويژه، به خصوص آنچه به نقش مصر كه حافظ منافع امريكا و غرب در منطقه است، مربوط مى‌شود.
 اگر نيروهاى معارض و مخالف مصر، با پويايى و در بيشتر استان‌هاى مصر، عليه موروثى شدن قدرت و دولت و رسيدن آن به جمال مبارك و حزب ملى حركت كنند، نهادهاى نظامى، راه را بر اين سناريو خواهد بست؛ ولى اگر جنبش مخالف، كم تأثير و بى‌رمق بماند، هماهنگى در منافع دو طرف و با تأثير از امريكا، به نامزد حزب ملى مى‌رسد و اين نامزد، مقبول نهادهاى نظامى مى‌شود، حال نام اين نامزد هر چه مى‌خواهد باشد..
 در پايان لازم يادآورى است كه نقش تاريخى و سرنوشت‌ساز نيروهاى ملى مصر مى‌تواند، در آينده براى شكست دادن همه اين سناريوها و اجراى سناريوى طبيعى اقدام كند؛ سناريويى كه بر پايه همه ضمانت‌هاى لازم براى اجراى انتخابات رياست جمهورى شفاف است كه منتخب واقعى مردم را آشكار مى‌كند و بدين صورت از افتادن كشور در ورطه خطرات احتمالى، جلوگيرى مى‌كند.(6)
 
 نتيجه گيرى
 انتخابات مصر همانند انتخابات برخى كشورهاى ديگر منطقه، از جمله اردن، اگر در شرايط آزاد و سالم برگزار شود، قطعا نمايندگان اصلى و منتخب مردم روى كار خواهند آمد؛ اما چون سيستم پليسى در مصر همچنان ادامه دارد و امريكايى‌ها هم از حضور رژيم‌هاى مستبد و اقتدارگراى حاكم بر مصر، اردن و پادشاه سعودى بهره مى‌برند، مى‌توانند مانع عمده‌اى در راه تحقق اين امر باشد.غرب عليرغم اينكه پوشش فريبكارانه دمكراسى‌خواهى به انتخابات مصر مى‌دهد: اما فى‌الواقع خواهان آن است كه انتخابات به نفع حزب حاكم تغيير باشد.
 نكته قابل توجه اين است كه اگر مردم مصر بخواهند، مى‌توانند گام‌هايى را براى تغيير در ساختار سياسى كشورشان به وجود بياورند؛ اما متأسفانه مردم، متأثر از سياست‌هاى سركوبگرانه رژيم و فقر مضاعف و نيز بالارفتن خطر ريسك‌پذيرى، نگران تبعات منفى اين اقدام براى خود هستند. از اين‌رو شاهد آنيم كه عليرغم اينكه مردم مصر، بيشترين نقش را تغيير و تحولات جهان عرب داشته‌اند، امروز حتى قادر به واكنش نشان دادن به جنايت‌هاى اسراييل در نوار غزه نيستند، بنابراين پيش‌بينى مى‌شود كه اين شرايط، به صورت ناپايدار ادامه يافته؛ ولى چالش‌ها در آينده بيشتر شود.
 در هر حال به ياد داشته باشيم كه ايجاد تغيير، هزينه‌هايى دارد و اين مردم هستند كه بايد آن را بپردازند؛ همچون انقلاب اسلامى ايران. ولى مشكل اينجاست كه امروز در مصر، شخصيت كاريزماتيك وجود ندارد،هر يك از احزاب رويكرد، فعاليت و مواضع خود را دنبال مى‌كنند و اين چندگانگى و تفاوت ميان ديدگاه‌ها، رفتارها و سياست‌هاى احزاب موجب شده كه عملا مردم هم چندان به آنها پايبند نباشند. از اين‌رو مى‌بينيم كه عمده حوادثى كه مى‌گذرد، بيشتر در سطح چهره‌هاى روشنفكر و شخصيت‌هاى سياسى در حال وقوع است تا عامه مردم.در صورتى كه مردم درصدى از ريسك‌پذيرى را به جان بخرند، حتى اگر بتوانند در اين انتخابات پيروز شوند،حداقل توانسته‌اند، بسترها و شرايط شكنندگى حزب حاكم را فراهم و شرايط را براى حركت‌هاى بعدى هموارتر كنند.
 
 پى‌نوشت‌ها:
 1. منوچهر محمدى، بازتاب جهانى انقلاب اسلامى، ص 271 و 272 و 279.
 2. عبدوس، حامد،بازتاب انقلاب اسلامى ايران بر مصر، مركز اسناد انقلاب اسلامى.
 www.sobhesadegh.ir .3
 www.jahannews.com
 5. دهقانى، محمود،انتخابات پارلمانى اخير مصر؛ نتايج و پيامدها، معاونت پژوهش‌هاى سياست خارجى / گروه مطالعات خاورميانه و خليج فارس، 1384.
 6. موروثى كردن حكومت و انتخابات رياست جمهورى مصر،روزنامه جمهورى اسلامى، 89/5/24.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 291  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست