responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 263  صفحه : 3

تئوری راز قانون جذب و راز خرافه
مظاهری سیف حمید رضا

قسمت دوم

اشاره:
سخن از چيستى، درستى، اثبات پذيرى، ابطال ناپذيرى و پيشينه قانون جذب يا تئورى راز محور نخستين‌بخش از مقاله حاضر بود كه با پرداختن به موضوع كاميابى منهاى اخلاق و نگاه توهم‌آميز به شعور خلاق انسان در اين خرافه ادامه يافت. ديگر نقدهاى نويسنده را در اين شماره پى بگيريد.

كارآيى شعور خلاق انسان
اما در پاسخ به اين كه چرا اين قدرت در اختيار بشر قرارداده شده است؟ بايد گفت كه اصل برخوردارى از دانش خلاق و انديشه آفريننده براى اين است كه پروردگار حكيم پروژه آفرينش انسان را ناتمام گذاشته و تكميل آن را به اختيار خودش واگذار كرده است. انسان در آفرينش خود شريك خداست و بايد اشرف مخلوقات را بيافريند. چون قدرت آفرينش اشرف مخلوقات به انسان داده شده، آفرينش ساير مخلوقات براى او كار غير ممكنى نيست. ولى كسانى كه در مسير درست استفاده از اين قدرت قرار ندارند معمولاً نيروى‌شان از سوى منبع قدرت يعنى خداوند محدود مى‌شود، تا اينكه كاربرد اصلى آن را بشناسند. عدم توجه به اين نكته مهم تئورى راز را به يك خرافه و دروغ بزرگ تبديل كرده است. زيرا انسان به راستى از شعور خلاق و نيروى آفريننده برخوردار است اما استفاده از آن در گرو شناخت خداوند و حركت در مسير اراده اوست.
بنابراين قانون جذب به شكلى كه امروزه مطرح مى‌شود، براى كسى كه در مسير خود سازى حركت نمى‌كند، ناكارآمد و بيهوده است. و براى كسى كه در مسير درست حركت مى‌كند بى‌معناست، چون او اين قانون را به صورت ديگرى تجربه مى‌كند و به كار مى‌گيرد. براى نمونه قانون جذب انسان را منشأ اين قدرت دانسته و منبع آن را درونى تصور مى‌كند، در حاليكه اين نيرو نزد آفريدگار جهان و بيرون وجود انسان است. البته راه دست‌يابى به آن درونى است. خداوند وجود انسان را مثل دريچه‌اى ساخته است كه قدرت و شعور خلاق در آن جريان مى‌يابد. هر كسى از طريق پيوند معنوى با خداوند و با گشودن راهى از درون خويش به سوى او، اين قدرت و آگاهى را درون خود شكوفا كرده و جريان مى‌دهد.
مشكل ديگر قانون جذب اين است كه استفاده از آن را غالباً در امور مادى و محدود زندگى نشان مى‌دهند در حالى‌كه مهم‌ترين كاربرد اين نيرو براى خودسازى است. يعنى تكميل پروژه آفرينش اشرف مخلوقات. به تعبير روشن، واقعيت اين است كه انديشه و قدرت خلاق انسان منبعى بيرونى و كاربردى درونى دارد، اما قانون جذب منبع آن را درونى و كاربرد آن را بيرونى تصوير مى‌كند. به طورى كه خانه و اتومبيل و منزلت اجتماعى و ثروت و همسر و غيره را در نظر مى‌گيرد. در واقع قانون جذب با روگردانى از منبع اصلى قدرت زمينه ساز محدوديت آن مى‌شود و بعد در امور محدود و حقير اين جهانى ميدان كارآيى آن را مى‌گشايد. البته اين سخن به معناى بد بودن نعمت‌ها و كاميابى‌هاى دنيوى نيست، بلكه آنها بسيار خوب و گوارا هستند و براى انسان آگاه و هوشمند هدايايى از سوى خداوند قلمداد مى‌شوند. اما اينها امورى نيستند كه انسان براى رسيدن به آنها نيروهاى عظيم و انسان ساز خود را هزينه كند، بلكه آنها با درست زندگى كردن و استفاده بجا از نيروى آفريننده و سازنده الهى، در زندگى جذب خواهند شد و به صورت هدايا و پاداش‌هايى از سوى خداوند به او خواهد رسيد.
انسان به راستى مى‌تواند با انديشه و خواست خود بيافريند، اما اين استعدادى نيست كه در اين دنياى محدود مادى شكوفا شود. اين جهان قابليت پوشش دادن به تمام استعدادهاى بشرى را ندارد و انسان بسيار فراتر از اين جهان است. دنيا تنها فرصتى است براى آمادگى پيدا كردن و شكوفا شدن مثل دانه‌اى كه در دل خاك پنهان مى‌شود، شكوفايى آن بذر از خاك است ولى در خاك نيست. روح بزرگ انسان كه از روح خداست در اين دنياى خاكى و مادى كاشته شده و از اينجا مسير شكوفايى خود را آغاز مى‌كند و تا اوج خدايى كردن ادامه مى‌دهد. ولى در دنيا به نهايت شكوفايى نخواهد رسيد. البته اين سخن به معناى‌آن نيست كه تنها پس از مرگ شخص به شكوفايى كامل مى‌رسد. بلكه به اين معناست كه اگرچه ريشه در خاك داشته باشد اما در عالمى والا و روشن شكوفا مى‌شود و ساير بذرهاى فرومانده زير خاك نيز از زيبايى و شكوفايى او بى‌خبر اند.
اگر انسان شهامت پذيرش آرزوهاى خود را داشته باشد و به طور كامل آنها را تصور كند و بپذيرد، راه و زمان و مكان تحقق آنها را خواهد يافت. هر كس با تمام وجود خواهان لذتى بدون هر گونه رنج، شادى‌بدور از هر اندوه و زندگى پايدار و بى‌پايان است، اما پذيرش اين آرزوها هوشمندى، شهامت و اراده مى‌خواهد. و اگر كسى اين آرزوها را بپذيرد، به روشنى مى‌فهمد كه در زندگى محدود و پر از زحمت اين دنيا به آرزوهاى بزرگ خويش نخواهد رسيد. از اين رو فرصت زيستن در اين جهان را، به فرصتى براى دست يابى به آرزوهاى بزرگ تبديل مى‌كند. و هر لحظه از زندگى خود را به ابديت پيوند مى‌زند.
به هر روى انسان به جايى خواهد رسيد كه هر چه بخواهد و تصور كند، در دم خلق شود، جايى كه خداوند درباره آن فرموده: "لَهُمْ ما يشاؤُنَ فيها وَ لَدَينا مَزيدٌ" در آنجا هرچه بخواهند براى‌شان فراهم است و بيشتر از آن نزدماست. "ق/35" اما آنجا را بايد شناخت و خيال اينكه دنيا سرزمين آرزوهاست، رويايى پوچ و تعبير ناپذير است كه افراد حقير و كودن كه شهامت و شعور پذيرش آرزوهاى بزرگ خود را ندارند، به آن دلخوش مى‌شوند. محدوديت‌هاى اين دنيا انسان را وسوسه مى‌كند كه به آرزوهاى كوچك و حقير دل سپارد و همين دنيا را سرزمين آرزوهاى خود تصور كند.
ريشه خرافات در نادانى و كم خردى بشر در شناخت خود و حقايق عالم است. وقتى گرايش‌هاى متعالى انسان هدايت نشود و با توهم تلفيق گردد خرافات پديد مى‌آيد. از اين رو هر خرافه نشانه يك حقيقت گمشده است. قانون راز هم خرافه‌اى است كه از تلفيق شعور خلاق انسان و دنيازدگى پديد آمده و آرزوهاى محدود و ناچيز مادى را به جاى آرزوهاى بزرگ ابدى نشانده است.

كمال كاميابى
پروردگار تمام هستى يكى است و او آفريننده انسان، دنيا و ابديت است. او آفريدگارى است كه دنيا و آخرت را در كمال حسن و حكمت خلق كرده و مى‌خواهد كه برترين آفريده و جانشينش نيز در دنيا و آخر آفريننده كمال و زيبايى باشد. از اين رو فرموده است: "مَنْ كانَ يريدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ اْلآخِرَه وَ كانَ اللّهُ سَميعًا بَصيرًا" كسى كه خير و ثواب دنيا را مى‌خواهد، نتيجه نيك دنيا و آخرت براى‌خداست و او شنوا و بيناست. (نساء134) بنابراين بايد از او خواست و اين خواستن بايد هم به انديشه و زبان جارى شود و هم در عمل نمايان گردد، زيرا او شنوا و بيناست.
خداوند دشمن آرزوهاى خوب و زيبا نيست، بلكه با كوتاهى همت مخالف است و نمى‌خواهد شاهكار آفرينش خويش را در حقارت ببيند. او برترين خوبى‌ها را در دنيا و ابديت براى انسان مى‌خواهد و انسان را تشويق مى‌كند كه از آرزوهاى كوچك، ناچيز و نزديك فراتر رود. هم‌ازاين‌رو پرهيزكاران كه در پيوند با خدا به سر مى‌برند و شهامت پذيرش آرزوهاى بسيار بزرگ را دارند، خود را جاودان ديده و كاميابى‌دنيا و آخرت را مى‌خواهند. »وَ مِنْهُمْ مَنْ يقُولُ رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَه وَ فِى اْلآخِرَه حَسَنَه وَ قِنا عَذابَ النّارِ أُولئِك لَهُمْ نَصيبٌ مِمّا كسَبُوا وَ اللّهُ سَريعُ الْحِسابِ« كسانى كه مى‌گويند پروردگارا نيكى دنيا و نيكى‌آخرت را به ما عطا فرما و از عذاب آتش دور كن. آنها كسانى هستند كه از هرچه به دست آورنده‌اند، بهره‌مند مى‌شوند و خداوند زود نتيجه مى‌دهد. (بقره/201م202)
توصيه قرآن كريم اين است "لا تَنْسَ نَصيبَك مِنَ الدُّنْيا" بهره خود را از دنيا فراموش نكن. (قصص/77) اما بهره بردارى از دنيا نبايد به قيمت غفلت از آخرت باشد؛ مثل كسانى كه "يعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَياه الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَه هُمْ غافِلُونَ" ظاهرى از زندگى دنيا را شناختند و از آخرت غافل شدند. (روم/7) جمع ميان دنيا و آخرت تنها با رسوخ ياد خداوند در عمق جان انسان ممكن است. در صورتى كه انسان تمام دنيا و آخرت را همواره ملك او بداند و خود را ساكن سراى خداوند و بلكه جانشين او ببيند، مى‌تواند به خير دنيا و آخرت بينديشد و هر دو را با هم بخواهد و صد البته كه خواستن خير دنيا و آخرت به اندازه شايستگى هر كدام ازاين دو در انديشه او جارى مى‌شود؛ دنيا به اندازه خودش و آخرت هم به اندازه خودش.

عمل معيار نتيجه
مشكل ديگر تئورى راز و قانون جذب اين است كه بر انديشه و احساس تأكيد مى‌كند، حال اين كه در تعاليم قرآنى معيار نهايى دست‌يابى به نتايج و كام‌يابى عمل است، نه انديشه و نه احساس. مهم اين است كه انسان انديشه‌اى بلند و گره‌گشا دارد و بايد از آن به خوبى استفاده كند، همچنين احساس و هيجانى نيروبخش كه مى‌تواند، استقامت و پايدارى را به او بدهد، اما به هر حال ميزان موفقيت، عمل است و با عمل مى‌توانيم به نتيجه دل‌خواه برسيم. اثربخشى انديشه و احساس تابع عمل است و به تنهايى هيچ ثمرى ندارند. انديشه، عمل درست را نشان مى‌دهد و احساسى كه براى عمل برانگيخته شده، نيرودهنده و پيش‌برنده است.
قانون جذب اگر اين طور مطرح مى‌شد كه هر چه بخواهيد و به اندازه عمل‌تان به دست مى‌آوريد، درست بود. "وَ أَنْ لَيْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى‌د" انسان حاصلى جز سعى و تلاش ندارد. (نجم/39) اما اين جمله به تنهايى راهنما نيست هم از اين رو قرآن كريم در ادامه اين آيه مى‌فرمايد: "وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى" و قطعاً تلاشش به زودى نمايان مى‌شود.(نجم/40) يُرى فعل مجهول است و فاعل آن بيان نشده يعنى كسى‌هست كه اعمال انسان و نتيجه آن را به شخص نشان مى‌دهد، پس همه كارها به دست اوست و نتيجه اعمال را او مى‌دهد. چنانكه در آيه بعد مى‌فرمايد: " ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ اْلأَوْفى" سپس جزاى كافى و مناسب به او داده خواهد شد. (نجم/41) "وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى" قطعاً همه چيز به پروردگار تو منتهى مى‌گردد.(نجم/42)
در آيات بعد به شكوه قدرت خداوند و شگفتى آفرينش او و نفوذ نامحدودش در جهان مى‌پردازد و به طور كوبنده‌اى مى‌فرمايد: "بى‌ترديد اوست كه مى‌خنداند و مى‌گرياند. اوست كه مى‌ميراند و زنده مى‌كند. اوست كه زوج‌ها را مذكر و مؤنث آفريد. از نطفه‌اى به هنگام بيرون آمدن. و آفرينش جهان ديگر به دست اوست. و براستى كه او دارايى و بى‌نيازى بخشيد و اوست پروردگار ستاره شَعْرا و او ست كه قوم عاد را با تمام نيرويى كه داشتند نابود كرد. و قوم ثمود را باقى نگذاشت و قوم نوح را پيش از آن، چرا كه آنان ستم و سركشى كردند. و شهرهاى زيرورو شده كه فراگرفت آنها را آنچه فراگرفت. پس به كدام نعمت پروردگارت شك دارى." (طه/43-55) اين آيات تمام يافته‌هاى بشر را در گرو عمل شخص و اراده خداوند مى‌داند و به عنوان نعمت‌هاى ترديد ناپذير او معرفى مى‌كند.
اما پرهيزگاران از هيچ كدام دنيا آخرت نمى‌گذرند و هر دو را مى‌خواهند و مشتاق‌اند تا لطف الهى را در هر دو جهان تجربه كنند. از اين‌رو آرزوهاى بزرگ را باور مى‌كنند و با شهامت مى‌پذيرند و به عشق بى‌كران خداوند و بخشندگى نامحدود او اميدوارند و چون خود را در پيوند با او يافته‌اند، توانايى‌ها و شايستگى‌هاى خويش را مى‌پذيرند و خود را به بهاى ناچيز و بهره محدود دنيا دل‌خوش نمى‌كنند. حتى اگر دنيا در برابر كاميابى ابدى‌شان قرار گيرد با شهامت از آن مى‌گذرند و آرزوهاى بزرگ‌تر و كاميابى گواراتر را انتخاب مى‌كنند. به اين ترتيب خود را خالق ارزش‌ها نمى‌دانند، بلكه زندگى و وجود خود را بر اساس ارزش‌هاى الهى سامان مى‌دهند.

رازى ديگر
بخشى از مثال‌هايى كه براى اثبات و تأييد قانون جذب آورده شده و ممكن است هر كدام از ما نيز تجربه كرده باشيم، اساساً ربطى به جذب ندارد. بلكه روشن‌بينى‌هايى است كه هر كس به نسبت آمادگى و لطافت روحى آن را تجربه مى‌كند و از رويدادهاى آينده آگاه مى‌شود.
با اين تبيين قضيه كاملا صورتى معكوس دارد و اين طور نيست كه هرچه در ذهن تجسم مى‌شود، با نيروى تجسم و احساس تحقق مى‌يابد، بلكه آنچه قرار است تحقق يابد، در صفحه ذهن تصوير مى‌شود. اين نيروى واقعيت است كه قلب‌ها و ذهن‌هاى شفاف را بازمى‌كند و فروغ آگاهى را در آنها مى‌تابد. راننده آيت الله بهاءالدينى مى‌گويد: يك روز براى رفتن به خارج شهر حركت كرديم. وقتى آقا در ماشين نشست، برخلاف هميشه كه خوش وبش مى‌كرد، ساكت و آرام بود. كمى كه جلو رفتيم به من پولى دادند تا در صندوق صدقات بيندازم. به راهمان ادامه داديم تا از يك سه راهى بزرگ گذشتيم. در آنجا بود كه آقا نفس عميقى كشيدند و مثل هميشه شدند. از ايشان پرسيدم كه چرا در ابتدا حالت ديگرى داشتيد. ايشان فرمودند كه وقتى داخل ماشين نشستم ديدم كه سر اين سه راه با يك ماشين سنگين تصادف خطرناكى‌مى كنيم. و چون استغفار دفع بلامى‌كند شروع به استغفار كردم، بعد يادم آمد كه صدقه هم خوب است. و بالاخره اين كارها مؤثر شد و خطر برطرف گرديد.
اين روشن‌بينى‌ها را تقريباً همه در اندازه‌ها و صورت‌هاى گوناگون در خواب يا بيدارى تجربه كرده‌ايم. خيلى از افراد موفق هم موفقيت‌هاى خود را پيشاپيش ديده‌اند و خود را در آن شرايط مشاهده كرده‌اند. اما بسيارى از آنها كه نويسنده اين سطور با آنها مصاحبه داشته به طور غير ارادى و ناخواسته آن شرايط براى‌شان مجسم شده است. يا به صورت زنده‌اى آن را در قلب خود احساس كرده‌اند، اگر چه تجسم و تصويرى هم در كار نبوده.
بنابراين كشف قانون جذب مثل اين مى‌ماند كه ببينيم يك زن براى زايمان ابتدا درد مى‌كشد و بعد توصيه كنيم براى درمان نازايى با مشت به شكم همسرتان بكوبيد تا مثل زنان باردار به خود بپيچد!
"كَلاّ إِنَّ كِتابَ اْلأَبْرارِ لَفى عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ" كتاب سرنوشت نيكان در جايگاهى والاست و تو چه مى‌دانى كه آن جايگاه والا چيست، كتابى نوشته شده كه مقربان مى‌بينند. (مطففين/18-21) هر كس به اندازه نيكوكاريش از اين بصير و روشن‌بينى برخوردار مى‌شد.
به هر حال قانون جذب براى اثبات مدعاى خود نيازمند شواهد و دلايلى است كه احتمال تبيين‌هاى ديگر در آن نباشد چه رسد به اينكه با دلايل روشن دينى و نيز تجارب آشكار زندگى خلاف آن اثبات مى‌شود.
كاركرد قانون جذب در جامعه امروز
راز قانون جذب در يك كتاب يا فيلم فاش نشده است، تمام مبلغان دين عصر جديد يا جنبش عصر جديد New age Movment « ، نظير "لوئيز هى" از آن سخن مى‌گويند،(شفاى‌زندگى ،ص118-122) انجيل شيطانى در تمرينات سحر از آن استفاده مى‌كند(37- The Satanic Bible,pp36 ) و هزاران كتاب و مقاله و همايش در دهه‌هاى گذشته براى آن برگزار شده و به تمام جهان صادر شده و اين همه در صورتى است كه هنوز چيزى اثبات يا ابطال نشده است و از هرگونه بحث علمى در رابطه با آن خوددارى مى‌شود. (Encyclopediaof NRMs.p44 3 )
تنها چيزى كه به خوبى آشكار است و مى‌توان با اطمينان از آن سخن گفت اين است كه قانون جذب مردم را در آرزوهاى دنيايى فرومى‌برد و آرزوهاى دنيايى را در عميق‌ترين لايه‌هاى ذهنى و احساسى آنها درونى مى‌سازد. اين وضعيت نوعى احساس كاذب خوشى و كاميابى را ايجاد مى‌كند كه نتايج و پيامدهايى تباه كننده‌اى دارد:
1. كوتاهى در عمل: غرق شدن در آرزوها و تخيل و تجسم آنها، انسان را از عمل و تلاش باز مى‌دارد. "هر كه آرزويش گسترده شود، عملش محدود و كوتاه مى‌شود." (الإرشاد،ج1،ص304. بحار ج77241)
2. بدكارى: وقتى آرزوها تمام فكر و قلب انسان را فرابگيرد از تمام امور ديگر مهم‌تر و ارزش‌مندتر مى‌شود، و انسان براى دست‌يابى به آن هر كارى را انجام مى‌دهد. به اين علت "كسى كه آرزوهايش دور و دراز شود، عملش بد و ناشايست مى‌گردد." (نهج البلاغه حكمت36، خصال ص15 از امام صادق و تحف العقول از امام كاظم اين جمله را نقل كرده‌اند.)
3. بيچارگى: آرزوها انسان را در خيالات خوش فرومى‌برد و او منتظر مى‌شود تا از آسمان براى او پول و خوشى ببارد و اينها خواب‌هاى تعبير نشدنى است زيرا انسان تنها با عمل و كوشش مى‌تواند به موفقيت برسد. "كسى كه از روياها و تخيلات كمك بگيرد، بيچاره مى‌شود." (غررالحكم،ح9208)
4. رنج و اندوه: غرق شدن در آرزوها و روياها دنيايى دروغين را براى انسان مى‌سازد كه با دنياى واقعى متفاوت است و انسان با تجسم خود در دنياى آرزوها و سپس ديدن خويش در دنيايى واقعى بسيار افسرده و رنجور مى‌شود. "كسى كه از آرزوهايش دنباله‌روى كند، رنجش بسيار مى‌گردد." (غررالحكم.ح8449) اما مشكل بزرگ اين است كه اين رنج همراه با يك احساس موهوم خوشايند است كه موجب مى‌شود انسان به طور غير طبيعى براى گريز از رنج جهان واقعى و تداوم احساس خوشايند دنياى آرزوها، به تخيلات خود پناه برد و در آن اوهام اقامت گزيند.
5. از دست دادن بصيرت: آرزوها به ويژه اگر با تجسم و تخيل همراه شود، انسان را در دنيايى موهوم و دل‌پذير فرومى‌برد كه مانع از درك جهان واقعى و رويدادهاى آن مى‌شود. "آرزوها، چشم انسان را كور مى‌كند." (نهج البلاغه، حكمت275)
دنيا با رنج‌ها و ناكامى‌هايش به انسان درس مى‌دهد و او را به سوى زندگى ابدى و بهشت خداوند هدايت مى‌كند، اما كسى كه پناهنده اوهام خود شود و چشم از جهان واقعى فروبندد، ديگر نمى‌تواند حقيقت دنيا را درك كند و پيام آن را دريابد. در اين شرايط ارزش‌هاى دنيا را بر افكار و احساسات خود حاكم مى‌كند و دنيامداران را در اوج شايستگى و ارزش‌مندى مى‌نشاند. به اين ترتيب ظلم‌ها و پليدى‌هاى آنها را نديده گرفته و چه بسا قدرت و ثروت را نشانه قدرت و لياقت آنها به شمار مى‌آورد. در كنار اين پيامدهاى طبيعى غرق شدن در آرزوها، توصيه‌هاى سخنگويان قانون جذب درباره توجه نكردن به اخبار و نديده گرفتن بدى‌ها و اينكه توجه به آنها موجب رخ دادن آنهاست، روند بصيرت زدايى و خام كردن مردم آسان و گسترده مى‌شود.
كسى كه به قانون جذب پايبند مى‌شود، ستم‌ها و سياهى‌هاى موجود را نديده مى‌گيرد و به خيال اينكه اگر به آنها نينديشى از بين مى‌روند، خود را به آرزوهاى رنگارنگ دل خوش مى‌كند. غافل از اينكه ديگرانى‌هستند كه براى دست‌يابى به آرزوهاى ظالمانه خود دست به هر كارى مى‌زنند و زمين را از فساد و ستم پر كرده‌اند. همان افرادى كه با سرمايه‌گذارى روى قانون راز آن را از هزار زبان و با هزار چهره به مردم دنيا مى‌نمايند و مى‌آموزند، تا بدون مزاحمت به كار خود ادامه دهند. آنها مى‌گويند به بدى‌ها ننگريد و نينديشيد، كه اين بهترين راه مبارزه با آن است؛ در حاليكه نمى‌گويند با كسانى كه به اين بدى‌ها مى‌انديشند و بدى مى‌كنند بايد چه كرد؟ لوئيز هى و افراد ديگرى كه قانون جذب را آموزش مى‌دهند مى‌گويند حتى به اخبار هم گوش ندهيد. (شفاى زندگى، ص166) تا ذهن و زندگى‌تان زشت نشود! و چه پيامى بهتر از اين مى‌تواند براى تداوم فساد و ستم شرايط را فراهم كند.
مروجان قانون جذب مى‌گويند بدى‌ها را نبينيد، به جنگ فكر نكنيد و به ظلم و ستم‌هايى كه در جهان مى‌شود نينديشيد، براستى چه كسانى از اين سخنان بيش از همه منفعت مى‌برند؟ اين تئورى‌ها به نفع سلطه‌گران و ستم‌پيشه‌گان است يا مظلومين جهان؟ و مگر امام على به امام حسن عليه السلام توصيه نفرمود كه دشمن ظالم و ياور مظلوم باش؟ آيا جنگ‌هايى كه در دنيا به راه مى‌افتد به خاطر اين است كه مردم به جنگ فكر مى‌كنند؟ يا عده‌اى سلطه‌گر ناگاه به كسانى حمله مى‌كنند كه نه به جنگ فكر مى‌كردند و نه آمادگى جنگيدن داشتند؟
راز قانون جذب، مخدرى روانى است كه مردم را در اوهام و آرزوها فرومى‌برد، تا دزدان هوشيار، با آسودگى تمام هستى مردم را به تاراج برند. اگر قانون جذب از سوى مردم جهان پذيرفته شود آنگاه هيچ نيرويى براى مقابله با ظلم و ستم در جهان باقى نخواهد ماند و آنچه باقى مى‌ماند، پليدى، ستم و تباهى است و مردمى كه هر روز چشم برهم مى‌گذارند و دنيايى زيبا و زندگى گوارا را در خيال خود مى‌بينند و احساس مى‌كنند و به اميد روزى كه به آن برسند، لبخند مى‌زنند. هم از اين رو امام على فرمود: "آرزو، سلطه شياطين بر دل‌هاى غافلان است." (غرر الحكم، ص1828)

نتيجه‌گيرى
قانون جذب از علوم كهن و راز آميز سحر و جادو برآمده‌است و ادعاى بسيار گزافى دارد كه حتى جادوگران بزرگ هم چنين قدرتى را در عمل از آن نديده‌اند. هيچ دليل علمى براى قانون جذب به طورى كه مطرح مى‌شود وجود ندارد. اين قانون با فطرت و شالوده وجودى انسان و سرزمين اصلى او هماهنگى دارد و در بهشت الهى و نه در دنيا به وقوع خواهد پيوست و علت جذابيت آن اين است كه از وطن حقيقى روح انسان كه تمام وجود اوست سخن مى‌گويد و گمشده آدم تبعيد شده به زمين و زندگى دنياست.
البته اين قانون در حدود مقدورات جسمى و روانى انسان و همچنين تأثير بر بخشى از افكار و احساسات ديگر مردمان و نيز حيوانات درست است. همچنين در مورد تأثيرات افكار منفى نيز تاحدود زيادى اين قانون درست مى‌گويد. اما در ارتباط انسان با جهان و دست‌يابى به آرزوهايى نظير اتومبيل و خانه و... نه تنها شواهد علمى و تجربى بر درستى قانون جذب وجود ندارد، بلكه دلايل دينى بر رد آنها داريم. اين در حالى است كه معمولاً در معرفى و ترويج قانون جذب بر موارد نادرست آن تأكيد مى‌شود و موارد درست نيز از حدود واقعى فراتر و گسترده‌تر نشان داده مى‌شود. مثلاً انسان مى‌تواند با تغيير نگرش و تفكر خود بر بعضى از بيمارى‌ها غلبه كند، اما اين اثر گذارى مطلق و هميشگى نيست.
تنها خاصيت اين قانون و راز فاش شده آن است كه مردم را در روياهاى موهوم غرق مى‌كند و با تغافل از ناكامى‌هاى واقعى دنيا و نابود كردن انگيزه‌هاى تغيير، زمينه تداوم نظام سلطه و ستم را ميسر مى‌سازد و نيروى مقاومت و تحول آفرينى را از انسان‌ها مى‌گيرد. و هنگامى كه مى‌بينيم گوينده‌گان و نويسندگان و هنرمندان زيادى در جهان مى‌كوشند تا اين توهمات را به باور مردم بنشانند، پى مى‌بريم كه چه تلاش گسترده‌اى براى سلطه پذيركردن مردم در جهان صورت مى‌گيرد.

منابع
1. ابى نصر محمدبن مسعود بن عياش سلمى سمرقندى، كتاب التفسير تهران : المكتبه العلميه الاسلاميه. بى‌تا
2. نهج‌البلاغه. تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى. چاپ هشتم: 1374
3. محمد بن محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد، الارشاد، تصحيح: سيدهاشم رسولى محلاتى،تهران: انتشارات علميه اسلاميه. بى‌تا.
4. عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى. غررالحكم و درر الكلم. انتشارات دانشگاه تهران. 1373.
5. شيخ ابو محمد حرانى، تحف العقول عن آل الرسول. قم: انتشارات آل على، 1385: چاپ پنجم
6. علامه مجلسى، بحار الأنوار، 110 جلد، مؤسسه الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى
7. راندا برن. راز. اسماعيل حسينى. تهران: انتشارات راشين. چاپ دوم: 1387.
8. رابرت فريزر. شاخه زرين (پژوهشى در جادو و دين). مترجم: كاظم فيروزمند. تهران: انتشارات آگاه. چاپ دوم 1384.
9. ايرج گلسرخى. تاريخ جادوگرى. تهران: نشر علم. 1377
10. لوييز هى. شفاى زندگى. ترجمه: گيتى خوشدل. تهران: دنياى مادر. چاپ نهم: 1375.
11. حميد رضا مظاهرى سيف، اخلاق موفقيت. مجله‌پگاه شماره 198
12. حميد رضا مظاهرى سيف، اخلاق دارايى. مجله پگاه شماره199
13. حميد رضا مظاهرى سيف، آثار ابتلا. دوماه‌نامه خُلُق. شماره سوم
14. .The Satanic Bible Anton Szandor LaVey . published by . feral House . Washington : 1969.
15. Encyclopedia of New Religious Movements . Edited by . Peter B.Clarke . york London and new ، Routledg ، 2006.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 263  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست