responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 227  صفحه : 1

نوآورى شناسى ايرانى
فیاض ابراهیم

 1. اگر نوآورى را »شناخت سنت در فضاى زمانى، تاريخى و مكانى جغرافياى جديد« بدانيم كه از راه فرآيندى به نام »اصلاح« به وجود مى‌آيد، پس نوآورى ايرانى بايستى با سنت ايرانى شناخته شود و چون سنت ايرانى بر اساس »عرفان و اشراق«  بنا شده، پس نوآورى ايرانى از نظر »معرفتى - ساختارى« تابعى از عرفان است.
 2. عرفان كه بر اساس »شهود« بنا مى‌شود، با زبان به صحنه اجتماع مى‌آيد. به گونه‌اى كه در معنايى كه شهود شود، صاحب خود را بى تاب كرده و او را به »سخن گفتن آهنگين« وا مى‌دارد. تا هم سخن گفته باشد و درون به آرامش برساند و هم بيان احساسات كرده باشد. پس فضاى نوآورى ايرانى بر اساس بيان و سخن قرار داده مى‌شود.
 3. زمانى كه نوآورى بر سخن قرار داده شود، بيشتر بر حاشيه‌ها متمركز مى‌شود و به جاى »عمل نوآورانه« به بيان آهنگين درباره نوآورى پرداخته مى‌شود و »تكرارهاى گوناگون« دنبال مى‌شود. با »تضمين‌هاى جديد« بدون شاخص‌هاى عملى به بيان احساسات درباره نوآورى پرداخته مى‌شود، مثل شعرهاى جديد و لفاظى مطنطن نثرى. پس حاشيه‌هاى آن يك نوع ابراز خود و استفاده بردن از موضوع براى خود شخص تا راه يافتن به نوآورى مى‌باشد.
 4. چون مبنا احساس است، پس »هيجان« نقش بنيادى دارد؛ هيجان در انسان به او »سرعت در عمل« مى‌دهد، هيجان اگر »كنترل عقلانى« نشود، به نوعى باعث افزايش سرعت انسان و در نتيجه »خستگى سريع« را در پى دارد. پس در يك كلام »هيجان محورى« در يك جامعه موجب سرعت زياد و خستگى سريع مى‌شود كه يك نوع »ويرانگرى اجتماعى« و »سستى« تابع آن مى‌شود كه »نااميدى« مشخصه اصلى آن است.
 5. زمانى كه »هيجان«، محور باشد، گام‌هاى برداشته شده آنقدر بلند است كه غير معمول مى‌نمايد و نشانه نرفتن در گام‌هاى بعدى است. (گام‌هاى كوتاه نشانه رفتن در دراز مدت مى‌باشد). اين گام‌هاى بلند يك نوع »راحت‌طلبى و سستى گرايى« است كه مى‌خواهد به جاى گام‌هاى كوتاه كه صبر و حوصله مى‌طلبد، به يكباره »قدم بلند« بردارد و راه را راحت‌تر طى كند. و در آن يك نوع »ظاهر گرايى« صرف مطرح مى‌باشد.
 6. »خود نمايى« در »نوآورى هيجانى« نوعى نماد ايرانى است. قهرمان گرايى حاصل خود نمايى فردى در فرهنگ ايرانى است، هر كس مى‌خواهد به تنهايى نوآور باشد و از كارگروهى در نوآورى پرهيز كند، پس »نفى ديگران« به گونه جدى دنبال مى‌شود كه »ارتباطات منفى اجتماعى« را رقم مى‌زند و خشونت گرايى در خود محورى در نوآورى نيز حاكم است.
 7. براى نوآورى در فضاى مذكور»ساختار نوآورى« ديده نمى‌شود، بلكه »قهرمانان نوآورى« ديده مى‌شود و چون نوآورى فردى، نوآورى عميق نيست، يك نوع »تقليد در نوآورى« به وجود مى‌آيد، همانگونه كه در غرب گرايى اتفاق افتاد، هر كس كه طالب نوآورى بود به يكى از حوزه‌هاى معرفتى - فرهنگى غرب پناه مى‌برد و سپس به نمايندگى و تقليد از آنان به »نوآورى نمايى« روى مى‌آورد. »تاريخ مشروطه« تا حال در ايران شاهد بر اين نوآورى تقليدى بوده است.
 8. »قهرمان تقليدى نوآورى« به دنبال نوآورى عميق نيست، بلكه براى جبران آن به دنبال تشكيل گروه‌هايى است كه بتوانند اين ضعف را بپوشد، پس گروه‌هاى طرفدار و همراه تشكيل مى‌دهد و »مراد و مريدى« را به دور خود گرد مى‌آورد و تحمل نقد ندارد و فقط تاييد اين گروه و ترويج خود در سطح اجتماع به عنوان نوآور را طالب است. پس »پنهان كارى« حاكم مى‌گردد كه »ريا كارى« متن آن را تشكيل مى‌دهد.
 9. بر اساس چارچوب مذكور، حركت‌هاى نوآورى در ايران يك نوع »ايذاء ديگران« است تا يك نوع هدايت و كمك به ديگران، ديگر آزارى مبناى حركت‌هاست نه فكر و مطالعه و نوآورى. پس نوآورى ايرانى يك نوع »ايدئولوژى گروهى« براى راندن گروه‌هاى ديگر به حاشيه مى‌باشد، پس نوآورى براى »قدرت‌طلبى« است و در اين قدرت‌طلبى، نوآورى تبديل به يك نوع ويرانگرى مى‌گردد كه »نااميدى اجتماعى« را در پى دارد.
 10. »نوآورى قدرت طلبانه«،  به جاى آنكه »نوآورى ساختارى« كند، »ضد ساختار« عمل مى‌كند؛ پس به باران بهارى سيل آسا مى‌ماند كه فقط مخرب است، به عبارت ديگر وارد جرگه قدرت مى‌شود، ولى نه قواعد نوآورى را داراست و نه قواعد قدرت را رعايت مى‌كند و قواعد نوآورى را در سياست اجرا مى‌كند. پس »ويرانگرى در قدرت« به وجود مى‌آورد و زمان برخورد قدرتمندان با او، »فرار يا تسليم« را  ترجيح مى‌دهد و آثار باقيمانده يك نوع »ويرانگرى اجتماعى و نااميدى بعدى« است.
 11. »نوآورى ضد ساختار« هرگز تبديل به »خوشه‌هاى ساختارى« در سطح اجتماع نمى‌شود؛ به عبارتى تفسيرهاى متناسب  با حوزه‌هاى مختلف اجتماعى پيدا نمى‌كند. پس »نوآورى عقيمى« است؛ يعنى نوآورى در حد همان ويرانگرى اجتماعى مى‌ماند و چيزى را بنا نمى‌كند و حال آنكه اگر نوآورى ظرفيتى داشت كه تفسيرهاى حوزه‌هاى اجتماعى را به وجود مى‌آورد، مى‌توانست  تبديل به سازمان اجتماعى شود و جريان تراكمى  نوآورى  نظريه  رشد اجتماعى   نوآورى  نظريه  رشد اجتماعى... را به وجود آورد.
 12. نوآورى قدرت طلبى گاهى يك نوع »پيروزى‌هاى كوتاه« به دست مى‌آورد و چون عمق ندارد؛ سريع يك حالتى از ارضاء پيدا مى‌كند و ديگر سعى مى‌كند از همين پيروزى كوتاه حفاظت كند و ديگر نوآورى را دنبال نكند، پس حالت »محافظه كارى« به خود مى‌گيرد و در برابر نوآورى‌هاى بعدى موضع مى‌گيرد و سعى در جلوگيرى از نوآورى ديگران كند و ديگران در مقابل او دست به خشونت مى‌زنند و سعى مى‌كنند »عبور« از او را مطرح كنند كه »افراط در نوآورى« را رقم مى‌زند كه باز بر »ويرانگرى و انحطاط اجتماعى« تاثير مى‌گذارد.
 13. خستگى ناشى از تندروى نوگرايانه در اجتماع، »ركود اجتماعى« دوره بعدى رقم مى‌زند كه »انقطاع اجتماعى« را به وجود مى‌آورد و انقطاع اجتماعى، يك نوع »پشيمانى اجتماعى« از حركت نوآورانه را رواج مى‌دهد كه »باز توليد تئوريك« پيدا مى‌كند (مثل انجمن حجتيه) و سازمان‌هاى آموزشى و پژوهشى را دچار مشكل مى‌كند. پس حركت‌هاى نوآورانه از حالت كلان خارج مى‌شود و حالت جزئى پيدا مى‌كند كه »شكل تكنوكراتيك و فنى گرايانه« به خود مى‌گيرد و »نوآورى فنى خردگرا« جاى »نوآورى علوم انسانى« را مى‌گيرد.
 14. در فضاى نوآورى فنى گرايانه يك نوع حالت »وارفتگى اجتماعى« و »تكرار اجتماعى« به وجود مى‌آيد كه جامعه را به »يكنواختى« دچار مى‌كند و »فساد اجتماعى و اخلاقى« در جامعه اوج مى‌گيرد و »خطاكاران و جنايتكاران«، نوآوران جامعه قلمداد مى‌شوند و صحنه رسانه‌هاى جامعه پر از داستان‌هاى آنها مى‌شود و با نشان دادن واقعى و تخيلى و داستانى، جامعه را از يكنواختى بيرون مى‌آورد كه خود سبب رشد جنايت و تجاوز و ... خواهد شد . پس خطاكاران، قهرمانان جامعه خواهند شد. كه »تحقير اجتماعى« را به دنبال خواهد  داشت و اين سبب يك نوع نوآورى‌هاى  جهشى در جامعه خواهد شد كه گذشت.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 227  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست