كليات
دكتر مصدق در مجلس چهاردهم، طرحى را بدين مضمون مطرح كرد كه »تا زمانى كه قشون اجنبى در خاك ايران حضور دارد، دادن هر نوع امتياز به خارجى ممنوع است«.1 البته در همين زمان، غلامحسين رحيميان، نماينده قوچان در مجلس شوراى ملى، طرحى داد كه بر اساس آن، امتياز نفت جنوب كه در آن زمان، در دست انگليسىها بود، به اين علت كه در زمان زمامدارى رضاشاه داده شده است، ملغى اعلام شود. مصدق به اين دليل كه اين طرح، در زمره ايقاعات مجلس است (كه طرف مقابل ندارد) و قابل تغيير است (به خلاف عقدها كه طرف مقابل دارد و به راحتىقابل تغيير نيست)، آن را امضا نكرد.2
در مجلس پانزدهم، در حالى كه آيتالله كاشانى تبعيد بود،3 قرارداد الحاقى »گس گلشائيان« جهت تنفيذ قرارداد 1933 (البته با پرداخت چند هزار ليره اضافى) مطرح شد4 كه با مقاومت اقليت مجلس (مكى، بقايى، حايرىزاده، رحيميان، آزاد و...) و نيز به مدد نامهاى كه مصدق5 تحت اصرار مكى6 به نمايندگان مجلس مىدهد، تصويب نمىشود.7
با پايان گرفتن دوره پانزدهم مجلس شوراى ملى، مصدق كه مدتى از سياست كناره گرفته بود، به دعوت اقليت مجلس پانزدهم، وارد سياست شد و در نخستين گام، به همراه 18 نفر ديگر، به عنوان اعتراض به دخالت دولت در انتخابات مجلس شانزدهم، در دربار متحصن شد. با ابطال انتخابات تهران و تجديد آن، مصدق، كاشانى (كه در اين شرايط، در خارج از كشور تبعيد بود8 و ديگر گروه متحصنان در دربار، به مجلس شانزدهم راه يافتند. گروه متحصن در دربار، در مجلس شانزدهم، نطفه جبهه ملى را تشكيل دادند و برنامه خود را به صورت رسمى در تاريخ 1328/12/25 اعلام كردند.
با استعفاى منصور، سپهبد رزمآرا، بهرغم ميل شاه جوان، در 1329/4/5 به نخستوزيرى رسيد.9 دولت رزمآرا، لايحه گس گلشائيان را كه در مجلس پانزدهم تصويب نشده بود، به مجلس شانزدهم (كميسيون نفت به رياست مصدق) داد و كميسيون نفت، مدتى بعد نظرش را درباره رد لايحه رسماً اعلام كرد. بهرغم اين، دولت رسماً موافقت خود را با لايحه اعلام كرد؛ گر چه چند ماه بعد، در تاريخ 1329/9/19 گزارشى داير بر رد لايحه الحاقىمذكور تقديم مجلس كرد.
فرداى اين روز (يك روز پس از قتل رزمآرا)، كميسيون نفت مجلس، به ملى شدن صنعت نفت به اتفاق آرا رأى داد10 و اين امر در تاريخ 1329/12/29، به تصويب نهايى مجلس شوراى ملى رسيد11 و به تبع آن، در تاريخ 1330/2/9، لايحهاى نه مادهاى12 در مجلس سنا به تصويب رسيد كه بر اساس آن، هيأتى معروف به »هيأت مختلط« مركب از نمايندگان مجلسين سنا و شورا، به خلع يد از شركت نفت انگليس بپردازند و اساسنامه شركت ملى نفت را تنظيم كنند. اين اقدام مجلس، خشم انگليس، روسيه و آمريكا را برانگيخت. در تاريخ 1330/3/10 رييس جمهور آمريكا پيامى خطاب به دكتر مصدق فرستاد و ضمن اظهار نگرانى از اختلافات ميان ايران و انگليس، توصيه كرد كه ايران در مسير مجاهدت براى ملى كردن صنعت نفت، بنا را بر مذاكرات دوستانه با نمايندگان انگليس بگذارد.13
1. اقدامات آيتالله كاشانى براى ملى شدن صنعت نفت
در همه مراحلى كه ملى شدن صنعت نفت طى كرده است، آيتالله كاشانى نقش محورى و رهبرى داشته است. وى با فشارهاى سياسىاى كه با پشتوانه قوى مردمى خود داشت، موجب مىشد تا اولاً ساير طرفداران ملى شدن صنعت نفت از مصدق و يارانش گرفته، تا مردم عادى از ادامه راه بازنمانند و استقامت ورزند و هم مخالفان ملى شدن صنعت نفت ، چه رجال سياسى داخلى و چه سفارتهاى بيگانه عنان نهضت را به دست خود بپيچانند و جهت دهند. آيتالله كاشانى، از تبيين مفاسد اقتصادى كارگزاران دولتى و وضعيت اسفبار اقتصادى جامعه شروع و كمكم طرح ملى شدن صنعت نفت را مطرح كرد.
براى مثال وى در تاريخ 1326/10/19، در يك مجلس عزادارى كه به مناسبت اربعين حسينى (ع) برگزار شده بود، با گفتن مطالبى در خصوص وضعيت اسفبار اقتصاد، از قبيل »وضع فعلى ما غيرعادى است؛ مملكت رو به ويرانى مىرود؛ ثروت مملكت را زمامداران ما مىربايند و ... . متأسفانه تجارت مسلمانان به دست چند نفر يهودى اجنبىافتاده است«، مردم را به شدت نسبت به وضعيت اقتصاد مملكت و فساد اقتصادى زمامداران، نفوذ يهودىها و... تحريك كرد. پس از اين تاريخ، تا زمان واقعه 1327/11/15 كه از سوى ناصر فخرآرايى، خبرنگار روزنامه پرچم اسلام، به سوى شاه تيراندازى كرد و به تبعه آن آيتالله كاشانى به لبنان تبعيد شد، به مناسبتهاى مختلف، آيتالله كاشانى عليه دولت، مفاسد اجتماعى، كارگزاران فاسد و بيگانگان به افشاگرى مىپرداخت.
وى مجدداً در تاريخ 1329/3/29 در حالى كه غياباً از جانب مردم تهران به نمايندگى مجلس شانزدهم رأى آورده بود، وارد ايران شد و مورد استقبال بىنظيرى قرار گرفت.14 وى كمى بعد، بيانيهاى عليه قرارداد گس گلشائيان صادر كرد كه در آن آمده بود: »نفت ايران متعلق به ملت ايران است و به هر ترتيبى كه بخواهد، نسبت به آن رفتار مىكند و قراردادى كه با اكراه و اجبار تحميل شود، هيچ نوع ارزش قضايى ندارد«.15
هفت روز پس از ورود آيتالله كاشانى به ايران، منصور در تاريخ 1329/4/5 استعفا داد و رزمآرا روى كار آمد. آيتالله كاشانى در تاريخهاى 1329/10/8 و 1329/11/6، سخنرانىهايى عليه رزمآرا كه به اين دليل كه ملت ايران شايستگى ساختن »لولهنگ« را هم ندارد، به شدت با ملى شدن صنعت نفت مخالف بود، برگزار كرد و در قطعنامه پايانى آنها، از »ملى كردن صنعت نفت به عنوان يك خواسته عمومى« ياد كرد.16 وى حتى طى بيانيهاى مبسوط به شرح ذيل، اعلام كرد:
1. كشورهاى اسلامى دريافتهاند كه ميراث غرب براى آنها چيزى جز »بىدينى، نفاق، ظلم، فساد، فحشاء و...« نبوده است، از اينرو، ديگر ادامه سلطه كشورهاى غربى از طريق حمايت از خيانتكاران وطنفروش، انتخابات فرمايشى و تحميلى، حكومتهاى نظامى و... بر جهان اسلام ممكن نيست.
2. زعماى دينى به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد نفت ايران ملى شود تا منافع آن به عموم مردم برسد. ملى كردن منابع، كارى است كه خود كشورهاى اروپايى، از جمله انگليس، براى بهرهبردارى بيشتر آنها به نفع شهروندانشان انجام مىدهند.
3. استعمارگران در برابر خواست ملى شدن صنعت نفت ما، هيچ مقاومتى نمىتوانند بكنند، همچنان كه در برابر آزادىطلبىهاى هندوستان، پاكستان، برمه، مصر، ايرلند و... . »دولت جبار انگليس از ظلم و ستمكارى خود اضطراراً دست برداشته و دريافته است كه اگر به مظالم استعمارى خود خاتمه ندهد، نتايج وخيم آن مستقيماً عايد خود او خواهد شد«.
4. »به نام سعادت ملت ايران و به منظور كمك به صلح جهانى، همه افراد مملكت بخواهند كه صنعت نفت ايران در مناطق كشور، بدون استثنا ملى اعلام شود... و از آقايان نمايندگان وطنپرست... جز اين انتظارى نيست كه در وصول به اين مقصود بذل وجود نمايند«.17
محتواى اين اعلاميه از جانب دكتر بقايى، در قالب طرحى تقديم به مجلس شد؛ اما چون داراى 11 امضا بود و به حدّ نصاب 15 امضا نرسيد، مطرح نشد. در 1329/12/16 رزمآرا توسط خليل طهماسبى، از اعضاى جمعيت فدائيان اسلام ترور شد و آيتالله كاشانى، طى يك مصاحبه مطبوعاتى با دلمر، خبرنگار روزنامه ديلى اكسپرس، ضمن دفاع از قاتل رزمآرا،18 در پاسخ به اين سؤال كه »آيا اين عمل ترور ادامه خواهد يافت؟« اعلام كرد: »تا وقتى كه خيانتكارى از طرف هيأت حاكمه ادامه داشته باشد و كسانى در هيأت حاكمه بخواهند، به نفع اجانب و به ضرر ملت ايران اقدام كنند، ملت ايران هم از تنبيه و مجازات خائنين قصور نخواهد ورزيد«.
آيتالله كاشانى، در اين مصاحبه، در پاسخ به پرسش خبرنگار كه »اگر اعلىحضرت شاهنشاه در اعمال رزمآرا با جانشينان او شركت و دخالت داشته باشند، نسبت به ايشان چگونه قضاوت مىكنيد و چه خواهيد كرد«، به صورت دو پهلو و كلى پاسخ مىدهد: »بهطور كلى، شاه در حكومت ملى مسئول نيست«. آيتالله كاشانى با اين پاسخ خود، برخورد مشابه با برخورد رزمآرا را در خصوص شاه منتفى نمىداند.
وى در پاسخ به اين پرسش كه »آيا در ضمن ملى شدن صنايع نفت جنوب، آن جناب موافقت دارند كه مهندسان و كارمندان انگليسى شركت نفت، براى استخراج نفت جنوب با ايرانىها همكارى كنند«، مىگويد:
»سرچشمه اكثر بدبختىهاى ملت ايران از عمال شركت نفت است كه در شئون مختلف مملكت ما دخالتهاىناروا مىكنند. من معتقدم اگر انگليسىها حاضر شوند، دو برابر آنچه از نفت ايران مىبرند، به ما بدهند، باز هم بايد دست آنها، حتماً از صنايع نفت ايران قطع شود... ما با دولت انگلستان جنگ نداريم و اوضاع دنيا و موقعيت بينالمللى هم به دولت انگلستان، ديگر فرصت و اجازه نخواهد داد كه كشتىهاى جنگى خود را به ايران بياورد و مملكت ما را تهديد كند«.
آيتالله كاشانى در خصوص ارجاع پرونده ايران به ديوان لاهه، امرى كه بعدها اتفاق افتاد، مىگويد: مدتى است كاپيتولاسيون الغا شده است و اگر در داخل كشور ايران، دعوا يا اختلافى ميان خارجيان و ايرانىها پيشآمد كند، آن دعوا بايد در محاكم ايرانى مطرح شود و مورد قضاوت قرار گيرد. آنچه هم كه در قرارداد 1933 آمده كه در صورت دعوا، پرونده بايد به ديوان لاهه ارجاع داده شود، به دليل غيرقانونى بودن و تحميلى بودن اين قرارداد كه هم صريح كلام امضا كننده آن كه الان رييس مجلس سنا است (تقىزاده) و هم اعترافات مكرر خود انگليسىها در خصوص ديكتاتورى بودن رضاشاه بر اين امر دلالت دارد، قابل اجرا نخواهد بود.
آيتالله كاشانى در پاسخ به اين پرسش كه كمونيسم چقدر براى ايران خطرناك است، پاسخ مىدهد: اگر خطر بلشويكى و كمونيزم هم متوجه مملكت ما بشود يا شده باشد، تقصير انگليسىهاست، براى اينكه عمّال شركت نفت در انتخابات دخالت مىكنند و در تعيين و انتخاب اعضا و رؤساى مؤثر ادارات دولتى و پستهاى حساس دخالت دارند و از وزيران و زمامداران نفعطلب خائن حمايت مىكنند و در نتيجه، روز به روز تحميل و فشار به طبقات زحمتكش و اصناف و بازرگانان شريف زيادتر مىشود و فقر و فساد اخلاقىتوسعه مىيابد و فقر و فساد اخلاق هم، زمينه را براى ايجاد رشد افكار و اعمال بلشويكى و كمونيستى مهيا و آماده مىسازد.19
در حقيقت، اين مصاحبه آيتالله كاشانى، بهويژه حمايت قاطع وى از قاتل رزمآرا، تير خلاصى بود بر سر شركت نفت انگليس و آخرين حلقه از سلسله عللى بود كه به ملى شدن صنعت نفت منجر گرديد.
2. اقدامات ساير علما براى ملى شدن صنعت نفت
بيشترين حضور علماى شيعه در نهضت ملى شدن صنعت نفت، در بيانيهها و اعلاميههايى جلوه مىكند كه علماىشيعه حضور مردم در صحنه و دفاع از ايده ملى شدن صنعت نفت را تكليف شرعى آنها دانستهاند؛ اما نكته اين است كه در آستانه نهضت نفت، دو تن از مرجع بزرگ شيعه، يعنى آيتالله حاج سيد ابوالحسن اصفهانى و آيتالله آقا حسين قمى، به ترتيب در 1325/8/13 و 1325/11/17 دار فانى را بدرود گفتند و مراجع ثلاث وقت، آيات عظام سيد محمدتقى خوانسارى، حجت و سيد صدرالدين صدر نيز، اگرچه در زمان نهضت نفت، در قيد حيات بودند؛ اما در شرايط كهولت سن قرار داشتند و كمتر توان حضور در عرصه سياسى را داشتند. افزون بر اين ايشان به ترتيب در تاريخهاى 1331/6/7، بهمن 1331 و دى ماه 1332 به رحمت خدا رفتند.
بهرغم اين، از ميان مراجع ثلاث، آيتالله سيد محمدتقى خوانسارى در نهضت نفت شركت كرد.20 قضيه از اين قرار بود كه پس از رد لايحه قرارداد الحاقى گس گلشائيان توسط مجلس شوراى ملى، جنبش مردم ايران براى ملى كردن صنعت نفت اوج گرفت. در مقابل، دانشجويان تودهاى، با شعار »الغاى بىقيد و شرط امتياز نفت جنوب«، به تظاهرات و زدوخورد با دانشجويان طرفدار ملى شدن صنعت نفت پرداختند و به لحاظ سياسى، خود را در كنار سپهبد رزمآرا قرار دادند. در اين ايام، با پيشگامىآيتالله سيد محمدتقى خوانسارى كه از مراجع تقليد وقت بود، فتوايى شرعى به ضرورت ملى شدن صنعت نفت، در سراسر كشور، به همراه فتاواى مراجع تقليدى چون آيتالله صدر، آيتالله حجت و آيتالله فيض صادر و موجب شد، تودههاى وسيعى از مردم مذهبى كشور به حمايت از ملى شدن صنعت نفت قيام كنند«.21
آيتالله سيد محمدتقى خوانسارى، در پاسخ استفتايى كه از وى، در خصوص همراهى يا عدم همراهى با نهضت ملى شدن صنعت نفت شده بود، بدين مضمون مىنويسد: پيامبر اسلام در مورد مسلمانى كه قبل از مرگش، همه اموالش را در راه آزاد كردن بردگان صرف كرده بود، مىفرمايد: »اگر اين شخص دفن نشده بود، مىگفتم در قبرستان مسلمانان او را دفن ننمايند... براى آنكه چند سر عائله را... بىمئونه گذارده و آنها را در امر معيشت« سرگردان رها كرده است، چگونه ممكن است اجازه دهيم، اجانب نفتى را كه متعلق به ميليونها مسلمان است، ببرند و اينها را در امر معيشت سرگردان كنند؟! »من اصبح و لم يهتمّ بامور المسلمين، فليس بمؤمن و لا مسلم«. آيا اهتمام به امور مسلمين مصداقى از اين بهتر دارد كه ميليونها مسلمان به اين فلاكت و با اين وضعيت رقتبار نباشند. اگر سلب عواطف بشريت از ما نشده بود، مىبايست خون گريه كنيم... ديگر، چه جاى عذرى براى ما باقى مىماند؛ خصوصاً با اينكه مثل حضرت مستطاب آيتالله كاشانى... كه مجتهدى عادل و با شهامت، دلسوز و فداكار براى مصالح دين و دنياى مردم [است] با اين همه جدّيّت... مردم را بيدار مىكنند، ديگر مجال عذرى براى كسى نمىماند.22
از سوى ديگر، آيتالله بروجردى در نهضت نفت كم وارد شد. ايشان نهايت چيزى كه در پاسخ دكتر مصدق نوشتند، اين بود: »موفقيت جنابعالى را در تقويت اسلام و اصلاح امور عامه مسلمين، از خداوند تعالى مسئلت مىنمايم«. برخى علما هم به پيروى از ايشان، همين قبيل عبارات را نوشتند. 23 نكته مهم اين است كه از روحانيون و علما، هيچكس عدم شركت آيتالله بروجردى در نهضت ملى شدن صنعت نفت را به معناى نفى مشروعيت ورود به اين ماجرا ندانست، به همين دليل در تهران و بيشتر شهرستانها، بسيارى آنها دعوت آيتالله كاشانى را لبيك گفتند و تا ماههاى پايانى دولت دكتر مصدق، او را همراهى كردند؛ اما با بروز اختلاف ميان آيتالله كاشانى و دكتر مصدق، روحانيون فعال در نهضت ملى شدن صنعت نفت، دو گروه شدند:
نخست دستهاى كه پس از مشاركت اوليه، به تدريج جانب دكتر مصدق را گرفتند و طبعاً و بهخصوص در شهرستانها، در اقليت بودند. در اين زمينه بايد از برخى علماى تهران24 از جمله اخوان سيد ابوالفضل و سيد رضا زنجانى نام برد. كسانى از اتحاديه مسلمين هم، اگرچه با احتياط، تا روزهاى آخر، به حمايت دكتر مصدق ادامه دادند. دسته دوم كسانى بودند كه به حمايت از آيتالله كاشانى و مخالفت با دكتر مصدق درآمدند. اين عده به همراه كسانى كه از آغاز در اين ماجرا وارد نشدند (آيتالله بروجردى و ديگر روحانيون ساكت)، بيشتر به دليل روى كار آمدن كمونيستها و نيز اختلافات گسترده آيتالله كاشانى با دكتر مصدق، به مخالفت با وى پرداختند. روحانيون اصفهان در اين دسته جاى دارند. كنار كشيدن آنان، ضربهاى براى دكتر مصدق و فرصتى براى بازگشت شاه بود؛ گرچه آنچه براى اين عده اهميت داشت، نيامدن كمونيستها بود؛ نه بازگشت سلطنت.25
در تهران، به جز آيتالله كاشانى كه محور بود و نقش ويژه وى در نهضت ملى شدن صنعت نفت، بهطور مبسوط خواهد آمد، ميرزا خليل كمرهاى و ميرزا محمدباقر كمرهاى نيز از كسانى هستند كه در اين نهضت، فعالانه حضور داشتند. در شهرستانها، بيشترين حضور علماى شيعه در نهضت ملى شدن صنعت نفت در بيانيهها و اعلاميههايىجلوه مىكند كه طى آنها حضور مردم در صحنه و دفاع از ايده ملى شدن صنعت نفت، تكليف شرعىدانسته شده است. برخى اين بيانيهها و فتاوا كه بعضى متعلق به علماى بزرگ و بعضى متعلق به علماىدرجه دوم است، به شرح ذيل است:
1. آيتالله سيد حسن چهارسوقى از علماى بزرگ اصفهان است كه حدود سه هفته پس از اعلاميه آيتالله كاشانى، مبنى بر لزوم ملى كردن صنعت نفت، طى بيانيهاى حمايت خود از ملى شدن صنعت نفت اعلام كرد:
حرمت تسلط اجانب و كفار بر مسلمين و اموال و نفوس و اعراض و نواميس آنها، از بديهيات و مسلمات اوليه و جاى هيچ شبهه و ترديد نيست: »لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلاً«. به حكم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذىحقى واجب و لازم و متحّتم است، در حدود قدرت و توانايى حفظ حق مشروع خود را بنمايد و از تعرض و مزاحمت غير، به تمام قوا دفاع و جلوگيرى نمايد و اگر عدواناً احدى دستاندازى و تصرف غاصبانه نسبت به حق مشروع ديگرى نموده باشد، بر صاحب حق لازم است، به وسايل مقتضيه، احقاق حق مغصوبه خود را نموده، از يد غاصب انتزاع كند، ضرر كشيدن، مثل ضرر زدن به غير، حرام است. در اين موضوع، پيروى از حكم مطاع و فرمايش متبع حضرت آيتالله كاشانى (دامت بركاته) لازم است. با فرط استحقاقى كه خود ملت ايران در اين موقع كه اين طور گرفتارى فقر و فاقه و پريشانى هستند و دارند، هيچ منصفى نمىگويد كه مايه حيات و زندگانى آنها را ديگرى ببرد. چراغى كه به خانه رواست، به بيگانه حرام است و فرقى نيست در اين جهت، بين دولت و ملت، همه در نفع و ضرر شركت دارند، بلكه دولت لازم است، جديت در قطع يد اجانب و بيگانگان، از حقوق مسلمه و مشروعه ملت خود نموده، اموال و حقوق مغصوبه مسلمين را از ايادى غاصبين انتزاع و به ذوى الحقوق تسليم نمايد«.26
2. آيتالله ميرزا كاظم طباطبايى نيز از آيات عظام آذربايجان است كه فتواى ذيل را در حمايت از نهضت ملى شدن صنعت نفت در تاريخ 27 ذىالحجه 1370 ق صادر مىكند:
»لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا«(نساء/141). در اين هنگام تاريك و باريك كه تمام ايران قيام كردهاند، براىاسترداد حقوق حقه خودشان از كفار حربى ...، به عموم برادران دينى لازم و واجب است، در پشتيبانى حضرت آيتالله كاشانى و جناب آقاى دكتر مصدق كه مجرى اميال قاطبه ملت ايران هستند، كوشا بوده و به مبارزه خودشان ادامه دهند تا... دارالاسلام از شرّ كفار محفوظ بماند.27
3. آيتالله بهاءالدين محلاتى از مراجع شيراز، در بيانيه حمايتى خود از نهضت ملى شدن صنعت نفت، افزون بر غيرمشروع خواندن كليه قرادادهايى كه توسط حكومتهاى ديكتاتورى بر ما تحميل شده، مىنويسد:
يكى از مقررات دينى كه براى جلوگيرى از رخنه اجانب در حصار عظمت و شوكت اسلام، در قرآن مجيد مكرراً تأكيد شده است، ترك دوستى و مراوده با كفار است: »يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونكم لايألونكم خبالاً ودّوا ما عنتّم × قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر...«(آل عمران / 118) يكى از مظاهر مخالف با مضمون اين آيات شريفه، همين واگذار كردن معادن نفت كه منابع مهم ثروت و سيادت در جهان امروز است، به دست اجانب مىباشد... قراردادهاى تحميلى سابق بين كشور ايران و كمپانى نفت، چون... به دست حكومتهاى جابره كه شرعاً... ولايتى بر اهالى مسلمان... نداشتهاند [و] برخلاف مصالح مسلمانان بوده، لغو و بىاثر است و اكنون هم، تهيه وسايل براى كوتاه كردن دست اجانب از سوء مداخله در كار مسلمين و اعاده عظمت استقلال تام كشور... از اهمّ تكاليف هر مسلمانىاست و همكارى با معظمله [آيتالله كاشانى] در اين مقصود شريف و هدف حياتى، فريضه ذمه هر مسلمانى است.28
4. در پاسخ به استفتائى كه از طرف محترمين و معتمدين تهران و قم و ساير شهرستانها، از آقايان حاج سيد محمود حسينيِ روحانىِ قمى و آيتالله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى،29 راجع به ملى شدن صنعت نفت به عمل آمده، مىفرمايند:
معلوم است سؤال در موضوع ملى شدن صنعت نفت، از جهت عناوين اوليه اين موضوع نيست، زيرا نفت و معادن آن، ملك مسلمين و مال ايرانيان است... با توجه به اينكه حضرت آيتالله حاج سيد ابوالقاسم كاشانى كه از اول عمر و زندگانى خود، اشتغال به اصلاح امور مسلمين و خيرخواهى مردم و مبارزه با دشمنان دين و دنياى مسلمين بودهاند و در مقام دفاع از حقوق حقه ايرانيان، از هيچگونه فداكارى و مبارزه دريغ ننمودهاند و با اطلاع كاملى كه از سياست دارند و در رأس اين نهضت مقدس قرار گرفتهاند...، راهى براى شبهه باقى نمىماند. بنابراين بر تمام مسلمين و هموطنان عزيز حتم و لازم است كه نهايت سعى و كوشش را مبذول دارند، تا گريبان خود را از چنگال جابرانه اجانب، خلاص نمايند.30
5. آيتالله سيد نورالدين هاشمى شيرازى31 كه در آستانه نهضت نفت، مرجع علمى دارالحكومه شيراز بوده است، در مسجد وكيل شيراز منبر رفته و پس از حمايت از نهضت ملى شدن صنعت نفت، جمله معروفِ »مصدِّق، مصدَّق است« را مىگويد كه پس از آن به صورت ضربالمثل در مىآيد.32
حزب برادرانِ آيتالله نورالدين در جريان نهضت ملى، نخست مانند همه نيروهاى ديگر به حمايت از دكتر مصدق پرداخت؛ اما به دليل دشوارىهايى كه پيش آمد، در ادامه با دكتر مصدق به مخالفت برخاست و به همين جهت با مرحوم حسامالدين فالاسيرى كه در برابر حزب برادران، تشكل حزبالله را ايجاد كرده بود،33 درگير شد؛ به گونهاى كه يكى به حمايت از مصدق، دستور بستن بازار را مىداد و سيد نورالدين دستور بازگشادن آن را.34
6. آيتالله حاج شيخ باقر رسولى، عالم و پيشواى مردم گيلان، در پاسخ به استفتاى عدهاى از متدينين مىنويسد:
لزوم استرداد حقوق مغصوبه از ستمكاران ضرورى، و مجمع عليه جميع ديانات و اقوام و ملل مختلفه مىباشد... بنابراين، پيروى و همكارى با حضرت آيتالله كاشانى... و هر سازمانى كه عليه ستمكاران تأسيس شده، لازم و متحتم است.35
7. آيتالله حاج شيخ محمدرضا كلباسى، از علماى بزرگ مشهد، در پاسخ به استفتايى در مورد ملى شدن صنعت نفت مىنويسد:
طلب حق و گرفتن آن، از وظايف اوليه هر مسلمانى است... معادن نفت ايران، حق اوليه ايرانيان است... زبونى و سستى خود ما باعث شده كه اين ثروت هنگفت ملى، سالها به رايگان در اختيار ديگران باشد و غاصبانه حق مشروع ما را تاراج نمايند. امروز بر فرد فرد مسلمانان واجب است كه از موقعيت استفاده و نسبت به استيفاى حقوق حقه خود از شركت نفت و ملى شدن آن، مجاهدت و مساعى جميله حضرت آيتالله كاشانى را پشتيبانى نماييد.36
8. نگاه حضرت امام (ره) به نهضت ملى شدن صنعت نفت، نگاهى ويژه است. ايشان به هر دو رهبر ملى و مذهبىاين نهضت، انتقاداتى دارند. وى، مصدق را به دليل اينكه اولاً در اوج قدرت بود و مىتوانست شاه را از بين ببرد و اينكار را نكرد و ثانياً به دليل اينكه مجلس هفدهم را به تعطيلى كشاند تا راه قانونى براى تعيين نخستوزير از سوى شاه باز شود، مورد انتقاد قرار مىدهد. حضرت امام نسبت به آيتالله كاشانى نيز با اينكه در موردش فرموده است كه »آقاى كاشانى براى اسلام كار مىكرد«37 و حتى از سوابق مبارزاتى ايشان در عراق بر ضد انگليسىها به نيكى ياد مىكردهاند38، انتقاداتى دارند. انتقاد حضرت امام از آيتالله كاشانى، اين است كه چرا بر جنبههاى سياسى نهضت بيش از جنبه دينى آن تكيه كرده است؟39 اين انتقادى بود كه فدائيان اسلام نيز از آيتالله كاشانى داشتند.
در مجموع، امام از جنبش ملى، ذهنيت خوبى نداشت، چرا كه نه تنها در اسلاميت كه در ملى بودن واقعى آنان نيز ترديد داشت. به همين دليل مىفرمايد: »ما از اين ملىها هيچى نديديم، جز خرابكارى«.40
علاوه بر اين بزرگواران، مىتوان به بيانيههاى حجج اسلام حاج سيد حسين خادمى، آيتالله طالقانى، حاج شيخ مرتضى مدرسى اردكانى، حاج سيد مصطفى سيدالعراقين و آيتالله حاج شيخ مهدى نجفى درباره ملى شدن صنعت نفت و فتواى لزوم خلع يد از شركت نفت انگليس، توسط آيتالله فقيه سبزوارى از علماى مشهد نيز اشاره كرد.41
در مشهد، برخى شخصيتهاى روحانى مثل محمدتقى شريعتى، علىاصغر عابدزاده،42 محمود حلبى و... نيز سخت از نهضت ملى دفاع مىكردند.43
در اصفهان، هيأت علميه اصفهان، افزون بر آنكه طى سالهاى 29 - 32 سهم عمدهاى در فعاليت براى ملى شدن صنعت نفت و تبعات آن داشت، و حتى به معرفى كانديدا براى مجلس مىپرداخت؛ از آن جمله، اطلاعيهاى است كه به مناسبت كانديداتورى سيد محمود دفتريان، مشهور به لسان الواعظين، براى شهرضا و لنجان معرفى كردند. هيأت علميه اصفهان، پس از درگذشت آيتالله چهارسوقى، با رياست آيتالله خادمى به فعاليت خود ادامه داد.44
3. اقدامات آيتالله كاشانى پس از ملى شدن صنعت نفت
بر هيچ محقق تاريخ معاصر پوشيده نيست كه اگر فعاليتهاى آيتالله كاشانى نبود، مصدق و جبهه ملى نمىتوانستند، در برابر فشارهاى انگليس و مخالفان داخلى ملى شدن صنعت نفت ايستادگى كنند؛45 و بر فرض مقاومت مصدق و طرفدارانش و ملى شدن صنعت نفت، امكان تثبيت و به ثمر رساندن نهايى آن منتفى بود. برخى فعاليتهاى آيتالله كاشانى براى تثبيت ملى شدن صنعت نفت، عبارت است از:
3-1. دعوت به همكارى با هيأت خلع يد و پرهيز از اختلاف و تفرقه
وقتى مأموران انگليسى از طريق تحريك كاركنان و كارگران شركت نفت، در كار هيأت خلع يد، كارشكنى و حتى آنها را به تحصن وادار مىكنند، آيتالله كاشانى پيامهايى به مضمون ذيل براى كارمندان و كارگران شركت نفت خوزستان مىفرستد:
- دويست سال ايران و ايرانيان در زير يوغ و مظالم اجنبى، روز خوش نديده و مخصوصاً در پنجاه سال اخير كه مسلط به نفت جنوب و امر حياتى ما گرديده، روز به روز ظلم و جور و فقر و فلاكت و بيچارگى و فساد اخلاق و سيهروزى، فزونتر و عده نفوس كمتر شده.
- انتظار دارم بيش از پيش در اتحاد و اتفاق و حفظ انتظامات و پشتيبانى از دولت جناب آقاى دكتر مصدق و هيأت محترم خلع يد كه ثمرات نيكوى آن عايد عموم ملت ايران مىشود، جديت خواهند كرد.
- براى قطع دست شركت نفت در امور ايران، سالها انواع مصائب و مشقتها تحمل شده، تا به همت ملت و مجلسين شورا و سنا، قانون ملى شدن صنعت نفت تصويب شد. اجرا و عملى شدن آن و قطع كامل ايادى غاصبانه شركت نفت انگليس از اين ماده حياتى، موقوف به مجاهدت ملت است و مجاهدت ملت، خوددارى از هرگونه اعتصاب و موجبات اغتشاش و پيروى نكردن از دسائس و حيله آنها و ساير مفسدان است.
همچنين وقتى ايادى شركت نفت انگليس تلاش كردند، تا ميان مردم تخم نفاق و اختلاف بكارند و از اين طريق، وحدت و همدلى آنها را در خصوص نهضت نفت از بين ببرند، آيتالله كاشانى اعلاميه ذيل را صادر كرد:
- قواى استعمارى فاسد شركت سابق نفت كه از جميع اقدامات خود براى ايجاد تشنج و انقلاب مأيوس شده، اخيراً براى انصراف افكار ملت ايران از مسئله نفت، دست به حربه زنگزده استعمارى ديگرى زده و سعى دارد، به عنوان اختلافات مذهبى، نفاق و شقاق جديدى برپا نمايد... مبارزه ما، مبارزه ملى بر ضد استعمار كه ريشه همه مفاسد دينىو دنيوى است، مىباشد، در راه اين مبارزه، همه ملت ايران لازم است، به اتحاد و يگانگى براى رسيدن بدين هدف مقدس فداكارى نمايند، پس واجب است، همه بيدار بوده و گول اظهارات فريبنده مغرضين و كاركنان اجنبى را نخورند. امر فوتى، قطع يد دشمنان ايران از نفت و وطن عزيز است. آلت دست مغرضين نشويد و بالجمله بيدار و هشيار باشيد و بدانيد، هر نغمهاى كه باعث اختلاف و تشتّت باشد، در هر كجا و از هر كس ظاهر شود، به تحريك اجنبى و بر ضرر ملت و مملكت است.46
افزون بر اين، وقتى سفير انگليس طى بيانيهاى از دكتر مصدق خواست كه »ايران بايد از مخاطرات الغاى يكطرفىقرارداد پرهيز كند و توجه داشته باشد به اينكه حل اختلاف از طريق دوستانه، موجب جلب سرمايه خارجى و ايجاد اعتبار براى كشور خواهد بود«، آيتالله كاشانى در تاريخ 1330/2/31 از مردم خواست، تا در ميدان بهارستان تجمع كنند. وى در اين تجمع، ضمن اظهار تنفر از دخالت آمريكا در امور ايران، بر قابل بازگشت نبودن عمل خلع يد از شركت نفت انگليس تأكيد كرد. البته يك روز پيش از اين، وزير امور خارجه ايران نيز، طى نامهاى رسمى به بيانيه دولت آمريكا، خلع يد از شركت نفت انگليس را حتمى و دخالت آمريكا را در امور ايران محكوم كرد.47
پى نوشتها:
1. روزنامه »ايران ما« در سرمقاله تاريخ 1323/9/19 مىنويسد: اين طرح آقاى دكتر مصدق، فعلاً خيال كمپانىنفت جنوب را از ورود رقيبهاى گردنكلفت به ميدان نفت، كاملاً راحت و آسوده مىسازد.
2. قلم و سياست در از استعفاى رضاشاه تا سقوط مصدق، ص 133، نقل از: نقش روشنفكران وابسته (دكتر محمد مصدق)، ج 7، ص 379. براى اطلاع از يك نمونه ديدگاههايى كه معتقدند دكتر مصدق در قضيه نفت به نفع انگليسىها عمل مىكرده است، ر.ك: چهره حقيقى مصدقالسلطنه، ص 56-48؛ 330- 336.
3. پس از جنگ جهانى دوم، نيروهاى استعمارى، آيتالله كاشانى را بهانه همكارى با آلمانىها دستگير و 28 ماه تمام در اراك و كرمانشاه و رشت زندانى نمودند. وى بار ديگر در خرداد 1324 دستگير و 22 ماه تمام در بهجتآباد قزوين تبعيد شد. (ر.ك: وقايع سىام تير 1331، ص 171) براى بار سوم، وى در دولت محمد ساعد در سال 1327 بازداشت شد و پس از چند روز كه در قلعه فلكالافلاك خرمآباد زندانى بود، به كشور لبنان تبعيد گرديد. براى بار چهارم، در سال 1334 و پس از دستگيرى فدائيان اسلام، به عنوان دخالت در قتل سپهبد رزمآرا دستگير و در معرض محاكمه و اعدام قرار گرفت كه بر اثر دخالت مقامات روحانى بهويژه آيتالله بروجردى آزاد گرديد.
على دوانى، نهضت روحانيون ايران، ج 2، (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى، چ 2، 1377)، ص 457 - 458.
4. امضاء كننده اين قرارداد، تقىزاده بوده است. براى اطلاع تفصيلى از اصول قرارداد گس گلشائيان و ايراداتى كه به قرارداد 1933 وارد است، ر.ك: تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 1، ص 366-362.
5. مصدق در اين شرايط از سياست بركنار بود.
6. مكى به مصدق مىگويد: چون شما در قرارداد نفت شمال (قرارداد قوام سادچيكف) مداخله تام داشتيد و تحريم نفت شمال به دست ضما صورت قانونى گرفته، براى اينكه متهم به سياست يكجانبه نشويد، عقيده خود را در مورد قرارداد الحاقى اظهار كنيد.
تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 1، ص 344.
7. البته شهيد آيت معتقد است كه دكتر مصدق به طور ضمنى با اين قرارداد اعلام توافق كرده است.
چهره حقيقى مصدقالسلطنه، ص 52 - 56.
8. وى در تاريخ 1329/3/29 پس از 18 ماه تبعيد، وارد ايران شد و كمى بعد، بيانيهاى صادر كرد كه در آن آمده بود: نفت ايران متعلق به ملت ايران است و به هر ترتيبى كه بخواهد نسبت به آن رفتار مىكند و قراردادى كه با اكراه و اجبار تحميل شود، هيچ نوع ارزش قضايى ندارد.
روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 6، ص 49 - 50.
9. محمدرضا شاه به هيچوجه با انتصاب رزمآرا به نخستوزيرى موافق نبود. نفوذ و اعتبار روزافزون جبهه ملى در ميان طبقات مردم و همچنين ترور هژير وزير دربار به وسيله فدائيان اسلام وابسته به آيتالله كاشانى و... رد لايحه قرارداد الحاقى، او را ناگزير به قبول زمامدارى رزمآرا كرد، ولى همواره نسبت به او بيمناك بود؛ زيرا سپهبد جوان، باهوش، جاهطلب و آشنا به زدوبندهاى سياسى، تنها افسرى بود كه اگر زنده مىماند و طوفان نفت را از سر مىگذراند، براى از ميان برداشتن شاه، ترديد به خرج نمىداد.
روزنامه نيويورك تايمز، مورخ 8 مارس 1951، نقل از: جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران و كودتاى 28 مرداد 1332، ص 130.
10. با اينكه اكثريت مجلس شانزدهم و حتى كميسيون نفت آن، منتخب واقعى مردم نبودند و با ملى شدن صنعت نفت نيز مخالف بودند، فشار افكار عمومى از سويى، ترور رزمآرا بهويژه پس از مصاحبه مطبوعاتى آقاى كاشانى كه ادامه ترور كسانى كه با ملى شدن نفت مخالفاند، از سوى ديگر، باعث شد تا كسى جرأت نكند كه ساز مخالف ملىشدن نفت بزند.
11. در تاريخ 29 اسفند 1329، راديو بى . بى. سى. در تفسيرى اعلام كرد:
امروز پارلمان ايران پيشنهاد ملى كردن نفت در سراسر كشور را تصويب كرد. اين پيشنهاد از طرف عده معدودى از مرتجعين و ثروتمندان و همچنين عدهاى ملاهاى متعصب كه در رأس آنان سيد ابوالقاسم كاشانى قرار گرفته است، پشتيبانى مىشود. چند نفر منفىباف كه عدهاى از جوانان سادهلوح از آنان پيروى مىكردند فرياد مىزدند: »نفت ايرانى براى ايرانى«، ولى هيچ كس نگفت چهطور ممكن است كه ايران نفت خود را اداره كند؟ فقط كسانى از قبيل رزمآرا مىدانستند اداره كردن نفت به دست ايرانى عملى نيست و با پيشنهاد ملى كردن مخالفت مىكردند.
روزنامه شاهد، مورخ 1329/12/29، نقل از: جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران و كودتاى 28 مرداد 1332، ص 127- 128.
12. براى اطلاع از اصل مواد نهگانه، ر.ك: تاريخ ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 110 - 112.
13. تاريخ ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 123.
14. براى اطلاع بيشتر از شرح اين استقبال تاريخى، ر.ك: روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 6، ص 49 - 50.
15. تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 1، ص 348.
16. تاريخ ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 90.
17. گروهى از هواداران نهضت اسلامى ايران در اروپا، روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، (پاريس، بىنا، 1358)، سند 8، ص 54 - 55.
18. آيتالله كاشانى در دفاع از خليل طهماسبى قاتل رزمآرا مىگويد:
اين عمل به نفع ملت ايران بود و اين گلوله وضربه عالىترين و مفيدترين ضربهاى بود كه به پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران وارد آمد. قاتل رزمآرا بايد آزاد شود؛ زيرا اين اقدام او در راه خدمت به ملت ايران و برادران مسلمانش عملى شده است. و چون در حكومت ملى، قضاوت افكار عمومى محترم است و رزمآرا را افكار عمومى ملت ايران محكوم كرده است. در حقيقت، حكم اعدام رزمآرا را افكار عمومى ملت ايران صادر كرده است. و شما مىدانيد كه هيأت حاكمه و قوانين اجتماعى هر كشور مولود افكار عمومى مردم آن كشور مىباشد و خليل طهماسبى مجرى اراده قاطبه ملت ايران بوده است.
19. روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 16، ص 65. حسنين هيكل كه دو روز پس از ترور رزمآرا با آيتالله كاشانى ملاقات داشته است، مىنويسد كه آيتالله به وى گفته است:
ما مىخواهيم انگليسىهاى سگ مملكت ما را ترك كنند... سگهاى انگليسى استقلال را از ما گرفتند همانطور كه قرآن را از ما گرفتند... به زودى ياران خيانتكار انگليس مىميرند و دستشان كوتاه مىشود. همين دو روز پيش، دست يكى از آنها را كوتاه كرديم و بقيه بايد منتظر باشند. قتل رزمآرا به توفيق و الهام از خداوند صورت گرفت... به زودى نفت ملى مىشود.
حسنين هيكل، ايران؛ كوه آتشفشان، ترجمه سيد محمد اصفيايى، ص 84 - 87، نقل از: تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 1، ص356-355.
20. اساساً آيتالله خوانسارى روحيهاى مبارز داشته است. وى نخستين بار در جنگ جهانى اول در حالى كه 28 سال داشته در كنار همرزم خود آيتالله كاشانى با انگليسىها مىجنگد. اما در جريان جنگ، مجروح و از سوىنيروهاى انگليس به مدت چهار سال به هندوستان تبعيد مىشود.
علماى مجاهد، ص 198.
21. ر.ك: جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران و كودتاى 28 مرداد 1332، ص 117.
22. روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 9، ص 56 - 57.
23. ر.ك: مصدق و حاكميت ملى، ص 939، نقل از: نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، (تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى، چ 1، 1385)، ص 28.
24. اساساً هيأت علميه تهران جانبدار دكتر مصدق بود و اخوان زنجانى، روضوى قمى و فيروزآبادى از آن به شمار مىرفتند.
25. نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص29.
26. سيد محمدعلى روضاتى، زندگانى آيتالله چهارسوقى، (اصفهان، بىنا، 1332)، ص 31؛ نشست تخصصىروحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص 39 - 40؛ نيروهاى مذهبى بر بستر حركت نهضت ملى، ص 170.
27. خبرنامه شماره 2 همايش بينالمللى نفت، سلطه، كودتا (28 مرداد 1382)، ص 7-6.
28. روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 10، ص 58.
29. وى (1320- 1338 ق) در اين زمان از علما و مراجع درجه دوم قم بودند.
30. روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 11، ص 59.
31. وى در 18 سالگى به درجه اجتهاد نايل شده است و مفتخر به كسب حدود 20 اجازه اجتهاد از بزرگانى چون سيد محمدكاظم يزدى، ميرزا محمدتقى شيرازى، شريعت اصفهانى، آقا ضياء عراقى، علامه نايينى، سيد ابوالحسن اصفهانى و... مىباشد.
32. برگرفته از سخنرانى حجتالاسلام سيد معز حسينى شيرازى فرزند آيتالله سيد نورالدين حسينى شيرازى در همايش همايش بينالمللى نفت، سلطه، كودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همايش مذكور، ص 5.
33. ر.ك: بهروز طيرانى، اسناد احزاب سياسى در ايران (1330 1320)، ج 1، (تهران: سازمان اسناد ملى ايران، چ 1، 1376)، ص 167- 168.
34. جريانها و سازمانهاى مذهبى سياسى ايران، ص 65.
35. نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص16.
36. نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص 17-16.
37. در جستجوى راه امام از كلام امام، دفتر پنجم، ص 23.
38. ر.ك: صحيفه نور، ج 18، ص 181.
39. در خلال نهضت كاشانى و دكتر مصدق كه جنبه سياسى نهضت قوىتر بود، در نامهاى به [آيتالله] كاشانىنوشتم كه لازم است براى جنبه دينى نهضت اهميت قائل شود. او به جاى اين كه جنبه مذهبى را تقويت كند و بر جنبه سياسى چيرگى دهد به عكس رفتار كرد.
صحيفه امام، ج 18، ص 21.
40. صحيفه نور، ج 12، ص 347.
41. غلامرضا جلالى، تقويم تاريخ خراسان، ص 118، نقل از: نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص 17.
42. علىاصغر عابدزاده (1290- 1365 ش) در مشهد مهديه را تأسيس كرد و رهبرى بخشى از هيأتهاى مذهبىرا عهدهدار شد. وى همچنين انجمن پيروان قرآن را تأسيس كرد كه در آن سالها رونق زيادى داشت و جمعيت جوانان زيادى را كه حس سياسى هم داشتند، به خود جذب كرد.
43. ر.ك: جريانها و سازمانهاى مذهبى سياسى ايران، ص 57-56.
44. جريانها و سازمانهاى مذهبى سياسى ايران، ص 60.
45. در اسناد و آرشيو انگليس آمده است كه: نفوذ كاشانى باعث شد كه دكتر مصدق از راه مبارزه با انگليسىها منصرف نشود و دولت ايران شناسايى خود را از اسراييل پس بگيرد و به اين ترتيب، ايران وارد صف متحد دول عربىو اسلامى گردد.
روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 30، ص 84.
46. ر.ك: روحانيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت، سند 26، ص 79؛ سند 32، ص 88؛ سند 34، ص 90؛ سند 35، ص 91.
47. تاريخ ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 120.