قسمت سوم و: آموزش و تعليم و تربيت صهيونيسم در زمينه تعليم تربيت جهانى، جهنمى فراتر از يك تهاجم فرهنگى رقم زده است و در مسير تحولات آموزشى، اين گزاره را بر مىتاباند كه هرگاه ضرورت داشته باشد، مىتوانند مبانى كتاب مقدس، يعنى تورات را به مقاصد خود تغيير دهند: يعنى اين انعطاف را براى خود قائل هستند نه تفسير كتاب مقدس، بلكه به نوعى قائل به تحريف هستند. مركزيت فكرى اين تفكر را مىتوان در تلمود و پروتكلهاى يهود نظاره گر بود؛ آنچه آموزش داخلى ناميده مىشود، در صهيونيسم و كليت موضوع در يهود، نوعى شيوه آموزشى تبعيض و نژاد پرستى است كه در نتيجه اين اصل را در تيم آموزشى اسرائيل تابانده كه حتى يك كلمه درباره صلح ميان اسرائيل و همسايگانش به ميان نيامده است. شاخصه آموزشى صهيونيسم اين گونه بوده كه تربيت را به عنوان يكى از پايههاى اصلى ساخت نسل يهودى و وطن صهيونيستى به شمار مىآورد. ديويد بنى گورين، اولين نخست وزير اسرائيل، در بيست و چهارمين كنگره صهيونيسم در سال 1956 ميلادى گفت: جنبش صهيونيسم بدون تربيت فرهنگ عبرى براى تمام يهوديان، به عنوان يك تكليف ذاتى، آيندهاى نخواهد داشت (نداء المقاومه، 1384، 18) و فرهنگ عبرى اين واژه نامأنوس، در خود معانى عميقى نهفته است كه بنا به گفته دكتر وائل القاضى، برخى اهداف اعلان شده تربيت صهيونيستى بدين شرع است: 1. ايمان مطلق ملت اسرائيل به سرزمين اسرائيل و مالكيت و اسكان، با تاكيد بر حق تاريخى در سرزمين تاريخى اسرائيل . 2. نشان دادن برترى تمدن عبرى به منظور ايجاد احساس برترى در نسلهاى جديد اسرائيل و بازگشت ملت برگزيده به سرزمين موعود. 3. مخدوش ساختن چهره اعراب و برترى و شكست ناپذيرى اسرائيل. 4. تربيت و پرورش نسلهاى صهيونيستى بسيار متعصب نسبت به صهيونيسم و اسرائيل. 5. تحقق همبستگى يهوديان در داخل و خارج اسرائيل، از طريق تضمين استمرار مهاجرت يهوديان و حمايت مادى اسرائيل، به ويژه از يهوديان مهاجر. 6. ايجاد آمادگى نزد نسلهاى يهودى اسرائيل براى توسعهطلبى، اشغال، خشونت و نفرت از اعراب به بهانه نجات زمين...(ندا المقاومه - 1384 - 20). نويسنده صهيونيسم در خصوص محتواى داستانى كه در يكى از كتابهايش به نمايش مىگذارد كه يك يهودى، پدر و مادرش جلوى چشمانش به دست يك عرب كشته شده است. هدف از تأليف اين گونه مطالب، القائات روانى و تربيت كاملا عبرى صهيونيستى و ضد اسلامى است؛ به طورى كه خود اعتراف مىكند، مىخواهم تمامى كودكان بگويند: مىخواهم گلوى يك عرب را فشار دهم و او را خفه كنم (توفيق عطارى، 1384، 190). اين گونه تعليم و تربيت، نه تنها در سطح داخلى، بلكه متعاقبا تعليم و تربيت جهانى و نفوذ در جمع فرهنگ جهان و ايجاد جنگ روانى صهيونيسم را محرز مىكند. اينها عميقاً به دنبال كنترل تعليم و تربيت در جهان هستند تا مسئله تعليم و تربيت جهانى را ساماندهى كنند. نظام دانشگاهى به وجود آمده در غرب كه قدمتى بيش از هزار سال داشت؛ يهوديان آن را جهت خاصى دادند؛ به گونهاى كه بتوانند، مقاصد خود را اعمال كنند. پايه اين مسئله نيز به قبل از پروتكل يهود باز مىگردد. پيش از انقلاب فرانسه اين مسائل مختص كليسا بود. با جهشى كه بعد از انقلاب صورت گرفت، تعليم و تربيت از اختيار كليسا خارج شد و يهوديان موفق شدند، بعد از پروتكل يهود، تقريبا در يك قرن گذشته، فرايندى ساز و كار تعليم و تربيت را كه ساز و كارى پوزيتيويستى و امپرياليسى است، در اختيار بگيرند. در پروتكل يكم، دهم و شانزدهم آمده است كه بايد تعليم و تربيت را كاملا در اختيار بگيريم. آموزش عالى را در اختيار بگيريم، مغزهاى آينده كه مىخواهند كشور را هدايت و اداره كنند، ما بايد بپرورانيم؛ به اين ترتيب در حوزه دكترين فرهنگ، افكار عمومى دنيا را با فرمولهاى عمليات روانى هدايت مىكنند. پروتكلهاى صهيون نيز اشاراتى صريح به اين امر دارد. پروتكل شانزدهم اين گونه بيان مىكند: براى آنكه تمام نيروهايى را كه در راه به وجود آوردن هماهنگى فكرى و همبستگى اجتماعى كار مىكنند - به جز نيروى خودى - از بين ببريم، بايد نخستين حلقههاى اين زنجير، يعنى دانشگاهها را از هم بگسليم و براى اين كار بايد روشهاى آموزشى را از اساس خراب كنيم و آن را در قالب روشهاى نو با سمت و سويى تربيت شده هدايت كنيم. (عجاج نويهض، 1381، 337) يا پروتكل اول اين گونه بيان مىكند كه مردم در غير يهود، از همان آغاز جوانى، به وسيله عوامل بىبند و بار و بدون اخلاق بار مىآيند. عوامل عبارت است: معلمان سرخانه، خدمت كاران، منشىها و زنانى كه در خانههاى ثروتمند بچه دارى مىكنند... مردان غير يهود را در عشرتكدهها و محلهاى عياشى به فساد اخلاقى مىكشانيم و آنها را از جاده عفت و پاكدامنى منحرف مىسازيم« (رحمانى، 1369، 109). اين همان چيزى است كه امروز مىبينيم! چشمگيرترين چيزى كه از مظاهر تمدن جديد محسوب مىشود، كازينوها، كابارهها، دانسينگها، شبكههاى جهانى پورنو و اينكه نيمى از تجارت اينترنتى تجارت وب سايتها و وب لاگهايى است كه عمدتا در حال عرضه مسائل غير اخلاقى هستند؛ زير ساخت چنين حوزه عملى را پروتكل يهودى بسط مىدهد، چون در درون هم انسانها كشمكش به اين قضايا وجود دارد كه از اين فرمول استفاده كردند و زمينه بسطش را فراهم آوردند؛ الگو سازى كردند، همچون سوپر استارهاى سينمايى، و سوپر استارهاى تلويزيون، فوتباليست و ورزشكاران كه در واقع بخشى از دكترين اجتماعى و روانى صهيونيسم هستند. در خصوص خانواده واقع امر اين است كه به صراحت اعلام كردهاند كه خانواده در تمام جهان بايد از هم بپاشد. پروتكل دهم بر اين قضيه تأكيد دارد كه »اهميت خانواده و نقش تربيتى آن را از بين مىبريم و اجازه اظهار وجود به كسى نمىدهيم، زيرا توده مردم بايد صرفا به وسيله ما اداره شوند. آنها بايد به شنيدن حرفهاى ما و اطاعت از ما عادت كنند«. (همان 1369، 109) ليكن متأسفانه پس از گذشت علنى شدن اين پروتكلها، ما امروز شاهد فرو پاشى كانون خانواده به خصوص در جوامع پيشرفته، اعم از اروپا، آمريكا و حتى ژاپن هستيم كه معروف بود، خانواده موج دوم مدرن و خانواده هستهاى، امروز هم كه خانواده تك و الدينى، به عنوان خانواده پست مدرن موضوعيت يافته است و اين كانون توليد سرمايه اجتماعى و عقبه فرهنگى را با ناهنجارىهاى فراوانى روبرو كرده است. گاه آنچه ما را به سوى خود جلب مىكند، برنامه تربيتى است كه صهيونيسم براى ما فراهم كرده و در اين مسير، ذائقه سازى انجام داده است كه مشاهده مىشود در پيكره اجتماعى رخنه كرده است. ترويج عروسكها، موسيقىها، فيلمها، سرگرمىها در ذائقه سازى تربيتى و متقاعد كردن روانى بسيار موثر بوده كه اثرات بلند مدت تربيتى و آموزش و حتى تغذيهاى در متن اجتماعى دارد. »آمريكايىها براى اينكه ژاپن را به زانو در بياورند، از طريق ترويج عروسك باربى و امثال آن، در تربيت دخترهايشان فعاليت كردند. آنقدر عروسك باربى را تبليغ كردند كه امروز وقتى وارد سايتهاى اينترنتى مىشويد، مىبينيد كه سايتهاى ضد باربى هم به راه افتاده و خانوادهها در غرب، از دست اين عروسك شاكى هستند. آثار سوء تغذيه و سوء هاضمه در دخترهاى غربى وقتى به سنين 24 - 25 سالگى مىرسند، ظاهر مىشود. اين عروسك مدل و الگوى دخترهاست، چون خيلى لاغر و باريك است« (عباسى، 1382، 29). حتى رسوخ آن در كشور ما نيز كم نبوده و مشاهده مىشود كه هيچ چيزى وجود ندارد كه يك دختر بچه بخواهد؛ مگر آنكه در مورد باربى وجود دارد. براى مواجهه با اين عروسك، طبيعتا لازم بود عروسك ملى وارد صحنه شود: »اولين عروسك دارا، با ظاهر بسيجى، يعنى چفيه و پيشانى بند »يا زهرا« ساخته شد كه الان موجود است. دقيقا زمانى كه تلويزيون به صورت رسمى اعلام كرد كه عروسك دارا و سارا متولد شدند، 5 روز بعد بى، بى، سى گزارش داد: اسرائيل اعلام كرده، ما در مقابل عروسك مذهبى دارا و سارا، عروسك »شى مى« را ساختهايم« (همان، 1382، 16). شايد به نظر اين مسئله خيلى مهم نباشد تا زمانى كه ما نفهميدهايم، عروسك باربى تربيت دختران را به عهده گرفته است، غرب و به خصوص صهيونيسم سكوت مىكند؛ ولى ما موضع گرفتيم و آنها واكنش شديد نشان مىدهند و هيمنه و برترى پوشالى را به رخ ما مىكشند. قطعاً سيطره جنگ روانى بسيار وسيع است. شبكه جهانى صهيونيسم، اهميت فرهنگ از حيث كارهاى عملى و علمى از نظر دور نداشته، حتى براى كودكان كتابهايى با بهترين كاغذ و هنرمندانهترين نقاشىها به دنيا عرضه كردهاند. صهيونيسم در سيطره و نفوذ تربيتى - فرهنگى در جوامع از رگه فراماسونرى و سينمايى و... استفاده كرده است. يكى از ابزارهاى علمى در تربيت جهانى اسلامشناسان يا مستشرقان هستند. گواويچ، ماسينيون و گولدزهير و صدها اسلام شناس و مستشرق، هر يك به نحوى در شكل دشمنى و عداوت و زمانى در لباس دوستى و دلسوزى، تعبيرات و تفسيرات ناروايى پيرامون اسلام ارائه داده و در سطح دانشگاهها منتشر كردهاند. اينجا مستشرقين و اسلام شناسان تشكيلات خود را در كلاسهاى درسى، منو تحقيقهاى به اصلاح علمى و كاوشهاى تاريخى به دانشجويان خود تلقين مىكنند و اين روشنفكران و متفكران در جوامع خود مشغول بازدهى تعليماتى مىشوند. در موسسات فرهنگى و تربيتى بين المللى و سازمان ملل داراى نفوذ هستند؛ مثلاً در مركز اطلاعات سازمان ملل كه مهمترين اطلاعات در خصوص كشورها در آن جمع آورى شده؛ صهيونيسم در سازمان يونسكو، وابسته به سازمان ملل متحد، صاحب نفوذ است. اين سازمان فرهنگى بين المللى عظيم، در زير سايه نام ملل، در حقيقت طريق بين الملل بسيار نيرومندى است كه مأمور غربى كردن هرگونه تمدن و فرهنگى و از جمله در رأس همه فرهنگها فرهنگ اسلامى است. موسسات وابسته به اين سازمان فرهنگى و تربيتى، همه چيز را از ديد غرب بررسى كرده و از منظور غرب بيان مىكند!. همچون عرفان اسلامى، فلسفه اسلامى و تاريخ تمدن اسلامى بررسى مىشود و نمونه آن اگر در خصوص روزه و تعليم آن در بحث روز حقيقت سنوات روزه را بررسى مىكند. »در آغاز تأسيس اين موسسه فرهنگى - تربيتى بين المللى (يونسكو) صهيونيسم اعمال نفوذ كرد در اين موسسه جهانى رئيس انجمن تبادل خارجى، رئيس بخش استخبارات، رئيس بخش فرهنگ جهانى از صهيونيستهاى نامدار بودهاند، سازمانها مركز ژنوا دكتر شيبردد و رئيس بخش استخبارات مركز ورشو (دكتر جولين سه تاويسكى). طرايق كثيرى در راهبرد جنگ روانى وجود دارد و سياستهاى مختلف تربيتى همچون تشكيل احزاب كه ايده صهيونيستى را به طور غير مستقيم ترويج كنند. فرهنگ و تربيت در عمليات روانى بسيار گسترده است كه تربيت دانشمندان، متفكران، نفوذ در قانون آموزشى، توان آموزشى، القائات، يعنى از راه فيلم، تلويزيون، نقاشى، عروسك و... را مىتوان نام برد كه رسالت تخريب فرهنگها بالاخص اسلام را از زواياى مختلف تاريخى، اجتماعى و فلسفى بر عهده دارند و اين رخنه از هر منبع فيزيكى يا فرهنگى باشد، مشهود و قابل بررسى است.
س. تبليغات، تخريب، تحريف، شريانهاى جنگ روانى صهيونيسم در مبحث تشكيل صهيونيسم و رشد و نمو يهود و توسعه و گسترش صهيونيسم، يك موضوع با استعمار همراه بوده كه از آن به تبليغات كه يكى از عناصر جنگ روانى است، ياد مىشود. در تبليغات به بهرهگيرى روشمند طرح شده از سمبلها كه عمدتاً توسط تكنيكهاى روانى مناسب انجام مىشود و با هدف تغيير كنترل افكار، عقايد و ارزش و در نهايت تغيير رفتار آشكار مخاطبان به سوى مسير تعيين شده همراه است. تبليغات فقط خدعه و »تبليغات سياه نيست، بلكه تبليغات جهت ايجاد اتحاد و اطمينان در مخاطب« تبليغات سفيد كه اين كار نوعى سمبله گذارى بر اين و مقام آتى مبلغان و دستگاه تبليغى است. در مورد دوم مىتوان به هلو كاست و آنتى سيميتيسم و... اشاره كرد كه در ذهن مخاطب لايهاى پاك را متبلور مىكنند و در خصوص تبليغات منفى (سياه) تخريب، فرقه سازى، توهين، استهزاء و... را نام برد. در متن دين اسلام نيز مطالب فراوانى در خصوص خصلت نفوذ افكنى، تخريب و تحريف و كينه توزى بعضى يهوديان ترسيم شده است كه مىتوان در قرآن و متن روايات مشاهده كرد، در قرآن اظهار مودت و خير خواهى بعضى يهوديان را از روى دلسوزى نداشته، بلكه آن را راه فريب مومنان مىدانند و ثمره دوستى با يهود را تحريف بيان مىكند. در آيهاى از قرآن اين گونه آمده است: »من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه... فى الدين« (نساء 46) كه نشان تحريف يهوديان است و خداى تعالى اين طايفه از يهود را اين گونه توصيف كرده است: كلمات خداى را تحريف مىكنند، يا آن را تغيير مىدهند و پيش و پس مىكنند يا اينكه بعضى از كلمات را به كلى مىاندازند يا كلماتى از خود اضافه مىكنند« (طباطبائى، 1364 - ج 4 - 578) . در آيه فوق و بسيارى ديگر از آيات قرآن، بر اصل تحريف، فتنه انگيزى و... به عنوان حربه يهوديان تاكيد شده است: »قل يا اهل الكتاب لم تصدون عن سبيل الله من آمن تبغونها عوجا...بغافل عما تعملون«؛ بگوى اى اهل كتاب چرا كسى را كه ايمان آورده است، از راه خلاف جلوگيرى مىكنيد و آن را كج و معوج مىخواهيد... خداوند هرگز به آنچه مىكنيد، غافل نيست« (آل عمران، آيه 99). در اينجا كلمه (صد) به معناى برگرداندن... و كلمه (عوج) به معناى متمايل و نيز به معناى تحريف شده است (طباطبايى، 1364 - ج 3، 564). شان نزول اين آيه در خصوص يهوديانى تفرقه افكن، همچون شاس بى قيس است. همچنين از ديگر آيات كه بر استحاله فكرى و انحراف به وسيله يهوديان اشاره دارد: »ود كثير من اهل الكتاب... من بعد ايمانكم كفارا...« (بقره آيه 109)؛ بسيارى اهل كتاب دوست دارند شما را كه ايمان آوردهايد، از دينتان برگردانند و مثل خودشان كافر سازند. حضرت على (ع) در خطبهاى در نهج البلاغه، در خصوص پيمان شكنى و كينه توزى يهودى زادگان مىفرمايند: مرا به بيعت با او نيازى نيست! دست او دست يهودى است؛ اگر با دست خود بيعت كند، در نهان بيعت را مىشكند. (نهج البلاغه، خطبه 73) در خصوص مصداق آنها در عصر حاضر، در ادامه به آن اشاره خواهد شد. اين در زمينه فرقه سازى، بهائيت و وهابيت نمونههاى بارزى از اين دست هستند تا با صبغه اسلامى و انسانى موجب پيدايش تفرقه در مردم بشوند. وهابيت با تحدد و تجدد منحرف موجب تخريب چهره اسلامى شد و بهائيان نيز از هر طريق به فرهنگ اسلامى و كشورهاى اسلامى ضربه زدند. مثلاً بسيارى كتب قديمى تاريخى در زمان اينها به طور قاچاق از ايران خارج شد و روانه موزههاى لندن، پاريس، واشنگتن، و نيويورك شد. ايجاد تاسيسات و كارخانهها از جمله كارخانه شراب سازى و مراكز پرورش سگ و خوك نيز نمونهاى از اقدامات بهائيت است. تخريب از طريق نويسندگان بين المللى و مطرح نمونه ديگر از فعاليتهاى روانى صهيونيست است. تئودور نولد آلمانى مبلغ فرهنگ لائيك و متخصص زبان عربى، در تحقيقات خود كه مرجع بسيارى خاورشناسان ديگر شده است، به هجوم و تخطئه قرآن و اسلام پرداخته است و اظهار مىدارد كه از لحاظ زبانشناسى، كلمات نبود بالاتر و بدتر از مفاهيم قرآنى است. (جوزف ليل) يهودى، صهيونيسم ديگر، اسلام را يك حمله به دين مسيح و يهود شمرده كه خود بعدها به يك دين تبديل شده است و در اين بين، صدها اسلام شناس و مستشرق ديگر، در لباس دوستى و دلسوزى تعبيرات و تغييرات ناروايى پيرامون اسلام ابداع كرده و آن را در سطوح دانشگاهها انتشار دادهاند (تئودورسن، بيگر، شائدر يهودى صهيونيست هستند كه از زاويه تاريخى، اجتماعى، فلسفى اسلام را مورد حمله قرار دادهاند. نتيجه اين عملكردها تقى زادهها؛ هويداها و بنى صدرها در جامعه بوده كه در عرصه حاضر نيز قابل مشاهده است. جاذبه جنسى نيز در مسير نفوذ روانى، جاذبهاى است كه عقل، منطق، دليل و برهان را در هم مىنوردد و بر همه چيز فائق مىآيد. پروتكل بيستم » به كمك زنان صهيونيست، مردان غير يهودى را در عشرتكدهها و محلهاى عياشى، به فساد اخلاقى مىكشانيم و آنها را از جاده عفت و پاكدامنى منحرف مىسازيم« (رحمانى، 1369، 109). يكى از خطرناكترين جمعيتهاى مروج اباحه گرى، انجمن سازمان يهود است كه توسط (شلومر شتاين) از اعضاى حزب (المابام) تاسيس شده است. اين انجمن، فقط در سال 1960 تعداد 3000 دختر جوان را به جهت اشتغال در شغل فاحشهگرى استخدام كرد! وزارت امور خارجه اسرائيل نيز دختران تربيت شدهاى در اختيار دارد كه متخصص بهره بردارى از جاذبه جنسى هستند كه براى پذيرايى از مهمانان هيئتهاى خارجى استفاده مىشوند و به موازات آن مجله (هوليم هازير) در يك تحقيق آمارى، نتيجهگيرى مىكند كه به ندرت يك مقام ارتش و پليس عربى را مىتوان يافت كه معشوقه اسرائيلى نداشته باشد. همچنين (زنام هند هنرود) فاش مىكند كه چنين روندى در وزارت امور خارجه آمريكا نيز وجود دارد. توهين حربهاى است كه مىتواند عزت نفس هر شخصى را زير پا گذاشته، او را تحقير مىكند. صهيونيسم تنها مكتبى كه توهين و استهزاء جزء اساسىترين نيازهاى فكرى آنها است. توهين و استهزاء از هر روزنهاى نفوذ مىكند. نويسندگانى هم به فرهنگ اسلامى و مقدمات اسلامى توهين كرده و توجيهات زشتى عليه آن ارائه كردند، چون بيشتر جنبه تخريبى دارد، در اين زمينه محرز مىشود. صهيونيسم در اين مسير از استهزاء گرفتن احكام و سمبلهاى اسلامى كوتاهى نكرد و حتى به شعائر اسلامى چون (لا اله الا الله) نيز توهين كرده كه زبان از گفتن آن شرم دارد. چاپ اين جمله مباركه در جلوى شرتهاى مردانه و...، نمونهاى كوچك اين اهانت است. »استفاده از كلمههايى كه شامل آيات قرآنى و اسامى جلاله است، در مصارف دستشويىها و بستهبندىها، از ديگر خباثتهاى صهيونيستها است«. و نيز تنشها و نزاعها و توهينهاى علنى و تجاوزاتى كه زبان قاصر از گفتن آنها؛ مانند كشتن مسلمانان با گلولههايى آغشته به خون خوك . توهين مضاعف به مكانهاى مقدس، همچون بى احترامى به مسجد يوبا در ايالت كاليفرنيا و بى احترامى به كليساى اسقف ارتودوكس آمريكايى. جلوگيرى از تعمير مسجد كوچك عجمى در يافا كه تنها مسجد مسلمانان در اين شهر است. بيت المقدس و مسجد واليته در نتيجه حفارىهاى مقامات اسرائيل، املاك وقف متصل به ديوار، شكافهايى برداشته (غازى خورشيد 1363، 109) است. نكته قابل توجه اينكه حتى به اعتراف سازمان امنيتى رژيم صهيونيستى، به بويژه »شاباك«، تهديدات لفظى براى تخريب مسجد الاقصى پايان يافته و اين تهديدات مىرود كه جنبه عملى پيدا كند. اعترافات علنى ديگر كه شكستن عزت نفس و حقارت و ذلت را موجب مىشود. اذعان كردن به واجب بودن تخريب مسجد الاقصى و قبه السخره است. »نوعم لينفات«، شخصيت تندرويى كه روياى تخريب بيت المقدس را در سر مىپروراند، تخريب مسجد مقدس و ساخت معبد موهوم را واجب مىداند و اذعان مىدارد كه بىشك قبه السخره و مسجد الاقصى نابود شدنى است و نبايد در آن مكان قرار بگيرد. مسلم است روزى فرا مىرسد كه ملت يهود از خواب خود بيدار شده و خواهند گفت: چرا مسجد الاقصى در اين مكان ساخته شده است (موعود، 35، 1384). وى همچنين اذعان مىكند به پويايى مسجد سليمان و تخريب با بولدوزرها و در صورت امكان تجهيزات پيشرفته جنگى كه مىتوان مقصود اين شخصيت صهيونيستى از تجهيزات پيشرفته جنگى را همان حمله هوايى، موشكى، يا تخريب مكانهاى مقدس به وسيله بمبها را داشت. بايد يادآورى شود كه مسجد الاقصى اولين قبله مسلمين و مسجدى است كه تنها براى عبادت و پرستش خدا بنا شده است و همان است كه خداوند در اولين آيات سوره مباركه بنى اسرائيل (اسراء) به آن اشاره كرده، فرمود: »اما پيرامون آن را مقدس گردانديم«. مسجد الاقصى محل معراج خاتم الانبياء به افق اعلى محل نزول كتابهاى تورات، انجيل، زبور و ديگر صحف آسمانى پيش از قرآن است كه تاكيدات و مقدسات اين آيه در نظر صهيونيست كوچك و فقير است. صهيونيست حتى پا را فراتر گذاشته، به اصول و مقدسات و حتى خداى تبارك و تعالى و نبى اكرم نيز توهين كردهاند كه نمونه آن كتاب (پيامبر نيستى) نوشته گريگ وين است كه با انجام يك تحقيق ميدانى و ارتباطگيرى با گروههاى مختلف، همچون حزب الله لبنان و... و نيز استفاده از كتابهاى مسلمانان، همچون قرآن مجيد، سيره رسول الله و تاريخ طبرى، مدعى شده است كه مسلمانان و پيامبر آنها تروريست و ويرانگر بودهاند. نكته قابل تامل اينكه اين نويسنده صهيونيزم اين كتاب را به جرج دبليو بوش تقديم كرده است. مشاهدات و مقدسات فراوانى وجود دارد كه صهيونيسم در راستاى جنگ روانى در اين زمينه به طور فراوان سرمايهگذارى كرده است و انديشههاى فراوانى را اعمال كرده يا مىكند كه با قياس و طالب فوق مىتوان به شناخت اين انديشهها نائل شد.
ش. جنگ روانى صهيونيسم، در بعد نظامى در ايالات متحده صهيونيسم و به خصوص مسيحيت صهيونيسم و بنياد گرايان، همان گونه كه در سياست داخلى نفوذ بالايى دارند كه موجب اعتراض جناحهاى ليبرال و لائيك و بشر دوستانه شدهاند، در سياست خارجى نيز بسيار اثر گذار بودهاند. اين امر از زمان ريگان مشهور بوده است. ريگان پس از به قدرت رسيدن، برخى شخصيتهاى مسيحى را در پستهاى مهم سياسى منصوب كرد. به گفته رجريس هاسل: »راست مسيحى آماده است، بلكه با تمام نيرو و توان تمايل دارد، آتش جنگ هستهاى را براى اسرائيل روشن كند« (هلال، 1384، 143). لذا »آرماگدون هستهاى به خاطر اسرائيل«، طناب مقدسى بود كه جناح راست مسيحى صهيونيستى را با ريگان مرتبط مىساخت (هلال، 1384، 146). بدين ترتيب بايد گفت »او انجليسم پروتستانيزم، مسيحيت صهيونيستى به قدرت برتر در تأثير گذارى در سياست خارجى آمريكا تبديل شده است و مىتوان گفت كه پشت پرده حمله به كشورهاى اسلامى، از جمله عراق و افغانستان و سياستمداران چون »ريچارد پرل«، »جان بولتون«. »مايكل لدين«، »پولفوتيز« و كشيشانى چون »جرى فالويل«، »پت رابسون«، »جيمى سوگارت«، »رابرت شيلر«، »آوال رابرتسن« هستند كه همه در پى اهداف صهيونيسم و مسيحيت صهيونيسم هستند و اهداف صهيونيستى را جهت مىدهند. لذا در اين بين، از ديد سران رژيم صهيونيستى، حمله به كشورهاى اسلامى از جمله عراق و تشكيل دولتى مطابق با منافع رژيم صهيونيستى و آمريكا به حدى اهميت دارد كه حاضرند، بى توجه به واكنش جامعه جهانى و به خصوص كشورهاى اسلام، نيروهاى نظامى خود را به اين كشورها تحميل دارند. بى شك اين امر را مىتوان در ايمان مسيحيت صهيونيست رقم زد كه اشغال به منظور نائل شدن به هدف، امر مطبوع و اجتنابناپذير است. نمونه آن اشغال عراق »مسيحيان صهيونيست« است. براى اين اشغال، تفسيرى مذهبى و دينى قائل بودهاند؛ به عبارت ديگر، آنها اعتقاد دارند كه اشغال عراق تاكيدى است، بر پيشگويىهاى ذكر شده در كتاب مقدس و اين يكى از سلسله حوادثى است كه پيش از بازگشت دوم مسيح موعود به وقوع مىپيوندد. مسيحيان صهيونيست اعتقاد دارند كه پيشگويىها، به اشغال عراق به عنوان زمينه ظهور مجدد مسيح اشاره دارند و در اين زمينه، به پيشگويىهاى وارده در سفر »روياى يوحنا« در عصر جديد استفاده مىجويند؛ از اين رو ناگفته پيداست كه »مسيحيان صهيونيست اعتقاد دارند كه اشغال عراق توسط آمريكا، به دومين ظهور مسيح مرتبط است و چه بسا در خواست اين افراد، جهت تقسيم عراق به سه بخش، در واقع تحقق آيه فوق بود كه مىگفت »شهر بزرگ به سه بخش تقسيم شود«. (زعفرانى 138413). مىتوان چنين نتيجه گرفت كه هجوم به خاور ميانه و حمله به عراق و افغانستان را بايد به ميزان تاثير گذارى صهيونيستى بر سياست خارجى آمريكا نشان داد. شخصيتها و كارشناسانى در هيأت حاكم آمريكا، دوستان رژيم صهيونيستى هستند و به يكسان بودن منافع دولت يهود و ايالات متحده معتقدند و گردهم مىآيند و به سياست خارجى، تنها از روى يك عدسى مىنگرند كه آيا اين اقدامات براى اسرائيل خوب است يا بد؟ »لذا توجه به منافع رژيم اشغالگر قدس و صهيونيسم، در حمله آمريكا به كشورهاى اسلامى، به حدى واضح است كه حتى بسيارى رسانههاى غربى مخالف حمله به عراق نيز عنوان كردند كه جنگ عليه عراق، به خاطر اسرائيل است«. براى فهم جنگ روانى سياست گذارى ايالات متحده در تاثير گذارى بر صحنه نبرد نظامى بر ملت مخاطب، مانند عراق و معضلاتى كه پس از فرو پاشى نظام مخالف به وجود آمده، توضيح يك نكته ضرورى است: ابتدايىترين اصل در تدوين مراحل جنگروانى بر يك جامعه، توجه به اين مسائل است كه آيا هدف مورد نظر يك پروژه با طرح كوتاه مدت، با دوره زمانى مشخص است يا فرايندى طولانى مدت، با شرايط و گزاره ويژه خود . يكى از مهمترين اقدامات آمريكا پس از استيلا بر عراق، اعطاى تسهيلات فراوان به رژيم صهيونيست، متحد استراتژيك خود در عراق بود. لذا مسلما روند طولانى مدت و كوتاه مدت عمليات روانى در طول جنگ، مسلما انعكاس يافته از سياست جنگ روانى صهيونيست است كه در سياست پنتاگون و وزارت جنگ ادغام شده است. يكى از فعاليتهاى آمريكا در جنگ عراق كه از كارشناسان صهيونيست پنتاگون و وزارت جنگ نشأت مىگيرد، پخش كردن اعلاميه است كه بر پايه تخريب و استحاله فكرى روحيه نظاميان و مردم عراق استوار بوده است. از اكتبر سال 2002 فعاليتهاى جدى خود را براى اثر گذارى روانى بر مردم عراق آغاز كرد؛ »از اكتبر تا اندكى قبل از حمله نظامى به عراق هواپيماهاى آمريكايى و انگليسى، بيش از 36 ميليون اعلاميه در نقاط مختلف عراق فرو ريختند«. محتواى بعضى اعلاميهها را مورد بررسى قرار مىدهيم. اعلاميه شماره Kd-1000 يك خانواده عراقى را نشان مىدهد كه در حال غذا دادن به يك خلبان هواپيماى ساقط شده نيروهاى ائتلاف است و زير آن نوشته شده است: به خلبانهاى هواپيماى ساقط شده ائتلاف كمك كنيد... پاداش خواهيد گرفت، اعلاميه شماره izd-038 كه ماهوارهاى را در حال گردش برفراز عراق نشان مىدهد و... بر روى اين تصاوير نوشته شده است، ما همه چيز را مىبينيم. از به كار بردن سلاحهاى... خوددارى كنيد، دولتهاى ائتلاف از فناورى بالاى ماهواره برخوردارند يا اعلاميهizd-017 كه چند سرباز عراقى را كه تسليم شدهاند، نشان مىدهد و در سمت راست تصوير چند راكت انداز و توپخانه منهدم شده عراقى كه كنار آن نوشته شده است: واحدهاى توپخانه مورد هدف قرار گرفتهاند... در پشت اعلاميه نوشته شده: براى امنيت خود تجهيزات را رها كنيد در اعلاميههاى زيادى نيز نظير نوشته شده است: (نيروهاى ائتلاف مىخواهند به ظلم و ستم صدام و رژيمش خاتمه دهند.) همچنين», و...« پخش شده است كه هر يك در قالب فضا سازى روانى داراى محتواى خاص خود هستند كه محدوديت مجال بررسى آن در اينجا ناگزير بحث جداگانهاى را مىطلبد. اينترنت نيز يكى از بارزترين نمونههاى جنگ روانى صهيونيسم است. »در دى ماه سال 1381 يك مقام آمريكايى به خبر گزارى آسوشتيد پرس گفت كه وزارت دفاع اين كشور از نامهاى الكترونيك، براى تشويق فرماندهان عراقى به تمرد و ترك پست و نيز هشدار به آنها نسبت به اجراى دستورات صدام، مبنى بر استفاده از سلاحهاى شيميايى و ميكروبى بر ضد نيروهاى آمريكايى بهره جسته است« (همشهرى 81/10/24). در عرصه جنگاوران اينترنت، علاوه بر جنبه تخريبى، در بعد ايجايى و تقويتى نيز نقش آفرينى كرد. نمونه آن را مىتوان استفاده ارتش از اينترنت، براى تقويت روحيه نظاميان آمريكا و خانوادههايشان ذكر كرد. سايت فارسى www.bbc.persian.com گزارش داد كه روزهاى نخست جنگ، حملات هوايى و توپخانه ارتش به مواضع عراقىها چنان شديد بود كه »نه تنها سربازان و افسران نظامى عراق نتوانستند به مدت چند شبانه روز به خواب روند، بلكه حتى شهروندان غير نظامى شهرهاى متعدد عراق نيز بر اثر صداهاى مهيب و وحشتناك ناشى از انفجارهاى متعدد، دچار سر سام شده بودند (الياسى، 1382، 42). ايجاد بى اعتمادى نسبت به نظام مخالف در جريان نبرد نظامى نيز نمونهاى از جنگ روانى است كه به وسيله رسانهها نيز انجامپذير است. آمريكا در يكى از پيامهاى راديويى خود براى سربازان عراقى كه بارها و بارها از راديو المعلومات پخش شد، خطاب به آنان مىگويد: »سربازان عراق، صدام دلش به حال ارتش عراق نمىسوزد، صدام از سربازان، نه به خاطر عزت و افتخار عراق، بلكه به خاطر خود خواهىها و افتخارات شخصى خودش استفاده مىكند« (الياسى، 1382، 25) علاوه بر ابزارهاى فوق، از روشهاى ديگرى نيز در جنگ روانى استفاده مىكند، شايع كردن و استفاده از نيروهاى ويژه جنگ روانى، فريب دادن، توسل به شعائر اسلامى و عرف پسند، ايجاد ترس وحشت و... كه در صحنه نبرد نظامى مورد استفاده قرار گرفته است. لذا در جنگ عراق آمريكايىها كه سياست روانى آنها تاثير پذيرفته و در اصل منطبق بر سياست روانى صهيونيستها است، تلاش وسيعى را مبذول داشتند كه اقتدار صدام را فرو بشكنند و القا كردند كه اسطوره صدام فرو ريخته است كه اين رهيافتها از يافتههاى علوم اعصاب، روانشناسى و فيزيولوژى منتج شده بود. البته صهيونيسم در صحنه نبرد نظامى مجزا از صحنه غير نظامى عمل مىكرد و تقريبا رويكردى تفاوت از اين امر دارد. مىتوان اذعان كرد كه صهيونيسم در پوشش نظامى خود در عرصه جنگ روانى، نفوذ و سيطرهاى را اعمال كرده چنان كه بر دشمن اثر گذار بود كه نتيجه آن دشمنى با ارتش تهى از روحيه باشد كه حتى با وجود بر خوردارى از نظرات و امكانات متنوع و مدرن قادر به مقاومت نباشد. مصداقهاى مختلف جنگ روانى شامل گفتهها و ناگفتهها و نوشتههاى فراوانى مىشود كه مىتوان از ممانعت تبليغاتى تخريب از طريق روحانى نماها و... نام برد كه در بدنه جامعه رخنه كردهاند؛ ليك محدوديت مجال ما را بر آن مىدارد كه به همين مقدار بسنده كنيم و با قياس استدلالات ديگر، تحليل و بررسى كنيم، زيرا كه غالب اين موضوعات چهره خود را در پس نقاب فرهنگ و هژمونى پنهان كرده است.
نتيجهگيرى: در بررسى نتايج برآمده از تجزيه و تحليل دادههاى گرد آمده پژوهشى مستند اين نوشتههاى دست يافتههاى ذيل ارائه مىگردد و در خصوص برنامه ريزى و چشم انداز صهيونيسم، جهت سيطره جنگ روانى بر جهان، امرى مسلم بر آورد مىشود. به رغم انكار زبانى سران صهيونيسم در مجامع فرهنگى، تربيتى، هنرى سياسى و.... پژوهشها و تحقيقات وسيع نشان دهنده طرح اساسى صهيونيسم در راستاى جنگ روانى است و داراى عقبه استوارى در راه استيلاى اين اصل است كه اهميت روز افزون آن در سياست و بالاخص سياست فرهنگ و تربيت بين المللى تبلور يافته كه موجب احراز جنبه مشروعيت شگرف و بى سابقهاى در سطح مجامع بينالمللى شده است، بر همين مبنا، واضح و مسلم است كه در عصر حاضر براى رسيدن به اهداف استراتژيك فرهنگى و تربيتى... در عرصه كلان و مقابله با جنگ روانى صهيونيسم، بايد درك كامل از چگونگى شكل گرفته و شكل دادن به محيطهاى روانى و تربيتى و سياستهاى مدرن و اصل و مكانيسمهاى موثر فرهنگى براى تلفيق محورى در سطح ملى و بين المللى و بين سازمانهاى ذيربط داشته باشيم!. در اين فضا مىتوان نبض مقابله فرهنگى و تربيتى و... را در يك نظام هدايتى مناسب به استخدام كشيد. تاكيد بر اين است كه از دل مفاهيم و ابزارهاى يك فلسفه جامع الاطراف، با رويكرد علمى و عملى بيرون آورده شود كه براى دوام اين مسئله رويكرد فوق بايد حوزه خاص خود داشته باشد و بايد هر ابزار و رسانه دخيل در اين امر داراى اتاقى فكر (معناى اصطلاحى) در جهت فعليت بخشيدن به اين رويكرد در مقام رسيدن به اهداف به خدمت گرفته شود. بر مبناى همين بنيان، اگر بخواهيم از اين ديد شاكله و شالوده موضوعات را بنگريم، بايد از دل رويكرد بالفعل مفاهيمى را استخراج كنيم كه از سوى مبناى حركت شريان اصلى از سوى جوانان و... و از سوى ديگر برنامه حكومت باشد. از اين رو ناگفته پيداست كه اگر ما تجلى بسيارى مفاهيم را محدود جامعه صنفى يا غير صنفى تشبيه كنيم، اگر كمونيسم و جامعه بى طبقه و امثالهم، در طول تاريخ عامل براى تحريك جامعه ماركسيستى - كمونيستى بوده، مدينه المهدى عامل محرك جامعه اسلامى خواهد بود. در طول تاريخ همين اصل در انقلاب و فرهنگى و... در راستاى احقاق جامعه با عقبه فرهنگى قوى استوار بوده است. اين غايت با تحول و تكامل جامعه بشرى متناسب بوده است، به عبارتى ديگر، همواره مقياس و ميزانى است در افق كه مىتوانيم خود را با آن مقايسه كنيم. گفتمان حاكم در اين امر و به مرحله عمل كشاندن آن يك دوره چالش فكرى و فرهنگى را فرا مىخواند. با همين پندارها و انگارها مقابله تئوريزه كردن مفاهيم صهيونيستى در متن آموزش و... مسئله مهم و كليدى است كه بنيان آينده جامعه را رقم مىزند. قبول اصول دين در معناى اجتماعى، منطق ديگرى را مىطلبد كه از اسلام ناب و عمق فقه شيعه كسب مىشود. بنيان اين مسئله را بايد از جهت ديگر نيز به جامعه احراز كرد؛ مثلاً در خصوص اصل ولايت فقيه، جوانان بدانند كه موفاز اعلام مىكند يك چيزى مثل ولايت فقيه در دكترين صهيونيسم كه داريم به جوانان بقبولانيم كه اين امر دستور نيست، ايدئولوگ است مطابق با جامعهاى كه موفاز آرزوى آن را دارد. در جامعه ما گاه شاهد بى اعتمادى و بى اعتنايى به اصول هستيم؛ وجود اين بى اعتمادى و سرانجام دوگانگى، تاويل پذيرى آنهاست كه از يك جانب با وحشت و حيرت و راز باورى همراه است؛ لذا سرانجام بر اساس آنچه نگاشته شد، مىتوان ادعاى اذعان شده در سر آغاز نوشتار را ادعايى درست ارزيابى كرد و كاملا بديهى است كه بگوييم، جنگ روانى براساس امرى برنامهريزى شده، با خواستگاه بالا در سياست صهيونيسم است و گزافهگويى نكردهايم اگر بگوييم كه جنگ روانى در حكمى است كه در مقام دفاع از صهيونيسم است و مخاطرات سلطه روانى صهيونيسم زاييده توهمات خيالپردازىهاى بعضى محققان و سياستمداران غرب نيست، بلكه نشانه مهم هويت صهيونيست است و مهمترين دغدغه سردمداران صهيونيسم، ادغام بلكه فراتر از ادغام و سيطره بر جامعه جهانى است. نگارنده بر اين باور است كه جنگ روانى صهيونيسم جزو علايق نيست، بلكه هويت صهيونيست است. در نهايت براى تحليل جنگ روانى نيز موارد زير پيشنهاد مىشود: 1. بررسى اقدامات علمى، سياسى، فرهنگى، تربيتى و حتى نظامى. 2. بررسى پيامدهاى بلند مدت، نامرئى، و غير مستقيم علمى . 3. بررسى خلاءها و نواقص كشور هدف در جنگ روانى صهيونيسم. 4. بررسى اقدامات قابل بهره بردارى جوامع هدف در منصه جنگ روانى . 5. بررسى شاكله و شالوده و عناصر جنگ روانى و تبليغى انعكاس يافته. 6. رابطه بين جنگ روانى از مبداء صهيونيسم و خلاء و نواقص كشورهاى مقصود. 7. ايجاد دستگاه هماهنگ كننده بين تمام اركان يك كشور يا جناح براى ايجاد يا مقابله با جنگ روانى و صهيونيسم. 8. در نظر گرفتن نيروهاى متخصص اين امر در مقابله به مثل و اجراى جنگ روانى متقابل در مقام دفاع از فرهنگ و تربيت و سياست و نبرد نظامى در سطح مجامع داخلى و بينالمللى. غالب اين موضوعات نتايج بسيار زيادى را بر مىتاباند كه شرايط و محدوديت مجال ناگزير ما را بر آن مىدارد كه به همين مقدار بسنده كنيم؛ ليكن سيطره اين موضوع، موضوعات بسيار وسيعى را شكل مىدهد كه وابسته به شرايط نوشتارى وسعت آن نيز قابل گسترش است. ليله القدر، 21 رمضان المبارك، سنه 1426
پى نوشتها: 1- دكترين نظريه، اصول يا قواعد بنيادين معتبرى كه هدايت كننده اقدام در پشتيبانى از سياستها و برنامهها در جهت تأمين اهداف بوده و بكار بردن آن مستلزم درك متقضيات و تصميمگيرى صحيحى و منطقى مىباشد؛ فرق دكترين بانديشه يا نظريه در اين است كه دكترين بر مبناى معلومات ولى انديشه بر مبناى مجهولات وضع مىشود. اين نخستين بار در زمان رياست جمهورى جميز مونروثه رئيس جمهور اسبق آمريكا بكار رفت. 2- گوبلذ از سال 1993 م. تا پايان جنگ جهانى دوم وزير تبليغات و اطلاعات آلمان بود. 3- گفتنى است كه بخشى از كاركرد نمازهاى يوميه نيز تلقين پيوسته عبارات وى بهاى زيانى است كه در قالب نجواى زبان در فكر و روح مسلمان مضامينى را خاطرشان مىسازد و مورد تاكيد قرار مىدهد. 4- نظم نوين جهانى: اصطلاح نظم نوين جهانى نخستين بار جورج بوش رئيس جمهور سابق آمريكا پس از پيروزى در جنگ جهانى دوم خليج فارس در آستانه فروپاشى شوروى عنوان شد كه هدف نهايى آن تثبيت قدرت و سلطه آمريكا در دنياى تك ابرقدرتى و اعمال سياستهاى آمريكا در پوشش سازمان ملل متحد بود. 5- شبكه سى ان ان كه اواخر دهه 80 ميلادى پا به عرصه وجود گذاشت در خليج نقش مؤثر خود را نشان داد، بطورى كه با قلب واقعيت، اين جنگ خونين و ويرانگر را بصورت يك »جنگ پاكيزه و بهداشتى« به نمايش گذاشت. 6- جنگ سايبر: اين نوع جنگ، گونهاى از جنگهاى اطلاعاتى است كه در فضاى سايبر در مىگيرد فضاى سايبر اصطلاحى نمايانگر همجوشى شبكههاى ارتباطى، پايگاهها و منابع اطلاعاتى است كه همراه پوشش متنوع مختلف و گستره مبادلات الكترونى صورت مىگيرد به تعبير ديويد راند فلت در هر جايى كه سيم تلفن، كابل، كواكسيال، خط فيبر نورى يا امواج الكترونيكى وجود دارد، فضاى سايبر وجود خواهد داشت. 7- صلاح زواوى؛ سفير وقت فلسطين در تهران - در مجمع بررسى صهيونيسم - نقل از اطلاعات سياسى شماره 12. 8- آرماگدون: از ديد صهيونيسم و مسيحيت صهيونيستى جنگ مقدسى است كه قبل از اين جنگ رعب و وحشت در جامعه آمريكا و اروپا بر پا مىشود، روزى كه يهوديان، مسجد الاقصى و مسجد قبه السخره در بيت المقدس را منهدم كنند جنگ نهايى مقدس (آرماگدون) به رهبرى آمريكا و انگليس آغاز شده در اين جنگ جهانى تمام جهان نابود مىشود، در جنگ آرماگدون زمانى كه ضد مسيح در حال دستيابى به پيروزى است مسيح همراه »مسيحيان دوباره تولد يافته« در جهان ظهور خواهد كرد و حكومت مركزى خود را به مركزيت بيت المقدس بر پا خواهد كرد و دولت صهيونيستى اسرائيل به كمك آمريكا و انگليس مسجد الاقصى و مسجد قبه السخره را در بيت المقدس نابود خواهند كرد و اين رسالت مقدس به عهده آنها است و به جاى آن معبدى ساخته خواهد شد كه محل حكومت مسيح خواهد شد. 9- تبليغات سفيد: اطلاعات، عقايد، دكترينها يا درخواستهايى كه منبع انتشار كه توسط مجرى تاييد و معرفى مىشود، هدف از اين نوع تبليغات ايجاد اعتماد و اطمينان در مخاطب است و اين كار نوعى سرمايهگذارى براى نيات و مقاصد و اهداف آتى مبلغ و دستگاه تبليغات است. 10- تبليغات سياه: اطلاعات، عقايد، دكترينها و يا درخواستهاى ويژهاى كه منبع انتشار آنها عمرا توسط مجرى غلط اعلام مىشود. تبليغات سياه همان دروغ بزرگ است كه همه نوع خدعه و نيرنگ را به خدمت مىگيرد.