responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 19  صفحه : 2

بازخواني ‌يك ‌رويداد
بهدارونديانى غلامرضا

بدنبال اوج‌گيري نهضت ملي كردن صنعت نفت در ايران و تصويب قانون ملي كردن آن ـ در سراسر كشور در تاريخ 24 اسفند 1329 ـ توسط مجلس شوراي ملي و هم چنين تصويب آن ـ در تاريخ 29 اسفند ماه 1329 ـ در مجلس سنا1؛ خلع يد دولت ايران و انگليس از شركت نفت در 29 خرداد 1330، صورت گرفت.2 و بدنبال آن عمليات بانك شاهنشاهي انگليس در ايران، در تاريخ 8 مرداد ماه 1330، تعطيل شد.3 در تاريخ 3 مهرماه 1330 جواز اقامت كارشناسان نفت انگليسي، توسط دولت ايران لغو شد.4 و در 30 مهرماه همان سال تمام مراكز فرهنگي انگلستان در ايران منحل گرديد.5 انحلال شوراي فرهنگي بريتانيا نيز در بهمن ماه همان سال صورت پذيرفت.6 در روز اول بهمن ماه 1330 كنسولگري‌هاي انگليس در تمام نقاط ايران بر چيده شد.7 و نهايتا در همين ماه روابط انگلستان و ايران بطور كامل قطع گرديد.8
قطع روابط ديرينه‌ي انگلستان و ايران بمنزله‌ي تضعيف نفوذ انگلستان در ايران محسوب مي‌شد؛ نفوذي كه از ديرباز بواسطه‌ي عوامل متعدد اجتماعي، سياسي، اقتصادي، نظامي، فرهنگي، معنوي و اطلاعاتي استوار شده بود. بدنبال قطع روابط، نقش عوامل ديگر نفوذ، به نفع عوامل اطلاعاتي كمرنگ شد، از اين رو عوامل اطلاعاتي بعنوان عوامل محوري نفوذ، تلاشي مضاعف را جهت صحنه‌گرداني و مهار پديده‌ها و حوادث اجتماعي سياسي به نفع انگلستان آغاز نمودند. اين عوامل به دو دسته‌ي بومي و غير بومي تقسيم مي‌شدند. بستر عمده‌ي فعاليت عوامل اطلاعاتي غير بومي، سفارت بريتانيا و كنسول‌گري‌هاي آن در ايران بود. «آلن چارلز ترات» نمونه‌ي بارزي از اين عوامل است.
«آلن چارلز ترات در سال‌هاي جنگ جهاني دوم، رييس سرويس اطلاعاتي انگليس (M1_ 6) در ايران بود، كه با پوشش كاردار سفارت بريتانيا در تهران عمل مي‌كرد. «ترات» علاوه بر عمليات تدارك سلطنت محمد رضا پهلوي، در ايجاد مهم‌ترين حوادث سال‌هاي پس از شهريور 1320 ـ همانند عمليات بازگرداندن سيدضياءالدين طباطبايي از فلسطين به ايران، عمليات اغتشاش جنوب، جذب سياستمداران ايراني به سرويس جاسوسي انگليس ـ نقش اساسي و اصلي را داشت.»9
در خصوص عوامل بومي بريتانيا در ايران؛ شبكه‌ي «رشيديانها» و شبكه‌ي «امير اسداللّه‌ علم» از مهم‌ترين و قديمي‌ترين آنها به حساب مي‌آمدند.
«شبكه‌ي رشيديانها، از اوايل سال 1940 (اوايل جنگ جهاني دوم) از مهم‌ترين عوامل بومي بريتانيا در ايران محسوب مي‌شدند. گروهي از سياستمداران معروف ايراني هوادار انگليس، مثل سيد ضياء الدين طباطبايي و جمال امامي نيز بخش مهمي از اين شبكه به شمار مي‌رفتند.»10
شبكه‌ي امير اسداللّه‌ علم نيز از سال 1320 با پنهانكاري كامل در دو بعد «تبليغي و سياسي» به ويژه نفوذ در حزب توده، كار مي‌كرد. شبكه‌ي علم، عناصر روشنفكر و مطبوعاتي قابل اعتنايي را پيرامون خود گردآورده بود.11
با وقوع جنگ جهاني دوم و وارد آمدن زخمها و خسارات قابل توجّه بر پيكره‌ي انگلستان و معطوف شدن نگاه انگستان به مسايل داخلي، مديريت شبكه‌هاي عظيم جاسوسيِ آن كشور در سراسر جهان دچار بحران گرديد.
با توجه به بنيه‌ي ضعيف اقتصاديِ انگلستانِ پس از جنگ و هزينه‌هاي سنگين اداره‌ي شبكه‌هاي جاسوسي، انگلستان بناچار و به تدريج اين شبكه‌ها را به سرويس اطلاعاتي ثروتمند و جوان امريكا تحويل داد.12
در اين زمان است كه ما شاهد ظهور شبكه‌ي «بدامن» مي‌باشيم. پروژه‌ي بدامن يكي از نخستين پروژه‌هايي بود كه در چارچوب همكاري اينتليجنس، سرويس و سازمان نو بنياد «سيا»13 بر مبناي امكانات غنيِ بومي (M1-6) و بودجه‌ي كلان «سيا» آغاز شد و مسئوليت اداره‌ي آن به عهده‌ي شاپور ريپورتر قرار گرفت كه با همكاري اسداللّه‌ علم، اجراي پروژه را آغاز كردند.14 ناگفته نماند كه شاپور جي «شاپور ريپورتر» به عنوان رييس يك شبكه‌ي مستقل اطلاعاتي - در اصل صهيونيستي، امريكايي - كار مي‌كرد كه در لندن توسط «لرد ويكتور روچيلد» هدايت مي‌شد. شاپور ريپورتر نيز، مانند روچيلد يكي از عوامل هدايت كننده‌ي عمليات سرويس‌هاي امريكا و انگليس در خاورميانه بود.15
بررسي فعاليت‌هاي شبكه‌ي شاپور ريپورتر و اسداللّه‌ علم در اين دوران نشان مي‌دهد كه «عمليات بدامن» بر دو محور متمركز بوده است: 1. عمليات نفوذي - سياسي؛ 2. عمليات تبليغي - فرهنگي. يكي در حقيقت عمليات نفوذي اين شبكه در تمامي احزاب و جريان‌هاي سياسي روز، بالأخص حزب توده بود16 و ديگري بزرگنمايي خطر حزب توده و ايجاد وحشت (پانيك) از سلطه‌ي، كمونيسم در جامعه.17
با قطع روابط ايران و انگليس - و بسته شدن سفارت انگلستان در ايران و از ميان رفتن قدرت مانورِ عوامل اطلاعاتي انگليس - دولت انگلستان جهت كسب مجدد منافع از دست رفته‌ي خود به ناچار متوسل دولت امريكا شد. از طرفي ايالات متحده‌ي امريكا نيز با استفاده از فرصت به دست آمده و خالي شدن صحنه از رقيب عمده (انگلستان)، نفوذ خود را بيش از پيش در ايران گستراند؛ ايالات متحده هم‌چنين از وضعيت محاصره‌ي اقتصادي ايران توسط انگلستان به نفع خود استفاده برد و نفوذ اقتصادي گسترده‌اي نيز در ايران به دست آورد.
از طرفي ديگر ايالات متحده‌ي امريكا با استفاده از نقش ميانجي‌گري بين ايران و انگلستان توانست عوامل سياسي نفوذ خود را بين ايران و كشوري كه قرنها در اين كشور داراي نفوذ عمده‌اي بوده است، توسعه بخشد. در اين مقطع نفوذ نظامي امريكا تداوم يافت و نفوذ اقتصادي و سياسي ايالات متحده نيز با استفاده از برنامه‌هاي مختلف، توسعه پيدا كرد. اما سؤال اين است كه چرا نقش امريكا از ميانجي‌گري، به مداخله‌ي در ايران مي‌انجامد؟
اكنون به علل تغيير جهت سياسيِ ايالات متحده در قبال نهضت ملي شدن صنعت نفت مي‌پردازيم كه از جمله‌ي آنها مي‌توان به دو علت مهم ذيل اشاره كرد:

علل مستقيم
1. اشتغال فكر دولت امريكا به مبارزات كمونيستي در ايران؛
2. نگراني امريكا از كوتاه ماندن دست غرب از ذخاير هنگفت نفت ايران.

علل غير مستقيم
1. مبارزه‌ي موفق بريتانيا براي آماده كردن امريكا به قبولِ راه‌حل خود براي برطرف كردن بحران؛
2. روش سياسي شخص مصدق كه نهايتا به ادعاي جيمز بيل بي‌ثمر بوده است.
در اينجا به علت ديگري نيز اشاره مي‌شود كه «جيمز بيل» آن را مستقيما مطرح ننموده است:
3. نگراني امريكايي‌ها از ماهيت واگيرِ ملي شدن نفت ايران18؛ در اين خصوص، امريكايي‌ها از آن وحشت داشتند كه توفيق دكتر مصدق در برابر دولت انگليس و شركت نفت جنوب، موج جنبش‌هاي ضد استعماري را در خاورميانه برانگيزد.19
4. تغيير وضع موجود در رابطه با صنعت نفت، به نحوي كه قبول مشاركت امريكا از سوي دولت انگليس در بهره‌برداري از منابع نفتي ايران صورت پذيرفت؛ البته در خصوص ميزان تغييرات قرارداد نفتي، وقتي امريكايي‌ها، پذيرش قاعده‌ي تنصيف از سوي انگليس‌ها را متوجه شدند، ديگر اختلافِ نظر بين انگلستان و امريكا منتفي شد؛ چرا كه از نظر امريكايي‌ها نتيجه‌ي منطقيِ اصل ملي شدن، چيزي جز رعايت قاعده‌ي تنصيف در قرارداد آتي با ايران نمي‌توانست باشد؛ زيرا قبول ضوابط مورد نظر ايران در واقع ناديده انگاشتنِ اصول و قواعد حاكم بر روابط كمپاني‌هاي نفتي و كشورهاي توليد كننده‌ي نفت بود. به عبارت ديگر اين عمل اخلال در نظام بين‌المللي حاكم بر فعّاليت كمپاني‌هاي نفتي تلقي مي‌گرديد.20
با همه‌ي مسايل گفته شده و به دنبال روي كار آمدن جمهوري‌خواهان - و توسعه‌ي جنون مك كارتيسم و ايجاد «وحشتي بيمارگونه» از تهديد خطر كمونيسم روسي،21 و ترس از تحقق استراتژي «جبهه‌ي خلق»، حزب توده22 و تدوين استراتژي تازه‌ي جهاني، با عنوان «نگاه نو» توسّط آيزنهاور23 و تبديل دكترين «سد نفوذِ» ترومن به «استراتژي انتقام گسترده»24 و با توجه به استقرار نظام دو قطبي آشتي‌ناپذير و آغاز رقابت تسليحاتي بين امريكا و شوروي، و به منظور نفوذ هرچه بيش‌تر ايالات متحده در تحولات اقتصادي، سياسي و نفتي ايران25 و هم‌چنين قبول مشاركت امريكا توسط دولت انگليس در بهره‌برداري از منابع نفتي ايران و پايان بهره‌برداري انحصاري نفتي انگليس26 - ايالات متحده‌ي امريكا حاضر شد كه با استفاده از عوامل نفوذ خود در ايران، رهبري كودتا را در دست گرفته، هم منافع استراتژيك خود در وهله‌ي اول و هم منافع همداستان خود؛ يعني دولت انگليس را در مراحل بعد و در مقابل كمونيسم روسي، محافظت نمايد.
از اين‌رو شبكه‌ي اطلاعاتي مشترك ايالات متحده و انگليس (شبكه‌ي ريپورتر و علم) يا شبكه‌ي بدامن به عنوان اهرم مشتركي جهت اجراي كودتا در نظر گرفته شد. البته اين همسويي اطلاعاتي به دنبال تعطيلي سفارت انگلستان در ايران و قطع رابطه‌ي ايران و انگليس، عملاً با رهبري عوامل امريكايي ادامه يافت. لذا از آن پس سفارت امريكا به جاي سفارت تعطيل شده‌ي انگلستان به صورت كانون توطئه و براندازي درآمد و عوامل انگليس در ايران نيز براي اجراي عمليات در اختيار سفارت امريكا قرار گرفتند.27 بدين ترتيب رشيديان‌ها [عوامل بومي انگليس] به سيا منتقل شدند و شعبه‌ي سازمان سيا به خاطر آژاكس تقويت شد.28
بنابراين اشخاصي كه در عملياتِ براندازي ايران نقش محوري داشتند، عبارت بودند از: لوي هندرسن سفير امريكا در ايران، نورمن شوارتسكف كه در سراسر عمليات براندازي درگير بوده و قبلاً نيز در ساماندهي ژاندارمري ايران نقش اساسي داشت و كرميت روز ولت29 رييس بخش خاورميانه در سازمان سيا كه به جاي وود هاوس [عامل اينتليجنس سرويس] رهبري كودتا را در دست گرفت.30 به هر حال سازمان سيا در ساقط كردن حكومت دكتر مصدق نقش اصلي را بازي كرد.31
به قول اندريو توالي (Andrew Tully) مفسر امريكايي، «احمقانه است كه بعضي‌ها نوشته‌اند: مصدق را ايراني‌ها برانداختند؛ زيرا اين عمليات از اول تا آخر يك يورش امريكايي بود.»32

دلايل ادعاي فوق:
1. ستاد عمليات كودتاچيان در سفارت امريكا بود؛33
2. مستشاران نظامي امريكا به همراهي كليه‌ي مأمورين سياسي و نظامي آن دولت و به كمك «كرميت روز ولت» رييس سازمان سيا در خاورميانه، رهبري كودتا را در دست گرفتند و به تجمع قوا پرداختند؛34
در اين خصوص بايد گفت كه: دكتر مصدق از خطر فعاليت‌هاي خرابكارانه‌ي جاسوسان امريكايي - كه در لباس مأمورين سياسي، مستشاران نظامي و كاركنان اصل چهار درآمده بودند - غافل بود. در حالي كه در همان روزها بين آلن دالس رييس سامان سيا، هندرسن سفير كبير امريكا در ايران، ژنرال شوارتسكف افسر عالي رتبه‌ي سيا و اشرف پهلوي در سوئيس ملاقات‌هايي براي طرح نقشه‌ي قطعي كودتا انجام مي‌گرفت.35
3. كودتا را مقام‌هاي امريكايي با كمك يك مأمور اطلاعاتي انگليس طرح كرده و هنگامي كه طرح اوليه شكست خورد، مأموران سازمان سيا كه عمليات را هدايت مي‌كردند، استراتژي تازه‌اي را تدبير كردند؛
4. همه‌ي ايرانياني كه نقش مهمي در كودتا داشتند، زيرنظر گروه سازمان سيا عمل مي‌كردند؛
فضل‌اللّه‌ زاهدي، رهبر رسمي كودتا، طي مدتِ عمليات، در يك خانه‌ي امنِ سازمان سيا پنهان بود.36 از اين رو عوامل ايراني كودتا عبارت بودند از: «هفت نفر سناتور، چهار نفر نماينده‌ي مجلس شورا، سرلشكر حجازي فرمانده‌ي سابق دانشكده‌ي افسري، سرتيپ آريانا فرمانده‌ي سابق لشكر گارد شاهنشاهي، سرتيپ حاجي انصاري معاون سابق لشگر گارد، يك نفر سرهنگ و يك نفر سرگرد ديگر، برادران رشيديان، سيد ضياء الدين طباطبايي، علم رييس املاك سلطنتي، سناتور خواجه نوري.37
5. درباره‌ي تصميم به اجراي كودتا، درباره‌ي طرح آن و يا حتي درباره‌ي نامزد برگزيده، براي جانشيني مصدق با شاه مشورت نشده بود؛ او جز به اكراه، از كودتا پشتيباني نكرد و با ديدن نخستين نشانه‌هاي شكست به بغداد گريخت38؛ فرمان نخست‌وزيريِ سرلشگر، فضل‌اللّه‌ زاهدي، طبق اطلاعات موثق، بدين ترتيب صادر گرديد كه مأمورين سياسي امريكا در ايران از محمدرضا شاه، سفيد مهر گرفتند تا از ميان كانديداهاي نخست وزيري، فرمان را به نام كسي صادر كنند كه مورد اعتمادتر بوده و قادر به انجام كودتا باشد و چون سرلشگر زاهدي بيش از همه حائز شرايط بود به دستور سفارت امريكا «هيراد» منشي شاه، نامه‌ي سفيد مهر را به نام او پر كرد.39
6. همچنين تأمين مالي كودتا توسط دولت ايالات متحده‌ي امريكا صورت گرفت40؛ سفارت امريكا در تهران وجوه لازم، جهت انجام كودتا را در اختيار كودتاچيان قرار داد؛
بنابراين با وجود اين كه روز 27 مرداد در مقابل چك شماره‌ي (703352) به نام ادوارگ. دونالد، از بانك ملي، ريال گرفته شده بود، اما چون پول ايراني براي حاتم بخشي‌هاي كودتاچيان كفاف نمي‌داد، دلار جاي آن را گرفت و در روز كودتا به پول رسمي ايران مبدل شد، چنان كه عده‌اي از كودتاچيان، حتي پول تاكسي را هم به دلار مي‌پرداختند؛41
7. وسايل، تجهيزات و كمك‌هاي نظامي براي انجام كودتا نيز توسط دولت امريكا تأمين شد؛ در اين‌باره رييس كمك‌هاي نظامي امريكا به كنگره‌ي آن كشور چنين گزارش داد: «وقتي كه بحران شروع شد و اوضاع داشت رو به وخامت مي‌رفت، ما ضمن اقدمات ديگر، فعاليت خود را تشديد نموده و به سرعت ارتش ايران را براي اقدام فوري و جدي آماده نموديم و با تحويل پتو، چكمه، لباس، ژنراتورهاي الكتريكي و كمك‌هاي پزشكي، شرايط مساعدي براي حمايت از شاه فراهم ساختيم... در روز 28 مرداد تفنگ‌هايي كه قيام‌كنندگان در دست داشتند، ارابه‌هاي جنگي كه سوار بر آنها بودند، زره پوش‌هايي كه در خيابان‌ها به راه افتادند، وسايل مخابراتي و ارتباطات راديويي، همه و همه از طريق كمك‌هاي نظامي و مالي امريكا تهيه شده بود و كليه‌ي اين اقدامات بدان جهت انجام گرفت كه حكومت ضد امريكايي ايران ساقط شود.42 از اين‌رو واقعا اين عمليات از اول تا آخر يك يورش امريكايي بود.43

پي‌نوشت‌ها:
1. زهرا شجيعي، «نخبگان سياسي ايران، از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي» (تهران انتشارات سخن، 1372)، ص 256 ـ 257.
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوي، «تاريخ روابط خارجي ايران از پايان جنگ جهاني دوم، تا سقوط رژيم پهلوي، 1324 ـ 1357، (بي‌جا، نشر مؤلف، 1368)، ص 56.
3. جامي، «گذشته چراغ راه آينده است.» (نشر جامي، بي‌تا، بي‌نا)، ص 603.
4. شجيعي، پيشين، ص 261 ـ 264.
5. علي رضا ازغندي، روابط خارجي ايران «دولت دست نشانده» (تهران، نشر قومس، 1376)، ص 35 ـ 36.
6. «مصدق و نهضت ملّي ايران»، اتحاديه‌ي انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا، (بي‌جا، 1357)، ص 91.
7. شجيعي، پيشين، ص 267.
8. مصدق و نهضت ملي ايران، پيشين، ص 91.
9. حسين فردوست، «ظهور و سقوط سلطنت پهلوي» جستارهايي از تاريخ معاصر ايران، موسسه‌ي مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، (تهران، انتشارات اطلاعات، 1371)، ج 2، ص 47 ـ 52.
10. مارك. ج. گازيو روسكي، «در كودتاي 28 مرداد 1332» ضميمه‌ي كتاب «جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران» ترجمه‌ي غلامرضا نجاتي (تهران، شركت سهامي انتشار، 1367) ص19.
11. فردوست، پيشين، ج2، ص179.
12. همان، ج2، ص207.
13. شعبه‌ي سيا در سفارت امريكا در تهران، در آغاز سال 1947 (1326) تأسيس شد. گازيوروسكي، پيشين، ص99.
14. فردوست، پيشين، ج2، ص180 و 181.
15. همان، ج2، ص178.
16. همان، ج2، ص181.
17. همان، ج2، ص185.
18. جيمز بيل «شيرو عقاب؛ روابط بد فرجام ايران و امريكا» ترجمه‌ي فروزنده‌ي برليان (جهانشاهي)، (تهران، نشر فاخته، 1371)، ص18-19.
19. جامي، پيشين، ص580.
20. داود هرميداس باوند، «چالش‌هاي برون مرزي و هويت ايراني در طول تاريخ»، اطلاعات سياسي اقتصادي، شماره 131 و 132، ص67.
21. ازغندي، پيشين، ص233.
22. مارك. ج. گازيو روسكي، سياست خارجي امريكا و شاه، ترجمه‌ي فريدون فاطمي، (تهران، نشر مركز، 1364)، ص164.
23. همان، ص147.
24. ازغندي، پيشين، ص233.
25. همان، ص180.
26. باوند، پيشين، ص 67.
27. گازيو روسكي، پيشين، (سياست خارجي...)، ص29-37.
28. همان، ص135.
29. ازغندي، پيشين، ص238 و 239.
30. گازيو روسكي، پيشين، (سياست خارجي...) ص29-37.
31. روزنامه‌ي نيويورك تايمز، 21 مي 1961.
32. جامي، پيشين، ص649 و هم‌چنين ملاحظه شود: «Arabia Without Sultans» تأليف فرد هاليدي، (متن انگليسي، چاپ بريتانيا، سال 1974)، ص473.
33. جامي، پيشين، ص646.
34. همان، ص646.
35. همان، ص631.
36. گازيو روسكي، پيشين، (سياست خارجي....)، ص143.
37. جامي، پيشين، ص607.
38. گازيو روسكي، پيشين(سياست خارجي...)، ص143.
39. جامي، پيشين، ص646.
40. گازيو روسكي، پيشين، (كودتاي...)، ص143.
41. جامي، پيشين، ص650.
42. جامي، پيشين، ص650 و همچنين: هاليدي، پيشين، ص473.
43. همان، جامي، ص649 و همچنين همان: (هاليدي)، ص473.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 19  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست