بررسى موانع و راهكارهاى نهضت نرمافزارى و توليد علم
پیروزمند علی رضا
مقدمه بررسى مسئله جنبش نرمافزارى، پس از رهنمودهاى اخير مقاممعظمرهبرى، رونق دو چندانى يافت، به همين روى، نخبگان جامعه از جنبههايى گونهگون به اين مسئله پرداخته، زمينه ايجاد حركتى سازنده و هدفمند را در اين جهت فراهم نمودند. مسئله جنبش نرمافزارى، با مقولههاى مهم ديگرى كه در گذشته در جامعه مطرح گرديده، بىارتباط نيست؛ ازجمله مسئله انقلاب فرهنگى، ضرورت تمدن اسلامى، تهاجم فرهنگى و...؛ ليكن حركت جديد، رويكردى متمركز و درخور توجه به مقوله توليد علم نموده، اين در حالى است كه تأثير آن بر حل مسائل بنيادى و كاربردى كشور نيز جامعه را به چنين ضرورتى رسانده است. همانند هر حركت اجتماعى ديگر، شناخت خلأ و كمبود فعلى، هدفگذارى صحيح و اتخاذ خطمشى مناسب براى كاستىهاى فعلى، از ضرورتهاى ساماندهى حركت مؤثر در اين خصوص است. تاكنون انديشمندان، جنبههاى مختلفى از اين مسئله را مورد بررسى قرار دادهاند، اما چنين به نظر مىرسد بيشتر مباحث، درباره ضرورت و چيستى جنبش نرمافزارى رقم خورده باشد. به دليل نوپا بودن اين شكل از طرح مسئله در جامعه، بديهى است تا مدتى مسائل بيشتر پيرامون اين نوع مطالب دور زند، اما لازم است پس از زمان مناسب، از اين مقوله عبور نموده، به مسئله چگونگى جنبش نرمافزارى و شناخت موانع و راهكارهايى كه فراروى ما قراردارد، اهتمام بيشترى نماييم. در مقاله حاضر با عنوان »موانع و راهكارهاى جنبش نرمافزارى«، كوشيدهايم تا با نگاهى جامع به ابعاد اين مسئله، بيشتر به شناخت موانع و اتخاذ راهكارهاى كاربردى براى پيگيرى مؤثر آن بپردازيم. به همين رو، اين مقاله در سه بخش سامان يافته است: 1. چيستى و چرايى جنبش نرمافزارى؛ 2. موانع نهضت نرمافزارى استقراشده كه در آن بىآنكه اولويتبندى مشخصى در نظر باشد، مجموعه موانع درباره اين مسئله را برشمردهايم؛ 3. راهكارهاى نهضت نرمافزارى. براى بيان اين راهكارها بدين نكته خواهيم پرداخت كه به منظور دستهبندى قاعدهمند موانع و تعيين هوشمند راهكارها، طراحى الگويى به اين منظور، امرى ضرورى به شمار مىآيد. پيرو اين مسئله، الگويى هرچند اوليه پيشنهاد گرديده كه در قالب ماتريسى 27 عضوى، اجزا و روابط آن با يكديگر ارتباط معنادارى يافتهاند. پس از آن، راهكارهاى موردنظرْ مبتنى بر الگوى طراحىشده ارائه مىگردد.
1. چيستى و چرايى نهضت نرمافزارى 1/1. چيستى نهضت نرمافزارى بديهى است تفاوت نهادن ميان نرمافزار و سختافزار، زمينه بيان موضوع در نهضت نرمافزارى را فراهم مىسازد. نرمافزار در مقابل سختافزار به كار مىرود. سختافزار عموماً به مواردى اطلاق مىشود كه با پديدهاى فيزيكى و ملموس روبهروييم، اما در مقابل، نرمافزار در مواردى استعمال مىشود كه با پديدهاى مؤثر اما نامحسوس (نسبت به سختافزار) مواجهيم. مثلاً يك ساختمان چند طبقه، پديدهاى است سخت، اما نقشه اين ساختمان نسبت به خود ساختمان، نرمافزارى به شمار مىآيد كه بدون آن ساختمانسازى ممكن نيست. همچنين رايانه وسيلهاى سخت است، اما برنامهاى كه مبتنى بر آن رايانه قابلاستفاده مىباشد، نرمافزارى است كه رايانه به وسيله آن كار مىكند. نرمافزار و سختافزار هر دو جنبه آلى و ابزارى دارند، اما عموماً نرمافزارها زمينه توليد و يا دستكم قابليت بهرهورى از سختافزارها را فراهم مىسازد. آنچه در مبحث جنبش نرمافزارى اخيراً مطرح گرديده، مشمول همين قاعده است. درحقيقت نهضت نرمافزارى زمينه لازم براى ايجاد جامعهاى آرمانى و مطلوب را فراهم مىآورد. نياز جامعه اين است كه ما به وضعيتى نايل آييم كه ضمن حفظ اسلاميت نظام، كارآمدى، توسعهيافتگى و رفاه اجتماعى نيز در حدى مقبول تأمين شود. تحقق جامعهاى با چنين ويژگىها بُعد سختافزارى است كه درپى تحقق نرمافزار آنيم. آنچه امكان تحقق جامعهاى توسعهيافته با ويژگىهاى يادشده را فراهم مىنمايد، طراحى مهندسى توسعه جامعه است. بنابراين مهندسى توسعه اجتماعى مبتنى بر فرهنگ اسلام، اولين لايه نرمافزارى است كه جامعه بدان نياز دارد. گام دوم براى نايل شدن به مهندسى توسعه اسلامى اين است كه بايد اطلاعات و علوم تخصصى، توليد گشته و جامعه به ظرفيتى از توليد علم رسد كه تمامى نيازمندىهاى اطلاعاتى را در مسير توسعه اسلامى پاسخگو باشد. بنابراين نرمافزار مورد نياز در اداره جامعه تنها به توليد علم محدود نمىشود، بلكه بايد توليد علم به طراحى مهندسى اجتماعى بينجامد تا مبتنى بر آن، تنظيم اعتبارات جامعه و تخصيص امكانات به شكلى بهينه و عادلانه ممكن شود.
1/2. چرايى جنبش نرمافزارى نهضت نرمافزارى به معناى يادشده، ضرورتى حتمى براى تحقق آرمانهاى هر جامعه به شمار مىرود؛ چه اينكه جامعهپردازى و توسعهيافتگى مرهون توليد علم و فناورى در هر جامعه است. كشور ايران پس از انقلاب اسلامى، فصلى نوين از حيات و جوشش خود را آغاز نموده است. بديهى است براى عملى شدن و استمرار آرمانهاى انقلاب و تحقق اهداف آن لزوماً نيازمند ظرفيت علمى توانا، آن هم متناسب با اهداف و آرمانهاى خود هستيم. ناگفته نماند كه در صورت كمتوجهى به اين مسئله نيز از بعد داخلى و خارجى با محدوديتها و فشارهايى روبهرو خواهيم شد؛ بدينبيان كه از بعد داخلى، وابستگى علمى، تشابه در الگوهاى توسعه اجتماعى را به همراه خواهد داشت و تشابه در الگوهاى توسعه نيز به حذف دين از عرصه جامعهپردازى و تمدنسازى خواهد انجاميد. درنتيجه، آرمان دستيابى به تمدن اسلامى (1) و پيشتازى در تمدنسازى مبتنى بر فرهنگ اسلام، آرمانى دستنايافتنى و شعارى بىپشتوانه خواهد شد. اين امر افزون بر آنكه سبب تحقق نيافتن مهمترين هدف انقلاب (يا دستكم يكى از اهداف مهم) مىشود، باعث كم شدن اعتماد مردم به نظام اسلامى و نااميدى آنها از دستيابى به جامعهاى سالم خواهد شد. در صورت بروز چنين فرجام ناخوشايندى، قطعاً از درون فرومىپاشيم.(2) از بعد بيرونى، عصر كنونى، عصر جهانىسازى است. ازاينرو، جهانىسازان درصددند تا همانندسازى را در دنياى كنونى، توسعهاى روزافزون دهند و بدينترتيب گردش اعتبارات اقتصادى، نيروى انسانى و همچنين سازوكار قدرت در دنيا را براساس روالى هماهنگ و مشابه به پيش برند؛ البته به گونهاى كه مديريت كلان اين جريان در اختيار اربابان زر و زور و تزوير باشد. دراينباره لچنر از قول مديسون مىگويد: »مديسون مرورى بر جنبههاى اقتصادى، فرهنگى و سياسى جهانى شدن مىكند، جهت اثبات اينكه يك شكل جديدى از كاپيتاليسم در حال رشد است.«(3) راهكار اصلى اينان نيز ايجاد انسانى جهانشمول است كه خود را تبعه جهان مىداند. آدام شاف ضمن تأييد اين پديده، از آن بهعنوان برگ زرين تاريخ و تحقق آرمان انساندوستهاى بزرگ ياد مىكند: »جامعه انفورماتيك - به عقيده من - ورق زرين جديدى به صفحات تاريخ خواهد افزود و گام مهمى در جهت تحقق آرمانهاى گذشته انساندوستهاى بزرگ، پيدايش انسان جهانشمول برخواهد داشت و اين به دو معنا[ست]: يكى كسب موفقيت همهجانبه است كه وى را قادر مىسازد تا از مجارى محدودِ تخصصهاى يكجانبه - چيزى كه امروز معيار تعليميافتگى و امرى متعارف به شمار مىآيد - رهايى يابد، و ديگرى آزاد شدن از قيد و بند ملى و تبديل شدن به تبعه جهانى - به معناى واقعى كلمه - است.« (4) به همين روى، جامعه و فرهنگى كه قدرت پاسدارى از خود را نداشته، از سويى نتواند مبتنى بر فرهنگ بومى خود به توليد نرمافزار متناسب براى اداره جامعه بپردازد، قهراً منزوى شده و بلكه فراتر از آن، توانايىاش نيز در اختيار اهداف جهانىسازان قرار خواهد گرفت. پاسدارى و گسترش حريم فرهنگى براى جامعه ما - كه از فرهنگى غنى و استوار برخوردار است - اهميتى دوچندان دارد. ازاينرو بايد سازوكارى بينديشيم تا جايگاه خود را در جامعه جهانى كنونى روزبهروز بسط داده، از سويى مبتنى بر فطرت توحيدى آحاد بشر قطب جديدى در جهانىسازى ايجاد نماييم؛ چنانكه غربيان نيز طليعه اين مركزيت جديد را احساس كردهاند: »بنيادگرايى (اصولگرايى) با مخالفت با جهانىشدنى كه مىخواهد يك فرهنگ مساوى ايجاد نمايد، ديدگاه جهانى خود را جايگزين مىكند. اصولگرايان تلاش مىكنند تا اصول جهانى را تعريف كرده و در شكل عقايد جهانى عمل كنند.« در صورتى كه اين آرمان به توليد معادلات علمى و فناورى نوينِ متناسب با خود نينجامد، بديهى است كه تنها در حد شعار باقى مانده و درعمل، محكوم توانمندى و كارآيى عينى رقيب خواهد شد. از همين روست كه يكى از انديشمندان معاصر هشدار مىدهد كه شبهه اصلى جامعه اسلامى، »شبهه نظرى« نيست: »حيات مادى به گونهاى براى فرد تعريف مىشود كه مىگويد يا انزوا، يا پذيرش ارزشهاى مادى بهعنوان اصل. شبهه امروز، اين شبهه سوم است. امروزه ديگر شبهه نظرى در اصل اثبات صانع و نبود آن نيست.«(6) از آنجا كه در مقاله حاضر مىكوشيم تا چگونگى جنبش نرمافزارى را بازگوييم، در چيستى و ضرورت جنبش نرمافزارى به همين مقدار بسنده مىكنيم.
2. موانع نهضت نرم افزارى در اين قسمت مجموعه عواملى را كه باعث عدمپويايى جامعه ما در زمينه توليد علم و نوآورى علمى شده است، برمىشماريم، بىآنكه موانع يادشده را دستهبندى و يا اولويتبندى كنيم. اين مهم پس از طراحى الگو و مشخص شدن جايگاه تأثير هر يك از موانع در توليد علم، امكانپذير خواهد بود. شايان ذكر است كه رفع هر يك از اين موانع و اتخاذ راهكارى مناسب براى اين كمبود، راهكار معينى را به منظور شكلگيرى هرچه بيشتر نهضت نرمافزارى مشخص مىسازد. بدينترتيب بهگونهاى غيرمستقيم راهكارها نيز معين مىشود، اما درخصوص ارائه راهكارها نيز پس از طراحى الگوى پيشنهادى (در قسمت بعد) مىتوان به راهكارهاى مرحلهبندىشده و مشخصترى نايل آمد. عمده موانع موجود بر سر راه توليد نهضت نرمافزارى بدين قرار است:
2/1. عدمتخصيص كافى منابع مالى تمامى كشورهاى توسعهيافته - به اصطلاح رايج - به اين مهم توجه نمودهاند كه برترى آنها در عرصه اقتصادى و ساير عرصههاى اجتماعى مرهون استفاده از نيروهاى زبده و خلاقيتهاى بهفعليتدرآمده است. آنان نيك مىدانند كه يكى از شرايط لازم براى جلب سرمايههاى انسانى و سوق دادن آنها به سمت نوآورى و خلاقيت، تخصيص بودجه و منابع كافى و بهموقع براى تحركبخشىِ پژوهش است. متأسفانه ميراث شوم باقىمانده از رژيم گذشته براى جامعه ايران، عادت به استفاده بستهبندىشده و تقليدوار از محصولات علمى و حتى مصرفى ساير كشورهاست. از همين روست كه سرمايهگذارى براى توليد خوداتكا درعرصههاى مختلف، مهم شمرده نشده است. آمار نيز بر اين واقعيت صحه مىنهد كه بودجه تحقيقات كشور از 6 درصد بودجه ناخالص كشور تجاوز نمىكند؛ رقمى كه با آمار مشابه در كشورهاى توسعهيافته فاصلهاى بسيار دارد. در كشورهاى پيشرفته بيش از 3 درصد، در كشورهاى درحالتوسعه بين 5 تا 2 درصد و در كشورهاى عقبافتاده كمتر از 5 درصدِ توليد ناخالص ملى به تحقيقات اختصاص دارد. در اين آمار بايد توجه داشت كه از يكسو سهم كمى از بودجه تحقيقات صرف توليد علم مىشود. از سوى دوم، هزينه تحقيقات حوزه علميه نيز - كه بودجه دولتى صرف آن نمىشود - در اين محاسبه نيامده است. به هر روى، اين آمار نشان از ركود بازار توليد علم دارد، گرچه با همين وضعيت بهويژه در سالهاى اخير از جايگاه مناسبى در ميان كشورهاى منطقه برخورداريم. البته در مقايسه با ساير كشورها مىبايد ساير محدوديتها و مشكلات كشور را نيز در نظر گرفت. افزون بر اين، انتظار اينكه بودجه تحقيقات كشور بهيكباره دچار تحولى چشمگير شود نيز انتظارى نابجاست؛ چه آنكه تخصيص بودجه بايد توأم با تدبير لازم براى بهبود بهرهورى از منابع تخصيص يافته باشد، در غير اين صورت با وجود تمامى تنگناهاى مالى، بودجه اختصاصى به بخش پژوهشى نيز بهناصواب مصرف خواهد شد. خوشبختانه در سالهاى اخير مسئولان محترم جمهورى اسلامى به اين مهم توجه نموده و بودجههاى درخورى را نسبت به سالهاى گذشته به اين امر اختصاص دادهاند كه اين خود نويدبخش خيزشى جديد در جهت توليد علم و نوآورى در كشور است. البته در كيفيت بهرهمندى از منابع، ملاحظاتى وجود دارد كه در ساير موانع مطرح خواهد شد.
2/2. ارزش ننهادن به ابتكار و خلاقيت رويه شدن تقليد و استفاده بستهبندىشده از محصولات علمى و اقتصادى ساير كشورها نهتنها سرمايهگذارى براى توليد جديد را با مشكل روبهرو ساخته، بلكه باعث شده كه افراد يا گروههاى خاص به سبب داشتن ابتكارى جديد و فناورى نوين و يا بيان نظريهاى بديع در زمينههاى مختلف، با استقبال و تشويق روبهرو نگردند. ازاينرو، افزون بر ارزش نهادن به هر نوآورى، بهترين راه براى تشويق نوآوران، استفاده از خلاقيت آنها و ايجاد شرايط لازم براى بهرهمندى عمومى جامعه از آن ابتكار از يكسو، و بهرهمند شدن فرد مبتكر از منافع ابتكار خود از سوى ديگر است. كمتوجهى به نوآورىها در عرصه داخلى سبب گشته كه برخى فرهيختگان و حتى جوانان كشور براى ثبت علمى خلاقيت خود به كشورهاى خارجى روى آورند. اينان به دليل اعتبارى كه تأييد مجامع بينالمللى و مراكز علمى خارج از كشور درپى دارد، به اين شيوه گرايش يافتهاند كه پيش از طرح نظر خود به متخصصان داخلى، آن را به مراكز بينالمللى و عمدتاً غربى ارائه نموده، پس از ثبت و تأييد آنها به محافل داخل ارائه دهند؛ زيرا معمولاً اين روش باعث استقبال بيشتر مراكز داخلى و حتى مراكز دولتى از چنين دستاوردهايى شده است. اشاعه چنين شيوهاى بيانگر ارج ننهادن كافى به نوآورى و خلاقيتهاى علمى و فنى در داخل است.
2/3. فراهم نبودن زمينه جرئت علمى در جامعه يكى از عوامل ضمانتبخش توليد علم، جسارت علمى و شجاعت شكستن حصارها و حريمهاى گذشته از سوى نخبگان جامعه است. در صورتى كه نوآوران براى ادامه راه خود با تنگناهاى مالى مواجه باشند و از سويى شاهد باشند كه با افراد مشابه خود نيز بهسردى برخورد مىشود و نتيجه سالها تلاش آنها به فراموشى سپرده مىگردد، بهيقين جرئت علمى و همچنين انگيزه براى توليد علمى در آنها رو به كاستى خواهد رفت. نكته ديگر كه بايد بدان توجه نمود، تأثير بزرگنمايى شخصيتهاى علمى گذشته در هر رشته علمى بر دانشوران هر عصر است. استفاده از ميراث علمى گذشته و پاسداشت تلاش علمى گذشتگان از وظايفى است كه نسلهاى بعد همواره برعهده دارند، اما اگر اين تجليلها از نظر شكلى و محتوايى از حد خود فراتر رود، باعث مىشود كه دانشجويان قدرت همآوردى با دانشمندان گذشته را در خود سلبشده ببينند و بدينترتيب براى طرح نظريات جديد نكوشند. اين مسئله، هم در زمينه علوم دانشگاهى و جديد و هم در زمينه علوم حوزوى و قديم مصداق دارد. علاوه بر القاى ناتوانى از طريق بزرگنمايى شخصيتهاى علمى گذشته، عامل ديگرى كه باعث سلب جرئت علمى مىشود، متهم شدن افراد به مسائلى است كه برتافتن آنها براى عموم دشوار است؛ امرى كه باعث وارد نشدن آنها در عرصه توليد علم مىشود. متهم كردن آنان به بىسوادى و تحريف دين، ازجمله مواردى است كه بسيار شايع است. اگرچه اظهارنظر در هر زمينه بدون اطلاع (هرچند اجمالى) از مسائل و نظريهپردازان مربوط به آن علم، امكانپذير نيست، مطلق كردن چنين اطلاعاتى و اجازه ندادن به نظريهپردازىهايى كه فراتر از چارچوبهاى متداول انجام پذيرفته است نيز مانع بزرگى براى تحولات اساسى در علوم مختلف به شمار مىآيد. البته در آنجا كه ميدان محك زدن ادعاها فراهم مىآيد، بايد شرايط و ضوابطى نهاده شود تا افراد باسواد از بىسواد، و افراد تحريفكننده از افراد متعبد و ديندار بازشناسى شود. ادامه دارد