responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 149  صفحه : 7

بن‌بست ترجمه و تئوري


نوشته‌ي: دكتر مهرداد كلانتري، استاديار روانشناس دانشگاه اصفهان و حجت الاسلام علي نوروزي، حوزه علميه اصفهان

قسمت اول
اشاره
فرهنگ اسلامي، سراسر از واژه‌ها، مفاهيم و شواهد روانشناختي گوناگون است. علم النفس، همواره مورد توجه برخي از انديشمندان اسلامي مانند اين سينا، ملاصدرا، فارابي، كندي، غزالي و ديگران بوده است. معرفت النفس به عنوان يكي از عالي‌ترين انواع شناخت مطرح شده است. در قرآن كريم به نفس سوگند ياد شده است و مؤمنان به سر انفسي دعوت شده‌اند. با وجود شواهد بي‌شماري كه حتي مورد توجه برخي انديشمندان غربي نيز قرار گرفته است، انديشمندان معاصر كشورمان، به آنها توجه كافي نكرده‌اند و روانشناسي اسلامي همچنان مهجور مانده است.
به نظر مي‌رسد نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي با موانع متعددي رو برو است و بدون شناخت اين موانع و بررسي راه‌هاي رفع آنها، اين فرايند اساسي تسهيل نمي‌شود. واقعيت امر اين است كه دانشگاه ما به ترجمه روانشناسي اسلامي بسنده كرده‌اند و برخي از نظريه هايي كه به طور پراكنده در زمينه روانشناسي اسلامي، گاهي مطرح مي‌شوند، راه به مقصود نمي‌برند؛ برخي از نظريه‌ها براي هميشه در مراحه تئوري در جا مي‌زند و مجال آزمايش نمي‌يابند.
برخي انديشمندان مدافع روانشناسي اسلامي، تنها به نفي روانشناسي غربي بسنده كرده‌اند؛ برخي حالت انفعالي اتخاذ كرده، منتظرند نظريه‌اي در غرب مطرح شود و آنها شواهد آن را در فرهنگ اسلامي بيابند و تنها به همين امر بسنده كرده‌اند.
برخي هم مفهومي از علم و دين ارائه مي‌دهند كه امكان نظريه‌پردازي وجود نداشته باشد. برخي كه ممكن است حتي در موضع تصميم‌گيري نيز باشند، اساساً نيازي به نظريه‌پردازي احساس نمي‌كنند، زيرا تعلق خاطري به فرهنگ اسلامي ندارند و اسلامي كردن علوم انساني را لازم نمي‌دانند.
در اين مقاله، با تأكيد بر ضرورت نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي و امكان آن، به برخي موانع نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي پرداخته شده و اين موانع به موانع مربوط به حوزه، دانشگاه، پژوهشگر و تحريفات، طبقه‌بندي شده است.
اميد است با شناخت دقيق موانع، بتوان فرايند نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي را تسهيل نمود و افق‌هاي جديدي كه بسي برتر از افق‌هاي موجود هستند، در فضاي روانشناسي كشور گشوده شود.

* * *

مقدمه
فرهنگ اسلامي با نشيب و فرازهاي بسيار، اكنون به عنوان يك ميراث گرانقدر به دست ما رسيده است؛ سؤال اساسي اين است كه آيا ما مي‌توانيم همان گونه كه انديشمندان ما اين امانت بزرگ را به ما سپرده‌اند، ما هم آن را به شايستگي به نسل بعدي منتقل كنيم؟ اكنون ماييم و اين فرصت تاريخي كه در شايه انقلاب اسلامي ايران، براي احياگري انديشه اسلامي، در قلمرو علوم گوناگون فراهم شده است؛ آيا ما از اين فرصت تاريخي، استفاده لازم را خواهيم برد يا با غفلت آن را از دست خواهيم داد؟ چه عوامل و موانعي براي استفاده از اين فرصت وجود دارند؟ با شناخت اين عوامل و موانع، شايد بتوانيم به رسالت فرهنگي، اجتماعي و تاريخي خود بهتر عمل كنيم.
روزگار ما، عرصه پيكار نظريه‌هاي گوناگون است؛ نظريه‌ها همواره با يكديگر رقابت مي‌كنند؛ در اين پيكار، نظريه‌هاي قوي‌تر، جامع‌تر و مناسب با مقتضيات زمان و قابل انتقال به آينده باقي مي‌مانند و نظريه‌هاي ضعيف و ناكار آمد، ناگزير به خارج شدن از صحنه رقابت انديشه‌ها هستند.
برخي از نظريه‌ها نيز ممكن است با يك‌ديگر به نوعي ائتلاف برسند و به صورت نظريه تركيبي جديدي مطرح شوند. نظريه‌پردازان نيز به سادگي حاضر به ترك صحنه رقابت نيستند، بلكه تلاش مي‌كنند كه با كاستن از نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت خود، جهان شمول شوند و به حيات خود ادامه دهند.
سلطه روانشناسي غربي بر وضعيت روانشناسي، جهان انكارناپذير است كه به سادگي و با آسانگيري و كم كاري، نمي‌توان در برابر آن موضع گرفت يا بايد به وضعيت موجود روانشناسي در كشور، به عنوان مصرف كننده صرف رضايت دهيم و در نهايت به يك استحاله فرهنگي تن دهيم، يا بايد كمر همت بر بنديم و به يمن توان بالقوه و عظيم فرهنگ و تمدن اسلامي تلاش كنيم كه در عرص‌هاي فرهنگ اجتماعي، نقش مثبت، سازنده و فعال ايفا كنيم و به احياگري انديشه‌هاي ناب اسلامي در قلمرو تخصص خود بپردازيم. در اين گير و دار، روانشناسي اسلامي مي‌تواند يكي از جولانگاه‌هاي نظريه‌پرداز براي روانشناسان متعهد كشور ما باشد.
در عين حال، بايد توجه داشت كه علم روانشناسي، مجموعه آرا، عقايد و يافته‌ها درباره احساسات، عواطف، افكار و حالات رواني انساني است كه سرچشمه اصلي آن دانشگاه‌ها و مراكز تحقيقاتي در كشورهاي اروپايي و آمريكايي است و ممكن است در مواردي با ساختار فرهنگي جامعه ايراني ناهماهنگ باشد.
هدف از نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي، باز كردن افق‌هاي جديدي است كه عميق‌تر و جامع‌تر از افق‌هاي موجود باشند و راه حل‌هاي جديدي براي مشكلات فعلي ارائه دهند، منظور از انديشه اسلامي، آرا نظرياتي است كه از طريق آيات قرآن كريم و سنت رسول اكرم(ص) به ما رسيده است؛ به نظر مي‌رسد كه اين امر مهم را مي‌توان بر اساس منابع معتبر تفسيري مانند تفسير الميزان، با تبادل نظر انديشمندان حوزه و دانشگاه انجام داد.
نظريه‌پردازي فرايندي مهم و بنيادين است كه اگر با دقت، نظم و انسجام كافي انجام شود، چون چراغي فرا راه آيندگان، پژوهش‌هاي بعدي اين زمينه را تسهيل خواهد كرد. بسياري از آنچه به عنوان نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي مطرح مي‌شود را مي‌توان به عنوان نوعي بن‌بست‌هاي فكري مطرح كرد كه محققين بايد مراقبت گرفتار شدن در دام آنها باشند؛ از اين رو هر نظري را نمي‌توان نظريه‌پردازي تلقي كرد؛ برخي از نظريه‌ها عمدتاً جنبه نفي دارند و از آنجا كه در پي اثبات نظريه شفافي نيستند، نمي‌توان آنها را نظريه‌پردازي ناميد.
برخي نظريه‌ها بدون در نظر گرفتن مقتضيات زمان مطرح مي‌شوند و پاسخ گوي مسائل روز جامعه نيستند؛ برخي نظريه‌ها، در حد كلي گويي باقي مي‌مانند و رهنمود مشخصي ارائه نمي‌دهند؛ برخي قابل آزمايش و قابل تكرار نيستند؛ برخي ابطال‌پذير نيستند؛ برخي هم مستدل و مستند نيستند.
نظريه‌پردازي مستلزم بينش باز و جهان شمول است. اگر روانشناسان مسلمان به اين باور برسند كه امكان نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي وجود دارد و آماده كار گروهي با انديشمندان حوزه و دانشگاه باشند، با تعمق در آيات و روايات و نظريات انديشمندان گذشته و حال، به خوبي در خواهند يافت كه برخلاف ادعاي آنان كه قيچي به دست، در پي جداسازي حقايق هستي هستند، روانشناسي اسلامي، همچون شجره‌اي طيبه، در اعماق فرهنگ متعالي اسلامي ريشه دارد و در سايه تلاش و كوشش دين باوران و دلسوزان فرهنگ اسلامي، به تدريج قابل تحقق خواهد بود و افق‌هاي تازه‌اي را فرا روي روانشناسان قرار خواهد داد؛ افق‌هايي فراتر از افق‌هاي تازه‌اي را فرا روي روانشناسان قرار خواهد داد؛ افق‌هايي فراتر از افق‌هاي كنوني.

ضرورت
سؤالي كه ممكن است مطرح شود اين است كه چه ضرورتي براي نظريه‌پردازي در روانشناسي اسلامي وجود دارد؟ اگر قرار است بن بستي به بن‌بست‌هاي پيشين اضافه شود، يا افق جديد و نويد بخشي گشوده نشود، آيا بهتر نيست كه چنين كاري انجام نشود؟
شواهد نشان مي‌دهند كه مطالعات مذهبي در روانشناسي در سطح جهاني، موضعي جدي و اساسي است و توجه به آن در بسياري از كشورهاي پيشرفته جهان در حال افزايش است (هالامي و آرگايل 1997، ولف 1998). واقعيت اين است كه امروزه مراجعين دين گريز روانشناسان دين گريز را ترجيح مي‌دهند و مراجعين دين باور روانشناسان دين باور را مي‌پذيرند.
استفاده از دين به عنوان يك منبع فرهنگي و رواني، حداقل براي آن دسته از مراجعاني كه علاقمند هستند كه مسائل رواني آنها از ديدگاه اسلامي بررسي شود، يا انتظار دارند كه توصيه‌هايي منطبق بر آموزه‌هاي ديني به آنها بشود، لازم و ضروري است. از آنجا كه اسلام آخرين و كامل‌ترين و جامع‌ترين دين در جهان است و براي كليه مراحل حيات انسان توصيه‌هاي روشن و سازنده دارد، لازم است اين توصيه‌ها در قالب يك نظام روانشناسي جديد تدوين و عرضه گردد.
چنان كه عثمان (1361، ترجمه حجتي) اشاره كرده است: «وظيفه ديني دانشمندان اسلامي و متخصصان روانشناسي ايجاب مي‌كند كه در درياي بي‌كران تعاليم اسلامي به كاوش قيام كنند و گوهرهاي گرانبهايي را در روانشناسي اسلامي استخراج كنند و براي جهان جديد، پي و اساسي افكنند كه از بينش الهي الهام گيرد.(ص 8).
با پذيرش اين موضوع كه توجه به نيازهاي فرهنگي كشور، از جمله مهم‌ترين رسالت‌هاي دانشگاهي است، در روانشناسي توجه به اين نياز از مهم‌ترين و اساسي‌ترين امور است كه لازم است در اولين فرصت آغاز شود و به صورت مستمر و پيوسته ادامه يابد تا بتواند، دستاوردهاي مفيد و ملموسي براي جامعه علمي كشور داشته باشد.
توجه به تاريخ علم روانشناسي و اينكه روانشناسي از چه زماني آغاز شده است؟ چه نشيب‌ها و فرازهايي را طي كرده و اكنون در چه شرايطي به سر مي‌برد؟ يكي از بسترهاي مناسب براي نظريه‌پردازي در اين رشته است. در عين حال بايد توجه داشت كه روانشناسان چگونه موفق به نظريه‌پردازي شده‌اند و نظر هر كدام از آنها، چه قوت‌ها و ضعف‌هايي دارد و ميزان هماهنگي و سازگاري آنها با ديدگاه اسلامي چقدر است؟
برخي آغاز علم روانشناسي را زماني مي‌دانند كه روانشناسي از فلسفه جدا شد و اولين آزمايشگاه روانشناسي توسط ويلهلم و ونت در سال 1879 در دانشگاه لابپزيك آلمان تأسيس شد. از آن تاريخ تاكنون مكاتب گوناگوني در اين رشته معرفي شده‌اند كه برخي نسبت به مقوله دين نظري مثبت دارند (مانند يونگ، آلپورت، فروم، فرانكل و مزلو و ديگران)، برخي به جدائي دين و روان معتقد هستند (مانند رفتارگرايان)؛ برخي نيز تفسيرهاي منفي از دين باوري ارائه كرده‌اند (مانند روان تحليل‌گران پيروان فرويد).
روان تحليل گران، فرويد را به عنوان پدر علم روانشناسي معرفي مي‌كنند، در حالي كه رفتار گرايان، روان تحليل‌گران را به بي‌توجهي به روش‌شناسي علمي و ذهن گرايي.
از رويارويي اين مكتب افراط‌گرا، مكتب‌هاي ديگري مانند انسان‌گرايان ظهور كرده‌اند كه هر دو مكتب فوق را نارسا تلقي كرده، راه حل را در مكتب سوم مي‌دانند. برخي از اين «نو روان تحليل‌گران» تلاش كرده‌اند كه با معرفي مكاتب جديد، راهي نو در نظريه‌پردازي ارائه دهند و كمبودهاي نظريه‌هاي پيشين را تا حدودي جبران نمايند.
از طرف ديگر، برخي نيز عصر حاضر را عصر شناخت‌گرايي در روانشناسي دانسته‌اند. در يك رويكرد تلفيقي تلاش شده است كه بين ذهن‌گرايي افراطي روان تحليل‌گري و عين‌گرايي افراطي رفتارگرايي راه جديدي تحت عنوان رويكرد شناختي رفتار معرفي شود. امّا با گفته اريك فروم، گويا علم روانشناسي همچنان از موضوع اصلي خود كه همان روان آدم است، در گريز است و در انتظار افق‌هاي جديدي است كه براي انسان به بن بست رسيده زمان ما، اميد نجاتي باشد و جلوي رشد فزاينده آمار افسردگي، اضطراب، خودكشي، طلاق و بسياري ديگر از معضلات رواني اجتماعي را بگيرد.

ادامه دارد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 149  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست