تاريخچه فعاليت هستهاى ايران
تاريخچه تفكر هستهاى ايران به اوائل دهه چهل شمسى برمىگردد. زمانى كه شاه تصميم گرفت مركز تحقيقات هستهاى اميرآباد تهران را ايجاد كند. در سال 1345، اولين رآكتور هستهاى پنج مگاواتى كه از امريكا خريدارى شده بود آغاز به كار كرد و تا كنون فعاليتش ادامه دارد. اين رآكتور به طور منظم مورد بازرسى آژانس بينالمللى انرژى اتمى قرار دارد و از موادى كه 93 درصد آن اورانيوم غنى شده است استفاده مىكند و مىتواند براى تهيه برخى انواع سلاحهاى هستهاى مورد استفاده قرار گيرد. در سال 1352 سازمان انرژى اتمى تشكيل شد و سريعاً براى احداث مجتمعهاى قدرت هستهاى وارد مذاكره شد. حكومت شاه قراردادهاى ده ساله قابل تمديد جهت تهيه سوخت هستهاى در سال 1353 با امريكا و در سال 1355 با آلمان و در سال 1356 با فرانسه امضاء كرد. در سرمايهگذارى فرامرزى شاه قراردادى با فرانسه امضاء كرده بود كه به موجب آن ده درصد از سهام مجتمع غنىسازى اورانيوم را به نام »ارديف« كه در حال سوخت در منطقه »تربكستين« در فرانسه بود، خريدارى كرد. اين مجتمع بخشى از يك كنسرسيوم فرانسوى، بلژيكى، اسپانيايى، ايتاليايى بود. طبق اين موافقتنامه ايران مىتوانست به فنّآورى غنىسازى »ارديف« دسترسى يابد.
برنامههاى بلندپروازانه ايران اين بود كه به موجب آن شبكهاى از 23 رآكتور هستهاى مىبايست تا پيش از نيمه 1370 در سراسر ايران به كار گرفته مىشدند. حكومت شاه تا پيش از سقوط در سال 1357 شش رآكتور تحت قرارداد داشت و در حال تلاش بود تا 12 مجتمع قدرت هستهاى از آلمان، فرانسه و امريكا خريدارى كند. ساخت دو مجتمع قدرت هستهاى توسط آلمان با قدرت 1300 مگاوات در بوشهر به ميزان 60 تا 75 درصد تكميل شده بود و اقداماتى براى آمادهسازى جايگاه دو مجتمع قدرت هستهاى 935 مگاواتى توسط فرانسه در منطقه »دارخوين« كه شركت »فراماتوم« امور آن را به عهده داشت آغاز شده بود. همزمان با اين اقدامات، پيشبينىهايى براى اعزام دانشجو به كشورهاى صاحب دانش هستهاى مثل فرانسه، آلمان، انگليس، امريكا و هند هم شده بود و چون ايران پيمان منع گسترش سلاح هستهاى را امضاء كرده بود، تدابير امنيت هستهاى را مدنظر داشت گرچه برخى از امريكايىها معتقدند شاه برنامه تحقيقات سلاحهاى سطح پايين را آغاز كرده بود و مركز تحقيقات هستهاى اميرآباد محور اصلى اين برنامه بود. اين اقدام تحقيقاتى شامل مطالعات طرحهاى تسليحاتى و بازيافت پلوتونيوم از سوخت مصرف شده رآكتور مىشد. اقدام مزبور هم چنين با يك برنامه غنىسازى ليزرى كه در سال 1354 آغاز شد مرتبط بود كه در نهايت تبديل به يك مشكل پيچيده و اقدامى غيرقانونى سطح بالا براى كسب فنآورى تفكيك ليزرى از امريكا شد. اين اقدام كه به نظر مىرسيد هيچ موفقيتى نداشته است از سال 1355 تا زمان سقوط شاه ادامه يافت و در سال 1356 چهار ليزر با فعاليت حساس ميكرون 16 به ايران فرستاده شد. ايران در عين حال راههاى ديگرى براى دستيابى به پلوتونيوم را مورد بررسى قرار داد و براى استفاده از اورانيوم غنى شده يك تلاش سرّى تحقيقاتى براى عملآورى را آغاز كرد و بعداً گروه كوچكى را براى طراحى سلاحهاى هستهاى تشكيل داد. ايران در سال 1355 يك قرارداد محرمانه سنگينى براى خريد مواد مورد نياز با افريقاى جنوبى امضاء كرد. هم چنين كوشش كرد تا 26/2 كيلوگرم اورانيوم غنى شده سطح بالا از امريكا خريدارى كند ولى تقاضاى خريد مزبور بعد از سقوط شاه به حالت تعليق درآمد.
نكته قابل توجه آن است كه در زمان شاه در اوضاع و احوال پيچيده واپسين مرحله جنگ سرد كه ايران اصلىترين شريك استراتژيك ايالات متحده در مرزهاى جنوبى اتحاد شوروى بود، مقامات امريكايى نه تنها هيچ اعتراضى به برنامه تحقيقات هستهاى كه به قصد ساخت سلاحهاى هستهاى طراحى شده بود، نداشت بلكه بدون شك مشوّق و حامى اصلى اجراى آن بود. بعد از سقوط شاه، نظام جديد اسلامى بسيارى از برنامههاى هستهاى را تعطيل كرد. قراردادهاى موجود بين ايران، فرانسه، آلمان و امريكا را پايان داد و در ماه مارس 1979 درخواست شركت »KWU« در آلمان براى ادامه فعاليت در پرژوههاى رآكتور بوشهر را ردّ كرد در نتيجه اين شركت جايگاههاى رآكتور مزبور را در اواخر آگوست 1979 به ايران تحويل داد و ايران نيز همه موافقتنامههاى قبلى خود با اين شركت را در اواخر نوامبر 1979 فسخ كرد.
در مورد اين كه چرا دولت جمهورى اسلامى برنامههاى هستهاى خود را متوقف كرد، دلائل زيادى وجود دارد؛ اما مهمتر از همه مخالفت دولت اسلامى با هرگونه نفوذ غربىها از جمله در برنامههاى هستهاى بود و از طرفى دولت به سودمندى نيروى هستهاى در آن شرايط اعتقاد نداشت و مىكوشيد منابع را صرف حوزههاى ديگرى كند كه بيشتر با آرمانهاى انقلاب اسلامى همخوانى داشتند. گفته مىشود سازمان انرژى اتمى ايران »AEOI« قبل از انقلاب بيش از 2500 دانشمند را به خدمت گرفته بود كه با توقف برنامه هستهاى تعداد اينها به شدت كاهش يافت.
چند سال بعد از انقلاب اسلامى زمانى كه رژيم صدام با حمايت غرب جنگ خانمانسوزى را به ايران تحميل كرد و با تسليحات مدرن اعطايى ابرقدرتهاى شرق و غرب، كشور را در فشار قرار داد و از طرفى ايران با ممنوعيت فروش تسليحاتى و تحريم همه جانبه امريكا مواجه بود در كنار همه اينها جنگ روانى و به هم خوردن موازنه قوا در منطقه موقعيت مخاطرهآميزى را فراروى ايران قرار داده بود. قدرتهاى هستهاى چون شوروى، پاكستان، اسرائيل و مهمتر از همه حضور قدرتمند هوايى و دريايى امريكا در منطقه خليج فارس همگى در همسايگى ايران قرار داشتند در چنين شرايطى تحليل استراتژيك ايران او را به فكر احياى برنامه هستهاى و توجه به سلاحهاى پيشرفته و بازدارنده سوق داد و حفظ انقلاب اسلامى در چنين شرايطى وابسته به برقرارى توازن قوا تصور مىشد. بر اين اساس دولت منابع مالى جديدى به گروههاى تحقيقاتى كه در رآكتور »مركز تحقيقات هستهاى اميرآباد« تهران مشغول بودند اختصاص داد. اين رويكرد در گزارش »آژانس بينالمللى انرژى اتمى« در سال 1382 وارد شده است:
»ايران در نيمه 1980 متخصصين و تجهيزات هستهاى را از مركز تحقيقات هستهاى اميرآباد به يك مجتمع تحقيقات سلاحهاى هستهاى نزديك اصفهان منتقل كرد و بعد در سال 1984 يك مركز تحقيقات هستهاى جديد با كمك فرانسه در دانشگاه اصفهان تشكيل داد و گزارش اين مركز جديد هيچگاه به آژانس انرژى اتمى اطلاع داده نشد تا آن كه در سال 1992 وقتى كه آژانس اجازه يافته بود از شش جايگاه فعاليت هستهاى ايران كه گزارشهاى موجود حاكى از فعاليتهاى مرتبط با سلاحهاى هستهاى ايران در آنها بود، بازرسى سريعى انجام دهد و از وجود مركز تحقيقات و فعاليتهاى هستهاى در اصفهان آگاه شد.«
ايران و كاربردهاى انرژى هستهاى
از آغاز به وجود آمدن انرژى هستهاى كاربردهاى مختلفى براى آن وجود داشت اما آنچه اين ماده مهم را در معرض توجه و حساسيت قرار داده است كاربردهاى نظامى آن است كه از قدرت تخريبى بسيار بالايى برخوردار است. امروزه داشتن اين ابزار از جهت نظامى از جهات بازدارندگى، پرستيژ بينالمللى و موازنه قوا در مناطق مختلف از اهميت بالايى برخوردار است. معالوصف مقايسه كاربردهاى غيرنظامى آن با ساير منابع فسيلى و انرژىهاى طبيعى، همه كشورها را ترغيب مىكند كه به سوى توليد اين انرژى روى آورند. در ايران اين انديشه از سال 1335 با تصويب قانون آن در مجلس شوراى ملى به وجود آمد و احتمالاً از آغاز كاربردهاى دوگانه در ذهن طراحان آن وجود داشت. موقعيت ايران كه در مرزهاى جنوبى اتحاد شوروى قرار داشت و از قدرت هستهاى برخوردار بود، شريك استراتژيك ايران يعنى ايالات متحده را وامىداشت كه متحد خود را در مقابل شوروى تجهيز نمايد همانطورى كه اسرائيل را مجهز نمود. به هر حال در كنار اين ايده نظامى كاربردهاى صلحآميز ديگرى نيز مطرح بود كه به اجمال به موارد مهم آن اشاره مىكنيم:
1. كاربرد انرژى اتمى در توليد برق
از اهداف اعلام شده ايران همواره توليد برق هستهاى محوريت داشته است و در طول چهار دهه گذشته با توجه به روند رو به رشد توسعه اجتماعى و اقتصادى در ايران استراتژى بهرهبردارى از منابع فسيلى از دو عامل محدودكننده متأثر شده است: از يك طرف ارتقاى سطح زندگى و برنامههاى بهبود شاخصهاى اقتصادى نيازمند تأمين روند تقاضاى صعودى انرژى در كليه بخشهاى خانگى و صنعتى داخلى مىباشد و از طرفى اقتصاد ملى وابسته به درآمدهاى نفتى است كه رهايى از اين دو عامل متضاد، مستلزم ايجاد يك استراتژى درازمدت و تجديد نظر در روند استفاده بىرويه از منابع فسيلى مدنظر بوده است؛ زيرا اين منابع محدود بوده و متعلق به نسلهاى آتى كشور نيز مىباشند و از طرفى استفاده از آنها در صنايع تبديلى نظير پتروشيمى در قياس با انرژى هستهاى ارزش كمترى براى كشور در پى دارند در حالى كه هزينه آن بالا است و مصرف اين منابع در داخل كشور به عنوان سوخت به شدت ارز حاصل از صادرات نفت و گاز طبيعى را تحتالشعاع خود قرار داده است.
در صورت ادامه اين روند تا چند دهه ديگر ايران به عنوان يكى از واردكنندگان نفت خام و برخى از فرآوردههاى مرتبط با آن خواهد شد. از طرفى دولت يارانههاى پنهان زيادى بابت مصرف سوخت در داخل كشور مىپردازد كه هزينههاى توليد و توزيع اين فرآوردههاى سوختى نيز تأمين نمىگردد. بنابراين اتكا سيستم عرضه انرژى كشور به سوختهاى فسيلى را غيرمنطقى ساخته و استفاده كشور از تكنولوژىهاى جديد از جمله تكنولوژى هستهاى را در مقام مقايسه با سوختهاى فسيلى، رقابتى مىسازد.
به منظور تعيين سهم بهينه انواع نيروگاهها براى تأمين انرژى الكتريكى مورد نياز كشور طى 20 سال آينده، نتايج استفاده از مدل برنامهريزى »KASP« كه معروفترين و كاربردىترين مدل بهينهسازى سيستم عرضه انرژى الكتريكى است نشان مىدهد كه تا سال 1410 شمسى در سناريوى رشد متوسط حدود 7000 مگاوات و در سناريوى رشد بالاى كليه شاخصههاى اقتصادى كشور سهم برق هستهاى معادل 10/000 مگاوات خواهد بود. از اينرو جمهورى اسلامى ايران سناريوى رشد متوسط مؤلفههاى اقتصادى كشور و ساخت 6000 مگاوات برق هستهاى علاوه بر نيروگاه در دست ساخت بوشهر (1000 مگاوات) را به عنوان برنامه اصلى توسعه نيروگاههاى هستهاى كشور تعيين نموده است در صورتى كه تا بيست سال آينده توليد 7000 مگاواتى محقق شود ميزان 190 ميليون بشكه نفت خام در مصارف نيروگاهى كشور صرفهجويى شده است كه ارزش اقتصادى آن بيش از پنج ميليارد دلار در سال برآورد مىشود.
2. كاربرد انرژى هستهاى در بخش صنايع
در اين بخش مىتوان از موارد ذيل ياد كرد:
- تهيه و توليد چشمههاى پرتوزايى كبالت براى مصارف صنعتى
- توليد چشمههاى ايربديم براى كاربردهاى صنعتى و بررسى جوشكارى در لولههاى نفت و گاز
- توليد چشمههاى پرتوزا براى كاربردهاى صنعتى مانند سيستمهاى سطحسنجى، ضخامتسنجى و...
- بررسى كورههاى مذاب شيشهسازى جهت تعيين اشكالات آنها
- نشتيابى در لولههاى انتقال نفت با استفاده از تكنيكهاى هستهاى.
3. كاربرد در بخش صنايع غذايى و كشاورزى
جهت اختصار به موارد ذيل مىتوان اشاره كرد:
- جلوگيرى از جوانه زدن محصولات غذايى
- كنترل و از بين بردن حشرات
- به تأخير انداختن زمان رسيدگى به محصولات غذايى
- افزايش زمان نگهدارى
- كاهش ميزان آلودگى ميكروبى
- از بين بردن ويروسها
- طرحهاى باردهى و جهش گياهانى چون گندم، برنج و پنبه.
4. كاربرد تكنيكهاى هستهاى در مديريت منابع آب
بهبود دسترسى به منابع آب، به عنوان يكى از زمينههاى بسيار مهم در توسعه شناخته شده است. تكنيكهاى هستهاى براى شناسايى حوزههاى آبخيز زيرزمينى، هدايت آبهاى سطحى و زيرزمينى، كشف و كنترل آلودگى نشت و ايمنى سدها به كار مىروند، شيرين كردن آب شور و....
5. كاربرد انرژى هستهاى در بخش پزشكى و بهداشتى
به مصاديق ذيل از كاربرد انرژى اتمى مىتوان اشاره كرد:
- تهيه و توليد راديو داروى يد - 131 جهت تشخيص بيمارىهاى تيروئيد و درمان آنها
- تهيه و توليد كيتهاى راديو دارويى
- كنترل كيفى راديو داروهاى خوراكى و تزريقى براى تشخيص و درمان بيمارىها
- تهيه و توليد كيتهاى هورمونى
- تشخيص و پيگيرى درمان سرطان پروستات، كولون، پانكراس، روده كوچك و...
- شناخت محل تومورهاى سرطانى و بررسى تومورهاى مغزى، سينه و...
- تصويرگيرى بيمارىهاى قلبى، تشخيص عفونتها و التهاب مفصلى
- تشخيص كمخونى يا سندرم اختلال در جذب ويتامين B12
- توليد دزيمترهاى جيبى و محيطى
- استربليزاسيون لوازم پزشكى يك بار مصرف
6. كاربرد در بخش دامپزشكى و دامپرورى
برخى از مصاديق آن:
- نقش تكنيكهاى هستهاى در پيشگيرى، كنترل و تشخيص بيمارىهاى دامى
- نقش تكنيكهاى هستهاى در توليد دام
- نقش تكنيكهاى هستهاى در تغذيه دام
- نقش تكنيكهاى هستهاى در بهداشت و ايمنى محصولات دامى و خوراك دام.
آنچه بيان شد بخشى از مهمترين كاربردهاى انرژى هستهاى است.
ايران و آژانس بينالمللى انرژى اتمى
آشنايى كه در طول جنگ دوم جهانى از كاربرد سلاح هستهاى به وجود آمد، رويكرد تازهاى را فراروى بازيگران اصلى روابط بينالملل قرار داد آزمايش موفقيتآميز امريكا در طول جنگ و سپس آزمايش اولين بمب اتمى روسيه در سال 1949 جهان را وارد چالش جديدى نمود. در سال 1953 آيزنهاور رئيس جمهور امريكا پيشنهاد استفاده از نيروى هستهاى براى مقاصد صلح جويانه را به سازمان ملل ارائه داد و به دنبال آن مذاكراتى براى ايجاد »آژانس بينالمللى انرژى اتمى« انجام گرفت و عملاً در سال 1957 اين آژانس بوجود آمد. عمدهترين هدف آن كمك به كشورهاى عضو براى استفاده صلحآميز از نيروى اتمى نظير توليد برق و ساير مصارف صنعتى و كشاورزى بود. اين سازمان در واقع مأموريت يافت تا نقش واسطه براى انتقال كمك به خدمات انتقال مواد، تجهيزات و تسهيلات اتمى از يك كشور عضو آژانس به كشورهايى كه فاقد اين تكنولوژى هستند پيشبينى شده است و تشويق به مبادله اطلاعات و مبادله دانشمندان از وظايف اين آژانس بود. ايران در سال 1968 به عضويت آژانس درآمد و در سال 1970 آن را به تصويب رساند و 26 سال بعد در سال 1374 مجدداً بر تصويب آن تأكيد كرد ولى آنچه از اين تصويب و عضويت نصيب ايران شده است تنها ايجاد موانع و مشكلات بوده است. علاوه بر اصل عضويت ايران، وضعيت دو معاهده داخلى آژانس يعنى NPT (معاهده منع گسترش سلاحهاى هستهاى) و پروتكل الحاقى و رابطه ايران با آن دو نيز حائز اهميت است كه در ذيل به اين دو اشاره مىشود:
الف) معاهده NPT:
NPT حاصل توافق امريكا و انگليس از يك سو و شوروى از سوى ديگر، بود، هدف عمده منع گسترش افقى تسليحات هستهاى بود و براساس آن جهان به دو بخش: كشورهاى داراى سلاح هستهاى و كشورهاى فاقد سلاح هستهاى تقسيم مىشد به اين صورت كه كشورهايى كه قبل از ژانويه 1967 ادوات هستهاى انفجارى را منفجر كردهاند در گروه اول و بقيه جهان و لو داراى سلاح هستهاى هم باشند (نظير هند و پاكستان) داخل در گروه دوم هستند. در ماده 3 و 2 اين معاهده از اين كشورهاى فاقد سلاح هستهاى مىخواهد كه به دنبال كسب آن نباشند و با آژانس موافقتنامهاى را مبنى بر تحت نظر قراردادن تأسيسات هستهاى خود امضاء كنند به اين سيستم نظارتى »پادمان« اطلاق مىشود.
در ماده NPT 4 مقرر مىدارد كه مفاد معاهده به گونهاى تفسير نخواهد شد كه به حقوق اعضاى آن در توسعه تحقيقات، توليد و استفاده از انرژى هستهاى براى مقاصد صلحآميز لطمه وارد سازد و همه دولتهاى عضو بايد تسهيلات مبادله صلحآميز را فراهم آورند. ايران در همان ابتدا معاهده را امضاء كرد و در سال 1970 آن را به تصويب رساند و پنج سال قبل از انقلاب اسلامى (1974) نيز با انعقاد موافقتنامه دوجانبهاى با آژانس به موجب ماده NPT 3 نظام پادمان هستهاى بر فعاليتهاى هستهاى خود را پذيرفت كه اين موافقت نامه در قالب سند شماره INFICIRC/214 و براساس سند نمونه INFICPC/153 آمده است بنابراين ايران نه تنها NPT بلكه تمامى معاهدات بينالمللى الزامآور در زمينه عدم اشاعه سلاحهاى كشتارجمعى را امضا و تصويب نموده است، از قبيل كنوانسيون منع سلاحهاى ميكروبى، كنواسيون منع سلاحهاى شيميايى و امضاى معاهده منع جامع آزمايشهاى هستهاى.
اما از حق مسلم خود كه در ماده NPT 4 پيش بينى شده است يعنى حق استفاده صلحجويانه از انرژى اتمى محروم گرديده است و در يك ارزيابى مىتوان اين معاهده را در موارد ذيل نقد كرد:
1. NPT پيمانى تبعيضآميز بود كه كشورها را به دو دسته تقسيم مىكند با تمديد نامحدود آن در سال 1995 اين تبعيض براى هميشه جنبه قانونى پيدا كرده است.
2. NPT در دستيابى به هدف عمده خود كه همانا جلوگيرى از تكثير سلاحهاى هستهاى است موفق نبوده و دارندگان جنگ افزارهاى هستهاى برخلاف تعهداتشان به تكثير اين سلاحها در ميان اقمار و همپيمانان خود پرداختهاند.
3. كشورهاى هستهاى به تعهد خود كه همانا رسيدن به خلع سلاح كامل و عمومى است عمل نكردهاند.
4. NPT به ابزارى براى كنترل كشورهاى جهان سوم و منع آنها از دستيابى به تكنولوژى هستهاى مبدل شده است.
و بعد از انقلاب اسلامى همه اين آثار منفى متوجه ايران شده است و عضويت تنها پيامدهاى منفى و مخاطرهآميز براى كشور داشته است.
ب) پروتكل الحاقى
ضعف پادمانهاى هستهاى آژانس زمانى روشن شد كه بعد از جنگ عراق و نيروهاى چند مليتى در سال 1991 به عدم كشف برنامه هستهاى مخفى عراق منجر شد و همچنين فعاليتهاى مشكوك هستهاى كرهشمالى كه مورد توجه جهانى قرار گرفت اين مسائل سبب شد كه امريكا و گروه غرب با استفاده از اين بهانه به فكر تجديدنظر جدى در مكانيسم نظارتى و پادمان هستهاى آژانس و NPT بيفتند و در نتيجه ضرورت اصلاح و تقويت نظارت بر فعاليتهاى هستهاى دولتهاى فاقد صلاح هستهاى را مطرح سازند آنها استدلال مىكردند كه رژيم پارلمانى گرچه در نظارت بر فعاليتهاى اظهار شده عراق مؤثر بوده است. ولى در كشف فعاليتهاى اظهار نشده اين كشور موفق نبوده است. از اين رو پس از تصميم شوراى حكام آژانس در سال 1993 در خصوص تقويت سيستم نظارتى NPT پروتكل 93+2 تهيه و تنظيم و در سال 1997 به تصويب اين شورا رسيد. پروتكل چند نكته اصلى دارد:
1 - پروتكل براى كشورهاى عضو طراحى شده است كه موافقتنامه بازرسى و نظارت را با آژانس امضا كردهاند يعنى فقط كشورهاى غير هستهاى در مورد كشورهاى هستهاى نيز فقط آن بخشهايى را كه به صورت داوطلبانه بپذيرند قابل اجرا خواهد بود.
2- پروتكل، داوطلبانه است و نه اجبارى و تاكنون نيز از 187 كشور عضو NPT فقط 35 كشور آن را تصويب كردهاند. 3 - هدف اصلى نظارت بر فعاليتهاى هستهاى دول فاقد سلاح هستهاى عضو مىباشد همه مفاد و مقررات 93+2 نيز براى رسيدن به اين هدف تدوين شده است. گردآورى اطلاعات جامع در خصوص فعاليتهاى هستهاى دول فاقد سلاح هستهاى و دسترسى به مكانها و سايتهاى مختلف اين كشورها و بازرسى از آنها ،اساس پروتكل را تشكيل مىدهد اين پروتكل به گونهاى طراحى شده است كه بتواند اطلاعات بيشترى كسب و دسترسى گستردهترى به محل فعاليتهاى هستهاى و حتى غير هستهاى دولتها داشته باشد.
4 - بر طبق مفاد پروتكل، كليه فعاليتهاى هستهاى و تحقيقاتى مرتبط بايد به آژانس اطلاع داده شود تا آنجا كه شرح فعاليتها و هويت متخصصان و نهادهاى انجام دهنده فعاليتهاى مرتبط را براى رفع سوء تفاهم و ابهامات نيز به آژانس بايد ارائه داد.
5 - دسترسى به اماكن طبق پروتكل بسيار گسترده است بطورى كه مىتواند شامل اماكنى باشد كه در آنها نه مورد هستهاى وجود دارد و نه فعاليتهاى هستهاى صورت مىگيرد و حتى تأسيسات راكد و هر مكانى را كه آژانس لازم بداند، چه اظهار شده و چه اظهار نشده باشد در بر مىگيرد.
ايران و پروتكل الحاقى
اگر چه ايران در امضاء معاهدات بينالمللى همواره چه در رژيم گذشته و چه در دوران جمهورى اسلامى جزء پيشگامان بوده است اما رابطه آن با پروتكل الحاقى از حالت عادى خارج شده است و موضوع رابطه ايران با يك سازمان بينالمللى نيست بلكه اساساً يك موضوع »امنيتى« است كه توسط امريكا تعقيب و پيگيرى مىشود تا از طريق آن به فعاليتهاى صلح آميز ايران جنبه امنيتى بدهد و به بهانه آن دست به اقدامات ديگرى بزند. امريكا در استراتژى مقابله خود با ايران به دنبال ابزارهاى قانونى و حقوقى بينالمللى براى اثبات اتهامات مبنى بر تعقيب برنامه دستيابى به سلاحهاى كشتار جمعى و تسليحات اتمى است.
امريكا سرمست از پيروزى در افغانستان و عراق با استراتژى پيروزى بدون جنگ و با ابزار مبارزه با تروريسم و سلاحهاى كشتار جمعى بىتوجه به نظر سازمان ملل و افكار عمومى در جهان حجم اتهامات خود به ايران را افزايش مىدهد. ظاهر قضيه اين است كه امريكا مىكوشد ايران را براى پيوستن به پروتكل الحاقى و اعمال نظارت هر چه بيشتر بر فعاليتهاى هستهاى زير فشار بگذارد و به نوعى در صدد تغيير رفتار ايران است. اما به خوبى مىتوان به هدف امريكا پى برد كه او از اين استراتژى به »تغيير حكومت« مىخواهد برسد. در اين استراتژى آژانس بينالمللى انرژى اتمى واتحاديه اروپا به دنبال فشارهاى امريكا با اين كشور همراه شدهاند همانطورى كه در مورد عراق چنين اتفاقى افتاد. بنابراين برخى معتقدند اگر چه پيوستن ايران ممكن است آژانس و اتحاديه اروپا را از همراهى با امريكا جداكند اما قطعاً سبب پايان گرفتن اتهامات و فشارها و تهديدات امريكا عليه ايران نخواهد شد. همانطورى كه رئيسجمهور امريكا اعلام كرد كه تصويب پروتكل الحاقى توسط ايران مشكل را حل نخواهد كرد.
نكته بسيار اساسى اين است كه با پيوستن به پروتكل الحاقى حجم وسيعى از اطلاعات مرتبط و غير مرتبط با فعاليتهاى هستهاى به سمت آژانس سرازير مىشود و احتمال سوء استفاده دشمنان كشور از اين اطلاعات وجود دارد و در پروتكل هم هيچ سازوكارى براى حفاظت از اطلاعات محرمانه از سوى بازرسان تضمين نشده است.
با اين وضعيت در حقيقت پذيرش پروتكل لااقل براى كشورى مانند ايران به معناى واگذارى بخشى از حاكميت خود به يك سازمان بينالمللى است كه اساس كار آن بر مبناى تبعيض بين كشورها قرار دارد. بازرسىهاى پيشبينى شده در پروتكل بسيار گسترده و شديدتر از بازرسىهاى مقرر در كنوانسيون منع سلاحهاى شيمايى است. هم آژانس بطور نامحدود اختيار بازرسى دارد و هم كشورها مكلفاند همه اطلاعات را در اختيارشان قرار دهند. زيرا بازرسى حق آژانس است. در چنين شرايطى اگر آژانس به وظايف متقابل خود در كمك به كشورها براى دستيابى به انرژى هستهاى صلحآميز عمل كند، براى كشورهايى كه قصد دستيابى به سلاح هستهاى غير مجاز ندارند، مفيد خواهد بود اما براى كشورى مثل ايران كه دشمنان آن حتى دستيابى به انرژى هستهاى الكتريسته را هم مجاز نمىدانند الحاق به پروتكل تنها براى اين كشور محدوديت و مشكل مىآفريند، امنيت ملى و استقلال كشور دچار تزلزل مىشود و دشمنان انقلاب به راحتى به همه اطلاعات سرّى دست مىيابند، دسترسى نامحدود به كاركنان و متخصصان تأسيسات نظامى و تكنولوژى هستهاى و ايجاد بحران جاسوسى در مراكز هستهاى خطرى است كه همه توان كشور را فرسايشى مىكند از طرفى چون طبق پروتكل خواسته آژانس بر طبق اعضاى قدرتمند شوراى حكام حد يقف ندارد براى ايران پذيرش همه خواستهها امكانپذير نيست و با غرور ملى و انقلابى سازگارى ندارد بنابراين توافق و پيوستن به پروتكل بسيار شكننده است و در صورت خروج از آن نيز كشور دچار بحران مىشود و بازگشت به نقطه صفرى است با اين تفاوت كه حجم گستردهاى از اطلاعات در دست دشمن قرار گرفته است. در مقابل برخى با پيوستن كشور به پروتكل موافق و خوشبين هستند و معتقدند از فرصت بدست آمده مىتوان در دراز مدت به سمت دستيابى به سلاح هستهاى بود از طرفى در شرايط فعلى استقلال و امنيت كشور تأمين مىشود و اتحاد شوم دشمنان بويژه امريكا و اروپا به هم مىخورد و نقش سازنده رهبرى جهان اسلام را مىتوان تعقيب كرد.
ايران ؛ بحران امنيت و تسليحات هستهاى:
تحليل بحران هستهاى عراق، ليبى، كره شمالى در يكسال اخير مىتواند در فهم موقعيت هستهاى ايران مفيد باشد. اگر چه بحران هستهاى ايران معلول شرايط سياسى ناشى از آرمانهاى انقلاب اسلامى است كه در چالش با دنياى غرب به ويژه امريكا به وجود آمده است و به هيچ وجه محصول يك پروژه فنى و كارشناسى نيست. بنابراين از اين منظر ايران در محاصره قدرتهاى هستهاى قرار گرفته است و اهداف نهايى امريكا در جنگ و اشغال عراق متوجه اين مهم بود كه ايران در حلقه محاصره امريكا قرار گيرد كه اكنون در جمهورىهاى سابق شوروى در آسياى ميانه، افغانستان، پاكستان و در خليج فارس در مرزهاى ايران و حتى در قفقاز نيروى نظامى دارد. مردم ايران تجربه هشت سال جنگ تحميلى عراق را به ياد دارند، ارتش صدام كه در آن زمان متحد غرب بود از سلاحهاى شيميايى استفاده كرد و برترى عراق در تمامى زمينههاى تسليحات مدرن و حمايت پرحجم تبليغات غرب، سبب شد تا جمهورى اسلامى ايران در مقاومت خود بهاى فوق العاده سنگين جانى و مالى پرداخت كند و آن دوران براى ايرانيان به قدرى سخت و گران تمام شد كه به هيچوجه حاضر به تجديد آن نيستند و به همين دليل است كه به رغم اختلافات فكرى، سياسى و جناحى نوعى اجماع نظر وجود دارد كه در مقابل فشار غرب در خصوص انرژى هستهاى بايد مقاومت كرد از ديد رهبران ايران خطرات مناقشه از بين نرفته است. اشغال عراق و بحرانهايى كه به دنبال آن به وجود آمده مىتواند ايران را در مخاطره جدى قرار دهد و عواقب غيرقابل پيشبينى داشته باشد. استقلالطلبى و خود مختارى كردهاى عراق و تأثير آن بر كردستان ايران از يك طرف و نابسامانى در افغانستان و تهديدات آشكار اسرائيل و امريكا همگى ايران را در موقعيت امنيتى قرار داده است و حقيقت آن است كه مواجهه با اسرائيل كه خود يك قدرت هستهاى با 250 كلاهك از نوع پيشرفته كه مىتواند تمام جهان را نابود سازد و از قيد و بند عضويت در آژانس انرژى هستهاى نيز آزاد است و هيچگاه هم مورد پرسش ابرقدرتها واقع نمىشود و توازن قوا را به نفع خود در منطقه بهم زده است. حقيقت اين است كه اسرائيل در صورتى كه اوضاع و احوال را مساعد ببيند ترديدى نخواهد كرد كه - تأسيسات هستهاى ايران را نابود كند چنانكه »مناخيم بگين« در سال 1981 راكتور هستهاى عراق را نابود كرد بنابراين آسيبپذيرى ايران نمىتواند با آسيبپذيرى قلمرو اسرائيل به دليل كوچكى مساحت آن جبران شود در چنين شرايطى ايران براى حفظ امنيت خود چارهاى ندارد كه يا از طرق مختلف اسرائيل را وادار به پيوستن به پيماننامه NPT و پروتكل الحاقى 93+2 نمايد.و يا اينكه ابراز لازم جهت برقرارى توازن قوا را فراهم آورد »پروفسور هاليدى« استاد روابط بينالملل دانشگاه لندن در اين باره مىگويد:
»در شرايطى كه اسرائيل، پاكستان، سوريه و هند جنگافزار هستهاى دارند چرا نبايد ايران از آن بهرهمند باشد. ايران از همه جهات در داشتن سلاح هستهاى محق است«
از اين روست كه تنها ظرفيت بازدارندگى هستهاى مىتواند ايران را مصون نمايد و اسرائيل را متوقف كند و طبيعى است چنانچه آژانس بينالمللى انرژى اتمى بخواهد تحت تأثير فشارهاى لابى صهيونيستى از فعاليت غير قانونى اسرائيل چشمپوشى كند و تأسيسات اتمى اين رژيم را مورد بازرسى قرار ندهد جهان و منطقه در آينده با يك مسابقه تسليحات خطرناكى روبرو خواهد شد كه تبعات آن بيش از همه گريبانگير غرب و جوامع تصميم گيرنده جهانى خواهد شد. »اريك ماركوارت« چالش امنيتى ايران را چنين بيان مىكند تغييرات ژئوپلتيك منطقه و در مرزهاى ايران سايه ناامنى مداومى را دامن زده است. جنگ داخلى افغانستان كه به پيروزى افراطىترين گروه وهابى مسلك ضدايرانى منجر شد كه در نهايت هم در سال 2001 توسط امريكا سرنگون شد، در هر دو شرايط ايران از ناحيه مرزهاى شرقى احساس ناامنى مىكرد. و با اشغال افغانستان ايران در حقيقت هم مرز دشمن پيروز خود يعنى امريكا شد، مرزهاى غربى ايران در طول 25 سال بعد از انقلاب هيچگاه امنيت نداشتهاند علاوه بر جنگ 8 ساله، تهديدات بعد از جنگ و نقض مداوم آتش بس توسط صدام وجود داشت و در طى دو جنگ خليج فارس اين ناامنى تشديد شد. از زمانى كه امريكا و متحدانش عراق را اشغال كردند. همسايگى آنها وضعيت ناامنى را براى ايران بوجود آورد. در حال حاضر نيروهاى اشغالگر در مرز غربى ايران حضور دارند و ايران در محاصره دشمن بزرگ خود در افغانستان و عراق قرار گرفته است. علاوه بر اين عملياتهاى سازمانهاى جاسوسى امريكا و تبليغات گسترده و پرحجمى كه با هدف تغيير حكومت در ايران انجام مىشود شرايط امنيتى ايران را مخاطرهآميز كرده است. در سالهاى اخير كه نو محافظه كاران رهبرى امريكا را بدست گرفتند و ايران را محور شرارت معرفى كردند به صراحت سرنگونى جمهورى اسلامى ايران را هدف خود قرار دادند. در چنين مواقعى كه ايران در برابر تهديدات خارجى از جمله تهديدات رقباى ديرينه خود يعنى امريكا و اسرائيل قرار گرفته است چه چيزى اين ناامنى را مرتفع و يا تقليل مىدهد؟
از پرسشهايى كه در طول سالهاى پس از جنگ جهانى دوم ذهن محققان و نظريهپردازان مسائل استراتژيك را به خود مشغول كرده است، اينكه چرا كشورها به دنبال تسليحات هستهاى هستند؟ و چه انگيزهاى موجب مىشود تا دولتها به رغم هزينههاى هنگفت توليد و نگهدارى زرادخانه هستهاى، خطر بروز سوانح هستهاى ناخواسته، سوء محاسبات اشتباهات فنى و سوء استفادههاى احتمالى فاجعهآميز باز هم در انديشه دستيابى به تبليغات هستهاى بر مىآيند؟ شايد مهمترين عاملى كه اين ضرورت را براى كشورها ايجاد مىكند »معماى امنيت« است. طرفداران اين نظريه معتقدند نظام بينالملل به دليل هرج و مرج و فقدان يك سازمان فائقه جهانى كه وظيفه برقرارى نظم را بر عهده داشته باشد در رقابت با يكديگر و ناامنى دائمى به سر مىبرد در چنين شرايطى دولتها در جستجوى افزايش قدرت و حداكثر كردن »امنيت« خود بر مىآيند از آنجا كه افزايش امنيت يك كشور به طور خود بخود به تضعيف كشور مقابل منجر مىشود قاعده حكم به روابط آنها به عنوان »بازى با حاصل جمع صفر« شناخته مىشود.
مديريت بحران هستهاى
فشارهاى غرب به ويژه امريكا به بهانه سلاحهاى هستهاى و همراهى آژانس بينالمللى انرژى اتمى، ايران را در وضعيت بحرانى قرارداد اين بحران زمانى تشديد شد كه بعد از اشغال افغانستان و عراق توسط امريكا اين ذهنيت بوجود آمد كه بعد از آنها نوبت اشغال ايران است كه البته اگر شرايط براى امريكايىها مناسب مىبود قطعاً از آن كوتاه نمىآمدند، در چنين شرايطى پرونده هستهاى ايران بحرانى شد و بازرسان آژانس خبر از مخفىكارى و وجود سرنخهايى از اورانيوم غنى شده و زمينههاى تسليحات هستهاى مىدادند، دو قطعنامه شوراى حكام آژانس عليه ايران، بحران بىسابقهاى را در ايران بوجود آورد فشار غيرمتعارف و خلاف مقررات آژانس براى پذيرش پروتكل الحاقى و منع استفاده صلحجويانه از انرژى هستهاى كشور را در دوراهى سختى قرارداده بود كه يا از آژانس خارج شود و يا تن به همه فشارها بدهد اما در اين شرايط سخت تصميمگيرى به نظر مىرسد پروسه عاقلانهاى طى شد و نظام اسلامى تا حدودى از بحران خارج گرديد به جهت اختصار به مواردى از مديريت خروج از بحران اشاره مىشود:
1. در حالى كه فشار جنگ روانى عليه ايران همه بنگاههاى خبرى دنيا را بخود مشغول كرده بود، ايران با دعوت از دبيركل آژانس محمدالبرادعى و فراخوانى همزمان وزراى خارجه سه كشور اروپايى و همينطور رايزنىهاى پردامنه كارشناسى و ديپلماتيك علاوه بر اينكه وحدت جهان غرب در مقابل ايران را به هم زد، استفاده قلدر مأبانه امريكا از زور درفرآيندهاى بينالمللى و يكجانبهگرايى او را با منطق گفتوگوى چندجانبهگرايى با مشكل مواجه ساخت و اروپا را در مقابل امريكا قرارداد.
2. امريكا تلاش كرد تا با تمسك به قطعنامه اول كه در شهريورماه توسط شوراى حكام صادر شده بود ايران را تهديد به ارجاع موضوع به شوراى امنيت سازمان ملل كند. جمهورى اسلامى ايران از ابتدا قطعنامه مذكور را نپذيرفت و در اين راه بدون اعتنا به ضرب الاجل غيرقانونى آن كه مغاير با متن NPT و ماده 12 اساسنامه آژانس بود، فرصت و بهانه را از امريكا گرفت و پروتكل الحاقى را امضاء كرد.
3. اعتمادسازى و شفافسازى ايران محصول چرخشى بود كه به امضاى پروتكل انجاميد و در نتيجه نه تنها اروپائيان بلكه كشورهاى غيرمتعهد آژانس همگى به نفع ايران رأى دادند و در نتيجه ايران موفق شد اجماعى را كه امريكا و لابىصهيونيسم درصدد بودند تا با استفاده از جنگ روانى به يك اجماع جهانى عليه ايران تبديل كنند. شكست خورد و از اين تاريخ به بعد به جاى آنكه ايران پاسخگو باشد آژانس و اتحاديه اروپايى بودند كه مىبايست به تعهدات خود در مورد انتقال تكنولوژى هستهاى صلحآميز و دو منظوره به ايران عمل كنند و در راستاى خلع سلاح هستهاى خاورميانه كه در بيانيه تهران آمده بود و هدفى جز اسرائيل نداشت، تلاش نمايند.
4. گرچه نفس پاسخ مثبت سه كشور قدرتمند اروپايى و حضور آنها در تهران عليرغم مخالفت امريكا براى ايران پيروزى به حساب مىآمد. اما فراتر از آن در طول 25 سال بعد از انقلاب اسلامى همواره اتحاديه اروپا در سايه تهديدها و فشارهاى امريكا از منافع مشاركت در پروژههاى سطح بالاى فنى نظير تكنولوژى هستهاى در ايران محروم بوده و اينك اعلام آمادگى اروپا براى همكارى در اين زمينه ضمن اعتماد به صلحآميز بودن آن نشانه چرخشى عظيمتر از سوى اروپاست.
5. ايران برحق استفاده صلحآميز خود از انرژى هستهاى مدبرانه دفاع و آن را مورد تأييد و تثبيت نمايندگان جامعه جهانى قرارداد در حالى كه در قطعنامه اين استفاده هم منع شده بود در بيانيه وزراى خارجه سه كشور اروپايى و ايران بر اين حق مسلم تأكيد شد مخالفت ايران با توقف كامل غنىسازى اورانيوم دقيقاً نشانه پايبندى ايران به مفاد اساسى منشور ژنو، متن NPT، اساسنامه آژانس و همچنين مواد 73 و 77 موافقتنامه ايران با آژانس در پذيرش NPT است براين اساس تأكيد ايران بر تعليق داوطلبانه غنىسازى اورانيوم و درج قبول آن در متن مذاكرات و بيانيه پايانى، در صورت تمايل و اعلام ايران به آژانس و حضور بازرسان آن سازمان مجدداً از سر گرفته خواهد شد.
6. توانمندى خروج مسالمتآميز از بحران تهديد و سرنگونى نظام از پيامدهاى مديريت بحران هستهاى بود، مسئولان بالاى نظام به خوبى توانستند مصالح و منافع ملى را در نظر بگيرند و از ميان گزينههاى مختلف بهترين گزينه را در آن شرايط انتخاب نمايند به طورى كه نه تنها از حالت بحرانى كشور را خارج كردند بلكه بحران را به ميدان دشمنان خود منتقل كردند و دشمنان متوجه شدند كه در شرايط بحرانى كه منافع ملى كشور مطرح است همه در كنار هم عليه دشمن بزرگ خود امريكا مقاومت كنند.
7. واقع امر اين است كه پرونده هستهاى ايران در آژانس از جنبه فنى به حوزه سياست كشيده شده است امريكايىها بر مبناى روابط خود با ايران با پرونده برخورد دارند و صفبندىهاى موجود در آژانس كه كشورهاى غيرمتعهد را تماماً در يك طرف و بلوك غرب را در طرف ديگر قرار داد مؤيد اين مسئله است درك درست رهبرى ايران از اين وضعيت موجب شد كه او نيز وارد بازى عرصه سياسى بشود و با تفرقه بين بلوك غرب و گرايش به اروپايىها و حفظ وحدت غيرمتعهدها، آژانس را محل مبارزه با امريكا قرار دهد.
راه خروج از بحران
ديپلماسى هستهاى ايران با هدف خنثىسازى ادعاى ايالات متحده پيرامون انحراف برنامه هستهاى ايران به سود توليد سلاحهاى هستهاى نيز و جلوگيرى از امنيتى شدن فعاليتهاى هستهاى در سطح بينالمللى نه تنها موضوع امكان خروج از معاهده NPT را منتفى ساخت بلكه براى اثبات حسن نيت خود در مورد صلحآميز بودن فعاليتهاى فناورى هستهاى به اروپايىها، پروتكل الحاقى را در چارچوب بيانيه تهران امضاء نمود. علاوه بر اين نيز فرآيند غنىسازى اورانيوم را به صورت داوطلبانه به تعليق درآمد. به نظر مىرسد ديپلماسى ايران هنوز نتوانسته پرونده فعاليت هستهاى خود را به حالت عادى برگرداند. اين ديپلماسى چند مسئله مهم را بايد پيگيرى كند:
1. منتفى ساختن ارجاع پرونده هستهاى ايران به شوراى امنيت سازمان ملل
2. خارج ساختن پرونده هستهاى ايران از دستور كار آژانس
3. حفظ دستاوردهاى فناورى هستهاى در زمينه ادامه غنىسازى اورانيوم و به منظور توليد سوخت هستهاى
4. شكستن تحريم اروپا در ارسال تكنولوژى هستهاى به ايران
كه البته تاكنون در اين زمينه مشكلات زيادى را در سر راه دارد. برخى معتقدند راه برون رفت از »وضعيت بحرانى« در پروند اتخاذ راهبرد »نظم بحرانى« است. اين راهبرد مىتواند محورهاى ذيل را شامل بشود.
الف) هدف جويى كليدى: اين كارويژه در برنامههاى هستهاى ايران عبارت از اين است تمام تلاشها بر تبديل »حق برخوردارى ايران از فناورى صلحآميز هستهاى« به »صلاحيت برخوردارى ايران از فناورى صلحآميز هستهاى« متمركز شود ما به ازاى استمرار همكارى با آژانس، پذيرش ادامه برنامه غنىسازى اورانيوم است درغيراين صورت همكارى با آژانس مطابق با قاعده »هزينه و فايده« نخواهد بود و ادامه »بازرسىهاى ديدارى« از فعاليتهاى هستهاى كشور و قراردادن دستاوردها و پيشرفتهاى صلحآميز كشور زير ذره بين اروپا و امريكا مطابق با منافع ملى نخواهد بود.
ب) انسجام يافتگى: بستر اصلى بسيج انگيزهها و تلاش و سامانه علمى كشور براى پيشبرد فناورى هستهاى آن است كه پشتيبانى افكار عمومى در فعاليتهاى هستهاى به حاشيه رانده نشود و برخوردارى از اين فناورى بومى به مسئله ملى تبديل شود.
ج) ديپلماسى پيشدستانه: ديپلماسى هستهاى ايران بايد خود را از چنبره تعيين ضرب الاجلهاى زنجيرهاى شوراى حكام آژانس و اروپا خارج سازد به نظر مىرسد براى برون رفت از اين وضعيت انفعالى، ديپلماسى هستهاى ايران بايد براساس سه كار ويژه مهم »نظم بحرانى« براى آژانس و اروپا ضرب الاجل متناسب جهت ادامه و يا قطع همكارى تعيين نمايد و به آن عمل كند. (هدف جويى، انسجام يافتگى، تطبيق برمنافع ملى).
د) تطبيق منافع: اين كارويژه به اين معناست كه اروپا بايد در قبال اخذ امتياز ارتقاء بازيگرى و نقش خود در سطح منطقهاى و بينالمللى بواسطه اتخاذ سياست همكارى ايران با طرف اروپايى در ديپلماسى هستهاى، تحريم فناورى هستهاى ايران را لغو كند و تعهد به اجراى ساخت نيروگاههاى برق هستهاى توسط اروپا، راهكار اصلى است. در غيراين صورت ادامه همكارى با اروپا در ديپلماسى هستهاى مطابق با منافع ملى و قاعده »هزينه و فايده« نخواهد بود. و شواهد حاكى از آن است كه قصد امريكا از منتفى نكردن ارجاع پرونده هستهاى ايران به شوراى امنيت سازمان ملل، ارعاب از طريق چماق شوراى امنيت و نمايش تكرار فرايند »عراقيزاسيون« ايران، يعنى قرار گرفتن تحت بازرسىهاى ويژه شوراى امنيت است. بدين ترتيب بستر مناسب براى اروپا جهت ايفاى نقش پليس خوب در توجيد و ترغيب ايران، در عقلائى بودن اتخاذ ديپلماسى همكارى با آژانس و موافقت با استمرار بازرسىهاى »ديدارى« و پذيرش تعهدات جديد در تعليق و نهايتاً توقف فعاليتهاى هستهاى ايران حفظ خواهد شد.
پى نوشتها
1. در سال 1335 مجلس شوراى ملى ايجاد مركز اتمى دانشگاه تهران را تصويب كرد و پنج سال بعد در سال 1340 كلنگ احداث آن به زمين زده شده بود.
2. هرميداس باوند، تاريخ هسته ايران، روزنامه شرق، 1382/7/12.
3. پويا صدارت، قدرت نرمافزارى ايران، همشهرى ديپلماتيك، شماره 12 نيمه دوم ارديبهشت، 1383.
4. دكتر هرميداس باوند مىگويد در اوايل انقلاب چنين مطرح بود كه تمام قراردادهايى كه زمان شاه منعقد شده مغاير با منافع مردم است و اين يك ژست انقلابى شده بود و خيلىها مسابقه لغو كردن قراردادها را دنبال مىكردند. ر.ك: روزنامه شرق، 1382/7/12.
5. پل مارى دولاگورس، لوموند ديپلماتيك، اكتبر 2003، ترجمه حسن گلريز (باشگاه انديشه 1382).
6. گزارش آژانس بينالمللى انرژى اتمى در مورد ايران.
7. جهت آشنايى با تفصيل كاربردهاى صلحآميز انرژى هستهاى. ر.ك: كاظم قريب آبادى »فناورى هستهاى، نيازها و ضرورتها، شبكه خبر دانشجو، 1382/7/5. (باشگاه انديشه، 1382)
8. ر.ك: ويليام ابى من و توماس استافر، آيا ايران سلاح هستهاى مىسازد؟ ترجمه و حيدرضا نعيمى، روزنامه همشهرى 1382/5/4.
9. عبدالله خاتمى فر، اتم در خدمت صلح، روزنامه شرق، 1382/8/28.
10. ر.ك: پاولا آ.دوساتر، استراتژى هستهاى امريكا در برابر ايران، (برگرفته از سايت بازتاب 1383/2/2).
11. على اكبر صالحى، دستاوردهاى ايران در مناقشه هستهاى، روزنامه همشهرى، 1382/8/14.
12. ر.ك: حشمت الله فلاحت، روابط بينالملل از واقعيت تا حقيقت، خبرگزارى فارس 1383/3/4
13. محمد باقر خرمشاد، بحرانسازى سياسى عليه فعاليتهاى هستهاى ايران، جام جم آن لاين، 1382/7/7.
14. ر.ك: لى نورجى، مارتين، چهره جديد امنيت در خاورميانه، ترجمه قدير نصرى (تهران: انتشارات پژوهشكده مطالعات راهبردى، 1383)، ص 373.
15. ر.ك: تهديدات هستهاى اسرائيل، خبرگزارى مهر 1382/12/4، (باشگاه انديشه، 1382).
16. اريك ماركوارت، معماى هستهاى ايران براى امريكا، ترجمه لادن صاعدى، روزنامه همشهرى 1382/6/11.
17. ر.ك: دو نگاه به برنامه هستهاى ايران، روزنامه همشهرى، 1382/7/16.
18. سجاد جعفريان، ناگفتههايى از توانايى هستهاى ايران، گزارش مركز بينالمللى تحقيقات استراتژيك لندن (باشگاه انديشه، 1382). و ر.ك: گرى ميل هولين - والرى لينسى، گزينههاى ايران در پيگيرى برنامه هستهاى، همشهرى ديپلماتيك - شماره 12، نيمه دوم ارديبهشت 1383.
19. جلال خوش چهره، تصميم سخت، روزنامه اعتماد، 1382/6/23.
20. پرويز اسماعيلى، شطرنج هستهاى و مهره خاكسترى، خبرگزارى مهر، 1382/12/25 (باشگاه انديشه، 1382).
21. ر.ك: لنا فاطمى، بيانيه تهران و سرنوشت پيوستن به پروتكل الحاقى، شبكه خبر دانشجو، 1382/8/7.
22. پرويز اسماعيلى، مديريت مسالمتآميز بحران در مقابل جنجال هستهاى، خبرگزارى مهر 1382/7/30. و
ر.ك: مهرى عرفانى، فعاليتهاى هستهاى نيازمند يك ديپلماسى كارآمد، باشگاه انديشه، 1383.
23. ر.ك: مصطفى بدرالسادات، گلايه ديرهنگام مسئولان هستهاى ايران از رفقاى اروپايى، سايت بازتاب 1383/3/12.
24. جواد وعيدى، نظم بحرانى، همشهرى ديپلماتيك شماره 12، نيمه دوم ارديبهشت 1383.