1. صدام يك شخص نيست يك فرآيندى است كه نه بدون گذشته و نه بدون آينده است؛ پس صدام يك موجود تاريخى است كه فرآيند توليد آن را تاريخ به ما نشان مىدهد. عراق يك كشور مجعول تاريخى است، چرا كه يك حوزه جغرافيائى فرهنگى است كه به حوزههاى فرهنگى اطراف خود وابسته است.
2. عراق يكى از حوزههاى فرهنگى ايران شهر است كه در تاريخ به طور كامل تابع فرهنگى حوزه اصلى خودش يعنى ايران مىباشد و شكوفائى و يا انحطاط فرهنگى آن تابع نوع ارتباط آن با مركز فرهنگى خود مىباشد، لذا هر زمانى كه عراق به حوزه فرهنگى خودش وصل بوده و ارتباط فرهنگى آن فعال بوده است داراى شكوفايى فرهنگى خودش شده است.
3. بيچارگى عراق از زمانى شروع شد كه به نام تجدد و ملّى گرايى و عربيت از بستر تاريخى خود جدا گشت و اين جدائى با پيام آورى غربيان توسط انگليس انجام شد. زمانى كه با شعار عربيت و عصبيت عربى، كشورهاى اسلامى خصوصاً كشورهاى عربى را از هم جدا كردند و هر شيخ عرب وابستهاى را در رأس كار گماردند و حيطههاى قبيلگى را در يك حيطه كشورى قرار دادند و اين را تجدد و پيشرفت نام نهادند. در عراق نيز با ورود شيخهاى وابسته انگليسى به عنوان پادشاه و ملك به عربستان و اردن و سوريه و سپس عراق، فرماندهى اين استعمار در عربستان قرار داده شد و سپس دولت عثمانى را تبديل به تركيه (يا كشور ترك) كردند و ايران را تحويل به ايران قبل از اسلام با شعار ملّى گرايى بردند.
4. پارگى حوزههاى فرهنگى يا پارگى جغرافيايى فرهنگى، كشورهاى خاورميانه را به فقر فرهنگى و وابستگى فرهنگى دچار ساخت (و اين همان وضعيتى بود كه آگاهان عرب و فارس و ترك را آزار مىداد مثل اخوان المسلمين. نهضتهاى ضد انگليسى و حفظ استقلال عراق توسط حوزه علميه نجف و مسلمانان انجام شد ولى دچار اختلالها و شكست شدند. به عبارت ديگر؛ سنت فرهنگى درونى كشورهاى عرب، هنوز قدرت هويت بخشيدن فرهنگى و سياسى پيدا نكرده بودند تا قدرت تحرك بخشى داشته باشند.
5. با ظهور قدرت سياسى چپ، يعنى شوروى و بلوك بندى جهان استقلالطلبان عرب و ملىگرايان در مقابل غرب، به دامن آن لغزيدند اين استقلالگرايان چپ از نظر داخلى به يك نوع برخورد با سنت دينى و اسلامى را شروع كردند و جراحى خونينى را پيشه خود ساختند كه باعث اعدام و نابودى گروههاى اسلامى شد، مثل برخورد با اخوان المسلمين در مصر و سوريه و...
6. اين مرتبه، خامى نهضتهاى چپ جوان را تشكيل مىداد و تندروهاى آنها سبب ورشكستگى درونى و فرهنگى آنها شد و جايگاه خودشان را در ميان مردمانشان از دست دادند كه سرنوشت آنها را در دوره بعدى رقم زد، مثل وابستگى بعدها به غرب، از جمله سادات در مصر و يا اصلاحات درونى حافظ اسد در سوريه و كودتاهاى مستمر مثل عراق.
7. صدام مظهر استقرار عراق بعد از كودتاهاى مستمر است به همين دليل تاريخ ساز عراق شد. يك حكومت 35 ساله تحولات عظيمى را در عراق و جهان اطراف رقم زد و در بعد هم سعى در ساختن يك كشور مجهول كرد و محور فكرى و ايدئولوژيك خودش را يك »سوسياليسم ايلى« قرارداد؛ يعنى سوسياليسمى كه براساس يك بستر ايلى در قالب يك دولت ايلى (تكريتى) بنا مىشود. پس صدام محصول تلفيق مدرنيسم چپ با يك بستر ايلى است و چون جو از جو رويد و گندم از گندم (از باب تناسب طبيعى بذر و محصول) صدام محصولاتى خاص از خود داشت.
8. اولين محصول صدام برخورد با غيرعربها بود؛ چون بنيان ايل عربى بر عصبيت عربى قرار داده شده بود؛ با كردها و ايرانىهاى معرب و تركمن برخوردهاى خيلى خشن داشت مثل اخراج از عراق؛ و تا آنجا پيش رفت كه خود را رهبر جهان عرب (بدل عبدالناصر) قرار دهد و دفاع از سرزمينهاى عربى را رسالت تاريخى خود قراردهد و دو جبهه براى خود باز كرد: اول اسرائيل، دوم ايران (به عنوان اشغالگر جزاير سه گانه در خليج فارس).
9. ولى چون صدام محصول مدرنيسم بود زمانى كه انقلاب ايران با بازگشت به سنت و خويشتن رخ داد، با جهان مدرنيسم همراه شد و عليه انقلاب ايران تاخت. و در همان حال سخت بر بنيانهاى سنتگراى جامع خود نيز تاخت و تاز كرد و حوزه علميه نجف را نابود و رهبران سنتى بسيارى را كشت. پس يك كشور بدون سنت بوجود آورد كه به يك كشور پلاسيده و بىروح تبديل گشت كه اولين آثارش عدم مقاومت اوليه مردمان عراق در برابر اشغالگرى بود.
10. محصول صدام پرخاش به جهان عرب و پرخاش به كشورهاى اسلامى بود كه هر روز بر انكسار و پارگى جغرافياى فرهنگى اسلامى و عربى آن افزود به طورى كه به صورت يك جزيره در جهان اسلام و عرب درآمد و جزئيات از هم پاشى خودش را در جهان اسلام و عرب آماده ساخت. پس آنچه صدام توليد كرد چيزى بود كه استعمار به دنبال آن بود و آن پارگى جاده تمدنى اسلام و جدائى عراق از حوزه فرهنگى اصلى خودش از ايران و نابودگى فرهنگى آن كشور شد.
11. بعد از بيدارى حس فرهنگى اسلامى در كشورهاى اسلامى، اعم از عربى و تركى در خاورميانه، ديگر جائى براى صدام نيز نمىماند؛ غربىها و امريكايىها و انگليسىها پيش دستى كردند تا نتيجه بيدارى اسلامى را به نفع خود مصادره كنند و خود را قهرمان ريشهكنى صدام پرخاشگر قلمداد نمايند تا از يكپارچگى تمدن اسلامى و جهان اسلام بكاهند.
12. تريسم دولت آينده عراق نيز در راستاى همان اهداف ماقبل صدام و در دوره صدام مىباشد، يعنى جراحى عراق از حوزه فرهنگى اصلى خود يعنى ايران؛ و اين گاهى با شعار عدم دولت شيعه در عراق يا گاهى با شعار دولت سكولار و گاهى با شعار فدراليسم و گاهى با شعار يك دولت مدرن و... .
13. چاره اصلى، بازگشت به فرهنگ مردمى منطقه و وصل حوزههاى فرهنگى منطقه است. نخبهگرايان فكرى و سياسى، به دنبال وابستگى به غرب به سركردگى امريكا هستند كه اين در قالب شعار جهانى سازى يا جهانى شدن اجرا مىشود و به اين شيوه سعى در ايجاد گسلهاى منطقهاى دارند كه حركتهاى كشورهاى غرب گراى خليج فارس مثل قطر و امارات در اين جهت ارزيابى مىشود. بنابراين آنها به دنبال فصل مىباشند و ما بايستى به دنبال وصل باشيم.