responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 137  صفحه : 1

حلقه شاه آبادى و تحولات معاصر ايران
فیاض ابراهیم

. يك حلقه شاه آبادى حلقه انقلابى در بعد ساختارى و موقتى است. شناخت اين حلقه مى‌تواند ما را به ريشه‌هاى بسيارى از تحولات معاصر ايران، راهنمايى كند. اين حلقه، انقلاب بزرگى در تاريخ عرفان ايرانى ايجاد كرد انقلابى كه هنوز ابعاد آن شناخته شده نيست به همين دليل كنش‌هاى تاريخ ساز تاريخ معاصر نيز دقيق شناخته نشده است.
2. اين حلقه در دوران تجدد آمرانه رضاخانى و در مقابل اين نوع تجدد وارداتى، شكل گرفت دروانى كه دوران زدودن معنويت اسلامى بود و سعى در ايجاد نظامى سكولار و لائيسم اجتماعى داشت و بوسيله يك فراماسون يهودى (محمد على فروغى) هدايت و سازمان‌دهى مى‌شد. در اين حلقه، تأكيد بر معنويت اسلامى انسان كامل‌گراى شيعى بود ولى با مشخصه خاصى كه مخصوص اين حلقه بوده است.
3. عرفان شاه آبادى يك عرفان ميان فرهنگى بوده است يعنى در چند با آن زندگى كرده و يك سير اصفهان، تهران، نجف اشرف، سامرا، تهران، قم داشته است. او از حوزه عقلى اصفهان شروع كرده سپس حوزه عقلى تهران آمد و بعد از پختگى در حوزه‌هاى دو گانه فوق به عتبات رفته و علماى برجسته آن زمان صاحب كفايه و ميرزاى دوّم شيرازى و شيخ الشريف كه همه از برجستگان حوزه عقلى در فقه و اصول بودند بهره‌مند شد. بعداين حركت‌هاى جغرافيايى كه پس از آن به صورت نسبت به برگشت به تهران به سنين 39 سالگى و شركت در مبارزات و سپس مراجعت به قم (7 سال) بازگشت به تهران تا آخر عمر(15 سال) ادامه داشت، سبب سفر آفاقى شده است و سخت بر سفر نفسى ايشان تاثير گذاشته است.
4. اين سفر آفاقى سبب شده است كه عرفان شاه آبادى عرفان مدرسه‌اى نشود بلكه يك عرفان در متن جامعه و يك عرفان واقعى در بستر جامعه و بدور از انتزاعيات مدرسه باشد. اين نوع عرفان آنچنان خودش را قبض و بسط مى‌كند كه هم از عمق بسيار زيادى برخوردار مى‌شود و آنچنان اوج انتزاعى پيدا نمى‌كند كه مخصوص اصحاب مدرسه شود و راهى به جامعه و مدرسه نداشته باشد.
5. اين برعكس عرفان حوزه نجف مى‌باشد كه يك حوزه انتزاعى در بين حوزه‌هاى مختلف علوم اسلامى مى‌باشد (چون يك حوزه در يك جامعه ناهمگون مى‌باشد و ارتباطى با جامعه اطراف خود ندارد) يعنى يك حوزه، مدرسه‌اى كه مشغول به درس و بحث مى‌باشد و كارى به واقعيات بيرونى ندارد پس يك نوع انتزاعيات در بحث‌هاى فقهى و اصولى و عرفان و فلسفه پيدا شده بود و بعد از جريان مشروطه اين جريان بسيار اوج گرفته بود.
6. از نظر روش، عرفان نجف بر اساس رياضت‌ها و سير سلوك‌هاى خواست گوشه نشينى بود امّا عرفان تهرانى و قمى بر عكس آن و بر اساس روايات معرفت‌طلبى در يك سير و سلوك در متن‌اجتماعى بود به همين دليل مكتب نجف بر صور نورانيه و صور مثالى و شهودات سخت تكيه مى‌كرد ولى مكتب قم و تهران به اين صور، به عنوان حجب نورانى نگاه مى‌كنند و نه آنها را نقل مى‌كنند و نه بر آنها تأكيد مى‌كنند پس حالت كتوم شديد پيدا مى‌كنند و كمتر از آنها از اين صور و شهود سخن به ميان مى‌آيد.
7. عرفان قمى و تهرانى خودش را در خدمت مردم و ارشاد آنها به سوى توحيد مى‌داند برعكس عرفان نجفى كه حتى قايل به امام جماعت شدن نيستند و هرگز در عمر خودش امام جماعت نشدند پس عرفان قم و تهران يك عرفان مرام‌گرا است و عرفان نجفى نخبه‌گرا.
8. عرفان تهرانى و قمى يك عرفان اجتماعى و سياسى مى‌باشد در امور سياسى جامعه بسيار فعال مى‌باشد؛ برعكس عرفان نجفى كه در مقابل سياست يك ديدگاه منفى دارند و از اين حوزه بسيار دورى مى‌كنند و تا آنجا جلو مى‌روند كه با كسانى كه در سياست دخالت مى‌كنند مخالف مى‌باشند.
9. ولايت فقيه برخاسته از حوزه عرفانى قم و تهران بوده است چون ولايت فقيه برخاسته از يك عرفان مردم گرا است كه خود را خادم خلق خدا براى خدا، مى‌داند. و توحيد را براى ابلاغ به مردم مى‌داند نه يك بحث انتزاعى غير قابل فهم توسط مردم و مخصوص به نخبگان فدك جامعه عرفان قمى و تهرانى تبديل به نظريه انقلاب اسلامى شد و كنش‌گران انقلاب و سپس دفاع مقدس از اين حوزه عرفانى برخاسته بودند و از انقلاب و دفاع مقدس، بسيار دفاع مى‌كردند و فرزندان را مثل مردم فداى اين راه كردند (مثل شهادت فرزند شاه‌آبادى) ولى عرفان نجفى در مقابل انقلاب اسلامى ايران سكوت و گاهى مخالفت مى‌كرد.
10. حلقه شاه‌آبادى و عرفان قم و تهران محصول دوران مشروطه تا زمان رضاخانى بود يعنى چارچوب آن آنگونه شكل مى‌گرفت تا بتواند مردم را از آثار مخرب تجدد وارداتى حفظ كند و اين حفاظت فعال بود (نه منفعل مثل عرفان حوزه نجف) چون عرفان حوزه نجف هرگونه حركت فعالانه در مقابل تجدد و حتى خود انقلاب مشروطه را از ريشه و بن نفى مى‌كرد) بطورى كه خود آيت الله شاه‌آبادى امام جماعت مسجد جامع راه به عهده مى‌گيرد و در متن بازار و واقعيت جامعه واقع مى‌شود.
11. اعضاى حلقه شاه‌آبادى، شهيد آيت الله مدرس و شيخ رجبعلى خياط، شيخ مرتضى زاهد، بوده‌اند. شهيد مدرس قهرمان برخورد با تجدد رضاخانى بود و موضع‌گيرى او در مقابل اين تجدد وارداتى كه نهايت آن وابستگى كشور به خارج و قدرتمندان جهانى بود، بسيار آموزنده بوده است و سخنان او در مجلس بخوبى نشان از يك چارچوب تئوريك و نظريه‌اى دارد.
12. رجبعلى خياط يك انسان كامل بازارى را معرفى كرد بازار جاى عرفان نيست و حتى ضدعرفان است تاريخ عرفان و تمثيل هميشه ضدبازارى است ولى عرفان خياط يك عرفان بازارى است كه در متن بازار ارزش‌هاى الهى را رواج مى‌داد و توصيه الهى را به مرحله اثبات و ثبوت مى‌رساند.
13. شيخ مرتضاى زاهد يك شيخ منبرى مى‌باشد كه در خانه‌هاى مردم منبر مى‌رود و خانه‌ها را اصلاح مى‌كند و يك عرفان خانه‌اى بوجود مى‌آورد و تضاد خانه به عنوان زندگى روزمره و عرفان به عنوان يك معرفت متعالى را از بين مى‌برد و اينگونه خانه‌ها را از تجدد وارداتى فسادانگيز حفظ مى‌كند و خانه كه كوچك‌ترين هسته اجتماعى مى‌باشد. سبب حفظ اجتماع از اين تجدد وارداتى مى‌شود.
14. خمينى به عنوان وارث اصلى و ميوه و ثمره اصلى اين حلقه مى‌باشد او از مدرسى‌ها درس‌هاى سياسى بسيار گرفت و تجربه سياسى خود را با توجه به اين حلقه عرفانى تكميل كرد و يا اين تجربه عرفانى - سياسى به طرف ايجاد انقلاب اسلامى رفت او مردم را رهبر مى‌دانست و خودش را خدمتگزار مردم و اين به طور دقيق برخاسته از عرفان تهرانى و قمى بود به طور خلاصه اگر حلقه عرفانى شاه‌آبادى نبود هرگز انقلاب اسلامى ايران با اين كيفيت و كميت رخ نمى‌داد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 137  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست