در كن امسال نشان ويژه دوربين طلايى به يك فيلم ايرانى از امير يوسفى به نام خواب تلخ تعلق گرفت اما برنده بزرگ در كن 57 مايكل مور بود. و من پيش از هر چيز مىخواهم بگويم او را به ايران دعوت كنيم. تيتر مطلب، در نگاه نخست هيجانآلود، شتابزده و حتى غيرواقعبينانه به نظر مىرسد. يك پيشنهاد به اصطلاح گل درشت است كه تو چشم مىزند. گويى توأم با دستپاچگى است و هيچ چيز را بهدرستى محاسبه نكرده است. سياست و ديپلماسى را در نظر نگرفته و محتملاً در چشم ديگران آميخته به نوعى ذوقزدگى يا حتى فرصتطلبى است. حال و وضع كسانى را بيان مىكند كه ديرى دچار محروميت و حسرت يك تأييد زيستهاند، دستخالى منتظر بودهاند و حال سر از پا نشناخته نشانهاى را كه دلالتگر همسويى با دلخواستهها و مواضعشان است بر سر مىنهند و او را با تكرار و تكرار و تكرار و زيادهروى در تكرار يكسر ضايع مىنمايند. گويى اين پيشنهاد در امتداد همان عملكردى است كه در ايجاد انزجار تخصص دارد در حالى كه مىخواهد با تبليغ مدام و رفتار مكرر به نتيجه معكوس برسد گويى اين ترس وجود دارد كه اگر دير بجنبيم ديگران او را عليه ما تحريك كنند و... آيا چنين است؟ اگر مايكل مور را به ايران دعوت كنيم همان خواهد شد كه نوشتم؟ به نظرم نه! و خواهم گفت چرا. اول ببينيم مايكل مور كيست؟
چندى قبل مقاله مفصلى درباره بولينگ در كلمباين در پگاه منتشر كردم و در مقدمه آن اطلاعات كافى در خصوص مايكل مور، خانواده او، افكار او، دوران تحصيلاتش، شغلهايش، كار روزنامهنگارىاش، مستندسازىاش و طرفدارىاش از حزب دمكرات امريكا را در اختيار خوانندگان عزيز نهادم و نشان دادم اولاً مستندسازى مايكل جذاب است؛ ثانيا او داراى درك و شمّ قوى شناخت زمان و فرصتشناس است و ثالثا نگرش او انتقادى است، رابعا نگاهى انسانگرايانه دارد و خامسا ويژگى ژورناليستى فيلمهاى مستند او، به آثارش گرما و قدرت جذب همگانى مىدهد. در عين حال گفتم بايد دقت كنيم نقد مايكل مور نه نقد ريشهاى نابودى كليت نظام سلطهجو و تمام جناحهاى سركوبگر سرمايهدارى انحصارى بلكه منطبق بر سياستهاى يك جناح، دموكراتهاست. با همه وحدت دو جناح اصلى قدرت در امريكا در حفظ موقعيت سلطهگر امريكا، جدال آنان جهت ربودن اهرمهاى قدرت از دست رقيب بىرحمانه، افشاگرانه، و گاه خشونتبار و خونين است. حفظ اقتدار نظم امريكايى و منافع ملى يك چيز و در هم كوبيدن درندهوار رقيب چيز ديگرى است. تا زمانى كه منافع ملى در خطر نيافتد كوبيدن نيروى مقابل حدى نمىشناسد. كشتن جان.اف.كندى و برادران او، ماجراى رسوايى واترگيت، ايران كونترا و موارد متعدد ديگر بيانگر جدالهاى هولناك دو حزب اصلى است. با اين اوصاف عجيب نيست كه بوش عليه الگور تقلب انتخاباتى مىكند و مايكل مور دموكرات در بولينگ كلمباين حتى با روشى غيردموكرات طرفداران حزب جمهوريخواه و آزادى حمل اسلحه را در فشار قرار مىدهد و بدون رضايتشان از آنان فيلم مىگيرد تا جناح سوداگر اسلحه و مثلاً جنگطلب را در تنگنا قرار دهد. تو گويى دموكراتها صلحطلباند كه مايكل مور از آنها دفاع و حمايت مىكند. با اينهمه بايد پذيرفت كه صرف وابستگى به يك حزب همه ويژگىهاى افراد را تعيين نمىكند. و عضوى از حزب دموكرات از نظر فردى ممكن است، با نگرش اومانيستى عميق، يا شجاعت جبلى و باورهاى اخلاقى، آثارى در خور اعتناء بيافريند و نبايد با دگماتيزم چپروانه اهميت رفتارهاى شخص هنرمندان را نديده گرفت. اين نوشته مايل است قبل از بحث درباره فيلم سپتامبر 9/11 كه برنده جايزه نخل طلايى كن شده است با دو نگاه افراطى چپ و راست در داورى فيلم مرزبندى كند.
1. داورى راست مايكل مور را بدل به برادر مايكل مور مىكند. طورى وانمود مىسازد كه گويى او از موضع ايران به بوش و چنى و رامسفلد نگاه كرده و نه از منظر حزب دموكرات. به نظر من آويختن به دامان «مور» نه عقلانى است نه مفيد. مور را بايد آنگونه كه هست بدون حب و بغض معرفى كرد. او يك منتقد سياستهاى جمهورىخواهان است و افشاگرىهاى او چهبسا به درد ما مىخورد زيرا ما را به جنبهاى از سياست امريكايى آشنا مىسازد. معرفى واقعگرايانه و همهجانبه و جامع مايكل مور سبب مىشود اگر خداى ناكرده فردا پس از پيروزى دموكرات و فرضا در جريان حاد شدن اختلاف ايران و امريكا او فيلمى عليه ايران ساخت و از استبداد و خشونت سياسى در ايران صحبت كرد ما جا نخوريم و مردم غافلگير نشوند و همه بهسادگى درك كنند كه ريشه اين موضعگيرى كجاست. هيچ چيز ارزشمندتر از حقيقت نيست و من مىانديشم حقيقت همهسويه، هميشه نجاتبخش است.
2. نگاه چپ، كه بيشتر متعلق به اپوزيسيون مخالف حكومت اسلامى و يا لااقل مخالف سياستهاى جناح رقيب و داراى احساسات مساعد نسبت به امريكاست، از افشاگرى مايكل مور عصبانى است و به انحاء گوناگون مىكوشد اثر و قدرت آگاهىبخشى آن را نفى كند و زهر آن را بگيرد. از همين رو به بىاعتبار كرن فيلم فارنهايت 9/11 مىپردازد.
ضمنا نوعى نگاه افراطى مىكوشد اصلاً به سبب امريكايى بودن مايكل مور كاملاً اثرش را بىارزش بخواند و يا اهميت آن را كم كند تا جايى كه مدعى شود اين فيلم تأثيرى در افكار عمومى امريكا نمىتوانست داشته باشد. بايد پرسيد اگر فيلم مايكل مور تا اين اندازه بىاثر است چرا والت ديزنى و ميرا ماكس كه هردو كمپانىهاى يهودىاند از پخش و توزيع آن در امريكا جلوگيرى كردند. آيا ترس از تأثير منفى درباره يهوديان، و ترس از رسوايى هرچه بيشتر بوش و قدرت حاكم دليل مؤثر بودن اثر «مور» نيست. همه چيز را يك توطئه بىتأثير بر افكار عمومى امريكا معرفى كردن، روش منطقى در برخورد به فيلمهاى مايكل مور نيست بهويژه آنكه آثار او جذاب و قادر به ايجاد كشش عمومى در مخاطبان هستند و پرداخت درستى دارند و از ريتم خوبى برخوردار مىباشند.
حال قبل از سخن گفتن درباره پيشنهاد دعوت مايكل مور به ايران و موشكافى اين پيشنهاد و بررسى نتايج مثبت و منفى آن ببينيم اصلاً فارنهايت 9/11 چيست و چه اهميتى دارد.
فيلم نامبرده آخرين اثر كارگردان و مستندساز مشهور امريكايى است كه جايزه نخل طلايى كن را برده است. البته در اينجا شايد پرسشى ذهن ما را خراش دهد. اگر فيلم برنده كن آنقدر اهميت دارد كه رسانههاى ديدارى، شنيدارى و مطبوعاتمان پر مىشود از تعريف و تمجيد و اطلاعرسانى، پس چگونه وقتى چند سال پيش فيلم عباس كيارستمى برنده همين نخل طلايى شد همان كسانى كه امروز براى مور كف مىزنند، فيلم را متهم به بند و بست با مسئولان كن و اثرى در خدمت سياست و ديپلماسى فرانسه و... به حساب آوردهاند؟
اما فارنهايت 9/11:
حتى قبل از اعلام حضور فيلم مايكل مور در كن، همهجا سخن از آن بود. واكنش هيأت حاكمه امريكا بالاخره منجر به ممنوعيت نمايش فيلم در امريكا شد، چرا؟
بهسادگى به خاطر برباد دادن آبروى بوش و همدستان او. فيلم انتقاد شديد و افشاگرانهاى است به روابط و نزديكى خانوادگى بوش و بنلادن. به اين ترتيب در ما ترديدهاى تازهاى برمىانگيزد آيا يك همدستى پنهان براى پديد آوردن يك چهره خشن اسلامى در امريكا وجود داشته تا جايگزين چهره اسلام محمدى(ص) شود؟ بدون ترديد اسلام ناب محمدى به روايت امام خمينى(ره) به خاطر حقيقت، روشنگرى قدرت بيدارى و آگاهىبخشى و فراگيرى و نيروى مبارزه راستيناش خطرى بزرگ براى منافع امريكا بوده است. انقلاب اسلامى كه بر شالوده اين معرفت اصيل شكل گرفت منجر به نظامى اسلامى شد كه بيشترين مشكل را براى سياست سلطهطلبى امريكا پديد آورده است. شكستهاى پىدرپى در برابر امام خمينى و ايران اسلامى بدون ترديد، نخبگان پنتاگون و سيا را به فكر واداشته تا راه برونشد از بنبست امام(ره) را بجويند و چهره منوّر و روحانى اسلام ناب محمدى(ص) را مخدوش نمايند. به نظرم پروژه بنلادن، و پروژه 11 سپتامبر (نظير پروژه سوخته صدام) براى تخريب چهره انقلاب اسلامى ايران و معرفى دين اصيل و به فراموشى سپردن تفسير صحيح اسلامى و نيز براى پايان دادن به چالشهاى منطقهاى و جهانى با اسلام به سود سياست سلطهگر و تقويت حضور امريكا در منطقه و توسعه سياست بسيار تاريك امپرياليستى اوست. برانگيختن افكار عمومى براى دفاع از سياستهاى جنايتبار بوش در خاور ميانه و پشتيبانى از حضور جنگطلبانهاش خيلى بيشتر از انفجار برج دوقلو و قربانى كردن تعدادى از امريكايىها براى سرمايهدارى آزمند توسعهطلب مىارزد. بدين ترتيب مايكل مور با تصاوير و استنادهاى مكرر و رويدادهاى مستند به افشاى جنايت بوش و جنگطلبىاش مىپردازد. و همچنين مايكل مور به بهانهجويى و دروغ بوش مىپردازد.
در اينجا مايلم عينا گزارش خبرگزارىها و مطبوعات را از مراسم گرفتن نخل طلايى مجددا بازگو كنم:
در مراسم اهداى جوايز مايكل مور گفت: اميدوار است كه فيلمش را در امريكا اكران كنند تا مردم امريكا بتوانند آن را ببينند و حقيقت براى آنان آشكار شود زيرا اگر مردم امريكا حقيقت را دريابند جمهورى نجات خواهد يافت. او گفت كه ميليونها نفر از هموطنانش با او همعقيده هستند. مايكل مور فيلم خود را به همه مردمى كه به سبب عمل امريكا زجر مىكشند و نيز مردم عراق تقديم كرد. او خطاب به هيأت داوران كه يك فرانسوى و چهار امريكايى در بين آنها بود گفت: خيلىها مىخواهند حقيقت را پنهان كنند آن را در گنجه نهان سازند اما شما آن را از گنجه خارج كرديد. او از هنرپيشگان فيلم با لحن تمسخرآلودى تشكر كرد. و بوش و چنى و رامسفلد را بازيگران ماهر خواند و گفت افراد صاحبمقام كاخ سفيد همه هنرپيشههاى خوبى هستند.
«مور» با اشاره به واكنش رسانههاى راست امريكا گفت: آنها خواهند گفت فرانسه كه از مخالفان سرسخت جنگ عراق است اين جايزه را به من داد، ولى كميته داوران يك هيأت بينالمللى بود نه فرانسوى و تعداد زيادى از اعضاى آن امريكايى بودند.
آيا واقعا كن بنا به يك تصميم سياسى فارنهايت 9/11 را برگزيده است؟ آيا فرانسه كه از مخالفان جنگ عراق بود، حالا دارد انتقام مىگيرد و كاملاً امريكا را تنزّل مىدهد.
بايد گفت اگر تيمى از نظر ساختارى ارزش برنده شدن داشته باشد، باقى پرسشها واقعا گزافگويى است. با اينهمه نبايد گاه تأثير سياست را بر جشنواره نديده گرفت. عليرغم اين واقعيت ما بايد توان تشخيص ارزش يك فيلم و يا تأثير نگرش سياسى كن را داشته باشيم. به نظرم فيلم مايكل مور پيش از هر چيز اثرى قابل توجه است و از قدرت آگاهى و جذب برخوردار است.
فيلم فارنهايت 9/11 بدين ترتيب اثر مستندى است كه جمهوريخواهان و بوش و خانواده بوش را بىآبرو مىكند. تا اينجا مىتوان گفت اين افشاگرى حقيقتا تا اينجا واقعا به سود ايران و تأييدكننده حقانيت ايران در موضعگيرىهاى مكرر بعد از انقلاب عليه امريكا است و جا دارد ايران شادمان شود و روى مايكل مور تيزهوشانه سرمايهگذارى كند اما بىگدار به آب نزند، عقيده من آن است كه دعوت مايكل مور به ايران به بهانه دهه فجر و فستيوال فيلم و يا حتى زودتر از آن به سود ماست. زيرا ما در اين سفر مىتوانيم برنامه كاملاً قانعكنندهاى براى آگاهى مور تدارك ببينيم، انبوه اسناد جنايت مور عليه ايران را به طور مستند و مستدل و با اسناد و مدارك به او نشان دهيم. او را به ديدار جانبازان و شيميايىهاى جنگ ببريم. فيلم و عكس و بريده مطبوعات درباره مداخله و كودتا و كشتار امريكا و تحريك و پشتيبانى از صدام را به او نشان دهيم. و انواع جنايات امريكا را بدون لحن تبليغى و بدون كذب و با متانت و سند بازگوييم و معناى انقلاب، استقلال و آزادىخواهانه انقلاب اسلامى ايران را برايش وضوح بخشيم.
اين رابطه منطقى و بدون پردهپوشى مىتواند تبليغات امريكايى را عليه ايران بر باد دهد. و نيز قادر است بلكه او را وادارد فيلم مستند خوبى درباره جنايتهاى امريكا در ايران بسازد. البته در برابر كارگردان و ژورناليست هوشمندى چون مور لازم است، وقار و واقعبينى خود را حفظ كنيم و كارى نكنيم كه او باور نكند و از مسير راستگويى خارج نشويم امكان كاوش او را يادآورى سازيم.
بدين سان فيلم مور بايد سريع در ايران به نمايش درآيد و همزمان با آن از «مور» دعوت شود با مردم فرهيخته و ملت آگاه ما تماس برقرار نمايد و آگاهى لازم را از ايران كسب كند و با اطلاعات زنده و اسناد كامل رنجهايى كه مردم ايران از امريكا بردهاند آشنا شود. بديهى است وابستگى «مايكل مور» به دموكراتها چون سدّى در راه داورى بىطرفانه او مىتواند عمل كند. اما حساسيت او به عنوان يك هنرمند آگاه و پرسشها و سندهايى كه حتى ستم سياستهاى دموكراتها را فاش مىسازد و 50 سال مداخله و نيم قرن مشقت تحميلى حكام امريكا بر ايران را آشكار مىكند چهبسا بر او تأثير نهد. تماس هنرمند با واقعيت ممكن است سبب شود و او را برانگيزد تا فيلمى مستند درباره رابطه ايران و امريكا مبتنى بر عينيت تاريخى بيافريند. حتى تأثير بر مايكل مور از طريق هنرمندان ايرانى كه در محافل بينالمللى حضور بهم مىرسانند مىتواند مفيد باشد.
اطلاعاتى درباره كن 57
پنجاه و هفتمين دوره جشنواره سينمايى كن كه جايزه نخل طلا را به فيلم پر سروصداى مايكل مور فارنهايت 9/11 اهداء كرد، در شامگاه يكشنبه به كار خود خاتمه داد.
بايد پرسيد كن امسال چرا جايزهاش را به فارنهايت 9/11 تخصيص داد. آيا حضور تارانتينو كارگردان مشهور بيل رابكش كه خود امريكايى است در اين گزينش تأثير داشت؟ به ياد بياوريم كه طى همين روزهاى برگزارى جشنواره تارانتينو عليه سينماى ايران و اهداى جايزه به آن موضع گرفت و گفت: ملاحظات سياسى در موفقيت سينماى ايران نقش داشته است. البته با توجه به فيلم كاملاً اكشن و هاليوودى و بزن و بكش تارانتينو كه اثرى بهغايت خشن، فريبكارانه است و به قيمت مسموم كردن ذهن ميليونها تماشاگر با تصاوير پوچ و جلوههاى ويژه بىمحتوا آنان را سرگرم مىكند چنين داورى عليه سينماى ايران عجيب نيست. اما عجيب آن است كه هيأت داوران به رياست او فقط دو روز بعد فيلم به شدت سياسى مايكل مور را برنده نخل طلايى معرفى مىكنند و كوئنتين تارانتينو با تحسين مىگويد: «از اعلام نام برنده امسال احساس تفاخر مىكنم» و اين حس غرور در حالى به تارانتينو دست داده است كه از سوى منتقدان فيلمهاى برجسته نظير «خاطرات دوچرخهسوارى انيميشن شرك»، «پسر سالخورده» برنده حتمى نخل طلايى تصوّر شده بود.
آيا تارانتينو خود از دموكراتهاست و سياست فرانسوى آگاهانه هيأت داوران را از دموكراتهاى مخالف بوش برگزيده تا با انتخاب مايكل مور، انتقام خود را از سياست قلدرانه و تكروىهاى بوش بگيرد و بر ديپلماسى خود مُهر تأييد بزند. در ايران از مدتها پيش كمتر فرد آگاه سياسى و بىنظر ترديدى در مقاصد توسعهطلبانه و توطئهآميز هيأت حاكمه آمريكا، سياست جهانىسازى و اقدامهاى خشن تكروانه براى سلطه بر مناطق نفتى و استراتژيك جهان داشته است. ايرانيان صدام را آگاه يا به زبان كنايه، خدمتگزار سياستهاى خاورميانهاى امريكا دانستهاند كه از حمله به ايران تا حمله به كويت را طبق خواستههاى امريكا فرمانبردارى كرد و فضاى مناسب را براى حركت تكمحورى امريكا و خارج كردن ارتباط منطقه از مناسبات آزاد با چين، روسيه، اروپاى متحد قارهاى و... آفريده است تا امريكا با سرودى تقسيم منافع دست دوم را به هم پيمانان گوش به فرمان خود رهبرى كند، تلاش امريكا براى تغييرات اساسى در خاورميانه به سود سياست صهيونيستى ـ امريكايى و نقشه خاورميانه بزرگ بدون نفى استقلال انقلاب اسلامى يا به وسيله سياستهاى كور عصيانى كه مناسب فراهم آمده بهانه لازم براى متحد كردن، همه جهان جهت نابودى ايران است و يا به وسيله سياستهاى تسليمطلبانه گرايشات امريكايى در ايران و استحاله نظام ممكن نيست. سركوب فلسطينىها، نابودى هر برنامه هستهاى مسالمتآميز ايران به سود اسرائيل جزيى از اين استراتژى است. و از همين رو ايرانيان واقف بر توطئهآميز بودن و مشكوك بودن رخدادهاى گوناگون از نقش صدام تا مسايل افغانستان تا پيدايش بنلادن و رهبرى غيرمستقيم القاعده تا بهانه براى حمله به عراق و حوادث 11 سپتامبر بودهاند و دست هيأت حاكمه امريكا و اسرائيل را در كشتار مردم جهان و مردم خود امريكا فاش ساختهاند. حال فيلم مايكل مورد همان نكات را به تصوير كشيده است. اگر غرب مىتوانست افشاگرى ايران را با ساختن افكار عمومى عليه ايران خنثى سازد، اكنون با در خطر قرار گرفتن منافع اروپا و تشديد رقابت دموكراتها و جمهورىخواهان براى انتخابات رياست جمهورى هركس از همه مهرهها و با دست باز بازى مىنمايد، اين است كه مايكل مور فارنهايت يازده سپتامبر را مىسازد و كن به آن جايزه مىدهد و جمهورىخواهان و يهودىها (والت ديسنى، ميراماكس) مىكوشند فيلم را در امريكا پخش نكنند و كن با گزينش خود آنها را وادار مىسازد فيلم را براى مردم امريكا به نمايش بگذارند و به آراى جيم كرى بيفزايند. مايكل مور كه دو سال پيش با فيلم مستند بولينگ براى كلمباين جايزه ويژه كن را دريافت كرد امسال در حال گرفتن نخل طلايى گفت: «نمىدانم با چه زبانى بايد از همه عوامل اين فيلم، هيأت داوران كن،ترى فرمو، ژيل ژاكوب و همه و همه تشكر كنم... شما با اين كار تضمين كردهايد كه همه امريكا فيلم را ببينند و به همين دليل و براى همين يك مورد نمىدانم چگونه سپاسگزار شما باشم. شما اين فيلم را به مركز توجه جهان بدل كردهايد و من مىدانم كه خيلى از مردم به دنبال حقيقت اند همان طور كه نيكلن گفته بود اگر واقعيت را به مردم بگويى جمهورى را نجات دادهاى».
اگر بوش با آن بازى مضحك ارسال گاز استاكر و آفريدن جنجال دال برناامنيتى در امريكا و خطر تروريسم و افسانه بمب اتمى در عراق و ساختن بمب اتمى بوسيله ايران مىكوشد افكار عمومى را فريب دهد، و رأى آنها را در اين دموكراسى تقلبى كه به زور دادگاه و آراى دروغين رئيس جمهور تعيين مىكند به چنگ آورد، برگ برنده جيم كرى هم فيلم مايكل مور و حركات آينده نظير آن براى عقب راندن بوش بوده است. فيلم فارنهايت 9/11 مهر تأييدى بر سند محكوميت جرج بوش است. اين مستند به بررسى اهداف فريبكارانه رئيس جمهور امريكا از حمله نظامى به عراق و افشاى رابطه بين خانواده بوش و بنلادن از دهه 1970 و شركت مالى آنان مىپردازد و نشان مىدهد براى كسب منافع سرشار مالى جناحهاى امپرياليستى و فوق امپرياليستى عصر جهانىسازى هم نظير گذشته با تيشه به ريشه هم مىزنند.
البته اين افشاگرى به سود ماست اگر درست از آن بهره بگيريم ولى در اين ميان آثار فيلمسازان برجسته نظير امير كاستاريكا و برادران كوئن مغبون شدهاند و سرشان بى كلاه مانده و يك فيلم مستند پس از سال 1956 كه جايزه به دنياى ساكت ژاك كاستو داده شده بود، نخل طلايى را از چنگ آثار داستانى ربوده است.
مايكل مور جايزهاش را به دخترش، همه فرزندان امريكا و عراق و به همه آنهايى كه در دنيا از دست امريكا رنج كشيدهاند تقديم كرد.
بقيه جوايز كن به آثار زير اختصاص يافت.
جايزه بزرگ «گراند پرى» به اثر چان ووك به نام «پسر سالخورده» رسيد. جايزه بهترين بازيگر زن به عگى چونگ بازيگر چينى تبار فيلم «پاك» و بازيگر بهتر مرد به بازيگر جوان ژاپنى ياگيراپوكا تعلق يافت. جايزه بهترين كارگردانى به تونىگا تليف داده شد (فيلم مهاجران) فيلم به من نگاه كن فرانسوى عنوان دومين فيلم درخشان را يافت. هيأت داوران جايزهشان را به فيلم تايوانى ساخته اپيچا تپرنگ و ويراستاكول دادند. آنان جايزهاى هم به بازيگر فيلم قاتلين پيرزن اهداء كردند. جايزه نشان افتخار دوربين طلايى هم به فيلم خواب تلخ اميريوسفى تعلق يافت و در خارج از سابقه فيلم پنج و ده روى ده اثر كيارستمى و گاوخونى اثر افخمى به نمايش درآمدند.