responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 130  صفحه : 7

مطبوعات و آسيب‌هاى سياسى
سينا محمد

مطبوعات جديد، فرزند انقلاب مشروطه است و مى‌توان گفت بسيارى از آسيب‌هاى آن در متن پاتولوژى انقلاب مشروطيت و موقعيت تاريخى آن قابل فهم خواهد بود
مسلماً چه حضور استعمارى غرب مدرن و تماس تسليم طلبانه ما با آن رخ مى‌داد يا نمى‌داد، بنا به قانون الهى، جامعه بشرى و نيز ايران دچار تحول ضرورى مى‌شد. اين تحول مى‌توانست بر بنياد خداباورى يا جهان خود بنياد انگارى رخ دهد و با خود پيشرفت نو، فراماسيون اقتصادى اجتماعى و شكل توليد و مناسبات نوى توليدى ببار آورد و نهادها و پديده‌هاى تازه‌اى را تشكل داد. از جمله چيزى به نام مطبوعات مدرن كه فرزند تحولات نو و ضمناً تشديد كننده آن بوده است. بديهى است از آنجا كه اين تحول عصرى، با ريشه خود بنيادانگارى جهان و به نام مدرنيته ما را تحت تأثير قرار داد، بسيارى از پديده‌ها و كليت نوگرايى در بستر چالش سنت و مدرنيته تحقق يافت.
آشنايى سطحى دربار قاجار با تمدن غرب و تقليد از پديده‌هاى پراكنده آن در پيكره نظم محكوم به فروپاشى قاجار، در جايى به انتشار اولين روزنامه چاپى ايران كه روزنامه دولتى بود منجر شد. رژيم قاجار نمى‌توانست دريابد كه به طور مصنوعى چيزى را زينت موجوديت سالخورده خود مى‌كند كه ماهواً با آن در تضاد است. نظم مستبد، بسته، فرسوده، زمين‌دار كه بسيارى از مشخصه‌هاى استبداد آسيايى در آن به مضحكه‌اى تبديل شده بود كه تازيانه به خود فلك و زندان و مرگ به مردم هديه مى‌كرد، نوكر منشانه برابر قدرت نوى بورژوازى استعمارگر سرفرود مى‌آورد.
در همين زمان آشنايى شاهزادگان قاجارى از يك سو، و آشنايى ترقى خواهان در حاشيه حكومت، (كه البته برجسته‌ترين در رأس هرم و زير سايه «ظل الله» تجرى آرزوى ترقى ايران را در سر داشت و در اين راه سر باخت يعنى اميركبير) و مردم ترقى‌خواه و نخبگان آگاه، از اين نهاد جامعه مدرن غربى براى ارتباط با مردم سود جستند تا آگاهى‌هاى تازه را نشر دهند و خواهان اصلاح يا انقلاب اجتماعى ـ سياسى خواهان قانون و آزادى و ترقى شوند. البته در جامعه عقب مانده قاجار تعداد خوانندگان روزنامه بسيار مسدود بود و خود تنها نخبگان را در بر مى‌گرفت در آن زمانه رسانه مردمى، منبر محسوب مى‌شد و منبر جديد روزنامه (و راديو و تلويزيون در مراحل بعد) نفوذ وسيع‌ترى نداشت.
به هر حال روزنامه در تولد خود چون پديده‌اى مدرن در برابر نظام و آگاهى ما قبل مدرن و استبدادى قرار گرفت. اما اين رويارويى همه حقيقت را بازتاب نمى‌دهد زيرا در زير لايه‌هاى اين وضعيت صورى، نكات مهم‌ترى قرار دارد. اولاً به طور غالب تقاضاى عدالتخانه و قانون و فكر ترقى و آزادى تحت تأثير تفكرات غربى و آن هم بيشتر اوقات به نحو سطحى قرار داشت. يعنى اگر چه در اين مطبوعات حرف از بدى استبداد و خوبى قانون و حكومت قانون به ميان مى‌آمد، اما خود رهبران فكرى درك عميقى از قانون مدرن، و آزادى و ارتباط آن با شالوده‌هاى زندگى و تحولات اقتصادى / اجتماعى / سياسى و فرهنگى غرب نداشتند در غرب نهادها و فكرها طى پروسه طولانى شكل گرفته، نقد شده و انسجام يافته و ژرف ساخت‌هاى تازه و نگره‌هاى جديد لامتناسب با همه وجوه زندگى شكل داده بود. در ايران مطبوعات درون قاجار كه چه بسا به صورت زيرزمينى و غير قانونى پخش مى‌شد(مثل قانون ميرزا ملكم خان) منادى انديشه ليبرالى بود كه تحت تأثير مشاهدات و زندگى در لندن و اروپا به ذهن ليبرال‌هايى نه كه غالباً فراماسيونر هم بودند خطور يافته بود. اين شعارها اگر چه در برابر شدت موحش عقب ماندگى و استبداد قاجار كاملاً جذاب بود، اما حقيقتاً هضم نشده و بى خبر از درخواست‌ها و مطالبات مردم و متناسب با فرهنگ آنها شكل مى‌گرفت. براى همين تنها انواع مردمى كه مثل نسيم شمال در ميان مردم رواج مى‌يافت و آسيب‌بزرگى گسست مطبوعات روشنفكرانه را از مردم پديد مى‌آورد.
گسست از سنّت‌ها و باور الهى و ريشه‌هاى اعتقادى و گسست از مردم دو آسيب فهم مطبوعات ما بودند كه همواره در اغلب دوران‌ها روشنفكرانه و نخبه‌گرا باقى مى‌ماندند.
آسيب سوم، روح تقليدى گفتمان‌هاى روزنامه‌ها بود. تأثير مستقيم ژان ژاك روسو، استوارسايل، ماركس و لنين در مطبوعات ليبراليستى و سوسيال دموكراتيك كاملاً مشهود است. در حالى كه وقتى ما گفتمان‌هاى نشريات مستقل بعد از انقلاب نظير پگاه حوزه را دنبال مى‌كنيم در آن انبوهى از انديشه‌هاى مستقل و مولد نو مى‌يابيم كه ضمن آشنايى رضايت بخش با گفتمان‌هاى امروز غرب توانا در نقد آن‌ها و ارائه تحليل‌هايى متناسب با شرائط خود است.
عدم رشد پايه‌هاى مستحكم اقتصادى، سبب عدم رشد مطبوعات مردمى و متكى به خود شد و اين آسيب مهم ديگر مطبوعات ماست.
مطبوعات ما يا وابسته به دربار و هزار فاميل و ايادى دربار پهلوى بودند يا وابسته به نيروهاى بيگانه روس و انگليس و امريكا و...
در دوران بعد از انقلاب مشروطيت، ما با مطبوعات انقلابى و آزاد سروكار داريم كه در كنار مطبوعات وابسته به قوانين و يا قدرت‌مداران كه كارشان خدمت به اربابان بود، هستى يافتند اما اين پديده دوامى نداشت و اين گونه مطبوعات كه از عشقى‌ها و مدرس‌ها دفاع مى‌كردند نابود شدند.
اوج نقش مخرب مطبوعات وابسته به بيگانگان در دوران ملى شدن نفت بود. تلاش براى برانگيختن فاطمى و مصدق عليه كاشانى، ضربه زدن به نهضت ملى به وسيله دفاع از منافع شوروى از يك سو و ايفاى نقش مدافع منافع انگليس و دربار از سوى ديگر حيثيت مطبوعات اين دوره را لكّه‌دار كرده است. حتى مطبوعات انقلابى با شعارهاى تند و تيز مطبوعاتى بودند كه از زير قبايشان دم خروس سفارت شوروى بيرون مى‌زد. باز بايد گفت مطبوعات مستقل در اين ميان قربانى شدند و آنچه باقى ماند مطبوعات گوش به فرمان ارتجاع و استبداد پهلوى بود.
هر بار با گشايش‌هايى نظير سال‌هاى 39 ـ 37، نشريات در ايران فرصت نفس كشيدن يافتند اما به سبب آنكه هرگز حقوق مردم و آزادى بيان در نظم استبدادى محترم داشته نمى‌شد، بخت ادامه انتشار نشريات حقيقت خواه زياد نبود و با تعطيلى مواجه مى‌شدند. در نتيجه در ايران از يك سو فصلنامه‌هاى وزين‌تر جايگاهى يافتند و از سوى ديگر نويسندگان مى‌كوشيدند در لابلاى نشريات كمتر وابسته نظير نگين، و... حرف و سخنى ارزشمند منتشر سازند. مقالات استاد مطهرى در زن روز يادآور همين تلاش هوشمندانه است. در سال‌هاى حكومت پهلوى، سكس، رويارويى و يا فراموشى فرهنگ دينى و اسلامى، رشد بى‌سابقه فرهنگ غربى و ابتذال سرشت عمده اغلب روزنامه و مجلات بود كه از نظر سياسى گوش به فرمان و از نظر فرهنگى ـ اخلاقى ابزارهاى تهاجم غرب به حساب مى‌آمدند و با جدايى روزافزون روشنفكران از فرهنگ اسلامى، حتى روزنامه‌ها و مجلات روشنفكرانه، مناديان غربگرايى گشتند. و اين فرايند تا زمان انقلاب ادامه داشت.
پديده‌هاى نو در دوران انقلاب اسلامى در روزنامه نگارى ايران قابل مشاهده است. آسيب روزنامه‌نگارى در اين دوران مربوط است به آسيب‌هاى ايدئولوژيك و آسيب‌هاى سياسى. ويژگى آنارشيستى و كمونيستى و ليبراليستى اكثر اين نشريات انكارناپذير است. حال كه شاه سرنگون شده بود. روشنفكران گوناگون مى‌انديشيدند، نوبت سرنگونى جمهورى اسلامى است و حتى سلطنت‌طلبان از مطبوعات در اين مسير سود مى‌جستند و آرزوى بازگشت سلطنت را نشو و رشد مى‌دادند و جارى مى‌ساختند. حالت تهييجى و تبليغى، سخن مبتنى بر كذب و برانگيختن احساسات، چشم‌پوشى برهرگونه گفت‌وگوى مستدل و مستند، رشد شايعه‌ها در مطبوعات و استفاده از انواع ابزار جنگ روانى نشريات اين دوران سياست‌زده و شديدا مغاير با توسعه آگاهى‌هاى مفيد و محل جولان اطلاعات جهالت‌بار و مخرب كرده بود.
بايد اعتراف كرد كه اين آسيب‌ها بر بسيارى از نشريات طرفدار انقلاب هم اثر داشت و آنها هم به دام جدل‌هاى بى‌حاصل و روش‌هاى راديكال تهييجى و خشونت‌آميز در غلطيدند. و آسيب تازه‌اى را به بار آوردند كه استفاده نابجا از آزادى و درك آنارشيستى از آن مسبب‌اش بود.
بديهى است كه پيامد اين وضعيت تجديد و تنگناهاى تازه براى مطبوعات بود. در دوران جنگ اين محدوديت منطقى مى‌نمود اما پس از جنگ توقع رفع محدوديت‌ها و توسعه برحق آزادى بيان بار ديگر آشكار شد. دريغا كه اين بار هم تندروى، نگرش‌هاى آنارشيستى و ساخت‌شكنانه در مطبوعات پس از دوم خرداد رواج يافت و بها به رشد ديدگاه‌هاى بسته‌اى داد كه اساسا با انديشه قاجارى به مطبوعات مى‌نگرند و هرگز با آزادى بيان آن سان كه رهبرى و بنيانگذار انقلاب اسلامى مؤكدا برآن اشاره مى‌كردند و آن را حق مردم مى‌دانستند توافق ندارند.
مطبوعات ما از دو سو اسير اشتباهات متعدد نگرش‌هاى متحجر و نگرش‌هاى ساخت شكن است. تا جايى كه از يك سو به ابزار سركوب و تقاضاكننده شدت عمل عليه حق و آزادى مردم بدل مى‌شود و از سوى ديگر بر ابزار نفوذ غرب و سلطه و نظم نوين جهانى و جهانى‌سازى (همين جا بگويم من بين جهانى شدن و جهانى سازى Globalization و Globalizing تفاوت قائل هستم. جهانى شدن براساس توسعه تكنولوژيك، رشد ارتباطات و عصر الكترونيك و روابط جهانى را زمينه‌برپايى حكومت عدل موعود(عج) و تقدير ناگزير و غيرقابل مقاومت انسان در سياره زمين مى‌دانم كه منافاتى با حفظ هويت‌هاى بومى ندارد. اما جهانى‌سازى را نتيجه تحولات امپرياليستى پس از سقوط شوروى و پايان جنگ سرد و نظم يك سويه جهانى براساس توهمات سيطره‌جويانه امريكا و در واقع امريكايى‌سازى جهان استنباط مى‌كنم. متأسفانه آسيب بزرگ مطبوعات ما در پاره‌اى موارد بدل شدن به ابزار جهانى‌سازى امريكايى به بهانه بسط دموكراسى است در حالى كه رشد مردم‌سالارى اسلامى كاملاً ضدجهانى‌سازى و پذيرش نظم امريكايى در جهان مى‌باشد و براين شرافت پايبند است و به آن فخر مى‌فروشد و اين مخالفت را رهبرى وجدان آگاه جهانى و مردم در مسير آزادى و نفى سلطه مى‌داند. گفتمان‌هاى تقليدى در مطبوعات مدافع جهانى‌سازى مهم‌ترين آسيب كنونى است كه در كنار محدوديت‌هاى آزادى بيان و عدم توسعه آن عمده به شمار مى‌آيد. ما بايد واقعا آزادى بيان و جدل احسنه و حكمت اسلامى، گفت‌وگوى شجاعانه را پاس بداريم.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 130  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست