1. زبان انگليسى، به عنوان زبان جهانى ترسيم مىشود و با خلق رسانههاى امريكايى با زبان انگليسى، به اين موضوع دامنه داده مىشود. زبان انگليسى نيز نوعى جهانبينى خاص خود را مىطلبد؛ پس در قالب زبان انگليسى يك نوع جهانبينى خاص ترويج مىگردد و از ديگر جهانبينىها پرهيز و يا سانسور رواداشته مىشود.
2. زبان انگليسى يك نوع جهان بينى تجربىگرا و حس گرا را ترويج مىكند و در مقابل جهان بينىهاى فلسفى، ادبى و هنرى مقاومت مىكند؛ به همين دليل، جهان بينىهاى كشورهايى مثل فرانسه و آلمان و كشورهاى آسيايى و خاورميانهاى در رسانههاى انگليسى زبان سانسور مىشوند.
3. فلسفه تحليلى آنگلوساكسونها، رسالتى جز فروپاشى معرفتى كشورهاى ديگر جهان، مثل اروپاى متحد، آسيا و... ندارد. علت ايجادى آن نيز برخورد شديد با فلسفه اروپاى است و امروز نيز علت ابقاى خود را در برخورد با جهان اسلام و فلسفههاى آن مىبيند.
4. از نظر علمى نيز هرچه از چارچوب معرفت سنجى فلسفه تحليلى رد نشده باشد، به عنوان مقاله غيرعلمى حذف، رد و سانسور مىشود و چون امروز در عالم علم و دانشورى، مجلات انگليسى زبان، خصوصا نوع تخصصى امريكايى آن (ISI) آوازهاى دارند، غيرانگليسى زبانان، غيرعلمى يا عقب مانده ترسيم مىشوند و كسب درجه علمى را به دانستن زبان تخصصى و انگليسى و زبان اديبانه آن مشروط دانستهاند.
5. از همين جا است كه زبانهاى جهان و جهانبينىهاى مربوط به آن، غيرعلمى و غيرمعتبر دانسته مىشود و زبان علم را زبان انگليسى محسوب مىكنند كه در همين مرتبه، دانشهاى بشرى غيرانگليسى، از رده خارج مىشوند و كسانى كه زبان مادرزادى آن انگليسى باشد، حداقل پنجاه درصد علميت را طى مىكنند و كسانى كه زبان انگليسى نمىدانند نيز بايستى پنجاه درصد فوق را احراز كنند، تا بتوانند علميت خود را اثبات كنند.
6. توليد و توزيع دانش انسانى نيز بايد از مدخل زبان انگليسى صورت بپذيرد؛ پس هرچه زبان انگليسى توان احصاى آن را نداشته باشد، خود به خود از صحنه جهانى سانسور و حذف خواهد شد؛ مانند حذف فلسفه آلمانى از صحنه جهانى و جانشينى فلسفه تحليلى به جاى آن، يا حذف ادبيات فرانسوى و جايگزين شدن ادبيات انگليسى به جاى آن.
7. سرمايهگذارى دولتى و خصوصى، براى فراگيرى دقيق زبان انگليسى، در بسيارى از كشورهاى جهان، به خصوص كشورهاى اروپايى، نيز براى فرار از اين سانسور و مطرحسازى خود در سطح جهانى است. به طورى كه اگر كسى زبان انگليسى نداند، احساس خفگى و بى كسى مىكند؛ پس براى فرار از فضاى فعلى بايد به عالم زبان انگليسى فرار كرد و از هول آتش بايد به آتش افتاد.
8. بنابراين تكلم و نوشتن در انحصار آنگلوساكسونها قرار مىگيرد و هرچه در بعد رسانهها، مثل كتاب، مجله، راديو و تلويزيون انگلوساكسونها واقع شود، جهانى خواهد شد، وگرنه در گوشهاى از جهان پژمرده و سپس خواهد مرد.
سپس حيات دانش جهان از نظر صورت و محتوا تحت سلطه زبان انگليسى خواهد بود و شركت ملى بينالمللى نيز در اين جهت حركت مىكنند.
9. رسانههايى مانند اينترنت نيز در همين جهت قدم برمىدارند و در سايت غيرانگليسى زبان و انگليسى كه در چارچوب گفتمان حاكم بر جهان آنگلوساكسونها قدم برندارند، داراى مراجعه علمى نخواهند بود و از صحنه اينترنت حذف خواهند شد (مثل گوگل) و حذف سانسورى هرچه كه بر چسب غيرعلمى تروريسم بر آن زده شود، بسيار رخ داده و رخ خواهد داد.
10. فيلترينگ زبان انگليسى، قدرتى بىمثال به جهان آنگلوساكسون در بعد كنترل معرفتى جهان خواهد داد. تمامى فرهنگهاى جهانى براى اثبات حيات خود، بايد از فرهنگ انگليسى عبور كنند و تمامى دانشگاههاى جهان، براى اثبات اعتبار علمى خود، بايد از چارچوب حاكم و اعتبارى دانشگاههاى آنگلوساكسون، رد شوند. سپس انحصار و سانسور معرفتى آنگلوساكسونها برجهان ترسيم خواهد شد.
11. بازارمالى معرفتى جهانى نيز در اختيار آنگلوساكسونها است؛ به طورى كه هر بازارمالى معرفتى غيرانگليسى از سطح بازار حذف و سانسور خواهند شد. شاهد بارز آن نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران است كه روزبهروز بر وسعت زبان انگليسى بازار افزوده مىشود و از اول نمايشگاه تا حال، وجود تصاعدى داشته است، ولى زبانهاى ديگر از بازار نمايشگاه تهران حذف شدهاند. كافى است به توزيع مالى نمايشگاه تهران نظرى داشته باشيم.
12. جهان معرفتى آنگلوساكسونها بر زندگى روزمره و فرهنگ حاكم بر آن، يعنى فرهنگ عامهپسند بنا مىشود (فلسفه تحليلى). سپس تنزل معرفتى جهان و حذف انديشههاى متعالى از صحنه جهانى را موجب مىشود كه در نتيجه در دراز مدت، فقر معرفتى و فرهنگى جهان ما را طى خواهد كرد و اين نتيجه سانسور جهانى فرهنگ و معرفت خواهد بود.
13. بحران معرفتى جهان امروز، دامن خود جهان آنگلوساكسونها را گرفته است و چون در معرفت بر تنگ آمدهاند، در سخن به ژفنك آمدهاند و سياستمداران جنگطلب امريكا، اروپاى متصل را اروپاى پير نام نهادهاند و دنياى غيرغرب را غيرمتمدن خواندهاند.
14. اين دام فريبزاى سانسور جهانى، همان چيزى است كه كشورهاى صاحب فرهنگ و تاريخ بايد از آن فرار كنند، ولى با فرار به درون آنگلوساكسونها، بلكه با سنتز فرهنگ و انديشه جهانى در خود نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران مىتواند اين بستر لازم را آماده كند به شرطى كه اين نمايشگاه، فقط يك نمايشگاه فرهنگى نباشد، بلكه با يك نوع سياستگزارى عميق معرفتى فرهنگى به سنتز عميق جهانى برسد.