responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 13  صفحه : 8

پيرايه‌زدايي از حماسه‌ي حسيني
پیشوایی مهدی

اشاره: مكتوب حاضر، متن تلخيص شده سخنراني و پرسش و پاسخ حجة الاسلام والمسلمين مهدي پيشوايي در كانون گفتمان ديني است كه با عنوان تحريفات عاشورا در مدرسه فيضيه ايراد گرديده است. و اكنون براي استفاده‌ي عام‌تر، در نشريه درج گرديده است.
واقعه‌ي عاشورا در حيات، دوام و بقاي اسلام نقش بسيار مهمي ايفا كرد، به خصوص كه در زوال و سقوط دولت پليد و ضد اسلامي بني‌اميه نيز نقش غيرقابل انكاري داشته و ضربات مهلكي بر پيكر اين سلسله و حكومت وارد نمود و مشروعيت اين سلسله را در افكار عمومي از بين برد.
حادثه‌ي عاشورا در اوايل سال 61 هجري اتفاق افتاد و در سال 132 هجري، آخرين خليفه‌ي اموي؛ يعني مروان محمد، معروف به مروان حمار كشته شد. ابوالعباس سفاح دستور داد جنازه‌ي كشته شدگانِ سران بني‌اميه را روي هم انباشتند (در اين جا تاريخ تصريح مي‌كند كه بعضي‌ها هنوز نمرده بودند و جان در بدن داشتند) و وي روي جنازه‌ها سفره‌اي انداخت و غذا خورد و گفت كه در طول عمرم غذايي به اين گوارايي نخورده بودم؛ چرا كه انتقام حسين عليه‌السلام را از بني‌اميه گرفتم.
در حدود يك سال قبل، به يك سند تاريخي ارزنده‌اي دست يافتم كه ان‌شاءاللّه‌ در ترجمه‌ي عربي كتاب «سيره‌ي پيشوايان» ذكر خواهم كرد.
خطيب بغدادي در كتاب «تاريخ بغداد» اين سند را در زندگي‌نامه‌ي شريك بن عبداللّه‌ نخعي كه نوه‌ي سنان بن انس نخعي ـ از قاتلان امام حسين عليه‌السلام ـ بوده نقل مي‌كند. اين مرد در زمان بني‌عباس قاضي بوده است. (بعد از اتمام قرن اوّل زندگي نامه‌ي او را نوشته‌اند) در آن زمان، بني‌اميه منقرض شده و بني‌عباس حاكم بر جامعه بودند. اين شخص نيز قاضي معروفي بوده است. و همان گونه كه مي‌دانيد قاضي از بين فقها و محدثين انتخاب مي‌شد. خطيب بغدادي مي‌نويسد: شريك بن عبداللّه‌ نخعي در مقام يك قاضي برجسته وارد بصره شد. مردم بصره از او تقاضا كردند كه براي آن‌ها حديث نقل كند. اما شريك از اين كار خودداري كرد (دليل آن را در اين كتاب ذكر نكرده است.) وقتي كه خواست بصره را ترك كند، به بندر رفت تا سوار كشتي شود؛ مردم بصره او را در كشتي سنگ باران مي‌كرده و مي‌گفتند: «يابن قاتل الحسين»؛اي زاده‌ي قاتل حسين. اين سند بسيار ارزنده نشان مي‌دهد كه خون امام حسين عليه‌السلام در حافظه‌ي تاريخ مانده و حماسه‌ي امام حسين عليه‌السلام فراموش نشده است. اهميت اين سند از دو جهت است:
1. بُعد زماني كه فاصله‌ي زماني نسبتاً زيادي (بيش از يك قرن) با واقعه‌ي عاشورا دارد؛
2. شهر بصره، بعد از جنگ جمل به كانون اموي‌ها و دشمنان اهل بيت تبديل شده بود.
اين حركت نشان مي‌دهد كه حادثه‌ي عاشورا، حادثه‌ي بسيار مهمي بود، تا جايي كه در كانون اموي‌ها نيز از افكار و اذهان حذف نشده بود. اين كه ما مي‌گوييم «ماه پيروزي خون بر شمشير»، دقيقاً در حادثه‌ي عاشورا اتفاق افتاد.
ما در حادثه‌ي عاشورا هيچ كم بود سند و منبع تاريخي نداريم؛ زيرا عاشورا يكي از حوادث تاريخي است كه اسناد تاريخي فراواني دارد، ولي متأسفانه براي هر چيز خوب در دنيا، آفتي نيز وجود دارد. تاريخ عاشورا هم بنا به دلايلي كه عرض خواهد شد، از آفت تحريف مصون نمانده است. متأسفانه تحريف‌هايي عارض واقعه‌ي عاشورا شده است كه به دليل اهميت اين حادثه، بايد آن را بررسي و آفت‌شناسي كنيم. و تحريف‌هاي گوناگون را بشناسيم. بايد عوامل تحريف، و انگيزه‌هاي تحريف‌كنندگان را بشناسيم و در نهايت با تحريف مبارزه كنيم.
«استاد شهيد مطهري در «حماسه حسيني» مي‌فرمايد: «در حادثه‌ي عاشورا، ما فقط تحريف لفظي نداشته‌ايم؛ بلكه تحريف معنوي نيز داشته‌ايم؛ يعني كل قضيه. و در مورد اهداف امام حسين عليه‌السلام مسئله را تحريف كرده‌اند». و استاد شهيد اين گونه تحريف‌ها را تحريف معنوي مي‌نامند.

آيا امام حسين عليه‌السلام دختري به نام رقيه داشته است؟
بهترين راه اين است كه ما به كتاب‌هاي مهم و كليدي كه درباره‌ي زندگي ائمه نوشته شده‌اند، مراجعه كنيم؛ ـ مثل «ارشاد» شيخ مفيد «كشف الغمه»ي اربلي و يا «بحارالانوار» مرحوم مجلسي و «مناقب» ابن شهر آشوب؛ ببينيم اين‌ها چند دختر و اولاد براي امام نوشته‌اند. در مراجعه‌ي به اين كتاب‌ها مي‌بينيم دختري به نام رقيه براي امام حسين عليه‌السلام ثبت نشده است. بنده زماني تحقيق كردم كه ببينم آيا اصلاً اسم رقيه در آن زمان مرسوم بوده است يا نه، در مراجعه به تاريخ ديدم كه بله، حضرت امير عليه‌السلام دختري به نام رقيه داشته‌اند. در كتب رجال هم بعضي از زنان وجود داشتند كه نام رقيه داشته‌اند. معلوم مي‌شود كه در آن زمان، چنين اسمي براي زنان بوده است، ولي در ميان دختران امام حسين عليه‌السلام ، منابع مادر و اصلي ما، دختري به اين نام را براي ايشان ثبت نكرده‌اند؛ امّا اين كه دختر كوچكي از دختران امام حسين عليه‌السلام در دوران اسيري در شام، پدر را خواب ديد و بعد بيدار شد و بي‌تابي كرد و از عمه و امام سجاد عليه‌السلام پدر را خواست، قديمي‌ترين منبع آن، «كامل بهايي» است. و بعد از ايشان هر كس كه ذكر كرده، به نظر مي‌رسد از «كامل بهايي» گرفته است. تا آن جا كه من اطلاع دارم، اين جريان را عمادالدين طبري براي بهاءالدين ـ وزير هلاكوخان ـ نوشته است. به نظر مي‌رسد اين وزير، همانند صاحب بن عباد، آدم دانش دوست و علم‌طلبي بوده است. ظاهراً گرايش به تشيع نيز داشته است. با درخواست و خواهش او، عمادالدين طبري كتاب «كامل بهايي» را درباره‌ي سقيفه و موضع خلافت و امامت نوشته است. ايشان نيز در آن كتاب، اسمي از رقيه نبرده و مي‌فرمايد: دختركي خردسال چهار ساله (نه سه ساله) پدر را در خواب ديد و بي‌تابي كرد و.... اين كتاب در سال 675 هجري تأليف شده است؛ يعني قرن هفتم هجري. قديمي‌ترين سندي كه بنده براي اين قضيه پيدا كردم، اين كتاب بوده است. البته مؤلف «كامل بهايي» اين جريان را از يك دانشمند سني به نام قاسم بن محمد بن احمد مأموني نقل مي‌كند. كتاب اين دانشمند سني «الهاويه» نام دارد كه از منابع عمادالدين طبري بوده است. منابع ديگري كه اين جريان را ذكر كردند، منابع متأخر هستند. يكي از دوستان ما كتابي تأليف كرد كه در آن كتاب، كتب و منابعي را كه در آن‌ها نام حضرت رقيه ذكر شده آورده است.

در مورد سن حضرت علي اكبر سؤال كرده‌اند كه چند سال بوده است؟
يكي از علماي معاصر نجفي كه چند سال پيش مرحوم شدند، عبدالرزاق موسوي مقرّم است. احتمالاً با تأليفات ايشان آشنايي داشته و آنها را مطالعه كرده‌ايد. ايشان تأليفات خوبي راجع به اهل بيت عليهم‌السلام دارند. مقتلي درباره‌ي امام حسين عليه‌السلام دارند كه از مقاتل خوب و مستند است. راجع به تعداد شهدا و چگونگي شهادت آن‌ها كتاب دارد. درباره‌ي حضرت سكينه عليها‌السلام كتاب دارد. درباره‌ي حضرت مسلم كتاب دارد و درباره‌ي حضرت علي اكبر هم كتاب مستقلي دارد. در آن جا ايشان اثبات مي‌كند كه سن حضرت علي اكبر بيش‌تر از 18 سال بوده است. ايشان سن علي اكبر را ـ اگر اشتباه نكنم ـ سي و شش سال مي‌نويسد و اثبات هم مي‌كند. به همين جهت به ايشان علي اكبر مي‌گفتند؛ چرا كه از امام سجاد هم بزرگ‌تر بوده است.

در مورد مادر امام سجاد عليه‌السلام هم اختلاف است كه آيا ايشان شهربانو است يا شاه زنان؟
بله، اين اختلاف وجود دارد. مشهور بين ما ايراني‌ها اين است كه مادر امام سجاد عليه‌السلام ايراني، و يكي از دختران يزدگرد سوّم بوده است و اختلاف موجود اين است كه آيا نام ايشان شاه زنان بوده يا شهربانو يا شهربانويه. اين مشهور، اصلي مستندي براي آن در تاريخ وجود ندارد؛ زيرا قضيه‌ي ازدواج امام حسين با دختر يزدگرد ايراني، اشكالات تاريخي اساسي دارد. يكي از محققان معاصر كه از اساتيد بزرگ دانشگاه است، كتابي درباره‌ي زندگاني علي‌بن‌حسين عليه‌السلام دارد، كه اشكالات تاريخي اين قضيه را در آن كتاب ذكر كرده است و بنده آن اشكالات را وارد مي‌دانم.

ام كلثومي كه در ماجراي كربلا حضور دارد، كدام ام كلثوم است؟
بايد توجه داشته باشيد كه حضرت زهرا عليها‌السلام نيز ام كلثوم ناميده مي‌شدند و شايد هم نام ايشان، ام كلثوم بوده است. حداقلِ آن، اين است كه حضرت زهرا ام كلثوم نيز ناميده مي‌شدند. و قرايني نيز بر اين مطلب وجود دارد؛ يكي از بهترين قرينه‌هاي موجود اين است كه در كتاب «بلاغات النساء» كه از منابع قديمي ما است، مؤلف، سخنان زناني را كه فصيح سخن مي‌گفتند، جمع آوري كرده است. البته اين كه اين زنان چه اشخاصي بودند؛ كاري نداشته است، منتها زنان بزرگي بوده‌اند. در آن جا مؤلف، خطبه‌ي حضرت زينب عليها‌السلام در كاخ يزيد را نقل كرده است. اين كتاب براي قرن سوّم مي‌باشد. مؤلف در آن جا نمي‌گويد «فقامت زينب...»، بلكه مي‌گويد: «فقامت ام كلثوم بنت علي عليه‌السلام ؛ فقالت...» حضرت زينب عليها‌السلام را به عنوان ام كلثوم ذكر مي‌كند. بايد توجه داشته باشيم كه در واقعه‌ي كربلا هر جايي كه از خواهر امام حسين عليه‌السلام با عنوان ام كلثوم ياد مي‌شود (كه يا خطبه‌اي خوانده و يا عكس العملي نشان داده و موضع‌گيري كرده و يا خود را سپر بلا قرار داده) قرينه نشان مي‌دهد كه مقصود، حضرت زينب عليها‌السلام است؛ زيرا ام كلثومي كه خواهر حضرت زينب بوده ـ اگر اشتباه نكنم ـ در سال 51 هجري در مدينه از دنيا رفته است.

آيا جريان عروسي حضرت قاسم در كربلا حقيقت دارد يا خير؟
اين سخن از تحريف‌هاي آشكاري است كه به تاريخ عاشورا اضافه شده است، تا آن جا كه بررسي‌ها نشان مي‌دهد، اولين كسي كه اين جريان را وارد تاريخ كرده، ملاحسين كافي بوده كه كتاب «روضة الشهداء» را نوشته است. دقيقاً مشخص نيست كه آيا اين شخص شيعه بوده يا سني. بعضي‌ها مي‌گويند: وقتي كه هرات مي‌رفته، سني مي‌شده و وقتي به سمنان و دامغان مي‌رسيد، شيعه مي‌شده است. عارف مسلك بوده و قريحه‌ي خوبي هم داشته. اهل منبر و نفس خوبي نيز داشته است؛ لذا مردم پاي منبر او زياد جمع مي‌شدند. اولين مقتلي هم كه به فارسي نوشته شده است، كتاب همين آقا است. لفظ «روضه» نيز از نام همين كتاب گرفته شده است كه مرثيه خوان‌هاي آن زمان، از روي اين مقتلِ فارسي مي‌خواندند. در آن موقع مردم مي‌گفتند: «روضة الشهدا خوان» كم‌كم شهداي آن افتاد و شد «روضه خوان»؛ چون اين كتاب، اولين مقتل فارسي بود و كار روضه خوان‌ها را آسان كرد، مطالب آن جايگاه خود را در بين مردم پيدا كرد. اين طور كه برخي از صاحب نظران مي‌گويند و ساختار كتاب نشان مي‌دهد، اين شخص قصد نداشته تاريخ‌نويسي كند؛ بلكه هنرمندي كرده و يك كار هنري درست كرده است.

معتبرترين مقتلي كه جزئيات واقعه‌ي عاشورا را نوشته است، كدام كتاب است؟
اخيراً طرحي را در رابطه با مقتلي جامع نوشتم و به يكي از مراكز معتبر و شناخته شده‌ي حوزه‌ي علميه دادم. اميدوارم كه اين طرح تصويب شود و يك عده از محققين روي آن كار كنند تا يك مقتل جامع تحت همين عنوان، كه شامل تمام نيازهاي مبلغين و گويندگان باشد، به دست آيد.

مرقدي كه در سوريه است، آيا مرقد حضرت زينب ـ بنت فاطمه ـ است يا مرقد دختر ديگري از اميرالمؤمنين كه مادري غير از فاطمه داشته است مي‌باشد؟
در مورد قبر حضرت زينب ـ دختر اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليها‌السلام ـ سه قول وجود دارد: «مدينه»، «قوته‌ي شام» كه الآن در دوازده كيلومتري دمشق است و معروف به «زينبيه» شده، و «مصر».
حضرت زينبي كه در مصر مقبره دارد، از نسل حضرت علي عليه‌السلام است؛ اما دختر صُلبي حضرت نيست؛ بلكه زينب بنت يحيي مُتوّج است. و اين كه مي‌گويند زينب بنت علي، آن را به جد اعلاي ايشان نسبت داده‌اند؛ مثل اين كه به سادات مي‌گويند پسر پيغمبر؛ يعني از نسل پيامبر است. مدرك آن را نيز مرحوم سيدمحسن امين در «اعيان الشيعه» گفته‌اند؛ چون ايشان معتقد بودند كه حضرت زينب در مدينه دفن شده است. ابتدا به سراغ مصر رفته، و پنبه‌ي آن جا را زده است. ايشان اثبات كرده است كه آن قبر، قبر زينب بنت يحيي متوّج است. و كساني كه گفته‌اند مقبره‌ي حضرت زينب، دختر بزرگ حضرت علي عليه‌السلام در مصر است، گول كتاب «اخبار الزينبات» را خورده‌اند. اين كتاب را «نسّابه‌ي ابيدلي»، يكي از نوه‌هاي امام سجاد عليه‌السلام نوشته است. در آن جا پنج يا شش روايت نقل شده است كه اين روايات نشان مي‌دهد كه يكي، دو سال بعد از واقعه‌ي عاشورا، يزيد ـ لعنت اللّه‌ عليه ـ حضرت زينب را از مدينه به مصر تبعيد كرده است. وقتي كه حضرت وارد مصر شد، مهمان معاوية‌بن خديج شد. اين شخص بازوي راست معاوية بن ابي سفيان بود. خود اين جريان، از تحريفات است. آيا مي‌شود دختر حضرت علي عليه‌السلام و زهرا عليها‌السلام و خواهر امام حسين عليه‌السلام برود و مهمان معاويه‌ي دوم شود؟!
مناقشه كرده‌اند كه اين پنج، شش روايت نيز ضعيف است؛ چرا كه راوي‌هاي آن مجهول است. از نظر قراين هم يزيد در موقعيتي نبود كه بتواند حضرت زينب را از مدينه تبعيد كند؛ چون بدنامي عاشورا براي هفت نسل آن‌ها بس بود؛ لذا مي‌بينيم كه در حادثه‌ي خرّه هم متعرض اهل بيت نشدند.
مرحوم سيدمحسن امين قدس‌سره مي‌فرمايند كه: حضرت زينب عليها‌السلام در مدينه دفن شده است. دليل ايشان هم استصحاب است. اگر شما استصحاب را در تاريخ حجت بدانيد، اين قول را مي‌پذيريد؛ البته نمي‌گويند استصحاب مي‌كنم، ولي عملاً اين كار را انجام مي‌دهند. ايشان مي‌گويند: بعد از حادثه‌ي عاشورا، اهل بيت مسلماً به مدينه بازگشتند؛ اما خروج آن‌ها نامعلوم است؛ پس وقتي ورود آن‌ها مسلم بود و خروج آن‌ها مورد شك؛ پس خارج نشده‌اند و حضرت در مدينه فوت شده است و در مدينه هم دفن شده است.
بنده در كتاب «شام، سرزمين خاطره‌ها» شام را تأييد كرده‌ام؛ ولي شام، دو حلقه‌ي مفقوده دارد؛ بنده يك حلقه‌ي آن را درست كردم، ولي يك حلقه‌ي مفقوده‌ي ديگر دارد؛ تا اين حلقه درست نشود، نمي‌توانيم روي شام هم حساب باز كنيم.
يك حلقه‌ي مفقوده‌ي آن اين است كه ثابت كنيم حضرت زينب، ام كلثوم ناميده مي‌شده و يا حداقل ام كلثوم هم ناميده مي‌شده است؛ براي اين كه تمام كساني كه مي‌گويند دختري از حضرت امير در «قوته‌ي دمشق» دفن شده، نام ام كلثوم را برده‌اند، نه زينب را. اگر ما اين جريان را اثبات نكنيم، معلوم نمي‌شود كه آيا اين قبر، قبر حضرت زينب بوده است يا نه؟ ولي با قرايني كه آوردم، اثبات كردم كه حضرت زينب، ام كلثوم هم ناميده مي‌شده است.
حلقه‌ي مفقوده‌ي دوم اين است كه اين‌ها چگونه به دمشق رفتند؟ اين مسئله خيلي مهم است؛ زيرا اين قطعي است كه اهل بيت به مدينه برگشته‌اند و اگر حضرت در دمشق فوت كرده‌اند، حتماً در سفري ديگر بوده است؛ حال اين سوال مطرح است كه چرا رفته‌اند و چگونه رفته‌اند؟ چيزهايي نقل شده است؛ ولي اشكالات تاريخي دارد.

در مورد مادر حضرت علي اكبر عليه‌السلام پرسيده‌اند كه آيا اسم ايشان ليلا بوده است و آيا در كربلا حضور داشته‌اند يا نه؟
هيچ سند تاريخي نداريم كه حضور مادر علي اكبر را در واقعه‌ي عاشورا نشان بدهد. منظورم از سند، خطبه‌هايي است كه بچه‌ها و خواهران امام حسين عليه‌السلام خوانده‌اند. و سخناني كه در جاهاي مختلف در بازار كوفه و بازار شام داشته‌اند، است؛ مثلاً از اين اسناد تاريخي، در مورد رباب وجود دارد كه در چند جا رباب شعر خوانده است و در چند مورد سخن گفته است. اين عكس‌العمل‌هاي رباب نشان مي‌دهد كه ايشان در واقعه‌ي كربلا حضور داشته‌اند؛ ولي چنين سند تاريخي در مورد مادر علي اكبر عليه‌السلام نداريم.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 13  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست