responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 125  صفحه : 9

ادوار تاريخى چالش‌هاى غرب و جهان اسلام


هاشم صالح
مجيد مرادى

اشاره

دكتر هاشم صالح، محقق و متفكر و مترجم سورى ساكن فرانسه، دكتراى فلسفه از دانشگاه سوربن و استاد دانشگاه، در اين مقاله مراحل نزاع و برخورد ميان جهان اسلام و غرب را مورد ارزيابى قرار مى‌دهد. به عكس آنچه كه ما گاه گمان مى‌كنيم، چالش ميان جهان اسلام و غرب، به مسئله فلسطين و حتى پيش از آن به زمان استعمار بازنمى‌گردد، بلكه بسيار پيش‌تر و عميق‌تر از اين است. در واقع اين چالش، به ظهور اسلام و گسترش سريع آن از راه فتوحات در منطقه مديترانه مربوط مى‌شود، زيرا اسلام توانست، مناطق مسيحى مهمى را در سوريه، فلسطين، مصر، عراق و شمال آفريقا تحت تصرف خود درآورد.
* * *

غرب در طول قرن‌هاى متعدد، نتوانسته بود اين گسترش را هضم كند; چنان كه «هنرى پرين‌» مورخ معروف بلژيكى، در آغاز قرن بيستم از اينكه اسلام توانسته است اين همه پيروزى‌ها را به دست آورد و به تعبير وى وحدت عميق منطقه مديترانه، با دو بخش شرقى و غربى را بشكند، اظهار تاسف مى‌كند، زيرا تا پيش از پيروزى اسلام، تمام اين منطقه مسيحى‌نشين بود و از انسجام تامى برخوردار بوده است.
براين اساس چالش تاريخى ميان ما و غرب را مى‌توان به سه دوره اساسى تقسيم كرد:
دوره نخست: دوره عصرهاى قديم كه از ظهور اسلام تا اوايل قرن نوزدهم امتداد دارد; اين چالش غالبا داراى جوهرى دينى بوده است. دو جنگ صليبى اول و دوم، آن هم پس از نزاع طولانى ميان امپراطورى عربى - اسلامى و امپراطورى بيزانس در دوره امويان و عباسيان، بر شدت اين چالش افزود. سپس امپراطورى عثمانى، پس از قرن شانزدهم ميلادى، رهبرى اين نزاع را در دست گرفت.
افتخارات و فتوحات امپراطورى عثمانى بيش از آنكه تمدنى يا فكرى باشد، نظامى بود; درست عكس مرحله پيش، يعنى در مرحله تمدن عربى - اسلامى سنتى يا عصر طلايى اسلام، فتوحات اسلامى بيشتر صبغه فرهنگى داشت تا صبغه نظامى. نظاميان عثمانى ديوارهاى دين را درهم كوبيدند و ماه‌ها اين شهر را در محاصره خود گرفتند و تمام غرب مسيحى را به وحشت افكندند. اما در قرن هفدهم، غرب در نتيجه پيشرفت علمى، اقتصادى و تكنولوژيك، يعنى اختراع سلاح‌هاى آتش زا، بر مسلمانان غلبه يافت .
دوره دوم. دوره استعمار و عصر جديد است كه از آغاز قرن نوزدهم با حمله ناپلئون بناپارت به مصر، تا اوايل دهه شصت قرن بيستم، يعنى زمان استقلال الجزاير امتداد دارد كه مى‌توان گفت، - اين غلبه حتى امروزه - اگر مشكل فلسطين را به ديده اعتبار بنگريم - ادامه دارد.
در چنين شرايطى نزاع ميان غرب - به معناى سكولار كلمه - و جهان عربى - اسلامى به شكل عام - ادامه دارد، زيرا مفهوم غرب پس از عصر روشنگرى و سكولاريسم غربى، در جايگاه عنوان مسيحيت‌يا جهان مسيحى نشسته است; البته اين به معناى آن نيست كه چالش دينى تمام يافته است. واقعيت اين است كه چالش دينى تحت پوشش گروه‌هاى
تبليغى كاتوليك يا پروتستان، همواره ادامه داشته است.
در اين دوره - يعنى پس از عصر روشنگرى - نيز نزاع‌هاى خونين و شديدى وجود داشته كه خطر و اهميت آن كمتر از نزاع‌هاى دوره صليبى در قرون گذشته نيست. شديدترين اين نزاع‌ها و برخوردها، نبرد ميان الجزاير و فرانسه است.
ما در حالى اين سخن را بيان مى‌كنيم كه آگاهى جمعى فرانسوى تا همين لحظه، از هضم اين دوره و يا پشت‌سرنهادن آن، و گذشتن از آن، و تحمل مسئوليت جنايت‌هاى آن در برابر خدا و تاريخ عاجز مانده است; در چندماه گذشته، بر صفحات نشريات پرآوازه فرانسه، مسئله شكنجه الجزايرى‌ها به دستور برخى فرماندهان ارتش فرانسه مطرح شد و برخى ژنرال‌ها هم در كتاب‌هايى كه منتشر كردند، به اين امر اعتراف كرده‌اند; اين اعترافات سر و صداهاى زيادى را برانگيخته كه بازتاب‌هاى آن هنوز جريان دارد.
اين روزها در الجزاير، جشن چهل و يكمين سال استقلال در شرايطى رقت‌بار و نگران كننده برگزار مى‌شود; از خداوند بزرگ خواهانيم تا اين ملت را از اين وضع نجات بخشد! ملت الجزاير بيش از حد محنت كشيده است; در حالى كه ملت‌بزرگ الجزاير مستحق اوضاع و شرايط ديگرى است.
دوره سوم. دوره كنونى است كه از اوايل دهه پنجاه ميلادى تا به امروز امتداد دارد. مى‌توان اين دوره را به دو بخش اساسى تقسيم كرد:
دوره ناسيوناليسم ناصرى (1970 - 1952) كه در اين دوره ايدئولوژى ناسيوناليستى عربى غالب بود; اين دوره با حزب بعث و حركت‌هاى ناصرى تا پس از دهه هفتاد هم استمرار يافت و حتى در دوره‌اى نيز رنگ چپ ماركسيستى به خود گرفت.
2. دوره ايدئولوژى اصول‌گرايى يا آنچه بدين نام خوانده مى‌شود (2003 - 1978) ; اين حركت هم‌چنان ادامه دارد. در اين حركت، ايدئولوژى دينى بر ايدئولوژى ناسيوناليستى يا ماركسيستى، نه تنها در ميان توده‌ها كه حتى در ميان روشنفكران و تحصيل كردگان نيز غلبه يافته است. طبعا سقوط كمونيسم و فروپاشى اتحاد جماهير شوروى پس از سال 1990 م، سهم فراوانى در كاهش بدنه مردمى و يا اعتبار جريان چپ و ناسيوناليسم عربى داشته است. اما مى‌توان گفت كه اين اعتبار، از سال 1967 (شكست عرب‌ها از اسرائيل) ضربه‌اى جدى ديده بود.
اكنون اين پرسش مطرح است كه آيا جريان بنيادگرا به همان سرنوشت جريان ناسيوناليسم دچار خواهد شد؟ آيا اين جريان پس از سه دهه، اعتبار خود را از دست‌خواهد داد؟ حيرت، شگفتى و پرسش‌هايى كه پس از يازده سپتامبر در ميان ملت‌هاى عرب و مسلمان پديد آمده است، نشانه تغييرات و تحولاتى است كه در راه است.
به اعتقاد من، جهان عرب به شكل خاص و جهان اسلام به شكل عام، به سوى انديشه روشنگرى، عقلانيت و مسئوليت در حركت است. اما لازم است كه هزينه اين كار را هم بپردازد. جهان اسلام بايد از سلطه بنيادگرايان افراطى [همانند طالبان، القاعده و.. ]. رهايى يابد و بداند كه تفسير ديگرى از دين وجود دارد كه عقلانى، معتدل و ميانه است.
براين اساس، مرحله‌اى كه در سال‌هاى آينده پيش روخواهيم داشت، تنها واكنشى به مرحله پيشين نيست، بلكه مرحله آمادگى براى اسلامى حقيقى است كه ديرگاهى انتظار آن مى‌رود. اما اين نوزايى از حل مشكل فلسطين پديد نخواهد آمد. شب دراز فلسطين هنوز ادامه دارد و رعب و وحشتناكى آن بيشتر هم شده است.
در اينجا مسئوليت غرب (ايالات متحده و اروپا) روشن است. غرب نمى‌تواند ما را با تهمت‌بنيادگرايى و تعصب محكوم كند و در آن حال در برابر پايمال شدن حقيقت و عدالت در فلسطين، دم فروبندد. در هيچ نقطه‌اى از جهان همانند فلسطين، حقيقت پايمال و غصب نشده است.
آنچه اكنون در فلسطين ترور مى‌شود، تنها زمين، جغرافيا، انسان و سنگ نيست، بلكه خود مفهوم حق و عدل است. من يك سخن با غرب دارم و آن اين است كه به فلسفه شما شيفته‌ام، از دكارت و اسپينوزا گرفته تا ژان ژاك روسو، كانت، هگل، نيچه و... ، ولى تعجب مى‌كنم و نمى‌توانم بفهمم كه چگونه دربرابر لگدمال شدن حقيقت در فلسطين تا اين حد سكوت كرده‌ايد؟! چگونه مى‌توانيد در برابر اهانت‌به يك ملت و تلاش براى شكست اراده آن و دربند كردن آن ملت در زمين آبا و اجدادى‌اش سكوت كنيد؟
اگر شما (غرب) خواهان پايان يافتن تندروى‌ها در جهان اسلام هستيد، كارى براى اقامه عدالت در فلسطين كنيد; بقيه كارها بر عهده ما.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 125  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست