responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 125  صفحه : 10

نقد بولينگ در كلمباين
حمد امیر

«مايكل مور» در خانواده‌اى ايرلندى و كاتوليك به دنيا آمد و در مدرسه به سياست رو آورد. در زمانى كه پانزده سال داشت، عكاسى او از زندگى خشن مردم، برنده جايزه شد و در 18 سالگى در يك انتخاب عمومى به پيروزى رسيد. در دانشگاه ميشيگان به فعاليت‌سياسى رو آورد و از دانشگاه اخراج شد. پس از اين به روزنامه نگارى پرداخت و به زودى به سردبيرى رسيد و موفقيت‌هاى فراوانى يافت.
مايكل مور در سال‌هاى جوانى در كارخانه‌هاى جنرال موتورز كار كرد و فيلم راجردمن را ساخت كه درباره زيان‌هايى بود كه صاحبان جنرال موتورز به مردم محل زندگى‌اش وارد آورده بودند. فيلم مايكل مور در صدر فيلم‌هاى پر فروش مستند قرار گرفت و ضربه‌اى بزرگى به جنرال موتورز وارد آورد.
«عمليات سوسيس كانادايى‌» ، نخستين فيلم سينمايى مايكل مور است كه داستانى هجوآميز در انتقاد به سياست‌خارجى آمريكا است.
مايكل مور مى‌گويد: وجه افشاگرانه فيلم‌هايش به اين دليل است كه او خود را در جنايت‌هايى كه حكومت آمريكا انجام مى‌دهد، شريك مى‌داند، زيرا با پول ماليات آنها بمب‌هايى ساخته مى‌شود كه هزاران بى‌گناه در سراسر جهان به قتل مى‌رسند و او نسبت‌به كشته‌شدگان احساس مسئوليت مى‌كند.
آشكار است كه مايكل مورو به عنوان يك منتقد جدى امريكا فيلم مى‌سازد. او در سال 1994 به تلويزيون رفت و برنامه طنزآميزى را در ب‌آت اجرا كرد كه از ادامه برنامه جلوگيرى به عمل آمد. او سپس كتابى نوشت كه در صدركتاب‌هاى پرفروش قرار گرفت. فيلم «بزرگ‌ترين‌» را درباره نابه سامانى اقتصاد امريكا ساخت و سپس «حقيقت وحشتناك‌» را ساخت و در سال 2001 كتاب مردان احمق كاخ سفيد» را نوشت و افتضاح انتخاباتى آمريكا را مورد حمله قرار داد.
ناشر از او خواست تا 50 درصد كتاب را حذف كند و انتقادهايش به بوش را تعديل دهد. او بوش را سارقى در راس همه مى‌داند و مى‌گويد: قبلا سياستمداران اول به سر كار مى‌رفتند و بعد دزدى مى‌كردند، اما بوش اول دزد بود، بعد رئيس جمهور شد. من يكى از 204 ميليون آمريكايى هستم كه به وسيله حكومت‌به گروگان گرفته شده‌اند. من به مردم پيشنهاد مى‌كنم، همان كارى را انجام دهند كه در كوزوو رخ داده است. مور در سال 2002 بولينگ براى كلمباين را عرضه كرد كه در كن و اسكار پيروز شد. اين فيلم مستند بر ضد فرهنگ سلاح در آمريكا است و قتل عام‌ها را نتيجه كار رسانه‌هاى آمريكايى مى‌داند كه به خشونت دامن زنند تا اسلحه‌بيشترى به فروش برسد. مور مى‌گويد: مشكل آن است كه رسانه‌هايى كه خود را غير تخيلى معرفى مى‌كنند، مثل رسانه‌هاى خبرى، مى‌گويند كه امروز اين جنايت‌ها رخ داده است. در حالى كه اين اخبار جعلى است تا ما را بترسانند و به خشونت دامن مى‌زنند تا كارخانه‌هاى اسلحه‌سازى اسلحه بيشترى بفروشند. تسلط خبرى به ما مى‌گويد كه اين مسئله حقيقى است، در حالى كه همه حقيقت نيست. آنها سعى مى‌كنند مردم را بيش از حد بترسانند تا مردم اسلحه بخرند.

چرا مور اين انتقادات را مطرح مى‌كند؟ آيا واقعا جامعه آمريكا آن‌قدر آزاد است؟

آنچه مايكل مور در بولينگ براى كلمباين نشان مى‌دهد، آن است كه جامعه آمريكا جامعه‌اى هولناك است و مردم را مى‌ترسانند، در حالى كه مشكل اصلى جامعه آمريكا نژادپرستى است تا سياه‌ها و سفيدها را به جان هم بيندازند و با فروش اسلحه سود ببرند. زندگى كردن با ترس، ويژگى اين جامعه است. منتقدين آمريكايى معتقدند كه مايكل مور از بزرگ‌ترين فيلمسازان مستند ساز است و داستان‌هايى تعريف مى‌كند كه محتواى سياسى دارند.
كارى كه مايكل مور در بولينگ در كلمباين انجام مى‌دهد، آميزه‌اى از مستند، هجو، سياست، افشاگرى، و انتقاد تند و تيز است.
او يك سينماگر شورشى است و خود را در مركز فيلم قرار مى‌دهد تا با حضورى استهزاءآميز به نقد بپردازد. مور معتقد است كه دوربين قدرت فراوانى دارد. او مى‌كوشد از قدرت دوربين، براى هجوم به نظم آمريكايى استفاده كند.
«فارنهايت 911» در سال 2004 به نمايش خواهد آمد كه به حادثه 11 سپتامبر مى‌پردازد.
مايكل مك دونو فيلمبردار بولينگ براى كلمباين است و جف گيبس آهنگساز فيلم است.
مايكل مور بيشتر از آنكه يك سينماگر باشد، يك ژورناليست است; اگر چه او يكى از معروف‌ترين مستند سازانى است كه به مسايل حاد و بحث‌انگيز مى‌پردازد. وى در سال‌هاى اخير به عنوان يكى از سرشناس‌ترين فيلم‌سازان اجتماعى و سياسى معروف شده است. او بيشتر به جنبه اطلاع‌رسانى تاكيد دارد و دوست دارد، يك مقاله سينمايى بسازد و يك سينماى مستقيم را ارائه دهد و خود مسئله را مستقيم ارائه دهد و از تزئينات و سبك‌هاى پيچيده بپرهيزد و با طنز و شيرينى، بيان مستقيم خود را دلپذير كند و با نگاهى كه از جزئيات شروع مى‌كند، دوربين را عقب مى‌كشد و آن جزء را در ارتباط با كل به ما نشان مى‌دهد. كارخانه اسلحه‌سازى در حركت عام، به يك كنش شيطانى و قتال تبديل مى‌شود.

* * *

حال ما مى‌پرسيم كه مور چگونه مى‌تواند تا اين اندازه به انتقاد ريشه‌اى از سيستم امريكايى بپردازد؟

بايد گفت كه اگر درگيرى حزب جمهوريخواه و حزب دموكرات نبود، او هرگز نمى‌توانست اين موقعيت انتقادى را براى خود فراهم كند و در شكاف اين اختلاف نفس بكشد و فيلم بسازد.
به نظر من، نزديكى مايكل مور به جناح امريكايى سرمايه داران دموكرات كه جناح امپرياليسم صنعتى و كالاهاى مصرفى و جناح نفتى هستند، نقش مهمى در آزادى عمل او دارد. به همين دليل، او بيشتر عليه جناح نظامى و ميليتاريست‌هاى خشن فيلم مى‌سازد و رقيب آنها مور را مورد حمايت قرار مى‌دهد; چنان‌كه مور هم در انتخابات اخير از دموكرات‌ها حمايت كرده است. به نظر من نقد مور، در چهارچوب قواعد بازى امريكايى صورت مى‌گيرد.
نام فيلم «بولينگ براى كلمباين‌» ، برگرفته از فاجعه‌اى در يكى از مدارس امريكا است كه دانش آموزى با اسلحه به همكلاسى‌هاى خود حمله مى‌كند و فاجعه‌اى به بار مى‌آورد.
مايكل مور فكر مى‌كند كه هر امريكايى خاطره‌اى از اولين جنايتى كه ديده در ذهن دارد. مور تعريف مى‌كند كه جنايت‌هاى زيادى را ديده است. كشتن اسوالد، قاتل كندى به وسيله «جك روبى‌» به طور زنده از تلويزيون نشان داده مى‌شود. مور از انواع اين خاطرات سخن مى‌گويد. او از اسلحه پليس كه به سوى بچه‌ها نشانه گرفته و فكر مى‌كند همه بالقوه گناهكار هستند، و تصويرى كه بچه‌ها با دست‌هاى روى سر از مدرسه خارج مى‌شوند حرف مى‌زند و مى‌گويد: ما فكر مى‌كنيم كه بچه‌هاى ما بالقوه گناهكار هستند.
از آنجا كه فيلم بولينگ براى كلمباين، عليه اسلحه و خشونت است، مى‌توان درك كرد كه تا چه ميزان دلخواه جناح دمكرات‌ها است كه با جمهورى‌خواهان مخالف هستند.
فيلم از صبح روز واشنگتن شروع مى‌شود و از شيرفروش، و رئيس جمهور كه كشورهايى را بمباران مى‌كند كه آنها حتى اسمش را هم نشنيده‌اند، حرف مى‌زند و كم‌كم از پسر بچه‌اى كه در فلوريدا براى بولينگ از خانه خارج شد. مور در يك بانك حسابى باز مى‌كند كه هر كس در آن حساب باز كند، يك اسلحه جايزه مى‌گيرد. اين بانك درعين حال، معامله‌كننده اسلحه و توليدكننده اسلحه هم هست. او پرسشنامه‌اى را پر مى‌كند و سپس مى‌بينيم كه اسلحه‌اى را آزمايش مى‌كند و مى‌پرسد: به نظر شما كمى خطرناك نيست كه در يك بانك به مردم اسلحه بدهند. مور با اسلحه از بانك خارج مى‌شود.
پس از تيتراژ، ما قطعه‌اى از فيلم را مى‌بينيم كه اسلحه را نمايش مى‌دهد. مور عكس‌ها و فيلم‌هاى خانوادگى را نشان مى‌دهد كه از كوچكى تا جوانى با اسلحه بزرگ مى‌شود و سپس «چارلتون هستون‌» برنده جايزه اسكار را نشان مى‌دهد و مى‌گويد هر دوى ما از ايالتى هستيم كه مردم آن عاشق شكار هستند; ايالت ميشيگان. سپس از شليك اسلحه از روى پشت‌يك سگ كه منجر به مرگ صاحب آن شد، فيلمى مى‌بينيم.
مور را در آرايشگاه مى‌بينيم كه در همان حال جعبه فشنگ مى‌خرد و سپس يك سياهپوست درباره كنترل خريد اسلحه حرف مى‌زند. او معتقد است كه هر فشنگ بايد پنج هزار دلار باشد.
او شبه نظاميان ميشيگان را نشان مى‌دهد. و ماجراى انفجار ساختمان او كلاهماسيتى را در فيلم نشان مى‌دهد و با شبه نظاميان حرف مى‌زند. آنها معتقدند كه بايد از خود دفاع كنند و آموزش به كار بردن اسلحه را براى دفاع از مردم ضرورى مى‌دانند. اين افراد در خانه، ام 16 و انواع سلاح‌هاى ديگر دارند. در ميان آنها زن هم وجود دارد. آنها معتقدند كه در برابر جنايتكاران مجبور هستند كه از خود و خانواده محافظت كنند و پليس هم مى‌گويد كه خود بايد مسئوليت‌خود را بپذيرى. بخشى از وظايف شهروند امريكايى مسلح بودن است. مايكل مور همين‌طور با مردان، زنان، كشاورزان و... حرف مى‌زند و ارتباط برادران نيكولز و بمب‌گذارى او كلاهماسيتى را به نمايش در مى‌آورد و سپس خبر مى‌دهد كه يكى از برادران اعدام شد و آن ديگرى آزاد گرديد.
مايكل مور با برادر آزاد شده حرف مى‌زند. مرد مى‌گويد: اگر مردم بدانند كه دولت چگونه سرشان كلاه گذاشته، خون به راه مى‌افتد.
مايكل از هريس حرف مى‌زند. پدرش در جنگ خليج‌خلبان هواپيما بود. هريس مى‌گويد: اريك را به ياد مى‌آورى (اريك نيكولز كه اعدام شد) و او مى‌گويد: آرى، و سپس هريس تعريف مى‌كند در دوران دبيرستان يكبار به سوى همشاگردى‌اش اسلحه كشيد.
و ديگر مى‌گويد: مى‌خواستم بروم كلمباين، و من نفر دوم ليست مظنونين كلمباين بودم و سپس تعريف مى‌كند كه كتابى دارد كه دستور ساختن بمب در آن نوشته است. بعد هم مى‌گويد كه خود او بمب ساخته است و آخرين چيزى كه ساختم يك بمب ناپالم 5 پونتى بوده، راستش من ناراحت‌شدم، چون نفر دوم شدم و نفر اول نشدم.
ما در فيلم بولينگ در كلمباين، هر قدمى كه به پيش مى‌رود، مى‌بينيم كه مردم امريكا ذهنى هراسان دارند. در اتاق خوابشان اسلحه نگه مى‌دارند. در شهرهاى گوناگون، مثل ويرجين قوانينى وجود دارد كه ساكنين شهر بايد اسلحه داشته باشند; حتى نابينايان هم اسلحه دارند. تصاوير مستند از كشته شدن مردم در خيابان به نمايش مى‌آيد.
فيلم لتيل تون كلرادو را نشان مى‌دهد و كسى وضعيت‌خانه‌ها را توصيف مى‌كند كه مثل يك زندان، در قفل و آهن غرق شده‌اند.
ما وارد يك تاسيسات و كارخانه اسلحه‌سازى مى‌شويم. صاحب كارخانه اسلحه‌سازى شعارى دارد كه مى‌گويد: ما كلمباين هستيم و مور اعتراض مى‌كند كه چگونه آنها خود را كلمباين مى‌دانند. او ضمنا از خشم دانش‌آموزانى كه دست‌به جنايت در دبيرستان كلمباين زدند، حرف مى‌زند.
مور ميان كارخانه اسلحه‌سازى و كشتار كلمباين توسط دانش‌آموزش، مقايسه انجام مى‌دهد كه صاحب كارخانه مى‌گويد: نمى‌داند نسبت‌شان چيست؟!
مايكل مور از سرنگونى مصدق و سقوط ديگر رؤساى ملى‌گرا حرف مى‌زند و به دخالت امريكا در آنها اشاره مى‌نمايد حمله به ايران، كمك به صدام، و انواع تصاوير در مورد اعمال خشونت‌آميز امريكا به ما اطلاعاتى مى‌دهد و از پديد آوردن اسامه‌بن لادن به وسيله امريكا.
مايكل مور نمادهاى گوناگون ميليتاريسم در امريكا را به نمايش مى‌گذارد. از توليد راكت‌ها و كشتارهاى امريكا و بمباران‌هاى امريكا در كوزوو و بغداد اطلاعاتى به ما مى‌دهد كه با تصوير مستند در آميخته است.
كلينتون خبر تيراندازى در لتيل تون را به مردم مى‌دهد; گزارش مستقيم تلويزيون از تيراندازى و مرگ در مدرسه و تير خوردن بچه‌ها بر متن تصاوير فضاى خالى دبيرستان كلمباين قابل توجه است.
تلفن مستقيم يكى از معلم‌ها درباره تيراندازى دانش‌آموز و گزارش لحظه به لحظه بسيار زيباست; تلفن اوليا، دلشوره و پريشانى، و تصاوير زنده تيراندازى در كلاس، راهرو و كتابخانه بسيار عالى است.
چارلتون هستون كه مدافع داشتن اسلحه است، با اعتراض مردم روبرو مى‌شود. پدر دانيل كه در جريان تيراندازى كشته شده، حرف مى‌زند و مى‌گويد: وقتى كسى بچه‌اى را مى‌كشد، ايرادى در كار است. مرد عليه آزادى داشتن اسلحه سخن مى‌گويد.
خاطرات مردم درباره كلمباين در فيلم ديده و شنيده مى‌شود. فيلم مايكل مور بسيار مؤثر است و پرسش‌ها و انديشه‌هاى جدى براى ساختار طرح مى‌كند. او نشان مى‌دهد كه جامعه امريكايى كودكان را به موجودات پرخشونت تبديل مى‌كند. فيلم، موسيقى خشن جوانان را مورد نقد قرار مى‌دهد; مانسن خواننده‌اى است كه توليد ترس مى‌كند، خواننده متال، اين ايده را مطرح مى‌كند كه نظام امريكايى همه را در ترس و وحشت مى‌خواهد.
مظنونين، صبح روز كشتار به بولينگ رفتند، و سپس به مدرسه مى‌آيند و كشتار مى‌كنند، آيا خونريزى عليه سرخپوست‌ها و تاريخ خشن امريكا، تاثيرى در روانشناسى خشونت دارد؟ آمار كشتار كشورهاى پيشرفته داده مى‌شود.
سپس فيلم درباره تاريخ ايالات متحده امريكا اطلاعاتى مى‌دهد. افراد خشنى كه وارد سرزمين جديد مى‌شوند و به محض ورود، مشغول كشتن سرخپوست‌ها مى‌شوند.
سپس در مورد آوردن برده‌هاى سياه و خشونت نسبت‌به آنها اطلاعاتى مى‌دهد. بعد از دويست‌سال برده‌دارى، تعداد برده‌ها زياد شد و شورش كردند و سفيدپوست‌ها هم آنها را كشتند. سپس كوكلاس كلان‌ها، خشونت‌هاى وحشتناكى را عليه سياهان به راه مى‌اندازند و سپس به مبارزات سياه‌پوست‌ها اشاره مى‌كند و در مقابل، خريد اسلحه فراوان از سوى سفيد پوست‌ها رواج مى‌يابد. مايكل مور انواع اخبار هراس‌آور دروغين را مورد اشاره قرار مى‌دهد. او كم كم نتيجه مى‌گيرد كه به طور سيستماتيك، حكومت مردم را مى‌ترساند و از هر پنج امريكايى يك نفر دچار اختلال روانى است. اين فيلم مستند، آيينه فروپاشى امريكا از درون به سبب خشونت است. خشونتى كه حكومت آن را اشاعه مى‌دهد.
پيام بوش در حمله به عراق و اخبار گوناگون هراس‌آور و تيراندازى به نمايش مى‌آيد و بر روى انتخاب كردن موزيانه خبرها و تكرار آن انگشت مى‌نهد. مايكل مور به اين ترتيب، تاريخى از ظن، بدگمانى، خشونت و ترس را به تصوير مى‌كشد. اشاعه دروغ درباره سياهپوستان و ترساندن مردم به شيوه نژادپرستانه، به وحشت و خريد اسلحه مى‌افزايد. مور به هاليوود مى‌رسد و آن را يك كانون جرم، جنايت و آلودگى مى‌نامد.
بدين ترتيب، مايكل مور وارد اجزاى گوناگون زندگى امريكايى مى‌شود كه در هر لحظه با مرگ، خشونت و كشتار درآميخته است.
تصويرى كه بولينگ در كلمباين از امريكا مى‌دهد، دهشتناك است. اخبار، فيلم، زندگى واقعى، و تلويزيون مكررا مردم را در اضطراب نگاه مى‌دارد و با خشونت عادت مى‌دهد. خشونت‌بارترين فيلم‌ها و سريال‌ها در تلويزيون نشان داده مى‌شود و چهره‌هاى محبوبى نظير چارلتون هستون از حمل اسلحه دفاع مى‌كند. مايكل مور با اين فيلم نتيجه مى‌گيرد كه نظام امريكا آموزش‌دهنده جنايت و مرگ است. او درون اين جامعه را با تصاوير انكارناپذير به تصوير مى‌كشد و ما را تحت تاثير قرار مى‌دهد.
پس از فيلم بولينگ در كلمباين ما بهتر مى‌فهميم كه اين قلدر و زورگو و سلطه‌جوى جهانى، تحت چه شرايط داخلى، جامعه‌اى درست كرده كه با خشونت پرورش مى‌يابد و به خشونت‌بى‌مهار حكومت‌خود در جهان تن مى‌دهد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 125  صفحه : 10
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست