نوپردازي در مقوله فرهنگ؛ سياستها و كاستيها
محمدی عرفان
«حاكم كردن اخلاق اسلامي و فرهنگ متعالي اسلام» در گفتار و رهنمودهاي رهبر كبير انقلاب و مقام معظم رهبري تاكيد و توجه شده است، اما با تاسف پس از گذشت بيش از دو دهه از عمر انقلاب اسلامي، اظهارات منتقدان عرصهي فرهنگ، مؤيد اين نكته است كه انقلاب اسلامي در تحقق اين خواستِ متعالي، با چالشهايي رو به رو است و امروزه در آغاز دههي سوم، عرصهي فرهنگ از پارادوكسهاي اساسي رنج ميبرد.
نبود استراتژي واحد فرهنگي مهمترين نكتهاي است كه بيش از هر موضوعي بررسي و نقد ميشود؛ چرا كه اين خلأ بزرگ، به شكافي بزرگتر در عرصهي فرهنگ تبديل شده است. هرچند ولي در مقابل عدهاي با طرح «تكثر فرهنگي» معتقدند نبودن استراتژي واحد فرهنگي، نه تنها خلأيي در عرصهي فرهنگ به همراه ندارد، بلكه وجود چنين استراتژي مدوني ميتواند راه را بر رشد و نمو فرهنگ و اخلاق جامعه سد و جامعه را با افول فرهنگي مواجه كند. اما به نظر ميرسد كه «تكثر فرهنگي» تنها در بستر استراتژي ناظر قابليت تكوين و گسترش دارد و بدون آن، چيزي جز هرج و مرج به بار نخواهد نشست.
نكتهي ديگر آنكه ادوار مختلف تاريخ انقلاب اسلامي، شاهد ظهور و بروز چهرههايي در عرصه فرهنگ بوده كه هر كدام در دورهي خود اثر گذار بوده و جرياني خاص را رهبري كرده است.در تقسيم بندي كارگزاران فرهنگي، ميبينيم برخي چهرهها در عرصهي فرهنگ ظهور كردهاند كه بيش از آن كه به دنبال كار فرهنگي باشند، به دنبال سياسي كردن عرصهي فرهنگ بودهاند و يا اساسا انسانهايي با شاخصهاي سياسي بودهاند كه در مدت زماني، عرصهي فرهنگ را در اختيار داشتهاند.
در يك تقسيم بندي روشن، دسته بنديهاي زير از كارگزاران فرهنگي ـ سياسي به دست ميآيد:
گروه اول: چهرههايي با ويژگيهاي فرهنگي، ولي با تمايلات سياسي، كه نتيجهي مديريت ايشان به سياسي كردن عرصهي فرهنگ تبديل شده است.
گروه دوم: چهرههايي با ويژگيها و تمايلات فرهنگي؛ در فعاليت اين گروه، ما شاهد رشد و ارتقاي فعاليتهاي فرهنگي هستيم.
گروه سوم: عرصهي فرهنگ در اختيار چهرههاي سياسي با تمايلات سياسي كه نتيجهي حضور آنان در حوزهي مديريت، تبديل عرصهي فرهنگ به ميدان فعاليتهاي سياسي است.
گروه چهارم: چهرههاي فرهنگي كه حتي در عرصههاي سياسي سعي در مديريت فرهنگي دارند و در نتيجه براي فرهنگي كردن عرصههاي سياسي تلاش دارند.
دستهبنديهاي فوق گوياي اين واقعيت است كه عرصهي فرهنگ در دو دههي گذشته از گسست در تيپبندي مديران اجتماعي رنج برده است.
در كنار مطالعهي رفتار و عملكرد مديران، ما شاهد تحقق نيافتن يك سير منطقي در شكلگيري و ارتقاي مطالبات فرهنگي جامعه هستيم و در اين بين چه بسا بسياري از نيازهاي فرهنگي كه امكان تكوين و بروز نيافتهاند. از سوي ديگر نيز بر برخي از مسايل آن قدر تاكيد و اصرار نامناسب شده است كه ناخواسته جامعه از گرايش به اين گونه نيازها، متواري شده است.
خوشبختانه رهنمودهاي مقام معظم رهبري در ديداري كه در اواخر سال گذشته با اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي داشتهاند استراتژي عرصه فرهنگ را (در عرصهي روش، مديريت و اهداف) نمايانيده است.
ايشان در اين ديدار گفتند: هدف و جهت فعاليتها در عرصههاي مختلف فرهنگي بايد «تعميق ايمان ديني و انقلابي مردم» باشد.
هم چنين ايشان، تعميق ايمان ديني و انقلابي مردم را زمينه ساز تحقق اهداف واقعي انساني، اعم از عدالت اجتماعي، رشد و تعالي فكري و تعامل صحيح انسانها در جامعه ارزيابي كردند و افزودند براي رسيدن به اين مهم بايد موانع، براساس اصلاح، تحول و تبيين فرهنگي برطرف شود.
حضرت آيت اللّه خامنهاي با تاكيد بر اين كه شناخت هدف و راه رسيدن به آن در مسايل فرهنگي از اهميت بالايي برخوردار است گفتند: هدف انقلاب اسلامي تحقق نظام اسلامي، و خواسته مردم ارايه صحيح تفكر اسلامي و تعميق آن در جامعه است. لذا فضاي فرهنگي كشور بايد به كساني سپرده شود كه در قبال مردم و انقلاب اسلامي متعهد هستند.
ايشان يافتن فوريترين و لازمترين نيازهاي فرهنگي كشور و در دستور كار قرار دادن آنها را از مهمترين وظايف كميسيون فرهنگي مجلس بيان داشته و تاكيد كردند: در قانون گذاري و مسايل فرهنگي، نبايد سلايق جناحي و خطي دخالت داده شود.
حضرت آيت اللّه خامنهاي در بخش ديگري از سخنان خود از مطبوعات، فيلم و كتاب به عنوان عرصههاي مهم فرهنگي ياد كردند و افزودند: در عرصههاي فرهنگي مختلف، بايد زمينهي ارايه فكر صحيح و امكان داوري ميان فكر صحيح و باطل براي مردم به ويژه نسل جوان فراهم شود.