responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 31  صفحه : 9
تاريخنگارى استعمارى3


قسمت سوم
در شماره هاى پيشين مقوله[ تاريخنگارى استعمارى] رااز چند جهت مورد بحث و بررسى قرار داديم . آخرين گفتار ما دراين باره به بررسى [سوابق تاريخنگارى استعمارى] منتهى گرديد كه داراى دو شاخه به نامهاى تاريخنگارى استعمارى محلى و تاريخنگارى استعمارى خارجى ( استشراق ) مى باشد.از آن ميان نيز بحث[ سوابق تاريخنگارى استعمارى بومى و محلى درايران] را به پايان رسانديم .اينك درادامه آن مباحث توجه خوانندگان محترم را به بحث[ سوابق تاريخنگارى استعمارى خارجى] يا[ استشراق] جلب مى كنيم .

2. سوابق تاريخنگارى استعمارى خارجى
يكى از دو شاخه اصلى و مهم تاريخنگارى استعمارى چيزى است كه ما از آن به عنوان[ تاريخنگارى استعمارى خارجى] ياد مى كنيم . تاريخنگارى استعمارى خارجى يك وجه از فرهنگ وارداتى مهاجمى است كه در فرهنگ و ادبيات فارسى معاصر ما با عناوينى همچون[ اسلام شناسى خارجيان] [خاورشناسى]

[ شرق شناسى] و[ استشراق] شناخته شده است . يعنى [تاريخنگارى استعمارى خارجى] مرادف دقيق استشراق و خاور شناسى نيست ولكن در بطن آن قرارداد،لذا در شناخت مفهوم و نيز سوابق تاريخنگارى استعمارى خارجى عملا بايد سوابق پيدايش و گسترش استشراق مورد بحث و پى گيرى قرار گيرد.

استشراق چيست ؟
نخستين پرسش اين است كه آيا[ استشراق] چه پديده اى است و ماهيت آن چيست و[ مستشرق] يا[ خاورشناس] چه كسى است ؟

بايد توجه داشته باشيم كه استشراق و خاورشناسى از جمله كالاهاى فرهنگى نوينى است كه به همراه چيزهاى بسيار ديگر از آنسوى دنيا واز ميان مردمان[ باختر زمين] به جهان اسلام[ صادر] و يا بهتر بگوئيم[ وارد] شده است .اين واژه از كلمه عربى[ شرق] گرفته شده و در مفهوم ساده خود همان معناى شرق شناسى راايفا مى كند. طبق اين اصطلاح [ مستشرق] نيز كسى است كه حرفه خود را[ شرق شناسى] قرار داده است . يك مستشرق طبعا فردى ازافراد غيرمسلمانى است كه درباره[ شرق] مطالعه و تحقيق مى كند

لكن دراينجا پرسش اساسى تراين است كه اين كه گفته مى شود شرق شناسى يعنى شناختن چه مسائلى از مسائل شرق ؟ شناختن كدام شرق چگونه و براى چه منظورى ؟ يك مستشرق چه موضوع از مسائل مربوط به شرق را تحقيق و شناسائى مى كند؟ مذاهب شرق تاريخ شرق جغرافياى شرق فلسفه هاى شرقى اقوام و نژادهاى شرقى و ...؟ آيا حرفه شرق شناسى تعريف و چارچوب كارى قابل تبيين و مشخص ندارد؟

اينجاست كه تا حدودى نارسائى اين واژه را دراداى درست مقصوداصلى درك مى كنيم و در مى يابيم كه آن دانشمنداستعمار ستيز درباره استشراق يكى از بهترين سخنان را گفته است :

[ اصلا من نمى دانم اين شرق شناسى از كى تابحال عمل شده است ؟اگر بگوئيم فلان غربى در مسائل شرقى زبان شناس است يا لهجه شناس يا موسيقى شناس حرفى ،يااگر بگوييم مردم شناس است و جامعه شناس است باز هم تا حدودى حرفى ،ولى شرق شناس بطوراعم يعنى چه ؟! يعنى عالم به كل خفيات در عالم شرق ؟ مگر در

عصر ارسطو به سر مى بريم ؟اين را مى گويم انگلى روييده بر ريشه استعمار. و خوشمزه اين است اين شرق شناس وابسته به يونسكو تشكيلاتى هم دارد و كنگره اى دو سال يا چهار سال يكبار واعضايى و بيا و برويى ،و چه داستانها]... 1

ما نيز بااين دانشمندانى كه چنين قضاوت صريحى درباره پديده مشكوك استشراق دارد دراين زمينه هم باوريم ،چرا كه غربى ها عليرغم انضباط و براى هر شيى تعريف و چارچوب تعريف شده و مشخص را پذيرفته اند و هركس بخواهد به عنوان صاحب نظر و متخصص آن موضوع شناخته شود بايد در چارچوب آن تعريف ويژه جاى بگيرد،درباره پديده استشراق كه آن را به عنوان يك علم مهم به جهانيان معرفى كرده و دهها موسسه انجمن و كرسى تدريس در محافل خود براى ترويج آن پديد آورده اند اين انضباطگرائى خود را به[ عمد] كنار گذاشته و هيكل بى چارچوب و بدقواره و بدون ضابطه موسوم به[ استشراق] را به عنوان يك دانش ! بر كميت شناخته اند و هر فرد باختر زمينى كه درباره ملل مذاهب تمدنها تاريخ و... مشرق زمين رطب و يا بس هائى نوشته [مستشرق] و[ خاورشناس] ناميده اند. شايد به اين دليل كه ازاين رهگذر به يك بسيج همگانى استشراقى جهت هجوم فرهنگى همه جانبه به ملل مشرق زمين و بويژه مسلمانان دست زده باشند.

روى اصل ياد شده است كه برخى از نويسندگان ايرانى پديده استشراق را همچون فانوسى در دست دزد مهاجم بدنيت و به ظاهر آرامى به نام [ استعمار] تلقى كرده و مستشرقين را نيز[ فانوس كشان استعمار] ناميده اند 2 . برخى ديگر نيز آنان را[ دلالهاى رسمى استعمار] [زايده اعوراستعمار] 3 و يا چنانكه گفتيم[ انگلى روئييده بر ريشه استعمار] توصيف كرده اند كهطبعا همه اينهااز باب وصف شى به يكى ازاوصاف غالب آن است . همچنين برخى ديگراز نويسندگان آگاه و دردمند جهان اسلام پديده شرق شناسى را به عنوان[ فرزند نامشروع پدرى و مادرى به نامهاى استعمار و تبشير مسيحيت] معرفى كرده اند كه در همه زمينه ها و در تمام شرايط والدين نامشروع خود را يارى مى رساند. 4

اين همه در حال است كه يكى از نويسندگان معاصر و ناسيوناليست جهان عرب به نام دكتر عمر فروح در مقام تعريف اين پديده چنين نوشته است :

[مستشرق عبارت است از يك دانشمند بيگانه ( اروپائى ياامريكائى غيرمسلمان :

يهودى يا مسيحى ) كه از طريق زبان عربى فرهنگ اسلامى را مورد توجه و مطالعه قرار مى دهد.

مستشرق گروهى هستند مانند مهندسين حقوقدانان فقيهان ادبيان بازرگان صنعتگران و كارگران . همانگونه كه در ميان اين گروههااقشا مختلف از دانا و نادان وجود دارند مستشرقين نيز چنين هستند]. 5

البته چنانكه توجه داريد اگر بخواهيم اين سخن را تعريف پديد استشراق تلقى كنيم بسيار ناقص و نادرست مى باشد.اول اين كه تعريف شخص مستشرق است و نه پديده استشراق دوم اين كه دكتر فروخ در سايه روح ناسيوناليسم عربى حاكم بر وجود خود چنين پنداشته است كه در مشرق زمين و در ميان مسلمانان جماعتى به جز[ عربها] و زبانى به جز زبان عربى وجود ندارد كه حوزه كار مستشرقين بوده باشد،در حالى كه آنان پژوهشهاى خود درباره اسلام و مسلمانان را بسيار گسترده تراز قوم عرب گرفته واز طريق زبانهاى اسلامى و شرقى ديگرى مانند فارسى تركى اردو سانسكريت مالى و ... به سامان مى رسانند. فقط عرب شناسى نمى كنند،بلكه موضوعاتى مانندايران شناسى هندشناسى افغان شناسى ترك شناسى و ... نيز مورد توجه شديد آنان مى باشد. سوم اين كه مقايسه مستشرقان با صنعتگران فقيهان و ... به اصطلاح قياس مع الفارق و نادرست مى باشد. چهارم اين كه مستشرقين فقط به غيره مسلمانان اروپائى و آمريكائى منحصر نمى شود،بلكه مفهوم گسترده ترى دارد. چنانكه از نظر مذهب نيز فقط منحصر به افراد يهودى يا مسيحى مذهب نيست ،بلكه ماركسيستها و ملحدين واشخاص معتقد به مذاهب ديگرى را كه اسلام شناسى كنند نيز در بر مى گيرد.

در هر صورت تعريف عمر فروخ از پديده موسوم به استشراق و خاورشناسى بسيار نارسا و ناقص است و به عنوان يك تعريف علمى درباره استشراق نمى توان آن را پذيرفت .

ازاين روى شايد بهتر و درست تر اين باشد كه در تعريف استشراق و خاورشناسى چنين گفته شود:

استشراق يك پديده علمى - سياسى و يا سياسى فرهنگى است كه در چند سده اخير توسط روپائيان مسيحى و يهودى پديد آمده است تااز آن طريق بتواننداسلام و مسلمانان سرزمينهاى اسلامى فرقه ها و مذاهب اسلامى و بطور كلى خصوصيات

سياسى فرهنگى اجتماعى اقتصادى و تاريخى مسلمانان را كه بطور عمده در مشرق زمين زندگى مى كنند جهت سست گردانيدن و يا رد عقايد آنان و نفوذ و تسلط بر سرزمين و سرنوشت شان مورد مطالعه و تحقيق قرار بدهند.

البته بايد توجه داشته باشيم كه اين پديده ريشه درادوار تاريخى دورتر دارد و مفهوم آن نيز هميشه در گسرتش بوده است اختصاص به مسيحيان و يهوديان اروپائى و آمريكائى ندارد. روسهاى آسيائى و دانشمندان خاور دور مانند توشهيكو ژاپن و ماترياليستهاى مقيم در همه نقاط جهان را كه درباره اسلام و مسلمانان مطلعات تاريخى انجام بدهند شامل مى شود.

از طرف ديگر هر چند كه ممكن است شمارى از عناصر غيرسياسى كه مبلغ رسمى اهداف كليسا صهيونيسم واستعمارگران نباشند در ميان انبوه مستشرقان كنونى (بويژه نسل جوان ) پيدا شود و حتى برخى از آنان در سير مطالعاتى خود به حقانيت واصالت دين اسلام نيز پى برده و بدان بگروند،لكن با توجه به اين كه پديده استشراق اساسا مولودانگيزه هاى تبشيرى كليسا و آزمنديهاى جهانخوارگى استعمار و كينه هاى تاريخى صهيونيسم نسبت به اسلام و مسلمانان است هرگز نمى توان آن را يك پديده علمى صرف تلقى كرد بله همانگونه كه قبلا نيز بااتكاء به اسناد نشان داده ايم حرفه اى است در خدمت استعمار. مستشرقان را[ فانوس كشان استعمار] ناميدن سخن گزافى نيست ،چرا كه پديده استشراق دراصل باانيگزه هاى ويژه تبليغى واستعمارى توسط غربيهاى معانداسلام و مسلمانان بوجود آمد تا درباره اسلام و مسلمانان از نظرگاه هاى مختلف مانند: زبان آداب و رسوم فرهنگ و تمدن علوم و معارف عقايد و شاريع و بالاخره ادبيات و تاريخ مطالعه و تحقيق كرده و براساس دستاوردهاى آن استراتژى[ شرق گيرى] خود را پى ريزى كند.

روى اين مطلب يكى ازابعاد مهم و برجسته پديده استشراق تحقيق در تاريخ و تمدن اسلامى دراداوار مختلف مى باشد رابطه تاريخنگارى استعمارى با پديده استشراق نيزازاينجا ناشى مى شود و ما كه پيشتر گفتيم : تاريخنگارى استعمارى خارجى در بطن خاورشناسى واستشراق قرار دارد منظورمان همين بود. با توجه به اين مطالب و مطالبى كه قبلا درباره تاريخنگارى استعمارى بومى دراين ستو ملاحظه كرديد معلوم مى گردد كه تاريخنگارى استعماى محلى نيز دراهداف شوم خود چگونه از پديده موسوم به استشراق استمداد والهام مى گيرد اين هر دو دو روى يك

سكه اند. تاريخنگارى استعمارى محلى در واقع ترجمان و[ دلماج] بومى استشراق و تاريخنگارى استعمارى خارجى است .

در هر حال تااينجا معناى پديده موسوم به[ استشراق] و [خاورشناسى] معلوم گرديده و رابطه آن با تاريخنگارى استعمارى خارجى نيز شناخته شد. ضرورت پرداختن به آن ناشى ازاين مساله بود كه بررسى پيشينه تاريخى استشراق و تاريخنگارى استعمارى خارجى و چگونگى پيدايش و گسترش آن بدون مفهوم شناسى استشراق امكان پذير نبود.از اين روى اكنون روى محوراصلى بحث ،يعنى پديده استشراق سخن مى گوييم .

پيدايش و گسترش استشراق:
پديده خاورشناسى به مفهوم ساده خود عمرى بس دراز دارد و ريشه در ژرفاى سده هاى دور دوانيده است . نخستين برخورد و آشنائى جدى مردمان باختر زمين با مسلمانان به زمانى بر مى گردد كه قسمتهاى شرق و جنوب شرقى اروپا توسط مسلمانان گشوده شد و خلافت اروپائى مسلمانان در سرزمينهاى پهناوراندلس شكل گرفت .

اندلس و جزائر متعدد درياى مديترانه مانند جزيره سيسيل (سقليه ) و غيره نخستين مراكز آشنائى جدى غرب مسيحى بااسلام و مسلمانان است .اندلس و صقليه داراى مدارس و مراكز آموزشى و علمى شكوهمند و پيشرفته اى بودند كه برخى از روحانيان و كشيشهاى مسيحى نيز با ياد گرفتن زبان رسمى و علمى آن مراكز،يعنى زبان عربى كم و بيش خودشان را با آنها مرتبط كرده بودند. آنان فلسفه و علوم اسلامى پزشكى رياضيات و غيره رااز عربى به زبان لاتين ترجمه مى كردند. به همين جهت است كه مى بينيم در تاريخ استشراق و خاورشناسى نخستين مولف شرق شناس را يك روحانى يهودى اسپانيائى ( اندلسى ) مسيحى شده معرفى كرده اند:

[پطروس آلفرونسى يك نفر يهودى اسپانيائى است كه در سال 1106 ميلادى به دين مسيح گرويده و سپس به انگلستان رفته و در آنجا به سمت طبيب دربارانگليس مقيم گرديد.اين مرد علاوه بر آن كه اولين مترجم و ناقل داستانهاى شرقى به زبان لاتينى واولين كوشنده در راه نشر علوم اسلامى دراروپا بوده است اولين شرح

زندگى پيغمبراكرم[ ص] و بيان دين اسلام را كه ارزش ذاتى دارد هم او به جاى گذاشته است]. 6

همچنين پاپ سيل ولستر دوم را كه در پايان قرن دهم ميلادى مى زيسته است يكى از بزرگترين مستشرقانى دانسته اند كه در ترجمه و نقل علوم و فلسفه از عربى به لاتين نفش بنيادين داشته است . كار سيل ولستر را شخصى به نام هرمان متوفاى 1054 ميلادى كه از پيشگامان ترجمه عربى به لاتين محسوب مى شود تكميل كرد. هرمان را نيز شخص ديگرى به نام قسطنطين افريقى مساعدت بسيار كرد. 7ايمون اسقف شهر[ طليطله] يكى از شهرهاى مهم اندلسى كه در ميانه سده دوازدهم ميلادى مى زيسته از جمله مترجمان علوم اسلامى و عربى به لاتين مى باشد. چنانه ژيرارد كريمون كه بيش از هشتاد كتاب را در علوم مختلف از عربى به لاتين ترجمه كرد از جمله پيشاهنگان حرفه شرق شناسى محسوب مى شود. 8

اين مرحله كه به مدت چند سده بطول انجاميد و دوران آموزنده جنگهاى صليبى را نيز در بر گرفت مورخان دوره ترجمه و نقل ناميده اند كه ضمن آن اروپائيان عقب مانده با عظمت تمدن و فرهنگ اسلام آشنا شده و در صدد ترجمه واقتباس اصول ويژه اى از آن بر آمدند.

اروپائيان بعداز مرحله ترجمه و نقل شروع به تحقيق و تتبع در علوم اسلام ترجمه شده و بهره بردارى عملى از آن كردند كه اين مرحله نيزاصطلاحا[ دوران تحقيق و تتبع] ناميده شده است 9 .

چنانكه در همان ايام صليبيون و سران كليسا در زمينه هاى اسلام شناسى و مباحث عقيدتى و كلامى نيز شروع به ردنويسى عليه اسلام و كتب مقدس اسلامى كردند كه همراه با جعل واشاعه تهمتهاى ناروا عليه اسلام و شخصيتهاى اسلامى بود.

همه اين مراحل را تنها مى توان دوران تولد خاورشناسى واستشراق ناميد،چرا كه اينها صورتهاى ساده و ابتدائى حرفه خطرناك استشراق و خاورشناسى هستند كه امروز ما آن را در قالب و قيافه بسيار پيچيده و مرموزش مى شناسيم .

خاورشناسى واستشراق به مفهوم نو و مهيب آن كه يك تهاجم همه جانبه فرهنگى باانگيزه سياسى عليه اسلام مسلمانان و سرزمين شرق است طبق برخى ازاسناد تاريخى بعداز شكست لوئى نهم در جنگ منصوره در سال 690 هجرى از

نيروى هاى مسلمانان توسطاو برنامه ريزى گرديد و پس ازاو نيز توسط دول اروپائى پيگيرى و به پيدايش استعمار و به پيدايش استعمار كلاسيك منجر شد. يكى از محققان مسلمان عرب زبان در اين باره چنين نوشته است .

بعداز شكست لوئى نهم در منصوره او به انديشه فرو رفت كه چرا چنين شكست مفتضحى دچارشان شده است ؟ بدنبال آن خاطرات و يادداشتهائى را نوشت كه بسيارى از كتابهاى مربوط به تاريخ فرانسه به آن اشاره كرده اند واز آن ميان بانوى مورخ[ جوانفيل] نيز آن را ذكر كرده است . چنانكه تكه هائى از نوشتهاى لوئى نهم رااستاد محمد على الغتيت در كتاب خود (من الحروب الصليبيه الى حرب السويس از جنگهاى صليبى تا جنگ سوئيز) آورده است .

[ لوئى نهم كه هشتمين حمله گسترده صليبى را رهبرى مى كرد بعداز شكست نيروهاى صليبى آنهم بعداز آن همه صرف وقت و نيرو در يك مدت طولانى به اين نتيجه رسيد كه براى مقابله و مبارزه بااسلام و مسلمانان بايد شيوه ديگرى در پيش گرفته شود. با توجه به روحيه ايثار و شهادت طلبى و عدم ترس از مرگ در راه عقيده اسلامى و دراثر عقيده مسلمانان به قداست جهاد محال است كه بتوان مسلمانان را به شيوه نظامى شكست داد. بايد راه ديگرى در پيش بگيريم كه دراثر آن مسلمانان اصولااز جهاد و مبارزه دورى جويند و جهاد در ميان آنان بصورت يك شعارادبى محض در آيد.اين هدف نيز عملى نمى گردد مگراين كه ما مسيحيان و دول اروپا براى شناخت دين اسلام و تفكراسلامى نيرو بگذاريم و آن رااز مفاهيم اصيل خود خالى كنيم . دراينصورت است كه مسلمانان خودشان داوطلب خواهند شد كه با ما كنار بيايند و بدون جنگ تسليم شوند و]... 10 .

ظاهرا بدنبال اين تصميم سلاى و خطرناك و چنانكه همه گفته اند بعد از جنگهاى صليبى بود كه پديده خاورشناسى واستشراق به مفهوم گسترده واستعمارى آن كه شامل پژوهش در عقايد فرهنگ آداب و رسوم تمدن و تاريخ اسلام و مسلمانان مى باشد توسط روپائى ها برنامه ريزى گرديد. جاسوسان اروپائى در لباس بازرگان جهانگرد درويش سفير وامثال اينها دورترين نقاط سرزمين بزرگ اسلام را در هم نورديده واز همه چيز در همه جاى آن اطلاعات سياسى اجتماعى فرهنگى مذهبى تاريخى و جغرافيائى گردآورى كردند كه مجموع آنهااكنون بالغ مجلد كتاب به عنوان سفرنامه و يادداشت و خاطره

مى باشد. شماراين جهانگردان آنچنان زياد بود كه انسان با مشاهده آمار آنان دچار بهت و وحشت مى شود. 11

بدنبال اين قضيا بود كه در كشورهاى اروپائى آموزش زبان عربى و ديگرالسنه شرقى واسلامى بطور رسمى داير و رايج گرديده و بدين منظورانجمنها موسسات و كرسى هاى دانشگاهى خاصى پديد آمد و سرو كله هزاران مستشرق پيدا شد كه دراينجا فرصت و مجال پرداختن به معرفى پرداختن به معرفى همه آنها وجود ندارد و بايد كتابهاى مفصل مربوط به اين موضوع را مورد مطالعه قرار داد. 12.

در هر حال آنچه كه از مطالعه تاريخ پيدايش گسترش حرفه خاورشناسى واستشراق بر مى آيد و بايد روى آن تاكيد شوداين كه : عليرغم تبليغات وسيع استعمار و برخى ناآگاهان جهان سوم پديده استشراق كاملا باانگيزه هاى سياسى واستعمارى بوجود آمده است ،يعنى براى توسعه مرزهاى كليسا و مسيحى كردن مردمانى كه به قول اروپائيان در تاريكى - يعنى آزاد - زندگى مى كنند بافته شده است تا زمينه نفوذ و تسلط سياسى واقتصادى غرب بر شرق را آماده گرداند.

در تبيين واثبات اين كه دولتهاى غربى در تاسيس كرسى هاى شرق شناسى تابع انگيزه واهداف سياسى واستعمارى بوده اند تاكنون كم و بيش سخن گفته و به برخى از مدارك واسناد آن اشاره كرده ايم . دراينجا نيز درج مجدد دو سند دراين زمينه موجب افزايش هشيارى و دقت ما در شناخت پديده استشراق خواهد بود.

مقامات فرهنگى دانشگاه كمبريج انگلستان - در مورد تاسيس [كرسى زبان عربى] در آن دانشگاه وانگيزه هاى اين عمل ضمن نامه مورخه نهم ماه مى سال 1636 ميلادى خطاب به بنيانگذار آن دانشگاه چنين نوشته اند:

... كارى كه ما طرح آن را در ذهن مى پروانيم تنها به منظور آن نيست كه معلومات ادبى دانشجويان را با آموختن اين زبان بر دامنه عربى گسترش بدهيم ،بلكه هدف خدمتگزارى به شاه و دولت است كه بوسيله معاملات بازرگانى ما با ملتهاى شرقى و همچنين جلب رضايت خدااز طريق توسعه مرزهاى كليسا تامين مى گردد تا مردمى كه در آن ديار تاريكى بسر مى برند به آيين مسيحيت در آيند 13.

يكى ديگرازاسناد تبيين كننده ماهيت استشراق اساسنامه مدرسه زبانهاى شرقى پاريس مى باشد كه از جمله مراكز عمده پرورش خاورشناسان است . مدرسه ياد شده اول بار در 29 آوريل 1795 ميلادى با نام مدرسه مخصوص زبانهاى زنده

شرقى در پاريس تاسيس شد. در ماده اول قانون بنياد آن مدرسه چنين نوشته شده است :

[در محوطه كتابخانه ملى مدرسه عمومى ايجاد خواهد شد و هدف آن آموزش زبانهاى زنده شرقى خواهد بود كه براى سياست و تجارت سودمند تشخيص داده شوند]. 14

چنانكه ملاحظه فرموديد دراين دو سند گبونه واضح مى توان اهداف زير را ديد:

1. پرداختن به مباحث شرق شناسى تا جائى مجازاست كه از ديدگان سران غرب در رابطه با سياست و تجارت آنان سودمند تشخيص داده شود.

2. هدف از تاسيس مدرسه استشراقى خدمت به شاه انگلستان و دولت آن است .

3:. توسعه مرزهاى كليسا،ينى تسخير زمينهاى مشرق زمين از طريق مسيحى كردن مردمان آن بااستفاده از زبانهاى محلى كه مستشرقين آن را آموخته اند.

اين مرحله را نيز كه تااينجا ذكر شد مى توان مرحله بلوغ و پختگى پديده خاورشناسى ناميد كه طى آن عمليات استشراقى تابع برنامه گرديده واز كانالهاى مختلف اهداف استعمارى ويژه اى تعقيب مى كرده است .البته اهداف آن كه تااينجا مورداشاره قرار گرفت تا حدودى ابتدائى و بسيط بوده و مخصوص سده هاى هفدهم و هيجدهم ميلادى بوده است .اكنون كه ما در قرن بيستم زندگى مى كنيم مرحله ديگرى در تاريخ استشراق پيدا شده واهداف آن نيز ضمن گسترش پيچيدگى و عمق خاصى يافته است . مستشرقين كنونى به چيزى كمتراز مسخ كردن كامل و همه جانبه هويت مذهبى ملى قومى اقليمى تاريخى و فرهنگى ملل مسلمان راضى نمى باشند.اينجاست كه سخن آن نويسنده غرب ستيز تداعى مى شود كه با بيانى زيبا چنين گفته است

[ اكنون ديگر بحث ازاين نيست كه نفت خوزستان را خم مى خواهند يا مال قطر را ياالماس كاتانگا را نتراشيده يا سنگ كروميت كرمان را نپالوده بلكه بحث دراين است كه من آسيايى و آفريقايى بايد حتى ادبم را و فرهنگم را و موسيقى ام را و مذهبم را و همه چيز ديگرم را درست همجو عتيقه از زير خاك در آمده اى دست نخورده حفظ كنم تا حضرات مستشرقين بيايند و بكاوند و ببرند و پشت موزه ها بگذارند كه بله اينهم يك بدويت ديگر]! 15

فعلا آنان ما و همه ميراث فرهنگى ما را براى موزه هاى شان مى خواهند.اكنون

يك مستشرق نسبت به ميراثهاى فرهنگى عقيدتى و تاريخى اسلام بمانند يك سرباز فاتح در ميدان جنگ نسبت به جنازه مردگان و مقتولين عمل مى كند،يعنى بدون هيچ ضابطه و ملاكى به محض اين كه يكى از زبانهاى شرقى را دست و پا شكسته و ناقص ياد گرفت راجع به همه چيزاسلام و مسلمانان نظر مى دهد:از عرفان و حكمت متعاليه گرفته تا هنر ادبيات نهضتهاى اسلامى آداب و رسوم فقه شريعت تاريخ و ... ديگر تخصص دراينجا مفهوم ندارد. درست مانند لاشخور سيرى كه بر سر لاشه بى صاحبى فرمود آيد.البته بايد توجه كنيم كه اين بى برنامگى و هرج و مرج گرائى مستشرقان در رابطه با منافع ما مسلمانان واهلى مشرق زمين است در حاليكه آنان در رابطه با منافع خودشان بسيار دقيق عمل مى كنند. براى خودشان برنامه ريزى مى كنند و هر چند يك بار براى مبادله كردن آخرين اطلاعات و تجربيات شرق شناسى سمينار و كنگره جهانى تشكيل مى دهند.

آنان در اين موارد از وجود ادبا و سياستمداران بومى نيز كه بسيارى شان 16خودفروخته و نان به نرخ روز خور مى باشنداستفاده هاى فراوان مى برند.

كنگره بين المللى ايران شناسان كه از نهم تا پانزدهم شهريور 1345 در تهران با شركت قريب به يكصدوبيست نفراز مستشرقين و ايران شناسان جهان و با مشاركت گروهى از قلم بدستان ايرانى تشكيل يافت يكى از مواردى است كه شاهدادعاى ماست . كنگره ياد شده كه با سخنرانى شاه معدوم افتتاح گرديد و به مدت 6 روزادامه داشت نشان مى دهد كه استعمارگران چگونه ارزشهاى معنوى تاريخى فرهنگ و تمدن يك كشور رااز سكوى شرق شناسى موردت هاجم مرموزانه قرار مى دهند و چگونه مى تواندازاين راه مهمترين كار فرهنگى يك جامعه را كه همانا نگارش تاريخ آن است در اختيار بگيرند. كنگره ياد شده توسط كتابخانه پهلوى راه اندازى شده بود به منظور تبادل نظر و برنامه ريزى براى نگارش يك تاريخ مفصل و كامل براى ملت ايران تشكيل يافته بود. بديهى است تاريخى كه با مساعى و برنامه ريزى فانوس كشان استعمار و چراغچى باشى هاى استكبار جهانى نوشته شود چه آش شله قلمكارى از آب در خواهد آمد.

براى اين كه ميزان نفوذايران شناسان خارجى در برنامه ريزيهاى فكرى و فرهنگى ايران و نيز خودباختگى گردانندگان و مسوولان رده اول كشور را در برابر آنان نشان داده باشيم قسمتهائى از سخنرانى افتتاحيه شاه معدوم را درافتتاح كنگره

بين المللى ايران شناسان در سال 1345 نقل مى كنيم .او سخن خود را بدون ذكر نام[ خدا] چنين آغاز كرد:

تشكيل كنگره جهانى ايران شناسان را به همه دانشمندان عضواين كنگره تبريك مى گويم و موفقيت كامل اين مجمع بزرگ علمى را درانجام وظايف خطيرى كه بعهده دارد خواستارم .

كنگره اى كه امروز آن را با خوشوقتى افتتاح مى كنم از نظر ملت ايران مفهوم و مقام خاصى دارد كه نظير آن را هيچ مجمع علمى ديگرى نمى تواند داشته باشد،زيرااين كنگره در لواى فرهنگ ايران و براى بحث و مطالعه اى در مقياس وسيع جهانى درباره تاريخ و تمدن ايران تشكيل شده است واعضاى آن كسانى هستند كه عمر خويش را به تحقيق و تتبع در شئون مختلف اين فرهنگ و تمدن كهنسال صرف مى كنند. حاصل كاراين كنگره همكارى علمى جهانى در تاليف تاريخ كامل ايران ،يعنى تاريخى خواهد بود كه همانقدر كه متعلق بمااست متعلق به همه عالم بشريت است .

شايداحتياجى بتذكراين نكته نباشد كه اين همكارى پرارزش دانشمندان عاليقدر تا چه اندازه مورد تقدير وامتنان مااست . من شرح كارهاى علمى و تاليفات بسيارى از شمااعضاى محترم اين كنگره را خوانده ام و نسبت به تاليف صدها كتاب و هزاران مقاله اى كه درباره جنبه هاى مختلف تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران انتشار داده ايداحترامى عميق احساس مى كنم ،زيرا مى دانم كه براى تاليف هر يك ازاين آثار چه كوشش فراوانى بكار برده و به چه اندازه منابع و مدارك مختلف و غالبا كمياب مراجعه كرده ايد. من بنام ملت ايران نه فقط بمناسبت اين مساعى و خدمات صادقانه بفرهنگ ايرانى بشما درود مى فرستم بلكه خاطره تمام دانشمندان عاليقدرى را كه گذشته در همين راه كوشيده اند واكنون شما وارثان شايسته آن مكتب پر ارزش ايران شناسى هستيد كه ايشان بنياد نهاده اند تجليل مى كنم .

اعتراف بدين حقيقت مايه رضايت قلبى مااست كه ما بسيارى ازاطلاعات خود را درباره فرهنگ و تاريخ ايران مديون كوششها و تتبعات گرانبهاى همين دانشمندان ايران شناس هستيم كه طى دو قرن اخير قسمت مهمى از نكات مجهول تاريخ و تمدن گذشته ما را با مساعى خستگى ناپذير خوداز تاريكى ابهام بيرون آورده اند...

تاريخى كه دانشمندان ايرانى با همكارى علماى ايران شناس برجسته ساير كشورهاى

جهان تاليف خواهند كرد مسلما قبل از هر چيز تاريخ يك تمدن و يك فرهنگ انسانى خواهد بود...

ما نيزهمكارى شما را كه از نزديك بااين ارزشهاى تمدن و فرهنگ ايران آشنائى داريد در همين راه خواستار شده ايم . مااز شما دوستان صميمى ايران براى ديدار شورى كه تا حد زيادى وطن معنوى شمااست دعوت كرده ايم تا با همكارى دانشمندان خود ما منابع عظيم علمى وادبى و هنرى واجتماعى مربوط به تاريخ كهنسال ايران را بكاملترين صورت آنها مشخص كنيد واين امكان را بوجود آوريد كه براساس اين تاريخ جامع و كاملى ازايران كه در حال حاضر جاى آن خالى است تاليف گردد واين مجموعه بعنوان سندى در دسترس نسلهاى امروز و فرداى ايران و سراسر جهان قرار گيرد...

براى تاليف چنين تاريخى مابراى نخستين باراز يك همكارى چنين وسيع بين المللى كمك خواسته ايم زيرا بنظر مااين همكارى بايد در آينده اساس همه شوون زندگى سياسى واجتماعى واقتصادى و فرهنگى كشور ما و ملل جهان باشد.اميداورم اين اشتراك مساعى كه با كنگره تهران آغاز مى شود ازاين پس بمراتب بيشتر و كاملتر ما بين همه مراكز مطالعات ايران شناسى جهان و مخصوصا ميان اين مراكز با خودايران برقرار گردد،زيرا خوشبختانه همانطور كه كاملا منطقى و طبيعى است اكنون كشورايران خود بصورت كانون اصلى مطالعات ايران شناسى جهان در آمده است . شما در مدت اقامت خود درايران خواهيد ديد كه جامعه ايرانى كه همواره علاقه واحترام عميقى قلبى براى دانش و فرهنگ داشته است با چه دلبستگى واحترامى ناظر كار شما خواهد بود و چگونه مقدم شما دوستان پرارزش و صميمى فرهنگ و تمدن ايران را گرامى خواهد داشت . آن مشعلى كه در گذشته بدست گروه عظيم دانشمندان ايران شناس جهان افروخته شد اكنون در دست هاى شمااست و ما يقين داريم كه شما با مساعى خالصانه خوداين مشعل را بسيار فروزان تر بدست نسلهاى آينده خواهيد سپرد17 .

چنانكه مى بينيد به نظر مى رسد محمدرضا پهلوى خود را در برابر مستشرقين وايران شناسان خارجى كاملا باخته است . لذااز موضوع رسمى خوداعلام مى كند:[ ما بسيارى ازاطلاعات خود درباره فرهنگ و تمدن ايران را مديون شماايران شناسان هستيم]. واز آنان مى خواهد نگارش تاريخ كامل ايران را برنامه ريزى

كنند.اگر بااندكى دقت قطعنامه اى را كه كنگره ياد شده در پايان كار صادر كرده مطالعه كنيم بوضوح در خواهيم يافت كه اين محققان مرموز براى نگارش تاريخ كامل ايران يك برنامه خنثى موزه پسندى ريخته اند.

در قطعنامه آنان كه در واقع روح برنامه شان مى باشداز تاريخ و فرهنگ و تمدن مردم ايران هر آنچه كه جنبه موزه اى دارد و عليه استعمار تحريك كننده نيست مورد توجه قرار گرفته است ،مانند: نسخ خطى تدوين اطلس لهجه هاى ايارنى تهيه فهرست آثار وابسته تاريخى و ... ولكن از آن طرف برنامه تاريخنويسى براى ايران روح جهت گيرى اسلام ستيزانه واستعمار پسند دارد،لذا كوشش شده تا جنبه هاى مثبتى از تاريخ ايران واسلام كه مى تواند در تامين زندگى مستقل سياسى و اقتصادى و فرهنگى مردم ايران موثر والهام بخش باشد كاملا مسكوت گذاشته شود. مانند تاريخ وروداستعمار درايران تاريخ نهضتها و قيامهاى استقلال طلبانه قومى و مذهبى و ...

بديهى است كه چراغچى باشى هاى استعمار بيش ازاين هم نمى توان انتظار داشت ،لكن مساله اينجاست كه ما با سطحى نگرى و خوش باورى به ارزيابى كار مستشرقان نپردازيم كه آنان بسيار پيچيده عمل مى كنند و چند صدسال سابقه و تجربه كارى را در پشت سر خود دارند.

در هر صورت قطعنامه كنگره تهران از نظر شناخت تاريخ خاورشناسى و نيز شيوه هاى عملكرد واهداف آن بسيار مهم است ،لذا عين آن را در اينجا درج كرده و خوانندگان محترم را به تامل و درباره آن دعوت مى كنيم . بديهى است كه عدم حذف القاب دروغين كه همراه نام شاه خائن و معدوم آمده صرفااز باب عدم تصرف در سند تاريخى است تااصالت قسمتهاى ديگر آن نيز محفوظ بماند.

متن قطعنامه كنگره جهانى ايران شناسان
[كنگره بين المللى ايران شناسان كه تاريخ 9 تا 16 شهريور ماه 1345 تحت سرپرستى عاليه اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر و بدعوت كتابخانه پهلوى به منظور تامين يك همكار علمى بين المللى درامر تعيين منابع لازم جهت تاليف يك تاريخ كامل ايران در تهران تشكيل گرديد:

1. مراتب سپاسگزارى عميق خويش رااز بابت عنايات عاليه اعليحضرت همايون شاهنشاه و علاقه خاصى كه معظم له نسبت بكاراين مجمع كه خود به تشكيل آن فرمان داده بودند در هنگام افتتاح آن باايران نطفى در عاليترين سطح فرهنگى وانسانى ؟!ابراز فرمودند به پيشگاه همايونى تقديم مى دارد.

2. تشكرات صميمانه خويش رااز بابت تشكيل اين كنگره و پذيرائى بسيار گرمى كه شايسته عاليترين سنن مهمان نوازى ايرانى است بكتابخانه پهلوى اظهار مى دارد.

3. كنگره آرزومنداست كه تماسهاى دانشمندان و مراكز علمى و فرهنگى كه بمطالعات ايران شناسى اشتغال دارند بطور مستمرادامه يابد و همكارى بين المللى موثرى را دراين زمينه بوجود آورد. بدين منظور كنگره بسيار مناسب و مفيد ميداند كه :اولا: يك اتحاديه بين المللى ايران شنسان تاسيس گردد كه محل دبيرخانه آن در تهران در كتابخانه پهلوى باشد واساسنامه و برنامه كار آن توسط همين دبيرخانه تنظيم گردد.

ثانيا: يك كميته مديره دائمى مركبى ازاعضاى ايرانى و بين المللى بمنظور تشكيل كنگره هاى آينده ايران شناسى كه هر سه سال يكبار دركشورهاى مختلف برگزار خواهند شد تشكيل شود.

4. كنگره علاقه خاص خود را به يك همكارى موثر بين المللى بين سازمانها و دانشمندان صلاحيتدار درامر تهيه اسناد و منابع لازم و كمك بتاليف يك تاريخ كامل ايران براساس خط مشى كلى كه اعليحضرت همايون شاهنشاه در نطق افتتاحيه خود در كنگره تعيين فرمودندابزار مى دارد. بدين منظور:

اولا: بتمام مراكز علمى و دانشگاهى و ساير سازمانها فرهنگى بين المللى يا ملى كه فعاليت آنها با مطالعات تاريخى ارتباط دارد توصيه مى كند كه درامر تاليف اين تاريخ با كميته اى كه در آينده براى اين كارايجاد خواهد شد منتهاى همكارى را مبذول دارند.

ثانيا: به همه كتابخانه ها و آرشيوها و موزه ها و نيز بصاحبان مجموعه هاى خصوصى كه داراى اسناد فرهنگى يا تاريخى يا هنرى ايرانى هستند توصيه مى كند كه كمال كوشش را بعمل آورند تا كميته نامبرده بتواند براى تاليف اين تاريخ به همه اين منابع دسترسى داشته باشد.

5. توصيه مى كند كه يك كميته بين المللى كتابشناسى ايرانى براى تهيه فهرستهاى

كامل كتب خطى و كتابشناسى ايران تاسيس گردد.

6. توصيه مى كند كه فهرست مشروحى از آثار وابنيه تاريخى ايران براساس اطلاعات دقيق تاريخى و جغرافيائى تنظيم گردد و حفريات لازم به روشى علمى بعمل آيد.

7. توصيه مى كند كه يك طريق واحد براى نقل كلمات ايرانى بزبانهاو خطوط مختلف در نظر گرفته شود.

8. توصيه مى كند كه كارهاى مربوط بتدوين وانتشاراطلس لهجه هاى ايرانى كه بنا بتوصيه بيست و چهارمين انجمن بين المللى خاورشناسان در مونيخ از سال 1957 به بعد در جريان است با وسعت و سرعت زيادى ادامه يابد و بپايان برسد]. 18

با دقت در محتواى كنگره خاورشناسى تهران واعضاى شركت كننده آن كه اسامى و هويت آنان با ذكر تابعيت كشورى شان در ماهنامه وحيد آمده است . 19

مى توان به اين واقعيت پى برد كه خصيصه نوينى در پديده خاورشناسى بوجود آمده است .اين خصيصه است كه استشراق و خاورشناس كنونى رااز مراحل پيشين آن متمايز مى گرداند. جنبه جهانى و بين المللى پيدا كردن آن زير هدايت و رهبرى غرب مى باشد بگونه اى كه ازاين طريق امكانات مالى و نيروى انسانى و معنوى كشورهاى مسلمان را نيز دراين راستا بخدمت گرفته اند.

جهان استكبار همانگونه كه در زمينه اقتصادى و تجارتى از تراستها و كارتلها و موسسات چند مليتى استفاده مى كند و در زمينه نظامى از پيمانهاى نظامى چند مليتى و كمربندهاى نظامى و دفاعى بين المللى مانند پيمانهاى ورشو ناتو و غيره سود مى جويد در زمينه به كرسى نشاندن اهداف فرهنگى خود نيز شيوه ياد شده را به كار گرفته و با توسل به پديده خاورشناسى به شيوه بين المللى و جهانى سلطه فرهنگى خود را در جهان و بويژه كشورهاى اسلامى تثبيت و ترويج مى كند بگونه اى كه به عوامل حاكم خود در سرزمينهاى اسلامى نيز تبليغ و حمايت كردن از چنين سياست فرهنگى را تلقين مى كند.اين مطلوب تصادفى نيست كه شاه معدوم در سخنرانى خود به مستشرقين مى گويد:

[براى تاليف چنين تاريخى ما براى نخستين باراز يك همكارى چنين وسيع بين المللى كمك خواسته ايم ،زيرا به نظر مااين همكارى بايد در آينده اساس همه شوون زندگى سياسى واجتماعى واقتصادى و فرهنگى كشور ما و ملل جهان

باشد]. 20

بنابراين در مقام بررسى تحليل و شناخت پديده استشراق در جهان معاصر ما بايد به اين ويژگى توجه كنيم . تنها در اين صورت است كه حجم انبوه كارهاى آنان در مورداسلام و ملل مسلمانان قادر نخواهد بود ما را فريب بدهد واز شناخت اهداف پشت پرده عمليات خاورشناسى باز دارد،لذا هرگونه قضاوت درباره خاورشناسى و خاورشناسان بدون در نظر گرفتن اين ويژگى ناقص خواهد بود.

نكته ديگرى كه دراينجا بعنوان تتميم بحث سوابق تاريخى استشراق شايسته است مورداشاره قرار بگيرداين است كه پديده خاورشناسى و خاورشناسان همانگونه كه از نظر زمانى و موجوديت تاريخى خود داراى مراحل چندى است از نظر نوع قضاوت درباره اسلام و شيوه مبارزه و مقابله با آن نيز در طول تاريخ شيوه هاى مشخص و متفاوتى را در مراحل گوناگون بكار گرفته است كه شايد بتوان آن را در چهار مرحله جداگانه مشخص كرد:

1. در مرحله اول كار مستشرقين در مورداسلام و رهبران اسلام بر محور فحاشى ناسزاگويى و نثار تهمت وافترا متمركز بوده است .اين شيوه به قرون وسطى و دوران عقب ماندگى هنرى و علمى و صنعتى غرب اختصاص پيدا مى كند.

2. در مرحله دوم مستشرقين نوعا كار خود را روى اثبات ناقص بودن دين اسلام و عدم توان پاسخگوئى شريعت و فكراسلامى به نيازهاى مختلف يك جامعه در حال تحول متمركز ساخته و در آن باره قلم فرسائى هاى شيطانى كرده اند. گاهى هم براى اثبات حسن نيت خود به برخى از جنبه هاى مثبت اسلام اشاره كرده اند تااز اين طريق بتوانند نيات شيطانى و شوم خود را پنهان كنند.

3. در مرحله سوم كه به عصر حاضر بويژه اوايل آن انحصار پيدا مى كند سخن از ضرورت انجام دادن اصلاح و دين و نوسازى مذهب به شيوه پژوتستانيسم مسيحيت و براساس ارزشها و ملاكهاى موجود در فرهنگ و نظام فكرى غربيان سخن گفته و حتى توانسته اند بگونه غيرمستقيم در بسيارى از نويسندگان و گويندگان جهان اسلام نيز تاثير گذاشته و چيزى به نام پروتستانيسم اسلامى را مطرح كنند. تاثيرگذارى اين شيوه در آثار نويسندگان كشورهاى اسلامى بويژه در آثار بسيارى از نويسندگان مصرى مشاهده مى شود .

پديده شوم و ناميمون التقاط نيز ريشه در همين شيوه فكرى دارد كه براى اسلام

كمبودهائى را فرض كرده و جبران آن را بگونه التقاط از مكاتب غربى والحادى جستجو مى كند كه بسيار خطرناك است .

4. مرحله چهارم برخورد مستشرقين و دست پروردگان بومى آنان نسبت به اسلام هنوز عمر چندانى ندارند و تا حدودى نوظهور مى باشد،هر چند كه ريشه هاى اصلى آن نيز در سخنان مستشرقين معاند قديمى موجود باشد.اين شيوه نيروى خود را صرف اثبات عدم اصالت اسلام مى كند و كوشش مى كند تا ثابت كند كه دين اسلام مجموعه به هم ربط داده شده اى ازاديان مختلف پيش از خود مى باشد. در آثار برخى از صهيونيستها مانند: گلدزيهر و نيز برخى از مستشرقين ماركسيست روسى مانند: پطروشفسكى مولف كتاب اسلام درايران و بسيارى ديگراز خاورشناسان معاند غربى در مبارزه بااسلام اين شيوه رااتخاذ كرده اند. برخى از آنان و جيره خواران سياسى و مقلدين فكرى شان مانند: سلمان رشدى مرتد مجموع شيوه هاى قبلى را درهم آميخته و در قالب مربوط به شيوه خاص مرحله چهارم استشراق ريخته و بااستفاده از هنر قصه نويسى به آنچنان جعل و تحريف حقايق و تهمت افترا پرداخته است كه مى توان گفت در شيطنت بالادست شيطان قرار گرفته است .او شيوه افترا و فحاشى مستشرقين كينه توز پيشين را با مهارتهاى شيطانى مستشرقين مرحله چهارم به هم آميخته و قصه سراسر كذابى را كه به راستى خود نشانه و آيه اى از شيطان زدگى نويسنده آن است پديد آورده است .

اين بود خلاصه اى از سوابق پديده خاورشناسى واستشراق در مراحل مختلف ترايخ و نيز تنوع تاريخى بر خورد آنان بااسلام درادوار گوناگون .

بحث بعدى خود را به بررسى شاخه هاى استشراق واهداف آن اختصاصى خواهيم داد.

--------------------------------------------------------------------------------

پاورقى ها
1.فرهنگ آل احمد .462 مصطفى زمانى نيا تهران انتشارات پاسارگاد.

2.مجله نگين شماره 85.5 سال 1351 ه.ش بقلم آقاى انجوى شيرازى .

3.فرهنگ آل احمد 465.

4. الاسلام فى وجه التغريب والاستشراق .264 نوشته انوارالجندى چاپ بيروت دارالاعتصام .

5. مجله عربى زبان[ نورالاسلام] سال اول شماره 1.27 چاپ بيروت .

6.فرهنگ اسلام شناسان خارجى ج 1.64 حسين عبداللهى خوروش چاپ خرداد 1362 ه.ش .

7. ر.ك : [تاريخ آداب اللغه العربيه] ج 2.507 جرجى زيدان چاپ بيروت دارمكتبه الحياه .

8. ر.ك :[ فرهنگ خاورشناسان] .87 ابوالقاسم سحاب چاپ دوم .

9. ر.ك :[ همان مدرك] /06.

10. الاسلام فى وجه التغريب/07.

11. ر.ك :[ مسافران تاريخ] .311 تا 317،نوشته مسعود نور بخش نشر جيران 1364 ه.ش .

12. ر.ك : فرهنگ خاورشناسان [ فرهنگ اسلام شناسان خارجى] موسوعه المستشرقين عبدالرحمن بدوى چاپ بيروت[ ،كتاب المستشرقون] و منابع مشابه ديگر.

13. خاورشناسان انگليسى زبان .7 دكتر طيباورى ترجمه خليل خليليان .

14.مجله نگين شماره 86.11 به نقل از يك منبع مكتوب خارجى .

15. فرهنگ آل احمد .466.

16. براى آگاهى تفصيلى و بيشتر ر.ك :[ فرهنگ خاورشناسان] مقدمه كتاب .

17.مجله وحيد سال سوم شماره 10.810 به بعد.

18. همان مدرك .820819.

19. مجله وحيد سال سوم شماره 10.819814

20.از سخنرانى افتتاحيه محمدرضا پهلوى در كنگره جهانى ايران شناسان در تهران سال 1345.

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 31  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست