responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 83  صفحه : 9

درنگى در ترجمه مغازى واقدى
واثقى راد محمدحسين


تاريخ جنگ هاى پيامبر, دكتر مهدى مهدوى دامغانى, مركز نشر دانشگاهى, 3ج, 949ص. مقدمه
تاريخ دوران رسول خدا(ص) به دليل آن كه خاستگاه اصلى جدال هاى كلامى, اعتقادى, سياسى و مذهبى مسلمانان بوده است, اهميت فراوان دارد و از آن جهت كه بستر اصلى نظريه پردازى دينى و دين شناسى مى باشد اهميت ويژه مى يابد. چه بسيار گفته ها و نوشته ها و كتاب هايى كه به نام تاريخ اسلام منتشر شده اند, اما اعتبار علمى ندارند. سلاطين و نويسندگان در طول تاريخ همراه و همگام با هم نسبت به اسلام ستم روا داشتند. ضرورى مى نمايد كه به عنوان پيش درآمد نظريه پردازى دينى و دين شناسى, پژوهش هاى اصلاحى در كتاب هاى تاريخ صورت گيرد. يكى از آن كتاب ها مغازى واقدى است كه امروز ارزش فراوان يافته است. ترجمه آن را نشر جهاد دانشگاهى به عنوان متن معتبر درسى در موضوع تاريخ اسلام چاپ و منتشر كرده است.
به نظر رسيد نقد آن ترجمه براى پژوهشيان و دانشجويان دانشگاه ها خالى از فايده نباشد.
مؤلف ابوعبدالله محمد بن عمر بن واقد اسلمى, نخست در مدينه مى زيسته و از موالى بوده است. وى در سال 129 يا 130 در مدينه متولد و در سال 207 در بغداد درگذشته است. او بيش تر به تاريخ جنگ هاى پيامبر پرداخته و جاى آن جنگ ها را نيز از نزديك ديده و در مدينه نيز مغازى را تدريس مى كرده است. هارون الرشيد و يحيى برمكى در سفر حجى كه به مدينه رفته بودند, با واقدى آشنا شدند. شخصيت او مورد توجه آن ها قرار گرفت و او را به بغداد دعوت كردند. او در سال 180 به بغداد رفت و از آن پس به سمت قاضى منصوب شد و در دو دولت هارون و مأمون همين شغل را داشت. او كتاب هاى زيادى در موضوع تاريخ و غيره نوشته است كه يكى از آن ها كه بر جاى مانده, همين (المغازى) است. شخصيت علمى واقدى
دانشمندان اسلامى درباره شخصيت او اختلاف نظر دارند. شمارى او را ستوده و شمار ديگر چون احمد بن حنبل, ابن ادريس شافعى, محمد بن اسماعيل بخارى, احمد بن شعيب نسايى و… او را نكوهش نموده اند.1 كتاب (المغازى)
كتابى كه امروز به نام (المغازى للواقدى) شناخته شده است در 1127 صفحه مى باشد كه توسط آقاى مارسدن جونس در انگلستان تحقيق و تصحيح شده و توسط نشر دانش اسلامى در دو جلد و انتشارات اسماعيليان در سه جلد چاپ شده است و همين كتاب, مبناى ترجمه قرار گرفته است. واقدى در آغاز اين كتاب نام بيست و پنج نفر را آورده است كه گزارش هاى اين كتاب را روايت كرده اند. در برخى جاهاى متن كتاب نيز به همين گونه عمل كرده است و در پى آن به گفته خودش, حاصل روايات را يكجا آورده است. آن گاه گزاره ها را چهارگونه نقل مى كند: يا با واژه (قالوا) يا (مستند), يا (مرسل) و يا به (استنباط) و اجتهاد.

اين كتاب گرچه تنها كتابى است كه در آن به صورت تفصيلى به جنگ هاى رسول خدا(ص) پرداخته شده, از آن جهت كه روايات آن در هم آميخته و همگى حكم (روايت مرسل) را يافته اند, در منظر اهل نظر از اعتبار ساقط مى باشد, جز آن كه دليل ديگرى آن ها را تأييد كند. مترجم
بخشى از كتاب فوق را جناب آقاى دكتر محمود مهدوى دامغانى در سال 1359 به فارسى برگردانيده است2 و باقى را در سال هاى بعدى ترجمه كرده است.

ترديدى نيست كه كار ترجمه در پاره اى موارد دشوارتر از تأليف است. چه آن كه مؤلف دست كم در عبارت پردازى آزاد و مترجم در حصار واژگان هاى معين قرار دارد. به ويژه اگر بخواهيم يك متن قديمى با ظرافت ها و دقت هاى فراوان را به فارسى رايج روز بگردانيم. آقاى دكتر محمود مهدوى دامغانى از مترجمان بنام معاصر و از استادان دانشگاه است كه كتاب هاى مختلفى را به فارسى برگردانيده اند. قلمى شيوا و دلنشين دارند و ترجمه ايشان نيز روان و جاذبه دار است. گزينش مغازى واقدى
ايشان براى گزينش آن كتاب جهت ترجمه شش دليل آورده است; از جمله گويد:
اهميت مقام علمى و فضل واقدى چنان است كه نه تنها اين كتاب او بلكه آثار ديگرش هم از همان قرن سوم هجرى مورد استفاده و استناد ديگر مؤلفان و نويسندگان قرار گرفته است و غالباً به كتاب هاى او اعتماد داشته اند و مطالب نقل شده از ديگران را با مطالب واقدى معيار زده اند و بدون ترديد هيچ كتابى در سيره و مغازى به اهميت مغازى ابن اسحاق و مغازى واقدى نيست.3
ايشان براى اثبات مدعاى خود از بلاذرى, ابواسحاق ابراهيم ثقفى, مسعودى, طبرى, ابن اثير, ابوالفدا و نويرى و ابن ابى الحديد نام برده است كه به مغازى واقدى استناد كرده اند. بى ترديد اينان گاه به مغازى واقدى استناد كرده اند; اما بايد پذيرفت كه همه مؤلفان و نويسندگان به گفته او استناد نكرده اند. همچنين به تمام گفته هاى او نيز اعتماد نكرده اند. استناد در چند مورد دليل بر برترى مقام علمى نمى شود. پيش تر نيز گفتيم كه شمارى از پيشوايان مذاهب و محدثان, كتاب او را فاقد اعتبار دانسته اند. بهتر بود كه جناب مترجم, دليل ارائه مى داد كه چه كسى و كجا مطالب واقدى را ضابطه درستى مطالب ديگران قرار داده است.
اما اين كه نوشته اند (بى ترديد بهترين كتاب است) خوب بود ايشان نخست كتاب هاى سيره و مغازى ابن هشام, طبقات ابن سعد, سيره ذهبى, ابن كثير, صالحى شامى, مقريزى را ملاحظه مى فرمود كه مستند و با تجزيه و تحليل بيش تر نوشته شده اند.
يكى از دلايل او آن است كه واقدى آيات مربوط به هر جنگ و سريه را در پايان آورده است. گرچه اين كار واقدى در خور تحسين است, اما ويژگى اين كتاب نيست. چرا كه ابن هشام نيز آيات مربوط به هر سريه و غزوه را در پايان همان فصل آورده و به تفسير آن آيات نيز پرداخته است.
برخى از دلايل مترجم چندان قابل توجه نيست; از جمله (ابن خرداذبه مى پنداشت كه مادر واقدى ايرانى بوده است4).

تنها ويژگى مغازى واقدى آن است كه به تفصيل نوشته شده و قديمى تر مى باشد; اما چون اكثر روايات آن مرسل هستند, از اعتبار ساقط مى باشند. ترجمه
ترجمه (المغازى للواقدى) به نام (تاريخ جنگ هاى پيامبر) در سه جلد در 949 صفحه به همراه فهرست ها توسط مركز نشر دانشگاهى چاپ شده است كه جلد اول آن در سال 1361 و جلد دوم در سال 1362 و جلد سوم در سال 1366 به ترتيب از چاپ خارج شده اند. مقدمه اى نيز مركز نشر دانشگاهى بر آن افزوده كه مى گويد: (اين كتاب مورد تأييد ستاد انقلاب فرهنگى بوده و به عنوان يكى از متون درسى دانشگاهى معرفى گرديد, تا مورد استفاده دانشجويان, محققان و استادان قرار گيرد.) گويا جلد اول اين كتاب نخست به بنگاه ترجمه و نشر كتاب داده شده بود و سپس به نشر دانشگاهى واگذار گرديد.5

تأييد ستاد انقلاب فرهنگى و آرم مركز دانشگاهى به اين كتاب اعتبار آكادميك بخشيد و انتظار مى رفت كه استادان, دانشجويان و تاريخ پژوهان از آن استقبال كنند; ليكن به رغم همه اين ها, ترجمه از استوارى برخوردار نيست و به نظر مى رسد در موارد ذيل ضعف دارد:
در مقدمه مارسدن جونس اين فراز (…حيث جذبت شخصية الواقدى اهتمام يحيى حين التقيا فى الحج بالمدينة6) به اين شكل ترجمه شده است: (…زيرا در سفر حج همت والاى يحيى در وجود واقدى كششى نسبت به او ايجاد كرده بود.7) به دليل آن كه فعل (جذبت) به اصطلاح تأنيث است, فاعل او بايد (شخصية الواقدى) باشد كه مؤنث لفظى است, نه اهتمام يحيى. واقعيت هم همين بود كه شخصيت واقدى مورد توجه يحيى برمكى قرار گرفت و او را به بغداد دعوت كرد, نه آن كه اهتمام يحيى مورد توجه واقدى قرار گرفته باشد.
2. تغيير معناى اصطلاحى فقهى به معناى لغوى: جمله (…قال ان صالحا بعثه مصدقا, فانتهى الى رجل معه مأة شاة شصص ومعه شاة والد…8). به اين گونه ترجمه شده است: (… فرمود حضرت صالح او را براى تصديق گفتار خود به آن جا گسيل داشته بود و او به مردى رسيد كه صد ميشِ كم شير داشت و يك ميش هم داشت كه نسبتاً پر شير بود.9)
واژه (مصدق) در سيره رسول خدا(ص) و در پيش تر موارد به گيرنده زكات اطلاق مى شود. گرچه در قرآن و در مواردى نيز به معناى تصديق كننده گفتار آمده است, اما در اين جا به دليل ادامه داستان به مفهوم گيرنده زكات است.10 برخى از واژه هاى ديگر نيز كمى تغيير يافته است.

3. در داستان رفتن حضرت على(ع) به يمن چنين آمده است:
(…فخرج اول السهام سهم الخمس ولم ينفل احدا من الناس شيئاً فكان من قبله يعطون أصحابهم… من الخمس.11) چنين ترجمه شده است: (و سهم خمس را كه با قرعه اى به نام الله بيرون آمده بود, مشخص ساخت و به هيچ يك از مردم هم غنيمتى نداد, حال آن كه پيش از آن فرماندهان به افرادى كه حضور داشتند چيزى از خمس مى دادند.12)
واژه نفل گرچه به معناى غنيمت هم آمده است, در اين گونه موارد با وجود قرينه به معناى مازاد بر مقرر است.13 حضرت على(ع) مازاد بر سهم سپاهيان, از خمس چيزى به آن ها نداد, نه آن كه (به هيچ يك از مردم هم غنيمتى نداد)

4. در داستان جمع آورى صدقات و رفتن حضرت على(ع) به يمن چنين آمده است: (… وكان لايكلف الناس مشقة وكان يأتيهم فى (أفنيتهم) فيصدق مواشيهم)14 و چنين ترجمه شده است: (براى مردم مشقتى ايجاد نمى فرمود و معمولاً در محل كار آن ها حاضر مى شد….)15
واژه (أفنية) جمع (فِناء) و به مفهوم فضاى باز جلو منزل است16 و به معناى محل كار نيامده است. گرچه ممكن است در پاره اى موارد محل كار و زندگى يكى باشد, ليكن منظور در اين جا ـ چنان كه ادامه داستان مى گويد ـ به محل زندگى آن ها مراجعه مى كرد و افرادى را براى گرفتن زكات مى فرستاد و برخى نيز خود زكات مالشان را مى آوردند و آن واژه به محل كار ترجمه شده است كه مفهومى غير از واقعيت را مى رساند. 5. در گزارش جنگ تبوك اين فراز را مى بينيم:
(…وكان فيه (وشل) يخرج منه فى أسفله قدر ما يروى الراكبين او الثلاثه.17) و اين گونه ترجمه شده است: (…به زمينى سنگلاخ رسيد كه از پايين آن منطقه آب كمى بيرون مى آمد به اندازه اى كه دو سه نفر را سيراب مى كرد.18)
واژه (وشل) به مفهوم آبى است كه از سنگ يا از كوه به صورت قطره قطره مى چكد و اتصال هم ندارد.19 اين واژه به معناس سنگ يا صخره يا كوه نيامده است, گرچه مستلزم آن است. در اين جا به زمين سنگلاخ و منطقه ترجمه شده است كه به معناى محدوده وسيع جغرافيايى است. گرچه واژه (يخرج) همين مطلب را تداعى مى كند, به قرينه وشل, به معناى جمع شدن است. بر فرض كه واژه (يخرج) به معناى اصلى باشد, وشل به معناى سنگلاخ و منطقه نيست. 6. در داستان حجةالوداع چنين آمده است:
(…أمرنى رسول الله(ص) أن أتصدق بجلال بدنه وجلودها ولحومها ولا أعطى منها فى جزرها شيئاً20.) چنين ترجمه شده است: (…پيامبر(ص) به من دستور فرمود: بيش تر گوشت و پوست شترانى را كه قربانى فرموده بود صدقه بدهم, ولى من سهمى در كشتن آن ها نداشتم.)21
واژه جلال به فارسى برگردانيده نشده است و جمله (ولاأعطي…) به اين معناست كه مزدى براى كشتن شتران قربانى به من داده نشد. و رسول خدا فرمود: تمام وسايل شتران, گوشت و پوست آن ها را به مردم بدهم. آوردن واژه جلال شايد براى اين بوده كه ابزار و وسايل شتران را كه ارزشمند نيز بود و يا پوست آن ها را به كسى مى دادند كه آن ها را مى كشت. ولى با آن كه معمول بود كه چيزى از شتران به نحركننده آن مى دادند, به من چيزى داده نشد.
گاه نيز ترجمه را با توضيحات بيش ترى آورده است كه به حجم كتاب افزوده و گاه يك سطر عربى به دو سطر فارسى تبديل شده است. رعايت نشدن دقت هاى اسنادى
چگونگى و نحوه اسناد از منظر محدثان بسيار مهم است و هر نحوه اسناد نام خاصى چون: صحيحه, موثقه, مسند, مرسل, مجهول, مردود و… دارد. كتاب هاى فراوانى نيز در اين باره نوشته شده است.

واقدى در پاره اى موارد به چگونگى اسناد عنايت داشته و عنايت او در ترجمه لحاظ نشده است; به عنوان مثال: (…فحدثنى ابواسحاق عن يونس بن يوسف قال: حدثنى من حدثه معاذ بن عمرو انه قضى له النبى بسلب ابى جهل….22) چنين ترجمه شده است: (يونس بن يوسف از قول كسى كه برايش روايت كرده است, نقل مى كند كه معاذ بن عمرو بن جموح گفته است…).23 واقدى عنايت داشته كه بگويد كسى كه خود از معاذ شنيده نقل كرده و نام او را نياورده است و اين دقت و ظرافت در ترجمه لحاظ نشده است. گرچه شايد ضرورت هم نداشته است.

البته پاره اى از موارد فوق در ترجمه آزاد چندان اهميت ندارد و هدف مترجم برگردان مطالب كلى متن عربى به زبان فارسى بوده است و چنين شيوه اى در ترجمه كتاب براى عامه مردم خوب و مفيد است; زيرا آن ها در جست وجوى يافتن دقت هاى محتوايى نمى باشند; اما از آن جهت كه اين كتاب به عنوان متن دانشگاهى معرفى شده كه بايد مورد استفاده دانشجويان, محققان و استادان قرار گيرد و جايگاه تخصصى و نظريه پردازى نيز دارد, بايسته دقت بيش تر بود. به ويژه كه اگر اين ترجمه به يك زبان بيگانه ديگر ترجمه شود و به عنوان ترجمه (المغازى للواقدى) معرفى گردد, آن وقت است كه بسيارى مطالب تغيير خواهد يافت; چنان كه در تاريخ هنر در پاره اى موارد ملاحظه مى شود كه متن عربى به زبان انگليسى ترجمه شده و از انگليسى به فارسى برگردانيده شده و در نتيجه مثلاً (المشتى) به معناى آرايشگر تغيير معنا يافته است. چند پيشنهاد
با تقدير مجدد از همت بلند مترجم محترم در چنين متنى و با چنان هدفى بهتر است موارد ذيل رعايت گردد:
1. اسناد روايات يا به طور كلى حذف گردد و يا كامل و با همان دقتى كه در كتاب آمده است, آورده شود.
2. در عبارت پردازى جانب اختصار رعايت گردد و از توضيحات غير لازم پرهيز گردد.
3. به مفهوم لغوى و اصطلاحى و موردى با داشتن قرينه دقت شود, تا اختلالى در محتوا ايجاد نگردد.
4. تا جايى كه ممكن است در گزينش واژگان معادل يابى شود.
5. در مواردى كه يك واژه چند معنى دارد و مترجم يكى از معانى را به دلايلى ترجيح مى دهد, مأخذ را معرفى كند.
در پايان همت والاى مترجم محترم و ناشر كتاب را ارج مى نهيم و از خداوند, خواستار توفيقات بيش تر براى همه خادمان علم و تحقيق و تأليفيم.پي نوشت : 1. ر.ك: تاريخ بغداد, ج3, ص1ـ20; تاريخ دمشق, ج54, ص432; تاريخ الاسلام ذهبى, ج14, ص362; سير اعلام النبلا, ج9, ص454; مقدمه عيون الاثر, ص26; المنتظم, ج10, ص170; تهذيب الكمال, ج26, ص180; ميزان الاعتدال, ج9, ص636. 2. ر.ك: مقدمه مترجم, ص2 و6. 3. ترجمه مغازى (تاريخ جنگ هاى پيامبر), ج1, ص3. 4. ر.ك: تاريخ جنگ هاى پيامبر, ج1, ص4. 5. همان, ج1, ص2. 6. مغازى, مقدمه, ص7. 7. ترجمه مغازى, ص9. 8. مغازى, ج2, ص1007. 9. ترجمه مغازى, ج3, ص767. 10. ر.ك: النهايه, ج3, ص18; لسان العرب, ج7, ص309. 11. مغازى, ج2, ص1081. 12. ترجمه مغازى, ج3, ص827. 13. ر.ك: النهايه. ج3, ص99; لسان العرب, ج14, ص244 و245. 14. مغازى, ج1, ص1085. 15. ترجمه مغازى, ج3, ص831. 16. ر.ك: النهايه. ج3, ص477; ترتيب قاموس المحيط, ج3, ص529. 17.مغازى, ج2, ص1039. 18. ترجمه مغازى, ج3, ص791. 19. ر.ك: النهايه, ج5, ص189; لسان العرب, ج15, ص310. 20. مغازى, ج2, ص1108. 21. همان, ج3, ص847. 22. همان, ج1, ص88. 23. ترجمه مغازى, ج1, ص66.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 83  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست