responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 8  صفحه : 4

نقد مدخل تاريخ شرق اسلامى
فدائى عراقى غلامرضا



سواژه ژان. مدخل تاريخ شرق اسلامى. ترجمه نوش آفرين انصارى (محقق). ويراسته على اصغر حلبى. (تهران, مركز نشر دانشگاهى, 1366). 437 ص, وزيرى.
با آنكه درباره تاريخ اسلام, بسيارى از دانشمندان قلمفرسايى كرده اند; اما هنوز بسيارى از زواياى آن ناشناخته است.1 صاحب نظران بى غرضى بايد در زمينه تاريخ اسلامى تفحص و تحقيق كنند و نتايج مطالعات خويش را در اختيار پژوهندگان حقيقت قرار دهند. با آنكه مسأله تاريخ و تاريخ نويسى در صدر اسلام حائز كمال اهميت بوده است; اما متأسفانه در قرون معاصرـ كه دوران خواب آلودگى و عقب ماندگى مسلمانان به حساب آمده ـ كار عمده اى انجام نشده است. 2
برعكس پاره اى از مستشرقان, كه عمدتاً با انگيزه هاى نه صرفاً علمى و تحقيقى بلكه توأم با اغراض استعمارى, در تاريخ اسلام, ايران و خاورميانه به تحقيق پرداخته اند آثار فراوانى از خود به يادگار گذاشته اند; به علاوه افرادى را از كشورهاى تحت سلطه پرورش داده اندتا همگام با تفكر استشراق بر يافته هاى آنان صحّه گذارند. 3
بايد توجّه داشت كه غرض ورزى مورخان اروپايى صرفاً ناشى از مخالفت با اسلام و مسلمانان نيست, بلكه تسويه حسابهاى ملى و تحريك احساسات عامه براى مقاصد سياسى نيز در آن نهفته است.4 اما دشمنى با اسلام و پيامبر مكرم آن, خود جايگاه خاصى دارد و عناد و دشمنى به حدّى رسيده بود كه طى چند قرن اروپاييان را واداشت تا درباره محمد (ص) و اسلام , افسانه هاى مغرضانه با فتند كه هيچ در خور ذكر نيست. 5
(كمتر مسيحى با صداقتى در عصر اعتقاد مى توانست با يك بى طرفى همراه با خونسردى به مردى ]مانند پيامبر اسلام[ بنگرد كه مذهبش به ديده وى كاريكاتورى كفرآميز از كيش خود او بوده و پيروان آن, مسيحيگرى را در زادگاه و مركز رشد آغازينش از ميان برده بودند).6
آنچه اروپاييان را از برخورد صحيح با وقايع تــــــاريخى بازمى دارد, تصور اروپايى او از تاريخ و تاريخ جهانى است و اينكه تاريخ, فقط تاريخ اروپاست.7 و اين تعصّبات بى جا, به همراه دشمنى با اسلام, آن چنان كرده است كه اروپاييان اگرچه آثار و تحقيقات ارزشمندى را از خود به يادگار گذاشته اند اما در عين ارزشمندى, لازم است مورد نقد و بررسى دقيق قرار گيرند تا مسلمانان ژرف انديش و پژوهشگر, با استفاده از منابع اصيل و اسلامى سره را از ناسره بازشناسند; زيرا غرض ورزى مستشرقين با ديانت اسلام, كار را به جايى رسانده است كه عده اى را متقاعد كرده كه اصولاً كار مستشرق, بدون بغض با اسلام نوشته نشده است.
(همگى مستشرقين در ارتكاب اين جنايت همدست و هم داستانند و تفاوت ايشان ـ اگر تفاوتى باشد ـ تنها در اندازه جنايت است چنانكه تعصّب و دشمنى بعضى از ايشان درباره اسلام از ديگران بيشتر است ولى وصفى كه بر همگى ايشان صدق مى كند اين است كه ايشان بطور كلى از نظر اصولى دشمن اسلام اند). 8
***
كتاب (مدخل تاريخ شرق اسلامى) نوشته (ژان سواژه) بيش از دو هزار منبع خارجى را درباره شرق اسلامى معرفى كرده است كه خود نشانگر ابعاد وسيع تحقيقات شرق شناسان و نيز بيانگر وسعت تحقيق و تتبّع نويسنده آن است كـــــــه در زمينه هاى مختلف تاريخ به معرفى منابع و مآخذ پرداخته است. نويسنده در سه بخش: منابع تاريخ اسلامى, ابزار تحقيق و آثار عمومى و كتابشناسى تاريخى و در 25 فصل به مطالعه بخش وسيعى از جهان اسلام مى پردازد و ضمن بيان تاريخچه كوتاهى از سير تحقيقات در آن زمينه به اظهار نظر مى پردازد و منابع مختلفى را براى محققان ذكر مى كند و در كيفيت آنها به داورى مى نشيند.
آنچه در يك نگاه, محقق مسلمان, اعم از ايرانى و غيــر ايرانى را هشدار مى دهد اين است كه در اثر غفلت, چه بسيار منابع غنى و تاريخى, ناشناخته مانده در حالى كه مستشرقان بخوبى از كم و كيف آنان اطلاع پيدا كرده اند و جهت انجام مقاصد خويش مورد مطالعه و مداقّه قرار داده اند. و نيز به جاى اينكه مسلمانان, خود در زمينه مختلف علوم اسلامى ـ بويژه تاريخ ـ به تحقيق و تتبع بپردازند, ناچار, بايد جيره خوار آنان باشند.
درباره اصل كتـــــاب و عمق و محتــــواى آن و داوريهاى نويسنده, گرچه مى توان سخن گفت اما به لحاظ اينكه وى به عنوان يك محقق و كتابشناس, صرفاً منبع معرفى كرده ـ اگرچه در بسيارى از موارد درباره كيفيت منابع اظهار نظر نموده است ـ در اين مقال سخنى نشايد گفت; بويژه آنكه خود به اهميت كار تحقيق و بى نظرى و بى طرفى محقق عنايت دارد و در مقدمه كتاب به آن تصريح كرده است:
(در مطالعه تاريخ بايد به صحّت و دقّت و مهمتر از همه به سنجش منتقدانه توجه داشت. مورّخى كه حاضر نيست آنچه را كه درستى آن مشخّص نشده بپذيرد و يقين را با حدس نمى آميزد الزاماً داراى دو مشخصّه زير است: عفّت فكرى و ديد انتقادى نسبت به كار خويش و نسبت به حقيقت).9
با عنايت به جمله فوق, آنچه قابل توجه است اين است كه به فرض اينكه تلاش نويسنده كتاب به عنوان يك تاريخ شناس اسلامى نسبت به آنچه را فهميده است با حقيقتى كه خود مدافع آن است, منطبق باشد ولى آيا همه نويسندگانى كه او معرفى كرده است با ديدى حقيقت جو و كاوشگر به مسائل تاريخ اسلامى نگريسته اند و از منابع دست اول تاريخى براى كشف حقيقت استفاده نموده اند و او به عنوان يك منبع شناس تاريخ اسلامى در تبيين اين مسأله چقدر تلاش نموده است. 10
اما در مورد ترجمه كتاب, با اذعان بر روانى و رعايت اصول نقطه گذارى و مسائل كتابشناختى توسط مترجم, نكاتى قابل توجه است كه به اختصار به ذكر آن مى پردازم:
1ـ در واقع, مخاطبين عمومى ترجمه اين كتــابشناختى شرق اسلامى, علاوه بر محققان, عموم دانشجويان و علاقه مندان به مسائل تاريخى كه آشنا به زبان خارجى نيستند, هم هست; زيرا آن كس كه به زبان بيگانه ـ بويژه انگليسى يا فرانسه ـ آشنا باشد خود مى تواند از متن اصلى كتاب, بويژه آن قسمت كه اختصاصاً كتاب معرفى مى كند, استفاده نمايد. بنابراين بسيار بجا بود چنانچه اطلاعات بيشترى در زمينه هاى مختلف تــاريخى دربـــاره مطالب عرضه شده چه در متن و يا به صورت زيرنويس يا اشكال ديگر, مى آمد كه خود مى توانست بر غنا و اهميت كتاب براى ناآشنايان به زبانهاى خارجى و عموم كسانى كه از متن ترجمه استفاده مى كنند, بيفزايد. دست كم, معّرفى شخصيت نويسنده (ژان سواژه), ميزان مطالعات و تحقيقات او در زمينه مسائل اسلامى و خاورميانه و نيز ديدگاهها و گرايشهاى فكرى و ذهنى او مى توانست بسيار مفيد باشد. اين مطلب در مورد (كلود كاهن) كه كار استاد خويش را تكميل كرده است نيز صدق مى كند. ناگفته نماند كه نويسنده از شخصيتهاى برجسته بوده و دو جلد كتـاب تحت عنوان يادواره وى تأليف شده كه مترجم محترم هم در پـايـان مقدمه آن را ذكر كرده است. 11
2ـ از آنجا كه آقاى دكترمحقق, همسر مترجم محترم است كه هم مشوق و راهنماى وى در اين ترجمه و هم قبلاً سرپرست بنياد دائرة المعارف تشيع بوده كه طبعاً بايد مدافع حريم تشيع و دفاع از غرض ورزيها و تعصّبات ناروا باشند و نيز از ناشر اين كتاب (مركز نشر دانشگاهى) كه مبـعوث شوراى عالى انقلاب فرهنگى است انتظار مى رفت كه دست كم در مقدمه و يا با زيرنويسهاى روشن كننده, خوانندگان و استفاده كنندگان از اين منابع را به نحوى راهنمايى و ارشاد كنند; بويژه آنكه اين كتاب توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ـ با معيارهايى كه دارند ـ به عنوان كتاب سال 1367 شناخته مى شود. ممكن است چنين گفته شود كه اين كتاب صرفاً يك كتاب مرجع است و كتابهاى ديگر را جهت مطالعه محققان و پژوهشگران معرفى مى كند كه با توجه به توضيحات بالا و ويژگيهاى مترجم, ناشر و انتخاب كننده آن به عنوان كتــــاب ســال در جمهورى اسلامى,طبعاً اين انتظار, انتظار بى جايى نيست و هرگز با روح آزاد انديشى و تحقيق ـ البته نه به آن معنا و مفهومى كه مستشرقان در نظر داشته اند ـ منافات ندارد. بعلاوه, همانگونه كه گفته شد, نويسنده علاوه بر معرفى كتب, خود ابراز عقيده هم نموده است. اينك جهت مزيد اطلاع به بعضى نكات اشاره مى شود:
* در صفحه 92 نويسنده در مورد دائرةالمعارف اسلام چنين مى نويسد: (دائرة المعارف اسلام در ميـان آثـــار مرجع در اين زمينه از كليه مراجع برتر است).
گرچه نويسنده سخن به حقى گفته است و از وى هيچ گونه انتظارى نيست; اما از پژوهشگران مسلمان ايرانى انتظار مى رفت كه در پاورقيها به نكات هشداردهنده , اشاره مى كردند تا موجب مزيد استفاده خوانندگان فارسى زبان مى گشت. در بخش اول طرح تدوين دائرة المعارف تشيع, در مورد دائرة المعارف اسلام مى نويسد:
(اكثر مقالات دائرة المعارف اسلام به قلم مستشرقان غربى است اگرچه محققان و نويسندگان اسلامى نيز, بويژه در ويرايش دوم با اين دائرة المعارف همكارى داشته اند. دائرة المعـــارف اسلام بى گـــــمان اثرى محققــــــانه و ارزشمند و روشمند است ولى حسن آن نبايد ما را گمراه كند و عيوب آن كه اندك هم نيست بر ما پوشيده بماند. عيب و نقص اين دائرة المعارف بويژه آنجا كه به دين اسلام و اصول اعتقادى آن ارتباط مى يابد آشكارتر است و به شائبه غرض آلوده است. لغزشهاى جزئى و كلى از انتخاب عناوين و تفصيل و اجمال آنها تا صحّت مطالب و ارقام و سنوات و اسامى و ارجاعات در سراسر دائرة المعارف اسلام به چشم مى خورد كه از ضعف و نقص تحقيق حكايت مى كند. اما نقص عمده اين دائرة المعارف, ناديده گرفتن مذهب تشيع و ايران در آن است) .12
و يا در كتاب طرح دائرة المعارف بزرگ اسلامى چنين آمده است:
(نقش غرض ورزيهاى سياسى را نيز نمى توان ناديده گرفت. برخى از خاورشناسان در خدمت وزارت مستعمرات كشور خويش قرار داشته اند و نوشته هاى آنــان نيز از اغراض مستعمراتى خالى نبوده است. در سراپاى دائرة المعارف اسلام شواهد بسيارى كه بر غرض ورزى دلالت دارد بچشم مى خورد و هر چه آن را دقيقتر بررسى مى كنيم, اين شواهد آشكارتر و برجسته تر مى گردد). 13
همان طور كه ذكر شد, در اين مقال بر آن نيستيم كه از نويسنده كتاب ـ كه خود يك خاورشناس است ـ انتقادى كنيم و انتظارى داشته باشيم; بلكه سخن در اين است كه مترجم و يا نـــاشر, دست كم براى راهنمـــايى بيشتر مطالعه كنندگـــان اين كتاب, كه كتاب برگزيده سال در عصر جمهورى اسلامى است, آنان را به اين نكته رهنمون سازند كه خود بنگرند و غثّ و سمين را بازشناسند و تذكـّر دهند كه اگرچـــه غربيــان در بسيارى از زمينه ها ـ از جهت شناخت تاريخ و جغرافيا ـ از ما جلوترند; اما اين مطلب به اين معنا نيست كه آنــان همواره از سرچشمه زلال حقايق بهره گرفته باشند و چه بسا به عمد يا به سهو, حقايق تاريخى را كتمان و يا تحريف نموده اند كه بايد از نو مورد مدّاقه قرار گيرد. 14
البته از انصاف نبايد گذشت كه شخص نويسنده در بعضى موارد به پژوهندگان مورد خطاب خويش, كه طبعاً بايد همكاران مستشرق و يا مورّخ او باشند, توصيه كرده است كه دست از تحقيق و تتبّع برندارند. او درباره دائرة المعارف اسلام چنين ادامه مى دهد:
(البته اين اثر هر چند هم كه استحقاق تعريف داشته باشد, با اين حال باز هم نمى تواند به تنهايى پاسخگوى كليه نيازها باشد. مراجع متعدّد ديگرى بايد تدوين شود و هنوز براى اينكه اين گونه آثار در دسترس قرار بگيرد دقّت بيشترى لازم است). 15
نمونه هاى ديگرى هم وجود دارد كه اگرچـــه ممكن است آن را صد درصد غرض آلود به حساب نياوريم ولى دست كم ايجاز و اختصــار آن و عدم توضيحات نويسنده و نيز مترجم و ناشــر, آن را غـــرض آلـــود نموده است;
از جمله:
* در فصل پانزدهم در شرح حال حضرت محمد ـ ص , نويسنده نظرات خويش را بيان مى دارد و مى گويد: (محمد (ص) بر خلاف بيشتر بنيانگذاران اديان از يك شخصيت تاريخى واقعى برخوردار است ولى اين به آن معنا نيست كه از پيامبر شرح حال قابل اعتمادى در دست است). 16 و يا در مورد پيامبر و قرآن چنين مى گويد: (تحقيقات غربى در مورد آغاز اسلام تنها به شخصيت و آثار محمد (ص) محدود نشده است بلكه تأثير مذاهب مجاور بر محمد (ص) نيز همواره مورد توجه بوده ا ست! در مورد روابط محمد ـ ص ـ با يهوديان و تأثير آنها بر او مى توان به آثار زير مراجعه كرد: (گايگر, آنچه محمد از يهود اختيار كرده است ) و يا (در حال حاضر تحقيق درباره مطالبى كه در قرآن كريم آمده است و دقيقاً از متون ديگر اقتباس شده است چندان مطرح نيست)! 17
از آنجا كه اين كتاب به عنوان يك مرجع تاريخ اسلامى محسوب مى شود و دائماً مورد رجوع پژوهشگران خواهد بود چنانچه يك مقدمه جامع و مانعى با اشاره به همه ٌ ظرايف و لطايفى كه در كار تحقيقات اسلام شناسى و خاورشناسى وجود دارد نوشته و متذّكر مى شد كه پژوهشگران خود بايد بدون هيچ گونه تعصّبى در نوشته هاى مستشرقان ـ بويژه آن قسمت از نوشته ها كه در مسائل اسلامى است ـ تحقيق كنند, بسيار بجا و پسنديده بود. و يا دست كم همانند ويرايشِ جديدِ تاريخِ تمدن ويل دورانت كه توسط سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى انجام گرفت ـ عمل مى شد. كه هم پاورقى دارد و هم در آخر هر فصل, مترجمان و ويراستـــاران تذّكـــرات لازم ولو مختصر را داده اند و اشتباهات نويسندگان را بازگو كرده اند. 18
3ـ نكته اى كه حقـــاً از مترجم و يا نـــاشر محترم انتظار مى رفت توجه به سوابق كار كتابشناختى در جهان اسلام و ايران بويژه در زمينه تاريخ اسلامى است. البته از كتاب كتابشناختى تاريخ علوم اسلامى دكتر نصر كه بگذريم ـ كه در آن از كتـــاب ژان سواژه هم نــام برده است ـ 19 به كتاب پر ارج ( تاريخ ايران بعد از اسلام) آقاى دكتر زرين كوب بايد اشاره كرد كه در بخش مقدماتى كتاب در 171 صفحه بحث بسيار جالبى درباره مآخذ تاريخ اسلام دارد كه در زمينه هاى مختلف بر حسب موضوع, اظهارنظرى دقيق نموده و منابعى را معرفى كرده است .
4ـ از آنجا كه تأليف كتاب به بيش از 20 سال قبل بر مى گردد مناسب بود كه در پاورقيها منابع جديد افزوده مى شد و چنانچه درباره قوت و ضعف منابع اظهارنظرى صورت نمى گيرد ـ كه طبعاً كار مشكل و وقت گيرى است ـ ذكر اينكه كداميك از كتابها به فارسى يا احياناً عربى ترجمه شده است, مى توانست خدمتى ديگر به عالم پژوهش باشد. اميد است كه پژوهشگران بويژه در زمينه علوم تاريخ و تاريخ اسلامى به اين مهم دست يازند و نه تنها به نقد آثار غربيان و مستشرقان كه با معرفى مورخان گذشته اسلامى و اضافه نمودن منابع تازه, بر غناى اين كتاب بيفزايند.
5ـ با آنكه نويسنده در همه مسائل اظهارنظر مى كند و به معرفى منابع مى پردازد و از شخصيتهاى اسلامى نام مى برد; اما گويى نوعى گزينش انجــام داده است كــه منطق آن بر مــا كاملاً روشن نيست; چــــرا كـــه فى المثل در بحث حديث اهل تسنن فقط به ذكر صحيح بخارى اكتفا مى كند و يا از شخصيتهاى بزرگى در عالم اسلام و تشيع چون: ابن ابى الحديد, نجاشى, شيخ طوسى, خواجه نصير طوسى, علامه مجلسى, امين العاملى و… نامى نمى برد و نيز از نويسنده معروف انگليسى به نام (جان ريون پورت) صاحب كتاب (عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن) (كه توسط مرحوم غلامرضا سعيدى ترجمه شده است) يادى نمى كند. و نيز از گوستاولوبون, ولتر و توماس كارلايل و ديگران نامى برده نشده است.
و اما از ديدگاه كتابشناختى و صفحه آرايى با عنايت به اينكه مترجم محترم در علوم كتابدارى صاحبنظر است تذكّرات زير به نظر اين جانب ضرورى مى رسد:
1. از آنجا كه حدود 147 صفحه كتاب صرفاً به معرفى فهرست كتاب به زبانهاى اروپايى اختصاص يافته است و حدود 2188 مدخل در اين باره است كه اين تعداد صفحه نسبت به كل صفحات متن چيزى حدود 1 يعنى (147) و نسبت به كل متن بيش از 1 يعنى (147) و نسبت به متن ترجمه شده به فارسى چيزى كمتر از 1 يعنى (147) است; بهتر بود كه فهرست پايان هر فصل با حروفى ريزتر و در دو ستون و صرفاً آغاز مدخل و تاريخ نشر ذكر مى شد. در عوض در پايان كتاب مجموعه كامل كتابشناسى همه كتابها به ترتيب الفبايى نويسنده و يا عنوان كتابها مى آمد تا علاقه مندان سريعتر بتوانند كتابها را پيدا كنند. و نام كتابهاى تكرارى هم فقط يك بار مى آمد.
2 . ذكر تاريخ طبع كتابها در متن فارسى, اگرچه بى ضرر است اما از آنجا كه پژوهنده فارسى زبان ما, احتمالاً به دنبال كشف تاريخ تأليف كتابهاى ذكر شده نيست و نويسنده هم سير تاريخى و توالى انتشار را در مدّ نظر نداشته است و بعلاوه اين تاريخ نشر در پايان هر فصل آمده است, بهتر بود كه ذكر آن به يكى از دو جا, اكتفا مى شد.
3 . از آنجا كه نام بسيارى از كتابهاى عربى و احياناً فارسى, در ترجمه آورده شده و نيز عناوين همه كتابها ـ چه آنهايى كه ترجمه شده و يا نشده است ـ به فارسى برگردانده شده ; بسيار بجا بود كه در پايان كتاب, فهرست عناوين فارسى مى آمد و تفكيكهاى احتمالى نسبى بر آنچه به عربى و يا به فارسى ترجمه شده و يا عناوينى كه مترجم برگزيده است صورت مى گرفت; تا بر غناى كتاب افزوده مى شد.
4 . فهرست اعلامى كه در پايان آمده است كامل نيست و نواقصى در آن مشاهده مى شود; مثلاً اگر كسى به دنبال (طولونيان) ( حسن باسر) و يا (كارره) باشد, از روى فهرست نمى تواند آنها را پيدا كند.
سهوالقلمهاى ديگرى هم هست از جمله محمد جواد مشكور, در فهرست محمد جعفر مشكور آمده و يا (واسيليو) در فهرست در بعضى صفحات واسيليوف در جاى ديگر (واسيليو) چاپ شده است و يا فيليپ حتى, در فهرست اعلام, فيليپ. پ ك آمده كه متناسب فهرست اعلام انگليسى است.
5 ـ در نظام ارجاعى آخر كتاب اگر دقت بيشترى شود جا دارد. در حالى كه جرجى زيدان و طه حسين كه به همين صورت بيشتر مشهورند به زيدان, جرجى, و حسين, طه ارجاع داده شد, بى مورد نبود اگر از معرى, ابوالعلاء و اصفهانى, ابوالفرج و … ارجاعاتى صورت مى گرفت.
پاورقيها:
1 ـ مدخل تاريخ شرق اسلامى. ژان سواژه. ص 92. مراجع متعدّد ديگرى بايد تدوين شود و هنوز براى اينكه اين گونه آثار در دسترس قرار گيرد دقت بيشترى لازم است … .
2 ـ تاريخ ايران بعد از اسلام. عبدالحسين زرين كوب. ص 8 : كثرت تأليفات مورخان قرن دوم و سوم مـــايه حيـــرت است … .
3 ـ نشريه حوزه, 29, دى و آذر 67; تاريخنگارى استعمارى: تاريخنگارى را در عصر جديد دو نوع مى شمارد: تاريخنگارى استعمارى محلّى و تاريخنگارى استعمارى خارجى كه آن را مساوى استشراق مى داند و در نوع اول آن هدف استعمــــار پرورش عده اى ديلمـــاج و مدّاحــــان بى شخصيت و هويت بوده است… و نيز نقد حال آقاى مهاجرانى در اطلاعات 67/11/29.
4 ـ تاريخ در ترازو, درباره تاريخنگرى و تاريخنگارى. عبدالحسين زرين كوب. ص 103: در تمام اروپا, تعدادى تاريخنويسان پيدا شدند كه تاريخ را وسيله اى شناختند جهت تسويه حسابهاى ملّى يا تحريك احساسات عامه براى مقاصد سياسى ….
5 ـ همان . ص 23: طى چند قرن اروپاييها را واداشت تا در باره محمّد ( ص ) و اسلام, افسانه هاى مغرضـــــانه با فتند كه هيچ درخــــور ذكر نيست; بسيــــارى از مورخان اروپا, هر جا در ميان احوال محمد (ص) به تأويل يا تفسيرى دست يابند كه متضمّن ايراد يا اعتراض بر وى باشد آن را بر هر تأويل ديگر ترجيح مى دهند … .
6 ـ نخستين روياروييهاى انديشه گران ايران. دكتر حائرى. ص 53.
7 ـ تاريخ در ترازو. عبدالحسين زرين كوب. ص 27: اما ذكر اين نكته هم در اينجا لازم است كه آنچه مورخ امروز اروپايى را از نيل به يك ارزيابى بالنسبه عينى درباره تاريخ جهانى بازمى دارد شايد نيز تصور اروپايى است از تاريخ ـ از تاريخ جهانى … تصورى كه در تاريخ جهانى دارد بر اين فرض مبتنى است كه فقط شامل تاريخ اروپاست.
8 ـ محاكمه گلد زيهر صهيونيست. محمد غرالى. ترجمه صدر بلاغى. ص14.
9 ـ مدخل تاريخ شرق اسلامى. ژان سواژه. ص3.
10 ـ يادنامه علاّمه امينى, ص 504 به نقل از (امام الصادق و المذاهب الأربعه): به گفته مصطفى السباعى مستشرقين مآخذ خويش را خودسرانه انتخاب مى كنند; مثلاً كتب ادبى را در فن (تاريخ حديث) سند قرار مى دهند و كتب تاريخ را مآخذ فقه به حساب مى آورند و چيزى را كه (دميرى) در (حياة الحيوان) نقل كرده است صحيح قلمداد مى كنند. در حالى كه مطلبى را كه مالك در (الموطأ) آورده است تكذيب مى نمايند.
11 ـ المستشرقون. نجيب العقيقى. ص 9 ـ 267.
12 ـ طرح دائرة المعارف تشيع, ص 30 و نيز يادنامه علاّمه امينى, ص 5 ـ 504: و نيز در اين ميان, زيان شيعه, از ديگر فرقــــه هاى اســـلامى بسى بيشتر است; زيرا در مورد ,شيعه, مآخذ موثق چندانى در اختيار محققان بيگانه نيست, چنانكه ادوارد براون مى گويد: هنوز در هيچيك از زبانهاى اروپايى, تأليف مشروح و كافى و قابل وثوق درباره مذهب شيعه نداريم. و با اين وصف همواره درباره شيعه نظر داده شده است و مسـائل ابطال شده اى مانند مسأله عبدا … سبا را همواره به رخ كشيده اند.
13 ـ طرح دائرةالمعارف بزرگ اسلامى.ص 38.
14 ـ همان.ص 36.
15 ـ مدخل تاريخ شرق اسلامى. ص 92.
16 ـ همان.ص 197.
17 ـ همان.ص 202.
18 ـ تاريخ تمدن ويل دورانت. ج 4. ص 222 ـ 240 .
19 ـ تاريخ علوم اسلامى. حسين نصر.
20 ـ تاريخ ايران بعد از اسلام. عبدالحسين زرين كوب.


سواژه ژان. مدخل تاريخ شرق اسلامى. ترجمه نوش آفرين انصارى (محقق). ويراسته على اصغر حلبى. (تهران, مركز نشر دانشگاهى, 1366). 437 ص, وزيرى.
با آنكه درباره تاريخ اسلام, بسيارى از دانشمندان قلمفرسايى كرده اند; اما هنوز بسيارى از زواياى آن ناشناخته است.1 صاحب نظران بى غرضى بايد در زمينه تاريخ اسلامى تفحص و تحقيق كنند و نتايج مطالعات خويش را در اختيار پژوهندگان حقيقت قرار دهند. با آنكه مسأله تاريخ و تاريخ نويسى در صدر اسلام حائز كمال اهميت بوده است; اما متأسفانه در قرون معاصرـ كه دوران خواب آلودگى و عقب ماندگى مسلمانان به حساب آمده ـ كار عمده اى انجام نشده است. 2
برعكس پاره اى از مستشرقان, كه عمدتاً با انگيزه هاى نه صرفاً علمى و تحقيقى بلكه توأم با اغراض استعمارى, در تاريخ اسلام, ايران و خاورميانه به تحقيق پرداخته اند آثار فراوانى از خود به يادگار گذاشته اند; به علاوه افرادى را از كشورهاى تحت سلطه پرورش داده اندتا همگام با تفكر استشراق بر يافته هاى آنان صحّه گذارند. 3
بايد توجّه داشت كه غرض ورزى مورخان اروپايى صرفاً ناشى از مخالفت با اسلام و مسلمانان نيست, بلكه تسويه حسابهاى ملى و تحريك احساسات عامه براى مقاصد سياسى نيز در آن نهفته است.4 اما دشمنى با اسلام و پيامبر مكرم آن, خود جايگاه خاصى دارد و عناد و دشمنى به حدّى رسيده بود كه طى چند قرن اروپاييان را واداشت تا درباره محمد (ص) و اسلام , افسانه هاى مغرضانه با فتند كه هيچ در خور ذكر نيست. 5
(كمتر مسيحى با صداقتى در عصر اعتقاد مى توانست با يك بى طرفى همراه با خونسردى به مردى ]مانند پيامبر اسلام[ بنگرد كه مذهبش به ديده وى كاريكاتورى كفرآميز از كيش خود او بوده و پيروان آن, مسيحيگرى را در زادگاه و مركز رشد آغازينش از ميان برده بودند).6
آنچه اروپاييان را از برخورد صحيح با وقايع تــــــاريخى بازمى دارد, تصور اروپايى او از تاريخ و تاريخ جهانى است و اينكه تاريخ, فقط تاريخ اروپاست.7 و اين تعصّبات بى جا, به همراه دشمنى با اسلام, آن چنان كرده است كه اروپاييان اگرچه آثار و تحقيقات ارزشمندى را از خود به يادگار گذاشته اند اما در عين ارزشمندى, لازم است مورد نقد و بررسى دقيق قرار گيرند تا مسلمانان ژرف انديش و پژوهشگر, با استفاده از منابع اصيل و اسلامى سره را از ناسره بازشناسند; زيرا غرض ورزى مستشرقين با ديانت اسلام, كار را به جايى رسانده است كه عده اى را متقاعد كرده كه اصولاً كار مستشرق, بدون بغض با اسلام نوشته نشده است.
(همگى مستشرقين در ارتكاب اين جنايت همدست و هم داستانند و تفاوت ايشان ـ اگر تفاوتى باشد ـ تنها در اندازه جنايت است چنانكه تعصّب و دشمنى بعضى از ايشان درباره اسلام از ديگران بيشتر است ولى وصفى كه بر همگى ايشان صدق مى كند اين است كه ايشان بطور كلى از نظر اصولى دشمن اسلام اند). 8
***
كتاب (مدخل تاريخ شرق اسلامى) نوشته (ژان سواژه) بيش از دو هزار منبع خارجى را درباره شرق اسلامى معرفى كرده است كه خود نشانگر ابعاد وسيع تحقيقات شرق شناسان و نيز بيانگر وسعت تحقيق و تتبّع نويسنده آن است كـــــــه در زمينه هاى مختلف تاريخ به معرفى منابع و مآخذ پرداخته است. نويسنده در سه بخش: منابع تاريخ اسلامى, ابزار تحقيق و آثار عمومى و كتابشناسى تاريخى و در 25 فصل به مطالعه بخش وسيعى از جهان اسلام مى پردازد و ضمن بيان تاريخچه كوتاهى از سير تحقيقات در آن زمينه به اظهار نظر مى پردازد و منابع مختلفى را براى محققان ذكر مى كند و در كيفيت آنها به داورى مى نشيند.
آنچه در يك نگاه, محقق مسلمان, اعم از ايرانى و غيــر ايرانى را هشدار مى دهد اين است كه در اثر غفلت, چه بسيار منابع غنى و تاريخى, ناشناخته مانده در حالى كه مستشرقان بخوبى از كم و كيف آنان اطلاع پيدا كرده اند و جهت انجام مقاصد خويش مورد مطالعه و مداقّه قرار داده اند. و نيز به جاى اينكه مسلمانان, خود در زمينه مختلف علوم اسلامى ـ بويژه تاريخ ـ به تحقيق و تتبع بپردازند, ناچار, بايد جيره خوار آنان باشند.
درباره اصل كتـــــاب و عمق و محتــــواى آن و داوريهاى نويسنده, گرچه مى توان سخن گفت اما به لحاظ اينكه وى به عنوان يك محقق و كتابشناس, صرفاً منبع معرفى كرده ـ اگرچه در بسيارى از موارد درباره كيفيت منابع اظهار نظر نموده است ـ در اين مقال سخنى نشايد گفت; بويژه آنكه خود به اهميت كار تحقيق و بى نظرى و بى طرفى محقق عنايت دارد و در مقدمه كتاب به آن تصريح كرده است:
(در مطالعه تاريخ بايد به صحّت و دقّت و مهمتر از همه به سنجش منتقدانه توجه داشت. مورّخى كه حاضر نيست آنچه را كه درستى آن مشخّص نشده بپذيرد و يقين را با حدس نمى آميزد الزاماً داراى دو مشخصّه زير است: عفّت فكرى و ديد انتقادى نسبت به كار خويش و نسبت به حقيقت).9
با عنايت به جمله فوق, آنچه قابل توجه است اين است كه به فرض اينكه تلاش نويسنده كتاب به عنوان يك تاريخ شناس اسلامى نسبت به آنچه را فهميده است با حقيقتى كه خود مدافع آن است, منطبق باشد ولى آيا همه نويسندگانى كه او معرفى كرده است با ديدى حقيقت جو و كاوشگر به مسائل تاريخ اسلامى نگريسته اند و از منابع دست اول تاريخى براى كشف حقيقت استفاده نموده اند و او به عنوان يك منبع شناس تاريخ اسلامى در تبيين اين مسأله چقدر تلاش نموده است. 10
اما در مورد ترجمه كتاب, با اذعان بر روانى و رعايت اصول نقطه گذارى و مسائل كتابشناختى توسط مترجم, نكاتى قابل توجه است كه به اختصار به ذكر آن مى پردازم:
1ـ در واقع, مخاطبين عمومى ترجمه اين كتــابشناختى شرق اسلامى, علاوه بر محققان, عموم دانشجويان و علاقه مندان به مسائل تاريخى كه آشنا به زبان خارجى نيستند, هم هست; زيرا آن كس كه به زبان بيگانه ـ بويژه انگليسى يا فرانسه ـ آشنا باشد خود مى تواند از متن اصلى كتاب, بويژه آن قسمت كه اختصاصاً كتاب معرفى مى كند, استفاده نمايد. بنابراين بسيار بجا بود چنانچه اطلاعات بيشترى در زمينه هاى مختلف تــاريخى دربـــاره مطالب عرضه شده چه در متن و يا به صورت زيرنويس يا اشكال ديگر, مى آمد كه خود مى توانست بر غنا و اهميت كتاب براى ناآشنايان به زبانهاى خارجى و عموم كسانى كه از متن ترجمه استفاده مى كنند, بيفزايد. دست كم, معّرفى شخصيت نويسنده (ژان سواژه), ميزان مطالعات و تحقيقات او در زمينه مسائل اسلامى و خاورميانه و نيز ديدگاهها و گرايشهاى فكرى و ذهنى او مى توانست بسيار مفيد باشد. اين مطلب در مورد (كلود كاهن) كه كار استاد خويش را تكميل كرده است نيز صدق مى كند. ناگفته نماند كه نويسنده از شخصيتهاى برجسته بوده و دو جلد كتـاب تحت عنوان يادواره وى تأليف شده كه مترجم محترم هم در پـايـان مقدمه آن را ذكر كرده است. 11
2ـ از آنجا كه آقاى دكترمحقق, همسر مترجم محترم است كه هم مشوق و راهنماى وى در اين ترجمه و هم قبلاً سرپرست بنياد دائرة المعارف تشيع بوده كه طبعاً بايد مدافع حريم تشيع و دفاع از غرض ورزيها و تعصّبات ناروا باشند و نيز از ناشر اين كتاب (مركز نشر دانشگاهى) كه مبـعوث شوراى عالى انقلاب فرهنگى است انتظار مى رفت كه دست كم در مقدمه و يا با زيرنويسهاى روشن كننده, خوانندگان و استفاده كنندگان از اين منابع را به نحوى راهنمايى و ارشاد كنند; بويژه آنكه اين كتاب توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ـ با معيارهايى كه دارند ـ به عنوان كتاب سال 1367 شناخته مى شود. ممكن است چنين گفته شود كه اين كتاب صرفاً يك كتاب مرجع است و كتابهاى ديگر را جهت مطالعه محققان و پژوهشگران معرفى مى كند كه با توجه به توضيحات بالا و ويژگيهاى مترجم, ناشر و انتخاب كننده آن به عنوان كتــــاب ســال در جمهورى اسلامى,طبعاً اين انتظار, انتظار بى جايى نيست و هرگز با روح آزاد انديشى و تحقيق ـ البته نه به آن معنا و مفهومى كه مستشرقان در نظر داشته اند ـ منافات ندارد. بعلاوه, همانگونه كه گفته شد, نويسنده علاوه بر معرفى كتب, خود ابراز عقيده هم نموده است. اينك جهت مزيد اطلاع به بعضى نكات اشاره مى شود:
* در صفحه 92 نويسنده در مورد دائرةالمعارف اسلام چنين مى نويسد: (دائرة المعارف اسلام در ميـان آثـــار مرجع در اين زمينه از كليه مراجع برتر است).
گرچه نويسنده سخن به حقى گفته است و از وى هيچ گونه انتظارى نيست; اما از پژوهشگران مسلمان ايرانى انتظار مى رفت كه در پاورقيها به نكات هشداردهنده , اشاره مى كردند تا موجب مزيد استفاده خوانندگان فارسى زبان مى گشت. در بخش اول طرح تدوين دائرة المعارف تشيع, در مورد دائرة المعارف اسلام مى نويسد:
(اكثر مقالات دائرة المعارف اسلام به قلم مستشرقان غربى است اگرچه محققان و نويسندگان اسلامى نيز, بويژه در ويرايش دوم با اين دائرة المعارف همكارى داشته اند. دائرة المعـــارف اسلام بى گـــــمان اثرى محققــــــانه و ارزشمند و روشمند است ولى حسن آن نبايد ما را گمراه كند و عيوب آن كه اندك هم نيست بر ما پوشيده بماند. عيب و نقص اين دائرة المعارف بويژه آنجا كه به دين اسلام و اصول اعتقادى آن ارتباط مى يابد آشكارتر است و به شائبه غرض آلوده است. لغزشهاى جزئى و كلى از انتخاب عناوين و تفصيل و اجمال آنها تا صحّت مطالب و ارقام و سنوات و اسامى و ارجاعات در سراسر دائرة المعارف اسلام به چشم مى خورد كه از ضعف و نقص تحقيق حكايت مى كند. اما نقص عمده اين دائرة المعارف, ناديده گرفتن مذهب تشيع و ايران در آن است) .12
و يا در كتاب طرح دائرة المعارف بزرگ اسلامى چنين آمده است:
(نقش غرض ورزيهاى سياسى را نيز نمى توان ناديده گرفت. برخى از خاورشناسان در خدمت وزارت مستعمرات كشور خويش قرار داشته اند و نوشته هاى آنــان نيز از اغراض مستعمراتى خالى نبوده است. در سراپاى دائرة المعارف اسلام شواهد بسيارى كه بر غرض ورزى دلالت دارد بچشم مى خورد و هر چه آن را دقيقتر بررسى مى كنيم, اين شواهد آشكارتر و برجسته تر مى گردد). 13
همان طور كه ذكر شد, در اين مقال بر آن نيستيم كه از نويسنده كتاب ـ كه خود يك خاورشناس است ـ انتقادى كنيم و انتظارى داشته باشيم; بلكه سخن در اين است كه مترجم و يا نـــاشر, دست كم براى راهنمـــايى بيشتر مطالعه كنندگـــان اين كتاب, كه كتاب برگزيده سال در عصر جمهورى اسلامى است, آنان را به اين نكته رهنمون سازند كه خود بنگرند و غثّ و سمين را بازشناسند و تذكـّر دهند كه اگرچـــه غربيــان در بسيارى از زمينه ها ـ از جهت شناخت تاريخ و جغرافيا ـ از ما جلوترند; اما اين مطلب به اين معنا نيست كه آنــان همواره از سرچشمه زلال حقايق بهره گرفته باشند و چه بسا به عمد يا به سهو, حقايق تاريخى را كتمان و يا تحريف نموده اند كه بايد از نو مورد مدّاقه قرار گيرد. 14
البته از انصاف نبايد گذشت كه شخص نويسنده در بعضى موارد به پژوهندگان مورد خطاب خويش, كه طبعاً بايد همكاران مستشرق و يا مورّخ او باشند, توصيه كرده است كه دست از تحقيق و تتبّع برندارند. او درباره دائرة المعارف اسلام چنين ادامه مى دهد:
(البته اين اثر هر چند هم كه استحقاق تعريف داشته باشد, با اين حال باز هم نمى تواند به تنهايى پاسخگوى كليه نيازها باشد. مراجع متعدّد ديگرى بايد تدوين شود و هنوز براى اينكه اين گونه آثار در دسترس قرار بگيرد دقّت بيشترى لازم است). 15
نمونه هاى ديگرى هم وجود دارد كه اگرچـــه ممكن است آن را صد درصد غرض آلود به حساب نياوريم ولى دست كم ايجاز و اختصــار آن و عدم توضيحات نويسنده و نيز مترجم و ناشــر, آن را غـــرض آلـــود نموده است;
از جمله:
* در فصل پانزدهم در شرح حال حضرت محمد ـ ص , نويسنده نظرات خويش را بيان مى دارد و مى گويد: (محمد (ص) بر خلاف بيشتر بنيانگذاران اديان از يك شخصيت تاريخى واقعى برخوردار است ولى اين به آن معنا نيست كه از پيامبر شرح حال قابل اعتمادى در دست است). 16 و يا در مورد پيامبر و قرآن چنين مى گويد: (تحقيقات غربى در مورد آغاز اسلام تنها به شخصيت و آثار محمد (ص) محدود نشده است بلكه تأثير مذاهب مجاور بر محمد (ص) نيز همواره مورد توجه بوده ا ست! در مورد روابط محمد ـ ص ـ با يهوديان و تأثير آنها بر او مى توان به آثار زير مراجعه كرد: (گايگر, آنچه محمد از يهود اختيار كرده است ) و يا (در حال حاضر تحقيق درباره مطالبى كه در قرآن كريم آمده است و دقيقاً از متون ديگر اقتباس شده است چندان مطرح نيست)! 17
از آنجا كه اين كتاب به عنوان يك مرجع تاريخ اسلامى محسوب مى شود و دائماً مورد رجوع پژوهشگران خواهد بود چنانچه يك مقدمه جامع و مانعى با اشاره به همه ٌ ظرايف و لطايفى كه در كار تحقيقات اسلام شناسى و خاورشناسى وجود دارد نوشته و متذّكر مى شد كه پژوهشگران خود بايد بدون هيچ گونه تعصّبى در نوشته هاى مستشرقان ـ بويژه آن قسمت از نوشته ها كه در مسائل اسلامى است ـ تحقيق كنند, بسيار بجا و پسنديده بود. و يا دست كم همانند ويرايشِ جديدِ تاريخِ تمدن ويل دورانت كه توسط سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى انجام گرفت ـ عمل مى شد. كه هم پاورقى دارد و هم در آخر هر فصل, مترجمان و ويراستـــاران تذّكـــرات لازم ولو مختصر را داده اند و اشتباهات نويسندگان را بازگو كرده اند. 18
3ـ نكته اى كه حقـــاً از مترجم و يا نـــاشر محترم انتظار مى رفت توجه به سوابق كار كتابشناختى در جهان اسلام و ايران بويژه در زمينه تاريخ اسلامى است. البته از كتاب كتابشناختى تاريخ علوم اسلامى دكتر نصر كه بگذريم ـ كه در آن از كتـــاب ژان سواژه هم نــام برده است ـ 19 به كتاب پر ارج ( تاريخ ايران بعد از اسلام) آقاى دكتر زرين كوب بايد اشاره كرد كه در بخش مقدماتى كتاب در 171 صفحه بحث بسيار جالبى درباره مآخذ تاريخ اسلام دارد كه در زمينه هاى مختلف بر حسب موضوع, اظهارنظرى دقيق نموده و منابعى را معرفى كرده است .
4ـ از آنجا كه تأليف كتاب به بيش از 20 سال قبل بر مى گردد مناسب بود كه در پاورقيها منابع جديد افزوده مى شد و چنانچه درباره قوت و ضعف منابع اظهارنظرى صورت نمى گيرد ـ كه طبعاً كار مشكل و وقت گيرى است ـ ذكر اينكه كداميك از كتابها به فارسى يا احياناً عربى ترجمه شده است, مى توانست خدمتى ديگر به عالم پژوهش باشد. اميد است كه پژوهشگران بويژه در زمينه علوم تاريخ و تاريخ اسلامى به اين مهم دست يازند و نه تنها به نقد آثار غربيان و مستشرقان كه با معرفى مورخان گذشته اسلامى و اضافه نمودن منابع تازه, بر غناى اين كتاب بيفزايند.
5ـ با آنكه نويسنده در همه مسائل اظهارنظر مى كند و به معرفى منابع مى پردازد و از شخصيتهاى اسلامى نام مى برد; اما گويى نوعى گزينش انجــام داده است كــه منطق آن بر مــا كاملاً روشن نيست; چــــرا كـــه فى المثل در بحث حديث اهل تسنن فقط به ذكر صحيح بخارى اكتفا مى كند و يا از شخصيتهاى بزرگى در عالم اسلام و تشيع چون: ابن ابى الحديد, نجاشى, شيخ طوسى, خواجه نصير طوسى, علامه مجلسى, امين العاملى و… نامى نمى برد و نيز از نويسنده معروف انگليسى به نام (جان ريون پورت) صاحب كتاب (عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن) (كه توسط مرحوم غلامرضا سعيدى ترجمه شده است) يادى نمى كند. و نيز از گوستاولوبون, ولتر و توماس كارلايل و ديگران نامى برده نشده است.
و اما از ديدگاه كتابشناختى و صفحه آرايى با عنايت به اينكه مترجم محترم در علوم كتابدارى صاحبنظر است تذكّرات زير به نظر اين جانب ضرورى مى رسد:
1. از آنجا كه حدود 147 صفحه كتاب صرفاً به معرفى فهرست كتاب به زبانهاى اروپايى اختصاص يافته است و حدود 2188 مدخل در اين باره است كه اين تعداد صفحه نسبت به كل صفحات متن چيزى حدود 1 يعنى (147) و نسبت به كل متن بيش از 1 يعنى (147) و نسبت به متن ترجمه شده به فارسى چيزى كمتر از 1 يعنى (147) است; بهتر بود كه فهرست پايان هر فصل با حروفى ريزتر و در دو ستون و صرفاً آغاز مدخل و تاريخ نشر ذكر مى شد. در عوض در پايان كتاب مجموعه كامل كتابشناسى همه كتابها به ترتيب الفبايى نويسنده و يا عنوان كتابها مى آمد تا علاقه مندان سريعتر بتوانند كتابها را پيدا كنند. و نام كتابهاى تكرارى هم فقط يك بار مى آمد.
2 . ذكر تاريخ طبع كتابها در متن فارسى, اگرچه بى ضرر است اما از آنجا كه پژوهنده فارسى زبان ما, احتمالاً به دنبال كشف تاريخ تأليف كتابهاى ذكر شده نيست و نويسنده هم سير تاريخى و توالى انتشار را در مدّ نظر نداشته است و بعلاوه اين تاريخ نشر در پايان هر فصل آمده است, بهتر بود كه ذكر آن به يكى از دو جا, اكتفا مى شد.
3 . از آنجا كه نام بسيارى از كتابهاى عربى و احياناً فارسى, در ترجمه آورده شده و نيز عناوين همه كتابها ـ چه آنهايى كه ترجمه شده و يا نشده است ـ به فارسى برگردانده شده ; بسيار بجا بود كه در پايان كتاب, فهرست عناوين فارسى مى آمد و تفكيكهاى احتمالى نسبى بر آنچه به عربى و يا به فارسى ترجمه شده و يا عناوينى كه مترجم برگزيده است صورت مى گرفت; تا بر غناى كتاب افزوده مى شد.
4 . فهرست اعلامى كه در پايان آمده است كامل نيست و نواقصى در آن مشاهده مى شود; مثلاً اگر كسى به دنبال (طولونيان) ( حسن باسر) و يا (كارره) باشد, از روى فهرست نمى تواند آنها را پيدا كند.
سهوالقلمهاى ديگرى هم هست از جمله محمد جواد مشكور, در فهرست محمد جعفر مشكور آمده و يا (واسيليو) در فهرست در بعضى صفحات واسيليوف در جاى ديگر (واسيليو) چاپ شده است و يا فيليپ حتى, در فهرست اعلام, فيليپ. پ ك آمده كه متناسب فهرست اعلام انگليسى است.
5 ـ در نظام ارجاعى آخر كتاب اگر دقت بيشترى شود جا دارد. در حالى كه جرجى زيدان و طه حسين كه به همين صورت بيشتر مشهورند به زيدان, جرجى, و حسين, طه ارجاع داده شد, بى مورد نبود اگر از معرى, ابوالعلاء و اصفهانى, ابوالفرج و … ارجاعاتى صورت مى گرفت.

 

پاورقيها:
1 ـ مدخل تاريخ شرق اسلامى. ژان سواژه. ص 92. مراجع متعدّد ديگرى بايد تدوين شود و هنوز براى اينكه اين گونه آثار در دسترس قرار گيرد دقت بيشترى لازم است … .
2 ـ تاريخ ايران بعد از اسلام. عبدالحسين زرين كوب. ص 8 : كثرت تأليفات مورخان قرن دوم و سوم مـــايه حيـــرت است … .
3 ـ نشريه حوزه, 29, دى و آذر 67; تاريخنگارى استعمارى: تاريخنگارى را در عصر جديد دو نوع مى شمارد: تاريخنگارى استعمارى محلّى و تاريخنگارى استعمارى خارجى كه آن را مساوى استشراق مى داند و در نوع اول آن هدف استعمــــار پرورش عده اى ديلمـــاج و مدّاحــــان بى شخصيت و هويت بوده است… و نيز نقد حال آقاى مهاجرانى در اطلاعات 67/11/29.
4 ـ تاريخ در ترازو, درباره تاريخنگرى و تاريخنگارى. عبدالحسين زرين كوب. ص 103: در تمام اروپا, تعدادى تاريخنويسان پيدا شدند كه تاريخ را وسيله اى شناختند جهت تسويه حسابهاى ملّى يا تحريك احساسات عامه براى مقاصد سياسى ….
5 ـ همان . ص 23: طى چند قرن اروپاييها را واداشت تا در باره محمّد ( ص ) و اسلام, افسانه هاى مغرضـــــانه با فتند كه هيچ درخــــور ذكر نيست; بسيــــارى از مورخان اروپا, هر جا در ميان احوال محمد (ص) به تأويل يا تفسيرى دست يابند كه متضمّن ايراد يا اعتراض بر وى باشد آن را بر هر تأويل ديگر ترجيح مى دهند … .
6 ـ نخستين روياروييهاى انديشه گران ايران. دكتر حائرى. ص 53.
7 ـ تاريخ در ترازو. عبدالحسين زرين كوب. ص 27: اما ذكر اين نكته هم در اينجا لازم است كه آنچه مورخ امروز اروپايى را از نيل به يك ارزيابى بالنسبه عينى درباره تاريخ جهانى بازمى دارد شايد نيز تصور اروپايى است از تاريخ ـ از تاريخ جهانى … تصورى كه در تاريخ جهانى دارد بر اين فرض مبتنى است كه فقط شامل تاريخ اروپاست.
8 ـ محاكمه گلد زيهر صهيونيست. محمد غرالى. ترجمه صدر بلاغى. ص14.
9 ـ مدخل تاريخ شرق اسلامى. ژان سواژه. ص3.
10 ـ يادنامه علاّمه امينى, ص 504 به نقل از (امام الصادق و المذاهب الأربعه): به گفته مصطفى السباعى مستشرقين مآخذ خويش را خودسرانه انتخاب مى كنند; مثلاً كتب ادبى را در فن (تاريخ حديث) سند قرار مى دهند و كتب تاريخ را مآخذ فقه به حساب مى آورند و چيزى را كه (دميرى) در (حياة الحيوان) نقل كرده است صحيح قلمداد مى كنند. در حالى كه مطلبى را كه مالك در (الموطأ) آورده است تكذيب مى نمايند.
11 ـ المستشرقون. نجيب العقيقى. ص 9 ـ 267.
12 ـ طرح دائرة المعارف تشيع, ص 30 و نيز يادنامه علاّمه امينى, ص 5 ـ 504: و نيز در اين ميان, زيان شيعه, از ديگر فرقــــه هاى اســـلامى بسى بيشتر است; زيرا در مورد ,شيعه, مآخذ موثق چندانى در اختيار محققان بيگانه نيست, چنانكه ادوارد براون مى گويد: هنوز در هيچيك از زبانهاى اروپايى, تأليف مشروح و كافى و قابل وثوق درباره مذهب شيعه نداريم. و با اين وصف همواره درباره شيعه نظر داده شده است و مسـائل ابطال شده اى مانند مسأله عبدا … سبا را همواره به رخ كشيده اند.
13 ـ طرح دائرةالمعارف بزرگ اسلامى.ص 38.
14 ـ همان.ص 36.
15 ـ مدخل تاريخ شرق اسلامى. ص 92.
16 ـ همان.ص 197.
17 ـ همان.ص 202.
18 ـ تاريخ تمدن ويل دورانت. ج 4. ص 222 ـ 240 .
19 ـ تاريخ علوم اسلامى. حسين نصر.
20 ـ تاريخ ايران بعد از اسلام. عبدالحسين زرين كوب.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 8  صفحه : 4
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست