responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 8  صفحه : 1

عنوان كتاب و آيين انتخاب آن
اسفنديارى محمد


بخش پنجم
درشماره پيشين اين مقاله, از نُه ويژگى در آيين انتخاب عنوان كتاب, سخن رفت: رعايت زبان معيار, هماهنگى واژه ها, پرهيز از استعمال واژه هاى بيگانه, پرهيز از زبان رمز, رعايت ادب نفس, پرهيز از مبالغه و بزرگ نمايى, پرهيز از عنوانهاى خود ستايانه, اشتمال, پرهيز از عنوانهاى كلى.
اينك ادامه مقاله, در آيين انتخاب عنوان كتاب:
دل تو نامه عقل و سخنت (عنوان) است
بكوش سخت و نكو كن ز نامه (عنوان) را
ناصر خسرو10. پرهيز از انتحال
درباره انتحال (سخن ديگرى را به خود بستن), از ديرباز بسيار سخن گفته شده است. در كتابهاى بديع فارسى و عربى, فصلى به سرقات شعرى اختصاص داده شده و نويسندگان و شـاعران به پرهيز از انتحـال توصيه شده اند.52 امّا مع الاسف, باب انتحال هماره گشوده بوده و مشتى از مسوّدان تنك مايه و راهزنان ادبى, به نوشته هاى ديگران دستبرد مى زدند و آن را به خود نسبت مى دادند. خطاب و عتاب ارباب ادب به اينان, نيشدار و گزنده بوده است. مولوى راست:
چند دزدى حرف مردان خدا
تا فــروشى و ستانـى مرحبا

سعدى در گلستان, حكايت (شيادى) را مى آورد كه (قصيده اى پيش ملك برد كه من گفته ام). آنك پس از تحقيق معلوم شد كه وى انتحال كرده و دروغ گفته بود (و شعرش را به ديوان انورى يافتند). 53
البته انتحال, تنها اين نيست كه كسى, مطالب كتاب ديگرى را به خود نسبت دهد; بلكه مصداق ديگر انتحال, انتحال عنوان كتاب يا مقاله ديگرى است. بنابراين برگرفتن عنوان كتاب ديگران براى كتاب خود, قطعاً داخل در مقوله انتحال است و بايد از آن دورى جست. كنون را, نقل گفتارى از شوپنهاور دراين باره, كارآمد است و مناسب. وى مى گويد:
بدترين عنوانها, عنوانى است كه دزديده شده است. زيرا دليل برآن است كه نويسنده بالكل فاقد قوه ابداع و ابتكار است. شخصى كه آن قدر ابتكــار ندارد كه عنوان جديدى براى كتاب خود انتخاب كند, كمتر ابتكار خواهد داشت كه مطالب تازه اى در آن بگنجاند. مشابه با عنوانهاى سرقت شده, عنوانهاى تقليد شده است. به عبارت ديگر, عنوانهايى است كه مى توان آن را نيمه سرقت شده خواند. مثلاً خيلى بعد از آنكه من رساله اى تحت عنوان اراده در طبيعت را نوشتم, اورستد كتابى تحت عنوان ذهن در طبيعت را به رشته تحرير درآورد. 54
همان گونه كه مى نگريم, داورى شوپنهاور درباره عنوانهاى سرقت شده و حتى تقليد شده, سخت و جدى است. زيرا نويسنده اى كه در عنوان كتاب انتحال كند, در لابلاى كتاب نيز هيچ باكى ندارد كه بى محابا به نوشته هاى ديگران دستبرد زند و به خود نسبت دهد. البته درباره عنوانهاى تقليد شده ـ كه شوپنهاور به آنها نيز (بدبين) است ـ نبايد چندان سخت گرفت. زيرا گاه موضوع كتابها چندان به هم نزديك است كه چاره اى جز تقليد از عنوان كتاب ديگران نيست.
آنچه در اين نوشتار به پرهيز از آن توصيه مى شود, تنها انتحال در عنوان كتاب است; و نه تقليد و يا اقتباس از عنوان كتاب ديگران. انتحال, نشانه تنك مايه بودن و دغلكارى است و خلافت امانت و حقگزارى و رعايت حقوق ديگـران.شك نيست كه ننوشتن, عيب نيست; بلكه به نوشته ديگران دستبرد زدن, عيب است. آنكه به نوشته ديگران دستبرد مى زند, نبايد از اينكه ديگران به نوشته او دستبرد زنند, آزرده خاطر شود. و البته كه حقايق, سرانجـام آفتابى مى شود و راهزنان ادبى, رسوا مى شوند.
شك نيست كه ميان انتحال و اقتباس بايد تفاوت گذاشت. يكى از نويسندگان معاصر در تفاوت انتحال و اقتباس, تشبيه هنرمندانه اى به كار برده كه گفتنى است: عمل نويسنده اى كه اقتباس مى كند, مانند عمل زنبور عسل است كه موادى را از گلها جمع آورى مى كند و به شهد مبدل مـى سـازد, امـّا عمـل نويسنده اى كــه آنچه را ديگران نوشته اند, عيناً در كتاب خود مى آورد, مانند سرقتى است كه مورچه از انبار غله مى كند. 55
از اين رو اقتباس, هيچ نقصى نيست و از اعتبار كتاب نمى كاهد. خاصّه اقتباس در عنوان كتاب كه گاهى ـ چنان كه افتد و دانى ـ چاره اى جز آن نيست. زيرا در انتخاب عنوان كتاب, محدوديتهايى وجود دارد كه نويسنده را به تنگنا مى افكند و او را وامى دارد تا از عنوان كتاب ديگران بهره گيرد. چنان كه برخى از كتابها, با اقتباس از عنوان كتاب ديگران انتخاب شده است. اشاره به نمونه هايى از اين گونه, راهگشاست.
در پيش گفتيم كه عنوانهاى هزارو يك حكايت, هزارو يك سخن, هزارو يك نكته, و… به اقتباس از عنوان هزارو يك شب انتخاب شده است. اينك مى افزاييم كه عنوانهاى متعددى نيز به اقتباس از عنوان كمدى الهى انتخاب شده است. دانته كتاب مزبور را در قرن چهاردهم نگاشت. گو اينكه عنوان اين كتاب, به زبان اصليش كمديا است; امّا بعدها ـ به دلايلى ـ صفت الهى را به عنوان اين كتاب افزودند و كتاب وى به كمدى الهى مشهور شد. سپس كتابهاى متعددى انتشار يافت كه عنوان هر يك, اقتباس از كمدى الهى بود. مثلاً شكسپير, عنوان كتابش را كمدى اشتباهات گذاشت و تكسيرا دوكيروز, عنوان دو كتابش را كمدى بورژواز و كمدى مزارع گذاشت و بالزاك نيز عنوان كمدى انسانى را براى كتابش انتخاب كرد.
همچنين بايد اشاره كرد به عنوان كتاب مفاتيح الجنان كه قطعاً اقتباس از عنوان كتاب مفتاح الجنان است 56 و عنوان مفتاح الجنان نيز احتمالاً اقتباس از عنوان كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى است. هكذا عنوان مفتاح الفلاح احتمالاً از عنوان فلاح السائل سيد بن طاووس اقتباس شده است. آنچه اين گفته را قوّت مى بخشد, اين است كه موضوع كليه اين كتابها در دعاست و لابد مؤلف مفاتيح الجنان, عنوان كتاب مفتاح الجنان را, و مؤلف مفتاح الجنان نيز عنوان كتاب مفتاح الفلاح را, و او نيز عنوان كتاب فلاح السائل را ملحوظ داشته است.
عنوانهاى فوق, نمونه هايى از اقتباس در عنوان كتاب است كه مانند آنها فراوان است. پس گفتن ندارد كه اقتباس در عنوان, مُجاز و موجه است و روش بسيارى از نويسندگان چنين است. البته مشابهت عنوان دو كتاب با يكديگر, لزوماً دليل بر اقتباس يكى از ديگرى نيست. مى شود كه نويسنده اى در رى, عنوانى براى كتاب خويش انتخاب كند و سپس ديگر نويسنده اى در روم, عنوانى براى كتاب خود برگزيند كه مشابه يكديگر است و به هيچوجه يكى از ديگرى اقتباس نكرده است. همچنين موافقت عنوان دو كتاب با يكديگر, لزوماً دليل بر انتحال نيست. چه بسا دو نويسنده عنوانى براى كتاب خود برگزينند كه دقيقاً يكى است و به هيچ رو يكى از ديگرى انتحال نكرده است. زيرا توارد خاطرين بسيار اتفاق مى افتد و جاى هيچ استبعادى نيست. مكرراً ديده شده كه دو شاعر بر سبيل توارد و بدون كمترين اطلاعى از يكديگر, يك بيت شعر را عيناً مانند يكديگر ساخته اند. بنابراين هنگامى كه در يك مصراع و يك بيت, توارد اتفاق افتاده است; در عنوان كتاب چنين توارد معمولتر است. پس موافقت و مشابهت عنوان دو كتاب با يكديگر, لزوماً دليل بر انتحال و اقتباس نيست و احتمال توارد خاطر دو نويسنده, منطقى است.
اكنون لازم است اشاره شود به عنوان كتابهايى كه دقيقاً مانند يكديگر است; اما ابداً داخل در مقوله انتحال نيست. اين گونه عنوانها كه همانند است و شائبه انتحال درباره آنها نمى رود, فراوان است. در مثل: تاريخ ادبيات, جامعه شناسى عمومى, اقتصاد كلان, روانشناسى اجتماعى, آيين نگارش, اخلاق اسلامى, اجتهاد و تقليد, تاريخ قرآن و…. بى شك دهها كتاب را مى توان يافت كه يكى از اين عنوانها را دارد. همين عنوان اجتهاد و تقليد يا آيين نگارش را درنظر داشته باشيد و آنك به مراجع كتابشناسى بنگريد كه كتابهاى متعددى را به شماره آورده اند كه عنوان آنها, اجتهاد و تقليد يا آيين نگارش است. با وجود اين, به هيچ رو نمى توان گفت كه عنوان اين كتابها از يكديگر انتحال شده است. زيرا عنوانهايى چون آيين نگارش يا اجتهاد و تقليد, پيش از آنكه عنوان كتابى باشد, عنوان يك موضوع علمى است. از اين رو كسانى كه در اين گونه موضوعات قلم زده اند, عنوان همان موضوعات را براى عنوان كتاب خود انتخاب كرده اند. پس هيچكس با انتخاب چنين عنوانهايى براى كتاب, مالك الرّقاب آن نمى شود. بلكه تنها عنوان يك موضوع علمى را بر كتاب خويش مى نهد. و بدين لحاظ است كه اين گونه عنوانهاى همانند را نمى توان انتحال شده از يكديگر دانست.
اميد است با توضيحات فوق, اوّلاً زشتى انتحال در عنوان كتاب مورد توجه قرار گيرد و ثانياً تفاوت انتحال و اقتباس و توارد, از يكديگر بازشناخته شود. 11. ايجاز
در انتخاب عنوان كتاب بايد ايجاز را رعايت كرد. در تعريف ايجاز گفته اند كه: (قليل اللفظ و كثيرالمعنى). (لفظ اندك و معنى بسيار.) معادل تعريف ايجاز را مى توان اين ضرب المثل لاتينى دانست: (فكر بسيار در لغات محدود). (Multumm in parvo). عنوان كتاب بايد بسيار موجَز باشد و هيچ كلمه زايد يا مترادف و يا توضيحى در آن يافت نشود. اگر ايجازِ در كلام, حُسن آن است, ايجازِ در عنوان, حُسن آن نيست; بلكه شرط آن است و شايد بتوان گفت كه (شَطر) آن. يعنى نويسنده موظف است با حداقل كلمات. در عنوان, حداكثر معنا را به خواننده عرضه كند و اين كار را تنها (وظيفه) داند. بيشتر بگويم كه ايجاز در كلام, آرايش آن است و هر نويسنده اى مُجاز است كه اين آرايش را در نوشته خود به كار نبندد و به (مساوات) (برابرى لفظ و معنى), و حتى به (اِطناب) (فزونيِ غير مملِّ لفظ از معنى) سخن بگويد. امّا ايجاز در عنوان, آرايش آن نيست تا هر كس مجاز باشد از اين آرايش سرباز زند و كلمات زايد يا مترادف را در عنوان كتاب به كار برد. گمان هم نمى كنم احدى يافت شود كه معتقد باشد مى توان عنوان درازى براى كتاب انتخاب كرد و با كلمات زايد و مترادف به درازگويى در عنوان پرداخت. اگر هم برخى كتابها عنوان درازى دارد, با بصيرت و علم به عيب آن, انتخاب نشده است.
انتخاب عنوان طولانى براى كتاب, چند عيب دارد: نخست اينكه زود در خاطر نمى ماند; ديگر اينكه زود از خاطر مى رود; سوّم اينكه خوانندگان بسيارى به حكم (الظاهر عنوان الباطن), عنوان دراز را نشانه درازگويى نويسنده در كتاب قلمداد مى كنند و لذا وقعى به كتاب نمى نهند; چهارم اينكه عنوان دراز, خواننده را تحت تأثير قرار نمى دهد و نافذ نخواهد بود; پنجم اينكه چنين عنوانهايى توسط خوانندگان, كوتاه مى شود و به اختصار از آنها ياد مى شود.
سه عيب نخست, نيازمند پرداختن به ذكر مثال نيست. ولى براى روشنتركردن عيب چهارم عنوانهاى طولانى, ناچار از ذكر مثال هستيم: كتاب غاية تهذيب الكلام فى تحريرالمنطق والكلام و تقريب المرام من تقرير عقايدالاسلام, از متون درسى حوزه هاى علميه است كه قرنها مورد توجه دانشوران و دانش پژوهان بوده و بالغ بر صد حاشيه و شرح بر آن نگاشته شده است. گو اينكه يك كلمه زايد يا مترادف در عنوان اين كتاب يافت نمى شود; امّا با وجود اين, عنوان آن بسيار طولانى است و نويسنده مى توانسته با ايجاز حذف, برخى از اجزاى عنوان را حذف كند و عنوانى كوتاه براى كتاب خود انتخاب كند. لاجرم عنوان طولانى اين كتاب موجب گرديده است كه از آن به اختصار, و به صورت تهذيب المنطق ياد شود و اساساً عنوان كامل آن ـ كه دقيقاً با منظورى خاص انتخاب شده ـ فراموش گردد.
مثال ديگر از عنوانهاى درازى كه به اختصار از آن ياد مى شود, عنوان كتاب ابن خلدون در تاريخ است. از كتاب وى به اختصار, با عنوان تاريخ ابن خلدون و يا كتاب العبر و يا عبر ياد مى شود. درحالى كه عنوان كامل كتاب وى چنين است: كتاب العبر و ديوان المبتدأ والخبر فى تاريخ العرب والعجم والبربر و من عاصرهم من ذوى السلطان الاكبر. دراين عنوان نيز ظاهراً كلمه زايد يا مترادفى ملاحظه نمى شود; امّا عدم رعايت ايجاز حذف, موجب گرديده كه عنوان آن بسيار طولانى شود. و بدين لحاظ است كه از عنوان اين كتاب به اختصار ياد مى شود و عنوان كامل آن متروك مانده است. ناگفته نماند كه حتى ترجمه آن نيز تحت عنوان كتاب العبر: تاريخ ابن خلدون منتشر شده است.
همين دو مثال براى روشن شدن بحث كافى است. اگر مقصود از انتخاب عنوان اين است كه به صورت كامل از آن ياد شود, مطمئناً از عنوانهاى طولانى به صورت كامل ياد نخواهد شد; بلكه از آن با عنوانى كوتاه و شكسته ـ بسته كه گويا نيست, ياد خواهد گرديد. پس نويسنده اى كه عنوان طولانى براى كتاب خود انتخاب مى كند, فى الواقع نقض غرض مى كند. يعنى عنوانى براى كتاب خود انتخاب مى كند تا فقط از همان ياد شود; درحالى كه خوانندگان با عنوانى ديگر (مختصر) از كتاب او ياد مى كنند. بنابراين ضرور مى نمايد كه نويسندگان به جاى خوانندگان كه عنوان كتابها را كوتاه مى كنند, خود عنوانى كوتاه و موجز براى كتابهايشان انتخاب كنند.روشهاى انتخاب عنوان موجز
براى انتخاب عنوان موجز (و به ديگر بيان: براى موجزكردن عنوان) روشهاى ذيل سودمند تواند افتاد.
1. پرهيز از استعمال كلمات مترادف. آوردن كلمات مترادف در يك نوشته, مصداق حشو قبيح است و قبح كلام قلمداد مى شود. زيرا اصل در كلام, اقتصاد در زبان است و آوردن كلمات مترادف, نافى اقتصاد در زبان. امّا آوردن كلمات مترادف درعنوان, قبيحتر از آوردن آن در كتاب است: حشو اقبح. زيرا اصل در عنوان, ايجاز در زبان است; نه اقتصاد در زبان.
كلماتى چون (علم و دانش), (عقل و خرد), (فكر و انديشه) و نظاير آنها, مترادفاتى است كه در عنوان كتاب بايد جداً از آن اجتناب كرد. استعمال كلمات مترادف در عنوان, نشانه سربه هوا بودن نويسنده و بى توجهى او در برخورد با خواننده است. كلمات مترادف, سربار عنوان كتاب است و حامل هيچ ويژگى توضيحى نيست و تنها به درازى عنوان كتاب مى افزايد. شوپنهاور مى گويد: (در نثر آنچه زائد است, فاسد است). 57 و چون چنين است, پس در عنوان كتاب آنچه زايد است, قاتل است. بزرگان ما گفته اند: (الكلام كالدواء قليله نافع و كثيره قاتل).
مع الأسف در عنوان برخى از كتابها, كلمات مترادف ملاحظه مى شود. مثلاً به اين عنوان بنگريد: اسلام, افكار و انديشه ها. 58 دراين عنوان, پيداست كه كلمات (افكار) و (انديشه ها) مترادف يكديگرند. لذا اگر يكى از اين دو كلمه از عنوان كتاب حذف شود, نه تنها هيچ خللى به مفهوم آن وارد نمى شود; بلكه عنوانى پيراسته تر و كوتاهتر مى شود.
حال به نمونه ديگرى توجه كنيد: اسلام و علم و دانش. 59 دراين عنوان نيز كلمات (علم) و (دانش) مترادف يكديگرند و با حذف يكى از آنها, ضمن اينكه عنوان كتاب موجزتر و نافذتر مى شود, اندك خللى به مقصود نويسنده وارد نمى شود.
2. پرهيز از استعمال كلمات بى نقش. كلمات بى نقش, آن دسته از كلماتى است كه بود و نبودشان يكسان است. يعنى نه به رونق و عذوبت كلام مى افزايد و نه چيزى از آن مى كاهد. آوردن اين گونه كلمات درسخن, مصداق حشو متوسط است. زيرا گفته شد كه اصل دركلام, اقتصاد در زبان است. ولى وجود كلمات بى نقش را درعنوان, بايد حشو قبيح شمرد. چه, گفتيم كه اصل درعنوان, ايجاز در زبان است.
با پرهيز از استعمال كلمات بى نقش درعنوان, مى توان از درازى آن كاست و يا اينكه عنوانى كوتاهتر و نافذتر انتخاب كرد. عنوان كتاب هرچه كوتاهتر شود, نافذتر مى شود, بنابراين تنها نبايد در انديشه كوتاه شدن عنوان بود; بلكه تا آنجا كه ممكن است بايد عنوان كوتاهتر را انتخاب كرد. كلمات مانند نور آفتاب است كه هرچه فشرده تر شود, نافذتر مى گردد. عنوان كتاب نيز هرچه پيراسته تر از كلمات بى نقش شود, فشرده تر و نافذ تر مى گردد.
اكنون چند مثال از كتابهايى آورده مى شود كه كلمات بى نقش به عنوان آنها راه يافته است. پيراسته شده اين عنوانها از كلمات بى نقش, موجب كوتاهتر و نافذتر شدن آنها مى گردد. به عنوانهاى ذيل بنگريد.
الف: تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسى تا پايان قرن دهم هجرى.60 در اين عنوان, كلمات (در ايران), بى نقش و زايد است و با حذف آنها, عنوان كتاب كوتاهتر و نافذتر مى شود.
ب: زندگينامه رجال و مشاهير ايران. 61 در اين عنوان نيز يكى از دو كلمه (رجال) و (مشاهير) بى نقش است و مى توان آن را حذف كرد. حتى اگر كلمه (زندگينامه) و يا (نامه) از عنوان مزبور حذف شود, هيچ خللى به مقصود نويسنده وارد نمى شود. پس در مقابل عنوان فوق, مى توان يكى از اين عنوانهاى گزيده را برگزيد: زندگينامه رجال ايران, زندگينامه مشاهير ايران, زندگى رجال ايران, زندگى مشاهير ايران, رجال ايران, مشاهير ايران.
ج: اسلام و عقائد و آراء بشرى: يا جاهليت و اسلام. 62 چون در اين كتاب به تحقيق در اديان قبل اسلام (جاهليت) و دين اسلام پرداخته شده, همان عنوان برابر كتاب (جاهليت و اسلام), براى نشان دادن مطاوى كتاب گوياتر بود. امّا از عنوان اصلى كتاب (اسلام و عقائد و آراء بشرى), مى توان يكى از دو كلمه (عقائد) و (آراء) را حذف كرد, زيرا اين دو كلمه چندان قريب المعنى با يكديگرند كه با آوردن يكى, هيچ نيازى به ديگرى نيست.
مثالهايى كه در فوق آورده شد, نمونه اى از عنوانهايى بود كه كلمات بى نقش و زايد به عنوان آنها راه يافته است. گفتنى است كه يك سلسله كلمات قالبى نيز وجود دارد كه در عنوان بسيارى از كتابها ملاحظه مى شود و زايد و بى نقش است. برخى از اين كلمات قالبى و زايد عبارت است از: درباره, بحثى در, مطالعاتى در, مقالاتى در, رسالاتى در, گفتارى در, و ….
در عنوانهاى ذيل, يكى از اين كلمات قالبى ملاحظه مى شود كه هيچ نقشى در تبيين مطالب كتاب ندارد: درباره مفهوم انجيلها, 63 بحثى درباره مرجعيت و روحانيت, 64 بحثى درباره ماترياليسم و كمونيسم, 65 بحثى درباره رؤيا و روانكاوى, 66 مطالعاتى درباره طبقات اجتماعى, 67 مطالعاتى در تئورى منطقى, 68 مطالعاتى در تاريخ عصر رنسانس, 69 درباره رمان و داستان كوتاه, 70 رساله توضيح المسائل, رساله درباره آزادى, 71 رساله وحدت از ديدگاه عارف و حكيم, 72 گفتار در روش به كاربردن عقل. 73
ساده ترين راه براى كوتاه كردن عنوانهاى مزبور اين است كه كلمات بى نقش آنها حذف شود. مثلاً در عنوان درباره مفهوم انجيلها, اگر كلمات (درباره) حذف شود, كوچكترين خللى به عنوان كتاب وارد نمى شود. درست گفته اند كه (درج معانى به جاى متضمن گرفتن آنها) 74 از موجبات حشو است. در اين عنوان نيز اگر معناى (درباره) متضمن گرفته مى شد, معناى آن كاملاً دريافت مى شد. هكذا در عنوان رساله توضيح المسائل, كلمه (رساله), يكسره زايد و بى نقش است و هر خواننده اى با ملاحظه عنوان توضيح المسائل بر روى جلد كتاب مى فهمد كه اين, (رساله) (كتاب) است و نه كالايى ديگر. عجيب اينجاست كه گاه در گفتارها و نوشتارها از عنوان رساله توضيح المسائل به (رساله) ياد مى شود. 75 تو گويى در اين عنوان, (توضيح المسائل) زايد است و كلمه (رساله), بيانگر مطاوى كتاب. درحالى كه عنوان شاخص كتاب, (توضيح المسائل) است و كلمه (رساله), زايد و بى نقش. عجيبتر اينكه يكى از نويسندگان براساس اين پندار, كتابى فراهم آورده است تحت عنوان رساله نوين. 76 درحالى كه مى بايست عنوان كتاب, توضيح المسائل نوين باشد. (گذشته از اينكه كلمه (نوين) نيز بى شك غلط است و پيشتر بدان اشاره شد; لذا عنوان صحيح براى كتاب مزبور, توضيح المسائل جديد است.)
حال كه سخن از عنوان توضيح المسائل رفت (و يا چنانكه گاه گفته مى شود رساله توضيح المسائل), لازم است اشاره شود كه اساساً درگذشته كلمه (رساله) يا (كتاب),همراه عنوان بسـيارى از كتابـها مى آمده و هيچ در ذوق زننده نبوده است. از اين رو در منابع كتابشناسى به هنگام يادكرد عنوان كتابها, كلمه رساله يا كتاب نيز همراه عنوان شاخص كتابها ياد مى شده است. فى المثل: كتاب الصلوة, كتاب الحج, كتاب النوادر, رساله حجازيه, كتاب المثالب, رساله ذهبيه, كتاب العين, كتاب الحاوى, كتاب البلدان, كتاب المعارف, كتاب التنبيه و….
البته امروز به ندرت ديده مى شود كه در عنوان كتابها, كلمه كتاب يا رساله نيز آورده شود. اگر هم از عنوان توضيح المسائل به صورت رساله توضيح المسائل ياد مى شود, براساس همان سنت و سليقه گذشته است. امّا بايد توجه داشت كه گاه كلمه (كتاب), جزء لاينفك عنوان برخى از كتابهاست و حذف آن, مفهوم عنوان كتابى را كاملاً دگرگون مى كند. مثلاً مى توان به اين عنوانها اشاره كرد: كتاب من لايحضره الطبيب, كتاب من لايحضره الفقيه, كتاب كوچه.77 در توضيح دو عنوان نخست, پيشتر سخن رفت و در توضيح عنوان سوّم, عنوان فرعى كتاب كاملاً گوياست: فرهنگ لغات, اصطلاحات, تعبيرات, ضرب المثلهاى فارسى. يعنى اين كتاب فرهنگ لغات و اصطلاحات و… مردم كوچه و بازار است و از اين رو عنوان كتاب كوچه, براى آن انتخاب شده است.
همچنين در ميان كتابهايى كه كلمه (كتاب), جزء عنوان آن است, بايد از كتابهايى ياد كرد كه به رنگ روى جلدشان ناميده مى شود. مانند كتاب آبى, كتاب زرد, كتاب سفيد, كتاب خاكسترى, كتاب سبز, كتاب نارنجى و كتاب سرخ. ظاهراً نخستين بار در انگلستان بود كه عنوان كتاب آبى ابداع شد و در ذيل اين عنوان, گزارشى از جريان امور مجلس شورا آورده شد. از آن پس در برخى كشورها, كتابهايى منتشر مى شود كه به رنگ روى جلدشان ناميده مى شود. گو اينكه عنوان اين كتابها, بيانگر روى جلد كتابهاست تا توى جلد كتابها; امّا به هرحال, كلمه (كتاب), جزء لاينفك عنوان اين كتابهاست.
از اصل گفتار خود دور نشويم. گفتيم كه براى ايجاز در عنوان, بايد از استعمال كلمات مترادف و بى نقش پرهيز كرد. سپس افزوديم كه برخى كلمات بى نقش قالبى وجود دارد كه از آنها نيز بايد پرهيز كرد: درباره, بحثى در, رسالاتى در, و نظاير آنها. آنك از كلمه قالبى و بى نقش (رساله) و (كتاب) به تفصيل سخن رفت. اكنون براى ايجاز در عنوان, راه ديگرى توصيه مى شود.
3. پرهيز از استعمال كلمات توضيحى. براى ايجاز در عنوان, از استعمال كلمات توضيحى و تشريحى بايد اجتناب كرد. مقصود از كلمات توضيحى, اوّلاً آن دسته از كلماتى است كه ركن عنوان كتاب نيست و به آن برجستگى نمى دهد; و ثانياً كلماتى است كه با حذف آنها, هيچ خللى به مقصود نويسنده نمى رسد و موجب ابهام عنوان نمى گردد. يعنى كلماتى كه متضمّن پيامى نيست و ذكر آنها تحصيلِ حاصل است. اكنون به اين عنوان بنگريد: دلاور زند: زندگى پرماجراى لطفعليخان آخرين بازمانده سلسله زنديه. 78 گفتن ندارد كه در اين عنوان, (آخرين بازمانده سلسله زنديه), چهار كلمه توضيحى است كه متضمّن هيچ پيامى نيست و فقط موجب اطناب عنوان گرديده است.
درازتر از عنوان مزبور, اين عنوان است: خاطرات ميرزا موسى خان قائم مقام فراهانى معروف به ميرزا بزرگ دوّم (قائم مقام چهارم): ادبى, قضايى, اخلاقى, تاريخى. 79 براى ارزيابى عنوان اين اثر, از عنوان اصلى آن آغاز مى كنيم: روشن است كه در عنوان اصلى اين كتاب, لااقلّ يكى از نامها, و آن هم (ميرزا موسى خان قائم مقام فراهانى), زائد است. پس مناسب بود كه عنوان كتاب, حداكثر اين چنين مى شد: خاطرات ميرزا بزرگ دوّم: قائم مقام فراهانى. امّا عنوان فرعى كتاب (ادبى, قضايى, اخلاقى, تاريخى), قطعاً زائد است. چه, اگر قلمرو خاطرات يك فرد, محدود به يك ـ دو موضوع باشد (مثلاً سياسى و فرهنگى), ذكر آن بى مورد نيست; امّا هنگامى كه قلمرو خاطرات گسترده تر باشد, ذكر موضوعات آن وجهى ندارد و اساساً از كلمه (خاطرات), اطلاق موضوعات آن فهميده مى شود. افزون براين, كلمه ( ـ اخلاقى) (يعنى خاطرات اخلاقى), خنده آور است! باز هم بيفزاييم كه كلمه ( ـ تاريخى) (يعنى خاطرات تاريخى), كالشّمس فى وسط النهار است. زيرا پيداست كه امروزه خاطرات ميرزا بزرگ دوّم, جنبه (تاريخى) دارد و در شمار موضوعات (سياسى) نيست. بنابراين عنوان كتاب مزبور با حداكثر كلمات, بايد اين چنين مى شد: خاطرات ميرزا بزرگ دوّم: قائم مقام چهارم. امّا گردآورنده اين كتاب, به جاى اقتصار به اين هفت كلمه كه روشن و بيانگر موضوع كتاب است, از پانزده كلمه در عنوان اصلى و چهار كلمه در عنوان فرعى استفاده كرده است.
عنوان ياد شده, بدان مى ماند كه فردى عهده دار تدوين خاطرات دكتر شريعتى شود و چنين عنوانى براى آن انتخاب كند: خاطرات دكترعلى مزينانى معروف به دكترعلى شريعتى (شريعتى دوّم): ادبى, قضايى, اخلاقى, تاريخى. و البته كه خواننده, تحت تأثير اين عنوانهاى دراز قرار نمى گيرد; بلكه از عنوانهاى موجز, متأثر مى شود.
بار ديگر تأكيد مى كنيم كه مقصود از كلمات توضيحى, آن دسته از كلماتى نيست كه ركن عنوان كتاب است و به آن برجستگى مى دهد. مانند (خاتم پيامبران) در اين عنوان: محمّد ـ ص ـ خاتم پيامبران. و (پيامبر و سياستمدار) در اين عنوان: محمّد پيامبر و سياستمدار. همچنين مقصود از كلمات توضيحى, آن دسته از كلماتى نيست كه براى صراحت و روشنى عنوان اصلى استعمال مى شود. مانند عنوانهاى فرعى و برابر. بلكه مقصود از كلمات توضيحى, كلماتى است كه متضمّن هيچ پيامى نيست و ذكر آنها تحصيلِ حاصل است.
4. انتخاب عنوان براساس (بسامد) (فركانس) موضوعات كتاب, و با استفاده از صنعت (ايجاز حذف) و (سياقة الاعداد), بدون (تأليف) (پيوند) ميان كلمات. بى درنگ بايد خاطرنشان ساخت كه انتخاب عنوان به روش مزبور, غالباً براى كتابهايى كارآمد و مفيد خواهد افتاد كه شامل مقالات و موضوعات پراكنده اى باشد.80 با رعايت اين روش, مى توان عنوانى موجز و درعين حال جامع و فراگيرِ كليه مباحث كتاب, انتخاب كرد. به ديگر بيان, عنوانى كه براساس اين روش انتخاب شود, هم از ويژگى (ايجاز) برخوردار خواهد بود و هم از (اشتمال). و ترديدى نيست كه جمع ايجاز و اشتمال در يك عنوان, به غايت, عالمانه و هنرمندانه و مطبوع است.
چون در بحث از (اشتمال) به اشباع درباره چگونگى اين روش سخن گفتيم, نيازى به اعاده آن ديده نمى شود. چه, آنچه درباره اين روش در پيش گفته شد, عيناً در اينجا صادق است. طالبان يادآورى, مى توانند به آن بحث مراجعه كنند و سپس ادامه بحث حاضر را پى گيرند.
5. انتخاب عنوان براساس روح و پيام كتاب و آهنگ آن. براى ايجاز عنوان, به كاربستن اين روش بسيار سودمند تواند بود. باز هم يادآور شويم كه در بحث از (اشتمال), به تفصيل درباره چگونگى اين روش, سخن رفت. مع الوصف براى اينكه خواننده بار ديگر به صفحات قبل مراجعه نكند, اندك توضيحى در اين باره مى دهيم. افزون براين, از نكات ديگرى نيز سخن گفته خواهد شد كه در پيش, نيازى به يادكرد آنها نبود.
گفتنى است كه انتخاب عنوان به روش مزبور نيز غالباً براى كتابهايى سودمند و كارآمد است كه مشتمل بر مباحث و موضوعات گونه گونى باشد. در اين صورت, بايد روح و پيام كتاب و آهنگ آن را براى عنوان كتاب انتخاب كرد. عنوانهايى كه بدين گونه انتخاب شود, قطعاً بسيار موجز و كوتاه است و از دو ـ سه كلمه تجاوز نخواهد كرد. علّت آن هم اين است كه پيام و آهنگ يك كتاب را مى توان با دو ـ سه كلمه بيان كرد.
عنوانهايى كه در پى مى آيد, طبق همين روش انتخاب شده است; يعنى براساس پيام و آهنگ كتاب. و از اين رو, بسيار موجز و كوتاه است. به اين عنوانها بنگريد: طمع خام, 81 ديدگاهها, 82 نگاه, 83 گفتيم و نگفتيم, 84 سخن ها را بشنويم, 85 هيچكس كامل نيست, 86 بحران ارزشها 87 از اعماق, 88 گـامى در الفبـا, 89 وظيفه ادبيات. 90
در پيش گفتيم غالب عنوانهايى كه بدين گونه انتخاب مى شود, گوياى محتواى كتاب نيست. علّت آن هم اين است كه چون اين عنوانها براساس روح و آهنگ مطالب كتاب انتخاب مى شود, بيشتر بيانگر (آهنگ) مباحث كتاب است تا گوياى مطالب آن.
ممكن است گفته شود كه شرط عنوان كتاب, گويا و محتوانما بودن است. و چون براساس اين روش غالب عنوانهايى كه انتخاب مى شود, گويا و محتوانماى مطالب كتاب نيست, لذا روش مزبور سودمند نخواهد بود. نياز به توضيح است كه شرط انتخاب عنوان براى همه كتابها, محتوانما بودن آن نيست. بلكه بسيارى از كتابها همين اندازه كافى است كه عنوان كتاب با محتواى آن متناسب باشد. (پس از اين, بحث مستقلى در اين باره خواهيم داشت.) علاوه اينكه با عنوان فرعى و برابر, مى توان عنوانى محتوانما و گويا انتخاب كرد.
حاصل سخن اينكه براى ايجاز عنوان, مى توان پيام و آهنگ كتاب را براى آن (عنوان كتاب) انتخاب كرد. دراين صورت اگر عنوان برگزيده, گويا و بيانگر مطالب كتاب باشد, مقصود را يافته ايم. و اگر چنين نباشد, عنداللزوم مى توان از عنوان فرعى و برابر بهره جست. بدين گونه كه همراه با عنوان اصلى (براساس پيام و آهنگ كتاب), عنوان فرعى يا برابر نيز انتخاب شود و از طريق آن, دقيقاً به محتواى كتاب اشاره گردد. البته عنوان اصلى, حداكثر بايد چهار ـ پنج كلمه باشد و عنوان فرعى يا برابر, حداكثر پانزده كلمه.
ممكن است گفته شود كه به اين ترتيب, عنوان كتاب طولانيتر مى شود. زيرا هر كس مجاز است عنوانى اصلى تا پنج كلمه و عنوانى فرعى تا پانزده كلمه براى كتاب خود برگزيند و لذا عنوان كتاب, مجموعاً بيست كلمه خواهد شد. ولى بايد توجه داشت كه چون نقش عنوان فرعى, توضيح عنوان اصلى است, لذا به آن تفوّه نمى شود و همواره از عنوان اصلى نام برده مى شود. بنابراين طبق اين روش, مى توان عنوانى كوتاه (عنوان اصلى و حداكثر يا چهار ـ پنج كلمه) براى كتاب برگزيد. اگر هم عنوان فرعى كتاب طولانى شود, هيچ باكى نيست كه عنوان فرعى, طفيلى و تحت الشعاع عنوان اصلى است و نقل شفاهى از آن نمى شود.
عنوانهايى كه در ذيل مى آيد, براساس همين روش انتخاب شده است; يعنى عنوان اصلى آن براساس پيام و آهنگ كتاب انتخاب شده و سپس با برگزيدن عنوان فرعى و برابر, دقيقاً به محتواى كتاب اشاره گرديده است:
نهج الفصاحة: مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ـ ص ـ با ترجمه فارسى 91
گنج سخن: شاعران بزرگ پارسى گو و منتخب آثار آنان 92
سوشيانت, يا سير انديشه ايرانيان درباره موعود آخرالزمان 93
شعرالعجم, يا تاريخ شعرا و ادبيات ايران 94
از ميان عنوانهاى فوق, تنها بدين بسنده مى شود كه اشاره اى كوتاه به نخستين عنوان شود: نهج الفصاحة, عنوان كتابى است از مرحوم ابوالقاسم پاينده و شامل كلمات قصار پيامبر گرامى اسلام ـ ص ـ. عنوان يادشده براساس روح و آهنگ كتاب انتخاب شده و از اين رو, بسيار موجز است. اگر براى اين كتاب تنها عنوان فرعى آن انتخاب مى شد, اطناب وفاقد برجستگى بودن آن, هيچ جلوه اى به عنوان نمى دادو آن را دراذهان ماندگار نمى كرد. امّا با انتخاب نهج الفصاحة, 95 عنوانى موجز انتخاب شده كه زود به خاطر مى ماند و از برجستگى خاصى برخوردار است. مضافاً اينكه با انتخاب عنوانى فرعى, خواننده دقيقاً به محتواى كتاب رهنمون شده است.
لازم به ذكر است كه عنوان فرعى و برابر نيز بايد فى نفسه موجز و كوتاه باشد. البته معيار ايجاز و اطناب عنوان اصلى با عنوان فرعى و برابر متفاوت است و آن همه سختگيرى براى ايجاز در عنوان اصلى, شامل عنوان فرعى و برابر نمى شود. با وجود اين, عنوان فرعى و برابر نيز بايد فشرده و كوتاه باشد و هيچ كلمه مترادف, بى نقش و توضيحى در آن نباشد.

 

پاورقيها:
52. براى تحقيق بيشتر دراين باره, علاوه بر مراجعه به كتابهاى بديع فارسى و عربى, درنگريستن به منابع ذيل, راهگشا و تنبّه آفرين است: 1. جلال الدين همايى. فنون بلاغت و صناعات ادبى. (چاپ دوّم, انتشارات توس, 1361). ص 347 ـ 400. علامه همايى ـ كه خدايش بيامرزاد ـ در اثر ياد شده, بحث مبسوط و معتنابهى در سرقات ادبى آورده و يازده اصل كلى در انواع سرقات را بشرح, شرح كرده است. همو به موارد مهمّى در سرقات ادبى پرداخته است كه در هيچيك از كتابهاى بديع فارسى و عربى بدانها پرداخته نشده است. 2. بدوى طبانه. السرقات الادبية: دراسة فى ابتكار الاعمال الادبية و تقليدها. (بيروت, دارالثقافة, 1986). كتاب مزبور در 203 صفحه, مستقلاً به سرقات ادبى پرداخته است. 3. محمّد روشن. (گفتارى درباب انتحال). كتابشناخت: مجموعه مقالات. (كتابخانه طهورى, 1363). ص 34 ـ 74. دراين مقاله, موارد متعددى از انتحالها و به خودبستنها نمايانده شده كه خوب معلوم مى شود عمق فاجعه انتحال, بيش از آن است كه به پندار آيد. علاوه براين آثار, استاد محمّد رضا حكيمى ـ افاض اللّه علينا من بركاته ـ به تفصيل در لابلاى كتابهايشان به انتحال و زشتى آن پرداخته است.
53. گلستان سعدى. باب اوّل, در سيرت پادشاهان.
54. مهرداد مهرين. فن نويسندگى. ص 11.
55. همان. ص 52.
56. گفتيم عنوان مفاتيح الجنان, (قطعاً) اقتباس از عنوان مفتاح الجنان است. رهيافت من بدين نكته, براساس توضيح مرحوم شيخ عباس در آغاز كتاب مفاتيح الجنان است. وى مى گويد: (بعضى از اخوان مؤمنين از اين داعى درخواست نمودند كه كتاب مفتاح الجنان را كه متداول شده بين مردم مطالعه نمايم و آنچه از ادعيه آن كتاب كه سند دارد ذكر نمايم و آنچه را كه سندش بنظرم نرسيده ذكر ننمايم و … پس احقر خواهش ايشان را اجابت نموده و اين كتاب را بهمان ترتيب جمع آورده و ناميدم آن را به مفاتيح الجنان). مفاتيح الجنان. تصحيح سيد هاشم رسولى محلاتى. ترجمه سيّد احمد طيبى شبسترى. (انتشارات علميه اسلاميه, 1349). ص 24, مقدّمه كتاب. پس همان گونه كه مى نگريم, اساساً كتاب مفاتيح الجنان, تهذيب كتاب مفتاح الجنان است و لذا عنوان آن نيز اقتباس از مفتاح الجنان است.
57. مهرداد مهرين. فن نويسندگى. ص 87.
58. مشخّصات كتابشناسى يافت نشد.
59. مشخّصات كتابشناسى يافت نشد.
60. چاپ دوّم: انتشارات فروغى, 1363.
61. چاپ اوّل: انتشارات الهام, 1369.
62. چاپ هشتم: تهران, مجمع مطالعات و تحقيقات اسلامى و مجمع معارف اسلامى, 1357.
63. چاپ چهارم: تهران, شركت سهامى كتابهاى جيبى با همكارى انتشارات اميركبير, 1358.
64. شركت سهامى انتشار.
65. مشخّصات كتابشناسى يافت نشد.
66. تهران, انتشارات عطايى, 1356.
67. چاپ سوّم: تهران, شركت سهامى كتابهاى جيبى, 1358.
68. به فارسى ترجمه نشده است.
69. به فارسى ترجمه نشده است.
70. چاپ چهارم: تهران, 1364.
71. چاپ سوّم: مركز انتشارات علمى و فرهنگى, 1363.
72. مشخّصات كتابشناسى يافت نشد.
73. مشخّصات كتابشناسى يافت نشد.
74. احمد سميعى. آيين نگارش. (چاپ اوّل: تهران, مركز نشر دانشگاهى, 1366). ص 50.
75. اطلاق (رساله) به كتابهاى توضيح المسائل بسيار متداول است و چاره اى جز پذيرفتن آن نيست. البته بسيارى نيز راه ميانبرى انتخاب كرده اند و رساله عمليه مى گويند.
76. تهران, مؤسسه انجام كتاب, 1359. همچنين مى سزد اشاره كرد به عنوانهايى چون رساله نمونه (چاپ اوّل: قم, 1411ق) و رساله آموزشى (دفتر انتشارات اسلامى).
77. تهران, انتشارات مازيار.
78. چاپ اوّل: تهران, ارغوان و عارف, 1368.
79. چاپ اوّل: تهران, 1369.
80. توجه شود كه اصولاً كتابهايى كه شامل مقالات و موضوعات پراكنده اى است, انتخاب عنوان موجز براى آن, دشوار و ديرياب است. زيرا از سويى بايد كوشيد كه عنوان كتاب, جامع و فراگير كليه مباحث پراكنده كتاب باشد, و درعين حال موجز و كوتاه باشد.
81. چاپ اوّل: تهران, انتشارات توس, 1356.
82. چاپ دوّم: تهران, انتشارات اميركبير, 1356.
83. چاپ پنجم: تهران, كتاب زمان, 1357.
84. انتشارات يزدان.
85. چاپ سوّم: تهران, شركت سهامى انتشار, 1370.
86. چاپ دوّم: تهران, انتشارات مرواريد, 1369.
87. چاپ دوّم: انتشارات رواق, 1357.
88. چاپ هفتم: انتشارات رواق, 1357.
89. سازمان انتشارات جاويدان, 1357.
90. چاپ دوّم: تهران, كتاب زمان, 1364.
91. چاپ يازدهم: سازمان انتشارات جاويدان, 1356.
92. چاپ نهم: انتشارات ققنوس, 1369.
93. چاپ اوّل: تهران, 1361.
94. مشخّصات كتابشناسى يافت نشد.
95. مرحوم ابوالقاسم پاينده در مقدمه اين اثر (ص صدوشصت ويكم), توضيحى دلنشين درباره عنوان نهج الفصاحه به دست داده و به خرده گيرى يكى از معاصران درباره اين عنوان پاسخ داده است.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 8  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست