responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 55  صفحه : 9

دفاع از تشيّع
حسن زاده صادق


دفاع از تشيّع (ترجمه الفصول المختارة). ترجمه: آقا جمال خوانسارى (وفات 1122ق), تصحيح: صادق حسن زاده با همكارى على اكبر زمانى نژاد, قم, چاپ سلمان فارسى, 1377, 713ص, وزيرى.
يكى از علل مهم گسترش و بالندگى مكتب تشيّع, گفتگو و مناظره امامان(ع) و فرزانگان شيعه با مخالفان فكرى و عقيدتى خود بوده است. در عصر پيامبر اسلام, اديان ديگر به ويژه يهوديّت و مسيحيّت, با انگيزه هاى مختلف به ايجاد شك و شبهه عليه اسلام پرداختند كه خداوند متعال از زبان آيات قرآنى پاسخ آنان را به پيامبرش ابلاغ مى كرد تا اينكه مكتب نجاتبخش اسلام برترى و قدرت يافت.
با ارتحال جانگداز رسول اكرم(ص) تهاجم فرهنگى و عقيدتى از دو جبهه شروع شد; از يك سو اديان ورشكسته يهوديت و مسيحيت و زنادقه بر اسلام تاختند و از ديگر سو گروه هايى از خود مسلمانان بودند كه با تمام جديّت براى به دست گرفتن قدرت و حكومت, آيات قرآن و احاديث صريح پيامبر را درباره امامت تحريف معنوى و يا انكار عملى و جعل احاديث مشابه نمودند و وقتى حاكميّت يافتند براى توجيه كارهاى خود, دست به تغيير مبانى اصيل اسلامى زدند و قائل به جبر و انتخاب خليفه به وسيله مردم و غيره شدند. حضرت على(ع) در برابر اين تهاجم فكرى, تدابيرى انديشيد كه بسيار كارآمد بود و شيطنت هاى آنها را نقش بر آب كرد.
گفتنى است كه اقدامات مخالفان على(ع) هم بسيار قوى بود; چنانكه گروهى از مسلمانان را به زور شمشير و جمعى را با سيم و زر و برخى را هم با تدبير و ايجاد شبهه به طرف خود كشيدند. گواه اين مطلب, حديث (اِرتَدَّ النّاسُ إلاّ ثلاثَة…)1 مى باشد.
به هر حال, حضرت على(ع) با دفاع از اسلام ناب محمدى كه همان (مكتب تشيّع) است, به بحث هاى كلامى روح تازه اى بخشيد. از همين روست كه مسائل عقلى و فلسفى در مكتب تشيّع جايگاه ويژه اى دارد.
از ميان ائمه اطهار(ع) پس از امير مؤمنان, حضرت امام جعفر صادق(ع) و امام رضا(ع) و اصحاب ايشان در پيشبرد و بارورسازى علم كلام, تأثير شايانى داشتند. مخصوصاً در عصر امام صادق(ع) بازار مناظرات مذهبى و فرقه اى و حتى مباحثات و گفتگوى بين اديان (بين اسلام و يهوديت و مسيحيت و زردشتيگرى) و آزادانديشان و زنادقه يعنى كسانى كه پيرو شريعت نيستند, بسيار گرم بود و مكتب كلامى معتزله با قدرت و صلابت كم نظيرى شكل يافته بود, و مباحثات كلامى بين فرقه اى در ميان فِرَق اسلامى, حتى فرقه هاى گوناگون شيعه جريان داشت. و مخصوصاً آغاز ترجمه كتب فلسفى, يونانى, حيات فرهنگى قرن دوم هجرى را بارور ساخته بود. مهم ترين مباحث كلامى اين دوره امامت و به تبع آن مسأله تحكيم (حكميّت), حكم مرتكبِ كبيره, …و مسأله ارجاء بود… بعضى از متكلمان شيعه در قرن دوم هجرى عبارتند از: زُرارة بن اَعيَن, محمد بن على بن نعمان بن ابى طريقه بجلى, هشام بن حكم… بعضى از متكلمان بزرگ شيعه در قرن سوم هجرى عبارتند از: فضل بن شاذان…, حكم بن هشام بن حكم…2
سده چهارم تاريخ اسلام, سده اى پرجوش و خروش بود. پرجوش و خروش در سياست; و پرجوش در علم; سيصد سال از ظهور اسلام مى گذشت; فلسفه يونان ترجمه شده بود; كتاب هاى ديگرى نيز به حوزه علوم مسلمين پا گذاشته بود. پيروان سياست هاى گوناگون, سرتاسر ممالك اسلام را ميدان تكاپوى خويش قرار داده بودند; در حديث و تفسير كتاب هايى تأليف شده بود. محدّثان و مفسران آراى خود را اظهار كرده بودند; كتاب هايى در تاريخ اسلام, و تاريخ خلافت اسلامى, گردآورى شده بود, كه پيشينه اسلام را, اگرچه با نقص و جانبدارى, پيش چشم ها مى گذاشت; عقايدشناسان و متكلمان به مكتب هاى خود شكل داده بودند. پايه هاى مذاهب فقهى ريخته شده بود, و مردم در پيروى از فقيهان دسته بندى شده بودند; علوم لغت و ادب و بلاغت نضج گرفته بود; شاعران, فراوان گشته بودند و شعر از مفاهيم صحرا به مفاهيم تمدّن گراييده بود. حضور رهبران عقايد مختلف, نفوذ حكومت هاى اطراف, نشر مكاتب فكرى و فلسفى و نظرات ويژه دانشمندان مشهور, برخورد اعتقادات و مسلك ها, جوش و آشوب آرامى ناپذير افكار, اينها همه عواملى بود كه سطح آرامى در زندگى قرن چهارم اسلام باقى نمى گذاشت, و باعث مى شد تا قدرت هاى سياسى بتوانند, وحدت كلّى اسلامى را و انسجام خلاّق را در امّت, دچار تزلزل و به هم ريختگى كنند و آن شيرازه استوار را از هم بگسلند.3 شهر بغداد در آن روزگار, به عنوان مهم ترين مركز علمى و سياسى جهان اسلام به شمار مى رفت و از ويژگى هاى خاصى برخوردار بود. آل بويه و حَمدانيان كه شيعه مذهب بودند, قدرت يافته از دانشمندان شيعه حمايت مى كردند, يا حداقل از آن آزار و اذيّت هايى كه قبلاً بود, جلوگيرى مى كردند و اين فرصت خوبى بود تا دانشمندان به دفاع از حقّانيّت مذهب اماميّه برخيزند.
اين مسئوليّت بزرگ را در بغداد شيخ مفيد به عهده داشت و شاگردان برجسته اى از قبيل شريف رضى, سيّد مرتضى, شيخ طوسى, ابوالعباس نجاشى, قاضى ابوالفتح كراچكى و… را تربيت نمود كه هر كدام در دفاع از مبانى شيعه تلاش هاى چشمگيرى انجام دادند. از طرف ديگر شيخ مفيد با بزرگان فرقه معتزله, اشاعره و مذاهب گوناگون اهل سنّت و حتّى فرقه هاى شيعه از قبيل زيديه و اسماعيليه به بحث و مناظره حضورى و شفاهى مى پرداخت, كه نمونه هاى آن را مى توان در كتاب ارزنده (الفصول المختارة) ديد. اين بحث گاهى در خانه شيخ مفيد كه محل رفت و آمد بزرگان همه مذاهب بود, صورت مى پذيرفت4, و گاهى در مساجد و محافل علمى انجام مى گرفت; حتى در مجالس ترحيم. سيد مرتضى ـ رحمه الله ـ مى گويد: شيخ مفيد با قاضى ابوبكر ـ كه از دانشمندان اهل سنت است ـ روز وفات ابو عبداللّه محمد بن محمد بن طاهر موسوى ـ رحمه الله ـ كه از مشايخ روايت شيخ مفيد بود, در منزل وى در بغداد حاضر شد. در آن مجلس گروه كثيرى از سادات و فرزندزادگان عباس و جمعى از بزرگان تجّار و مسافران حضور داشتند. پس از پاره اى گفتگو درباره نصّ بر ولايت حضرت امير(ع) كردند, شيخ مفيد آنچه مناسب مقام بود, فرمود. بعد از آن قاضى ابوبكر به شيخ گفت: (مرا خبر ده از حقيقت نصّ و از معناى لفظ نصّ…).5
البته همه اين بحث ها با متانت علمى و دور از همه كشمكش هاى عوامانه مطرح مى شد. از همين رو نتايج بسيار خوبى براى مكتب تشيّع داشت و بسيارى از برادران اهل سنّت را به تشيّع مايل كرد; به طورى كه خطيب بغدادى كه بسيار متعصب بود, چنين مى نويسد: (به وسيله شيخ مفيد گروهى از مردمان به هلاكت رسيدند6!). شيخ مفيد در اين بحث ها قدرت استدلال و ابتكارات خود را نمايان مى ساخت و تسلط شگفت انگيز او بر آرا و افكار متكلّمان گذشته و معاصر همه را شگفت زده مى كرد. حتى مى گويند او بسيارى از كتاب هاى مخالفان شيعه را به خاطر سپرده بود.7 يكى از علماى معتزله بحثى در خصوص (اجماع اُمّت) مطرح مى كند و شيخ با روش ويژه خود آنچنان استدلال مى كند كه او از پاسخ درمى ماند. آنگاه شيخ مى فرمايد: (به عمر خود قسم كه [اين پاسخ] از آن چيزهايى است كه احدى سبقت نگرفته است بر من در استخراج آن.8 در يك مورد, شيخ مفيد به يك سؤال چندين پاسخ مى دهد و سپس مى فرمايد: (جواب هاى اول به خاطر من رسيده و كسى ديگر نگفته).9 در ترجمه الفصول المختارة اين سخن از زبان شيخ نقل شده است:
گفت به من شيخى از حاذقان معتزله و اهل تديّن به مذهب خويش از آن طايفه, اراده سؤال كنم از تو از مسأله اى كه به خاطر من رسيده و پرسيده ام آن را از جماعتى كه ديده ام از متكلمين اماميه در خراسان و فارس و عراق و جواب نگفته اند از آن, جوابى كه ساكت سازد مرا… واللّه! اين [پاسخ شيخ] جوابى است ظريف و تازه و نشنيده ام اين را از احدى پيش از اين…10
از اين بحث ها, در كتاب الفصول المختارة غير از مناظرات شيخ مفيد, گفت وگوهاى علماى ديگر شيعه با مخالفان آمده است; از جمله آنها مناظره هشام بن حَكَم با ضرار بن عَمرو ضبّى, يحيى بن خالد برمكى و عبداللّه بن اِباضى از سران خوارج است, و بحث سيد حميرى با سوّار قاضى و شعرهاى آتشين او عليه قاضى در حضور منصور عباسى, و گفت وگوهاى ابوالحسن على بن ميثم با ابوالهذيل علاّف و يك مرد نصرانى, و پاسخ هاى نغز فضل بن شاذان به مخالفان و مطالب و مسائل جالب ديگر. شيخ مفيد بحث مفصّلى ـ حدود پنجاه صفحه ـ درباره افكار كفرآميز ابراهيم نظّام (استاد جاحظ) آورده است كه در واقع نقد مطالب بى اساس كتاب فُتيا نوشته جاحظ است. در قسمت پايانى كتاب, شيخ به معرفى فرقه هاى مختلف شيعه پرداخته و بحثى نيز درباره فَدَك و بررسى صحت و سقم و توجيه حديث نَحنُ معاشرَ الانبياء لانورث دارد.
استاد محمدرضا حكيمى مى فرمايد:
الفصول المختارة كتابى است پرمطلب و مفيد; بويژه از اين نظر كه در آن, مناظره هاى بسيارى آورده شده است. و ديدن اين مناظره ها, قدرت استدلال و شيوه (بحث مفيد) را به نگهبانان حقايق اعتقادى, بخصوص طلاب جوان, مى آموزد…11
آقا جمال خوانسارى نيز در مقدمه ترجمه اش مى فرمايد:
مشتمل بر بسى از فوايد و معانى دقيقه و مناظرات لطيفه است و الحقّ هر بابى از آن بوستانى است پرگل و ريحان و روضه اى است مزيّن به لاله نعمان و هر مجلسى از آن به زينت مملوّ از نكته هاى غريب تمام قدسى وطن و فكرهاى نازك جمله گل پيرهن….
عبدالرزاق محيى الدين كه از محققان اهل سنّت و آشنايان با آثار سيد مرتضى است, مى گويد:
اهميت كتاب, بيشتر به آن است كه تلاش شيعه را در زمينه جَدَل, كلام و فقه ـ از صدر اسلام تا روزگار مؤلف ـ و نيز جلسات بحث شيعه را با مخالفان خود ترسيم مى كند. بحث هايى نيز درباره پيدايش فرقه هاى شيعه و تاريخ آنها و موارد اختلاف و اتفاق اين فرقه ها دارد.12
اهميت ديگر اين كتاب اين است كه اختلاف نظر شيعه با معتزله را نشان مى دهد و برداشت غلط آدام متز ـ شرق شناس سوئيسى ـ را باطل مى كند; وى شيعه را وارث و ثمره معتزله دانسته مى نويسد:
از نظر عقايد و روش كلامى, شيعه وارث معتزله است و كم اعتنايى معتزليان به نقليّات از جمله مواردى بود كه با مقاصد شيعه مى ساخت. شيعه در قرن چهارم مكتب كلامى خاص نداشت و مثلاً عضدالدوله كه از فرمانروايان متمايل به تشيّع بود, طبق مذهب معتزله عمل مى نمود. از فرمانروايان قرن چهارم تنها فاطميان شيعه بودند كه به تصريح (مقدسى) در بيشتر مبادى با معتزله توافق داشتند….13
متأسفانه بعضى از محققان مسلمان نيز چنين طرز تفكر غلطى پيدا كرده اند. چنانكه عبدالرزاق محيى الدين مى نويسد:
…علم كلام هم شعبه و شاخه اى از فلسفه بود. تشيّع نيز گرايش و شاخه اى از اعتزال به شمار مى رفت (اگر نگوييم اعتزال, در اعتزال بود) بسيارى از وزيران شيعه, معتزلى بودند. آنها از اين تفكر حمايت كرده و به نشر آن كمك مى كردند.14
دانشمندان و عالمانى كه اكثر آنها معتزله هستند و با شيخ مفيد بحث كرده اند يا نظرات و آراى آنها در اين كتاب نقد شده است. عبارتند از: قاضى ابوبكر احمد بن سيّار, ابوالهذيل علاّف, كتبى, ابوعَمرو شَطَوى, ضرار بن عمرو ضبّى, قاضى ابومحمد عمانى, ابوبكر بن دقّاق, وَرَثانى, ابوالحسين خيّاط, ابوالقاسم كعبى, عبداللّه بن كلاّب, سوّار قاضى, ابوبكر بن صرايا, ابوعثمان جاحظ, ابراهيم نظّام. بدين ترتيب معلوم مى شود, شيعه چه تمايزى با معتزله دارد.
كتاب الفصول المختارة از كيست؟
نام كامل كتاب, الفصول المختارة من العيون و المحاسن است و همان طور كه از ديباچه كتاب به دست مى آيد اين كتاب برگزيده اى از مطالب دو كتاب شيخ مفيد, يعنى كتاب المجالس المحفوظه فى فنون الكلام و كتاب العيون والمحاسن مى باشد. البته از اين دو كتاب اطلاعى در دست نيست; جز اينكه خود شيخ مفيد در كتاب الافصاح فى الامامة بحثى درباره آيه نزول سكينه (آيه26, سوره فتح) مى كند و تفصيل آن را به كتاب العيون و المحاسن خود ارجاع مى دهد.15 نيز ابوالعباس نجاشى ـ شاگرد شيخ مفيد ـ در كتاب رجالش از هر دو كتاب استادش نام برده است.16 نجاشى كتاب ديگرى را به نام الفصول من العيون والمحاسن جزو تأليفات شيخ آورده است و اين مطلب سبب شده تا اين سؤال پيش آيد كه آيا اين كتاب, همان الفصول المختارة است؟ يا كتاب ديگرى است؟ استاد عبدالعزيز طباطبايى مى فرمايد:
… شيخ طوسى, نجاشى و ابن شهر آشوب, هيچ كدام كتاب (الفصول المختارة) را جزو مصنّفات شريف مرتضى ذكر نكرده اند! آيا آنها انتساب (الفصول المختارة) را به شيخ مفيد اَولى ديده اند از انتساب آن به شريف مرتضى؟ يا اينكه شيخ مفيد نيز كتابى به نام (الفصول من العيون والمحاسن) داشته كه به دست ما نرسيده است و آن كتاب غير از (الفصول المختارة) شريف مرتضى بوده؟ امّا شيخ ما صاحب الذريعه ـ رحمه الله ـ آن دو كتاب را يكى ندانسته بلكه به تغاير آنها حكم داده و منتسب ساخته هريك از (الفصول) را به مؤلف آنها.17
ترديدى نيست كه تدوين و تنظيم (الفصول المختارة) موجود از سوى شاگرد معروف و برجسته او, شريف مرتضى عَلَم الهدى ـ رحمةالله ـ است; چرا كه در جاى جاى كتاب مى گويد: (حديث كرد مرا شيخ ـ ادام اللّه عزّه), (خبر داده است مرا شيخ ـ ايده اللّه تعالى), (از كلام شيخ ـ ادام الله عزه ـ است), (از حكايات شيخ است) و… در موردى هم ضمن تصريح به نام خود توضيحاتى درباره يكى از فصل هاى كتاب از شيخ مفيد, خواسته است:
شريف ابوالقاسم على بن الحسين الموسوى گويد من سؤال كردم از شيخ ـ ادام اللّه عزّه ـ كه زياد نمايد و واضح كند اين فصل را براى من…
بدين ترتيب معلوم مى شود غير از تلخيص كتاب, توضيحاتى از شيخ مفيد و يا از خود شريف مرتضى بر آن افزوده شده است; چنانكه مى نويسد:
نقل كردم روزى به خدمت شيخ مفيد ـ ايده الله ـ چيزى را كه ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قِبَه رازى آن را در كتاب (انصاف) ذكر كرده… پس شيخ فرمود….
امّا علّت تلخيص و فراهم آوردن اين كتاب, همان است كه سيد مرتضى در اول كتاب گفته است; يعنى پاسخ به درخواست يكى از علاقه مندانش.
تو ـ كه خدا مؤيدت بدارد ـ از من خواسته بودى كه مطالبى را از كتاب (المجالس) و نكته هايى هم از كتاب العيون والمحاسن) شيخ و مولا و سرور ما, ابوعبداللّه محمد بن محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد, گردآورى و گزينش نمايم تا بتوانى در سفر خود از آن كتاب بهره مند شوى و ياد و ذكر او را در اقامتگاه و شهر خود گسترش دهى و به نشر مطالب آن پردازى و من به اين تقاضاى تو پاسخ مثبت دادم تا تو را خوشحال نمايم و رغبتى هم در آن چيزى كه در نزد خداوند متعال است به وسيله اين اجابت, نصيب خود سازم.
سيد مرتضى در سال 373 هجرى قمرى مشغول تأليف اين كتاب بوده است. چنانكه مى نويسد:
گفته است شيخ ـ ادام الله عزّه ـ پس چون وفات كرد ابومحمد امام حسن عسگرى عليه السلام, متفرّق شدند اصحاب آن حضرت(ع) به چهارده فرقه; بنابر آنچه ذكر كرده و حكايت نموده است اين را ابومحمد حسن بن موسى (نوبختى) رحمه الله… به درستى كه نيست از اين فرقه ها كه نام برديم فرقه اى موجود در زمان ما كه سال 373 هجرى قمرى است, سواى فرقه اماميّه اثنى عشريّه…. مترجم الفصول المختارة
جمال الدين محمد خوانسارى معروف به (آقا جمال) و (جمال المحققين) فرزند آقا حسين خوانسارى معروف به (محقق خوانسارى), (ذوالجمالين)18 و (استاد الكلّ فى الكلّ عند الكلّ)19 است. پدر و پسر هر دو از دانشمندان سرشناس شيعه هستند كه جامع معقول و منقول بودند و در گسترش علوم اسلامى زحمات زيادى متحمّل شده و تأليفات ارزنده اى به جهان اسلام عرضه كرده اند.
نظر به آنكه سلاطين صفويّه كه با وى معاصر بوده اند ارادت تامّه به وى و به پدرش داشته اند, به مقام تجليل و تعظيم و بزرگداشت وى چنانكه شايد و بايد برآمده و به وظايف ترويج وى ـ كَما هُوَ حَقّه ـ قيام نموده اند و در آن ضمن, استفاده تمام را از كمالات وى نموده اند. از جمله آن استفادات آن است كه چون آقا جمال مرحوم, علاوه بر حيازت مقام بلند و پايه ارجمند فضل و كمال, خوش قلم و داراى تقرير و بيان بسيار فصيح به زبان شيرين فارسى بوده است, سلاطين معاصر وى درخواست و مسئلت نموده اند چند كتاب مهم را از عربى به فارسى ترجمه يا شرح نمايد وى نيز اجابت فرموده و به انجام اين امر و انجام اين مسئلت پرداخته است.20
مرحوم آقا جمال خوانسارى (الفصول المختارة) را به درخواست حاجى احمد بيك يكى از اركان دولت شاه سليمان صفوى ترجمه كرد. او خود مى نويسد:
اشاره برق آساى يكى از اركان بنيان دولت تازيانه برق عزيمت گرديد, نسيم پيام اصلى از اصول دوحه ملك و ملّت گرهگشاى غنچه تعويق شد, دامن سعى در ميان ستم و سلسله ساير علايق از كمر اهتمام گسستم و شب و روز بياض ديده و سواد حدقه را وقف سياه و سفيد مشاغل كاغذ و مداد نمودم و گاه و بيگاه آينه اوقات گرامى در امتثال اين امر سامى از زنگ تعطيل زدودم… حاجى الحرمين احمدبيك كه قباب عمرش به اطناب خلود مطيّن است و خِيام ايامش به اَوتاد دوام موّثق.21
آقا جمال خوانسارى از نظر علم و فضل و تقوا و حسن اخلاق و سلوك با مردم ـ به اعتراف معاصرانش ـ از رتبه اى بلند برخوردار بود. صاحب رياض العلماء او را فاضل, حكيم, محقق, مدقّق دانسته22 و ميرزا محمد طاهر نصرآبادى نيز او را ستوده و چند رباعى از او نقل كرده است.23 صاحب جامع الرواة او را (جليل القدر, عظيم المنزلة, رفيع الشأن…) معرفى نموده است.24 و محدث قمى مى نويسد: (… صاحب تصانيف رائقه كه از ملاحظه آنها معلوم مى شود جودت فهم و حسن سليقه و صفاى ذهن او به خصوص در فهم ظواهر احاديث و تراجم…).25 فاضل كشميرى درباره حاشيه او بر شرح لمعه, مى گويد: (… از مصنّفات شريفه اوست حاشيه شرح لمعه كه بهترين حواشى است, نظير ندارد).26 ملا عبدالكريم جرّى نيز مى نويسد: (صاحب كتاب هاى خوب است; مثل حاشيه بر شرح لمعه كه بسيار با تحقيق و پرفايده است).27
گفتنى است كه ترجمه الفصول المختارة نخستين بار به همت مرحوم جناب آقاى مُشار در سال 1339ش. تصحيح و منتشر شد. نگارنده جهت تكميل و عرضه بهينه اين اثر ارزشمند, يك بار ديگر آن را به دقت با متن عربى مقابله كرده و هنگام تصحيح سه نسخه خطى ديگر را به يارى گرفته است. اينك اين ترجمه كهن از كتاب الفصول المختارة به تصحيح نگارنده و با نام دفاع از تشيّع يا مناظرات از سوى كنگره بزرگداشت محقق خوانسارى, زيور طبع را به خود آويخته است.پى نوشت ها; 1.رجال كشّى, ج1, ص46. 2. تشيّع, جمعى از نويسندگان دائرةالمعارف تشيّع, ص60 ـ61. 3. ر.ك: ميرحامد حسين, استاد محمدرضا حكيمى, ص15ـ16. 4. منتظم ابن جوزى, ج8, ص11. 5. ر.ك: الفصول المختارة, ص41. 6. تاريخ بغداد, ج3, ص231, شرح حال شماره 1299. 7. ر.ك: سِيَر اعلام النُبَلاء ذَهَبى, ج17, ص344. 8. ر.ك: ترجمه الفصول المختارة, ص61. 9. همان, ص227. 10. همان, ص232. 11. ميرحامد حسين, ص50. 12. شخصيت ادبى سيد مرتضى, ص109. 13. تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى, ج1, ص78ـ 79. 14. شخصيت ادبى سيد مرتضى, ص33. 15. الافصاح, ص192. 16. رجال النجاشى, ص399ـ400. 17. المقالات والرسالات كنگره شيخ مفيد, ج1, ص270. 18. آقا حسين خوانسارى را ذوالجمالين مى گفتند زيرا نام پدر و پسر وى جمال الدين بوده است. ر.ك: صفا, ذبيح الله, تاريخ ادبيات در ايران, ج5, ص315. 19. ر.ك: محدث ارموى, شرح غرر الحكم, ج1, ص فط. اين لقب به دليل جامعيت مرحوم آقا جمال خوانسارى و اعتراف همگان به فضل وى است. 20. همان. 21. ر.ك: مقدمه كتاب ترجمه الفصول المختارة. 22. رياض العلماء, ج1, ص114. 23. همان. 24. جامع الرواة, ج1, ص164. 25. الفوائد الرضويه, ص183. 26. نجوم السماء, ص191. 27. تذكرةالقبور, چاپ آقاى مهدوى, ص88.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 55  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست