استاد سيد جعفر مرتضى در روستايى به نام ديرقانون از توابع جبل عامل به دنيا آمد و در روستاى عيثاالجبل رشد كرد و باليد. وى خواندن و نوشتن و قرآن را در محضر پدر دانشور خويش آموخت. كتابخانه شخصى پدر بزرگوارش كه آكنده از كتابهاى علمى، دينى و تاريخى بود در پى ريزى شخصيت علمى و ادبى استاد تأثير بسزايى نهاد. استاد تا 17 سالگى در زادگاه خويش بماند و با راهنماييهاى پدر در گسترش اطلاعات خود كوشيد و مدتى نيز به شعر روى آورد و اشعارى سرود.
آنگاه در 17 سالگى راهى حوزه كهنسال نجف شد و 6 سال تمام از محضر پرفيض استادان آن ديار بهره گرفت. سپس به حوزه علميه قم وارد شد و در تكميل درسهاى حوزويش كوشيد و اينك سالهاست كه با سختكوشى شگرفى در ابعاد مختلف فرهنگى اسلامى قلم مىزند. آثار استاد در پيراستن و تصحيح ديدگاهها نسبت به حوادث و رويدادهاى تاريخ اسلام جايگاه بلندى دارند. تتبّع وسيع، ارزيابى دقيق، ريشهيابى هوشمندانه از حوادث و سير آنها، تحريف زدايى و نماياندن حقايق و واقعيتها، نشان دادن دستهاى جعل و تحريف، و افشاء چهرههاى مزوّر و فريبگر، از ويژگيهاى برجسته آثار استاد است. در اين گفتگو با چگونگى آثار استاد، ديدگاههاى وى در تاريخنگارى ضرورتهاى تاريخنگاى مشكلات پژوهش در تاريخ و مسائلى ديگر در حوزه تأليف و تحقيق و نشر آشنا خواهيد شد.
آينه پژوهش
آينه پژوهش: ضمن تشكر، در ابتدا مايل هستيم گزارشى گويا از آثار تحقيقى حضرتعالى داشته باشيم.
استاد: نخست بايد اشارهاى كوتاه به انگيزه و هدف خود در گام نهادن به وادى تحقيق داشته باشم: هيچگاه براى من دنياى تحقيقات به عنوان يك دنياى علمى محض مطرح نبوده است. در پاسخ به احساسات بلند پروازانه و ديگر حالات نفسانى نيز به آن گام نگذاشتهام و به عنوان حرفه نيز آن را انتخاب نكردهام. همواره عقيدهام اين بوده است كه ميزان ارزشگذارى روى كارهاى تحقيقى، همان محققينند و ارزش كار با تعالى هدف مشخص مىشود. تحقيقاتى كه بتواند در ارائه خدمت به انسانيت توفيق بيشترى بيابد و در پيشبرد زندگى به سوى هدف والاتر و حل مشكلات حياتى انسانها - *61* چه در صحنه فكر و چه در صحنه عمل - موفق باشد، ارزش بيشترى خواهد داشت. از اينجاست كه همواره رنجها و مشكلات تحقيق را با خشنودى استقبال كردهام و به آن به عنوان يك وظيفه شرعى و انسانى نگريستهام.
اكنون زمانى است كه بايد در حدّ توان براى اظهار حقايق كوشا باشيم. حقايقى كه متأسفانه در اقيانوس هولناك اسطورههاى خرافى غرق شده است و يا توسط دستهاى خيانتكار تحريف گران، اغلب نشانهها و مشخّصههاى خود را در طول روزگار از دست داده است.
آنچه من نگاشتهام، با اين نگرش بوده است. من احترام كاملى براى نقدهايى كه بر كتابهايم نوشته شده است، مىگذارم. گو اينكه هنگام نگارش به نكات زيادى توجه داشتم؛ اما عواملى مانع رعايت آن شده است: سرعتى كه حاصل عشق من به كار و در نتيجه دريافت ضرورت آن بوده است، نقش اساسى در ميان اين عوامل داشته است. اگر زمان كافى براى تجديد نظر بود، كتابهاى من اشتباهات لفظى كمترى داشت و سبك ارائه مطالب استحكام و يكپارچگى بيشترى مىيافت. وجود يك همكار و همراه مىتوانست زمينه ذكر منابع بيشترى را فراهم سازد و شايد بنابر ضرورت، قضايايى به صورت گذرا نقل نمىشد و اهتمام بيشترى به ترتيب منابع و مراجع مىشد. ضرورت تحقيق و عشق به پالايش حقايق از خرافهها، بر نگرانى من از اين كاستيها غلبه داشت و من كه تحقيق و تأليف را وظيفه مىدانستم، با تمام توان در راه آن مىكوشيدم.
كتابهايى را كه تا كنون به طبع رساندهام، عبارت است از:
1. الصحيح من سيرة النبى الاعظم(ص)؛ چهار جزء آن چاپ شده و دو جزء ديگر آن آماده براى چاپ است.
2. دارسات و بحوث فى التاريخ و الاسلام؛ دو جزءآن منتشر شده و جزء سوم آن در حال انتشار است.
3. ابن عباس و اموال البصره؛
4. الزواج الموقت فى الاسلام؛
5. الحياة السياسية للامام الرضا (عليه السلام)؛ كه به فارسى نيز ترجمه شده است.
6. الحياةالسياسية للامام الحسين (عليه السلام) فى عهد الرسول (ص) و الخلفاء الثلاثة بعده؛ اين كتاب نيز به فارسى ترجمه شده است.
7. الحياة السياسية للامام الجواد (ع)؛ به فارسى نيز ترجمه شده است.
8. اكذوبتان حول الشريف الرضى؛
9. حديث الافك (تاريخ و دراسة)؛
10. المواسم و المراسم؛ به فارسى نيز ترجمه شده است.
11. موقع ولاية الفقيه من نظرية الحكم فى الاسلام؛
12. ولاية الفقيه فى صحيحة عمر بن حنظله؛
13. حقايق هامة حول القرآن الكريم؛
14. الاسلام و مبدأ المقابلة بالمثل؛ به فارسى نيز ترجمه شده است.
15. سلمان الفارسى فى مواجهة التحدى؛
*62* 16. ادارة الحرمين الشريفين فى القرآن الكريم؛
17. السوق فى ظل الدولة الاسلامية؛ به فارسى نيز ترجمه شده است.
18. الآداب الطبّية فى الاسلام؛
19. تحقيقى درباره تاريخ هجرى؛
20. ابوذر: مسلمان يا سوسياليست؛
21. نقش الخواتيم لدى الائمة الاثنى عشر (عليهم السلام)؛
22. الخوارج: تاريخياً و سياسياً؛ (كه هنوز منتشر نشده است.)
همچنين اشتغال به نگارش سيره پيامبر اكرم (ص) بر طبق روايات اهل البيت و نگارش كتابى در موضع اسرائيليات در فرهنگ اسلامى دارم.
آينه پژوهش: در پژوهشهاى خود از چه روشى بهره مىگيريد؟
استاد: روش تحقيق راتا حدود زيادى موضوع آن و هدف محقق تعيين مىكند. به اين لحاظ روش محققين در فرهنگ اسلامى به روش خاصى منحصر نمىگردد. آنچه من بدان پرداختهام، موضوعاتى از فرهنگ اسلام است كه به طريقى با زندگى، بيانات، افعال، حالات و مواضع پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) و با اسلام، قرآن و مسلمانان مربوط است و به انگيزه بررسى صحت و عدم صحت نصوص در اين موارد و نگرشى به دلالتها و اشارتها انتخاب شده است. اين يك زمينهاى وسيع در فرهنگ و معارف اسلامى است كه موضوعات متعددى را شامل مىشود. اهميت اين نصوص و پراكندگى آن در كتابهاى مختلف تفسير، رجال، تاريخ، فقه، عقايد، علوم قرآن، انساب و غيره - كه هر كدام در موضوع جداگانهاى نگارش يافته است - اعتماد و اتكاء به يك روش واحد را ضعيف مىكند. به عنوان مثال نمىتوان فقط به جنبه رجالى در تحقيق نصوص اهتمام داشت و اكتفا كرد؛ چرا كه هر نص، زمينه و شرايط مخصوصى داشته و با توجه به آن بايد بررسى شود. گاهى تحقيق در يك روايت نيازمند ابزار و نگرشى خاص است كه در تحقيق ديگرى به كار نمىرود.
از جمله مواردى كه محقق در فرهنگ اسلامى بايد رعايت كند، شناخت صحيح از ناصحيح است. و در اين راه بايد به كارآمدترين معيارها و ضوابط تكيه داشت. در طول تاريخ اسلام تحريف گران جاعل و حيله گر به گونههاى مختلف، تلاش در به انحراف كشانيدن فرهنگ اسلامى داشتند و آميختن روايات و نصوص به اسطورههاى باطل و خرافى در اين تلاش سهم زيادى دارد. آنها براى حفظ اين اباطيل و خرافات و عدم پالايش فرهنگ اسلامى از آن، معيارهايى را براى شناخت صحيح از ناصحيح وضع كردهاند كه مخدوش و غير قابل اطمينان است. متأسفانه اين معيارها، توانسته نزد طبقهاى از مسلمانان، به صورتى علمى جلوه كرده و آنها را قوّت و صلابت ببخشد. به صورتى كه مىبينيم بخش عمدهاى از آن، فرهنگ مردم را ساخته و جزء زندگى آنها شده است. و با كمال تأسف بعضى از افراد، با حسن نيت كامل به اين دام گرفتار شدهاند و به آن معيارها تكيه مىكنند. كسانى نيز در طول تاريخ آگاهانه اين طريق را برگزيدند و به جرگه وعاظ السلاطين درآمدند تا به توجيه نظريات حكام بپردازند و مزدى بگيرند و زندگى بكنند.
ما رواياتى داريم كه ميزان شناخت حديث صحيح از ناصحيح را عرضه احاديث به قرآن و هماهنگى محتواى آن با آيات الهى مىداند. اگر اين روايات بى اعتبار شمرده شود و از مجعولات زندقيان به حساب آيد، طبيعى است كه قاعدهاى پيدا مىشود كه كتاب خدا بر سنّت حاكميت ندارد و سنّت حاكم بر قرآن است. بنابراين هر كس كه بخارى از او روايتى نقل كند، از پل صراط گذشته و منزّه است، ولو عمران بن حطان خارجى باشد كه عبدالرحمن بن ملجم را به خاطر قتل اميرالمؤمنين(ع) در شعر خود ستوده است. بنابراين هر چه بخارى و مسلم روايت كنند، صحيح شمرده مىشود و جوهر منقولات *63* اين صحاح حفظ مىگردد ولو مناقشههاى صورى پديد آيد. اينجاست كه نقل روايت از راويان شيعى منع شده و تشيع وسيله طعن مىگردد؛ اما نقل از ناصبيها و خوارج و حتى امثال عمران بن حطان جايز مىشود. كسانى كه با تلاش گسترده، تاريخ و فرهنگ اسلامى را به اباطيل و خرافات آميختند، معيارهايى براى تشخيص صحيح وضع كردند كه نه تنها باطلى را نمىنماياند،بلكه با حقايق در مىافتد. هيچ جايى براى شك و ترديد در روايات و احكام منقول از صحابه نمىبينند، ول اينكه بعضى از آنان زشتترين جنايتها رادر حق دين و امت اسلام مرتكب شده باشند. چرا كه ايشان را ثقات و عدول معرفى مىكنند كه با ارتكاب آنچه ديگران به واسطه آن فاسق مىشوند. گردى به قباى ايشان نمىنشيند. آنان را علما و مجتهدينى معرفى مىكنند كه با فتواى ايشان حتى قتل نفوس محترمه - ولو از اوصياء و فرزندان پيامبر باشد - جايز مىگردد.
شواهد فراوان داريم كه اين جاعلان منحرف تلاش بسيار كردند تا براى عدهاى از صحابه حق تشريع و جعل احكام ثابت كنند. گرچه اين تلاش به شكست انجاميد، اما آثار سوء آن باقى ماند. تا آنجا كه آخوندهاى دربارى چنين حقى رابه امراء و حكام اعطاء كردند. در اين معيارها جايى براى عقل و احكام عقلى باز نشد و حتى اين احكام، به كلى فاقد ارزش شد. اينجاست كه زمينه براى ورود خرافات و اباطيل آماده گشت. چرا كه عقل نمىتوانست مخالفت خود را ابراز كند و پذيرشى براى احكام عقلى نبود. نقل حديث از پيامبر را منحصر در احاديثى خاص كردند و با اين افترا به پيامبر اكرم كه ايشان اجازه دادند از بنى اسرائيل حديث نقل شود، به علماى بنى اسرائيل اجازه نقل حديث دادند و زمينه ورود اسرائيليات را به فرهنگ اسلامى فراهم ساختند. بنابراين ما بايد بر معيارهاى درستى تكيه كنيم تا در پالايش تاريخ و فرهنگ اسلام از خرافات توفيقى بيابيم. معيارهايى كه عقل مىپسندد و خردمندان نيز على رغم اختلاف بينشها و نگرشها به آن اعتماد مىكنند. معيارهايى كه در عمل نيز نشان داده شده كه قابل اطمينان است.
هنگامى كه براى پى بردن به وثاقت افرادى كه نامشان در سلسله سند روايتى آمده است، به بررسى رجالى دست مىيازيم، از همان شيوهاى كه خردمندان استفاده مىكنند، سود مىجوييم. كسى را كه مشهور به دروغگويى است يا دچار عارضه نسيان است، قابل اطمينان نمىدانيم. به قول افرادى كه در تقويت نگرشى خاص از تزوير و قلب حقايق پروايى ندارند، اعتماد نمىكنيم. آنگاه كه خبر را از جهت محتوا ارزيابى مىكنيم، وجود تناقض با امور ثابت و مسلّم يكى از عوامل ردّ خبر است. چه اين تناقض در مسائل جغرافيايى و چه در ضروريات عقلى و استوار باشد. به عنوان مثال اگر در خبرى آمده باشد كه شهر مكه در كشور عراق است، يا بگويد كه ناپلئون در قرن دهم ميلادى مىزيسته است، آن را رد كنيم. همچنين اگر خبرى ادعا كند كه حجم ماه و خورشيد همان مقدار است كه با نگاه غير مسلح ديده مىشود و يا بگويد كره زمين بر روى شاخ گاوى استقرار يافته است، يا اينكه شيئى واحد در آن واحد هم موجود است و هم معدوم، آن را نمىپذيريم. اگر خبرى حاوى امور مخالف عقل و حكمت مسلّم هم باشد، دليل ضعف آن به حساب مىآيد. ما بايد در تميز صحيح از ناصحيح به اين امور توجه كامل داشته باشيم. حال اين خبر از هر طريق مىخواهد به ما رسيده باشد. براى ما چون ثابت است كه قرآن از طرف خداوند حكيم نازل شده و محتواى آن صددرصد درست است و آنچه اين امور را ثابت كرده معيارهاى عقلانى قابل فهم براى تمام عقلاء است، طبيعى است كه قرآن را ملاك تشخيص درست از نادرست قرار بدهيم. مضمون هر خبرى كه با قرآن هماهنگ نباشد.، قطعاً نمىتواند درست باشد. همچنين ما قطع و يقين داريم كه ائمه(ع) معصومند و مصون از خطا و اشتباه مىباشند. بنابراين نمىتوانيم خبرى را كه متضمن نسبت خطاء به ايشان باشد، بپذيريم. و اين براى ما يك ملاك *64* است؛ البته ملاكى كه به دليل عقلى و قابل فهم براى ما قطعى شده است. هنگام ارائه برهان بر ادعاهاى خود نيز از طريق استدلال خارج نمىشويم و راه ديگرى نمىپوييم. استنباط خود را بر گمان و حدس بنا نمىكنيم.
گفتگوى ما اقتضاء بررسى تمام مسائل را ندارد و ذكر تمام عوامل را بر نمىتابد. فقط از باب نمونه و تذكار مسائلى عرض مىشود. شما از نقش تسلط بر تاريخ و دانستن وقايع تاريخى در فهم احاديث و نصوص دينى غافل نباشد. تمام حوادث در بستر تاريخى خود شكل مىگيرد. انسان با زمان رابطه مقابل تأثير و تأثر دارد. در طول تاريخ انسان متأثر از شرايط محيز و فرهنگ خود بوده و نيز بر آن تأثير داشته است كه اين در تكوين و استمرار حوادث نقش بسزايى دارد و شكل عناصر حادثه و ميدان عمل آن را تعيين مىكند. اين موارد در تحقيق بايد به طور كامل لحاظ شود و عدم ملاحظه آن نقص بزرگى است. چرا كه انسان در ادوار تاريخى مختلف و در مكانهاى متفاوت، عواطف روحى و فرهنگ متفاوتى داشته و با تمايلات خاصى به مسائل مىنگريسته است. اين اختلاف بينش و فرهنگ از هر چه ناشى شده باشد، عمل و عكس العمل را متفاوت مىكند كه بايد در آن دقت كرد و در بررسى حوادث آن را ملاحظه كرد.
آينه پژوهش: آيا باورهاى كلامى نيز مىتواند به عنوان معيار تشخيص صحيح از ناصحيح در اخبار و نصوص و قضاياى تاريخى شمرده شود؟
استاد: باورهاى كلامى ما به دو بخش كلى تقسيم مىگردد: باورهاى قطعى كه از حقايق ثابت حكايت دارد، مانند وجود خداوند سبحان، صفات جلال و جمال او، ارسال رسل و كتابهاى آسمانى، شرايع و احكام و معجزات، نقش پيامبران در جامعه انسانى و هدايت امّتها، امامت بعد از پيامبر اكرم، نقش و شخصيت امام در امت مسلمان. اين گونه قضاياى مسلّم كلامى و آنچه باورهاى يقينى و مسلّم ما را تشكيل مىدهد، به طور حتم نقشى اساسى در شناخت صحيح از ناصحيح دارد. چرا كه ما نمىتوانيم خبر معارض با اين باورها را بپذيريم. و اين به صورت ناخودآگاه وجود دارد؛ چه ما بپذيريم و چه نپذييم.
عقايد كلامى ما - خواسته يا ناخواسته - نقش بزرگى در تأييد و يا ابطال قضايا دارد. اگر روايتى از ظلم خداوند بر بندگان حكايت كند، ما در مردود دانستن آن منتظر بحث رجالى آن نمىشويم و بى درنگ آن را مردود مىشماريم؛ اگر چه از موثقترين راه روايت شده باشد. ما كه عقيده به عصمت انبياء و اوصياء الهى داريم، هر نصى را كه در بردارنده نسبت ناروايى به ايشان باشد، تكذيب مىكنيم. اين طريقه همه خردمندان است كه عقايد مسلّم و قطعى ايشان، معيارى قوى در شناخت ايشان به حساب مىآيد.
بخش ديگر باورهاى كلامى ما ممكن است از مطالعه و دقت در زندگى مؤمنين صدر اسلام يا مردان بزرگ تاريخ ناشى شود. گزيدن اين گونه باورها به عنوان معيار، مشكل است. چرا كه ايمان و اعتقادات، تنها محرّك انسان در اعمال و رفتار نيست؛ انگيزههاى بسيارى او را به حركت درآورده و به اعمال او نقش مىدهند. هنگامى عمل يك فرد مىتواند منشأ باورى درست باشد كه ثابت شود فقط به انگيزه ايمان و اعتقاد درست شكل يافته است و ثبوت چنين امرى جز براى انبياء و اوصياى ايشان بسيار مشكل است، مگر با روايات صحيح يا قرائن ديگرى ثابت شود كه اين امر نادر است.
آينه پژوهش: چه مقدّمات و وسائل جنبى را براى تاريخنگارى لازم و كارآمد مىدانيد.
استاد: از آنچه تا كنون عرض شد، دانستيم كه مطالعه و تحقيق در فرهنگ اسلام ويژگيهاى خاصى دارد و دقتهاى مخصوصى را مىطلبد. تاريخ اسلام نيز از اين قاعده استثناء نيست به ويژه آنچه مربوط به زندگانى نبى اكرم و اوصياى معصوم ايشان مىگردد. چرا كه گفتار، رفتار و تأييدات *65* ايشان براى ما ملاك و معيار عمل است و ما گفتار و رفتار و تأييدات مجرد نداريم. يعنى هر كدام از اينها بستر و زمينه خاصى دارند و از جهات متفاوتى قابل مطالعه و استفاده است. غير از اينكه هر كدام از اعمال، رفتار و تأييدات مىتواند از جنبههاى فكرى، رفتارى، سياسى، تاريخى، تفسيرى و فقهى مورد مطالعه و استناد قرار بگيرد، زمينه و بستر آن نيز بايد مطالعه شود. بنابراين محقق در تاريخ اسلام لازم است غير از داشتن دقت نظر كافى و نكته سنجى، احاطه كاملى بر تمام معارف و علوم اسلامى داشته باشد و در بررسى تاريخى خود آگاهى گسترده از سياستها و حوادث تاريخى قبل و بعد و معاصر موضوع خود داشته باشد. كسى كه در تاريخ پيامبر اكرم و ائمه معصومين تحقيق مىكند، نمىتواند تنها به نگاشتههاى ابن هشام، طبرى، يعقوبى، مسعودى، مقدسى و ديگران اكتفا كند و در پى آن به اظهار نظر بپردازد. چرا كه اين تحقيق بسيار حساس و خطير است. اگر خطايى در اينجا واقع شود، آثار سوئى در عقايد، آداب و ساير شؤون زندگى مردم به جا مىگذارد و آنان را به لغزشگاههايى مىكشاند كه راه نجات از آن ساده نيست.
آينه پژوهش: مشكلات نگارش يك تاريخ تحليلى صحيح و استوار اسلامى را چه مىدانيد؟
استاد: البته موانعى نيست كه از ميان برداشتن آن محال باشد. مشكلات مهمى نداريم كه ارائه تصويرى روشن از تايخ اسلام را غير ممكن سازد. خطوط كلى تاريخ اسلام، قابل بهره بردارى و استفاده است. على رغم مسائل و موانع زيادى كه بر ميراث فرهنگى اسلام گذشته، هنوز اين ميراث از غنىترين مواريث فرهنگى بشر است و در نزد هيچ امتى چنين مجموعه عظيمى نيست. در اين مجموعه، نصوص قطعى السندى محفوظ مانده كه ما را به دقيقترين خطوط زندگى پيامبر اكرم و ائمه اطهار راهنمايى مىكند. غير از اينكه در قرآن، بسيارى از حوادث و جزئيات زندگى پيامبر اسلام و انبياى سلف و همچنين آنچه بر امّتهاى گذشته، مورد اشاره قرار گرفته و به آن عنايت شده است. قرآن كتابى آسمانى است كه هيچ گونه باطلى به آن راه نيافته است و اين خود از الطاف الهى و اختصاصى امت مسلمان است.
همچنين اگر روايات متواتر و آنچه دلائل قطعى بر ثبوت آن وجود دارد مورد ملاحظه قرار گيرد، نماى عمومى تاريخ اسلام و استخوان بندى اوليه تاريخ امّتهاى سابق شكل مىگيرد.
مشكل اساسى در نگارش تاريخ اسلام، شناخت جاعلان منحرفى است كه به انگيزههاى ناصواب، دروغهاى خرافى را وارد تاريخ اسلام كردند. اين جاعلان منحرف، توسط غاصبين مقام ولايت وخلافت اسلامى، اجير و تقويت مىشدند تا به دين و حوادث تاريخى رنگ دلخواه آنان را بزنند. در ميان آنان، گاهى تازه مسلمانهايى بودند كه به قصد تحريف دين از فرصت به دست آمده كمال سوء استفاده را مىجستند. همچنين مزدورانى كه در لباس آخوند دربارى، شيطنت مىكردند.
در اين راستا، بسيارى از حقايق در معرض تحريف قرار *66* گرفت و خرافات زيادى پا به زندگى مردم گذاشت و در تفكر و آداب و عادات ايشان ريشه دوانيد. اين امر اگر چه وصول به حقيقت را دشوار ساخته است، اما غير قابل دسترسى نگردانده است. كاوشى بيشتر و دقتى درخور مىخواهد تا معيارهاى صحيح، گزينش و بر آن اعتماد شود. بايد بدانيم كه شيعه در طول تاريخ، به لحاظ دور بودن از دستگاههاى ظلم و جور و حفظ ارزشهاى اعتقادى و اصالتهاى مكتبى خود، همواره از اين وعاظ السلاطينها به دور بوده و به اباطيل آنها اعتقاد نداشته است. به اين لحاظ، به روايات و نصوص منقول از شيعه، بهتر مىتوان اعتماد داشت و درصد بيشترى از حقايق را در آن يافت.
آينه پژوهش: در ميان مجموعههاى پژوهشى موجود در فرهنگ اسلامى، جاى چه پژوهشى را خالى مىبينيد؟
استاد: من در مقدمه كتاب حيات فكرى و سياسى امامان شيعه تأليف برادر فاضل آقاى رسول جعفريان به پارهاى از اين بايستهها و كمبودها اشاره كردم. آنچه در اينجا مىتوانم عرض كنم اين است كه ما در زمينه حيات پيامبر اكرم و ائمه معصومين نيازمند پژوهشهايى عارى از افراط و تفريط هستيم. چرا كه اكثر پژوهشها در اين زمينه به افراط و تفريط آميخته شده است. برخى فقط به جنبه فضائل، كرامات و ذكر معجزات پرداختهاند و گويا نبوّت و امامت را تنها در اين مسائل مىديدهاند و چندان به اين خصوصيات تكيه كردهاند كه گويا تمام نبوّت و همه امامت، همان است و بس. متقابلاً برخى پژوهشها با ديدمادى نگاشته شده و بر محور مسائل سياسى تمركز يافته است. مجموعه حيات آن بزگواران را از زاويه حاكميت و دولت و موضع گيريهاى سياسى ايشان بررسى كرده است.
اختصاص دادن تاريخ ايشان به مسائل غيبى، كرامات و معجزات، ائمه را از متن زندگى مردم و آرمانهاى ايشان جدا مىكند. پيامبر و ائمه در مكانى واقع مىشوند كه هيچ كس تصور الگوپذيرى از آنها را نمىكند و به طور طبيعى متابعت و پيروى از ايشان به بوته فراموشى سپرده مىشود. نمايانده ائمه به عنوان شخصيتهايى كاملاً ويژه و استثنايى، آن بزرگواران را از جامعه دور كرده و زمينه ارتباط امّت با امام را مسدود مىكند. همچنين چهره ايشان را تنها از زاويه مسائل سياسى نگريستن، ويژگيهاى ديگر ائمه را مىپوشاند و نقش آنان را در هدايت انسان در سير تكاملى به سوى هدفهاى والاى الهى به فراموشى مىسپارد. به اين لحاظ ما در تاريخ پيامبر اكرم و ائمه معصومين نيازمند پژوهشهاى جامعى هستيم كه يك بعدى نبوده و تا حدّ ممكن ابعاد متفاوت زندگى آن بزرگواران را مورد ملاحظه قرار دهد.
آينه پژوهش: اگر تأثيرپذيرى تاريخ نگاريهاى گذشته را از حاكميتها بپذيريم و نقش آن را گسترده بدانيم، در يك پژوهش تاريخى چگونه مىتوان از آن اجتناب كرد؟
استاد: تاريخ اسلام از ويژگيهايى برخوردار است كه با تاريخهاى ديگر قابل مقايسه نيست و براى آن بايد حسابى جدا باز كرد. اسلام به لحاظ اينكه يك شريعت فراگير نسبت به تمامى ابعاد وجود انسان است، طبيعتى خاص در صحنه فكر و عمل دارد؛ گرچه مسؤوليت كلّ انبياء تنها به تبليغ رسالت منحصر نمىگردد. بلكه شامل تربيت و تزكيه، رهبرى امت و حراست از دستاوردهاى انسانى و حياتى آنان مىشود و پيامبران، معلم، مربى، حاكم، قاضى، فرمانده، و سياستمدار بودند. اما اين خصوصيات در پيامبر اكرم، از قوتى خاص برخوردار بوده و به آن توجه بيشترى شده است. تا آنجا كه نسبت به مردم از خود آنان اولىتر بود. اين ويژگى را خداوند متعال به ايشان بخشيد و البته اين مقام به لحاظ شخصيت عالى و خصوصيات منحصر به فرد حضرت كسب شده بود. مردم موظف شدهاند كه از اين شخصيت عالى و انسان كامل *67* در به دست آوردن خير دنيا متابعت كنند. با رحلت پيامبر اكرم، اين امور مهم (به جز ابلاغ وحى) تعطيل نگشت و ادامه آن مسؤوليتهاى سنگين به عهده ائمه معصومين نهاده شد. جانشينان پيامبر نيز انسانهاى كاملى بودند كه خداوند آنان را براى ادامه اين مسؤوليتهاى بزرگ انتخاب كرده است.
پيامبران در طول تاريخ همواره با جباران و طاغوتها درگير بودند؛ چرا كه طاغوتها هيچگاه جز به سلطنت خويش نمىانديشيدند و حاضر نبوند به هيچ قيمتى امتيازات ظالمانه خود را از دست بدهند. آنان همواره مىكوشيدند تا با تمام توان، آثار پيامبران الهى را به نحوى از ميان ببرند. همچنين جبارانى كه در طول تاريخ اسلام جايگاه خلافت اسلامى را به ناحق غصب كرده بودند و به ظاهر خود را حامى شريعت و حافظ اسلام معرفى مىكردند و به ادعا، همت خود را در پياده كردن وظائف مىدانستند .آنان مزوّرانه مسيرى انحرافى را برگزيده بودند كه به هدم شريعت اسلام مىانجاميد. چرا كه نادان عهده دار تعليم و تربيت شده بود و ظالم منادى عدالت گشته بود و خائن امين شمرده مىشد و عامل به منكر، ناهى از آن شده بود. اين غاصبان جايگاه ولايت براى حفظ موقعيت خود به هر ناپاكى دست يازيدند و براى رهايى از اعتراض تودههاى مسلمان، دست جاعلان منحرف و آخوندهاى دربارى را در توجيه اعمال خود و جنايات بى شمار خويش بازگذاشتند. اينان نيز ضمن استحكام سلطه آن غاصبان، اهداف پليد خود را تعقيب مىكردند. در اين راستا، نقل روايت از پيامبر اكرم منع شد؛ نصوص زيادى كه شرائط امام وخليفه مسلمين را بيان مىكرد، از ميان رفت و به جاى آن روايات جعلى و دروغ رواج پيدا كرد. جانشينان به حق پيامبر كنار زده شده و به انزوا كشيده شدند. غاصبين خلافت اسلامى كه خود را مواجه با انبوه مشكلات و سؤالات مىيافتند، متأسفانه از كسانى كمك مىجستند كه بعضاً تازه مسلمانهايى بودند كه به انگيزههاى شخصى و هدفهاى ناپاك مسلمان شده بودند. و اين فرصت خيلى خوبى بود كه آنها براى ضربه زدن به اسلام از آن حداكثر استفاده را كردند.
اين مشكلى است كه بعد از رحلت پيامبر اكرم، در طول زمان بر فرهنگ اسلام عارض شده است. بنابراين محقق تاريخ بايد به اين امور توجه كامل داشته باشد.
اينجاست كه اهميت مراجعه به اهل بيت نبوت و معدن رسالت در اخذ معارف اسلامى روشن مىشود. مطمئنترين راه اخذ اين معارف، استفاده از منابعى است كه در نهايت خلوص و صفا آن را به ما مىرساند. در اين اخذ ما بايد بر طبق معيارهاى علمى و صحيح، سره را از ناسره بازشناسيم؛ البته در يك پژوهش درست و بى طرف در تاريخ اسلام ضرورت اين دقت و بازشناسى صحيح از سقيم مشخص مىشود .چرا كه محقق مىبايد نقشههاى آنان را كه به ناحق بر مسند خلافت اسلامى تكيه زدند، بشناسد و بشناساند. آنان كه خود را جانشين پيامبر معرفى مىكردند، طبيعى است كه بايد از عهده آن مسؤوليتها برآيند، وچون عاجز بودند، حيلهها انديشيدند و انحرافات ايجاد كردند. كسانى چون عبداللَّه بن سلام، كعب الاحبار و تميم الدارى، تازه مسلمانهايى بودند كه خود را به دستگاه خلافت نزديك كردند و اهداف و انگيزههاى خود را با نياز غاصبين خلافت پيوند زدند. آنان تا آنجا كه توانستند، با جعل حديث و ايجاد تحريف در آن، *68* ضربه به پيكر دين زدند، و هرچه هم كه نتوانستند به شاگردانشان واگذاشتند. نقل احاديثى از اين قبيل كه: از بنى اسرائيل روايت نقل كنيد؛ توانست راه زيادى از اباطيل و خرافات را به فرهنگ اسلام باز كند.
تيم الدارى، نصرانى الاصل و اولين كسى بود كه در مسجد پيامبر(ص) به قصه گويى پرداخت و به دنبال آن، قصه گوها زياد شده و نقل قصص رواج يافت. تا آنجا كه عدهاى قصه گو همراه معاويه بودند كه مردم شام را عليه مردم عراق تحريك مىكردند و با جعل روايات به تهييج آنها مىپرداختند. و اين در حالى بود كه رفته رفته نقل روايت از پيامبر ممنوع مىشد و متخلفين مجازات مىشدند. فتوحات سريع و گسترده جمعيتهاى جديد را به جمع مسلمانان مىافزود. كسانى كه تازه با اسلام آشنا مىشدند و با گذشته آن ارتباطى نداشتند، طبق جوّ غالب به راحتى گفتههاى فاتحين و حكام را مىپذيرفتند به اسلامِ حكومت در مىآمدند. خود اين لشگرهاى فاتح نيز در غفلت و جهل دست كمى از مغلوبين نداشتند. يكى از اين سپاه فاتح كه ابوموسى اشعرى نيز در ميان آنان بود، نمىدانستند كه آن كس كه محدث مىشود بايد وضو بگيرد يا نه؟ و اين براى ايشان سؤال بود! تا اينكه ابوموسى فردى را براى اعلام اين مسأله مأمور كرد. اين جهل و بىخبرى و همچنين گروههاى زياد تازه مسلمان شده، خود نيز زمينه مساعدى براى نشر دروغ و انديشههاى خرافى بود. تا آنجا وعاظ السلاطين قدرت پيدا كردند كه حتى در تصميم گيريهاى دارالخلافه به گونه مستقيم دخالت مىكردند. اين مسائل در تايخ اسلام پوشيده نيست و با كمى توجه به دست مىآيد.
ائمه معصومين (سلام اللَّه عليهم اجمعين) و شيعيان خالص ايشان همواره به مانند سدّى قوى در مقابل اينگونه انحرافات مىايستادند. گرچه ايشان از زمامداى مسلمين به ناحق كنار زده شده بودند، اما در سنگر حراست از اصالت فرهنگ اصيل اسلام مبارزى خستگىناپذير بودند كه رنج محروميتهاى اجتماعى، اقتصادى و حتى زندان و شكنجه و شهادت آنان را از هدف باز نمىداشت. ايشان همواره به تكذيب اباطيل و ادعاهاى دروغ مىپرداختند. مقابله ابوذر با فتواى نابحق كعب الاحبار در نزد خليفه سوم نمونهاى كوچك از اين مورد است. بنابر اين تأكيد مىكنم كه بازشناسى فرهنگ و ميراث حقيقى اسلام از آنچه تنها عنوان اسلامى را دارد، كارى است مشكل و از وظايف اوليه و حتمى محقق در تاريخ اسلام به شمار مىرود.
آينه پژوهش: حضرتعالى در زمينه علوم قرآنى نيز پژوهشهايى داشتهايد، لطفاً در اين زمينه نيز يافتهها تجربيات خود را بيان كنيد.
استاد: آنچه من در زمينهعلوم قرآنى يافتم در يك جمله اين است كه در اين زمينه نياز به تحقيق و بازنگرى بيش از زمينههاى ديگر ضرورى است. چرا كه مسائل زيادى در اين زمينه از مسلّمات شمرده شده است كه اين گونه نيست و يك تحقيق درست با تكيه بر معيارهاى صحيح، خلاف آن را ثابت مىكند. از اين رو در اينجا نبايد به آنچه همه بر آن اتفاق ورزيدند اكتفا و اعماد كرد. از باب نمونه قرائتهايى كه راويان به پيامبر اكرم (ص) و بعضى از صحابه نسبت مىدهند كه حاوى برخى زيادتها و نقصانهاست، احتياج به بازنگرى و تحقيق دوباره دارد.
موضوع نسخ تلاوت با تمامى تفصيلات و شواهد آن و نيز موضوع جمع آورى قرآن در روزگار خلفا، و نزول قرآن بر هفت حرف و نظائر آن كه بسيار زياد است، بايد مجدداً مورد تحقيق قرار گيرد. در اينجا مسائل متعددى است كه اصل آن درست و از حيث مبدأ بلااشكال است. اما در بسيارى از جزئيات آن نياز به نگرشهاى عميق و تحقيقى احساس مىشود. مانند كتابى كه به نام مصحف على(ع) و مصحف فاطمه(س) شناخته شده و همچنين موضوع ترتيب سورهها و نزول آنها و نظائر آن.
*69* همچنين در زمينه علوم قرآنى اقوال باطل و تشكيكهاى گمراه كنندهاى وجود دارد كه بايد به آن پرداخت. چرا كه اگر حقايق به گونه درست روشن نشود، آثار سوء و غير قابل جبرانى را فراهم مىكند. از جمله اين موارد موضوع تحريف قرآن است. انگيزه بنده در كتاب حقائق هامة حول القرآن الكريم پرداختن به اين موضوع بوده است و خواستم اين نسبت نادرست را بزدايم؛ نسبتى كه مجعول جاعلان و دشمنان اسلام است. مسائل اين كتاب يكسره حول همين محور است.
آينه پژوهش: تحقيقات شما در كتاب السوق في ضلل الدولة الاسلامية مىتواند به خوبى بحث فقهى در اين زمينه را يارى رسانده و به آن كمك كند. حضرتعالى نقش تحقيقات تاريخى را در رشد مباحث فقهى چگونه ارزيابى مىكنيد؟
استاد: بديهى است اسلام دينى است كه مىخواهد به زندگى انسان نظم داده و جنبههاى مختلف آن را در جهت اهداف الهى سوق دهد. و مسلّم است كه زندگى انسان در طول زمان دچار تحولات و دگرگونيهاى زيادى شده و مىشود، چرا كه محيط اجتماعى و شرايط معيشتى او دگرگون و نيازهاى او متفاوت مىگردد. در زمان حضور ائمه (عليهم السلام) امت مسلمان مىتوانست از ايشان يارى جسته و مسائل جديد خود را بشناسد و نيازمنديهاى جديد خود را مرتفع كند. شناخت چگونگى برخورد ائمه (عليهم السلام) با مسائل جديد براى ما خيلى راهگشاست. چرا كه فهم و آگاهى بيشترى را نسبت به احكام اسلامى و چگونگى بهره مندى از آن به دنبال دارد.
مسلمانها براى دريافت پاسخ مسائل جديد بايد به اهل ذكر - كه عالمان دينى هستند - مراجعه كنند. و علما بدون شك با مطالعه دقيق در چگونگى برخورد ائمه با مسائل جديد بهتر مىتوانند از متون اسلامى بهره برگيرند. البته تحولات اجتماعى و پيشرفتهاى علمى خود باعث آشكار شدن گنجهاى نهان در فرهنگ اسلامى مىشود. تحولات تاريخى و اجتماعى پرده از چهره بسيارى از معارف بلند اسلام بر گرفته و مىگيرد. معارفى كه تا گذشته چندان مورد توجه و عنايت نبوده است؛ امروز چهره ديگرى مىيابد. طبيعت معارف و احكام اسلام به گونهاى است كه در برخورد با تحولات تاريخى و اجتماعى دچار كهنگى و عقب ماندگى نمىشود و به گونهاى زنده با زمان پيش مىآيد و هيچگاه تنها به عنوان احكام ذهنى و معارف عقلى محض كه قابل پياده شدن نباشد، مطرح نمىگردد. بنابراين درك درست بسيارى از نصوص نيازمند آگاهى كامل از زمان، مكان و شرايطى است كه در آن صادر شده است. محيط و عكس العمل آن را در مقابل نصوص صادره بايد بشناسيم. شناخت اين موارد ما را در فهم حدود، قيود و درك اشارات و لطايف آن يارى مىكند. در كتاب السوق في ضل الدولة الاسلامية، نگاهى چنين داشتيم. نمونههاى عمل در اتخاذ تدابير لازم از طرف ولى امر و حاكم درباره بازار ذكر شده است و تلاش شده تا نشان داده شود كه اين تدابير از نوع تطبيق احكام اوليه و ثانويه شرعى چون قاعده لاضرر، لاحرج يا ضرورت وامثال آن نبوده است، بلكه اجراى تدابير مستقل با ويژگى مخصوص به خود بوده است. اين كتاب با حجم اندك خود مىتواند نمايانگر ميزان تأثير شناخت واقعيات خارجى در شناخت طبيعت نصوص صادر شده و اهداف آن باشد و به خوبى مىرساند كه اين شناخت فضاى گستردهاى را براى فهم بهتر نصوص و استفاده كامل از آن را فراهم مىآورد.
آينه پژوهش: شما يك محقق خوب را داراى چه ويژگيهايى مىدانيد؟
استاد: زيور صبر و شكيبايى در كسب توفيق بيشتر نقش عجيبى دارد. آراستگى محقق به اين زيور تحمل دشواريها را براى او ساده و او را در رسيدن به اهداف بلند يارى مىكند. تيزهوشى و دقت در كاوش، حدسهاى او را به واقعيات نزديكتر مىكند و كمك خوبى براى اوست. محقق از اين راه، ساده تر به نصوص تاريخى در كتابهاى مختلف و فهم رابطه و تأثير و تأثر از يكديگر نائل مىشود و تفسير آنها براى او راحتتر مىگردد. محقق بايد قدرت تشخيص جزئيات و ارجاع درست آن به كليات را داشته باشد. آشنايى و مهارت در علوم مختلف اسلامى، بهره بردارى او را كامل و نتايج تحقيق او را دقيقتر مىكند. همچنين تسلط او بر معيارهاى صحيح در تحقيق، حاصل زحماتش را از خطاها دور مىكند و اعتقاد او به آنچه فراهم آورده است، زمينه پذيرش بهتر براى تحقيقاتش فراهم مىسازد. داشتن قدرت ارائه بهتر با قلم و بيانى روشن، ميزان بهره بردارى از آثار او را بالا برده و استقبال از آن را مىافزايد. دارا بودن شجاعت لازم در ارائه حقايق تاريخى اعتماد به آثار او را افزايش مىدهد.
آينه پژوهش: يك اثر تحقيقى و مقبول داراى چه ويژگيهايى است؟
استاد: اصولاً محققى كه ويژگيها و شرايط لازم را داشته باشد، آثار خوبى خواهد داشت. شرايط يك محقق خوب و شرايط يك اثر تحقيقى خوب، هم آغوشند. اما در يك نگاه جداگانه، ويژگيهايى را كه براى يك اثر تحقيقى و مقبول مىتوان شمرد، به دو قسم تقسيم مىشود: يكى آنچه مربوط به شكل و صورت تحقيق مىشود، همچون سلامت ترتيب و نظم ابواب و انسجام مطالب. اين جدا از استحكام مطالب و متانت آن است. يك متن تحقيقى بايد عارى از هر گونه گزافه گويى و زياده گويى باشد. مطالب بايد با عبارات زيبا و روان بيان شده باشد. در آثار تحقيقى بحثهاى استطردادى و حاشيهاى موجب پراكندگى مطالب گشته و ذهن خواننده را پريشان مىكند. بحثها بايد به گونه كامل به هم مربوط و با يك نظم درست و منطقى به هم پيوند داشته باشد تا موجب خلط مباحث نگردد. مطالب مهم بايد در عبارات متوالى به گونه منظم و سلسله بندى شده بيايد تا خواننده بتواند به نحو منسجم و آگاهانه در حافظ خود آن را نگه دارد. در اين گونه آثار بايد هر نظرى به صاحب آن و هر قولى به قائل آن نسبت داده شود و با دقت كامل به درج منابع و مراجع به گونه تفصيلى پرداخته شود.
اما ويژگى دوم يك اثر تحقيقى مربوط به محتواى آن است. يك اثر تحقيقى نخست بايد حكايت از آزادانديشى و بى طرفى محقق بكند؛ چرا كه نگاه غير آزاد نمىتواند چندان عميق و فراگير باشد. حال آنكه لازمه اثر تحقيقى خوب، فراگيرى تمام جوانب بحث و بررسى كامل آن است. كليه مباحث بايد به مبادى و نتايج آن مربوط باشد و بر ضابطه و معيارهاى عام و كلّى تكيه كند تا خواننده بتواند بدون زحمت زياد از آن بهره كافى را بر گيرد و مباحث را تعقيب كند.
آينه پژوهش: گفته مىشود كه حضرتعالى در تحقيقات خود بيشتر مسائل اختلافى را مطرح مىكند؛ نظر حضرتعالى نسبت به وحدت اسلامى چيست؟
استاد: چه خوب شد كه اين سؤال را مطرح فرموديد. نخست بد نيست به اين نكته اشاره كنم كه قبل از بيان وحدت اسلامى بايد معنى آن را بررسى كنيم. حضرت امام خمينى - رحمةاللَّه عليه - بيش از هركس ديگر منادى وحدت مسلمين بودند و در اين راه تلاش كردند، اما در عين حال مسأله امامت و حديث ثقلين و ديگر مسائل مورد قبول شيعه را به گونه مفصل در وصيتنامه الهى - سياسى خود مطرح فرمودند. و اين هيچ منافاتى با روحيه وحدت طلب ايشان ندارد؛ چرا كه بيان مسائل مورد اختلاف اگر به منظور تبيين حقايق و روشن نمودن آن باشد و در جوّ سالم و بدون هياهو مطرح گردد، نه تنها ضربهاى به وحدت نمىزند؛ بلكه زمينه را براى يك وحدت اسلامى و مستحكم نيز فراهم مىكند.
تحقيقات علمى و سر و كار داشتن با برهان و استدلال، لازمهاش بيان مسائل اختلافى است. شما در اينجا نمىتوانيد *71* مسائل اختلافى را مطرح نكنيد؛ چرا كه تحقيقات شما ناقص خواهد شد. اين جا بايد زبانى صريح، قاطع و علمى داشت و با استدلال كامل مواضع اختلاف را بيان و به تشريح حقايق پرداخت. و اين متفاوت است با جوهاى ناسالم وغير علمى كه مطالب اختلافانگيز در سطح نامناسب و به انگيزههاى ناسالم مطرح مىشود. مقام اين دو را بايد از يكديگر بازشناخت.
ما بايد به شدّت از جوهاى مسموم و ناسالم پرهيز كرده و مانع وجود آن بشويم؛ اما نبايد از بيان عقايد حقّ خود و استدلال درباره آن عاجز باشيم. البته ما بايد به استقبال واقعيات رفته و آنها را بپذيريم و از هيچ واقعيتى سربرنتابيم. روحيه علمى چنين اقتضايى دارد و نبايد هيچ كس از آن گلهمند باشد. عالَم تحقيق و علم، مجامله و مدارا و پرده پوشى را بر نمىتابد. حقيقت گمشده انسان است كه بايد در سايه تحقيق درست و بى طرف به دست آيد.
ما در حيطه گستردهاى از مسائل قانونگذارى، اعتقادى، تفسيرى و تاريخى، اختلافاتى داريم كه بايد با ادله كامل و روشن بيان شود و نمىتوان آن را ناديده گرفت. البته اين اختلافات وظيفه بسيار سنگينى را بر دوش كسانى مىگذارد كه مىخواهند نقشى در بيدارى امّت اسلامى داشته باشند. پيداست كه اين مسائل اختلافى نبايد هيچگاه به تفرقه و درگيرى منجر شود؛ بلكه بايد كليه تلاشها بر ايجاد وحدت - آن گونه كه مورد رضايت خداوند است - قرار بگيرد.
خداوند سبحان از همه مردم مىخواهد كه امتى يگانه باشند: إنّ هذه أمّتكم أمّة واحدة و أنا ربّكم فاعبدون. خداوند بر اين امّت شريعتى يكتا و دينى يگانه فرستاد و براى آن هدفى واحد معيّن كرده است.
آينه پژوهش: حضرتعالى چشم انداز تحقيقات جديدى را كه در حوزه علميه شروع شده چگونه مىبينيد؟ عوامل رشد و توسعه اين تحقيقات را در ارتباط با سازمان حوزه چگونه ارزيابى مىكنيد؟
استاد: از جمله بركات فراوان انقلاب اسلامى در ايران، بيدارى مسلمانان و توجه غير مسلمانان به اسلام است. امروز وسائل ارتباطى، دنيا را به صورت يك مجموعه به هم پيوسته و نزديك در آورده است. برپايى يك دولت اسلامى كه بخواهد بر اساس معارف الهى جامعه را اداره كند براى دنيا قابل توجه و مطالعه است. از اين رو ديدهها متوجه منابع غنى و پربار اسلام شده است كه چگونه مىشود با آن، جامعه امروزى را اداره كرد. در اين راه سنگينترين وظيفه به عهده دانشمندان مسلمان است كه زمينه بازگشت به منابع غنى اسلام و بهره بردارى از آن را فراهم كنند. حوزههاى علميه و به ويژه حوزه علميه قم در اين زمينه بايد تلاش بسيار داشته باشد. ما بايد به خوبى از عهده اين وظيفه برآييم و به دنيا نشان بدهيم كه معارف غنى فرهنگ اسلام مىتواند زندگى انسان امروز را بهتر از هر فرهنگ ديگرى هدايت كند. شور و تحركى كه در زمينه مسائل تحقيقاتى در فرهنگ اسلام مىبينيم، قابل شكرگزارى است. اما كافى نيست، چرا كه نياز فراتر از آن است و ما بايد متناسب با آن تلاش كنيم. نهادهايى كه براى كار در زمينههاى مختلف تحقيقاتى تشكيل شده، خوب است؛ اما كافى نيست. اميدواريم كه اهتمام لازم به اين مهم شود.
در اين راستا ما بايد از گروههاى پرتلاش مخلص كه غيرت دينى دارند، استفاده كامل ببريم. البته بعد از اينكه آموزشهاى لازم و كافى را ديدند. همكارى و فوايد بسيار آن را نيز نبايد از نظر دور داشته باشيم. تمام مؤسسات تحقيقى ما بايد رابطه صميمى و نزديكى با يكديگر داشته باشند و در راستان اهداف مقدسشان يكديگر را يارى بكنند. در اين صورت انتقال تجربيات ممكن مىشود. منابع گستردهتر فراهم مىآيد، از دوباره كاريها و تكرار جلوگيرى مىشود و بر دقت نظر افزوده مىگردد. چرا كه كارهاى گروهى و *72* صميميتهاى جمعى بركات فراوانى دارد. اميدواريم به همت صاحبان همت بلند و دانشمندان با تجربه هر روز شاهد شكوفايى نهادهاى تحقيقاتى مخلص در زمينه فرهنگ و معارف غنى اسلام باشيم.
آينه پژوهش: حضرتعالى تا كنون كتابهاى بسيارى منتشر كردهايد؟ اگر جواب مثبت است، اشاره به آن مىتواند مفيد باشد.
استاد: يك مشكل عمومى كه متأسفانه بسيارى از ناشران ما دارند - حتى ناشرانى كه از اموال غير شخصى اداره مىشوند - تجارى فكر كردن آنهاست. با كمال تأسف بسيارى از ناشران ما چنان كه بايد احساس مسؤوليت نمىكنند و در برخورد با مؤلف و تأليف، انگيزه خدمت به علم و جامعه علمى را ندارند. ناشران كه بايد به قصد تعالى فرهنگ جامعه و رشد مسائل فرهنگى، برخوردى تشويقآميز و مسؤولانه با مؤلفين داشته باشند تا از اين راه مقدارى از مرارتهاى دوران پژوهش آنان برطرف شود، چنان برخوردى دارند كه نه تنها خستگى و مرارت را به تن مؤلف باقى مىگذارند؛ بلكه به آن نيز مىافزايند.
هنگامى كه بين يك اثر حماسى كه در مدت كوتاه و بدون نياز به تلاش عقلانى سنگين فراهم آمده، با يك اثر تحقيقى كه تلاش بسيار براى دست يافتن به مصادر و منابع آن انجام شده يكسان نگريسته شود، و ملاك امتياز تنها تعداد صفحات باشد، خستگى به تن محقق مىماند. محققى كه ساليان دراز با تلاش بسيار به هدف خدمت به فرهنگ و تعالى آن كوشيده است.
شگفتانگيز است كه بعضى از ناشران به لحاظ مقدار حق التأليفى كه مىپردازند، چنان بر مؤلف منّت مىگذارند كه گويى زندگى او را اداره مىكنند. در حالى كه اين مقدار حق التأليف، بهاى رونويسى يك كتاب نيز نيست. اگر به مؤلف به ديده رونويس كننده هم نگاه بكنيم، باز حق او بيشتر است. پس چه جاى منت؟!
اگر مؤلف و محقق در تلاش به سوى تعالى و رشد فرهنگ گام بر مىدارد، بايد او را حمايت كرد. حداقل نبايد حركاتى صورت بگيرد كه روحيه تحقيق و ژرفنگرى را از بين ببرد.
تأسف آور است كه گاهى برخى از ناشران به جز سود به مسأله ديگرى نمىانديشند. گاهى در شناسنامه كتاب تيراژ آن 2000 ذكر مىشود؛ اما در محاسبه با مؤلف 1000 عدد محاسبه مىشود! و توجيه مىكنند كه عدد 2000 به لحاظ دستيابى به كاغذ ذكر شده است كه اين درست نيست. و گاهى نيز اثر مؤلفينى را بدن هيچ گونه اجازه و هماهنگى، ترجمه و تجديد چاپ مىكنند.
حداقل انتظارى كه ما از ناشران داريم اين است كه رنج تحقيق و تأليف آثار گرانقدر علمى را درك كنند و به آنچه مىتواند در خدمت و تعالى فرهنگ قرار بگيرد، به صورت كالاى تجارى ننگرند؛ چرا كه مؤلف، توليد كننده يك كالاى خوراكى و صنعتى مصرفى نيست.
گفتنى است كه برخى از مؤلفان و محققان نيز با تأليف و تحقيق اين گونه برخورد مىكنند، كه اين نيز در جهت كم بها ساختن ارزش پژوهش و دانش است.
به هر حال براى تعميم و تعميق و گسترش ابعاد تأليف و تحقيق بايد جايگاه والاى آن در جامعه به درستى شناسانده شود، و مسؤولان فرهنگى جامعه بدان توجّه كنند و ارج نهند.
***