responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 47  صفحه : 16

اخبار


درگذشتگان
درگذشت آيت اللّه سلطان القرّاء
فقيه بزرگوار حضرت آيت الله آقاى حاج ميرزا جواد سلطان القرّائى تبريزى ـ طاب ثراه ـ يكى از مفاخر علماى آذربايجان به شمار مى رفت. خاندان وى با پيشينه چهارصد ساله, همه از رجال نامى دين و مشهور به فقه و قرائت و تجويد بوده اند و بدين سبب به (سلطان القراء) معروف شده بودند.
فقيد سعيد در سيزدهم جمادى الثانى 1319ق در تبريز, در بيت علم و تقوا و فضيلت زاده شد. پدرش مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم, علاوه بر آگاهى كامل از علوم دينى, در فنّ قرائت و تجويد يدى طولا داشت و جدّش مرحوم علاّمه آقا ميرزا عبدالرحيم ـ بانى كيانِ اين خاندان ـ (م نوزدهم رمضان 1336ق) از اكابر علما و قاريانِ زمان خويش و استادِ بسيارى از علماى آذربايجان, و صاحب (الدرّ المنثور فى علم التجويد) بوده است. وى ادبيات را در مدرسه طالبيه نزد آقا شيخ حسن نحوى و سطوح فقه و اصول و حكمت و شرح اشارات خواجه طوسى را در محضر آيت الله حاج ميرزا جعفر صرّاف زاده ـ از شاگردان شيخ هادى تهرانى ـ و متون فلسفى و كلامى را در مجلس درس حاج ميرزا محمد سرخابى آموخت و پس از آن مبانى فقهى و اصولى اش را در محضر حضرات آيات: ميرزا صادق آقا تبريزى و سيد ابوالحسن انگجى استوار ساخت و بخصوص اكثر استفاده اش از ميرزا صادق آقا بود. وى به دليل هوش سرشار و حافظه قوى, گوى سبقت را از همگنان خويش ربود و در سنين جوانى ـ حدود 25 سالگى ـ به مقام اجتهاد نائل آمد و اجتهادش مورد تأييد ميرزا صادق آقا قرار گرفت.
فقيد سعيد براى استفاده از درس مرحوم آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى به نجف اشرف,مهاجرت كرد, اما اين ايام به درازا نكشيد و به خاطر تعلق خاطر و ارادت بسيارى كه به استادش داشت به تبريز بازگشت و تا پايان عمر مصاحب استاد بود.
وى در سفرهاى خويش به عتبات عاليات, مكه و مدينه, بيروت و دمشق و استانبول به تحقيق و تتبع و استنساخ كتاب هاى خطى و چاپى بسيار پرداخت و از اين رهگذر با خط بسيار خوش خود (از محضر كاتب مشهور مير محمد حسين خطاط باشى خط نسخ و نستعليق را فرا گرفته بود) مجموعه هاى فراوانى را نگاشت. آن فقيد داراى حافظه اى قوى و ذوقى سرشار بود و در قالب هاى غزل و قصيده, اشعار بسيار در مدايح و مراثى ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ سروده است. وى تدريس خارج فقه و اصول را ساليان فراوان در مسجد جامع صفرعلى و مسجد معجزلر ادامه داد و ده ها تن از فضلا و علما را از علم و دانش خويش بهره مند ساخت. او نماز جمعه را واجب تعيينى مى دانست و بر اين اساس 55 سال آن را در مسجد حاج صفرعلى اقامه كرد. ايشان علاوه بر آگاهى كامل از علوم فقه, اصول, ادب فارسى و عربى, حديث و رجال از دانش تاريخ, جغرافيا, هيئت و نجوم و رياضى اطّلاع فراوان داشت و به نادرستى برخى از محراب هاى مساجد تبريز و تطابق آنها با قطب جنوب حكم داد.
او همچنين داراى مجلسى خوش, خطّى زيبا, فروتنى بسيار (كه كس بر او نتوانست سبقت در سلام بگيرد) و زهد در زندگى بود (كه تا پايان عمر در خانه ساده اجدادى به سر كرد) .پرهيز از تعيّنات و تشخصات مادّى در حيات طيّبه اش نمايان بود و در طول زندگى اش اقدام به تأسيس مدارس اسلامى, و تربيت نسلى متدين از جوانان و نوجوانان كشور كرد.
برخى از آثار مدَوّن ايشان عبارت است از:
1. توضيح المسائل (چاپ 1331 شمسى)
2. حاشيه بر عروة الوثقى
3. حاشيه بر الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقيه
4. كتاب الطهارة
5. وجوب صلاة الجمعة
6. ديوان اشعار
7. آئين خود (در علم كلام و توحيد كه جلد اول آن به چاپ رسيده است).
8. تقريرات درس فقه آيت الله ميرزا صادق آقا تبريزى
اين آثار غير از حواشى ايشان بر كتاب هاى درسى معمول حوزه هاى علميه است (كه مدوّن نشده اند).
آن فقيه والامقام سرانجام پس از عمرى كوشش در جهت إعلاى كلمه توحيد و تعظيم شعائر الهى, در پايان ماه رجب 1418ق (دهم آذر 1376ش) چشم از جهان فروبست و به مواليان طاهرينش پيوست. ناصرالدين انصارى قمى درگذشت آيت اللّه اقا ميرزا حسين هبة اللهى مراغى
مرحوم آيت الله ميرزا حسين آقا هبةاللهى مراغى فقيهى متضلع, حكيمى الهى و دانشورى پرمايه بود و از مفاخر و ذخاير گرانقدر علم و فرهنگ معاصر بشمار مى رفت. معظم له در سال 1325 قمرى در ميان خانواده اى اصيل و ديده به دنيا گشود. جد اعلايش مرحوم ميرزا عبدالرحيم مراغى (حيات 1259ق) شيخ الاسلام مراغه و از اعاظم و اكابر فقها بوده است. جدش مولى هبةالله از افاضل علماى شهر و عموى والدش مرحوم حكيم مولى حسن بن عبدالرحيم مراغى (وفات 1300ق) از حكماى متأله و عرفاى صاحب انديشه در سده سيزدهم هجرى است. والدش آيت الله آقا ميرزا محمد مجتهد مراغى (وفات 1358ق) از علماء متنفذ و نام آور آن سامان بود و از دانش دينى بهره وافرى داشت.
مرحوم آقاى هبةاللهى پس از سپرى ساختن طفوليت در محضر والد معظمش به تحصيل مقدمات علوم دينى پرداخت. مهم ترين استاد مرحوم در مراغه كه بيشتر متون سطوح متوسط و عالى و نيز برخى كتب ديگر را در محضر وى اخذ كرده, فقيه انديشور و عالم ذوفنون مرحوم آيت الله ميرزا حسين آقا مجتهد مراغى (وفات 1354ق) بود. كه در علم و عمل, تقوى و ورع و تخلق به اخلاق حسنه شهره بود.
مرحوم آقاى هبةاللهى علاوه بر متون سطح متوسطه و عالى, برخى كتاب هاى رياضيات و نجوم را از وى فراگرفت و چون علاقه شديدى نسبت به تحصيل معارف در خود احساس مى نمود, تمام متون سطح را با دقت بسيار به پايان برد و در سال 1350ق براى تكميل تحصيلات عاليه فقه و اصول عازم حوزه علميه قم گشت و در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و سيد محمد حجت كوه كمرى حاضر شد و با جديت و پشتكار بسيار و همت عالى به مرتبه والاى اجتهاد دست يافت, در آن ايام نيز به تشويق شهيد سيد محمد على قاضى طباطبايى در بحث فلسفه و حكمت امام خمينى نيز حاضر شد و مباحث مهمى از حكمت الهى را از آن حكيم ربانى فراگرفت, در اين مدت با بزرگانى چون شهيدان صدوقى يزدى, اسدالله مدنى و قاضى طباطبايى تبريزى مباحثه كرد.
در سال 1358ق به جهت ارتحال والد معظمش به زادگاهش مراغه بازگشت و با اينكه قصد بازگشت به حوزه قم را داشت, ولى به خاطر مشكلاتى در همانجا ماندگار شد و بيش ازچهل سال از عمر پربركت خويش را به امر تبليغ و ارشاد مردم, احياى شعاير الهى, تدريس و تربيت طلاب علوم اسلامى و تأليف همت گمارد. وى مدرسه قديمى امامزاده محمد را براى تدريس انتخاب و پس از تعمير و بازسازى مسجد و مدرسه و بقعه امامزاده تا حدود سال 1357ش كه بر اثر كهولت سن و مريضى مزمن خانه نشين گرديد, به اداره امور مدرسه و تدريس پرداخت.
فقيد سعيد در تدريس و اداره امور علمى مدرسه جديت و نشاط خاصى داشت و در اين مدت مدرسه را به يك مركز فعال و داير درسى بدل ساخته بود; چنانكه خود در طول روز شش درس در مقاطع مقدمات, متوسطه و عالى ايراد كرد. تعداد طلاب در آن ايام (روزگار تاريك رضاخانى و حكومت ننگين محمدرضا) به شصت تن و گاهى بيشتر بالغ مى گرديد. وى علاوه بر علوم رسمى در شعر و ادب نيز ذوق و قريحه خاصى داشت و اشعار دلنشينى از وى برجاى مانده كه در آنها (هبتى) تخلص كرده است. مرحوم هبة اللهى به دقت نظر, حافظه سرشار, همت والا, عفت نفس و مناعت طبع شهره بود. يادداشتهاى نامنظم بسيارى در طول عمر شريفش نگاشت كه بالغ بر سى دفتر مى شود كه برخى از آنها به قرار زيرند:
1. تفسير سورة الحمد (تفسير فلسفى و حكمى سوره حمد به زبان عربى و بالغ بر سيصد صفحه)
2. كتاب الاستصحاب (تقريرات اصول آيت الله حجت تبريزى)
3. كتاب البيع (تقريرات فقه آيت الله حجت تبريزى)
4. امثال و حكم تركى
5. تلخيص مثنوى معنوى
6. حاشيه بر معالم و برخى كتب درسى
7.دفترچه اشعار
اين عالم جليل سرانجام پس از شانزده سال خانه نشينى, بر اثر كثرت بيمارى در چهاردهم رجب 1418 (24آبان 1376) روى در نقاب خاك كشيد. محمود طيار مراغى درگذشت محمّد قاضى
محمّد امامى قاضى كه بعدها به محمد قاضى تخفيف شهرت داد, از معروف ترين و پركارترين مترجمان معاصرِ كشور است كه در چند دهه گذشته, واسطه آشنايى بسيارى از فرهيختگان ايران با ادبيات جهان بوده است.
وى در دوازدهم مرداد 1292 هجرى شمسى در مهاباد به دنيا آمد. پس از اتمام دوره دبستان به تهران آمد و دوره متوسطه را در دارالفنون به پايان آورد و به سال 1315 موفق به دريافت ديپلم ادبى شد. در اواخر خردادِ 1318 گواهى نامه ليسانس را از دانشكده حقوق در رشته قضايى دريافت و پس از آن به دانشكده افسرى رفت و همزمان با حمله قواى متفقين به ايران, دوره خدمت وظيفه را سپرى كرد.
نخستين درخشش هاى ادبى قاضى در طبع آزمايى هاى وى در دوران تحصيل در دارالفنون نمايان شد و قاضى چونان شاعرى جوان از خطه كردستان شناخته شد.
وى پس از خدمت نظام به كارهاى متنوعِ ادارى و دولتى روى آورد, ولى از همان ابتدا به خاطر آشنايى و تسلّطى كه بر زبان فرانسه داشت, گاه گاه به ترجمه شفاهى و نيز كتبى مى پرداخت و اين مسأله موجب شد كه اندك اندك در خود توان و قريحه ترجمه را كشف كند و تا پايان زندگى, عمر خويش را صرف ترجمه آثار برجسته ادبى و تاريخى سازد. بى شك آشنايى نسل كنونى ما با حجم عظيمى از رمان هاى مشهور غرب, مرهون تلاش و ذوق ورزى هاى محمد قاضى است. (آثار فراوانى كه قاضى از فرانسه به فارسى درآورده, ممكن است ارزش هاى متفاوت داشته باشند, امّا همه آنها از حيث بافت محكم زبان و وسعت گنجينه لغات و تركيبات كاملاً ممتاز هستند.)
ويژگى مهم ترجمه هاى قاضى اين است كه خواننده به هيچ وجه گمان نمى برد كه دست واسطه اى در كار است و فراموش مى كند كه متنى را كه از زبانى ديگر, برگردانيده شده, در مطالعه گرفته است. نثر ترجمه هاى او چنان شيوا و رسا و بدون تعقيد و گره است كه آثار او را به واقع سرمشقى براى ديگر مترجمان ساخته است.
آقاى نجف دريابندرى كه خود اينك از مترجمان بنام روزگار است, سال ها پيش (در روزنامه اطلاعات, اول دى ماه 1354) درباره وى نوشته بود: به نظر من اين بيست ـ سى ساله اخير در زبان ما دوره ترجمه بوده است و در اين دوره, آغاز كار محمد قاضى, يعنى انتشار (جزيره پنگوئن ها) واقعه بسيار مهمى است و به اصطلاح (نقطه عطف) است, چون سابق بر اين پيرها غالباً [به جاى كاربردِ واژگانى همچون ورزش] دچار (اَلعاب رياضيّه) و اين گونه گرفتارى ها بودند, بگذريم از اينكه غالباً زبان خارجه درستى هم نمى دانستند. جوان ها هم غالباً دامنه فارسى شان خيلى تنگ بود. قاضى آدم ديگرى بود. پيدا بود كه در ميراث ادب فارسى غوطه مفصّلى خورده است بى آنكه در آن غرق شود يا دامنش از دست برود. خوشبختانه (روشنفكر مدرن) هم نبود و گرفتارى هاى اين قوم را نداشت….
قاضى بجز ترجمه آثارى كه جزو برترين آثار ادبى جهان محسوبند, چند داستان و نيز كتابى درباره (سرگذشت ترجمه ها)يش و كتابى با عنوان (خاطرات يك مترجم) دارد كه در آن با بيانى بسيار جذّاب از دوران كودكى و زندگى نامه خود, سخن مى گويد. او در ضمن بيان سختى ها و مشكلاتى كه براى رسيدن به مدارج بالاى علمى و تخصصى سپرى كرده, به نقل برخى تجربيات تلخ و شيرين در كار ترجمه نيز پرداخته است. در جايى از آن كتاب (ص312) نوشته: …اينجاست كه بايد قبول كرد همچنانكه (شاعرى طبع روان مى خواهد ـ نه معانى نه بيان مى خواهد) ترجمه نيز, تنها با سواد داشتن و زبان بيگانه دانستن ميسّر نيست و علاوه بر آنها كه البته شرايط لازم اند, ولى كافى نيستند, مترجم بايد ذوق و قريحه ترجمه و استعداد خاص اين كار را توأم با ذوق سليم شعرشناسى و زيباپسندى داشته باشد.
وى در جايى (نشريه كتاب امروز, شماره اول, مهرماه 1350) در پاسخ به اينكه وى چگونه شيوه هاى گوناگونى را كه هر متن لازم دارد, درمى يابد و به فراخور هر قسمت, نثرى متناسب با آن قسمت مى آورد, گفته بود: من شخصاً در اين مورد معتقدم كه نثرِ اثرى كه مترجم در كار ترجمه آن است, بهترين راهنماى او در انتخاب ناخودآگاه نثرى است كه بايد براى ترجمه بياورد, و من هميشه در ترجمه هاى خود پاى بند به اين اصل اساسى بوده ام كه نثر نوشته را متناسب با لحن و سبك و زمان نوشته اثر و خصوصيات روحى نويسنده انتخاب كنم.
محمد قاضى گرچه بيش از سى سال بود كه تنها با عينك مى ديد و با سمعك مى شنيد و با صوتك سخن مى گفت, اما تا واپسين روزهاى عمر ازكار و خلاقّيت باز نايستاد و بر گنجينه نفيس آفرينش هاى ادبى خويش گوهرى ديگر مى افزود.
قاضى پس از سال ها تحمّل بيماريِ سرطان حنجره, در ساعات آغازين بامداد 24 دى ماه دار فانى را وداع گفت و پيكر او پس از تشييع در تهران, طبق وصيّت نامه, به مهاباد انتقال يافت.
برخى از مهم ترين آثار محمد قاضى عبارت است از:
دن كيشوت, سپيد دندان, جزيره پنگوئن ها, نظرى به طبيعت و اسرار آن, شاهزاده و گدا, تاريكترين زندان, مادام بووارى, مهاتما گاندى, نان و شراب, آدم ها و خرچنگ ها, درباره مفهوم انجيل ها, آزادى يا مرگ, مسيح باز مصلوب, ايالات نامتحد, ماجراى يك پيشواى شهيد, فاجعه سرخپوستان آمريكا, بى ريشه, مادر, عروج, كرد و كردستان, تاريخ ارمنستان, صلاح الدين ايوبى, و…. ويراستار
فرهنگى
انتشار ترجمان وحى
ترجمان وحى به انگيزه بحث در مسائل مرتبط با ترجمه قرآن و طرح و كاوش در مباحث علمى و تخصصى ترجمه قرآن نشر مى يابد.
امتياز اين نشريه از آنِ سازمان اوقاف و امور خيريه است و مدير مسؤلى و سردبيرى آن را آقاى محمّد نقدى به عهده دارد. ترجمان وحى, هر شش ماه يك بار منتشر خواهد شد. شماره اوّل (ترجمان وحى) پاكيزه و چشم نواز عرضه شده است. با اميد به نشر مداوم آن و دست مريزاد به نشردهندگان آن, عناوين برخى از مقالات آن را مى آوريم: يكسانى و هماهنگى ترجمه قرآن/ مرتضى كريمى نيا; نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه/ جواد حديدى; لزوم رعايت مبانى كلامى در ترجمه/ يعقوب جعفرى; مقدمه اى بر ترجمه قرآن/ ترجمه بهاءالدين خرمشاهى; تاريخ ترجمه از عربى به فارسى/ دكتر آذرتاش آذرنوش و….
آينه پژوهش ورود ترجمان وحى را به جامعه فرهنگى تبريك گفته, آرزوى توفيقشان را دارد.
*

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 47  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست