responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 34  صفحه : 14

نامه ها


ذيلى بر مقاله
(ازبهر خدا منويس)
مطلع سومين شماره مجله وزين آينه پژوهش به نوشته آقاى اسفنديارى ـ دام توفيقه ـ زينت يافته بود با عنوان (از بهر خدا منويس). بى اختيار گفتم از دل ما قلم كشيدى و سخن گفتى. صاحبان قلم و انديشه مى دانند كه مجله مذكور با تعهدى ويژه ششمين سال نشر را پى مى گيرد و در نقد و پژوهش و دقتهاى ادبى و ظرائف و لطافت گوى سبقت را از همگنان ربوده است. چه اينكه بى پروا و متتبعانه صاحب قلمانى از قديم و جديد را زير نك قلم گرفته و بى طرفانه به قضاوت پرداخته و به محاكمه خوانده و چه بسيار فرازهاى خواندنى را در هر شماره ارائه داشته است. در اين مقاله، نويسنده راست نويس، همان روش را دنبال نموده و از اينكه نويسندگى سخت عاميانه شده و عظمت خويش را از كف داده و هركس جرأت يافته نام نويسنده و عالم برخود نهد و امروز از هر هزار كتاب هم يك كتاب به خواندن نمى ارزد و به گفته كارشناسان عصر انفجار انتشارات است و در گذشته كتاب گواه علم نويسنده بود و امروز نه گواه دانش است و بلكه برخى تنك مايگى و بى سوادى خويش را اثبات و افشا مى كنند و بالاخره از نويسندگان با چسب و قيچى و بساز و بفروش و جوياى نام و نان و بافندگان رطب و يابس سخت ناليده و نوشته اند عجيب است كه وضع نويسندگى در حوزه مسائل دينى اين چنين به عوامزدگى و انحطاط افتاده و هر تنك مايه اى دست به قلم برده است و خدا مى داند كه چه كتابهاى پرت و پلا و مزخرفى و چه نوشته هاى سطحى و سستى و چه آثار واهى و بى رمقى در اين سالهاى اخير به نام اسلام و مقدّسات آن منتشر شده است.
آرى نويسنده مطلب را اداء نموده و بايد به او گفت (از بهر خدا بنويس). ليكن گوش شنوا هم لازم است و هر مفيدى را مستفيدى بايد. مبادا جمعى حرف خودشان را بزنند و بگويند عيسى به دين خود و موسى به دين خود و هركس را در قبر خودش مى گذارند. و يا احياناً در برابر آيات امر به معروف و نهى از منكر و ارشادات قرآنى استناد به آيه مباركه (وَلاتَزِروا وازِرَة وِزرَ اُخري§) كنند و شعر حافظ را مؤيد آورند كه گفته است: عيب رندان مكن اى واعظ پاكيزه سرشت/ كه گناه ديگرى بر تو نخواهند نوشت. و بدين نمط دل خوش دارند و به سود خود به تسويلاتى از اين قبيل دست زنند و شعر سعدى پارسى گوى را فراموش كنند كه مى گويد: امروز غرّه اى به فصاحت كه در حديث/ هر نكته اى هزار دلائل بياورى/ فردا فصيح باش در موقف حساب/ گر علتى نيارى و عذرى نياورى. گويا (كُلّكُم راع وكُلّكُم مسؤول عَن رَعيته) و مسؤوليتهايى كه براى تمام اعضاى انسان، بويژه چشم و قلم و دست و فكر انسان است، فراموش شده است. اينان از صبر و سكوت دولت جمهورى اسلامى ايران و ارشاد انديشمندان سوءاستفاده نموده و همچنان به كارشان ادامه مى دهند. اذهان جوانان عزيز كشورمان را به سموم خطرناكى آلوده مى سازند و نوشته هايى مبتذل عرضه مى نمايند.
فراموش نكنيم كه خداوند به قلم و نوشته سوگند ياد نموده: ن والقلم ومايسطرون. تعليم و تعلّم را از قلم شمرده: والّذى علّم بالقلم. و مركب عالمان از خون شهيدان مهمتر قلمداد شده است: فَتُوزَنُ دِماءُ الشُهَداء مع مِدادِ العُلماء فَيَرجِحُ مِدادُ العُلماءِ عَلي§ دِماءِ الشُهدآء.1 (ميزانها براى حساب نهاده مى شود و خون شهيدان با مركب عالمان سنجيده مى شود. پس مركب عالمان بر خون شهيدان برتر مى يابد.) قلم، به فرموده على ـ عليه السلام ـ از نشانه هاى عقل است: اِذا كَتَبتَ كِتاباً فَاعدِ فيهِ النَّظَر قَبلَ خَتمِهِ فَاِنَّما يَختِمُ عَلي§ عَقلِكَ.2(هرگاه مكتوبى نگاشتى قبل از اينكه بر آن مُهر زنى دوباره بر آن بنگر، زيرا كه با مهر كردن نوشته ات بر خرد خود مُهر مى زنى و عقلت را معرفى مى كنى.) قلم، آرامبخش دلهاست: اَلقَلبُ يَتكِّلُ عَلى الكتابَة.3 (دل به نوشتن آرام مى گيرد.) و امام صادق ـ عليه السلام ـ نعمت عظيم نويسندگى را به مفضل چنين يادآور شدند: در نعمتهايى كه خداوند به انسان ارزانى داشته است بينديش كه از جمله اين نعمتها نويسندگى است كه اخبار گذشتگان را به بازماندگان و از بازماندگان به آيندگان مى رساند. به سبب آن است كه دانشها و آداب و جز آنها در كتابها جاويدان مى ماند و به وسيله آن است كه انسان روابط ميان خود را، همانند دادوستدها و حساب، نگاه مى دارد. اگر نوشتن نبود، اخبار هر زمان به زمان ديگر و اخبار افرادِ دور از وطن به ميهنشان نمى رسيد. رشته دانشتها از هم مى گسست و آداب و سنن اقوام پيشين تباه مى شد. در امور مردم كاستى بزرگى پديد مى آمد و شيرازه معاملاتشان از هم مى گسست و مردم از امور دين خود ـ كه نيازمند نظر در آن هستند ـ و از آنچه نادانى به آن روا نيست، باز مى ماندند. شايد بپندارى كه بتوان اين امور را با تيزهوشى چاره جويى كرد، ولى چنين نيست.4
بارى در آغاز آفرينش لوح و قلم به كار گرفته شد و وحى و قضا و قدر با قلم بر لوح مكتوب شده است. قلم يادگار انبياى الهى و انديشمندان در هر قرون و اعصار است. پس با اين همه كرامت ـ كه به نكته اى از آن اشاره نموديم ـ نبايد دستخوش جاهلان و ابزار دست بى مايگان قرار گيرد و به جاى آنكه حجاب جهل را بدرد، پرده هايى از جهل بياويزد و رطب و يابس را به هم ببافد و تكرارهاى خالى از وجه بياورد.
اگر بنا باشد اين روند ادامه يابد و كتابها و نوشته هاى بى خاصيّت رواج پيدا كند و معايب و نقطه ضعفها كماكان باقى بماند، و كسى حرفى نزند، و سنگينى حق تحمل نشود و هركسى يا ناكسى قلم به دست بگيرد و از بازار آشفته سوءاستفاده نمايد و هرچه مى خواهد بگويد و بنويسد و منتشر سازد و روابط بر ضوابط غالب شود، بايد گفت سنگ روى سنگ بند نمى شود و (عَلى الاِسلامِ السلام). مگر نه اين است كه تبادل افكار توسط قلم است و ترقى هر ملت به نوشته ها و فرهنگ آن مردم بستگى دارد؟ و اين امور ممكن نيست مگر با پذيرش انتقاد. على ـ عليه السلام ـ فرمود: اِنّ الحق ثقيل مرىء وان الباطل خفيف وبىء. يعنى حق گرچه چهره خشن دارد و احياناً تلخ است، ولى گواراست و بزودى جذب پيكر اجتماع مى شود و جامعه از آن توان و نيرو مى گيرد، به خلاف باطل كه گرچه بسيار آسان و گاهى بسيار لذيذ است، امّا اثرش مرگبار است، همچون يك غذاى لذيذ امّا مسموم كه هنوز از گلوى انسان فرو نرفته اثر ويرانگر آن آشكار مى شود.
من در گذشته ايام، به سالهاى 47 و بعد، بر بعض نوشته ها با سر قلم نگريسته ام و گريسته ام. مسؤولين بايد اقدامى عاجل مبذول دارند. اصلاح همه جانبه در بخش بررسى كتابها و مجلات و ساير نوشته ها بايد ملحوظ گردد. از افراد معتقد و متعهد و مطّلع و كتاب شناس و باتقوا استفاده شود بحمداللّه چنين افراد بصير و خبره در كشورمان كم نيستند و در دانشگاهها و در حوزه هاى علميه فراوانند، كه (ذره بينانند در عالم بسى). نوشته هاى ضالّ و مضلّ و بى خاصيت جمع آورى و به آنها اجازه نشر ندهند. نويسندگان توانمند و متعهد شناسايى و مورد تفقد قرار گيرند. انتخاب كتابهاى نمونه رونق بيشترى گيرد و عنوان شخص ميزان نباشد، بلكه متن نوشته و ارزش و فايده آن و جهات علمى نوشته مناط و ملاك قرار گيرد.
البته هر نويسنده اى بايد براى خدا بنويسد و اگر اخلاص در عمل نباشد ثمرى ندارد و انسان مؤمن نمى تواند از عمل غيرخدايى بهره ببرد. از محدث قمى ـ مؤلف مفاتيح الجنان كه طى پنجاه سال گذشته كتابى پس از قرآن مجيد و نهج البلاغه در ميان جامعه تشيّع آنقدر رونق نداشته ـ نقل كرده اند كه مى گفت پس از آنكه كتاب منازل الآخره را تأليف و چاپ نمودم، اين كتاب به دست شيخ عبدالرزاق مسأله گو افتاد و او هر روز قبل از ظهر در صحن مطهّر حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ منبر مى رفت و مسأله مى گفت. مرحوم پدرم (كربلايى محمدرضا) از علاقه مندان شيخ عبدالرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر مى شد. مسأله گوى نامبرده روزها كتاب منازل الآخره را بازمى كرد و براى حاضرين مى خواند و پدرم نمى دانست كه آن كتاب نوشته من است. يك روز پدرم بعد از نماز منزل آمد و گفت اى پسر كاش مثل شيخ عبدالرزاق مسأله گو بودى و مى توانستى منبر بروى و كتاب منازل الآخره را روى منبر بخوانى. من چندبار خواستم بگويم آن كتاب از آثار و تأليفات من است، اما با نفس خود مخالفت كرده و چيزى نگفتم. فقط به پدرم عرض كردم دعا بفرماييد خداوند به ما توفيق مرحمت فرمايد. آرى اين اخلاص و دعاى والد آن فقيد سعيد موجب شد تا چهل سالگى هفتاد جلد كتاب تأليف و تصنيف نمايد و سفينة البحار را ـ كه در طول 35سال نگاشته است ـ به اهل حديث ارزانى دارد. در لحظات آخر عمر او را در حال گريه ديدند، سؤال كردند، فرمود: چون چند روز است نتوانستم حديث بخوانم و بنويسم. سرانجام آن مرحوم با عمرى پربركت از دنيا رفت و به لقاى خداوندش پيوست.
اين گونه اهداف پاك و خالص در علما و فقها و انديشمندان شيعه موجب بقاى مذهب شده و كتابهايشان براى هميشه بهترين ميراث و بيشترين خواننده را داشته است.
آخرين سخن اين است كه با نوشته هاى غيرمجاز و بعضاً غيرمشروع و بى خاصيت در پاره اى از موارد مبارزه منفى لازم است؛ مانند تحريم و ممنوعيت و پيشگيرى و يا ترك ذكر باطل كه (الباطل يموت بترك ذكره). انتقادها وسيله ترويج و تبليغ باطل نشود و در پاره اى موارد بايد نوشت كه مبارزه مثبت را مى طلبد. پس به آقاى اسفنديارى بايد گفت (از بهر خدا بنويس) و صدها بار بنويس. به آقاى محمدرضا حكيمى و امثال آن فرزانه بايد گفت مكتب تفكيك را بنويس و هرچه مى توانى از بهر خدا بنويس كه هزاران بارآن كم است. به بسيارى از قلم به دستان مجله گرانقدر و گرانسنگ آينه پژوهش بايد گفت از بهر خدا بنويس كه نوشته هايتان براى هميشه جاودان است. (كُلُّ مَن عَليها فان وَيَبقي§ وَجهُ ربِّك ذُوالجَلالِ وَالاكرام). هرچه صبغه و رنگ خداگونه اى يابد، باقى است و غير آن فانى. پس از بهر خدا بنويس.
الحمدللّه اوّلاً وآخراً امام جمعه و دبير شوراى مركزى ائمه جماعات مشهد
عطائى خراسانى

 

پاورقي :
1. من لايحضره الفقيه، ج4، ص398، از امام صادق ـ عليه السلام ـ.
2. غررالحكم، ج3، ص190، از على ـ عليه السلام ـ.
3. كافى، ص52، از امام صادق ـ عليه السلام ـ.
4. بحارالانوار، ج60، ص257.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 34  صفحه : 14
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست