responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 26  صفحه : 7

پا به پاى پير گنجه در جستجوى ناكجا آباد
تهرانى محمدحسن

عبدالحسين زرين كوب. پير گنجه در جستجوى ناكجا آباد. (چاپ اوّل: انتشارات سخن, 1372). 359ص, وزيرى.
حكيم الياس بن يوسف نظامى گنجوى, شاعر بلند آوازه و قصه پرداز چيره دست ايرانى كه چهره او از وراى قرنها فاصله همچنان درخشان و پرتلألو مانده است, شاعرى است كه زندگانى و انديشه اش, هنوز نيازمند تأمّل و كاوش است. استاد عاليمقدار ادب فارسى و نويسنده انديشه مند پرتكاپو, دكتر عبدالحسين زرين كوب ـ دام بقائه ـ كه عمرى را در مسير بازنمايى و تبيين انديشه اسلامى و ادب فارسى و كاويدن زندگى و تفكّر انديشمندان و اديبان پيشرو اين مرز و بوم نهاده است, اينك هديه ماندنى ديگرى را براى دوستداران اين زمينه ها به ارمغان آورده است. استاد, خود هدف از تأليف اين كتاب را ـ كه راهى بيست ساله پيموده است ـ چنين بيان مى نمايد:
با وجود پژوهش هاى گوناگون كه طى سالهاى اخير درباره نظامى گنجوى انتشار يافته است, زندگى او هنوز پر از نقطه هاى ابهام است. اقوال تذكره نويسان درين باره غالباً آكنده از اشتباه و تناقض و مشحون از خلط و خطاست …. به علاوه, هم شعر و هنر او هنوز محتاج ارزيابى عميق ترى است, هم محتوا و مأخذ انديشه و تعليم او به بررسى بيشترى نياز دارد. با اينهمه, تصوير رنگ روباخته و تا حدّى از هم گسيخته يى كه هم اكنون از روى اطّلاعات بالنسّبة موثّق موجود مى توان از زندگى او طرح كرد, براى درك برخى جزئيات از هنر و انديشه او خالى از فائده نيست. (ص14).
در آغازين بخش كتاب, تحت عنوان (شهربند گنجه), جغرافياى تاريخى اين شهر ـ كه زادگاه نظامى است ـ با تكيه بر نابسامانيها و پريشانيهاى گنجه, به طور گذرا كاويده شده است. با همه اين نابسامانيها, امّا گنجه, كانون عمده رواج شعر و ادب فارسى بوده است و (شاعر شهر) الياس بن يوسف, مشهور به نظامى گنجوى است, ولى او در عزلت و انزوا مى زيد, عزلتى كه حصار آزادى و استقلال او محسوب است و به گفته مؤلف:
برخلاف اكثر شاعران كه در جستجوى ممدوح, دائم از يك ولايت به ولايت ديگر مى رفتند و از يك دربار به دربار ديگر سرك مى كشيدند, وى از اين دربارگروى ها خود را بركنار مى داشت. (ص21).
مؤلف, آنگاه به گوشه هايى از زندگى اين شاعر بزرگ پرداخته و آبشخورهاى فكرى و منابع تغذيه انديشه وى را تا حدود روشنى نشان داده است و نموده است كه وى چگونه ضمن انصراف از ابتذال محيط عصر خود با نمونه هاى كمال انسانى ـ كه جامعه عصرى او روز به روز از آن فاصله مى گرفت ـ آشنا شده و خويشتن را براى جستجوى كمال مطلوب انسانى و ترسيم الگوى انقلاب واقعى در آن مدينه جاهله, آماده مى كرده است. و از همين روست كه مؤلف معتقد است طرز ديدگاه و انديشه نظامى به شعر او حال و هواى يك هنر غير عادى داده است و او در عزلت رهيده از ابتذال خود, از هر چيزى, چيزهايى مى يافت كه به ندرت به چشم ديگران مى رفت و بالنتيجه زبانش زيبايى حاضر را يافته است. همين تازه جويى در بيان باعث مى شود تا او به استعاره بيش از تشبيه و به تشبيه بيش از توصيف عادى گرايش يابد.
نكته زيبايى كه مؤلف در اين قسمت بدان اشاره كرده است, اين است كه: نظامى گو اينكه عمر خويش را در عزلت به سر كرد, ولى گاه گاه, ظاهراً به جهت تأمين استمرار فراغت و عزلت, ناچار به سرودن قصايدى براى بعضى از پادشاهان اطراف شده است, ولى سرايش اين اشعار با عنايت به ناخرسندى شاعر از هرج و مرج و استبداد حاكم بر گنجه از طرفى و ذوق شعرى و شناخت وى از سخن, باعث شده تا صورت قدرت و هيبت شاهانه آنان در خاطر وى نقش آرمانى يابد و از اميدها و خوش باوريهاى بلندى كه فقط با صورت آرمانى آن ممدوحان تناسب داشته ولى با حقيقت حال موافق نبوده ـ آكنده گردد. از اين رو علاقه اى كه نظامى در مورد برخى از شاهان ابراز كرده, تنها ناشى از خوش بينى و زود باورى ذهن شيفته او بوده كه از حقيقت حال خبر نداشته است (ص21). آگاهى از اين نكته مى تواند, آن ابراز علاقه ها و مدح سرايه ها را تا حدّى در نظر خواننده اهل دقت, توجيه پذير كند. مؤلف تصريح مى كند كه نظامى با تمام اهتمامى كه شاهان به وى نموده اند, تا پايان عمر نه عزلت خود را ترك گفت و نه عشق خانگى خود را به طرز زندگى بيدردان خرابات آلود و نه لب به شراب زد (ص23).
مخزن الاسرار وى كه اوّلين ثمره عزلت و رياضت شاعر محسوب مى شود, در عين حال اوّلين تجربه عمده شاعرانه عصر وى در (پيوند شعر با شرع) بود. در عين اينكه, توجه و علاقه او به زهد و تشرّع, هيچگاه باعث اصرار در تعليم تصوّف رسمى عصر هم نشد. حفظ اين اعتدال در محدوده شعرى مخزن الاسرار از خصائص نظامى است و نكته اى كه مؤلف به ظرافت آن تأكيد ورزيده است. به همين جهت مخزن, در محافل صوفيه, آن شهرت و قبولى مورد انتظار شاعر را نمى يابد.
در اينجا مؤلف بستر ذهنى نظامى را از سرودن مخزن الاسرار اين چنينى تا هوسنامه خسرو و شيرين آن چنانى, كاويده است و عدم مغايرت در پديد آوردن اين دو منظومه را نموده است. سپس چگونگى پديد آمدن منظومه هاى ليلى و مجنون, هفت پيكر و اسكندرنامه را و اينكه نظامى چگونه مسيرى چنين بلند را طى بيست و هفت سال در جستجوى مدينه فاضله انسانى پوئيده است, مورد بحث قرار داده; جستجويى كه از سالهاى نظم مخزن آغاز و از آن پس در اقاليم دنياى خسرو و شيرين, ليلى و مجنون و هفت پيكر دنبال شده و سرانجام در منظومه دوگانه اسكندرنامه, به نهايت رسيده است, اگرچه حتّى (گنجه) كه او را در همه عمر شهربند خويش كرده بود, مثل همه جاى ديگر دنيا, هيچگاه به آفاق آن مدينه فاضله نزديك نشد. و اين (آرمان شهر نيكان) همان ناكجا آبادى است كه فكر نظامى, همه سعى در تحقيق و طلب آن بوده است.
بخش نخستين كتاب با ابياتى بس مناسب كه خلاصه گفته هاى مؤلف است, پايان مى يابد.
در بخش دوّم, تحت عنوان راز گنج, از اولين منظومه پنج گنج بتفصيل سخن مى رود و بر تقليد و نظيره گويى شاعر ـ مثل عطار در اسرارنامه ـ از منظومه حديقة الحقيقة سنايى غزنوى تأكيد رفته است.
نكته قابل توجّهى كه مؤلّف بدان اشارت آورده, اين است كه نظامى در مخزن براى نماياندن برترى خود ـ كه در آن زمان شاعرى نوخاسته و جوان محسوب مى شد ـ دچار نوعى افراط در نوآورى شده كه احياناً كلام او را در پيچ و خم استعارات غريب و تعبيرات بى سابقه به تعقيد و ابهام كشانده و فهم دقيق پاره اى از معانى و اغراض وى را دشوار ساخته و بدينسان بود كه مخزن با وجود همه فخامت بيان و اشتمالش بر مقالات و حكايات جالب و پرمغز, شهرت و قبول سزاوار را در نزد صوفيه و زهّاد نيافت.
آنگاه مؤلف, به تحليل و كاويدن يك يك مقالات بيست گانه مخزن پرداخته است و در همه آنها رگه هاى روشنى از جستجوى نظامى به دنبال (ناكجا آباد) را نموده است.
در اين بين, استاد, هم به علّت عدم رابطه منطقى و هندسه اى عقلى ميان اين بيست مقالت اشاره آورده است و بر آن دليل قرائنى را اقامه كرده, (ر. ك: ص47), گو اينكه در يك مورد, (مقالت دهم), برابر قرائنى ديگر توالى منطقى با مقالت سابق رعايت شده است (ر. ك: ص49), و هم در ضمن ارائه گزارشى گويا و مفيد از هر مقالت, احياناً به ناخن زدنهاى محققانه به مضامين اين مقالات نيز پرداخته اند.
اين بخش با بسط سخن در نقد و تحليل حكايات مخزن و ساختمان شناسى اين داستانها پايان مى پذيرند.
بخش سوّم كتاب زير عنوان قصه خسرو و شيرين آغاز مى گردد و به خواننده نشان مى دهد كه شاعر, چگونه با عبور از اقليم زهد مخزن الاسرار و ورود به دنياى خسرو و شيرين, جستجو براى دست يابى به جامعه آرمانى را پى گرفته است; گرچه ملامتگران اين شيوه او را نيز, به نوعى مورد نكوهش قرار داده اند. استاد چگونگى پديد آمدن خسرو وشيرين را پيش از اين در بخش اوّل, به مناسبت, آورده بود (ر. ك: ص23). آنچه كه ظرافت و شيوايى اين بخش را چند چندان كرده است, امتزاج اشعار نظامى است با نثر شاعرانه و استادانه مؤلف كه جاى جاى اين نثر قويم را آذين بسته و بر زيبايى آن افزوده, خواننده را با شور و اشتياق در پى گيرى سخن, به دنبال خود مى كشد.
پس از نقل داستان خسرو وشيرين, مؤلف به مقايسه اى عالمانه ميان خسرو وشيرين نظامى با خسرو وشيرين فردوسى بزرگ پرداخته و مجموعاً خسرو وشيرين نظامى را برترى داده است. پيش از اين نيز در ابتداى بخش سوّم مقايسه اى گذرا بين اين دو داستان آورده بود. (ر. ك: ص74 و 75).
آنگاه, روايت نظامى از اين حكايت, از ديدگاه نقد تاريخى نيز بررسى شده است. مولف را اعتقاد بر آن است كه پاره اى از قسمتهاى اين قصّه برابر روايت پير گنجه در مآخذ اصلى وجود ندارد و اين پاره ها احتمالاً آفريده تخيّل پربار قصّه پرواز گنجه باشد و پاره اى ديگر نيز برابر قرائنى, مبنى بر عناصر حكايات عاميانه است. در اين باره استاد سخنى دراز دامن آورده اند.
در بخش چهارم كه عشق و جدايى نام گرفته است, ابتدا از سير پديد آمدن منظومه ديگر خمسه نظامى ـ ليلى و مجنون ـ سخن رفته است و اينكه نظامى در آن مقطع, ديگر در چشم پادشاهان, نه يك شاعر مدّاح دربارى, بل به عنوان يك هنرمند حكيم طرفه كار, جاى خود را باز كرده و شعر وى از انعكاس قابل ملاحظه اى در نزد آنان برخوردار گشته بود.
نگرشى تاريخى به قصّه ليلى و مجنون, بيان اين قصّه با همان نثر قويم آذين گرفته به تك مصرعهاى نظامى, نگاهى گذرا به تفاوتهاى ليلى و مجنون با خسرو وشيرين, سخنى تحليلى در ساختمان شناسى حكايت ليلى و مجنون, نمودن اين نكته كه اقدام به نظم اين حكايت هم دنباله سيرى در آفاق يك ناكجا آباد در دنياى سنّت ها و محنت هاى باديه است ـ گو اينكه ناكجا آباد ليلى و مجنون كمتر از ناكجا آباد خسرو وشيرين بى اميد نيست ـ, ديگر قسمتهاى اين بخش را تا پايان, تشكيل مى دهد.
گنبد پريان پنجمين بخش كتاب است كه در باب هفت پيكر بتفصيل سخن مى گويد. سير پديد آمدن اين منظومه پس از نه سال كه از پايان قصه ليلى و مجنون مى گذشت, براى ادامه جستجوى ناكجا آباد, اولين سخن اين بخش است. آنگاه همانند قصّه هاى پيشين, حكايت به نثر نقل مى شود, گو اينكه در نقل اين حكايت, بابسى كمتر از حكايتهاى قبلى, از اشعار نظامى, كمك گرفته شده است.
استاد, هفت پيكر را خيال انگيزترين و پررنگ و نگارترين منظومه از پنج گنج نظامى مى داند.
بررسى تحليلى ساختمان حكايت هفت پيكر و تبيين مواضع قوّت و ضعف اين داستان, مقايسه روايت نظامى با مآخذ اصلى تاريخى هفت پيكر و بيان موارد توافق و تخالف آنها, نيز نمودن ردّپاى پير گنجه در جستجوى ناكجا آباد در اين داستان ـ كه قدرت شاعرى و ذوق قصّه پردازى وى ـ هيچ جا به اندازه آن به اوج تعالى نرسيده سخنى تفصيلى است كه تا پايان اين بخش ادامه مى يابد.
ردّپاى قهرمان كه درباره اسكندرنامه ـ آخرين تلاش نظامى در جستجوى مدينه فاضله ـ است, ششمين بخش كتاب را به خود اختصاص مى دهد. نظامى از اسكندر, نه يك اسكندر مقدونى تاريخ, بلكه تركيبى از او با يك حاكم حكيم افلاطونى و يك ذوالقرنين قرآنى تصوير مى كند.
در اين بخش, ابتدا از مجموعه اسكندرنامه, تصويرى شتابزده ارائه مى شود, آنگاه روايت نظامى از اين حكايت با مآخذ تاريخى و خلط و حذف وى در اين مآخذ به مقايسه درمىآيد. آنگاه بتفصيل, به شرفنامه پرداخته شده و پس از آن به اقبالنامه, و اسكندر تا رسيدن به شهرى ـ كه يك آرمان شهر واقعى است ـ همراهى مى شود.
بدين گونه حديث اسكندر پايان پذيرفته و پير گنجه هم بعد از قريب سى سال داستانسرايى آميخته با حكمت و هنر, سرانجام مطلوب خود را در اين (شهر نيكان) قابل تصوير ميابد.
هفتمين بخش كتاب نغمه در خلوت است كه در آن مطالب متعدد و پراكنده اى بحث شده است. نظير: شهرت و نام آورى كم نظير نظامى در جهان از ايران تا اَران و از اَران تا آلمان, بحثى درباره غزلسرائى نظامى, اهتمام پير گنجه به آوردن مضامين تازه و تعابير بى سابقه در شعر, قدرت و مهارت (تصويرسازى غريب) در شعر نظامى با نمودن نمونه هاى آن در پنج گنج و بيان اينكه چنين نگرشى به كائنات عالم ـ كه در عين حال متضمّن باريك نگرى در چيزهاى عادى زندگى هر روزينه است ـ وى را از پاره اى جهات پيشرو آنچه در شعر فارسى سبك هندى مى خوانند, نشان مى دهد, نگرشى نظامى به شعر باديده تقديس و تكريم به رغم نــاخرسنديهايى كه از حـاسدان و زهد فروشان داشته و مبارزه مؤدّبانه وى با آنان, نازك انديشى جلوه گر در كلام او, پويايى مستمر شعر نظامى در طى زمان و سير خط تعالى و تكامل.
بخش هشتم تحت عنوان زبان و قصّه آغاز مى گردد. اين بخش سخنى بلند درباره زبان نظامى دارد. دقت و وسواس بارز نظامى در انتخاب واژگان, استفاده از الفاظ و تركيبات زيبا و خوش آهنگ رايج غير فارسى كه با موسيقى ويژه گفتار پير گنجه هماهنگى تمام دارد, كاربرد انواع ضرب المثلها, زبانزدها و صيغه هاى سوگند و دعا, كاربرد پى در پى و پيوسته استعاره, مجاز و تلميح, مشحون نبودن كلام پير گنجه از لغات و تعبيرات علمى و حكمى كه ناشى از رعايت همزبانى با مخاطب است, گرايش به لغات عاميانه و الفاظ (سوقه) در همين راستا, كثرت اشارات وى به آداب و رسوم و عادات و خرافات عاميانه در لسانى موعظه آميز و در برخى موارد سرزنش آميز كه در عين حال نمودارى از اين آداب و عادات در عهد اوست, طرح سؤال و جوابهاى هنرمندانه, كاربرد زبانزدهاى سنّتى, استفاده از حشو و ايجاز در موارد مناسب خود, همه و همه از ويژگيهاى زبان نظامى است. مَع هذا زبانى تا اين اندازه پرداخته و حساب شده و در عين حال موسيقيايى و سرشار از تصويرهاى مجازى و خيال انگيز, در پاره اى موارد, هرچند البتّه نادر, مسامحه آميز, بى بند و بار و احياناً مخالف قياس نيز به نظر مى رسد, استفاده از تركيبات مهجور و استعارات بسيار كه گاه دور از ذهن است و حتى آوردن برخى تعبيرات نامأنوس و مفردات مهجور از ويژگيهاى ديگر زبان نظامى است كه مثل زبان بسيارى ديگر از آفرينندگان آثار, كلام او را از مسامحاتى هرچند كوچك آغشته است. البته پاره اى از اين موارد, ناشى از التزام (طرز غريب) او و پاره اى ديگر ناشى از برخورد با جوازها و ضرورت هاى وزن و قافيه اى است. همين غريب گرائيهاست كه استاد آن را در ابتداى كتابش, باعث عدم شهرت و مقبوليت سزاوار مخزن الاسرار دانسته است. (ر. ك: ص40).
امّا اين طرفه زبان ـ با وجود اشتمالش بر آن مسامحات ـ تقريباً همواره دل انگيز و آكنده از لطف و ظرافت به نظر مىآيد و اينجاست كه استاد, نظامى را مخترع واقعى آيين قصّه سرايى در شعر فارسى مى خواند.
بخش نهم از بخشهاى قابل توجه كتاب است كه زير عنوان انديشه آغاز شده است. در ارزيابى آنچه حاصل فعاليّت مستمر آفرينندگى نظامى محسوبست, بايد به بررسى صورتهاى گونه گون انديشه وى پرداخت. در مراحل تحوّل اين انديشه خلاّق و جستجوگر, نوعى جهان بينى منسجم, نوعى فلسفه الهى و نوعى تعليم اخلاقى ناظرِ به فنّ سياست, قابل كشف است, امّا نه به صورت يك تعليم فلسفى تمام عيار, بلكه در تقريرى كه با خيال انگيزى شاعرانه بيشتر از برهان جويى سر و كار دارد و اين نيز از استحكام و اصالت هنر شاعر ماست كه بدون محصور كردن خود در چار ديوار نظم و انسجام منطقى ـ كه لازمه يك انديشه فلسفى تامّ است ـ هر آنچه در قلمرو تأمّلات آدمى مى گنجد, از كلام متألّهان و دقائق حكمت عملى گرفته, تا لطايف حكمت نظرى, همه را در طى آفرينش هاى شاعرانه, مجال ظهور و بروز مى دهد و اينها همه, بدون غور و تعمّق فيلسوفانه و متكلّمانه است. چرا كه نظامى به همزبانى با مخاطب خود, متعهّد مانده است و مى داند كه استدلال وراى طور شاعرى است و به جوهر شعر لطمه مى زند.
اين بخش يكسره عهده دار تبيين چنين مباحثى است. اين بحثها, از سويى نشانگر عمق تأثير و وسعت نفوذ حكمت اسلامى و بالاخصّ كلام مسلمين در انديشه نظامى و نوع ويژگيهاى اين انديشه است و از سوى ديگر فهم دقائق سخن او را ـ كه در جاى جاى آن ردّپاى آثار افلاطون, ارسطو و حكماى باستانى و نو افلاطونى يونان به چشم مى خورد ـ آسانتر مى سازد.
در اين بخش, همچنين نمونه هاى بارزى از انديشه هاى فلسفى, كلامى پيرگنجه بتفصيل كاويده مى شود و استاد در پايان اذعان مى دارد كه تخيّل بلند پرواز شاعرانه نظامى در آفاق (كلام) بيشتر مجال آسمان پويى دارد تا تنگناى محدوده برهان فلسفى و از اين رو گرايش وى بيشتر به راه حلّ هاى دينى است.
بخش پايانى و سخن آخر با عنوان ناكجا آباد, كه ديگر براى خواننده, تعبيرى آشنا و روشن است, آغاز مى گردد. اين بخش تبيين ويژگيهاى اين ناكجا آباد را در نظر نظامى و توصيه هاى بلند وى را در زمينه چگونگى برپا كردن اين مدينه فاضله, عهده دار مى شود. آرمان شهرى كه جايگاه تبلور صلح و آرامش انسانى, وجدان بشرى, آزادى و استقلال و اختيار فرد آدمى است, سرزمين بهجت و سعادت كه تنها زيستگاه پاكان و پرهيزكاران است:
كسى گيرد از خلق با ما قرار
كه باشد چو ما پاك و پرهيزگار
اين بخش نيز چونــان نُه بخش سـابق دلكش و خواندنى است.
كوتاه سخن آنكه كتاب حاضر پا به پاى نظامى در جستجوى ناكجا آباد رفته است و ردّپاى او را به خوبى به خوانندگان نموده است. در پايان كتاب چند فهرست و راهنما و يك كتابنامه كه شامل پاره اى از مآخذ كتاب به علاوه آثارى است كه رجوع بدانها, براى خواننده متضمّن فايده به نظر مى رسد, نيز بخشى به عنوان يادداشتها پس از آخرين بخش كتاب آورده شده است, ولى صد حيف كه اين يادداشتها ـ كه هر كدام در حكم يك پاورقى روشنگر ـ است و كاملاً مربوط به مطالب متن مى باشد, بدون هيچ علامت مشخص كننده اى در متن كتاب, آورده شده. اميد است در طبعهاى آتى, اين كاستى توسّط ناشر محترم, مرتفع گردد. اغلاط مطبعى در كتاب بسيار نادر و در حكم معدوم است.
سعى بليغ استاد فرزانه, مشكور و بر عمر عزيز گرانمايه اش افزوده باد.
***

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 26  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست