responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 114  صفحه : 9

تأملى در امر به معروف و نهى از منكر در انديشه اسلامى
رجبى محسن

امر به معروف و نهى از منكر در انديشه اسلامي1, مايكل كوك2, ترجمه احمد نمايى3, مشهد, بنياد پژوهش هاى اسلامى, چاپ يكم, 1384 ش. مقدمه4
امر به معروف و نهى از منكر يكى از مؤلّفه هاى مهم فرهنگ قرآنى است كه بى شك نقش سازنده در ايجاد جامعه سالم و كنترل انحرافات اجتماعى دارد. امّا اين اصل مهم نيز مانند بسيارى ديگر از عناصر فرهنگ قرآنى, در طول تاريخ, اسير سوء برداشت ها و سوء استفاده هاى مختلف شده و سيره عملى نادرست فردى و گروهى برخى از مسلمانان و حاكمان نيز چهره اى غير معقول و ناكارآمد از آن به تصوير كشيده است. اين كتاب, سير تاريخى ـ فقهى اين مسئله را از ديدگاه مذاهب مختلف فقهى و كلامى اسلامى به صورت تطبيقى و مقارنه اى تقريباً تا عصر حاضر فراهم آورده است. انگيزه و هدف نگارش
شامگاه روز 22 سپتامبر 1988 زنى در ايستگاه قطار شهرى شيكاگو در حضور جمعى از مردم, مورد تجاوز جنسى قرار مى گيرد و هيچ كس جز رَندى كايلز به كمك قربانى نمى رود. استدلال او اين بود: (احساس كردم اين اتفاق كار درستى نبود. زن مى توانست مادر, عمه, خاله يا يكى از دوستان مادرم باشد) (ص 15 ـ 16).
نويسنده با نقل اين گزارش از روزنامه نيويورك تايمز5 مى افزايد: (آدمى بايد [در برخورد با] اين موارد كارى انجام دهد و يا براى انجام ندادن آن دليل موجّه قابل قبولى داشته باشد. ما احساس مى كنيم به نوعى وظيفه داريم علاوه بر آنكه خود بايد به شايستگى رفتار كنيم, ديگران را نيز از ارتكاب كارهاى كاملاً ناپسند نسبت به همنوعان خود باز داريم. در فرهنگ غرب تعريف خاصى براى اين ادراك و نامى براى اين وظيفه وجود ندارد. گرچه حقوقدانان و فيلسوفان از (امداد) سخن به ميان آورده اند; در حالى كه در اسلام, اين وظيفه اخلاقى گسترده, امر به معروف و نهى از منكر نام دارد). (ص 17 ـ 19)
ازاين رو, نخستين هدف او, بيان گزارش ساده اى است در مورد اين وظيفه, بنابر آنچه در متون اسلامى آمده است; گرچه بنابر ذوق و سليقه اش اين بررسى را به وظيفه فردى مؤمنان در هنگام رويارويى با منكرات ـ كه غالباً در مورد مسائلى چون شرب خمر, موسيقى و بدحجابى زنان است ـ محدود مى كند و جايگاه حاكمان و وظايف مأموران حكومتى (حسبه) در حاشيه مورد بحث قرار گرفته است.
امّا هدف نهايى او در مقام موّرخى انديشه شناس اين است كه اسلام چگونه به اين آموزه دست يافت و چرا اين انديشه در جوامع مختلف اسلامى به صورت هاى متفاوت درآمد. او در مقام موّرخى جامعه شناس خواهان بررسى تحوّلات ايجاد شده در جامعه اى است كه اين سنّت خردمندانه از آنجا نشئت گرفته است و خود معترف است كه دستاورد او در اين زمينه بسيار محدود است(ص 21). ساختار و روش تحقيق
وى براى رسيدن به اين هدف, بخش اول كتاب را با روش توصيفى به تحليل مطالب اصولى موجود در قرآن, تفاسير, احاديث و كتاب هاى رجال در شرح احوال مسلمانان متقدّم اختصاص داده است. در بخش دوم به عقايد حنبليان عملگرا و در بخش سوم به مكاتبى كه غنى ترين منابع براى تاريخ فكرى اين وظيفه ارائه كرده اند يعنى معتزليان, زيديان و اماميان, پرداخته شده است. بخش چهارم بقيه فرقه ها و مذاهب (حنفيان, شافعيان, ماليكان, اباضيّه و انديشه هاى غزالى) را در بر مى گيرد و با فصلى همراه با جمع بندى كلى درباره اسلام نخستين پايان مى پذيرد. بخش پنجم با عنوان فراسوى اسلام سنّتى, جايگاه نهى از منكر را در جوامع امروز اسلامى به صورت محدود بحث مى كند; زيرا كوك در بين زبان هاى اسلامى با عربى, فارسى و تركى آشناست. در دو فصل آخر, به سابقه اين وظيفه قبل از اسلام و مقايسه آن با فرهنگ هاى غير اسلامى از جمله غرب امروز اشاره شده است. كوك براى نگارش اين تحقيق از حدود 1700 كتاب و مقاله در طول دوازده سال با استفاده از فرصت هاى مطالعاتى و بورسيه هاى علمى بهره برده است. قرآن
از نگاه كوك, قرآن مطالب اندكى درباره نهى از منكر بيان كرده (ص 54) و مصاديق منكر و چگونگى برخورد با آن را نيز به صورتى روشن مشخص نكرده است (ص 50).
اين گونه نتيجه گيرى, كم و بيش در بسيارى از مطالعات و پژوهش هاى قرآن به چشم مى خورد; زيرا پس از چهارده قرن از نزول قرآن و تدوين علوم قرآنى و با وجود ميراث كهن و گرانقدر تفسير, هنوز (روش هاى مطالعه و تحقيق در قرآن كريم) را به صورتى روشمند و هدفمند, تبيين و ارائه نكرده ايم. علوم قرآنى و قرآن شناسى متداول, كاستى ها6 و حتى آسيب هاى بسيارى دربردارد. هنوز به درستى معلوم نيست براى تحقيق موضوعى (امر به معروف و نهى از منكر) در قرآن كدام سوره يا آيات و چگونه آنها را مطالعه كنيم. در عرف رايج, معمولاً پژوهشگر بلافاصله پس از چينش آيات, به سراغ تفاسير, ترجمه ها, اسباب نزول و روايات مى رود. گر چه شناخت اين منابع به معرفت ما از موضوع كمك فراوانى مى كند, اما اينكه چه موقع و چگونه و با چه ديدگاهى به آنها مراجعه كنيم و با چه مبنايى در صحت و سقم و جامعيت مطالب آنها داورى كنيم, اهميت بسزايى در روش مطالعه و تحقيق دارد.7
كوك در آغاز بررسى كوتاه خود از آيات قرآن ذيل آيه 104 آل عمران: (وَلْتَكُن منكم امةُ يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون) سؤالاتى چنين را مطرح مى كند: مخاطب آن كيست, ويژگى هاى اين وظيفه چيست, چه كسى آن را انجام مى دهد (ص 48 ـ 49).
از آنجا كه قرآن (آيات للسائلين)8 است, طرح پرسش هاى تدبّرى, گام مهمى در انجام تحقيقات قرآنى است. از اين رو, مى توان سؤالات و مفاهيم گسترده ترى از آيات برداشت نمود. به عنوان مثال, آيا امر به معروف و نهى از منكر, بايد در قالب گفتار آمرانه انجام شود؟ معروف و منكر به چه چيزهايى اطلاق مى شود؟ آيا منكرات فقط به رفتارهاى زشت اخلاقى كه به چشم ديده مى شوند, محدود است؟ يا تمام رفتارها, گفتارها, گفتمان ها و دستورالعمل هاى نادرست و ناقص در زمينه هاى مختلف فرهنگى, اقتصادى, اجتماعى, نظامى, ادارى, آموزشى, مديريتى و… را شامل مى شود؟ اصولاً امر به معروف و نهى از منكر با چه هدف و فلسفه اى بايد انجام بگيرد؟ چه ارتباطى ميان معروف و عرف در آيه 199 اعراف وجود دارد كه مى فرمايد: (خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلين)؟ و صدها سؤال ديگر وجود دارد.
اينكه قرآن مصاديق معروف و منكر را كاملاً روشن نكرده و در اين مورد ظاهراً سخن كمى دارد, از يك سو, نشان دهنده اين است كه دامنه معروف ها و منكرها و مصاديق آن بسيار گسترده و متنوّع است كه به زمان و مكان و جامعه اى خاص محدود نمى شود. به عبارتى ديگر, معروف ها و منكرها در همه شرايط و نسبت به همه افراد و جوامع مختلف امورى مطلق نيستند و چه بسا با تغيير شرايط زمانى و مكانى و حتّى از شخصى به شخص ديگر و از جامعه و گروهى به جامعه و گروه ديگر قابل تغيير و انعطاف پذير باشند.9 بنابراين چگونگى انجام اين وظيفه نيز همواره مطلق و يكسان نيست.
از سوى ديگر, قرآن حامل فرهنگى است الهى كه فرا زمانى, فرا مكانى و فرا قومى بودن از ويژگى هاى اصلى آن است. نزول, ابلاغ و فراگيرى تدريجى قرآن از سوى مسلمانان صدر اسلام موجب تحوّلات عميقى در عرصه هاى مختلف زندگى آنان و ديگر جوامع و تمدّن هاى بشرى شد. از اين رو, شناخت شيوه برخورد قرآن با منكرهاى زمان نزول ـ كه جنبه مثالى دارد10ـ و ديگر منكرهايى كه سلامت انسان و جوامع انسانى را به خطر مى اندازد, مى تواند مفهوم و ابعاد منكر و علل شكل گيرى آن و چگونگى برخورد با آن را تبيين كند. به عنوان مثال, كيفيّت و مراحل تحريم شرب خمر از سوى قرآن نمونه قابل توجّهى در اين زمينه است (بقره, آيه 219; مائده, آيه 90 ـ 91).
بنابراين اگر هدف و فلسفه امر به معروف و نهى از منكر را به صورت خلاصه, (برنامه ريزى و راه اندازى امور جامعه با هدف ايجاد شرايط زندگى سالم براى همه انسان ها در محيط زيست سالم بر پايه ايمان به خدا, ايمان به آخرت و انجام اعمال صالح) بدانيم, آن گاه مى توان گفت: به مجموعه رفتارهايى كه به ايجاد, گسترش و تثبيت اين شرايط كمك مى كند, امر به معروف گفته مى شود و (نهى از منكر) به مجموعه برنامه ها, روش ها و راهكارهاى مستقيم و غير مستقيمى كه با هدف ايجاد امكانات و موقعيّت هاى بازدارنده از وقوع منكر طرّاحى و تدوين مى گردد, اطلاق مى شود. بنابراين امر به معروف و نهى از منكر هر دو بُعدِ توليد رفتارهاى بهنجار و جلوگيرى از شكل گيرى جرم و كجروى و كنترل آن را در بر مى گيرد.11
قرآن كريم با تعيين و تبيين حقوق و نيازهاى اساسى انسان, نوعى نظام هنجارى و الگوهاى روابط فردى و جمعى را بر اساس خدا محورى و آخرت بينى و ارتباط و پيوند هر چه بيشتر فرد با خدا و مردم به وجود مى آورد كه در حقيقت شبكه اى سالم, معتدل, گسترده و پويا از انواع ارتباطات است و قابليّت انعطاف و انطباق با شرايط مختلف زندگى را نيز دارد; به طورى كه همه افراد مى توانند بر اساس آن هنجارها و مطابق (وُسْع) و توانايى خويش به انجام (اعمال صالح) به صورتى فعال و خلاق در جهت نيل به (زندگى سالم در جامعه و محيط زيست سالم) كه هدف عمده تشريع دين مبين اسلام است, دست يازند.
به عبارتى ديگر, قرآن, هم به كنترل و نظات درونى از طريق يادگيرى و حمل قرآن در قلب و درونى سازى فرهنگ آن توجّه كرده است و هم به كنترل اجتماعى و نظارت بيرونى از طريق بنيان گذارى نظام هاى به هم پيوسته تربيتى, اقتصادى, سياسى و حقوقى كه اصول و برنامه درست زندگى را ارائه و فراهم مى كند و علل انحراف و كجروى و موقعيت هاى زمينه ساز آن را تبيين و كنترل مى نمايد.
بنابراين از يك نظر, امر به معروف و نهى از منكر وظيفه اى همگانى است; يعنى هر كس بايد در برابر سر نوشت خودش, همنوعان, جامعه و محيط زيست احساس مسئوليت داشته باشد و با توجه به علم و آگاهى و تجربه و تخصصى كه دارد و با در نظر گرفتن همه شرايط و جوانب مختلف, به اين وظيفه اقدام كند, و با توجّه به آيه 104 سوره آل عمران و 122 توبه به نظر مى رسد در هر صنف و گروهى بايد افرادى متخصص و متعهد باشند تا همواره معروف ها و منكرهاى صنف و گروه خود را بر پايه عدالت و تقوا و ديگر هنجارها و ارزش هاى قرآنى و با توجه به حفظ سلامت جامعه و محيط زيست بررسى كنند و بهترين راهكارها و راهبردها را براى انجام بهتر وظايف خويش و رشد و بالندگى اعضاى گروه و از بين بردن آسيب ها و انحرافات موجود ارائه دهند.12 تفسير قرآن
كوك بررسى آراى مفسّران را براى پاسخ به سؤالات قرآنى خويش با اين نكته آسيب زا آغاز مى كند كه مفسّران بيشتر مايل اند نهى از منكر را در قالب مذهبى كه به آن وابسته اند, بيان كنند, نه آن چنان كه در قرآن آمده است13 (ص 54). آيا كلمه (مِن) در مِنكم (آيه 104 آل عمران) تمام مؤمنان را مكلّف به انجام دادن اين وظيفه مى كند يا فقط بعضى از آنان را؟ نظر عام اين است كه فقط يك گروه از مؤمنان بايد اين وظيفه را انجام دهند; يعنى انجام دادن اين وظيفه به نخبگان با صلاحيّت واگذار شود (ص 56).
طبرى (310 ق) بر اين باور است كه امر به معروف همه آنچه را كه خدا و پيامبرش به آن امر كرده و نهى از منكر, تمام آنچه را كه از آن باز داشته اند, در بر مى گيرد (ص 95). راغب اصفهانى (4 ق) معروف را (حُسن) يا هر رفتار نيكى مى داند كه با عقل و شرع شناخته مى شود (ص 68). زجّاج (311 ق) معتقد است كه (عُرف) يا (شرع) طريق شناختن (معروف) است (ص 68). از نظر كوك, نتيجه برداشت مفّسران از كتاب و سنّت به درك مفهومى از نهى از منكر منتهى مى شود كه به طور مستقيم از خود آيات درك نمى شود و اين وظيفه را مؤمنان بايد در قبال يكديگر انجام دهند و دامنه آن در وهله اول, پاسخى به كارهاى ناشايست است, نه باورهاى كلّى و مبهم اخلاقى (ص 77). به عقيده وى, دقيقاً روشن نيست آيات قرآنى كه از اين موضوع سخن مى گويند, آيا همان وظيفه اى را بيان مى كنند كه از انديشه هاى بعدى اسلام در مى يابيم؟ و اين ابهام به شدت در تفسيرهاى نخستين ديده مى شود. (ص 889) حديث
از ديدگاه كوك, احاديث مربوط به اين موضوع به دو دسته قابل تقسيم اند: 1. احاديثى با نگرش مثبت كه مؤمنان را به انجام اين وظيفه ترغيب مى كنند (ص 82 ـ88); 2. احاديثى با نگرش صنفى كه اين وظيفه را كم اهميت جلوه مى دهند و نسبت به دسته اول كمترند (ص 89 ـ 97). او تعارض اين دو دسته را با توجّه به منشأ جغرافيايى صدور آنها تحليل مى كند. كوفه منشأ احاديث دسته اول و تقريباً دو برابر مجموعه احاديثى است كه از مراكز ديگر (بصره, شام و حجاز) به ما رسيده است. شام منشأ احاديث دسته دوم است. چنين اختلافى را بدون شك بايد در وضع جغرافيايى سياسى دوران امويان دانست; چرا كه كوفه مركز رهبرى مخالفت هاى محلى, و شام مركز حكومت است (ص 97 ـ 98).
البته ميان همه احاديثى كه او در اين دو قسم آورده است, تعارضى وجود ندارد; مثلاً اين حديث كه پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: (مؤمن نبايد نهى از منكر كند, مگر اينكه داراى سه خصلتِ ادب, دانش و صداقت باشد), (ص 95) با احاديث دسته اول نه تنها تعارضى ندارد, بلكه كامل كننده آنهاست.
اصولاً در دانش حديث شناسى, شناخت شرايط و اسباب صدور حديث, زمان, مكان و مخاطبان اوليه آن, در فهم حديث نقشى تعيين كننده دارد14; و در تعاليم معصومان(ع) هم بر ناسخ و منسوخ بودن احاديث تأكيد شده است; يعنى احاديث به ظاهر مختلف ـ با فرض صحت صدور ـ ناظر به شرايط مختلف است.
كوك در پايان اين بحث نتيجه مى گيرد كه حديث نه مانند قرآن فقط از خصوصيات مبهم و كلى اين وظيفه سخن مى گويد و نه مقررات مفصّل و دقيقى براى اين رفتار وضع مى كند(ص 98). سيره مسلمانان صدر اسلام
در اين فصل (ص 100 ـ 156) شرح احوال آمران به معروف و ناهيان از منكر در سده هاى اول و دوم و گاهى سوم و چگونگى انجام آن در سه سطح آمده است:
1. رويارويى با حكومت; 2. رويارويى با منكرات در سطح جامعه كه بيشتر حول سه مسئله شرب خمر, بد حجابى زنان و موسيقى است; 3. دفاع از زندگى خصوصى.
كوك, در مقدمه اين فصل (ص 103) آورده است: (بدون ترديد پيامبر امر به معروف و نهى از منكر مى كرد15, اما مطالب مربوط به انجام يافتن اين وظيفه در زندگى پيامبر در منابع موجود, بسيار كم است).
اظهار تعجب كوك را بايد در تلقّى خاص او از نهى از منكر دانست, و گرنه سراسر زندگى فردى و اجتماعى پيامبر اكرم(ص) در عرصه هاى مختلف آموزشى, اقتصادى, حقوقى, نظامى, فرهنگى و… را بايد امر به معروف و نهى از منكر دانست.
بنابراين از يك سو, قرآن مهم ترين و درست ترين منبع براى شناخت سيره نبوى, يعنى روش و شيوه رفتارى پيامبر اكرم(ص) به عنوان اسوه حسنه16, در عرصه هاى مختلف از جمله چگونگى انجام اين وظيفه است. از سوى ديگر, از ويژگى هاى سيره رفتارى آن حضرت, اصلاح منكرات غالباً به شيوه غير مستقيم و با كمك تعاليم قرآن بود كه در اين ميان, بنيان گذارى نظام آموزش و ترويج قرآن به عنوان آموزش و ترويج يك زبان17, يكى از عوامل مهم موفقيت پيامبر اكرم(ص) بود. زبان و فرهنگ قرآن
در مجموعه پديده هاى فرهنگى, زبان حكم شالوده را دارد و رسانه اى جهانى است و تمامى الگوهاى فرهنگى هر فعاليت ساده اجتماعى, متضمن ارتباط به صورت صريح يا ضمنى است; به طورى كه جامعه به دور از هر گونه ساختى ايستا, شبكه بسيار پيچيده اى از درك ناقص يا كامل ميان اعضاى واحدهاى سازمانى با اندازه هاى متفاوت و درجات گوناگون است كه از طريق عملكرد ماهيت ارتباطى زبان به گونه اى خلاق احيا مى شود; يعنى زبان مى تواند تكيه گاهى استوار و زنده براى آفريدن تفكر خلاّق باشد. 18 از طريق زبان مى توان به رفتار, فكر و جهان بينى افراد و رفتار جمعى گروه هاى اجتماعى شكل خاصى داد و آن را كنترل كرد. البته فرهنگ و جهان بينى به زبان شكل مى دهد و زبان بر فرهنگ و فكر و جهان بينى اثر مى گذارد و آن را تغيير مى دهد, و اين تعامل به صورت پويا در جريان است.19
بنابراين اجراى نظام احسن آموزش قرآن در سيره نبوى كه منجر به حمل قرآن در قلب قرآن آموزان (صحابه) و يادگيرى زبان قرآن شد, مسير همنوايى, تدبّر و دريافت معانى و مقاصد قرآن و عمل به آن را در همه لحظات زندگى براى آنان آسان نمود; به طورى كه زبان و فرهنگ قرآن, اصول جهان بينى, تفكّر, عواطف و رفتار نادرست آنان را تصحيح كرد.
البته زبان و فرهنگ قرآن غير از زبان و فرهنگ معمولى عرب زبانان ديروز و امروز است20 و از آنجا كه رسالت و نبوّت خاتم پيامبران, جهانشمول و ابدى است: (قل يا ايّها الناس انّى رسول اللّه اليكم جميعاً)21 و تطابق لسان دعوت رسول و قوم او به عنوان يك اصل در بعثت انبيا مطرح است: (و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه ليبيّن لهم)22, پس (زبان قرآن) زبانى است جهانى كه براى شناخت فرهنگ آن ـ كه ناظر به مصالح و پاسخگو به نيازهاى اصيل همه مردم در هر عصر و مكانى است ـ بايد زبان ويژه و بى نظير آن را فرا گرفت و در اين زمينه هيچ فرقى ميان اعراب و غير آنان وجود ندارد; چنان كه پيامبر اكرم(ص) فرموده است: (پروردگارم اين كلام (زبان) را به من تعليم داد و من آن را فرا گرفتم).23
به عبارتى ديگر, دريافت هدايت و ديگر بهره هاى مادى و معنوى قرآن ازيك سو, به ميزان آشنايى, انس, همزبانى و ايمان فرد به قرآن و طهارت و پاكى او بستگى دارد و از ديگر سو, به درجات و مراتب علم و دانش و آگاهى فرد از خود, اجتماع و نظام هستى وابسته است.
تعاليم ائمه(ع) در حوزه هاى گوناگون نيز مصداق بارز امر به معروف و نهى از منكر است و يكى از شاخصه هاى سيره ايشان, دعوت عملى مردم به خير و نيكى است: (كونوا دعاة للنّاس بغير السنتكم ليروا منكم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخير فان ّ ذلك داعية).24 مذاهب اسلامى (مكاتب فقهى و كلامى)
در سه بخش ميانى, آراى فقها و كلاميّون مذاهب مختلف و تأثير و تأثّر ديدگاه هاى آنان بر يكديگر بررسى و تحليل شده است (ص 159 ـ 490). بررسى تاريخ فقه اسلامى نشان مى دهد (ميان جايگاه امر به معروف و نهى از منكر و ديدگاه سياسى مذاهب رابطه اى مستقيم وجود داشته و نحوه گسترش مباحث امر به معروف با مواضع سياسى آن مذهب متناسب بوده است…. [يعنى] اصطكاك فعاليت آمران و ناهيان با حقوق افراد امر شونده و نهى شونده و نيز با حوزه وظايف و اختيارات حكومت, موجب شده است تا مذاهب گوناگون, هر يك بر پايه نگرش سياسى خاص خود به بررسى ويژگى هاى امر به معروف و نهى از منكر مشروع بپردازد و حوزه عمل آن را از دامنه اى مطلق به دامنه اى مقيّد بكشانند).25 حنبليان
تعاليم احمد بن حنبل (241 ق) به طور كامل غير سياسى و غير نظامى است; به طورى كه (آدمى از سر راه حكومت كنار مى رود و با حاكم نه روياروى مى شود و نه همكارى مى كند و در برخورد با گناه, اگر گناهكار گوش نمى دهد, بهتر است او را به حال خود بگذاريم) (ص 190). كوك با بررسى پيشينه و سير تطوّر عقايد حنبليان بغداد (تا اواخر خلافت عباسى در 656ق), به حنبليان دمشق و حنبليان نجد اشاره مى كند. اينان هر چه بيشتر گرفتار شبكه مستقيم و غير مستقيم حمايت حكومتى مى شوند, نهى از منكر به صورت كمرنگ ترى در مى آيد (ص 222). گرچه استفتائات از ابن حنبل, حنبلى گرى را اعتقادى سازگار با هدف هاى آدم فريبان يا آرمان هاى نهادى سياسى معرفى نمى كند, ولى ميراث فكرى او با اعمال پيروانش سخت دچار ناسازگارى شد (ص 239). بر پايه گزارش هاى مخالفان بَربهارى (329 ق), او و پيروانش با استناد به امر به معروف, شورش هاى چندى را در بغداد عليه شافعيان به راه انداختند و زائران كربلا را اذيّت كردند (ص 207 ـ 208).
ابن تيميّه (728 ق): اصالت فايده و رعايت مصالح ويژگى اصلى انديشه اين انديشمند حنبلى دمشقى است; يعنى مصلحت انجام اين وظيفه بايد بر مفسده آن فزونى يابد و اين كار نبايد به شورش بينجامد. او (اولوا الامر)26 ـ يعنى علما, امرا و مشايخ هر طايفه و به طور كلى هر متبوعى را كه تابعى دارد ـ بيش از هر كسى (نه به طور انحصارى) شايسته انجام اين وظيفه مى داند; زيرا انجام اين وظيفه به طور صحيح به قدرت بستگى دارد و اولياى امور سهم بيشترى از قدرت را در اختيار دارند. آنان موظف اند اين رسالت را نسبت به عامه مردمى كه مطيع آنان هستند, انجام دهند و پيرو هر ولى ّ امرى بايد در اطاعت خدا ـ و نه در نافرمانى خدا ـ از او پيروى كند27 (ص 263 ـ 264).
نهضت وهابيّت: محمد بن عبدالوهاب (1206 ق) و پيروان او نيز با اعتقاد به اينكه اعمال دينى بسيارى از مسلمانان, شرك است, نهى از منكر را با جنگ بر ضد شرك آغاز كردند; در حالى كه هدف اصلى آنان از اين دستاويز, دست يابى به نفوذ سياسى از راه قدرت نظامى و كمك به آل سعود براى فتح حجاز و تشكيل دولت سعودى بود (ص 293).
محمد بن عبدالوهاب با استناد به آياتى نظير (مشركان را هر كجا يافتيد, بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد) (توبه, آيه 5) و رواياتى چون (من [رسول خدا(ص)] مأمور شده ام با مردم بجنگم تا زمانى كه اسلام را بپذيرند), مبارزه با شرك و اصول جنگ طلبى خود را توجيه مى كرد; در حالى كه تدبّر در اين آيه با توجّه به سياق28 آن (آيات 1 ـ 6 و 7 ـ 16 سوره توبه) و مطالعه سيره نبوى(ص) نشان مى دهد كه اين دستور مربوط به زمانى است كه مشركان عهد شكنى مى كنند و بر ضد مسلمانان به توطئه و فتنه انگيزى مى پردازند, (و گرنه مشركانى كه هيچ بخشى از پيمان با شما را نقض نكردند و با هيچ كس عليه شما همدست نشدند, به پيمان آنها تا پايان مدت وفا كنيد كه خدا پرهيزكاران را دوست مى دارد) (توبه, آيه 4 و 7).
سخن نقل شده از نبى اكرم(ص) نيز با قرآن و سيره نبوى(ص) در تعارض است كه بر پايه معيارهاى دانش حديث شناسى نمى توان آن را قابل قبول دانست. به عنوان مثال, در سوره يونس, آيه 99 و در هود, آيه 118 مى خوانيم: (ولو شاء ربّك لامن فى الارض كلهم جميعاً افأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين; اگر پروردگار تو مى خواست, همه اهل زمين ايمان مى آوردند; آيا تو مى خواهى مردم را وادار كنى كه ايمان آورند؟)
(و لو شاء ربّك لَجَعَلَ النّاس امّة واحدة, و لا يزالون مختلفين; و اگر پروردگار تو مى خواست, همه مردم را امتى واحد[بر يك دين] قرار مى داد; ولى اختلافات دينى و مذهبى پيوسته ميان مردم برقرار خواهد بود).29
در دومين (1238 ـ 1305 ق) و سومين دولت سعودى (1319 ـ 1373 ق) نهى از منكر در نظام ادارى دولت قرار گرفت و هسته هاى اوليه كميته هاى امر به معروف و نهى از منكر تشكيل شد. ريحانى كه در سال 1341 ق از رياض ديدن كرده, مى گويد: (مردم را به سبب كاربرد دخانيات, حاضر نشدن در نماز و… شلاق مى زدند و در هر يك از مساجد شهر به طور منظّم حضور غياب انجام مى شد)30 (ص 303). معتزليان
كوك بر اين باور است كه مكتب اعتزال نمى تواند توصيفى از يك عقيده اسلامى باشد; بلكه به صورت جزئى از يك مجموعه درآمد و نقش سنتى از انديشه هاى جزمى انتزاعى را بر عهده گرفت كه مى توانست با پاره اى از باورهاى ديگر درآميزد. آدمى مى توانست معتزلى حنفى, معتزلى امامى و حتى معتزلى يهودى باشد. از اين رو, مكتب معتزليه تقريباً به صورت سنّتى عقلى درآمد كه فارغ از پيكره اى سياسى و اجتماعى بود (ص 321).
آراى معتزليان درباره نهى از منكر سه ويژگى كلى دارد: 1. از ساختارى تحليلى برخوردار است; 2. باورها در طول زمان و مكان همگون است; 3. در مراتب مختلف, عملگراست (ص 364 ـ 367). زيديّه
زيديه و اماميه در گسترش احاديث و سنن فقهى بسيار كوشيده اند و هر دو كلام معتزلى را برگزيدند (ص 368). يكى از بارزترين وجوه تفكر زيديه در موضوع نهى از منكر, عملگرايى سياسى است; يعنى قيام [مسلحانه] بر ضد حكومت ستم با هدف استقرار امامتى مشروع (ص 374), و نهى از منكر به عنوان يكى از ويژگى هاى كار امامان و شخصيّت هاى مشابه براى اعتبار بخشيدن به قدرت سياسى جلوه مى كند (ص 382). ابن مرتضى يمنى ( 840 ق) كه نماد همزيستى سنّت فقهى زيدى و كلام معتزلى است, در (ازهار) آورده است: (كمك به ستمگر در استقرار معروف يا از ميان برداشتن منكر, واجب است, به شرطى كه موجب تقويت او در ستمكارى اش نشود) (ص 397). او سلسله مراتب را اين گونه مى آورد: (ملامت, توهين, شكستن آلات موسيقى, شلاّ ق زدن و برخورد مسلّحانه) (ص 395). اماميّه
كوك تاريخ انديشه هاى اماميّه كه پر بارترين و پيوسته ترين اسناد و مدارك در مقوله نهى از منكر را در اختيار دارند, به سه دوره تقسيم مى كند:
دوره اول: حضور امامان كه تا آن زمان آراى معتزله به انديشه اماميّه راه نيافته بود و سنّت و تفسير اماميّه برگرفته از قرآن بود; دوره دوم: دوره علمايِ متقدِّم اماميّه از سده چهارم تا هشتم قمرى; دوره سوم: دروه علماى متأخّر از سده هشتم تا چهاردهم (ص 407 ـ 408). حديث اماميّه
در مجموع بيست حديث در مورد نهى از منكر در دو كتاب فروع كافى و تهذيب الاحكام آمده است كه تقريباً نيمى از مطالب اين احاديث, در روايات اهل سنّت نيز آمده است (ص 409 ـ 410).
بر پايه روايات, در تعاليم ائمه طاهرين(ع) امر به معروف و نهى از منكر, راه پيامبران و روش صالحان است; فريضه اى بزرگ كه در پرتو آن, واجبات بر پا شده, راه ها ايمن گرديده, كسب و كار حلال و روا گشته, مظالم بر طرف مى شود, زمين آباد شده, حق از دشمنان گرفته مى شود, كارها سامان مى يابد. از آنجا كه نهى از منكر براى تعليم جاهل است, بر آدمى ضعيف و نادان واجب نيست; بلكه بر آدمى قدرتمند واجب مى شود كه از او اطاعت كنند و تفاوت معروف از منكر را بداند.31 تفسير قديم قرآنى اماميّه
تفسير, بعضى از آيات قرآنى را در مورد نهى از منكر, با اشاره به امامان مثلاً (خير اُمّةٍ) در آيه 110 آل عمران به خير ائمةٍ تأويل مى كند. كوك با توجه به ظاهر اين روايات, اين گونه تأويلات را به اشتباه (تصحيح قرآن) مى نامد (ص 421); در حالى كه اين گونه روايات, حاكى از (قرائات تفسيرى)32 و از باب (جَرى و انطباق)33 و بيانگر مصاديق تام آن است. قرائات تأويلى و تفسيرى ريشه در تعاليم نبوى(ص) دارد و محدود به حوزه اماميه نيست; بلكه در قرائات مفسّران صحابى و تابعان و ديگر قاريان فراوان يافت مى شود34 و هدف از آن در بستر آموزش و ترويج قرآن قابل تحليل و دست يابى است.35
دوره دوم:اين دوره با بررسى آراى ابن بابويه (شيخ صدوق, 381 ق) شروع و به علاّ مه حلّى ( 726 ق) ختم مى شود. شيخ طوسى ( 460 ق), منظور از انجام دادن امر به معروف با دست را (سرمشق خوبى براى ديگران بودن) مى داند (ص 428). يكى از عناصر مهم عقايد اماميّه, نياز به اذن امام يا نماينده منصوب اوست, در صورتى كه نهى از منكر مستلزم خشونت باشد (ص 460), شيخ طوسى در نهايه, اذن سلطان و حاكم وقت را نيز ضرورى مى داند.36
كوك مباحث علماى اماميه را در اين دوره را تحت عناوين: (عقل و وحى), (تقسيم پذيرى معروف و منكر به واجب و مستحب), (عينى يا كفايى؟) و (شرايط تكليف), متأثّر از عقايد معتزليان بغداد و بصره مى داند كه نشان دهنده مسائل مجلس درس است, نه واقعيّت هاى كوچه و بازار (ص 453).
دوره سوم: از نظركوك, تاريخ پژوهش هاى علمى اماميه در اين دوره از بعضى جهات عميقاً محافظه كارانه و در عين حال لطيف تر و فرهيخته تر است و در مواردى با نوآورى هايى رو به رو هستيم كه با ساير فرقه ها و مكتب ها تفاوت دارد. در آثار دوره هاى اخير گرايش گسترده اى براى براندازى عقيده قديم اماميّه در مورد نهى از منكر ديده مى شود, بدون اينكه چيز بهترى جانشين آن شود (ص 454).
شيخ محمد حسن نجفى (1266 ق) مراد از امر به معروف و نهى از منكر را ايجاد معروف و دورى كردن از منكرات مى داند, نه صرف گفتار آمرانه و ناهيانه; و بهترين شيوه انجام آن رشد و كمال اخلاقى و پرهيز از رفتارهاى زشت و نادرست است; و از آنجا كه هر مقامى, مقالى دارد و هر دردى, دوايى, بنابراين شيوه هاى انجام آن با توجه به شرايط مختلف, گونه گون و ذومراتب است.37
از نوآورى هاى اين دوره (در اوايل صفويه), تبيين اين نظريه است كه در زمان غيبت, فقيه جامع الشرايط مى تواند اجازه خشونت را براى نهى از منكر بدهد (ص 459). در عين حال مقدّس اردبيلى (993 ق) بر اين باور بود كه مجروح كردن و كشتن مصداق امر و نهى نيستند. فيض كاشانى (1091 ق) اين بحث (اِذن امام) را تضييع وقت مى دانست; زيرا هر كس بهتر مى داند كه در موقعيت هاى مختلف چگونه عمل كند (ص 460).
مقدس اردبيلى بحث در اين باره را كه آيا وجوب امر به معروف عقلى است يا وحيانى, بى نتيجه و بيهوده مى دانست; زيرا اكنون مى دانيم كه اين وظيفه از طريق وحى بر ما تكليف شده است (ص 462). همچنين تبيين واقعى نهى از منكر را مهم تر از گفت و گو در مفهوم كلى وجوب كفايى يا عينى آن مى داند (ص 468). اسماعيليه
جوهره اين مذهب كه آميخته اى از تفكّر باطنى و عارفانه كيهان شناختى با سياست مذهبى اسلامى است, زمينه چندان مناسبى براى مفهوم قانون مدار مانند نهى از منكر فراهم نياورد; ولى مطابق مفهوم پيشواى سياسى از منظر اسماعيليان, نهى از منكر در وهله اول به وسيله امامان و بعد به دست داعيان انجام مى شود. (ص 482). حنفيان
حنفيان ـ كه ثمره محيط اجتماعى مرجئه كوفه در سده دوم بودند ـ قديم ترين مذهب فقهى اهل سنّت اند كه از نظر كلامى به پنج دسته معتزليان حنفى, اشعريان حنفى, اهل حديث حنفى, نجّاريه و ماتريديه تقسيم مى شوند. كوك آراى حنفيان را بر اساس ميراث ماتريديه آورده است (ص 491 ـ 492). حنفيان عدلگرا, امر به معروف را از شعارهاى اصلى مذهب خود مى دانستند, اما حنفيان اهل سنت و جماعت, آن را در حوزه فردى شديداً محدود ساختند. ابوالليث سمرقندى (373 ق) هر امرى را كه موافق با عقل و وحى است, معروف و خلاف آن را منكر مى داند. انجام آن به علم, نيّت خالص, شفقت و نرمى, صبر و عمل به آنچه تعليم مى دهد, وابسته است (ص 500). ابوالسعود (982 ق) تأكيد مى كند كه انجام اين وظيفه, نياز به علم فقه و اصل عمل تدريجى دارد. (پاورقى ص 506). شافعيان
در سده پنجم, مذهب شافعى هويّتى كلامى در قالب اشعريگرى به دست آورد (ص 540). قديم ترين اثر منسجم در اين موضوع در مذهب شافعى, از آن ابوعبداللّه حليمى جرجانى (403 ق) است. او اولين وظيفه را در وهله اول بر عهده سلطان مسلمان مى داند; زيرا قدرت اجرايى دارد. او بايد در هر شهرى و روستايى ناظرى دانا, نيرومند, نيكو خصال, اهل تشخيص و مورد اعتماد بگمارد. وقتى سلطان آن را انجام نداد, بر عهده عالمان صالح جامعه است.
ناهى از منكر موظف نيست كارى كند كه موجب بى آبرويى گناهكار شود. او تفاوتى كلى ميان نهى از منكر و جهاد نمى بيند; زيرا منظور از هر دو, دعوت مردم به اسلام است (ص 542 ـ 545). قاعدتاً منظور او از اسلام, مجموعه احكام فقهى و اعتقادى مذهب اوست.
نووى (676 ق) معتقد است: هر چند وظيفه ما وادار كردن گناهكار به اطاعت نيست, ولى با احتمال عدم تأثير, اين وظيفه ساقط نمى شود (559 ـ 560). مالكيان
اينان نيز مكتب اشعرى را برگزيدند (ص 567). ابن رشد (520ق) معصوم بودن را از شرايط نهى از منكر نمى داند; زيرا به گفته او حتى پيامبران بى نقص نبودند (ص 577). ابن عربى اندلسى (543 ق) توسّل به سلاح در انجام اين وظيفه را مختص ّ سلطان مى داند; زيرا در غير اين صورت موجب فتنه و مصيبت هاى بدتر مى شود. (ص 581). اباضيّه
اين فرقه, از فرقه هاى ميانه رو خوارج اند38 كه اكنون در دو منطقه عمان و شمال افريقا ساكن اند (ص 621). آراى اباضيّه در مورد امر به معروف و نهى از منكر با جريان كلّى اسلامى اختلافى ندارد, جز تأكيد به اداى لفظى اين وظيفه حتّى اگر گناهكار نپذيرد و توجّه به نقش زنان (ص 671). غزّالى (505 ق)
آراى او در نهى از منكر فراتر از مرزهاى مكتب فقهى (شافعى) اوست; هر چند روشمندى عقلانى بعضى از معتزليان را ندارد و به هوشمندى علماى بعدى امامى نمى رسد. (ص673). انديشه هاى اصلاح طلبانه او بر بسيارى از انديشمندان مسلمان و حتى مسيحيان تأثير گذاشته است (ص 706 ـ 721 و پيوست 2). تحليل او ساختارى گسترده, منظّم, بديع و بنيادى دارد كه با واژه سازى ها و نوآورى هايى جديد همراه با تبيين جنبه هاى عملى اين وظيفه همراه است (ص 720). او اصطلاح (حسبه) را عبارتى عام مى داند كه امر به معروف و نهى از منكر را در بر مى گيرد. از نظر او, مواردى كه در آن از نظر فقهى اختلاف نظر وجود دارد, در حيطه امر به معروف قرار نمى گيرد; مثلاً حنفى نمى تواند شافعى را براى خوردن كفتار سرزنش كند (ص 687). جست و جو براى آگاهى از منكرى را كه در خفا انجام مى گيرد, حرام مى داند (ص 690). محتسب بايد سه خصلت علم, وَرَع, (خوش خويى, فرو بردن خشم و تحمّل واكنش هاى مختلف) را داشته باشد (ص 694). او در فصل سوم احياء علوم الدين, از منكراتى كه به صورت عادت مردم درآمده است ـ چون خواندن قرآن به لحن, پنهان كردن عيب كالا, باربيش از اندازه بر چهارپايان گذاردن و… ـ ياد مى كند (ص 695 ـ 700). صوفيان
اينان نماينده حوزه اى از پارسايان اند كه قوانين شرعى و سياست دينى, ركن اصلى ديدگاه آنان نيست. تمايلات صوفيانه ممكن است به شكلى از زهد بسيار دقيق تا عرفانى مبتنى بر ايمان نه عمل و از تسليم و رضاى سياسى اى خفّت بار تا عملگرايى سياسى بى رحم و خشن درآيد. نمى توان نظريه اى خاص از آنان را در زمينه نهى از منكر پيدا كرد (ص 721). از ديدگا تصوّف, نهى از منكر مى تواند نوعى ايثارگرى بزرگ باشد و در عين حال مى تواند به نوعى خودپرستى تبديل شود. بنابراين از شرايط نهى از منكر اين است كه نبايد مشتمل بر پيروى از هواى نفس باشد (ص 724). به هر روى, انديشه و نگرش عارفان به نهى از منكر براى اسلام فقه محور, پذيرفتنى نيست (ص 778). فراسوى اسلام سنّتى
در اين بخش, به تحوّلات جديد انديشه اسلامى در پى نفوذ فرهنگ و انديشه هاى غربى در دو حوزه اهل سنّت و اماميّه و مقايسه آن دو پرداخته شده است (ص 791 و 858); به طورى كه اساس استنباط جديد از اين موضوع, تبليغ روشمند و سازمان يافته ارزش هاى اسلامى در دورن و بيرون جامعه است (ص 808). سيد قطب مى گويد: تكليف اصلى اين است كه جامعه اى مطلوب به معناى واقعى كلمه بسازيم و اين مقدّم بر اصلاح منكرات جزئى و شخصى است (ص 827). محمد حسينى شيرازى بر اين باور است كه در اين زمان, امر و نهى به چيزى شبيه برنامه ريزى صنعتى نياز دارد (ص 848). نورى همدانى نيز برنامه كار را اصلاح كلّى وضعيت اخلاقى, اعتقادى, اقتصادى و اجتماعى مى داند تا امر به معروف به بهترين وجه ممكن تحقّق يابد (ص 866). مطهرى (1358 ش) معتقد بود: عمل فردى, خصوصاً در دنياى امروز, كارساز نيست; همكارى و مشاركت لازم است. او نهى از منكر را چيزى برابر با همدردى, همبستگى, همكارى و ديگر خصلت هاى شبيه به اين مى دانست (ص 847).
كوك در مقايسه اهل سنّت و شيعيان امامى, به اين نكته مهم اشاره مى كند كه (به ندرت اتّفاق مى افتد كه نشانى از آگاهى از نظريات اماميّه در بين نويسندگان سنّى ديده شود, تا چه رسد به شوق فراگيرى از آنان) (ص 858).
سوگمندانه هنوز نيز تعصّب هاى بيجا مانع از آشنايى پيروان اين دو مذهب بزرگ اسلامى از يكديگر شده است و اگر گاهى اشاره به نظريات يكديگر مى كنند, عجولانه و متعصّبانه, بدون تحقيق كامل و همه جانبه از منابع اصيل, درصدد تخطئه و تحقير و تكفير يكديگر بر مى آيند و معمولاً عقيده يك عالم يا گروهى از آنان را اعتقاد كلّى آن مذهب دانسته, بر اساس آن جبهه گيرى مى كنند. البته سيره عالمان بزرگى چون: امام خمينى(ره), آيت اللّه بروجردى (ره) و شيخ شلتوت (ره) بر خلاف اين رويّه نادرست بود.39پي نوشت ها: 1. Commanding right and Forbiding wrong in Islamic thought, 2002, cambridge, unitedking dom. محمد حسين ساكت قسمتى از اين كتاب را زير عنوان (شايست و ناشايست در انديشه اسلامى (دفتريكم)), نيز ترجمه ونشر نگاه معاصر (1384) آن را به زيور طبع آراسته است. 2.Cook, michael Allen; مورّخ و شرق شناس انگليسى, متولد 1940م. تاكنون 30 كتاب ومقاله از او در زمينه هاى تفسير, فقه, حديث, تاريخ اسلام, شكل گيرى تمدّن اسلامى و نقش دين در روند تكوينى آن به چاپ رسيده است. 3. مدير گروه دايرةالمعارف آستان قدس رضوى. 4. نگارنده مقاله مطالب استناد شده به ترجمه كتاب را با ارجاع به صفحه يا صفحات مورد نظر در داخل متن مقاله آورده است. بنابراين صفحه ذكر شده, صفحه منبع مورد استفاده آقاى مايكل كوك نيست. 5. The new york Times, 25 سپتامبر 1988, ص 33. 6. ر.ك: لسانى فشاركى, محمد على, (قرآن شناسى, محور مطالعات قرآنى (1)), گلستان قرآن, شماره 126. 7. ر.ك: طباطبايى, سيد محمد حسين, قرآن در اسلام; همو, مقدمه الميزان فى تفسير القرآن; خمينى, روح اللّه, آداب الصلوة, مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره), چاپ اول 1370 ش, ص 191 ـ 203. 8. يوسف, آيه 7. 9. مثلاً قرآن خوردن مُردار را حرام مى داند, مگر در موارد اضطرار, آن هم به اندازه اى كه موجب حفظ جان شود. بقره, آيه 173. 10. در سير تحوّل فرهنگى مورد نظر قرآن مبانى نادرست فرهنگ جاهلى اعراب, به عنوان نمونه اى از فرهنگ انحرافى انسان ها مورد نقد و تحليل قرار گرفت; به طورى كه در ضمن آن شرح وظايف و مسئوليّت انسان ها در مرحله گذار به فرهنگ الهى قرآن, بيان شده است. به عبارتى ديگر, گر چه امروزه برخى مصاديق آن روز فرهنگ اعراب وجود ندارد, ولى روح و ماهيّت آن با ابعاد گسترده ترى هنوز گريبانگير بشر است; مثلاً ابولهب در سوره مسد مثالى است كه خداوند با ارائه آن در صدد معرفى طاغوتيان و مشركان ديندار نمايى است كه در پوشش نظام هاى مختلف اعتقادى, اقتصادى, فرهنگى, بينش و منش استكبارى و صمد پندارى ابولهب را دارند و خواهان (استخفاف), (ذلّت) و به بردگى و بندگى گرفتن انسان هايند. حضرت على(ع) فلسفه بعثت نبى ّ اعظم(ص) را اين گونه بيان مى كند: (فان ّ اللّه تبارك و تعالى بعث محمّداً بالحق ّ ليُخرِجَ عبادِه مِنْ عِبادةِ عبادِه الى عبادته… بحكمٍ قد فَصَّله و تفصيل قد احكمه و فرقانٍ قد فرّقه و قرآنٍ قد بيّنه) (علامه مجلسى, بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار, بيروت, مؤسسة الوفاء, 1403 ق/ 1983 م). 11. ر.ك: سليمى, على و داورى, محمد, جامعه شناسى كجروى, پژوهشكده حوزه و دانشگاه, چاپ اول. 12. ونيز ر.ك: قبولى در افشان, س و ديگران, (آسيب شناسى امر به معروف و نهى از منكر با نظر به تجارب تاريخى), مطالعات اسلامى, شماره 69, پاييز 1384, ص 73 ـ 100. 13.علاوه بر آن اصولاً, تفاسير ترتيبى ـ صرف نظر از روش تفسيرى شان ـ بنا به طبيعتى كه دارند, نمى توانند از عهده تبيين كامل يك موضوع برآيند. 14. ر.ك: رشد, على اكبر, (سنت پژوهى), فقه و حقوق, شماره 3, زمستان 1383. 15. اعراف, آيه 157 و 199. 16. احزاب, آيه 21. 17. ر.ك: لسانى فشاركى, محمد على, (طرح پژوهشى آموزش زبان قرآن), مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق(ع), خرداد 1379 (پلى كپى). 18. ياكوبسن, رومن, روندهاى بنيادين در دانش زبان, ترجمه كوروش صفوى, تهران, هرمس, 1376, ص 32 ـ 50. 19.يار محمدى, لطف اللّه, (مناسبت زبان, فكر, رفتار جمعى و اصطلاح شناسى), مجموعه مقالات نخستين هم انديشى مسائل واژه گزينى و اصطلاح شناسى, تهران, اسفند 1378, چاپ اول 1385, مركز نشر دانشگاهى, ص 391 ـ 407. 20.غفارى, مهدى, (آموزش قرآن: عامل استمرار و تجديد هويّت فرهنگى), قرآن و توسعه فرهنگى(1), مشرق زمين, 1382, ج 2, ص 78. 21. اعراف, آيه 158. 22. ابراهيم, آيه 4. 23. زركشى, بدرالدين, البرهان في علوم القرآن, به كوشش ى.ع.مرعشلى و ديگران, بيروت, دارالمعرفه, ج 1, ص 380. 24.كلينى, محمد بن يعقوب, الاصول من الكافى, به كوشش ع.ا.غفارى, تهران, دارالكتب الاسلاميه, 1388 ق, ج 2, ص 78. 25.پاكتچى, احمد, (جايگاه امر به معروف در دانش فقه), دايرةالمعارف بزرگ اسلامى, ج 10, تهران 1380, ص 204 ـ 208. 26. نساء, آيه 59. 27. ر.ك: پاكتچى, احمد, (جايگاه امر به معروف در دانش فقه), دايرة المعارف بزرگ اسلامى, ج 10, ص 204 ـ 208. 28.ركوعات (واحدهاى موضوعى) قرآنى بهترين روش براى دست يابى به سياق آيات است. قرآن علاوه بر تقسيم به 114 سوره, 6236 آيه, و هفت حزب, به 555 ركوع (واحد موضوعى) نيز تقسيم شده است. ر.ك: لسانى فشاركى, محمد على, (روش هاى مطالعه و تحقيق در قرآن مجيد), هشتمين كنگره بزرگداشت علامه طباطبايى, دانشگاه تبريز, 1372, ص 16 ـ 18. 29.ر.ك: لسانى فشاركى, محمد على, (تفرقه (1)), دانشنامه جهان اسلام, تهران 1382, ج 7, ص 614 ـ 617. 30.سوگمندانه بايد اذعان داشت اين نوع رفتارهاى نادرست ـ كه خود يكى از منكرات بزرگ است ـ هنوز در بسيارى از خانواده ها, بعضى از مدارس و پادگان هاى نظامى كشور ما نيز وجود دارد. نگارنده شاهد حمله مدير دبيرستان (1369 ش) با لگد و فحش به جمعى از دانش آموزان سال دوم رياضى بود كه در حال حل مسائل تازه مطرح شده در كلاس بودند, به بهانه بى توجّهى به پخش اذان و آماده نشدن براى نماز, آن هم در راهروهاى تنگ دبيرستان با موكت هاى نه چندان تميز و در جريان هواى سردى كه از پنجره هاى بدون شيشه در حال وزيدن بود. از اين رو, علت بى نمازى بسيارى از افراد جامعه را بايد در رفتار و گفتار نادرست برخى از نمازگزاران جست وجو نمود: (فويل للمصلّين). 31.كلينى, محمد بن يعقوب, الفروع من الكافى, به كوشش ع. ا. غفارى, تهران, دارالكتب الاسلاميه 1362 ش, ج 5, ص 56. 32. ر.ك: سيوطى, عبدالرحمن, الاتقان فى علوم القرآن, به كوشش م.ديب البغا, دمشق ـ بيروت: دار ابن كثير, 1996م, ص 243. 33. ر.ك: طباطبايى, سيد محمد حسين, الميزان في تفسير القرآن, بيروت, مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, 1939 ق / 1973 م, ج 1, ص 42. 34. ر.ك: ابن داود, المصاحف, بيروت, دارالكتب العلميه, 1405/1985 م, ص 45 ـ 103. 35. ر.ك: رجبى, محسن, (بررسى بنيان گذارى قرائت و كتابت قرآن كريم توسط پيامبر اكرم(ص)), پايان نامه كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث, دانشگاه امام صادق(ع), 1381 ش. 36.نجفى, محمد حسن, جواهر الكلام, به كوشش على آخوندى, تهران, دارالكتب الاسلامية, چاپ هفتم 1392, ص 21, ص 381. 37. همان, ص 381 ـ 383. 38. خوارج را بايد دسته سوم مسلمانان دانست كه نه شيعى اند و نه سنّى. 39. ر.ك: (مصاحبه با محمد واعظ زاده خراسانى), مجلّه حوزه, شماره 44ـ 43, فروردين و تير 1370, ص 195 ـ 237 ; واعظ زاده خراسانى, محمد, (راه هاى تقريب مذاهب و وحدت مسلمانان), مطالعات اسلامى, شماره 60, تابستان 1382, ص 19 ـ 50 .  

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 114  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست