responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 114  صفحه : 11

شيوه هاى بازيابى ميراث مفقود اسلامى
راد على

معرفى كتاب (كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث) كتب التراث بين الحوادث والانبعاث, حكمت بشيربن ياسين, دار ابن الجوزى, عربستان, 1424ق, 310ص, وزيرى. درآمد
اهميت پژوهش هاى كاربردى تراث پژوهى بر دانشيان كاردان پوشيده نيست. پرداختن به چنين تحقيقاتى از ضروريات پژوهش در حوزه تراث شناسى به حساب مى آيد. از گذشته تاكنون, تراث پژوهان اسلامى با سعى وافرى كه در شناساندن و بازتاباندن آثار پيشينيان خود داشته اند, خواسته و ناخواسته, نتوانسته اند همگى ميراث اسلامى را به نحو تمام گزارش كنند. از اين رو, با كاستى هايى در آثارشان مواجه مى شويم كه جبران براى ماندگارى آثار و حفظ ميراث پيشين لازم است. افزون بر اين,به دليل فقدان شيوه هايِ كارآمدِ بازيابى و احياى ميراث, هنوز آگاهى دقيقى از نوع و كم و كيف داده هاى تراثى نداريم و بخش هايى از ميراث اسلامى در لابه لاى همين آثار موجود به گوشه اى خزيده و از ديد ما دور مانده اند. به همين جهت, بازنگرى جدى و بررسى همه جانبه ميراث اسلامى با شيوه هاى كاربردى, امرى ضرورى و حياتى به شمار مى آيد. اهميت اين مسئله زمانى دوچندان مى شود كه در پژوهش هاى نوآمد تراث شناسى روشن شود برخى از آثارى كه تاكنون مفقود, گمنام و ناقص پنداشته مى شدند, متن كامل يا بخش عمده اى از آنها در ميان همين آثارى است كه از گذشته تا به امروز با آنها سر و كار داشته ايم, ولى به سبب عدم توجه و يا نبود روش هاى كارآمد در شناسايى و گردآورى, پندار مفقود بودن آنها را با خود داشته ايم و عنوان (ناپيدا) يا (مفقود) بر آنها نهاده ايم.
كتاب كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث پژوهشى است كه با التفات به اين خلأ در شناخت و احياى ميراث اسلامى, به هدف برطرف نمودن آن سامان يافته است. مؤلف اين كتاب سعى در ارائه قواعد كاربردى كشف و بازيابى آثارى را دارد كه تا كنون به علل مختلفِ سخت افزارى و يا نرم افزارى به دست نيامده يا در موارد قابل دسترس, متن موجود آنها داراى مشكلاتى از جمله كاستى و همانند آن بوده است. به همين خاطر, نويسنده كتاب نخست آسيب شناسى نسبتاً جامعى از داستان ميراثِ اسلامى از آغاز تاكنون, علل و عوامل آن انجام داده و سپس بر اساس آن روش هاى بازيابى را مطرح كرده است. به نظر نگارنده, اين كتاب در حوزه تراث پژوهى از آثار كاربردى است و در زمينه شيوه هاى بازيابى ميراث مفقود اسلامى داراى ويژگى هاى قابل توجه اى است, به ويژه آنكه نويسنده آن شخصيتى كاردان و با تجربه در عرصه تراث پژوهى عربى ـ اسلامى دوره معاصر به شمار مى آيد و توانمندى هاى خود را در تهيه استدراكات على تاريخ التراث العربي استاد فؤاد سزگين به خوبى نشان داده است; به طورى كه به پاس پژوهش هاى تراث شناسى, شايسته دريافت جايزه ملّى در كشور عربستان شد1. معنا شناسى ميراث عربى ـ اسلامى
از آنجا كه محور كتاب كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث, شيوه هاى بازيابى (ميراث عربى ـ اسلامى) مى باشد لازم است پيش از معرفى آن, توضيح مختصرى پيرامون تعبير (ميراث عربى ـ اسلامى) ارائه دهيم تا مقصود نويسنده از اين تعبير روشن شود, هر چند كه خود نويسنده هيچ تعريفى از آن ارائه نداده و حتى اشارتى نيز بدان نداشته است. به نظر برخى از محققان, عنوان ميراث عربى ـ اسلامى, براى بيان كارنامه علمى مسلمانان نام گذارى دقيقى نيست چرا كه دستاوردهاى علمى, فكرى و فرهنگى, به مسلمانان منسوب است نه اسلام و از آنجا كه اسلام آيينى كامل مى باشد, بعيد است قرآن كريم, سنت و سيره صحيح نبوى جزء ميراث آن به شمار آيد; از آن رو كه منابع دين كامل بوده و كاستى ها به برداشت هاى متفكران از اين متون باز مى گردد, سيره تكاملى فرايند تفكر دينى نيز در تعامل با منابع رخ داده است,نه اصل منابع دين. در اين نگاه منابع دين خارج از ميراث اسلامى تلقى شده است. نگاه ديگر اين است كه هر آنچه در جهان اسلام, در حوزه دين و فرهنگ اسلامى اعم از تدوين و تنظيم منابع اصلى و فرعى دين, شرح و بسط آن و يا بيان ديدگاه هاى عالمان دينى در دانش هاى مختلف اسلامى به هر شكل و زبانى سامان يافت است, مى توان بدان عنوان (ميراث اسلامى) نام نهاد. عربى بودن زبان ميراث نيز,امرى كاملاً نسبى است هر چند كه بيشتر آثار مكتوب و شفاهى مسلمانان به سبب ارتباط تنگاتنگ با زبان شريعت و قرآن, عربى بوده است,لكن در اسلامى بودن ميراث عربيت شرط الزامى نيست. اين نگاه جامع تر از ديدگاه اول است و رويكردى آگاهانه و واقع نگر به تاريخ انديشه و تفكر در جهان اسلام دارد.
استاد بشير ياسين دستاورد علمى, فكرى و فرهنگى مسلمانان را ميراث عربى ـ اسلامى نام نهاده اند. ميراث عربى ـ اسلامى, به دو دليل اين عنوان يا نام را به خود گرفته است: ميراث عربى است; زيرا از ابتدا به زبان عربى نوشته شده است يا از زبان هاى سريانى, فارسى, هندى, يونانى و مانند آن, به عربى برگردانده شده است. پس زبان اين ميراث در درجه اول عربى است; هرچند آثارى نيز داريم كه به ديگر زبان هاى اسلامى مانند: فارسى, اردو, تركى, آسيايى, افريقايى و … نوشته شده است; اين آثار, ميراثى اسلامى محسوب مى شوند; زيرا بيانگر انديشه اسلامى بوده و خاستگاه اسلامى دارند,به فرهنگ اسلام خدمت مى كند و پيدايش و بالندگى آن در ميان مسلمانان بوده است. طبق اين تعريف آثار دست نوشته اسلامى جز اندكى, همگى اسلامى اند. البته همه ميراث اسلامى به زبان عربى نيست; چرا كه زبان هاى غير عربى نيز داشته ايم كه آثار اسلامى بدان زبان ها نوشته شده است. البته اين سخن بدان معنا نيست كه اين ميراث, ضرورتاً منطبق با آموزه هاى اسلامى و متعهد به اصول و آرمان ها و ارزش هاى اسلامى است; بلكه پاره اى از آنها با اين ارزش ها منافات داشته و تحت تأثير فرهنگ هاى وارد شده بر فرهنگ اسلامى بوده است.
بر اساس اين مبنا و رويكرد, منظور استاد بشير ياسين در اين كتاب از عنوان (ميراث عربى - اسلامى) نگاشته هاى مسلمانان به زبان هاى مختلف از جمله عربى است, ولى محور پژوهش ايشان ميراث مكتوب عربى جهان اسلام است, آن هم نگاشته هاى مفقود از اين نسخ, نه آثار موجود; آثارى كه اصل آنها به گونه اى در تاريخ اسلام مفقود شده و نشان دقيقى از مكانشان در تاريخ تراث اسلامى نيست, ولى گزارشى هم از نابودى آنها ارائه نشده است و گويى در دل و اندرون تراث موجود به گوشه اى خزيده و از ديد محققان دور مانده اند و يا به گونه اى متفرق و پراكنده اند كه تصويرى جامع از آنها ارائه نشده است.
از ديدگاه مؤلف كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث ردپاى اين گونه نگاشته ها را در ميان نصوص و گزاره هاى كتب حافظان اخبار( محدّثان و نويسندگان بزرگ) و مسند نگاران (مجموعه نگار) مى توان يافت; آنان كه در دوره هاى ميانى تاريخ اسلام داده هاى ارزشمندى از دانش هاى مختلف را در دل كتاب هايشان جاى دادند. هر يك از آثار آنان خود به تنهايى مخزن ارزشمندى از اطلاعات مكتوب دانش هاى گوناگون است كه به شكل مجموعه اى در اين آثار گرد هم آمده اند. در ارزشگذارى اين آثار همين بس كه آنها را كتب سلف گفته اند.
از اين دسته كتاب ها مى توان از مسانيد و كتب موسوعه كه نگارش آنها از قرن ششم تا دهم هجرى استمرار داشت, ياد كرد. ويژگى اين دو قسم از آثار اسلامى, گزارش روايى ـ اسنادى داده ها و اطلاعات محتوايى آنها مى باشد كه به طريق اسنادى مشهور است; به گونه اى كه نويسندگان آنها نصوص سلف خود را با يادكرد دقيق مصدر و مرجع نقل و با اسناد معمول در فن حديث و رجال, در كتاب هاى خود مى آورده اند. نصوص سلف در واقع منابع اوليّه تأليف مسانيد و موسوعه ها به شمار مى رفتند كه به شكل مكتوب در اختيار مؤلفان مسانيد و كتب موسوعه بود.امروزه اصل برخى از اين منابع اوليه تأليف مسانيد و موسوعه ها در دسترس ماست و اصل برخى ديگر مفقود است و مى توان با اعمال قواعدى اصول اين آثار را در همين مسانيد و موسوعه ها پيدا كرد.
مؤلف با استناد به تحقيق استاد صلاح الدين منجد2 آمار اين نگاشته ها را بيش از سه ميليون اثر دانسته و براى رفع استبعاد احتمالى از كثرت و فزونى آنها و با ادعاى اينكه اين آمار بيش از اين رقم بوده است, شواهدى فراوان از تاريخ برشمرده و از تحقيق مستوفاى استاد سباعى در اين بخش فراوان بهره برده است.3
نكته قابل تذكر در مطالعه كتاب استاد بشير ياسين,آن است كه همگى نمونه ها و مثال هاى ارائه شده در اين كتاب مربوط به ميراث علمى اهل سنت است و ياد و نامى از ميراث شيعى در ميان نيست و مؤلف به نگاشته هاى غير هم كيش خود نپرداخته است, لكن مى توان از شيوه هاى آن در حوزه احيا و بازيابى آثار مفقود شيعى بهره برد. هدف نگارنده مقاله حاضر ضمن معرفى اين شيوه ها, تذكر به امكان اعمال شيوه هاى مذكور در حوزه ميراث شيعى است. اميد است به توفيق الهى پژوهشى ژرف و مستقل در اين موضوع سامان يابد و پرده از چهره تابناك آثار پنهان و مفقود شيعى كنار زند.
ساختار كلى
كتاب كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث براى نخستين بار توسط انتشارات دار ابن الجوزى به سال 1424 هجرى در كشور عربستان در 310 صفحه وزيرى به چاپ رسيد. اصل كتاب از يك مقدمه دراز آهنگ و يك بخش مفصل واصلى سامان يافته است. فهرست هاى تفصيلى خاتمه كتاب نيز اطلاعات موضوع شناسى جالبى از كتاب را در اختيار خواننده قرار مى دهد.
نويسنده در مقدمه به تشريح حوادث ناگوارى پرداخته است كه از قرن نخست تا قرن چهاردهم هجرى ميراث اسلامى را تهديد كرده است. منظور نويسنده از حوادث ناگوار, مصائبى است كه در طول چهارده قرن, به علل گوناگون بر كتب عربى ـ اسلامى رفته است; آثارى كه به دلايل مختلف كتابت نشدند, نگاشته هايى كه سوزانده شدند يا با روش هاى مختلف, نيست و نابود شدند. از نگاه مؤلف اين قسم از ميراث اسلامى كه به اصطلاح معدوم شده اند, محال است كشف و بازيابى و به گونه اى از دل تراث برانگيخته شوند. در واقع اين بخش از اثر, سرگذشت كتاب اسلامى ـ عربى در پويه تاريخ است كه مؤلف به بازشناسى حوادث پيشامده بر سر كتاب در جهان اسلام و علل و عوامل آن پرداخته است. وى تحقيق نسبتاً مستوفايى انجام داده و تا توانسته اهم حوادثِ ويرانگر ميراث اسلامى را مستند بر تاريخ بازگويد و علل آن را از دل تاريخ بيرون بركشيده تا عبرتى باشد بر ميراث بانان معاصر جهان اسلام كه از گذشته خويش عبرت گيرند و به حفظ آثار اسلامى اهتمام بيشترى مبذول دارند.
در اين ميان حوادث قرن سيزدهم مفصل تر از بخش هاى ديگر است. مسئله مهم در اين قرن, بازشناسى نقش جريان استشراق و مستشرقان در هدم و سرقت و احياناً احياى ميراث اسلامى ـ به اغراض غير علمى ـ است. مؤلف در حوادث اين قرن به اين مسئله به شكل تحليلى پرداخته و گفتارهاى لطيف و ظريفى از تاريخ در اين زمينه بر نموده است و به گونه اى مطالعه و تحقيق بيشتر براى شناخت اين جريان را براى محققان گوشزد كرده است4. در اينجا گفتنى است كه پديده شرق شناسى كه نخست با رويكرد به ظاهر علمى به ميراث عربى ـ اسلامى همراه بود, خاستگاه هاى مختلفى داشته و به دنبال تحقق اهدافى گوناگون بوده است كه به سختى مى توان تمام يا بيشتر اين خاستگاه ها و اهداف را بر شرق شناس خاص منطبق ساخت. در زمانى كه هدف برخى گروه ها استشراقى دانش اندوزى بود, گروه هاى ديگر را نيز شاهديم كه كارى به علم نداشتند و مى كوشيدند ميراث را ناخوشايند جلوه دهند تا از اين راه, منابعى را كه منشأ اين ميراث بودند, لكه دار كنند. در اين ميان توجه مستشرقان به بازشناسى ميراث و حتى گاه تحقيق و چاپ آن جاى تأمل دارد كه مى بايست در يك فرصت ديگر بدان پرداخت. جايگاه كتاب شناختى
كتاب كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث حلقه وصل دو سلسله مطالعات تراث شناسى در حوزه مطالعات اسلامى است: نخست مطالعاتى كه با رويكرد تاريخى به بازشناسى حوادثى مى پردازند كه در طول تاريخ اسلام كتاب, جريان كتابت و كتابخانه هاى اسلامى را آبستن پيشامدهاى جبران ناپذيرى نمود.نويسنده بخش زيادى از كتاب خود را به بازخوانى كارنامه تراث اسلامى از اين زاويه اختصاص داده است.قسم ديگر كه نقطه عطفى در مطالعات تراث شناسى به شمار مى آيد,شيوه هاى بازيابى ميراث مفقود اسلامى از درون تراث موجود و راه هاى بهره ورى بهينه از ميراث اسلامى است كه در زمره مطالعات روش شناختى قرار مى گيرد. اين قسم كه از ابتكارات مؤلف در اين عرصه به شمار مى آيد, هدف اصلى وى از تأليف اين كتاب بوده است كه پس از سال ها مطالعه و بررسى در حوزه ميراث اسلامى بدان دست يافته و نتايج آن را تجربه كرده است. وى از اين شيوه ها و راه ها تحت عنوان قاعده يادكرده و تأكيد داشته است كه نتايج قواعد را به طور تجربى به دست آورده و فوايد آن را به طور عينى ديده است 5.
آنچه در اين مقاله بدان پرداخته ايم, معرفى اين قواعد از نگاه مؤلف است كه با رعايت اختصار و در مواردى همراه با چند نمونه ارائه مى شود. خوانندگان مى توانند مطالب تفصيلى و مثال هاى فراوان را از اصل كتاب دنبال كنند. قواعد سيزده گانه بازيابى ميراث مفقود اسلامى
چنان كه گذشت, نويسنده از شيوه هاى بازيابى ميراث مفقود اسلامى تحت عنوان قاعده ياد كرده است. هر يك از اين قواعد كاربرد خاص خود را دارند و گاه ممكن است در موردى چندين قاعده قابل اعمال باشد و گاه ممكن است تنها يك قاعده را بتوان اعمال نمود. برخى از اين قواعد جنبه روش شناسى بازيابى كتب مفقود اسلامى را دارند كه نويسنده در اين موارد سعى در آموزش روشها و طريق هاى مختلف بازيابى كتاب هاى مفقود را دارد. برخى از قواعد نيز در حقيقت جنبه منبع شناسى دارند و مؤلف در آنها به شناساندن منابع و مراجع بازيابى كتب مفقود پرداخته است. اين قواعد به طور مستقل به معرفى منابعى كه امكان بازيافت آثار مفقود در آنها وجود دارد, اختصاص يافته است. هر چند هر دو قسم قواعد روش شناسى و منبع شناسى روش هاى كامل و صددرصد اطمينان آورى نيستند, ولى در بيشتر موارد ممكن است كارگشا باشند,به ويژه نمونه هايى كه مؤلف با اعمال اين قواعد به بازيابى آنها دست يافته, حائز اهميت است و بر كارآمد بودن روشها و منابع تأكيد دارند. نويسنده ده هدف براى قواعد سيزده گانه ارائه نموده است كه چهار مورد مهم از آنها عبارت اند از: 1. استخراج و بازيابى نگاشته هاى مفقود يا دست يابى بر بخشى از آنها
براى نمونه وى اذعان دارد كه با اعمال قاعده اول به كتاب الفرائض زيد بن ثابت دست يافت و با اجراى قواعد چهارم و هفتم, چند نگاشته از حالت مفقود به موجود تبديل شده و گمشده را در برابر چشمان خود ديده است6. 2. كمك به توسعه و تقويت محتوايى موسوعه هاى علمى
مراد مؤلف از هدف دوم اين است كه با دست يابى بر نگاشته هاى مفقود يا بخشى از آنها و افزودن مواد آنها بر موسوعه هاى علمى موجود, محتواى اين مجموعه ها افزايش مى يابد. از اين رو, نويسنده در تبيين اين هدف مى گويد: (شكى نيست كه اين افزودن تأثير بارز و ملموسى در توسعه و تقويت محتواى موسوعه هاى علمى خواهد گذاشت). وى در ادامه براى نمونه مى نويسد: (با افزودن مسانيدِ مفقودى چون مسند حارث بن ابى اسامه, مسند ابن ابى عمر العدنى, مسند مسدّد بن مسرهد, مسند بقى بن مخلد, مسند عبد بن حميد بر مجموعه هاى حديثى موجود, ضمن توسعه و تقويت محتواى موسوعه ها,به بسيارى از احاديث نفيس كه تا كنون مفقود بودند, دست خواهيم يافت. همچنين در ساير موسوعه هاى علمى نيز با اعمال اين قواعد به نتايج زيادترى از داده هاى آن علم در گذشته آگاهى خواهيم يافت)7. 3.كمك به تحقيقات متكى بر تك نسخه خطيِ ناقص و داراى افتادگى
شايان ذكر است كه برخى از پژوهشگران در تحقيقات خود به منابعى استناد مى كنند كه ناقص اند و از روى عدم آگاهى آنها را كامل پنداشته اند; همانند معجم الادباء ياقوت حموى كه مستشرق مرجليوث آن را تحقيق كرده است, لكن نصوصى از بخش مفقود همين اثر را استاد مصطفى جواد, تحقيق كرد و در مجله المجمع العراقي به چاپ رساند. همچنين كتاب معجم الشعراى مرزبانى با تحقيق استاد عبدالستار فراج كه استاد ابراهيم سامرائى بخشى از قسمت مفقود آن را بازيابى نمود و با عنوان من الضائع معجم الشعراى مرزبانى چاپ كرد8. مؤلف نمونه هاى ديگرى را براى اين هدف بر شمرده است9. 4. ابتكار عمل در تدوين فهرست اسامى كتب مفقوده
با دسترسى به يك دستينه يا بخشى از آن و تهيه فهرستى جامع از آثارى كه تا كنون مفقود و يا بخشى از آنها داراى مشكل بوده است, ضمن اينكه اين آثار از فهرست تراث مفقود خارج مى شوند و اطلاعات سودمندى را به پژوهشگران در تحقيقات ارائه مى دهند, خود اين مجموعه يك فهرست كارآمد با كاربردى مفيد در عرصه كتاب شناسى تبديل مى شوند . به همين منظور مؤلف در پايان كتاب خود فهرستى از كتب و اجزاى مفقود را كه ردپاى آنها را در ديگر آثار يافته است, تحت عنوان فهرس الكتب و الأجزاء المفقوده آورده است. به ادعاى نويسنده به بيش از پانصد اثر مفقود در اين فهرست اشاره شد ه است. مؤلف در فهرست به قاعده اى كه وى با اعمال آن به اين آثار دست يافته,10 اشاره كرده است. عناوين بيش از سى تفسير مفقود بازيابى شده, در اين فهرست آمده است 11. قاعده اول: جست وجو در كتب اجازات و مسموعات روايى
از اهم شيوه هاى كه در بحث گردآورى نصوص كتابهاى مفقود مى بايست مورد توجه و جست وجو قرار گيرد, بحث و فحص از كتب اجازات و مسموعات روايى است كه اطلاعات آنها در كتب معاجم, اثبات, مشيخات, فهارس, برنامج موجود هست. كتب اجازات از حيث ساختار دو قسم هستند: نخست آثارى كه مؤلف در آغاز اسامى شيوخ خود را بيان مى كند و سپس در ادامه كتبى را كه از طريق سماع, اجازه, قرائت يا مناوله از آنها روايت نموده است,گزارش مى كند. قسم ديگر آثارى اند كه مؤلف در ابتدا اسامى كتب را ذكر و سپس اسامى شيوخى را كه به واسطه آنان ازطريق سماع, اجازه, قرائت يا مناوله اين كتاب ها را نقل كرده, بيان مى كند.
در زمينه گردآورى اسامى شيوخ و فهرست كتب, آثار مختلفى به قلم آمده است كه حسب قدمت تاريخى به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم: فهرس ابن عطيه: قاضى ابو محمدبن عبدالحق بن عطيه محاربى اندلسى(541 ق ); الغنيه: فهرست شيوخ قاضى عياض(544 ق); التحبير في المعجم الكبير: امام ابو سعد عبدالكريم بن محمد سمعانى(562ق); برنامج ابن ابى الربيع: ابو العباس احمد بن عبيدالله اشبيلى(688ق); برنامج التحبيبي: قاسم بن يوسف تحبيبى سبتى(73ق ); ثبت النذرومي: محمد بن محمدبن يحيى(575ق); ثبت الجينيني: عبدالغنى نابلسى(1143ق); ثبت الامير معروف به سدالأرب من علوم الاسناد و الأدب: محمد امير كبير مصرى(1232ق); حصر الشارد في اسانيد محمد عابد: ابوعبدالله انصارى خزرجى مدنى(1257ق); الوجازة: ابوطيب محمد شمس الحق عظيم آبادى(1329ق); فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المعاجم و المشيخات المسلسلات: عبدالحى بن عبدالكبير كتانى(1333ق),…

نويسنده درباره چگونگى اعمال اين قاعده و فوايد آن چنين مى نويسد:
(احتمال و فرض نخست آن است كه از ميان آثار يادشده به دست آيد كسى كه اجازه نقل كتاب مفقود مورد نظر ما را از شيخ داشته, خود از اهل تصنيف بوده است, حال همه كتاب را سماع كرده باشد يا بعض از آن را,و يا اينكه آن را خوانده و از آن بهره برده باشد. در اين فرض خواهيم ديد كه بخش بزرگى از مصنفات وى, قطعات پراكنده اى از كتاب مفقود مورد نظر را در خود جاى داده اند كه بايستى دست امانتدار زبردستى آنها را گردآورى و تنظيم نمايد تا صورتى گويا از اصل متن آن, چه كم و چه زياد,به دست آيد.
براى مثال, در المعجم المفهرس محدّث بزرگ ابن حجر عسقلانى با صدها اجازه نقل كتاب هاى مختلف روايى, تفسيرى, فقهى, تاريخى, اعتقادى و … از آثار مفقود مواجه هستيم كه امروزه اصل آنها در دسترس ما نيست, ولى ابن حجر اجازه نقل آنها را از مشايخ خود داشته و اجازات خود از آنان را در ميان اجازاتش آورده است. جالب آنكه وقتى آثار ابن حجر را بررسى مى كنيم با نصوص كتب مفقودى رو به رو مى شويم كه در آن روزگار در دسترس وى بوده و او مقدارى از آنها را با سند كامل از اصول اوليه اين آثار نقل كرده است. براى نمونه,وى در تغليق التعليق از تفسير محمد بن يوسف فريانى(212ق) ياد كرده و اسناد خودش به مؤلف آن را ذكر نموده و درباره تفسير فريابى چنين نوشته است: اين كتاب تفسيرى است كوچك, اما بسيار با ارزش,و مصنّف آن از اكابر شيوخ بخارى بوده است. ابن حجر از اين تفسير فراوان در كتاب هاى خود اقتباس كرده است,به ويژه در تغليق التعليق كه بيش از سيصد بار از آن مطلب نقل نموده است, همچنين در ديگر آثار خويش همانند: فتح الباري, الاصابة, العجاب في بيان الأسباب و موافقة الخُبر الخَبَر فى تخريج آثار المختصر.
با مطالعه موارد اقتباسى ابن حجر, ضمن مشخص شدن اسناد تفسير فريابى, روشن شد كه وى همه اين تفسير را با واسطه شيخ خود ورقاء از ابن ابى نجيج از مجاهد برگرفته است. از ا ين رو, وى تمام تفسير ورقاء را ـ كه از تفاسير مفقود به شمار مى آيدـ با اين اسناد در كتاب خود نقل كرده است. شايان ذكر است كه تفسير ورقاء تفسيرى كامل و روايات تفسيرى آن شامل همه سوره هاى قرآن بوده است. درباره سند تفسير ورقاء بايستى افزود كه به نظر مؤلف سند اين كتاب صحيح است; زيرا همه روايات آن مستند بر مفسران بزرگِ گذشته است و ابن حجر نيز چون به ارزش آن واقف بوده ـ چنان كه آن را تفسيرى نفيس خوانده است ـ سعى نموده همگى آن را گزارش كند12.
همچنين استاد بشير ياسين كتاب هاى متعدد تفسيرى, حديثى, تاريخى, اعتقاديِ مفقودى را برشمرده است كه ابن حجر به اصل آنها دسترسى داشته و در آثار خويش از آنها ياد و بخش هايى از آنها را نقل كرده است13.
احتمال و فرض دوم اين قاعده آن است كه گاه در مواردى ممكن است بر خلاف فرض نخست, صاحبان اجازه به دو دليل آثارى را كه در دسترس آنان بوده است و اجازه نقل آنها را داشته اند, در تأليف كتب خويش از آنها بهره نجسته باشند: اول اينكه خود آنان هر چند اهل تصنيف بوده اند, لكن غير اجازاتشان را نقل كرده اند; همانند ابن خير اموى اشبيلى. دوم اينكه به دليل عدم نياز به اين آثار و دلايل شبيه آن نخواسته اند از آنها استفاده كنند. با اين حال در هر دو قسم فرض مسئله, اسناد و اجازات خود به مؤلفان اين آثار را در رديف اجازات و مسموعات خود گزارش كرده اند.
اين روش به شناخت اساميِ راويان ِنگاشته مفقود از صاحب اجازه تا رواى نخست آن كمك شايان توجهى مى كند و در مواردى به بازيابى اصل اين آثار نيز يارى مى رساند, به اين ترتيب كه با شناخت شاگردان صاحب اجازه مى توان ردپاى نگاشته مفقود را در ميان آثار آنان پيدا كرد. براى نمونه, فهرست ابن خير اشبيلى(575 ق) ـ فهرست ما رواه عن شيوخه ـ تنها اثر تأليفى مؤلف و از گسترده ترين آثار در زمينه اجازات روايى است و محتواى آن اسناد ابن خير و اجازات وى به آثارى است كه او از شيوخ خود به طريقى اجازه نقل آنها را داشته است, ولى ابن خير در اثر ديگرى متن آنها را گزارش نكرده است. در اين موارد مى توانيم از طريق اسناد ابن خير به مؤلف نگاشته مفقود, دنبال آن را پى بگيريم. براى مثال كتاب الفرائض زيد بن ثابت(45ق), از نخستين و معتبرترين آثار در دانش فرايض و احكام, از جمله آثارى است كه ابن خير آن را در فهرست خود ذكر كرده و در ادامه اسناد خود به مؤلف, آن را به طور كامل بيان كرده است.
با شناخت رجال اسناد كتاب الفرائض زيد بن ثابت(45ق)تا دوره ابن خير اشبيلى(575ق), اين امكان براى ما به وجود مى آيد كه براى پيدا كردن اين اثر به مؤلفان آنها مراجعه كنيم و ضريب احتمال بازيابى آن نسبت به قبل بيشتر مى شود; همانند آثار سعيد بن منصور ـ يكى از واسطه ها و رجال اسناد ابن خيرـ كه در بخشى از آثار وى منقولاتى از كتاب الفرائض زيد بن ثابت آمده است. با مراجعه به بخش السنن كتب فقهى سعيد بن منصور مواجه مى شويم, درست با همان سندى كه اشبيلى تا زيدبن ثابت آن را دقيقاً نقل كرده است. افزون بر اينكه در اين ميان گاه به اطلاعات كتاب شناسى بيشترى نيز در زمينه معرفى محتواى اثر و ديگر نام هاى آن نيز برمى خوريم كه در بيان اشبيلى وجود نداشت; همانند توضيح سعيدبن منصور در ضمن اسنادش كه درباره الفرائض آورده است: ( أن معاني الفرائض كلّها و اصولها عن زيد بن ثابت و ابو الزناد فسّرها على معانى زيدبن ثابت). در اين بيان روشن است كه ابو الزناد, الفرائض زيدبن ثابت را تفسير كرده و ديگران آن را تفسير ابي الزناد على معانى زيد بن ثابت گفته اند; همانطور كه امام بيهقى نيز در موارد متعددى از آثارش بر اين نكته تأكيد كرده است14. قاعده دوم: جست وجو در كتب مؤلف اصل مفقود
در مواردى براى يافتن نصوص كتاب مفقود بايستى به سراغ مصنّفات موجود مؤلف آن برويم و ردپاى آن را در ميان ديگر آثار تصنيفى او جست وجو كنيم, به ويژه زمانى كه موضوع كتاب مفقود مورد جست وجوى ما ارتباط خاصى با ديگر آثار مؤلف داشته باشد كه در اين صورت بايستى با دقّت بيشترى به استقرا و فحص نصوص اصل مفقود در لابه لاى كتاب هاى وى بپردازيم. توجيه روان شناختى اين قاعده چنين است كه به طور معمول محتوا و مواد تأليفى آثار نويسندگان از دو حال خارج نيست: يا نزد آنان به شكل مكتوب موجود بوده, يا اطلاعات آنها در حافظه آنان ضبط و ثبت بوده است و بر حسب اقتضاى مقام بحث, در هنگام تأليف از هر دو قسم اطلاعات بهره مى برده اند. از اين رو, مى بينيم كه مؤلفان, برخى از مطالب و مسائل لازم و ضرورى را در كتاب هاى خود تكرار كرده اند و يا اشاره داشته اند كه در فلان كتابم از آن بحث كرده ام, و تفصيل آن را به كتاب ديگرش ارجاع مى دهد و گاه خلاصه اى از آن را به صورت فشرده و گاه به تفصيل گزارش مى كند,ولى كتاب مورد ارجاع و منبع نقل وى الآن در دسترس ما نيست.
همچنين در اين ميان گاه اتفاق مى افتد كه مؤلف از كتاب مفقود مورد جست وجو به اسم ياد مى كند و آن به عنوان مرجع و رفرنس موضوع مورد بحث طرح مى كند. در اين مواقع به آسانى مى توان نصوص كتاب مفقود را گرد آورد. براى نمونه,در جست وجوى كتب مفقود ابن خزيمه(311قمرى) ما شاهد آن هستيم كه ايشان نصوص فراوانى را از آنها با ذكر نام آثار مفقودش در دو كتاب الصحيح و التوحيد خود كه در حال حاضر در دسترس ما هستند گزارش كرد ه است. استاد مصطفى اعظمى با استقراى كامل آثار ابن خزيمه, شمارگان كتب تأليفى او را ـ كه در دو كتاب مذكور از آنها ياد برده است ـ 34 كتاب گزارش كرده است كه برخى از آنها كتابى مستقل و يا بنا به رأى استاد اعظمى جزئى از يك كتاب بوده اند, با اين حال وى در دو كتاب الصحيح و التوحيد از آنها به تصريح اسم برده و نصوصى را از متن آنها نقل كرده است15.
ولى در مواردى كه يادى از نام و عنوان اثر مفقود در ميان آثار موجود مؤلف نيامده باشد, استقراى نصوص آن مشكل و كار نسبت به حالت پيشين دشوارتر خواهد بود و نيازمند تخصص در متن شناسى و كاردانى محقق در موضوع اثر مفقود است16.
شايان ذكر است كه در هر دو فرض اين قاعده, بايستى نخست به سراغ آثارى برويم كه با موضوع اصل مفقود تطابق و يا نزديكى بيشترى دارند. براى نمونه, اگر اصل مفقود در زمينه تفسير قرآن باشد, بايستى اول به سراغ آثار تفسيرى مؤلف رفت و در گام بعدى به دنبال آثار علوم قرآنى وى; چرا كه احتمال يافتن نصوص اصل مفقود در ميان آثار تفسيرى مؤلف بيشتر از ديگر كتاب هاى او است17. قاعده سوم: جست وجو در كتب شاگردان
اين قاعده سه حالت دارد: حالت نخست كاوش در ميان كتاب هاى شاگردان شيخ ـ نويسنده اصل مفقود ـ است. امروزه شناخت شاگردان چنين اشخاصى كار بسيار آسانى است و با مراجعه به زيست نامه علمى مؤلف در كتب تراجم و رجال كه غالباً اسامى استادان و شاگردان را متذكر مى شوند, مى توان به اين مطلب دست يافت. در اين ميان مى توان به آثارى چون تهذيب الكمال مزى, سير اعلام النبلاء, تاريخ الاسلام و معرفة القراء الكبار ذهبى, معجم الادباء ياقوتى, تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلانى, وفيات الاعيان ابن خلكان, تاريخ بغداد خطيب اشاره نمود. حال زمانى كه شاگردان شيخ و نويسنده اصل مفقود يافت شد به سراغ شاگردانِ اهل تأليف وى كه در نگارش آثارشان روش اسنادى ـ اسناد طريقى به شيخ ـ را رعايت نموده اند و بر اساس اين روش آثارشان را به شكل مسند نگاشته اند مى رويم, شايان ذكر است كه روش اسنادى يا اسناد طريقى به شيخ در تأليف آثار, تنها اختصاص به كتب حديثى نداشته و در بيشتر علوم رايج در قرن پنجم اعم از فقه, تاريخ, اعتقادات, سيره , لغت, ادبيات, تفسير و دانش هاى ديگر, اين روش رعايت مى شده است, لكن نوع اسانيد در آنها متفاوت بوده است, به اين بيان كه در برخى از آثار همانند فقه, لغت و ادبيات مؤلف نصوص و داده هاى كتابش را مستقيم به شيخ خود مستند مى نمود و در ديگر كتاب ها روش معمول سعى بر اسناد و اتصال اثر به پيامبر(ص), صحابه, تابعى, اتباع تابعين بوده است.
سبب مراجعه به كتب شاگردان به اين دليل است كه معمولاً شاگردانِ شيوخ اهتمام جدى در حفظ آثار مكتوب و منقولات شفاهى شيوخ خود داشتند, حال يا آنها را در حافظه خود با دقت ثبت و ضبط مى نمودن يا اينكه از روى آثار استادان خود نسخه اى را براى خود كتابت و استنساخ مى نمودند. از اين رو, ما شاهديم كه برخى از اين شاگردان تنها راوى آثار مفقود استادان خود هستند و به همين جهت, بر يك كتاب مفقود چندين طريق روايى يافت مى شود. مشهورترين كتابى كه راويان كتب را براى ما بيان كرده است, كتاب التقييد لمعرفة الرواة و السنن و المسانيد از ابن نقطه متوفا به سال 629 هجرى است18. برخى از اين شاگردان نيز منقولات استادان خود را در آثارشان به دقت تمام گزارش كرده اند. از اين رو, آثار آنها لبريز از نقل و قول هاى فراوان از استادان و شيوخ خود مى باشد. براى نمونه هنگامى كه از مسند محمد بن يحيى بن ابى عمر عدني (243قمرى) بحث مى كنيم, مى بينيم كه در زمره شاگردان وى اشخاصى چون مسلم, ترمذى, نسائى, ابن ماجه و ديگران حضور دارند19. در ميان آنها نيز راوى مسند را پيدا مى كنيم: اسحاق بن احمد بن اسحاق بن نافع خزاعى20(308 قمرى); همچنين شاگرد وى را كه از طريق ايشان مسند را نقل كرده, به دست مى آوريم و او كسى نيست جز محمدبن ابراهيم بن على بن عاصم ابوبكر المقرى 21(381 قمرى). با مراجعه به آثار شاگردان و راويان ابن ابى عمر عدنى, بخش هايى از مسند مفقود و ديگر آثار وى به دست مى آيد22. همچنين است تفسير مفقود عبدبن حميد كه از شيوخ ترمذى مى باشد. با مراجعه به آثار شاگردان وى از جمله ترمذى ردپاى تفسير وى را پيدا مى كنيم. نزديك به نود روايت تفسيرى از تفسير مفقود عبدبن حميد در كتاب التفسير سنن ترمذى نقل شده است23.
حالت دوم اين قاعده جست وجو در آثار شاگردانِ شاگرد شيخ صاحب اصل مفقود است كه همانند حالت اول بايستى در كتب تراجم, نخست آنها را شناسايى كرد و سپس از ميان شاگردان سراغ مصنّفان آنها رفت و ردپاى اصل مفقود را در ميان آثارشان پى گرفت.
حالت سوم نيز پى گيرى اصل مفقود در كتاب هاى بعد از دوره شاگردانِ شاگردان است. نمونه اين حالت تفسير سعيدبن جبير (95هجرى) است كه دكتر محمد ايوب محمد يوسف آن را از ميان كتب بعد از دوره شاگردان شاگردان همانند تفسير طبرى, تفسير ابى حاتم رازى و غيره گردآورده است. همچنين است كتاب هاى الفتنة و وقعة الجمل سيف بن عمر ضبى اسدى(180 يا 200 قمرى) كه احمد راتب عرموش آن دو را از ميان نصوص فراوان موجود در كتاب الفتنة از تاريخ الامم و الملوك طبرى(310 قمرى) جمع نموده است24. قاعده چهارم: جست وجو در كتب اختصاصى مرتبط به موضوع اصل مفقود
كتب اختصاصى مرتبط به موضوع اصل مفقود خود به دو نوع تقسيم مى شوند: نوع نخست كتاب هاى موسوعه يا دايرة المعارفى است كه بيشتر آنها در قرن هفتم هجرى و پس از آن پيدا شدند و شمارى از آنها هم اكنون به صورت مخطوط يا مطبوع در كتابخانه هاى ما موجود است و معمولاً جز در مواقع نياز به آنها مراجعه نمى شود,به ويژه موسوعه هاى مخطوط كه به علل مختلف بيشتر از اينكه مورد استفاده واقع شوند, در كتابخانه ها خاك مى خورند; حال آنكه پيشينيان ما در تأليف آنها وقت و تلاش فراوانى را مصروف داشته اند. براى نمونه, ابن حجر عسقلانى براى تأليف مجموعه ارزشمند فتح الباري في شرح صحيح البخارى, 25 سال ـ از 817 تا 842 هجرى ـ وقت صرف كرده است25. اگر فهرست هاى علمى دقيق و نمايه هاى موضوعى كارآمد از محتواى چنين مجموعه هايى فراهم گردد, يا با تمهيداتى در نرم افزارهاى كامپيوترى قابل استفاده باشند, به طور قطع بسيارى از نصوص ارزشمند مفقود را در درون آنها خواهيم يافت كه گذشتگان توانِ ابزارى دست يابى به آنها را نداشته اند. تتبع و استقرا در اين موسوعه ها خود به سان مدرسه و آموزشگاهى است براى آموختن روش استوار علمى در زمينه پژوهش و تحقيق.
زمانى كه ابن حجر عسقلانى مشغول تأليف فتح الباري في شرح صحيح البخارى بود, از آثار شارحان صحيح بخارى همانند كتاب هاى ابن بطال, ابن التين, كرماني, خطابي, صاغاني, قطب حلبي و ديگران بهره جست. از كتاب الايمان فتح البارى چنين برمى آيد كه ابن حجر عسقلانى در شرح اين بخش از اثرش, به معظم كتاب هايى كه تا دوره وى در موضوع ايمان و تحت عنوان كتاب الايمان نوشته شده بوده, مراجعه كرده است; همانند كتاب الايمان ابن ابى عمر عدنى, ابن ابى شيبه, امام احمد بن حنبل, قايم بن سلام, ابن منده و …. همچنين است روش وى در تأليف و شرح كتاب التفسير فتح الباري كه مى بينيم وى به اغلب تفاسير مسند مراجعه داشته و از آنها نقل مطلب نموده است; تفاسيرى چون :تفسير عبد بن حميد, ابن نذر نشيابورى, طبرى, ابن حتم رازى, بغوى, ابن مردويه, فريابى, … هم اينگونه است روش وى در شرح ساير كتاب هاى اين اثر.
اين قاعده از قواعد مهمى است كه بايستى در بازيابى نصوص كتب مفقود مورد توجه قرار گيرد. گام اول در اعمال اين قاعده شناسايى و تهيه فهرستى از موسوعه هاى علمى است كه به سبك دايرة المعارفى نگاشته شده و بيشترين اطلاعات خود را از كتاب هاى پيشين اقتباس نموده اند. غالباً اطلاعات و نصوص مفقود پيشين را مى توان در موسوعه هاى اختصاصى مرتبط با موضوع آن يافت. براى نمونه, كتاب موسوعه اى كه در رشته تفسير نوشته شده باشد, غالباً مجموعه از نصوص تفاسير مفقود را داراست; همانند تفسير الدر المنثور سيوطى كه از كتب مهم تفسيرى سلف اقتباس كرده است و برخى از آنها امروزه مفقودند و قطعاتى از آنها در اين تفسير گزارش شده است. مؤلف تعداد بيست تفسير مفقود را گزارش كرده است كه از منابع سيوطى در تأليف الدر المنثور بوده, ولى در بستر زمان مفقود شده و امروزه اصل آنها در دسترس ما نيست26.
همچنين تفسير ابن كثير كه افزون بر گزارش نصوص تفاسير سلف بر خلاف الدر المنثور, اسناد را هم داراست و در مواردى شمارگان منقولات وى از تفاسير سلف, بيشتر ازسيوطى است. براى نمونه, وى نزديك 300 روايت تفسيرى مسند را از تفسير اين مردويه و قريب 950 روايت تفسيرى مسند از تفسير ابن ابى حاتم نقل كرده است كه در اين مورد حدود پانصد روايت از جزء مفقود تفسير ابن ابى حاتم در اين تفسير آمده است; هم اين گونه است دانش حديث و موسوعه هاى حديثى كه هنگام بررسى دقيق اين موسوعه ها به اصول و اجزاء مفقود حديثى فراوانى دست مى يابيم . براى نمونه موسوعه المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ابن حجر عسقلانى هزاران روايت مسند از كتب حديثى پيشين را در نسخه خطى خود داراست. در نسخه چاپى, اسناد روايات حذف شده است و بهتر است براى بررسى دقيق به نسخه خطى آن مراجعه شود. اين اثر رواياتى از مسند مسدّد بن مسرهد, ابي بكر بن ابن شيبه, أحمدبن منيع, ابن ابي عمر عدني, عبد بن حميد, حارث بن ابي أسامة و مسند اسحاق بن راهويه را با اسناد كامل درخود دارد.
همچنين اثر ديگرى كه مى توان روايات اين مسانيد را در آن يافت, موسوعه روايى احمدبن ابى بكر بوصيرى(840قمرى) است به نام إتحاف السادة المهرة بزوائد المسانيد العشرة. به همين گونه است جايگاه اللآلي المصنوعه فى أحاديث الموضوعة سيوطى (911قمرى) در زمينه احاديث موضوعه و جعلى. استاد بشير ياسين نمونه هاى فراوانى از اين گونه موسوعه ها را در دانش هاى گوناگون معرفى كرده است27.
قسم دوم از منابع اين قاعده, كتاب هاى غير موسوعه اى متاخر است كه مرتبط با دانش يا موضوع اصل مفقود تدوين شده اند, با اين ويژگى كه روش نقلى در انتقال نصوص متن آنها رعايت شده و بيشتر آرا و اقوال دانشيان اهل تأليف پيشين در موضوع اصل مفقود مورد نظر را گزارش كرده اند. براى نمونه, كتاب الاقناع في القراءات السبع از ابن باذش(540قمرى) حاوى نصوص فراوانى از كتب مفقود پيشينيان در موضوع دانش قرائات است. استاد حكمت بشير ياسين در بررسى كتاب مذكور, به نصوصى از آثار مفقود ذيل در اين اثر دست يافته است: كتاب فيه حروف عاصم: عمرو بن صباح بغدادى (221هجرى); القراءات محمد بن يزيد بن محمد بن كثير رفاعى(242هجرى); الجامع المختصر, احمد بن جبير بن محمد كوفى(258هجرى); كتاب المكيين, ابن مجاهد(324هجرى).
همچنين است داستان آثارى چون الجواهر المضيئه فى طبقات الحنفيه در موضوع دانش تراجم, و تذكرة النجاة ابوحيان اندلسى(745هجرى) كه مى توان نصوص فراوانى را از آثار مفقود متقدمان را در آنها مشاهده نمود28. قاعده پنجم: جست وجو در كتب اختصاصى متأخر مرتبط به موضوع اصل مفقود
منابعى كه در اين قاعده از آنها بحث مى شود, اخص از منابع قاعده پيشين مى باشد و فرايند حصول نتايج در اين منابع خيلى سريع تر از منابع قاعده پيشين است. توجيه قاعده مذكور چنين است كه رجوع به كتاب هايى كه در موضوع اصل مفقود نوشته شده اند, از ضروريات بازيابى است,ولى به شرطى كه اين آثار پس از دوره زمانى اصل مفقود تأليف شده باشند ; زيرا غالباً مؤلفانِ تيزبينِ پسين از آثار تأليفى پيشينيان در موضوع كتاب خود بهره مى جسته اند. تأليف مؤلفان پسين از اين حالات خارج نيست: يا تكميل, تذييل, شرح, استدراك كارهاى پيشين است, يا اينكه براساس آنها به نتايج و ابتكارات تازه نظرى رسيده اند, و يا اينكه گردآورى موضوعى آثار پيشين در يكجا و افزودن مصادر ديگر بر مجموعه آنهاست; همانند كار ابن اثير در اسد الغابة در موضوع تراجم صحابه كه از كتاب هاى پيشين در همين موضوع و با همين عنوان همانند معرفة الصحابة ابن منده (395 هجرى), معجم الصحابة ابو نعيم اصبهانى (430هجرى), الاستعياب فى معرفة الصحابة ابن عبدالبر(430 هجرى), تتمة فى معرفة الصحابه ابوموسى مدينى (581هجرى), التجريد للصحاح الستة رزين بن معاويه بن عمار عبدرى(535 هجرى) بهره جسته و همگى را يكجا گردآورده است. همچنين است آثارى كه كتاب هاى قبل از خود را محور تأليف قرار داده اند; همانند الطبقات الكبرى ابن سعد كه بر اساس الطبقات واقدى(207هجرى) نوشته شده است. مؤلف نمونه هاى فراوان ديگرى از دانش هاى مختلف اسلامى را در اين زمينه گزارش كرده است29.
در باره اين قاعده,شايسته دقت و تذكر است كه بايستى در شناسايى آثار مرتبط به موضوع اصل مفقود; نبايد تنها به عنوان آثار اكتفا نمود; زيرا محتواى برخى از كتاب ها بر خلاف عنوانشان در موضوع ديگرى هستند و ممكن است موجب انحراف محققان شود, همانند كتاب جمال القراء و كمال الاقراء على بن سخاوى(643هجرى) كه به نظر مى آيد در دانش قرائات باشد; حال آنكه در علوم قرآنى است. همچنين كتاب الدرّ المصون في علوم الكتاب المكنون احمدبن يوسف معروف به سمين حلبى(756هجرى) كه بر خلاف عنوانش در اعراب القرآن است, نه علوم قرآنى30. قاعده ششم: جست وجو در كتب حاوى بخش هاى اصل مفقود
بسيارى از مصنّفات مفقود, قبل از فقدانشان مورد اهتمام جدى محققان و پژوهشگران واقع شده و گاه منتخبى, مختصرى, مختارى, تهذيبى, رديه اى يا فوايدى بر آن يا از آن تهيه كرده اند و به ضرورت كار, بخشهايى از اصل مفقود را براى ما گزارش نموده اند. آثارى كه امروز با عناوينى چون: المنتخب, المنتقى, التهذيب, المختصر, المختار, العوالى, الامالى, الردود, الزوائد و الفوائد داريم, همه از اين قسم اند كه بيشترينِ محتواى آنها ازنصوص اصول مفقود است. مؤلف نمونه هاى فراوانى از اين آثار را برشمرده است31. قاعده هفتم: جست وجو در كتب حاوى متن كامل اصل مفقود
برخى از آثار, از طريق شرح,تعليقه يا ترجمه كتابى به زبان هاى غير عربى حاصل شده اند كه در برخى موارد اصل متن را نيز با خود دارند; جريانى كه در شرح, تعليقه و ترجمه بسيارى از آثار اسلامى در دوره عثمانى به زبان هاى غير عربى همانند تركى و در دوره سلاجقه و صفوى به فارسى و هندى در دوره مغولى اتفاق افتاد و همچنين برخى از اهل روم و يونان نيز بسيارى از آثار عربى را به زبان هاى خودشان ترجمه كردند و اين گونه نسخه هاى متعددى از آثار عربى ـ اسلامى به زبان هاى گوناگون در اقصا نقاط جهان منتشر شد. از اين رو, محققى كه در صدد بازيابى اصل مفقود است, بايستى در گام نخست بررسى نمايد كه آيا اصل مفقود, ترجمه يا تعليقه يا شرحى به زبان عربى دارد يا خير. اگر پاسخ مثبت بود, بهتر است از شرح هاى اصل مفقود شروع كند, چه بسا كه متن كامل اصل را نيز داشته باشد; آن گونه كه روش و سيره شارحان و تعليقه نگاران سلف بوده است كه نخست اصل متن را بدون كم و كاست مى آوردند و در ادامه شرح و تعليقه خود را كنار اصل متن گزارش مى كردند. سپس اگر در ميان آثار عربى, ترجمه يا تعليقه يا شرحى يافت نشد,به سراغ فهارس تراث به زبان هاى غير عربى برود و نهايت كوشش خود را در اين زمينه مبذول نمايد و در صورت ناآشنايى با زبان هاى غير عربى بايستى از مترجمى كاردان و آشنا به فن كمك بگيرد. نويسنده نمونه هايى را از اين قسم منابع گزارش كرده است32. قاعده هشتم: جست وجو در كتب تراجم مؤلف اصل مفقود
براى هر دانش و فنى از فنون, رجالى است كه مورخان و تراجم نگاران سعى در گزارش شرح حال علمى آنان اعم از استادان, شاگردان, آثار و … داشته اند و ما امروز با نگاشته هاى انبوهى كه تنها به اين موضوع اختصاص دارند, مواجه هستيم; همانند تراجم صحابه, خلفا, ملوك, وزرا, فقها, قرّا, محدّثان, مفسران, مورخان, ادبا, شعرا و … .
در جست وجوى اصل مفقود لازم است محقق از زيست نامه علمى صاحب اصل اطلاع دقيقى حاصل نمايد و با آثار وى آشنا باشد. در اين زمينه آثارى كه در موضوع تاريخ شهرها نوشته شده است, مى تواند مفيد باشد; زيرا در اين آثار به طور معمول به معرفى عالمان آن شهر, آثار و استادان آنها نيز پرداخته مى شود; همانند تاريخ بغداد خطيب بغدادى(463ق), تاريخ دمشق ابن عساكر(571ق) العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين فارسى (832ق) و تاريخ جرجان سهمى(427ق). معمولاً در اين كتاب ها علاوه بر عالمان ساكن آن شهر,به معرفى دانشمندانى كه مدتى در آنجا سكنا گزيده اند و يا از آنجا ديدار كرده اند نيز اشاره شده است. علاوه بر اين تراجم عمومى, آثارى اختصاصى نيز داريم كه تنها به معرفى دانشمندان يك دانش يا مذهب و يا فن خاصى پرداخته اند; همانند طبقات الشافعية سبكى كه به معرفى رجال فقهى مذهب شافعى اختصاص دارد. اين گونه آثار در مواردى پس از يادكرد فهرست تأليفات به گزارش بخشى از متن آنها نيز پرداخته اند. آثارى نيز داريم كه تنها به بازخوانى علمى يك شخصيت اختصاص دارد و موضوع آنها بررسى شخصيت علمى يك فرد بوده است كه گاه خود فرد آن را نوشته است; همانند الفلك المشحون فى احوال محمد بن طولون دمشقى كه خود ابن طولون(953هجرى) آن را تأليف كرده و به معرفى آثار, استادان و … پرداخته است. برخى را نيز ديگران درباره يك عالم نوشته اند; همانند الكواكب الدرية فى مناقب المجتهد ابن تيميه از امام مرعى بن يوسف كرمى حنبلى(1033ق) و الجواهر و الدرر فى ترجمة شيخ الاسلام ابن حجر عسقلانى از شمس الدين محمد بن عبدالرحمن سخاوى(902ق). اين آثار ضمن معرفى تأليفات,به نسخ متعدد آن, شرح, تعليقه, رديه, ترجمه و مطالب مفيد ديگر در اين باره اشاره دارند و از اين طريق مى توان ردپاى اصل مفقود را پى گرفت33. قاعده نهم: جست وجو در كتب همشهريان, اولاد و عالمان هم كيشِ مؤلف اصل مفقود
غالباً نشر نخست آثار علمى در شهر نويسنده به وسيله خود وى و يا ديگران مانند شاگردان, اولاد و هم كيشان او رخ مى دهد. لذا هنگام فقدان چنين آثارى, ظن غالب بر اين است كه مى توان نصوصى از اين كتاب را در كتابخانه هاى آن شهر و يا در ميان تأليفات همشهريان معاصر يا پس از وى, پيدا كرد به ويژه اگرمؤلف فردى معروف بوده و يا اينكه كتاب وى از اهميت علمى خاصى برخوردار باشد. براى نمونه, منقولات تفسيرى امام احمد بن حنبل از ابن جوزى به ويژه در كتاب نواسخ القرآن از اين قسم است كه بارها با اسناد واحد از امام احمد نقل مى كند. همچنين در كتاب التبصرة و بدائع الفوائد,روايات تفسيرى مسند فراوانى را از امام احمد نقل كرده است; حتى در كتاب بدائع الفوائد فصلى را تحت عنوان (و من خط القاضى من جزء فيه (تفسير آيات من القرآن) عن الامام پي نوشت ها: 1. برمجموعه تاريخ التراث العربى سزگين, مجموعه اى هشت جلدى تحت عنوان استدراكات على تاريخ التراث العربى با هدف بيان پاره اى از كاستى هاى آثار معرفى شده در اثر سزگين و ارائه دست نوشته هاى كهن از ميراث عربى ـ اسلامى به همراه شناسه كامل آنها و محل احتفاظ اين نسخ گرانبها, به سرپرستى استاد حكمت بشير ياسين جمع آورى شده و در كشور عربستان به چاپ رسيده است و تا حدّى بر كار نيمه تمام سزگين تتمه اى افزوده اند و در آن نسخ خطى وزينى از آثار دانشيان پيشين مسلمان را معرفى كرده اند. براى آگاهى بيشتر بنگريد: على راد, (تاريخ التراث العربى و مؤلف آن), آينه پژوهش, شماره85. 2 .(من مشكلات التراث العربى), مجله عالم الكتب, ج 1, عدد الثانى, شوال 400ق, ص 142. 3. كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث, حكمت بشير بن ياسين, ص 6. 4. همان, ص65ـ 89. 5. همان, ص 100. 6. همان, ص 100. 7. همان, ص100ـ 101. 8. الرساله, اول, 1404ق. 9. كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث, حكمت بشيربن ياسين, ص 101ـ 102. 10. همان, ص 255ـ 278. 11. همان, ص 261 ـ 262و107. 12.همان, ص 114ـ116. 13. همان, ص 116. 14. براى نمونه بنگريد: السنن الكبرى, ج 6, ص 236ـ 237. 15. كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث, حكمت بشيربن ياسين, ص 134ـ 136. 16. همان, ص 140. 17. همان, ص 133ـ 144. 18. اين اثر در هند و بيروت بارها چاپ شده است. پايان نامه دكتر عبدالستار قدسى تحقيق اين كتاب است. 19. بنگريد: تهذيب التهذيب, ج 9,ص 519. 20. التقييد, ج 1, ص 237; سير اعلام النبلاء, ج 14, ص 289. 21. التقييد, ج1, ص4. 22. كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث, حكمت بشيربن ياسين, ص 149 ـ 145. 23. همان, ص 147. 24. نمونه هاى ديگر را بنگريد: همان, ص 150. 25. ابن حجر در خاتمه فتح البارى (ج 13, ص 546) به اين نكته تصريح دارد. 26. كتب التراث بين الحوادث و الانبعاث, حكمت بشيربن ياسين, ص 152ـ 153. 27. همان, ص 155ـ 164. 28. همان,ص 165ـ 167. 29.همان, ص 169ـ 177. 30. همان, ص 177ـ 178. 31. همان, 179 ـ 187. 32. همان, ص 189ـ 194. 33.همان, ص 195ـ 202. 34. نمونه ها را بنگريد: همان, ص 204ـ 212. 35. بنگريد:همان, ص 215ـ 227. 36. همان, ص 229ـ 235. 37. همان, ص 236ـ 242. 38. همان, ص 243ـ 251.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 114  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست