responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 104  صفحه : 13

چالش هاى صورى در ويرايش
طريقه دار ابو الفضل


نقد جناب آقاى محمدباقر انصارى را در شماره92 سال84 مجله ارزشمند آينه پژوهش بر كتاب انواع ويراش خواندم, از ايشان سپاس گزارم. نكته هايى به نظرم رسيد كه به اختصار, جهت اطلاع ايشان و خوانندگان يادآور مى شوم:
1. ايشان فرموده اند: اين كه بيشتر اعضاى فرهنگستان و نيز ويراستاران آن به شيوه نامه املايى خود ـ كه پيوسته نويسى است ـ عمل نمى كنند نتيجه غفلت, سهل انگارى و اهمال است! خواننده محترم خود قضاوت كند كه آيا در خصوص يك نهاد علمى و اعضاى برجسته زبان فارسى مى توان اين گونه سخن گفت, آيا اين همه دانشور زبان شناس در هنگام نوشتن غافلند.
شك نيست كه رويكرد اين عالمان به جدانويسى, مبناى علمى و زبان شناختى دارد. وقتى پيش نويسِ املاى فارسى فرهنگستان منتشر شد بنده از نزديك با آن نهاد علمى آشنا شدم و به آن جا رفت و آمد مى كردم. از همان زمان, اختلافِ دو دسته از اساتيد محترم را در كارگروه املايى آن جا شاهد بودم, ولى گرايش عمده, هم ميان اساتيد و هم ويراستارانِ فرهنگستان به جدانويسى بوده و هست. اما اين كه در نهايت, دستور خط فارسى با گرايش نسبتاً پيوسته نويسى تصويب شد, خود داستان ديگرى دارد. در كتاب انواع ويرايش, سربسته به همين جمله اكتفا كردم كه: (… به يك باره, وضع عوض شد).
2. اين كه در كتاب, پاره اى غلط هاى تايپى و املايى و گاه مواردى خلاف قاعده هاى كتاب هست مى پذيرم; با مرورهاى خود و همكاران, آن موارد مشخص شده اند و به يارى حق در چاپ دوم اصلاح خواهد شد.
3. بيشتر حجم نقد جناب آقاى انصارى (حدود سه صفحه) در واقع, چالشى صورى بر سرِ جدانويسى در املاى معاصر فارسى است. ايشان براى اثبات پيوسته نويسى به دلايلى از دستور زبان, زيبايى شناسى, زبان شناسى و… تمسك كرده اند.
پاسخ اين است كه شيوه جدانويسى نيز از همه اين دانش هاى مورد اشاره بهره مند است, بنابراين در خوش بينانه ترين وضع بايد بگوييم كه هر دو دسته در اين خصوص به تكافوى ادله رسيده اند; به عبارت ديگر, هر دو گروه جدانويس و پيوسته نويس, پشتوانه اى از دلايل ادبى و علمى دارند, اما سخن جدانويسان اين است كه شيوه انفصال, آسان تر و آموزش آن نيز سهل تر است با توضيحات ذيل:
مرورى بر املاى فارسى معاصر نشان مى دهد كه از سى سال قبل به اين سو, رسم الخط فارسى به طرفِ جدانويسى حركت كرده است. اگر نگاهى به كتاب هاى فارسى بيست سال قبل بيفكنيد خواهيد ديد كه نويسندگان آن زمان ـ كه امروز جدانويسى پيشه كرده اند ـ همه كلمه ها را پيوسته مى نوشتند; عبارت هاى (اينستكه), (آنستكه), (همانگونه), (همانصورت), (همينگونه), (هيچوقت), (هيچگاه) و… را همه دانش آموزان از دبستان تا دبيرستان, به همين صورت, پيوسته مى نوشتند.
وقتى كه از حدود بيست سال قبل, ويراستاران به صورت جدى به اصلاح رسم الخط كتاب ها اهتمام ورزيدند به نا هم آهنگى ها و استثناهاى فراوان و پيچ در پيچ برخوردند كه كار را براى آنان در ويرايش كتاب ها مشكل مى ساخت; از سوى ديگر با رواج رايانه, برنامه نويسان در كار كردن با املاى فارسى به شيوه پيوسته نويسى, مشكلات جدى داشتند. همه اينها رسم الخطى را مى طلبيد كه بتواند جواب گوى نيازهاى روز باشد. از اين رو اساتيد فن با پشتوانه اى غنى از زبان شناسى, زيبايى شناسى و دستور زبان, شيوه جدانويسى را پيشنهاد و سپس به صورت جدى دنبال كردند.
آسان تر بودنِ آموزش جدانويسى, خيلى روشن است. شما اگر به يك خارجى, كه در صدد آموزش زبان فارسى است يا به دانش آموزان ابتدايى و راهنمايى بگوييد كه مثلاً (ها) در همه جا جدا نوشته مى شود: كتاب ها, درخت ها, آن ها, اين ها و… او هيچ گاه اشتباه نخواهد كرد, اما اگر به شيوه پيوسته نويسى به آنها آموزش دهيد بايد استثناهاى زيادى را فهرست كنيد; مثلاً به كتاب راهنماى ويرايش تأليف آقاى دكتر غلامحسين زاده (تهران, انتشارات سمت, 1379) توجه كنيد; كتابى كه جناب آقاى انصارى هم چندبار از روى علاقه به شيوه آن استناد كرده اند, ايشان در صفحه 17 بند12ـ2 مى نويسد:
(هاى نشانه جمع و (تر) نشانه صفت تفضيلى به كلمه قبل از خود مى پيوندد, مگر در كلمه هاى خارجى ناآشنا و يا در جايى كه استقلال و روشنى معناى كلمه قبل, مورد نظر باشد يا كلمه زشت شود.)
يك بار ديگر, قاعده اى را كه نقل كرديم مرور كنيد آيا واقعاً با اين قاعده ـ و نمونه هاى ديگر مانند آن ـ دانش آموز, نويسنده و ويراستار به زحمت فراوان نمى افتد. در قاعده فوق, (استقلال و روشنى معناى كلمه) يا (زشت شدن كلمه) چه معنا دارد؟ آيا اين قاعده به سليقه هاى گوناگون در زشتى و زيبايى يا روشنى و مبهم بودن كلمات, ميدان وسيع نمى دهد؟ آيا ويراستاران يك مؤسسه با اين گونه قواعد مى توانند آثار مؤسسه خود را يك دست و هم آهنگ به پايان ببرند؟
4. در ميانِ جدانويسان و پيوسته نويسان, گروه هاى مختلف افراطى و معتدل وجود دارد. افراطى هاى جدانويس معتقدند حتى بايد همه حرف هاى يك كلمه را هم جدا نوشت; مثلاً (علم) را اين گونه بنويسيم: (ع ل م), حتى همانند خط لاتين, كلمه ها را از چپ به راست بنويسيم (ر.ك: مسعود خيام, خط آينده, انتشارات نگاه, تهران, 1373).
بنده نسخه اى از گلستان سعدى را در كتاب خانه مرحوم آية الله مرعشى نجفى ديدم كه به همين شيوه چاپ شده است; يعنى همه حروف كلمه ها جداست, به اين شكل:
م ن ن ت خ داى را ع زز و ج ل ل كه طاع ت ش م وج ب ق رب ت اس ت و… (منت خداى را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و…).
كمى معتدل تر از گروه فوق افرادى اند كه معتقدند در جدانويسى هيچ قاعده اى نبايد استثنا داشته باشد; مثلاً اگر مى گوييم (تر) و (ترين) بايد جدا شود ديگر نبايد كلمه هايى مثل بهتر, كهتر, مهتر, كمتر و بيشتر را هم استثنا كرد, بنابراين بايد اين گونه بنويسيم: به تر, مه تر, كه تر, بيش تر و كم تر.
معتدل تر از گروه دوم كسانى اند كه ديدگاه شان در همين كتاب انواع ويرايش, بازتاب يافته است.
اما پيوسته نويس هاى افراطى, رسم الخط را به همان وضع قديم و كاملاً متصل مى خواهند و معتقدند: اصولاً دست كارى در رسم الخط, كار مطلوبى نيست (ر.ك: دكتر خسرو فرشيد ورد, املاء, نشانه گذارى, ويرايش, انتشارات صفى عليشاه, تهران 1372). ايشان هيچ گونه جدانويسى را برنمى تابد و به همه جدانويسان به شدت حمله مى كند.
افراد معتدلِ پيوسته نويس ـ مثل ناقد محترم و نيز شيوه نامه مطلوب ايشان ـ بعضى كلمه ها را استثنا مى كنند, اما با اين كار خود, سختى فراوانى براى همه در خصوص تشخيص موارد جدا يا پيوسته ايجاد مى كنند و كار را به نا هم آهنگى مى كشانند.
به نظر حقير, همين جدانويسى معتدل كه اكنون در ميان ميليون ها دانش آموز و دانش جو و اكثر ويراستاران رايج است, شيوه پسنديده اى است و به همين دليل در كتاب انواع ويرايش آن را آورده ايم.
5. شگفت آن كه ناقد محترم كه دستور خط زبان فارسى فرهنگستان را معيار خوبى مى داند در همين مقاله خود به آن, عمل نكرده است, براى نمونه املاى كلمه (مسئله) را كه شيوه فرهنگستان و نيز همه شيوه نامه هاى ديگر است به اين شكل آورده است: (مسأله).
6. در بند هفتم نقد خود فرموده اند: چرا اين همه ويرايش را به انواع و اقسام مختلفى تقسيم كرده ايد: سياست سازانه, ساختارى ـ محتوايى, بازآرايى و… در ادامه فرموده اند: اين تقسيم ها اولاً غربى و ناآشناست و اولين بار به گوش مى رسد, ثانياً در حوزه تأليف اند و ويرايش در ايران عموماً به عمل و كارى اطلاق مى شود كه بيشتر در صدد رفع نقايص زبانى ـ نگارشى و امورى نظير نشانه گذارى و كارهاى صورى ديگرى از اين قبيل است.
پاسخ اين است كه اين تقسيم ها غربى نيست و در مؤسسه هاى پژوهشى و انتشاراتى رايج است. مرحوم استاد كريم امامى ـ ويراستار پيش كسوت ـ در مقاله اى در كتاب مسائل نثر فارسى (جلد اول, مركز نشر دانشگاهى تهران 1370) به پاره اى از اين نوع ويرايش اشاره كرده است. هم چنين استاد عبدالحسين آذرنگ و نيز استاد احمد سميعى (گيلانى) ـ از بنيان گذاران ويرايش در ايران ـ در همان منابعى كه در كتاب انواع ويرايش آورده ام همه اين انواع را آورده اند.
پس از چاپ كتاب, برخى از ويراستاران با بنده تماس گرفتند و از جمله نكاتى كه يادآور شدند اين بود كه (ما نمى دانستيم ويرايش اين همه پهنه و گستره دارد, تصور ما اين بود كه ويرايش يعنى همين كارهاى صورى و كليشه اى).
كارى كه بنده با چاپ اين كتاب انجام دادم اين بود كه حرمت اين حرفه و گستره آن را معرفى كردم و از حريم ويراستارانِ پژوهش گر و اهل قلم, كه بى نام و نشان به اصلاح كتاب هاى ديگران مى پردازند, دفاع نمودم و نشان دادم كه ويرايش فقط اصلاح مسائل صورى نيست.
7. در بند يازدهم فرموده اند: خوب بود بحثِ (تاريخچه ويرايش در حوزه علميه قم) (ص45 كتاب انواع ويرايش) را در مقدمه ناشر مى آورديد نه در متن كتاب. ديگر اين كه در همين بحث تاريخچه نبايد نام افرادى را كه به گسترش ويرايش در حوزه علميه قم كمك كردند مى آورديد, چون اين نام ها براى مخاطبان اين كتاب, ناشناخته است, مخصوصاً نبايد به نام و فعاليت هاى خود در اين زمينه اشاره مى كرديد, زيرا به گونه اى تعريف از خود كرده ايد.
در پاسخ بايد بگويم: اولاً در بحث مبانى هر علم و فن, يكى از سرفصل هاى مهم, (تاريخچه) است و در كتاب انواع ويرايش اگر اين بحث به مقدمه ناشر برده مى شد سير منطقى آن از بين مى رفت و به دور از روش علمى بود, ثانياً در اين تاريخچه بايد نام افراد ـ اعم از شناخته شده و ناشناخته ـ برده مى شد, آيا در جايى ديده ايد كه در بحث تاريخچه نام افراد برده نشود, آيا ناشناخته بودن افراد, دليلى بر نام نبردن از ايشان است; اساساً گمنام بودن افراد به سبب ناشناخته بودن خود فن ويرايش است, هنوز در كشور ما بسيارى نمى دانند كه ويرايش چيست. اين كه از شهر قم هم نام برديم علتش اين است كه بحث كردن درباره تاريخچه ويرايش و نشر در ايران بدون لحاظ كردن شهر قم ناقص است, زيرا اين شهر قطب مهم چاپ و نشر و ويرايش در كشور است.
بنده عمداً اين سرفصل را ـ كه در هيچ كتاب ديگرى يافت نمى شود ـ آورده ام تا به دليل جوان بودن اين حرفه در آينده, دچار تحريف و دگرگونى نشود و حريم ويراستارانِ حوزه معارف دينى محفوظ بماند. ويراستاران جوان امروز و نيز آينده بايد بدانند كه پيشينه اين فن در اين شهر چه بوده و بنيان گذاران چه كسانى بوده اند. برايم بسيار تلخ بود كه نامى از خود بياورم, اما چون مسئله اى تاريخى است و پنجاه يا صد سال ديگر, شايد محل رجوع و نياز باشد به ذكر آن مبادرت ورزيدم. آينه پژوهش
 پي نوشت : * از آن جا كه قسمت عمده اين بحث ها در خصوص شيوه رسم الخط در ويرايش صورى / فنى است, لذا سبك نويسنده آن در املاى كلمه ها حفظ شده است.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 104  صفحه : 13
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست