responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 101  صفحه : 4

مسافرت هاى شرف الدين اهداف و تأثيرات مذهبى و اجتماعى آنها
حسينى سيد حميد


سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى عاملى1 در سال 1290 قمرى در شهر كاظمين ديده به جهان گشود. پدرش (سيد يوسف شرف الدين) عالم و روحانى و مادرش (زهرا صدر) از زنان پاكدامن روزگار بود.2 سيد يوسف شرف الدين موسوى عاملى خود از عالمان و پرهيزكاران روزگار بود. او از وطن اصلى خود جبل عامل به عراق مهاجرت كرد و سال ها در حوزه علميه نجف و كاظمين, علوم و معارف دينى را نزد فقيهان و دانشوران بزرگ آن دو حوزه فرا گرفت و به مراحل كمال علمى و اعتقادى دست يافت.3 مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره شخصيت شرف الدين مى فرمايد:
كسى كه بخواهد شرف الدين را توصيف كند, چه بگويد؟ بگويد او مجتهدى است دانا, متكلمى است بى همتا, فيلسوفى است پژوهنده, اصول دانى است متبحر, مفسرى است بزرگ, محدثى است صادق, مورخى است حجت, خطيبى است زبان آور, اديبى است سترگ, آرى شرف الدين اين همه هست و علاوه بر اينها مجاهدى است نستوه در راه دين و مبارزى است پيوسته در سنگر حق; گواه او, خامه و قلم اوست و كتاب ها و نوشته هاى او, سخنرانى ها و منبرهاى او و خدمات سودمند و مباحث نوآيين و استدلال هاى كوبنده او….4
شرف الدين در طول عمر پر بركتش مسافرت هاى بسيارى كرد, سفرهايى به عراق و لبنان و سوريه و فلسطين و مصر و عربستان و ايران. اثر و نتايج اين مسافرت ها بود كه از شرف الدين شخصيتى ساخت كه در مقام خطابه, خطباى عرب بر آن غبطه مى خوردند دين و علم و فرهنگ بدان عزت مى يافت5 و در كتاب هاى خويش به صورت يك عالم حكيم و محدث متبحر و مصلح فرزانه و پيشواى صاحب علم و حكمت حديثى, جلوه مى كند. علامه امينى صاحب اثر سترگ و جاودان الغدير درباره شرف الدين مى گويد:
شرف الدين يكى از قله هاى رفيع تشيع است و يكى از درفش هاى افراشته اسلام, او در ايمن روزگار نماينده عظمت سادات و بنى هاشم است. شيعه را سزاوار است كه به دانش سرشار و شرف تابان و پارسايى عميق منطق فصيح و تبليغات سودمند شرف الدين افتخار كند.6
و چه درست گفته اند: (ان الامام شرف الدين, هو الوحيد بين العلماء الشيعه الاماميه, فى كثره طبعات مؤلفاته وانتشارها هائلا بين سائر الناس.)7

سفرهاى دوران كودكى و نوجوانى
سفر اول ( نجف اشرف)
نخستين مسافرت علامه شرف الدين در سن يكسالگى به همراه پدرش سيد يوسف شرف الدين بود, پدر كه خود يك روحانى و عالم برجسته بود تصميم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصيل از كاظمين به نجف اشرف مهاجرت كند و به اين ترتيب, سيد عبدالحسين همراه پدر و مادر گرامى اش راهى آن ديار شد. سفر اول شرف الدين تقريباً هشت سال به طول انجاميد. از ثمرات و نتايج اين سفر بود كه سيد عبدالحسين در سن شش سالگى در نجف اشرف به مكتبخانه رفت تا كتاب الهى را فرا گيرد. سيد در فراگيرى قرائت قرآن, استعداد شگفت خود را نشان داد.8 سفر به لبنان
شرف الدين در سن هشت سالگى به اتفاق خانواده به جبل عامل رفت (1298ق.),9 همان جا تا هفده سالگى در محضر پدرش زانوى شاگردى به زمين زد و نزد او ابتدا به فراگيرى ادبيات عرب, صرف ونحو, خط, انشا, لغت, معانى, بيان بديع, شعر و تاريخ, ادبيات, منطق و اصول فقه پرداخت و در اين دروس دانش خود را به كمال رسانيد و نيز كتاب هاى فقهى نجاةالعباد و المختصر النافع فى فقه الاماميه و شرايع الاسلام را فرا گرفت.10
سفرهاى دوران جوانى
سفر به عراق(سامرا)
علامه شرف الدين در سال 1310ق.11 به همراه مادر و همسر (كه دخترعمويش بود) و برادرش به عراق سفر كرد. او ابتدا به كاظمين رفت كه خويشاوندانش نيز در آن جا ساكن بودند. آن زمان آيةالله العظمى ميرزا محمد شيرازى, رهبر نهضت تحريم تنباكو, كه مرجع عامه جهان تشيع بود در شهر سامرا اقامت داشت و مجتهدان و محققان بزرگى براى او از حوزه هاى علميه نجف و كربلا و كاظمين به سامرا مهاجرت كردند و در محضر آن فقيه بزرگ و مجاهد, مشغول تحصيل و تدريس و تحقيق و تأليف بودند.12 شرف الدين با توصيه پدر بزرگش آيةالله سيد هادى صدر و ديگران به همراه خانواده اش به سامرا رفت. شرف الدين در سامرا پس از گفتگو و تبادل نظر با آيةالله سيد حسن صدر (دايى خودش) كتاب معروف الفصول فى علم الاصول را نزد شيخ حسن كربلائى و كتاب شرح لمعه را نزد شيخ باقر حيدر فرا گرفت.13 همچنين در درس اخلاق (آيةالله شيخ فتحعلى سلطان آبادى) نيز حاضر مى شد.14 سفر به نجف اشرف
پس از گذشت يك سال و در هنگامى كه مرجع تقليد شيعيان جهان آيةالله ميرزاى شيرازى سامرا را به قصد نجف ترك كرد. شرف الدين نيز به اتفاق عالمان و مدرسان حوزه علميه سامرا به نجف رفت.15 وى سال ها پاى درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف نشست, از جمله آقا رضا اصفهانى (متوفى 1322ق, شيخ محمد طه نجف (متوفى 1323ق, آخوند خراسانى (متوفى 1329ق, شيخ الشريعه اصفهانى (متوفى 1303ق), شيخ عبدالله مازندرانى (متوفى 1330ق), سيد محمد كاظم طباطبايى يزدى (متوفى 1337ق), ميرزا حسين نورى (متوفى 1320ق).16
شرف الدين مكاسب را نزد شيخ باقر حيدر17 رياض المسائل را نزد شيخ على الجواهرى, درس خارج اصول فقه را نزد آيةالله شيخ محمدكاظم معروف به آخوند خراسانى و درس رجال و حديث شناسى را از آيةالله علامه ميرزا حسين نورى فرا گرفت.18
جالب اين است كه شرف الدين در طول دوازده سال تحصيل در عراق به جز چند شهر معروف علمى و مذهبى مهم آن كشور مثل نجف و كربلا و كاظمين و كوفه و سامرا و بغداد به هيچ شهرى مسافرت نكرد و مسافرت هايش به شهرهاى مزبور نيز فقط اهداف علمى و معنوى و اعتقادى داشته است.19
شرف الدين پس از دوازده سال تحصيل و تحقيق و مناظرات علمى و اعتقادى و در نهايت شوق و تلاش به درجه والاى فقاهت و اجتهاد رسيد و داراى اجازات و تأييد اجتهاد از سوى فقهاى طراز اول نجف شد و در سن 32سالگى اجتهاد مطلق او نيز مورد قبول و تأييد همه مجتهدان بزرگ حوزه علميه نجف و كاظمين و كربلا و سامرا قرار گرفت.20
در اين هنگام شرف الدين بين ماندن در عراق و بازگشت به جبل عامل مردد بود كه با دريافت نامه اى از پدرش, پس از دوازده سال اقامت در عراق و كسب مدارج بالاى علمى و اخلاقى, تصميم به بازگشت به لبنان گرفت و در نهم ربيع الاول سال 1323 قمرى به اتفاق خانواده و مادر و برادرش رهسپار لبنان شد.
مسافرت هاى شرف الدين پس از كسب اجتهاد21
بازگشت به لبنان
اگرچه مرحوم شرف الدين از رياست حوزه علميه نجف ـ كه لايق وى بود و مى توانست چند صباحى آن را اشغال كند ـ صرف نظر كرد, ولى فكر روشن وى پشت پا به رياست زد و فكر كرد كه نجات دادن گم شدگان وادى ضلالت و حفاظت شيعيانِ بى سرپرست جبل عامل واجب تر از ماندن در حوزه نجف است.22 همين فكر بود كه مرحوم علامه شرف الدين در نهم ربيع الاول سال 1322 قمرى همراه با خانواده اش نجف اشرف را ترك كرد و از راه دمشق رهسپار جبل عامل شد23 و در ميان امواج خروشان احساسات و عواطف پاك هموطنانش در دمشق مورد استقبال گرم پدر و عموهايش و نيز مردم جبل عامل قرار گرفت كه به استقبالش آمده بودند. پس از آن, رهسپار شحور شد و در آن جا اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدريس و تعليم و تربيت نسل جوان همت گماشت.24 سفر به صور
علامه شرف الدين پس از سه سال, به دعوت مردم صور, راهى آن ديار شد. وى با تأسيس حسينيه صور25 آن جا را به مركزى براى برگزارى برنامه هاى گوناگون دينى و اجتماعى تبديل كرد. علامه پس از ورود به لبنان درك نمود كه شيعيان صور از داشتن مراكز اجتماعى مانند مسجد و حسينيه و دبستان و دبيرستان محروم هستند. سيد تصميم گرفت اين وضع پريشان را سامان بدهد. به دنبال همين تصميم بود كه يك حسينيه بنا كرد, زيرا در اين مركز امكان بسط علم و دانش و تعظيم شعائر بود و ضمناً مى توانستند نماز جماعت هم برپا نمايند. فراموش نشود سيد اين حسينيه را از ملك شخصى خودش تهيه كرد و آن گاه كه فرصت نمود شرف الدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه, باشگاه مجلل و زيباى نادى الامام الصادق(ع) را تأسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيرى كند. علاوه بر آن, مسجدى در نزديكى مدرسه جعفريه و باشگاه امام صادق(ع) ساخت تا دانش آموزان و كسانى كه به باشگاه مى آيند, فرائض دينى خود را در مسجد انجام دهند26 و باز نقشه هاى خود را در پيشرفت امور پرورش شيعيان به صورت تأسيس و پايه گذارى دبستان و دانشگاه به تدريج عملى كرد. از ترقى افكار بانوان هم فراموش نكرد و براى آنان نيز مركز تحصيلى به وجود آورد تا طبق قوانين مقدس اسلام و حقايق دينى شيعيان مشغول تحصيل گردند.
علامه پس از تهيه مقدمات در سال 1361 قمرى مدرسه دختران (الزهرا) را تأسيس كرد. پس از مدتى, مخالفان سياسى او كه از دست نشاندگان فرانسه بودند با توسل به زور و كمك دولت وابسته لبنان و سربازان دولتى, مدرسه الزهرا را بستند, اما شرف الدين بدون هيچ ترس و يأسى, كلاس هاى آن سال را در خانه خود برپا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد, مجدداً مدرسه بازگشايى شد و در كنار مدرسه جعفريه, كار خود را آغاز كرد.27
شرف الدين معتقد بود آن گاه كه نسل حاضر ديده از جهان فرو بستند بايد نسل بعد جايگزين آنان گردند و مساجد و محافل دينى را اشغال كنند و آنان وقتى مى توانند به اين هدف برسند كه طفل را از ابتداى كودكى تحويل كودكستان و دبستان و دبيرستان اسلامى بدهند و به دنبال همين اعتقاد رنج ها برد تا توانست مسجد و دبستان و دبيرستان تأسيس كند و پايه هاى دانشگاهى را بگذارد تا به تدريج مورد استفاده قرار بگيرد.
مرحوم سيد همزمان خدمات اجتماعى خود كه آينده شيعه را حفظ مى كرد دست به فعاليت هايى زد كه موجوديت شيعه را حفظ نمايد.28 نخستين گام بلند و سنگين وى در راه وحدت امت اسلامى, تأليف كتاب گرانقدر الفصول المهمة فى تأليف الامة ـ فصل هاى مهم در راه اتحاد امت اسلامى ـ بود كه در سال 1327 قمرى در شهر صور به زيور طبع درآمد.29 سفر به مصر
علامه شرف الدين در اواخر سال 1329 قمرى براى ديدار از مصر و آشنايى با علماى دينى, دانشمندان و متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينه ايجاد اتحاد ملت اسلام, راهى آن ديار شد. وى دريافته بود كه بهترين نقطه حركتش دانشگاه الازهر, بزرگ ترين مركز علمى و دينى مسلمانان اهل سنت است. دست تقدير شرف الدين را با مفتى بزرگ و استاد معروف دانشگاه الازهر, شيخ سليم بشرى مالكى, آشنا كرد. ثمره اين آشنايى علمى و مذهبى, مباحثات و مكاتبات شورانگيز و شگفتى زايى بود كه 25 سال بعد از آن واقعه در سال 1355 قمرى شرف الدين مجموعه آن مكاتبات را كه 112 نامه بود30 به همراه مقدمه اى روشنگر به صورت كتابى با نام المراجعات در شهر صيدا به چاپ رساند.31
چنان كه گفته شده نامه هاى شرف الدين و شيخ سليم و انتشار مجموع آنها در كتاب گران ارج المراجعات انقلابى بود در سبك و شيوه مناظره و مباحثه علمى و اعتقادى و برخورد انديشه ها در حوزه ها و مراكز علمى تشيع و تسنن.32 سفر به مدينه منوره
در شعبان سال 1333 قمرى به قصد زيارت عازم مدينةالنبى شد. در اين سفر علاوه بر زيارت آستان وحى و امامت و ديدار با علما و دولتمردان مدينه, جلسات درس اخلاق برپا كرد كه تعداد زيادى از علما و طلاب در آن شركت مى كردند. شرف الدين در اين جلسات ضمن بحث هاى اخلاقى و عرفانى به بيان حقايق اسلام و عطمت ديرين مسلمانان مى پرداخت و مسلمانان را به آگاهى از اوضاع دلخراش جهان اسلام فرا مى خواند.33 هجرت هاى دوران جهاد و مبارزه
اكنون شرف الدين بايد براى مبارزه با ستم و ستمكاران به لبنان اشغال شده باز مى گشت. او به خوبى اين كلام وحى را دريافته بود كه ولن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا.34
و نيز عميقاً سخن امام على(ع) را درك كرده بود كه فوالله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم الا ذلوا35 و نشانه اين درك عميق او بود كه خود فرمود: لا ينتشر الهدى الا من حيث انتشر الضلال;36 از همان جا كه گمراهى انتشار يافت بايد هدايت انتشار يابد.
بنابراين علامه شرف الدين پس از انجام دادن رسالت خويش و فتح دل هاى مخالفان از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان مردم لبنان نيز بسان ديگر مردم سرزمين هاى اسلامى خواستار استقلال كشورشان و رهايى از زير سلطه عثمانى ها بودند.37 براى اولين بار و با تأييد حركت گروه هاى استقلال طلب, شرف الدين وارد ميدان مبارزات سياسى و درگيرى هاى اجتماعى شد. وى در دوران جنگ هاى استقلال لبنان در كنار مردم ماند و رهبرى دينى و سياسى و پناه دادن به مردم بى پناه جبل عامل را تقبل كرد.
علامه در انديشه علل غلبه استعمار شرقى و غربى بر ممالك اسلامى و راه هاى اتحاد امت اسلامى بود و عمده علل را تفرقه امت مسلمان مى دانست38 و به همين دليل عملاً وارد مبارزات سياسى با استعمار فرانسه شد. او براى شكل دادن به قيام همگانى و هماهنگ كردن حركت هاى ضد فرانسوى در سرتاسر كشور, علما و رهبران جبل عامل را براى تشكيل يك كنگره عمومى در شهر وادى الحجير ـ در مرز لبنان و سوريه ـ فراخواند و در ضمن سخنرانى در اين كنگره, عليه فرانسويان فتواى جهاد داد.39
سيد براى دفاع از حقوق از دست رفته ملت لبنان و دفع ظلم از مردم جبل عامل با ملت همصدا شد و باب مذاكرات را با حكومت مركزى حكومت عثمانى باز كرد تا مگر مفاسد اجتماعى اين سرزمين را از راه صلح و صفا برطرف سازد. پشتكار سيد و استقامت ملت نزديك به نتيجه بود كه جنگ جهانى اول شروع گرديد (1324ق) و به زودى همه ملت هاى جهان را وارد كارزار ساخت. همزمان با گسترش جنگ, مذاكرات مرحوم شرف الدين متوقف شد و پس از خاتمه جنگ مشكلات جديدى به مشكلات قبل افزوده شد.
لبنان طبق معاده ورساى تحت قيمومت فرانسه درآمد. مرحوم سيد در اين بحران عجيب دو وظيفه را تعقيب مى كرد: تساوى حقوق شيعه با اهل سنت; استقلال لبنان به صورت تجزيه يا الحاق آن به سوريه.
مرحوم شرف الدين در مطلب اول پيروز گرديد, ولى موضوع دوم چون هدف عالى بود زحماتِ فراوانى را لازم داشت.40 هجرت به جبل عامل و دمشق
به دنبال فتواى جهاد علامه عليه فرانسويان (ضمن صدور حكم اعدام) آنها جستجوى وسيعى را براى دستگيرى علامه شرف الدين آغاز كردند, از اين جهت علامه ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق41 هجرت كرد و در اجتماعات سياسى و علمى و دينى دمشق حضور يافت. چون آوازه علمى و سياسى اش آفاق كشورهاى اسلامى را پر كرده بود هرجا مى رفت قدر مى ديد و بر صدر مى نشست. او علما و دانشمندان و سياستمداران و روشنفكران و مبارزان را راهنمايى مى كرد و راه درست مبارزه سياسى را به آنان نشان مى داد. فرانسويان كه به شرف الدين دست نيافتند خانه و كتابخانه اش را آتش زدند و بسيارى از آثار خطى او را سوزاندند,42 در همين آتش سوزى بود كه هيجده جلد از كتاب هاى خطى سيد كه با قلم خود به منظور خدمت به اسلام و مسلمين نوشته بود نابود گرديد و باقيمانده آن غارت شد.43 هجرت به فلسطين
فرانسويان متجاوز, دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاك سوريه را نيز اشغال كردند, از اين رو علامه شرف الدين به اتفاق خانواده اش به فلسطين, شهر (حيفا) رفت. نه تنها سيد تبعيد گرديد, بلكه مليون و آزادى خواهان سوريه نيز تبعيد شدند و در بين تبعيدشدگان پادشاه سوريه (ملك فيصل) نيز به چشم مى خورد. پس از اين كه سيد و ملك فيصل مدت ها در فلسطين به سر بردند ملك فيصل با وساطت انگلستان به مسند سلطنت عراق تكيه زد و مرحوم سيد رهسپار مصر گرديد (1338ق).44 دومين سفر به مصر
شرف الدين در مصر علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمى و سياسى و ادبى با افراد و گروه هاى مختلفى ديدار و گفتگو مى كرد و اكثر سخنانش در نشريات آن روز مصر به چاپ مى رسيد. در يكى از سخنرانى هاى پرشور خود جمله پر محتوا و عميقى گفت كه حقيقت وحدت اسلامى را بيان مى كرد. سيد رشيد رضا, عالم و نويسنده مشهور مصرى كه در آن محفل حضور داشت, آن جمله را با خط درشتى در مجله خود (المنار) چاپ كرد و آن جمله اين بود: شيعه و سنى را روز نخست, سياست (و مطالع سياسى) از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسى اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند.45 بازگشت به بيروت
شرف الدين پس از اين كه مدتى در مصر ماند تصميم گرفت تا در نزديك ترين نقطه لبنان (خارج از لبنان) حضور يابد و از نزديك براى آزادى كشور و ملتش تلاشى شايسته را به انجام رساند, از اين جهت از مصر به روستاى علما در نزديكى مرز جبل عامل رفت. خانه اش در آن جا مانند صور هميشه پر رفت و آمد و محل آمد و شد نيازمندان و عالمان و مبارزان و مركز بحث هاى علمى و اعتقادى و سياسى و ادبى و اجتماعى شد و شرف الدين تنها مرجع اين امور بود.46
در اين ايام سيد محمد صدر (پسردايى شرف الدين) نزد فرانسوى ها وساطت نمود47 و اين وساطت او سبب لغو حكم اعدام شرف الدين شد. بنابراين شرف الدين به همراه بسيارى از آزادى خواهان و مجاهدان لبنانى به دمشق رفت. وقتى وارد بيروت شد فرانسويان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند, ولى شرف الدين در بيروت توقف كرد تا براى آزادى ديگر مبارزان و آزادى خواهان مهاجر, تبعيدى و متوارى, با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. به هر تقدير, با آزادى و بازگشت ديگر مبارزان و آزادى خواهان موافقت به عمل آمد و شرف الدين با خيالى آسوده, آهنگ صور كرد.48 بازگشت به صور
شرف الدين در ميان شكوه و جلال بى مانندى وارد لبنان گرديد. روز بازگشت شرف الدين به وطن از ايام به ياد ماندنى تاريخ لبنان است. مردم مبارز و مسلمانى كه حدود يك سال از نعمت حضور عينى رهبر دينى و انقلابى خود محروم بودند, به هنگام بازگشت شكوهمندِ او تمام احساسات درونى خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار مى كردند.49 شرف الدين مردانه با استيلاى بيگانگان غربى به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945 ميلادى مبارزه كرد. در دورانى كه او با سلطه فرانسه در لبنان مبارزه مى كرد فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسأله فلسطين به صورتى كه بعد از سال 1948 ميلادى مطرح شد درنيامده بود, ولى زمينه آن آماده مى شد. در اين دوران شرف الدين مهاجرت يهوديان جهان به خاك فلسطين را براى آينده آن كشور خطرناك مى دانست و به همين جهت, همواره خطر يهوديان صهيونيست را براى فلسطين تذكر مى داد.50 سفر حج
با حضور شرف الدين در سفر زيارت حج سال 1340 قمرى مراسم آن سال حج از باشكوه ترين مراسمى بود كه تاريخ حج به ياد دارد. حضور او در اين كنگره عظيم جهانى مسلمانان, جلوه و صفاى ديگرى به آن داده بود. نماز جماعت در مسجدالحرام به امامت شرف الدين برپا شد.51 به احتمال زياد اين اولين نماز جماعتى بود كه به امامت يك عالم شيعه در مسجدالحرام برگزار مى شد.52 به سبب اين نماز جماعت, حج شرف الدين تا سال ها بعد نيز زبانزدِ خاص و عام در بين شيعيان و سنيان عالم بود.53 پس از پايان مراسم حج, شرف الدين به هموطنانش و در ميان مشايعت, احترام و اكرام دولتمردان عربستان به جبل عامل عزيمت كرد. سومين سفر به عراق
علامه شرف الدين در اواخر سال 1355 قمرى براى بار سوم به عراق رفت. سيد پس از 32 سال توانست بار ديگر از مملكت خويش ديدن كند. او ابتدا وارد بغداد شد و سپس براى زيارت امامان معصوم(ع) عازم نجف و كاظمين و سامرا و كربلا شد.
او در نجف به خانه پسرخاله اش مرجع بزرگ مرحوم آيةالله العظمى شيخ محمدرضا آل ياسين رفت و در مدتى كه آن جا بود جلسات با شكوه بحث و پرسش و پاسخ علمى با حضور علما و طلاب تشكيل مى شد.54 سفر به ايران
شرف الدين در واپسين روزهاى سال 1355 قمرى مقارن 1315 شمسى از عراق راهى ايران شد تا مرقد هشتمين پيشواى شيعيان حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا(ع) را زيارت كند. در تهران عده زيادى از علما, روحانيون و شخصيت هاى علمى و دينى از او استقبال كردند. همچنين مردم ديندار, عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترام همت گماشتند. سفر به قم
علامه شرف الدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمه معصومه(ع) دخت والاگهر امام موسى كاظم(ع) را زيارت كند و از نزديك با حوزه علميه و علما و فقهاى قم كه به سختى تحت فشار اختناق و استبداد رضاخانى بودند آشنا شود. سفر به مشهد مقدس
پس از اين زيارت و ديدار, رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم مشهد مقدس شد و بوسه بر آستان قدسى حضرت امام رضا(ع) زد… و به آرزوى ديرين خويش دست يافت. سفر شرف الدين به ايران, نزديك به يك ماه طول كشيد.55 رجعت به وطن (جهاد فرهنگى)
علامه شرف الدين در اوايل سال 1356 قمرى به وطن خود بازگشت.56 شرف الدين براى مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگى و آموزشى در لبنان كه بر اثر گسترش و تحكيم سلطه خيانت آميز استعمارگران غربى در اين ديار به وجود آمده بود تصميم به اصلاح دستگاه هاى آموزش و پرورش جامعه خود گرفت. وى تصميم گرفت مدرسه اى در صور بسازد. در اين كار از تمام كسانى كه امكان كمك مادى داشتند دعوت به همكارى كرد. ابتدا در سال 1357 قمرى مدرسه اى ابتدايى براى آموزش و پرورش دانش آموزان مسلمان با نام المدرسة الجعفرية بنا نهاد. اين مدرسه به طور رايگان اداره مى شد و علاوه بر تعليم درس هاى جديد از درس هاى معارف و اخلاق اسلامى نيز بهره مى جست.57 سفر آخرت (سفر به نجف اشرف)
شرف الدين در اواخر عمر پربركتش در بيمارستان بيروت بسترى بود. سرانجام در صبح روز دوشنبه 8 جمادى الثانى سال 1377 قمرى آن شعله فروزان و آن چشم هميشه بيدار پس از 87 سال درخشش خيره كننده خاموش شد. دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت و بغداد و كاظمين و نجف, پيكر پاك شرف الدين در سمت جنوبى صحن امام على(ع) و مجاور آرامگاه استادش سيد محمدكاظم يزدى به خاك سپرده شد.58 نتيجه
علامه سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى عاملى روحانى در طول زندگى خود در هر يك از اين زمينه ها (مذهبى و علمى و سياسى و اجتماعى) مجاهدات بسيارى نمود و به همين سبب سفرهاى بسيارى در زندگى اش انجام داد.
سفرهايى با هدف و با انگيزه و ثمربخشى كه آثار و نتايجِ آن محدود به عمر شريفش نشده, اين آثار هم در طول زندگى او سبب هدايت بسيارى شد هم در آينده نيز همچنان پرتوافشان طريق هدايت خواهد بود, چرا كه پروردگار فرمود: واما ما ينفع الناس فيمكث فى الارض.59
اين سفرها عمدتا به انگيزه و هدف كسب علم و دانش, كمك و يارى مردم, مبارزه سياسى و بيدارى توده ها, بسط و تبيين حقانيت شيعه و ايجاد وحدت ميان مسلمانان انجام مى شد. شخصيت پر تلاش شرف الدين در هر يك از ابعاد مذهبى و سياسى و فرهنگى و اجتماعى چون الگويى ماندگار اثرات عميقى از خود به جا گذاشت. شهيد مطهرى او را كسى مى داند كه داراى انديشه اصلاحى در جهان تشيع بوده است.60
در بررسى اهداف, نقش و تأثير مسافرت هاى خواسته و ناخواسته (هجرت و تبعيد) علامه شرف الدين درمى يابيم كه بسيارى از مسافرت هاى شرف الدين براى اين بود كه حاضر نبود در برابر رنج مردم و ستم ظالمين اسوده و ساكت بماند, از اين جهت زندگى پر تلاطمى را براى اهداف بلندى كه داشت سپرى نمود.1. خاندان صدر و شرف الدين بنى اعمام يكديگرند و از ريشه دارترين و اصيل ترين خاندان هاى شريف مى باشند و تا دوران (سيد صالح شرف الدين) تمامى اعضاى اين خاندان بزرگ به (شرف الدين) شهرت داشتند, اما پس از اين كه سيد صدرالدين بن صالح موسوى به مقام مرجعيت و رياست شيعه نايل آمد اين شاخه از خاندان به (صدر) مشهور شدند. 2. شيخ آقا بزرگ تهرانى, نقباء البشر , ج3, ص1080 (چاپ دوم, دارالمرتضى, مشهد, 1404ق); شيخ احمد قبيسى, حياة الامام شرف الدين فى سطور, ص81 (چاپ اول, بيروت, 1400ق); شيخ عبدالحميد الحر, الامام السيد عبدالحسين شرف الدين قائد فكر وعلم ونضال, ص13 (بيروت, 1972م). 3. مصطفى قليزاده, شرف الدين عاملى چاووش وحدت, ص25 (انتشارات سازمان تبليغات اسلامى, 1372). 4. نقباء البشر…, ج3, ص1083. 5. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص73 (انتشارات دفتر فرهنگى نشر اسلامى, 1360). 6. شرف الدين, مولفوا الشيعه فى صدر الاسلام, ص8 (تحقيق سيد احمد حسينى اشكورى, مكتبة النجاج, تهران). 7. سيد عبدالحسين امينى, شهداء الفضيله, ص166 (نجف, 1355ق). 8. آقا بزرگ تهرانى, نقباء البشر, ج3, ص1081. 9. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص52. 10. شيخ احمد قبيسى, حياة الامام شرف الدين, ص31; شيخ عبدالحميد حر, الامام شرف الدين, ص76 و77. 11. شرف الدين در اين زمان بيست سال داشت. 12. سيد حسن صدر (دايى شرف الدين) و سيد اسماعيل صدر (عموى او) نيز آن زمان در سامرا اقامت داشتند (مصطفى قليزاده, شرف الدين چاووش وحدت, ص43). 13. شيخ احمد قبيسى, حياة الامام شرف الدين, ص89. 14. همان, ص32; شرف الدين درباره شيخ فتحعلى مى گويد: شوق و عجله من براى اين كه به محضر او برسم و سخنان حكيمانه اش را بشنوم تأثير بسزايى در روحم مى گذاشت و مرا به زندگى اميدوارتر مى كرد (بغيه الراغبين, ص381). 15. حياة الامام شرف الدين, ص33. 16. شرف الدين. 17. قبلاً در سامرا نيز استاد شرف الدين بوده است. 18. مصطفى قليزاده, شرف الدين چاووش وحدت, ص53. 19. همان, ص54. 20. ميرزا محمدعلى مدرس تبريزى, ريحانةالادب, ج3, ص194. 21. علامه شرف الدين, در كنار تحصيلات علمى و فقهى با جديت تمام به فعاليت هاى ادبى و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت و صنايع ادبى و شيوه هاى سخنورى, و نويسندگى و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت. 22. مصطفى زمانى, مذهب و رهبر ما, ص6. 23. آقابزرگ تهرانى, نقباءالبشر, ج3, ص1081. 24. شيخ عبدالحميد حر, الامام شرف الدين, ص88. 25. شيخ احمد قبيسى, حياة الامام شرف الدين, ص85. شهر صور در نزديكى شهر شحور است. 26. شرف الدين, النص والاجتهاد, ص33. 27. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص225. 28. مصطفى زمانى, مذهب و رهبر ما, ص8. 29. آقا بزرگ تهرانى, نقباء البشر, ص1082. شرف الدين در بخشى از الفصول المهمه درباره وحدت امت اسلام مى فرمايد: تنها و تنها با وحدت كلمه است كه اقدامات عمرانى هماهنگ مى گردد, روح تمدن جلوه مى كند… هنگامى كه وحدت كلمه پيدا شد و عزم ها متحد گشت و دل ها به هم پيوند يافت تصميم ها يكى شد مى توان در راه اعتلاى امت اسلامى قيام كرد و مسلمين را در جهان به مقامى كه بايد برسند رسانيد (محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص115). 30. نخستين مكاتبه شيخ سليم بشرى و شرف الدين در 6 ذى القعده 1329 قمرى بوده است و تا شش ماه اين مكاتبات به طول انجاميد. شيخ سليم در آخرين نامه خود در تاريخ اول جمادى الاولى 1330 چنين مى نگارد: من قبل از ديدار و گفتگو با شما درباره شيعه در اشتباه بودم و اين اشتباه نتيجه اخبار و سخنان نادرستى بود كه از ياوه گويان شنيده بودم… من پس از ملاقات با شما به رستگارى رسيدم (المراجعات, ص315). 31. انتشار كتاب المراجعات كه مشروح مناظره بين عالم بزرگ اسلام (عبدالحسين شرف الدين الموسوى) از پرچمداران تقريب در جبل عامل لبنان و شيخ (سليم) رئيس الازهر است نقش مهمى در زدودن سوءتفاهمات اهل سنت به شيعه داشته است. شيخ سليم در آخرين مراجعه اعتراف كرده است كه فرقى بين سنى و شيعه وجود ندارد و اختلافات موجود ميان شيعه و سنى كمتر از اختلافات موجود ميان امامان مذاهب چهارگانه است. از ويژگى هاى اين كتاب, كاربرد واژه هاى نو و پر معنا, جملات كوتاه و آهنگين, تعبيرات بديع و دلنشين و پر بار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب, افزون بر جنبه هاى علمى و استدلالى كتاب بوده كه اين اثر را در نوع خود بى نظير ساخته است. در مصر, شرف الدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشرى با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمى و دينى و فلسفى داشت و بزرگان آنان مانند شيخ محمد نجيب و شيخ محمد سلموطى و شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتانى ادريسى با نوشتن اجازات و تأييداتِ علمى مقامِ علمى و فكرى شرف الدين را گرامى داشتند و از او تجليل كردند (براى اطلاع بيشتر به المراجعات ترجمه محمدجعفر امامى به نام رهبرى امام على يا ترجمه مصطفى زمانى به نام مذهب و رهبر ما و به كتاب شرف الدين, نوشته محمدرضا حكيمى مراجعه شود). 32. مصطفى قليزاده, شرف الدين عاملى چاووش وحدت, ص86. 33. همان, ص97. 34. نساء(4) آيه141. 35. نهج البلاغه, خطبه27. 36. المراجعات (به قلم سيد محمدتقى حكيم), ص59. 37. در آن زمان كشورهاى لبنان و سوريه و عراق تحت امپراتورى عثمانى (تركيه) بودند. 38. المراجعات, ص10. 39. النص والاجتهاد, ص14. 40. مصطفى زمانى, مذهب و رهبر ما, ص10. 41. در آن زمان ملك فيصل بر سوريه حكومت مى كرد و هنوز اين كشور به اشغال فرانسوى ها درنيامده بود, از سوى ديگر ملك فيصل به شرف الدين ارادت قلبى داشت و خود شخصاً به استقبال شرف الدين رفت (مصطفى قليزاده, شرف الدين چاووش وحدت, ص117). 42. شرف الدين, النص والاجتهاد, ص32. 43. مصطفى زمانى, مقدمه مذهب و رهبر ما, ص10. 44. همان; شرف الدين چاووش وحدت, ص120. شرف الدين به مثابه عالمى آگاه به زمان, روشن بين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسمانى اسلام از روزگار جوانى از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامى و اختلافات بيهوده و تأسف بار مسلمانان رنج مى برد, او نه تنها به اصلاح و سازندگى جوامع شيعى مى انديشيد, بلكه از آغاز اقدام هاى اجتماعى و دينى خود در انديشه اصلاح و عزت بخشى به همه ممالك اسلامى و ايجاد اتحاد و برادرى در بين فرقه هاى مختلف مسلمانان بود. وى نيم قرن تمام با همه توان علمى و معنوى اش و با قلم و بيان و عمل صادقانه اش در متحد ساختن امت محمد(ص) كوشيد و از هيچ سعى و تلاش دريغ نورزيد (مصطفى زمانى, شرف الدين عاملى چاووش وحدت, ص73 و74. 45. شرف الدين, النص والاجتهاد, ص14; محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص175. 46. مصطفى قليزاده, شرف الدين چاووش وحدت, ص126. 47. فرانسويان به احترام و عظمت و حرمت سيد محمد صدر و پدرش آيةالله العظمى سيد حسن صدر در نزد شيعيان واقف بودند (شرف الدين چاووش وحدت, ص126). 48. همان, ص129. 49.شيخ احمد قبيسى, حياة الامام شرف الدين, ص115. 50. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص226ـ 228. 51. به تقاضاى ملك حسين پادشاه عربستان. 52. شرف الدين, المراجعات, ص19. 53. مصطفى قليزاده, شرف الدين چاووش وحدت, ص144. 54. شرف الدين, النص والاجتهاد, ص35. 55. در قم مورد علاوه بر استقبال مردم, آيت الله العظمى سيد صدرالدين صدر (پسرخاله اش) و در مشهد مورد استقبال آيت الله العظمى حاج آقا حسين قمى قرار گرفت. 56. شيخ احمد قبيسى, حياة الامام شرف الدين, ص109. 57. همان, ص88. 58. آقابزرگ تهرانى, نقباء البشر, ج3, ص1085 و 1086; شرف الدين, النص والاجتهاد, ص39. 59. رعد/ 13, آيه17. 60. مرتضى مطهرى, نهضت هاى اسلامى صد ساله اخير, ص56. بزرگداشت عالمان و نويسندگان و كتاب هاى ارجمند در فرهنگ بشرى پيشينه اى بس دور و دراز دارد و تا هم اكنون نيز پى گرفته شده است, گفته اند: در ادبيات اروپا بيش از ده ها كتاب درباره آثار شكسپير و بالزاك وجود دارد, درباره زندگى خصوصى هر يك از كسانى مانند شكسپير و گوته و ويكتور هوگو بيش از هزار كتاب و رساله و مقاله نوشته شده است. اگر چنين است كوتاهى ما درباره كتاب هايى چون المراجعات و الغدير و مؤلفان آنها آشكار است. در فرهنگ اسلامى نيز مى دانيم كه كتاب ها و مقالات متعددى درباره انظار و اهداف و مقاصد كسانى چون رفاعه رافع الطهطاوى, سيد عبدالرحمن كواكبى, شيخ محمد عبده, سيد عبدالله نديم, شيخ محمد خيابانى, مصطفى كامل, دكتر طه حسين و… نوشته شده است. در اين صورت آيا ما درباره امثال شرف الدين و امينى كوتاهى نكرده ايم (محمدرضا حكيمى, حماسه غدير, ص16).

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 101  صفحه : 4
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست