responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 101  صفحه : 3

نقش جبل عامل در گسترش فرهنگ اهل بيتع
مهدى پور على اکبر

يك آسمان ستاره
در گذر تاريخ, هزاران هزار شب پر خاطره در بايگانى حافظه زمان به ثبت رسيده, كه تنها يك شب به بلنداى زمان ثبت شده, كه شب قدر نام گرفته, در منطق وحى از هزار ماه برتر1 و شبى (مبارك)2 معرفى شده است.
در ميان مليون ها قطعه از قطعات زمين, تنها يك قطعه آن سعادت را پيدا كرده كه زادگاه حجت خدا شود, بيت خدا ناميده شود و منطق وحى از آن (مبارك) ياد كند.3
در طول قرون و اعصار, در ميان مليون ها پيوند مباركى كه در ميان انسان ها منعقد مى شود, تنها پيوند يك بانو در آسمان ها بسته شده و در نزد پروردگار (مباركه) ناميده شده است.4
در ميان مليون ها سير و سفر تنها يك سفر بر فراز بُراق انجام پذيرفته, آن هم آن چنان سفر پر ميمنت و پر بركتى بوده كه نه تنها مبدء و مقصد, بلكه پيرامون آن نيز كانون خير و بركت شده است, چنان كه منطق وحى فرموده:
سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى الّذي باركنا حوله; پاك و منزه است آن خدايى كه بنده اش را شبى از مسجدالحرام تا مسجد الأقصى, كه پيرامونش را بركت داده ايم, سير داد.5
در ميان ده ها شهر و شهركى كه در پيرامون مسجد الأقصى قرار دارد هيچ نقطه اى به بركت جبل عامل نيست, كه به توفيق الهى در اين نوشتار به گوشه هايى از آن اشاره خواهد شد.
در قرآن كريم اشاره لطيفى به اين جهت است و آن فرازى از آيه شريفه نور مى باشد, آنجا كه مى فرمايد:
كأنّها كوكب درّيّ يوقد من شجرة مباركة زيتونه; همانند اختر فروزانى كه از درخت با بركت زيتون مشتعل مى گردد.6
جبل عامل با درخت زيتون پيوند ناگسستنى دارد و در تورات از اين منطقه به بلاد زيتون ياد شده است.7
بركت جبل عامل تنها به جهت آب ها, رودخانه ها, ميوه ها, درختان,8 صنوبرهاى سر به فلك كشيده و زيتون هاى پر بار و گرانبهايش نيست, حتى تنها به جهت استقرار پيامبران و فرود فرشتگان9 نيست, بلكه به دانشوران بى نظير و فرهيختگان بى بديلى هم است كه از اين منطقه برخاسته, سرتاسر جهان اسلامى را با تعاليم عاليه اسلام و معارف والاى اهل بيت آشنا نموده اند, كه تعبير (يك آسمان ستاره) در مطلع اين نوشتار, اشاره به رقم بالا و فروغ جهان افروز اختران تابناكى است كه از اين سرزمين برخاسته اند. راز و رمز اين همه قداست
مفسران در تفسير آيه شريفه يا قوم ادخلوا الأرض المقدسة التي كتب الله لكم; اى قوم به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقدّر فرموده است داخل شويد)10 فرموده اند كه منظور از سرزمين مقدس, (شام) است11 و شام سرزمين پهناورى است كه شامل سوريه, فلسطين, اردن و… به تعبير ديگر از فرات تا نيل مى باشد.
ياقوت به هنگام شمارش شهرهاى مهم شام از (صور) نيز نام مى برد.12 از اين رهگذر منطقه جبل عامل جزو اراضى مقدسه است.
شيخ حر عاملى در اين رابطه مى فرمايد:جبل عامل داخل در (ارض مقدسه) و يا مجاور آن مى باشد.13
اهل مصر سرزمين خود را مقدس مى پندارند, ولكن آن جا مقدس نيست و لذا خداوند به حضرت موسى(ع) وحى نمود كه عظام حضرت يوسف(ع) را از آنجا بيرون ببرد14 و چون سرزمين شام مقدس بود, امر فرمود كه به آن جا حمل كند.15
مفسران درباره سرزمين مقدس به اختلاف سخن گفته اند, از دمشق, فلسطين, اردن و بيت المقدس نام برده اند16 كه جبل عامل مشمول آن يا مجاور آن خواهد بود, ولى در مورد راز و رمز قداست و شرافت آن, همه متّفق القولند كه اين همه قداست به بركت مقدم صحابى جناب ابوذر غفارى به اين سامان مى باشد; لذا پيشينه تشيّع در سرزمين جبل عامل به جز حجاز از همه بلاد كهن تر و باسابقه تر مى باشد. سيماى جبل عامل در غيبت و ظهور حضرت قائم(ع)
از دست نويس شهيد اول نقل شده كه ابن بابويه (پدر شيخ صدوق) روايت كرده كه از امام صادق(ع) درباره وضع مردم در عهد غيبت و قيام حضرت ـ بقيةالله ارواحنا فداه ـ پرسيدند, حضرت فرمود: دوستان و شيعيان حقيقى او كسانى اند كه از اوامر امامان خود پيروى كنند, از شيوه آنان منحرف نشوند و به دستورات آنها عمل كنند.
سپس فرمود: يكى از بلاد شام مى باشد.
عرضه داشتند كه بلاد شام بسيار گسترده است؟
فرمود: شهرى است در نواحى (شقيف اوتون),17 خانه ها و دشت هايى است در مناطق سبز و خرم, در كرانه ها و كوهپايه ها.
گفتند: آيا اينها شيعيان شما هستند؟
فرمود: آرى اينها شيعيان واقعى, ياران, برادران, مواسات كنندگان با غريب ما, حافظان اسرار ما, دل نازكان براى ما و سخت دلان بر دشمنان ما مى باشند. آنها چون سكاندار كشتى در زمان غيبت ما مى باشند, هر منطقه اى خشك و بى حاصل مى شود, ولى سرزمين آنها هرگز, و به آنها هرگز صاعقه فرو نريزد. آنها امر به معروف و نهى از منكر مى كنند, آنها حقوق خدا را مى شناسند و در ميان برادران ايمانى مساوات را رعايت كنند. زنده و مرده آنها مورد مغفرت خداوند قرار مى گيرد; سياه و سفيد, زن و مرد, برده و آزاد آنها آمرزيده مى شوند. در ميان آنها مردانِ منتظر پيدا مى شود و خداوند منتظران را دوست دارد.18 در مكتب ابوذر
شيعيان جبل عامل درس شهامت و شجاعت و صلابت و صداقت را در مكتب عاشق شيدا و شيفته دلباخته مولاى متقيان اميرمؤمنان(ع), جناب ابوذر غفارى آموخته اند.
ابوذر همان سلحشور پر شورى است كه به هنگام ترك مدينه به جرم حق گويى و حق پويى, چون ديدگانش به جمال مولاى متقيان و دو سرور جوانان بهشت روشن گرديد, عرضه داشت:
اللهم انى احبّهم ولو قطعت إرباً إرباً فى محبّتهم; خدايا من اينها را دوست مى دارم, اگرچه در راه محبت اينها قطعه قطعه شوم.19
ابوذر در مدينه براى محبت اهل بيت و صراحت در گفتار و صداقت در كردار به شام تبعيد شد و هنگامى كه حضورش در دمشق بر معاويه سنگين شد, او را به منطقه جبل عامل تبعيد نمود. ابوذر در منطقه جبل شب و روز به نشر معارف اهل بيت پرداخت و فضايل اهل بيت را براى مردم حق جو بيان كرد و دل هاى مستعد را مالامال از عشق سوزان و محبت بى پايان به پيشواى پرواپيشگان ساخت و تعداد زيادى از اهالى جبل عامل به دست او شيعه شدند.
هنگامى كه معاويه از تأثير شگفت حضور او در جبل عامل آگاه شد او را دوباره به دمشق باز گردانيد.
شاهد صدق اين گفتار وجود دو مسجد در جبل عامل به نام (ابوذر) در دهكده (ميس) و روستاى (صرفند) مى باشد.20
ابوذر در دمشق به امر به معروف و نهى از منكر ادامه داد و آن بر معاويه سخت گران آمد. و لذا به عثمان نوشت:
اگر به شامات نياز دارى ابوذر را از اين منطقه ببر, كه مى ترسم شامات را عليه تو بشوراند.21
معاويه در اين نامه تصريح كرده كه ديگر تحمل ابوذر بر من سخت شده است.22
ابوذر غفارى با توجه به تأثير شگرفى كه در اين منطقه از خود به يادگار نهاده بود از آن ايام به زيبايى ياد مى كرد. هنگامى كه ابوالاسود دئلى در ربذه به محضر ابوذر شرفياب شده از او پرسيد كه آيا شما با اختيار خود به اين سامان آمده اى؟ ابوذر در پاسخ گفت: من در يكى از مرزهاى اسلام مرزبانى مى كردم, از آن جا مرا به مدينه آوردند, مدينه نيز هجرت سرا و كانون دوستانم بود, از آن جا نيز به اين سامان آورده اند.23
بسيارى از محققان تصريح كرده اند كه تشيع اهالى جبل عامل به تبعيد ابوذر به اين روستاها مربوط مى شود و شيعيان جبل, تشيع خود را وامدار جناب ابوذر مى باشند. و اينك بخش هايى از گفتار بزرگان:
1. شكيب ارسلان: يكى از مسلمات تاريخ است كه بعد از حجاز, قديمى ترين نقطه اى كه تشيع در آن وجود داشته جبل عامل است.24
2. شيخ حر عاملى: هنگامى كه عثمان ابوذر را به جبل عامل تبعيد كرد, چند روزى در آن جا اقامت نمود, عده اى با رهنمونى وى به تشيع گرويدند, لذا او را معاويه به دهات فرستاد, او نيز در جبل عامل اقامت گزيد.25
3. شيخ احمدرضا, صاحب متن اللغة: جناب ابوذر در مواقعى كه به كرانه دريا مى رفت, در روستاى (صرفند) در نزديكى صيدا توقف مى نمود كه تاكنون به عنوان (مقام ابوذر) شناخته مى شود و در (ميس) نيز مقامى دارد كه هنوز معروف است. هر دو مقام در جبل عامل قرار دارند.26
4. سيد محسن امين در اين رابطه مى فرمايد: مشهور است كه تشيع اهل جبل عامل به دست ابوذر بود, او به شام تبعيد شد, پس از درگيرى با معاويه به دهات تبعيد شد, پس به نشر فضايل اهل بيت پرداخت و اهالى جبل به دست او به تشيع گرويدند.27
5. شادروان سيد حسن امين نيز در اين رابطه مى نويسد: اهالى جبل عامل تشيع خود را مرهون ابوذر غفارى مى دانند و معتقدند كه به هنگام تبعيد او به شام, معاويه او را به اين منطقه تبعيد نمود, او نيز بذر تشيع را در اين بلاد پاشيد, آن نيز جوانه زد و رشد نمود و ريشه دوانيد و ثمرات پر بارى به جهان اسلام تقديم نمود. اين درخت تناور تاكنون سرسبز است و جهان را تحت پوشش دارد.28 معمار تفكر شيعى در جبل عامل
پس راز و رمز قداست جبل عامل به پايه گذار مكتب تشيع در مناطق جبل, جندب بن جناده, ابوذر غفارى برمى گردد; اينك اشاره اى كوتاه به شخصيت والاى ابوذر:
1. رسول اكرم(ص) فرمود: خداوند چهار تن از اصحابم را دوست مى دارد و به من امر فرموده كه آنها را دوست بدارم.
پرسيدند: آنها كيانند؟
فرمود: على و ابوذر غفارى و سلمان فارسى و مقداد بن اسود كندى.29
2. امام صادق(ع) فرمود: بهشت مشتاق چهار نفر است, كه عبارتند از: سلمان, ابوذر, مقداد و عمار ياسر.30
3. چهار تن در عهد پيامبر (شيعه اميرمؤمنان) شناخته مى شدند, آنها عبارت بودند از: سلمان و ابوذر و مقداد و عمار ياسر.31
4. جبرئيل امين به محضر مقدس رسول اكرم(ص) عرضه داشت: ابوذر دعايى دارد كه همواره آن را مى خواند, اين دعا در ميان اهل آسمان مشهور است, هنگامى كه من عروج كردم از او بپرس.
هنگامى كه پيامبر اكرم آن را پرسيد, عرضه داشت: من همواره بر اين دعا مداومت دارم:
اللهم إنّى أسألك الأمن والإيمان بك, والتصديق بنبيّك والعافية من جميع البلاء والشكر على العافية والغنى عن شرار الناس.32
5. رسول اكرم(ص) تنها به پايه گذار مكتب شيعه در جبل عامل اين مدال افتخار را عنايت فرموده:
ما أظلّت الخضراء, ولا أقلّت الغبراء, من ذى لهجة أصدق من ابى ذر; آسمان سايه نينداخته و زمين بر فراز خود حمل نكرده صاحب گويشى را كه از ابوذر راستگوتر باشد.33
6. از مولاى متقيان پرسيدند كه از ابوذر براى ما سخن بگو. فرمود: وعى علماً ثمّ عجز فيه; آن قدر دانش اندوخت كه در آن ناتوان شد.34
مولاى پرواپيشگان در يك عبارت كوتاه, ميزان دانش ابوذر و نامساعد بودن زمان را از نشر چنين دانش بى كران ترسيم نموده است.
7. ابوذر به هنگام ارتحال در تبعيدگاهش ربذه به همسرش فرمود: رسول اكرم(ص) به من خبر داده كه من در صحرا از دنيا مى روم, گروهى از مؤمنان مرا تشييع مى كنند, پس به آنها بگو ابوذر وصيت كرده كه هركس از طرف اين نظامِ فاسد پُستى قبول كرده يا كارى براى آن انجام داده, مرا كفن نكند.
پس از ارتحال مظلومانه او در سرزمين غربت, جمعى از اهالى يمن كه حجر بن عدى و مالك اشتر در ميان آنها بودند فرا رسيدند, براى او گريه فراوان نمودند, سپس از مال پاك و بى آلايش خود او را كفن كردند.35
8. پيامبر رحمت او را خبر داده بود كه تنها زندگى مى كند, تنها مى ميرد و تنها برانگيخته مى شود.36
9. اميرمؤمنان(ع) به هنگام تبعيد شدن ابوذر به ربذه خطبه اى القا نموده اند كه در نهج البلاغه آمده است, در فرازى از آن مى فرمايد:
يا أباذر, إنّك غضبت للّه, فارج من غضب له, انّ القوم خافوك على دنياهم, وخفتهم على دينك; اى اباذر, همانا تو براى خدا به خشم آمدى, پس به كسى كه براى او خشم گرفتى اميد ببند. آنها براى دنياى خود از تو ترسيدند, ولى تو براى دين خود از آنها ترسيدى.37
10. امام حسن و امام حسين(ع) همواره ابوذر را عمو خطاب مى كردند, از جمله به هنگام مشايعت وى به سوى ربذه, هركدام سخنى بيان كردند و هر دو (يا عمّاه) خطاب فرمودند.38
فضايل برجسته و مناقب شايسته معمار بزرگ انديشه شيعى در جبل عامل بيرون از شمار است, به نمونه هاى ياد شده بسنده نموده, علاقمندان را به كتب سيره و تاريخ و تراجم و حديث حوالت مى نماييم. پيشينه جبل عامل
جبل عامل در اصل (جبال بنى عامله), سپس براى تخفيف به (جبال عامله) بعداً به (جبل عامله) و سرانجام به (جبل عامل) تغيير يافت.39
برخى از علماى انساب (عامله) را از عمالقه پنداشته40 ولى ابن اثير در لباب گفته: صحيح آن است كه (عامله) فرزند حارث بن عدى بن حارث بن مُرَّة بن اُدَد بن زيد بن يشجُب بن عُريب بن زيد بن كهلان بن سبأ بن يشجُب بن يعرب بن قحطان مى باشد.41
در كتاب العرب قبل الاسلام منسوب به اصمعى آمده است: (عامله)اى كه جبل عامل به او منسوب است عاملة بن حارث بن مالك بن ربيعه مى باشد.42
تيره عامله به دنبال سيل بنيان كن يمن, زادگاه خود را ترك نمودند و در كوهپايه اى كه بعدها به نام آنان(جبل عامل) ناميده مى شود, در كرانه هاى درياى مديترانه مسكن گزيده اند.43
ظاهراً اين قبيله نخست در جنوب غربى بحر ميّت از ديار شام فرود آمده, سپس به سوى شمال كوچ كرده, پس از فتح منطقه به دست سپاهيان اسلام در اين كوهپايه ها اقامت گزيده اند.44 نژاد عرب در جبل عامل
آنچه مسلم است اين است كه در سال 333 قبل از ميلاد, يعنى قبل از محاصره صور به دست اسكندر, در اين منطقه ملت عرب ساكن بودند, ولى از مبدأ آن سر نخى وجود ندارد.
يكى از مورخان غربى مى نويسد: در اثناى محاصره صور به اسكندر خبر آوردند كه سى تن از افرادش را تعدادى از عرب لبنانى كشته اند.45
يك مورخ رومانى مى نويسد: مقدونى ها به كشاورزان جبل لبنان هجوم بردند و سى تن از آنها را كشتند و گروهى را اسير گرفتند.46
اسد رستم در همين رابطه مى نويسد: در ايامى كه اسكندر صور را محاصره كرده بود, روزى به شكار رفت, در منطقه تبنين يك مرتبه خود را در ميان قوم عرب ديد.47
دكتر يوسف حرانى در پژوهش خود درباره بناهاى تاريخى جنوب لبنان به اين نتيجه رسيده كه 1300 سال قبل از ميلاد در اين منطقه ساكن بود.48 محدوده جبل عامل
جبل عامل از شمال به (نهر اوّلى), از جنوب به (دماغه ابيض), از غرب به (درياى مديترانه), از شرق به درياچه (حوله) محدود مى باشد. بستر رودخانه (ليطانى) جبل عامل را به دو بخش شمالى و جنوبى جدا مى سازد.
بخش شمالى شامل شقيف و شومر و تفاح و بخش جنوبى شامل: تبنين, هونين, قانا و معركه مى باشد. جبل عامل شامل قرا و قصبات فراوانى است كه از آن جمله است:
أبى سوار, اره, اقبلان هونين, أنصار, باتوليه, بارون, بانياس, برامية, برجين, برزه, بشارة, بصة, بعلبك, بنت جميل, بصلبا, تبنين, تربيخا, تفاح, تولين, جبثيث, جبع, جبّين, جبل تومات, جرجوع, جزين, جرنابا, حاصبيا, حبداى, حبطورة, حولة, حوميس الفوقا, درياچه حوله, رودخانه ليتانى, زحلتا, زلايه, سنيا, شبعا, شالوف جزين, شحور, شدغيث, شقراء, شقيف, شمع, شوم, صفد, صلحا, صور, صيدا, طيرحرفا, طيردبا, عبثيث, عبثاث, عشرون, عكا, عيثا, عيثرون, عيناثا, عين ابوسوار, عين زراب, عين فانا, غرويه, فانا, فجور, قاسيه, قدس, قشيب, كرك, كفر, كفرا, كفر نوثى, كفر عما, كفر عيما, كفرمان, كفر ملكى, كفر فيلا, كفر حتى, كفعم, لويزى, مالكيه, مجدل زون, مرجعيون, معركة, مشغر, ميس, نبطية, نبطية الفوقا, وادى التيم, وادى جزين, وادى السروة, وادى قرن, وادى فارة, هراوى, هونين, يارين, يافا, يوشع, يونين.49
شمار ديگرى از روستاهاى جبل عامل هست كه برخى از علماى جغرافى آنها را بيرون از محدوده جبل عامل دانسته اند, جز اين كه شخصيت هاى برخاسته از آنها نسب عاملى دارند, و به جبل عامل نسبت داده مى شوند, آنها عبارتند از:
برغز, جبل الظهر, حاصبانى, خالصة, رودخانه تينه, سحمر, سوق الخان, قليه, كوكبا, لوسه, مقام يوشع, يحمر.50
در مورد شرافت و قداست جبل عامل سخن گفتيم, اضافه مى كنيم كه حضرت عيسى(ع) شخصاً به اين منطقه تشريف فرما شده, در صور و صيدا حضور يافته است.51
پولس رسول نيز به مدت يك هفته در صور اقامت نموده است.52 سيماى جبل عامل
مناظر طبيعى, كوهپايه هاى سرسبز, كرانه هاى روح افزا, برج ها و قلعه هاى زيبا, و ديگر جاذبه هاى جبل عامل مورد توجه جهانگردان در طول تاريخ بوده, صفحات زرين بسيارى از سفرنامه ها را به خود اختصاص داده است.
دكتر ادوارد روبنسون53 در خاطرات ارزشمند خود كه به سال 1838ميلادى آن را نوشته و اسد شيخانى آن را در 1949 به عربى برگردانده, مى نويسد: كوهپايه اى كه جباع بر آن قرار دارد, بسيار زيبا و دل انگيز است, با درختان ميوه پوشيده شده, بسيار سرسبز و با صفا است, گاهى از لابه لاى درختان اشعه خورشيد خودنمايى مى كرد و بر صفاى مناظر زيباى جباع مى افزود. گاهى نم نم باران در آن فضاى روح افزا روح انسان را جلا مى داد و نسيم دل انگيز آب و هواى كوهستانى آدمى را به وجد مى آورد.
جباع قبلاً قصبه اقليم التفّاح بود و همه ساكنان آن شيعه هستند.
سپس توضيح مى دهد كه ارتفاع جبل عامل در منطقه جباع از سطح دريا به 2484 پا مى رسد. كاخ هاى زيبايى بر فراز اين تپه ها در گذشته بوده, كه محل سكونت شيوخ منطقه بوده, ولى اكنون به آثار باستانى تبديل شده است.
به جهت آب و هواى لطيف منطقه ثروتمندان اروپا, امثال دكتر فانديك و دكتر تامسون گوشه هايى از اين كاخ ها را بازسازى نموده, تعطيلات تابستانى را در اين كاخ ها سپرى مى كنند.54
منطقه جبل عامل, باغ هاى ميوه و تاكستان هاى فراوان و صنوبرهاى سر به فلك كشيده و درختان بسيار ممتاز زيتون, بر فراز كوهپايه هاى مشرف بر دريا, چشمه سارهاى شيرين با ويژگى هاى طبّى به ويژه براى دفع سنگ كليه و تاكستان هاى فوق العاده, به ويژه انگور سياه مشهور به (زوطرانى), يكى از زيباترين مناطق تفريحى و ديدنى جهان به شمار مى آيد.55
بهترين نوع صنوبر جهان در لبنان است و مجد ديرينه لبنان با آن گره خورده و در جاى جاى عهد عتيق از آن سخن به ميان آمده است.56
همه ساله ده ها جهانگرد براى تماشاى آنها به جبل آمده, براى آنها شناسنامه نوشته, در منابع تحقيقى خود ثبت مى كنند.57 وضع استراتژى جبل عامل
جبل عامل با كوه هاى سر به فلك كشيده, از نظر استراتژى اهميّت بسيار ويژه اى دارد, زيرا رشته كوه هاى جبل عامل حلقه اتصال كوه هاى دروز, فلسطين و سوريه مى باشد, از اين رهگذر هرگونه نقل و انتقال نظامى در منطقه آن جا را تحت تأثير قرار مى دهد و به تعبير ديگر جبل عامل مى تواند در حوادث منطقه نقش مهمى را ايفا كند.
موقعيت استراتژيكى جبل عامل موجب استحكام برج ها و باروها و قلعه هاى فراوان در كرانه ها و كوهپايه ها شده و در نتيجه قلعه هاى مستحكمى چون: شقيف و تبنين در آن سامان پديدار گشته است.58
وضع سوق الجيشى جبل عامل موجب شده كه اهالى آن نيز به صلابت كوه و استوارى جبل باشند و براى حفاظت و حراست از عقيده و شرف و ناموس و وطن خود چون كوه ايستاده تا پاى جان استقامت نمايند.
اگر بين النهرين با فرات و دجله شناخته مى شود و مصر با رود نيل شهرت جهانى دارد, لبنان نيز با كوه هاى استوارش سرفراز است, كوه هايى كه در تاريخ اين سرزمين نقش حياتى دارد.
هر لبنانى به هنگام افتخار و مباهات با پيشينه تاريخى خود مى گويد: ما اهل جبل هستيم.59
هر اقليتى كه جامعه اش نتواند او را تحمل كند, از كوهپايه هاى جبال لبنان براى خود محل امن و پناهگاه مطمئن اخذ مى كند.
به همين دليل طوايف مختلف شيعى در طول قرون و اعصار به اين سمت وسوى پناه آورده, به اين وسيله از فشارها و تهاجمات حكومت هاى ستم پيشه در امان مانده اند.60
صوفيان, راهبان, دروز, مارونى ها, آسورى ها و… نيز به همين دليل در طول قرون و اعصار براى در امان ماندن از مخالفان خود به اين منطقه پناه آورده اند. كهن ترين پايگاه تشيع
اسلام در سال سيزدهم هجرى يعنى دو سال پس از شهادت رسول اكرم(ص) وارد منطقه جبل عامل شده61 و نخستين شهرى كه در اين منطقه فتح شده (بعلبك) مى باشد.62 آن گاه با تبعيد ابوذر غفارى به اين سامان, محبت خاندان عصمت و طهارت با سرشت اهالى اين منطقه عجين شده است. و اينك چهارده قرن تمام از انتشار معارف اهل بيت(ع) در اين منطقه مى گذرد.
اگرچه پيش از جبل عامل عاشقان و دلباختگان بسيارى در حجاز به اين خاندان شيفته و دلباخته بودند, ولى هرگز حجاز پايگاه تشيع نبود و لذا به جرأت مى توان گفت كه جبل عامل كهن ترين پايگاه شيعه در جهان مى باشد, لذا همواره مورد تهاجم دشمنان اهل بيت در طول قرون و اعصار بود.
نگاهى گذرا به تاريخ جبل عامل عمق اين فاجعه ها را نشان مى دهد. به همين منظور برخى از مورخان حوادث خونبار منطقه جبل عامل را به صورت قرن ـ قرن به رشته تحرير درآورده اند, كه از آن جمله است:
1. جبل عامل فى قرن از حميدرضا ركينى;63
2. جبل عامل فى قرنين از شيخ على سبيتى;64
3. الوضع الحاضر فى جبل عامل از علامه شيخ محمد جواد مغنيه;
4. جواهر الحكم از شيخ محمد مغنيه, جدّ شيخ محمدجواد مغنيه;
5. خطط جبل عامل از سيد محسن امين عاملى.
انتشار معارف اهل بيت موجب شد كه جبل عامل بزرگ ترين آكادمى معارف شيعى را در خود جاى دهد و تشنگان معارف اسلامى از چهار گوشه جهان به سوى آن روى آورند و در نتيجه كتابخانه هاى بزرگى در آن تأسيس شد, كه گزارش برخى از آنها به قرار زير است:
1. كتابخانه آل ابراهيم;
2. كتابخانه آل امين;
3. كتابخانه آل حرّ;
4. كتابخانه آل خاتون;
5. كتابخانه آل زين;
6. كتابخانه آل سبيتى;
7. كتابخانه آل شرف الدين;
8. كتابخانه آل صغير;
9. كتابخانه آل فضل الله;
10. كتابخانه آل قبيسى;
11. كتابخانه آل مروة;
12. كتابخانه آل نور الدين.65

سوگمندانه بايد عرض كنيم كه همه اين آثار در حمله ددمنشانه احمدپاشا جزّار به سال 1175قمرى طعمه حريق گرديد.
همه كتاب هاى كتابخانه هاى ياد شده و ديگر آثار مكتوب موجود در بيوتات علمى و كهن يغما شده, بر فراز اشتران به سوى عكا حمل گرديد و در آن جا در ميان آشپزها و نانوايى ها و حلواپزها تقسيم شد و شش روز تنورها را با اين آثار نفيس و منحصر به فرد مشتعل نمودند.66
براى توجه خوانندگان گرامى به عمق فاجعه, يادآور مى شويم كه تنها در كتابخانه آل خاتون پنج هزار نسخه خطى نفيس وجود داشت كه همگى طعمه حريق شد و در آتش بيداد سوخت.
اكثريت قاطع جبل عامل در طول چهارده قرن شيعه و شيفته خاندان عصمت و طهارت بودند; نويسندگانى كه قلمشان آلوده بود و نمى خواستند عنوان پاك و مقدس شيعه را با قلم هاى ناپاك خود بر روى صفحات ننگين خود ثبت كنند, به اين منطقه عنوان (بلاد متأوّله) و به شيعيان عنوان: (متأوّله) اطلاق نمودند. از اين رهگذر در گزارش هاى رسمى كونسولگرى هاى غربى به كشورهاى متبوع خود, همين عنوان67 رايج شده است.68
امتناع اهالى جبل عامل از پرداخت ماليات به عمّال عثمانى, امتناع آنها از همكارى با نيروهاى عثمانى عليه دروزى ها و حركت هاى انتحارى آنها در مواقع لازم, از حوصله اين نوشتار بيرون است.69 شاعر فرزانه جبل عامل در قرن اول
شاعر بلند آوازه قرن اول هجرى از جبل عامل برخاسته است. (عَدِيّ بن رِقاع) شاعر معروف امويان كه با جرير و فرزدق شاعر پهلو به پهلو مى زد اهل (شقرا) از قراى جبل عامل بود.70
ابودواد, عديّ بن زيد بن مالك بن عدى بن رقاع عاملى, مشهور به (عديّ بن رقاع), شاعر فرزانه قرن اول هجرى, شاعر دربار امويان بود و به قول (صلاح الدين كتبى)71 به سال 95 قمرى درگذشته است.72
ابن عساكر نسب او را تا عامله برشمرده و او را از تبار همان (عامله) دانسته كه عاملى ها از تبار او مى باشند.73 قدرت شعرى او در حدّى بود كه (جرير)74 شاعر نامى دربار اموى بر او حسد ورزيد و خود به آن اعتراف نمود.75
داستان هاى او با جرير در دربار خلفا در منابع فراوان آمده است.76 او قصيده اى در مورد (عين) (چشم) دارد كه به قول (ثعلب)77 قوى ترين شعرى است كه در اين رابطه سروده شده است.78
پيدايش اديبى برجسته و شاعرى شايسته چون عدى بن رقاع, نشانگر آن است كه جبل عامل در قرن اول هجرى مركز فرهنگ و ادب بوده كه شاعر گرانمايه اى چون او در ميان ديگر شاعران و اديبان آن مرز و بوم از ميان آنها برخاسته است.
محدّث گرانمايه جبل عامل در قرن دوم
يكى از شاگردان بلند پايه امام صادق(ع) اهل جبل عامل بود. ابوالربيع عاملى از شاگردان برجسته امام صادق(ع) روايات فراوانى از امام باقر و امام صادق(ع) روايت كرده كه 43 مورد از آنها را آيت الله خويى احصا كرده است.79
در كنيه و نسبت او شكى نيست, همه علماى رجال نسبت او را (عَنَزى) و كنيه اش را (ابوالربيع) ثبت كرده اند, ولى در نام او اختلاف است, برخى نامش را (خالد) و برخى ديگر (خُلَيد) ضبط كرده اند.
نجاشى (مقدم علماى رجال) از او به (ابوالربيع خليد بن أوفى عنزى) نام برده, در ضمن گفته است: از امام صادق(ع) حديث روايت كرده و كتابى دارد كه آن را عبدالله بن مُسكان از او روايت كرده است. سپس طريق خود را تا عبدالله مُسكان برشمرده است.80
نظر به اين كه او همه جا به كنيه معروف است, نجاشى يك بار ديگر او را در باب (من اشتهر بكنيته) نام برده و كتابش را از طريق خالد بن جرير روايت كرده است.81 شيخ صدوق نيز در مشيخه خود از او نام برده و طريقش را به او برشمرده است.82
شيخ طوسى او را در ميان اصحاب امام باقر و اصحاب امام صادق(ع) ياد كرده است.83
مرحوم كلينى روايت او را از امام باقر(ع) در كافى شريف آورده است.84
مشايخ ثلاثه روايتش را از امام صادق(ع) به كثرت روايت كرده اند.85
آيت الله خويى تصريح كرده كه طريق شيخ طوسى تا ابوالربيع صحيح است.86
علامه مامقانى وثاقت او را از راه حسن بن محبوب اثبات كرده, زيرا حسن بن محبوب از اصحاب اجماع است, يعنى علماى رجال اجماع كرده اند بر اين كه هر حديثى تا حسن بن محبوب صحيح باشد آن حديث محكوم به صحت است, زيرا او هرگز از فرد غير موثق روايت نمى كند, با توجه به روايت حسن بن محبوب از (ابوالربيع), وثاقت او نيز ثابت مى شود.87 ولى بعداً متوجه شده كه وحيد بهبهانى در تعليقه بالخصوص توثيق او را نقل كرده است.88
شيخ حرّ عاملى از او به (خليد بن أوفى, ابوالربيع العاملى الشامى) ياد كرده مى فرمايد: از اصحاب امام صادق(ع) است, در كتب رجال ياد شده, هيچ نكوهشى از او نشده, بلكه ستايش هم شده است. احاديث بسيارى روايت كرده و صاحب تأليف است.
شيخ صدوق در آخر الفقيه از او ياد كرده و طريقش را براى او برشمرده است, و به كثرت از او روايت كرده و بر آن اعتماد نموده است.
با توجه به مقدمه كتاب الفقيه روايت و اعتماد او در مدح ابوالربيع كافى است.89
ديگر علما و محدثان ما نيز رواياتش را نقل كرده, بر آنها استناد نموده و بر طبق آنها عمل كرده اند.90
سپس از راه هاى مختلف وثاقت او را اثبات نموده است.91 صاحب اعيان الشريعه نيز متن فرموده شيخ حر عاملى را نقل كرده است.92
برخى از پژوهشگران معاصر نيز او را در ميان اصحاب امام صادق(ع) برشمرده اند.93
بسيارى از علماى رجال نام او را (خليد) ضبط كرده اند94 و گروهى ديگر آن را ترجيح داده اند.95
برخى از رجاليون نيز شواهد وثاقت او را برشمرده, در پايان بر وثاقت او تأكيد نموده اند.96
يكى ديگر از محدثان برجسته جبل عامل در قرن دوم هجرى, ابوعمرو, عبدالرحمن بن عمرو بن يحمد اوزاعى, مشهور به امام اوزاعى است.
وى در سال 88 قمرى در بعلبك متولد شد, در بقاع بزرگ شد, سپس به همراهى مادرش به بيروت منتقل شد.97
اوزاعى و سفيان ثورى و ابوحنيفه هر سه در نزد مالك گرد آمدند. از مالك سؤال شد كه كدامين را از نظر دانش و فضيلت برتر يافتى؟ گفت: برترين آنها اوزاعى است.98
اوزاعى به زيارت خانه خدا مشرف شد, سفيان ثورى در ذى طوى او را استقبال نمود, افسار شترش را باز كرد و به شانه اش نهاد. در منى نيز او سوار بود, مالك افسار شترش را بر دوش داشت و سفيان ثورى آن را مى راند.99
ابن منظور صدها نكته و داستان دالّ بر عظمت و شخصيت اوزاعى را با سلسله اسنادش نقل كرده است.100
اگرچه اوزاعى پيرو مكتب خلفا بود, ولى پيدايش شخصيت هاى بزرگى چون (ابوالربيع) از ميان شيعيان و امام اوزاعى از ميان عامه نشانگر اين حقيقت است كه در قرن دوم هجرى منطقه جبل عامل خاستگاه رجال با فضيلتى در برترين سطح جامعه آن روز بود.
نكته ظريف ديگرى كه لازم است در اين جا به آن اشاره شود اين است كه اوزاعى تحت تأثير معارف والاى اهل بيت نسبت به ديگر محدثان اهل سنت از نرمش و انعطاف خاصى برخوردار بود كه نظر فيليپ حِتّى را به خود جلب كرده است; وى با يك حوصله و دقت نظر به مقايسه فتاواى فقهى اوزاعى و ابوحنيفه پرداخته و نكات فراوانى را يادآور شده, در پايان نتيجه مى گيرد كه اين فتاواى توأم با سماحت و نرمش و وسعت قلب او موجب شد كه اسلام سريعاً در مغرب و اندلس رواج پيدا كند و دل هاى پيروان هر آيينى را به خود جلب نمايد. 101
روزى منصور دوانيقى اوزاعى را احضار كرد و پرسش هاى فراوان نمود, همه پرسش ها رنگ سياسى داشت و بسيار خطرناك بود, اوزاعى به همه آنها پاسخ داد, در پايان پرسيد: در مورد خلافت نظر خود را بيان كن, آيا رسول خدا در اين رابطه به ما توصيه فرموده است؟
اوزاعى مى گويد: من به شدت احساس خطر كردم, خود را آماده مرگ كردم و گفتم: بايد حق را بگويم, هرچه باداباد, لذا گفتم: خداوند خليفه را اصلاح نمايد, اگر از پيامبر اكرم(ص) وصيتى در اين رابطه بود, هرگز احدى را بر على بن ابى طالب مقدم نمى داشت.102
از بررسى متن كامل اين گفتگو معلوم مى شود كه وى در مواقع ضرورى از گفتن حق كوتاهى نكرده و كلمه حق را در برابر امام باطل به صورت شفاف بيان كرده است. پزشك نامدار جبل عامل در قرن سوم
از بررسى شخصيت هاى برجسته اى كه در طول قرون و اعصار از منطقه جبل عامل برخاسته اند, استفاده مى شود كه از قرون اوليه, اين منطقه مركز فرهنگ و ادب, دانش و فضيلت, فقه و حديث, طب و فلسفه, رياضيات و نجوم, و ديگر رشته هاى علوم بود, براى مثال از يك دانشمند مسيحى نام مى بريم كه در قرن سوم در منطقه جبل عامل, در شهر بعلبك متولد شده, در اين منطقه زندگى كرده, در رشته هاى مختلف سرآمد اقران در آن زمان شده است.
او (قسطا) فرزند (لوقا) مى باشد, كه علاوه بر عربى, بر زبان هاى سريانى و اغريقى تسلط كامل داشت و تعداد هفده جلد از كتب اغريقى را به زبان عربى ترجمه كرده و 69 مجلد كتاب به رشته تحرير درآورده, كه از آن جمله است: اسطرلاب كروى و شرح اقليدس. 103
ابن نديم عناوين چهل كتاب از تصنيفات او را برشمرده است.104 گفته مى شود كه قديمى ترين اسطرلاب كروى به او مربوط مى شود.105 جبل عامل سنگر ايمان
از بررسى حوادث و رخدادهاى ثبت شده در گوشه و كنار دنيا به اين نتيجه مى رسيم كه منطقه جبل عامل دژ محكم و سنگر مستحكم اهل ايمان در طول تاريخ بود و اگر يكى از علماى شيعه درمنطقه اى از سوى مخالفان اهل بيت مورد شكنجه و ايذاء قرار مى گرفت, به اين منطقه پناه مى برد.
اگرچه اغلب منابع و مدارك مربوط به اين بخش از تاريخ در حمله ددمنشانه احمدپاشا جزار از بين رفته, ولى آنچه از كتب تاريخ عمومى به دست رسيده گوياى اين حقيقت است. اينك براى اثبات اين نكته به مهاجرت يكى از بزرگان شيعه به اين منطقه اشاره مى كنيم:
او (ابوالقاسم, نجيب الدين, حسين بن عود, اسدى حلّى) است كه حافظ ابن كثير او را اين گونه مى ستايد: او بزرگ شيعه, پيشواى شيعه و دانشمند برجسته آنها بود. او صاحب فضيلت بود و در رشته هاى علوم فراوان دست داشت. او خوش اخلاق, خوش رفتار و صاحب لطايف نادر بود. او شب ها مداومت به تهجد و عبادت فراوان داشت و شعر نيكو مى سرود.
او در سال 581 قمرى ديده به جهان گشود و در رمضان امسال (677ق) ديده از جهان فرو بست و 96سال داشت.106
ذهبى داستان مفصلى نقل مى كند كه منتهى به مهاجرت ايشان به جبل عامل مى شود و در پايان مى گويد: ابن العود از حلب مهاجرت كرد و در روستاى جزين كه پناهگاه رافضى ها بود مأوى گزيد, پس شيعيان به او روى آوردند و مقدمش را گرامى داشتند, او در اواخر عمرش متدين و متعبّد بود و شب ها را با شب زنده دارى سپرى مى كرد.
آن گاه سوگنامه اى را در حق وى نقل كرده, تاريخ وفاتش را در شب نيمه شعبان 677 قمرى ثبت مى كند.107
از اين عبارت به روشنى استفاده مى شود كه منطقه جبل عامل در قرن هفتم پناهگاه مطمئن شيعيان بود و علماى شيعه در آن جا مورد تكريم و احترام بودند.
اگرچه در عهد فاطميان در تمام بلاد شام, از سوريه و لبنان و فلسطين و طرابلس تشيع حاكم بود, ولى ذهبى از انتشار مذهب شيعه در جبل بالخصوص سخن گفته است.108
از بررسى حوادث و رخدادهاى ايام سيطره صليبى ها بر منطقه, استفاده مى شود كه جبل عامل در آن جنگ ها سقوط نكرد و به عنوان سنگر تشيع محفوظ ماند, حتى مدارس دينى به تلاش علمى خود ادامه داد و هرگز تعطيل نشد.109 حوزه علميه جزين
كهن ترين حوزه علميه و آكادمى علمى شيعيان در جهان حوزه علميه نجف اشرف مى باشد كه قريب هزار سال پيش به دست شيخ طوسى ـ طاب ثراه ـ در كنار حرم مطهر مولاى متقيان اميرمؤمنان(ع) بنياد شده است.
شيخ طوسى حوزه نيرومندى در بغداد داشت, پس از ورود طغرل بيك سلجوقى به بغداد آشوب سختى عليه شيعيان بغداد به وجود آمد, خانه و كاشانه شيخ طوسى به يغما رفت, كتابخانه بى نظير ايشان طعمه حريق گرديد. ابن حجر عسقلانى مى نويسد كه ابن نجار گفته است: كتاب هاى شيخ طوسى چندين بار در ميدان مسجد النصر در مقابل چشم مردم طعمه حريق شد.110
در آن تاريخ چاپ نبود, همه كتاب ها خطى بود و طبعاً از هر كتابى يك, حداكثر دو نسخه بود. وقتى بدانيم كتابخانه شيخ طوسى هشتادهزار نسخه خطى داشت و همه اش در ميان احقاد بدر و حنين طعمه حريق شد, عمق فاجعه روشن مى شود.111
پس از اين فاجعه دلخراش شيخ طوسى به نجف اشرف مشرف شده, در ميان آن همه خطر جانى كه شب و روز او را تهديد مى كرد به سال 448قمرى حوزه علميه نجف اشرف را بنياد نهاد.
قرن هاى متمادى شيفتگان علوم اسلامى از اقطار و اكناف جهان به شهر مقدس نجف اشرف شرفياب شدند و در حريم حرم علوى به آموزش معارف اهل بيت پرداختند.
پس از حمله مغول و فاجعه بزرگ بغداد (656 قمرى) مهاجرت به نجف با مشكلات فراوان مواجه شد و دلباختگان علوم علوى به منطقه جبل عامل رفته, از خرمن علمى شخصيت هاى برجسته اى چون شهيد اول به خوشه چينى پرداختند و به اين گونه بود كه جبل عامل مهد معارف و مركز حوزه هاى جهان تشيع گرديد. و بزرگ ترين حوزه علميه قرن هشتم به دست شهيد اول در سال 771قمرى در (جزين) تأسيس گرديد.113 جزين زادگاه شهيد و خاستگاه صدها فقيه فرهيخته در طول تاريخ است.
فخر شيعه, تاج شريعت, ابوعبدالله, شمس الدين محمد, بن جمال الدين مكى, مشهور به (شهيد اول) به سال 934 قمرى در جزين متولد شد. نسب او به حارث همدانى, يار وفادار اميرمؤمنان(ع) مى رسيد.114
او در شانزده سالگى براى ادامه تحصيلات عازم عتبات شد. در سال 751 قمرى در حله از (فخر المحققين) به دريافت اجازه نايل آمد.115 در 21سالگى به زادگاه خود بازگشت. شهيد در اجازه اى كه به ابن خاتون داده فرموده: من از چهل تن از علماى عامه در مكه, مدينه, بغداد, مصر, دمشق, بيت المقدس و مقام حضرت خليل روايت مى كنم.116
از اين تعبير معلوم مى شود كه وى با آن همه مشكلات و خطرات, با وسائل آن روز به اين ديار دور و دراز مسافرت نموده و از چهل محدث اهل سنت اجازه روايت دريافت كرده است.
اما روايات اهل بيت عصمت و طهارت را از بيش از يك هزار طريق از علماى شيعه روايت مى كرد.117 با توجه به تاريخ شهادت ايشان در سال 786قمرى (يعنى در 52سالگى) معلوم مى شود كه او آيه اى از آيات الهى بوده است.
در اجازه اى كه استادش فخرالمحققين در سال 751 قمرى به او داده, مى نويسد: بر من قرائت كرد مولانا, امام, علامه أعظم, افضل علماى عالَم, سيد فضلاى بنى آدم, مولانا شمس الحق والدين محمد بن مكي….118
درخور توجه است كه فخر المحققين اين اجازه را هنگامى به شهيد نوشته كه او هفده ساله بود.
مشهور است كه وى كتاب لمعه را در زندان در مدت يك هفته نوشته و جز كتاب مختصر النافع به هيچ كتاب ديگرى دسترسى نداشته است.119 كتاب لمعه بيش از هفت قرن است كه از متون حوزه هاى علميه مى باشد.
شهيد پس از رسيدن به قله علوم و هرم معارف, حوزه علميه جزين را در زادگاه خود تأسيس كرد و شاگردان زيادى در آن مهد تشيع تربيت نمود.
قبلاً اشاره كرديم پيش از شهيد اول در جزين مدرسه علميه بوده و طلاب علوم دينى در آن اشتغال داشتند, ولى در عهد او به اوج شكوفايى رسيد و شاگردان زيادى از آن برخاستند, در گزارش هاى آن روز آمده است:
در آن زمان در جزين مسجد جامع با مناره اى بلند و مدرسه اى آباد بود, كه دوازده استاد مهم در آن جا به تدريس اشتغال داشت.120
تعداد علماى مبرّزى ـ كه در مدارس جزين تربيت شده به بالاترين مدارج علمى راه يافتند ـ آن قدر زياد بود كه نقل شده در تشييع جنازه يكى از شخصيت هاى جزين, هفتاد نفر از علمايى كه به مقام اجتهاد نايل شده بودند, حضور داشتند121 و اين رقم بسيار بالا و شگفت انگيزى است.
از شهيد اول بيش از يك صد اثر علمى بر جاى مانده كه از مشهورترين آنها اربعين, الفيّه, بيان, دروس, ذكرى, لمعه و نفليّه مى باشد.122
با شكوفا شدن حوزه علميه جزين دل هاى دشمنان اهل بيت پر از كينه و حسد شد. بر اثر احقاد بدر و حنين دو تن از خيره سرهاى مرتد به نام هاى تقى الدين جبلى خيامى و يوسف بن يحيى فتاواى ناروايى را به شهيد نسبت دادند و طومارى تهيه كردند و به امضاى هفتاد تن از مردم جبل, و 1000 تن از ديگر مناطق رسانيده, به نزد قاضى عباد بن جماعه بردند, او براساس مذهب شافعى او را در يكى از قلعه هاى دمشق با وضع بسيار فجيعى حبس كرد, سپس او را مجبور به توبه كرد, ولى شهيد امتناع ورزيد;123 آن گاه به فتواى قاضى برهان الدين مالكى او را گردن زدند.
جالب توجه است كه قاضى برخاست, وضو گرفت, دو ركعت نماز خواند, سپس با قصد قربت گفت: من به هدر بودن خون او فتوا دادم. پس او را گردن زدند, سپس به دار آويختند, آن گاه پيكر مقدسش را سنگباران كردند, سرانجام آن را آتش زدند.124
اين فاجعه دلخراش در روز پنجشنبه, نوزدهم جمادى الاولى, سال 786 قمرى اتفاق افتاد.
احقاد بدر و حنين سابقه اى بس طولانى دارد, گاهى در مدينه, در كوچه هاى بنى هاشم خودنمايى مى كند, گاهى در دشت كربلا خيمه آل الله را طعمه حريق مى سازد, گاهى شعله هاى آن در كرخ بغداد كتابخانه شيخ طوسى را نشانه مى رود, گاهى كتابخانه هاى جبل عامل را در عكا طعمه آتش مى سازد و گاهى اجساد مطهر پاك ترين انسان ها را به تلى از خاكستر تبديل مى كند.
تاريخ مرجعيت شيعه در طول قرون و اعصار در برابر قاضى هاى فاقد تقوا, سرنوشت مشابهى داشت, زندان و شكنجه و تبعيد و اعدام را به جان خريد تا در مرزبانى و مرزدارى از حريم مكتب اهل بيت كوتاهى نكرده باشد. 125 حوزه علميه جباع
پس از شهادت مظلومانه شهيد اول حوزه علميه جزين كم فروغ شد, سپس درگيرى هاى مختلفى در جبهه داخل و خارج درگرفت, ديگر جزين مركزيّت خودش را از دست داد, ولى در نقطه ديگرى به نام (جباع) حوزه نيرومندترى تأسيس شد.
اين حوزه را يكى ديگر از تبار شهيدان بنياد نهاد و خود سرانجام به خيل شهيدان پيوست و در تاريخ به نام (شهيد ثانى) شهرت يافت.
او سرآمد فقهاى شيعه, نابغه زمان, نادره دوران, استوارترين استوانه فقاهت, زين الدين, بن على, بن احمد بن محمد بن جمال الدين بن تقى الدين بن صالح عاملى جبعى مشهور به: (شهيد ثانى) مى باشد.126
نياكان ششگانه اش همگى از بزرگان دانش و تقوا و از اجلّه علماى شيعه بودند و نياى ششم ايشان (شيخ صالح) شاگرد مبرز علامه حلى بود.127 دوازده تن از نوادگان او نيز از علماى برجسته جهان تشيع بودند كه به (سلسلة الذهب) شهرت يافتند.128
شهيد ثانى به سال 911 قمرى در جُبَع ديده به جهان گشود, مقدمات را از محضر پدر بزرگوارش فراگرفت. بيش از چهارده بهار از عمرش نگذشته بود كه پدرش درگذشت, به دنبال ارتحال پدر در سال 925 قمرى به (ميس) رفته, در محضر شوهرخاله اش, على بن عبدالعالى, مشهور به محقق كركى به ادامه تحصيل پرداخت.129
وى در اواخر 933 قمرى از ميس به كرك رفته, از محضر سيد حسن بن سيد جعفر, صاحب المحجة البيضاء استفاده ها برد.130 يك سال بعد به جبع بازگشته, سپس به دمشق رفته, در سال 938هـ. به زادگاهش بازگشت. چهار سال بعد به دمشق رفته, صحيحين را در نزد ابن طولون خوانده, اجازه روايتى دريافت نمود.131
آنگاه به مصر رفته از شانزده تن از علماى اهل تسنن اجازه دريافت كرد, كه اسامى آنها را محدث نورى برشمرده است.132
پس از هژده ماه توقف در مصر به زيارت خانه خدا مشرف شده, پس از اداى مناسك حج به زادگاه خود بازگشت. ورود وى به جبع موجب تأسيس حوزه اى نيرومند در آن منطقه شده, علاقه مندان زيادى از اقطار و اكناف جهان به آن سو, روى آوردند.
در آن هنگام شهيد 33 سال داشت و به عالى ترين مقام اجتهاد رسيده بود, ولى به شدت در كتمان آن مى كوشيد. تأسيس حوزه علميه جباع و تدريس فقه استدلالى موجب شد كه اجتهادش بر سر زبان ها بيفتد و ديگر كتمان سودى نداشت.133
از ديگر سفرهاى پر بار او مسافرت به استانبول بود كه از او گواهى نامه قاضى صيدا را مطالبه كردند, او مدت هژده روز در منزل نشست, كتابى درباره ده مسأله از مشكلات علوم نوشت, آن را به نزد قاضى استانبول فرستاد و گفت: اين, گواهى نامه من است. قاضى استانبول گواهى نامه ارزشمندى به او داد و كرسى تدريس بعلبك را به او سپرد.
شهيد پس از سه ماه توقف در استانبول به عتبات عاليات مشرف شده, پس از درك عرفه در كربلا, غدير در نجف, و مباهله در كاظمين به بعلبك رفته, به مدت پنج سال در مدرسه نورى به تدريس فقه در مذاهب پنجگانه پرداخت.134
در مدت تدريس شهيد در بعلبك آوازه اش در سراسر منطقه پخش مى شود و موجب حسد علماى ديگر مذاهب مى شود. پس از ارسال نامه هاى فراوان به دربار عثمانى, سلطان سليمان قانونى حكم دستگيرى او را صادر مى كند.
مأمورى كه او را به استانبول مى برد, تحت تأثير يكى از دشمنان اهل بيت, او را به كنار درياى مرمره برده, سرِ مقدسش را از تنش جدا مى كند و سرش را به نزد سلطان مى برد. سلطان از مشاهده اين ماجرا خشمگين شده, دستور مى دهد كه قاتل را گردن بزنند. اين فرمان به پيشنهاد سيد عبدالرحيم عباسى (صاحب معاهد التنصيص) انجام مى پذيرد.135
پدر شيخ بهايى مى گويد: چهارده سال پيش بود كه همراه شهيدثانى به استانبول رفتم, در نقطه اى رنگ شهيد تغيير يافت و به من فرمود: در اين نقطه, خون مرد با فضيلتى ريخته مى شود. پس از شهادت وى معلوم شد كه درست در همان نقطه او به شهادت رسيده است.136
ولادت شهيد ثانى روز 13 شوال 911 قمرى در جبع,137 و شهادت ايشان روز جمعه, در ماه رجب, به سال 966 قمرى در حال تلاوت قرآن, در كنار درياى مرمره اتفاق افتاد.138
از شهيد ثانى بيش از هشتاد اثر ماندگار در حوزه هاى فقه و اصول و درايه و معارف و اخلاق و ادب بر جاى مانده, كه مشهورترين آنها كتاب شرح لمعه است.139
مهمتر ين اثر ماندگار شهيد ثانى حوزه علميه جبع مى باشد كه صدها دانشمند ارزشمند از آن برخاسته و هر يك مشعلدار دانش و فضيلت در حوزه اى از حوزه هاى علمى جهان شده اند. بيش از پنجاه تن از فرهيختگان حوزه علميه جبع را صاحب اعيان الشيعه برشمرده است.140
پس از تلاش و كنكاش علت تسميه اين سرزمين به جبع و جباع معلوم نشد. گفته مى شود كه اين كلمه ريشه عبرى دارد و به معناى تل مى باشد و چون اين ناحيه در كوهپايه و بر فراز تل است به آن جباع گفته اند.
چون دو روستاى ديگر در شوف و فلسطين به همين نام موجود است, به جباع جبل عامل: (جباع الحلاوة) مى گويند.
جباع همواره مركز حوزه هاى علميه بود و بيش از پانصد اثر ارزشمند در اين قريه به رشته تحرير درآمده است.141 بعد از جزين, جباع كهن ترين مركز علمى در جبل عامل مى باشد.142
اخيراً كتاب تحقيقى ارزشمندى در اين رابطه به نام تاريخ جباع تأليف شده كه نكته هاى ارزشمندى پيرامون اين منطقه فضيلت پرور گرد آورده, شرح زندگانى بيش از شصت تن از فرزانگان اين منطقه را بيان كرده است.143
گروهى از شخصيت هاى برجسته لبنان بر آن تقريظ نوشته اند كه بخش هايى را براى آگاهى خوانندگان گرامى مى آوريم:
1. مؤلف دائرةالمعارف بستانى: در اين كتاب شرح حال شصت تن از مردان انديشه و فرهيختگان دانش و فضيلت را كه در قرن هاى مختلف از منطقه جبع, كانون فرزانگان و بازار عكاظ اديبان برخاسته اند را آورده است.144
2. امام موسى صدر: جباع, اين واژه زيبايى كه خداوند آن را بركت داده و به آن اذن ترفيع داده, پس آن را چون شجره طيبه اى قرار داده, كه ريشه اش استوار و شاخه هايش پر بار است…. جباع جاويد است به جاودانگى اسلام و مذهب اهل بيت. جباع صفحات نورانى تاريخ لبنان است.
از نسيم جباع نغمه هاى ثقافت و هدايت برمى خيزد. از اوراق زرين تاريخ جباع درس تلاش و كنكاش و پيكار و جهاد و ايثار و فداكارى و رهابخشى و شهامت و سماحت و شجاعت آموخته مى شود.145
3. دكتر صلاح الدين منجد: تاريخ جباع با انوار درخشانى كه از فرهنگ اسلام در جهان تابانده و همه جهانيان را تحت پوشش خود قرار داده, براى هميشه زنده و جاويد است.146
4. شيخ عبداللهسخن آخر نگارنده به هنگام انتخاب اين نوشتار براى كنگره بين المللى بزرگداشت علامه شرف الدين در نظر داشتم كه شرح حال مشروحى درباره شخصيت هاى برجسته جبل عامل ارائه نمايم, به ويژه در خصوص شخصيت هاى معاصرى كه با آنها مراوده داشتم و خاطرات ماندگارى از آن نادره هاى زمان داشتم, چون: 1. استاد علامه, شيخ محمدجواد مغنيه; 2. شهيد بزرگوار, آيت الله سيد محمدباقر صدر; 3. شهيد سعيد, سيد محمد صدر; 4. آيت الله سيد رضا صدر; 5. امام سيد موسى صدر; 6. فقيد سعيد سيد حسن امين; ولى به جهت به طول انجاميدن نوشتار از آن صرف نظر نموده, به فرصتى ديگر موكول مى نمايم. كتابنانه جبل عامل در كتاب هاى تاريخ, جغرافيا, تراجم, رجال, ادبيات, ديوان ها, معجم ها, دائرةالمعارف ها و… مطالب فراوان درباره جبل عامل و شخصيت هاى برخاسته از آن آمده است. در اين جا فقط نام تعدادى از آثارى كه مستقلاً در اين رابطه تأليف شده و نگارنده در اين فرصت كوتاه به آنها واقف شده, آورده مى شود. 1. اسماء القرى والمدن اللبنانية وتفسير معانيها, دكتر انيسه فريحه. 2. امل الآمل فى علماء جبل آمل, شيخ حرّ عاملى. 3. تاريخ جباع ماضيها وحاضرها, على مروّه. 4. تاريخ جبل عامل, محمد جابر. 5. تاريخ لبنان منذ اقدم العصور التاريخية الى عصرنا الحاضر, دكتر فيليپ حِتّى, تعريب دكتر انيسه فريحه. 6. تكمله امل الآمل, سيد حسن صدر167 7. جبل عامل السيف والقلم, سيد حسن امين. 8. جبل عامل في التاريخ, شيخ محمدتقى فقيه. 9. جبل عامل فى قرن, حميدرضا ركينى. 10. جبل عامل فى قرنين, شيخ على سبيتى. 11. جواهرالحكم, شيخ محمد مغنيه. 12. الحركات فى لبنان, ابوشقراء. 13. الحركة الفكرية فى جبل عامل, محمد كاظم مكى. 14. خطط جبل عامل, سيد محسن امين. 15. المرآت, شيخ محمدجواد مغنيه. 16. الوضع الحاضر فى جبل عامل, شيخ محمدجواد مغنيه. 1 . قدر/ 97, آيه3. 2. دخان/ 44, آيه3. 3 . آل عمران/ 3, آيه96. 4. طبرى امامى, دلائل الامامة, ص80, ح19. 5. إسراء/ 17, آيه1. 6. نور/ 24, آيه35. 7. فيليپ حِتّى, تاريخ لبنان, ص41. 8. ثعلبى, الكشف والبيان, ج6, ص55. 9. طبرسى, مجمع البيان, ج6, ص611. 10. مائده/ 5, آيه21. 11. بحرانى, تفسير البرهان, ج3, ص355. 12. حموى, معجم البلدان, ج3, ص312. 13. شيخ حرّ عاملى, امل الآمل, ج1, ص11. 14. حميرى, قرب الاسناد, ص375, ح1330. 15. كلينى, كافى, ج8, ص137, ح144. 16. طبرسى, مجمع البيان, ج2, ص276. 17. ياقوت آن را شقيف أرنون ضبط كرده است (حموى, معجم البلدان, ج3, ص356). 18. شيخ حرّ عاملى, امل الآمل, ج1, ص16. 19. سيد محسن امين, اعيان الشيعه, ج4, ص238. 20. همان. 21. همان, ص239. 22. طبرى, التاريخ, ج3, ص335. 23. ابن ابى الحديد, شرح نهج البلاغه, ج8, ص260. 24. شيخ حرّ عاملى, امل الآمل, ج1, ص13. 25. شيخ محمدتقى فقيه, جبل عامل فى التاريخ, ج1, ص54. 26. آلشيخ محمدجواد آل فقيه, ابوذر الغفارى, ص78. 27. سيد محسن امين, اعيان الشيعه, ج4, ص238. 28. سيد حسن امين, دائرةالمعارف الاسلامية الشيعيّة, ج6, ص133. 29. احمد حنبل, المسند, ج5, ص351. 30. شيخ مفيد, الاختصاص, ص12. 31. نوبختى, فرق الشيعة, ص17. 32. كلينى, اصول كافى, ج2, ص587, ح25. 33. احمد حنبل, المسند, ج5, ص197. 34. ابن سعد, الطبقات الكبرى, ج2, ص346. 35. همان, ج4, ص234. 36. واقدى, المغازى, ج3, ص1000. 37. نهج البلاغه, خطبه130. 38. ابن ابى الحديد, شرح نهج البلاغه, ج8, ص253. 39. سيد حسن امين, دائرةالمعارف الاسلامية الشيعيّه, ج6, ص132. 40. سمعانى, الأنساب, ج8, ص328. 41. ر.ك: ابن حزم, جمهرة الأنساب, ص419; آمدى, المؤتلف والمختلف, ص166; ابن اثير, اللباب, ج2, ص307. 42. سيد حسن امين, دائرة المعارف الاسلامية الشيعه, ج6, ص 132 . 43. ر.ك: زبيدى, تاج العروس, ج8, ص351; صبح الأعشى, ج1, ص336. 44. على مروة, تاريخ جباع, ص23. 45. ف.م. ابل, ريفيو بيبليك, ص541. 46. كنتوس كورثيوس, تاريخ اسكندر, ص41ـ 45. 47. سيد حسن امين, دائرة المعارف الاسلامية الشيعه, ج6, ص135. 48. همان, ص136. 49.دكتر أنيسه فريحه كتابى به نام اسماء القرى والمدن اللبنانية وتفسير معانيها دارد كه متأسفانه دسترسى پيدا نكرديم. 50. سيد حسن امين, دائرة المعارف الاسلامية الشيعة, ج6, ص132. 51. عهد جديد, انجيل متى, 15/12; انجيل مرقس, 7/24ـ31. 52. عهد جديد, اعمال رسولان, 21/3ـ4. 53. Edward Robenson. 54. ادوارد روبنسون, يوميات فى لبنان, ج1, ص138. 55 . على مروة, تاريخ جباع, ص25. 56 . عهد قديم, اشعيا نبى, 60/13. 57 . فيليپ حِتّى, تاريخ لبنان, ص43. 58 . سيد حسن امين, دائرةالمعارف الاسلامية الشيعيه, ج6, ص137. 59 . فيليپ حتى, تاريخ لبنان, ص9. 60 . همان. 61 . سيد حسن امين, دائرةالمعارف الاسلامية الشيعيه, ج6, ص136. 62 . فيليپ حتى, تاريخ لبنان, ص292. 63 . مجله العرفان, ج28, ص953, ج1939م. 64 . فشرده آن: سيد حسن صدر, تكملة امل الآمل, ص449ـ 465. 65 . محمد جابر, تاريخ جبل عامل, ص17; سيد حسن امين, خطط جبل عامل, ص158. 66 . على مروة, تاريخ جباس, ص29. 67. Pays du Mutualis. 68 . سيد حسن امين, دائرةالمعارف الاسلامية الشيعية, ج6, ص137. 69 . ر.ك: همان, ص137ـ150. 70 . همان, ص136. 71 . صلاح الحدين, محمد بن شاكر بن احمد بن عبدالرحمن كتبى, متوفاى 764 قمرى, صاحب فوات الوفيات. 72 . صلاح الدين, عيون التواريخ, ج5, ص104. 73 . ابن منظور, مختصر تاريخ دمشق, ج16, 322. 74 . جرير بن عطيه بن حذيفه خطفى, متوفاى 110 قمرى معاصر فرزدق و همسنگ او در قدرت شعرى و به قولى قوى ترين شاعر جهان اسلام (مدرس, ريحانة الادب, ج1, ص404). 75 . ابن منظور, مختصر تاريخ دمشق, ج 16, ص 322 . 76 . ابوالفرج اصفهانى, الأغانى, ج1, ص307 و ج8, ص179; ديوان جرير, ج2, ص1034. 77 . ابوالعباس, احمد بن يحيى بن زيد بن سيار, مشهور به ثعلب, متوفاى 291 ق, اديب و شاعر معروف قرن سوم (مدرس, ريحانةالادب, ج1, ص365). 78 . ابن منظور, مختصر تاريخ دمشنق, ج16, ص324. 79 . سيد ابوالقاسم خويى, معجم رجال الحديث, ج21, ص155. 80 . نجاشى, الرجال, ص153, رقم 403. 81 . همان, ص455, رقم1233. 82 . شيخ صدوق, الفقيه, ج4, ص498. 83 . شيخ طوسى, الفهرست, ص271, رقم841 و الرجال, ص120 و339. 84 . كلينى, اصول كافى, ج2, ص298. 85 . ر.ك: كلينى, فروع كافى, ج4, ص267; شيخ صدوق, الفقيه, ج2, ص418; شيخ طوسى, التهذيب, ج5, ص2. 86 . سيد ابوالقاسم خويى, معجم رجال الحديث, ج7, ص12. 87 . مامقانى, تنقيح المقال, ج1, ص386. 88 . همان, ص402. 89 . شيخ صدوق در مقدمه كتاب الفقيه مى نويسد: من در اين كتاب از سيره ديگر محدثان پيروى نكردم, كه آنچه روايت كرده اند در كتاب خود مى آورند, بلكه در اين كتاب تنها احاديثى را آوردم كه بر آنها اعتماد كرده, براساس آنها فتوا مى دهم, بر صحت آنها تأكيد مى كنم و آنها را در بين خود و خدا حجت مى دانم (ج1, ص3). 90 . شيخ حرّ عاملى, امل الآمل, ج1, ص82. 91 . همان. 92 . سيد محسن امين, اعيان الشيعه, ج6, ص348. 93 . شبسترى, الفائق فى رواة واصحاب الامام الصادق, ج1, ص501, رقم 1024. 94 . علامه حلى, ايضاح الاشتباه, ص173, رقم 254; علامه مجلسى, الوجيزه, ص74, رقم 689. 95 . اردبيلى, جامع الرواة, ج1, ص289, رقم 2275. 96 . زنجانى, الجامع فى الرجال, ج1, ص706. 97 . ابن منظور, مختصر تاريخ دمشق, ج14, ص315. 98 . همان, ص318. 99 . همان, ص317. 100 . همان, ص313ـ340. 101 . فيليپ حتّى, تاريخ لبنان, ص329ـ330. 102 . ابن منظور, مختصر تاريخ دمشق, ج14,, ص333. 103 . فيليپ حتّى, تاريخ لبنان, ص330. 104 . ابن نديم, الفهرست, ص353. 105 . فيليپ, تاريخ لبنان, ص331. 106 . ابن كثير, البداية والنهاية, ج13, ص287. 107 . ذهبى, تاريخ الاسلام, ج50, ص337, رقم 486. 108 . ذهبى, سير اعلام النبلاء, ج18, ص497. 109 . سيد حسن امين, دائرةالمعارف الاسلامية الشيعية, ج6, ص135. 110 . ابن حجر, لسان الميزان, ج5, ص153, رقم 452. 111 . براى توجه خوانندگان گرامى به عمق فاجعه يادآور مى شويم كه كتابخانه آستان قدس رضوى, در حدود هزار سال است كه در كنار حرم مطهر امام رضا(ع) پابرجاست و كتاب هايى در آن موجود است كه قبل از چهارصد قمرى تاريخ وقف دارد, ولى هنوز تعداد نسخه هاى خطى غير مكرر آن از مرز هشتادهزار نگذشته است. 112 . العارف الزين, العرفان, ج27, ص462. 113 . على مروة, تاريخ جباع, ص32. 114 . سيد حسن صدر, تكملة امل الآمل, ص365, رقم355. 115 . شهيد اول, كتاب الاربعين, حديث دوم. 116 . علامه مجلسى, بحارالانوار, ج107, ص190. 117 . سيد حسن صدر, تكملة امل الآمل, ص 395, رقم 355 . 118 . علامه مجلسى, بحارالأنوار, ص178. 119 . سيد حسن صدر, تكملة امل الآمل, ص367. 120 . ابوشقراء, الحركات اللبنانية, ص151. 121 . على مروة, تاريخ جباع, ص33. 122 . تهرانى, طبقات اعلام الشيعه, قرن هشتم, ص206. 123 . زيرا اگر استغفار مى كرد, از نظر قاضى مالكى جرم ثابت مى شد. 124 . سيد حسن صدر, تكمله امل الآمل, ص371, رقم355 . 125 . علامه امينى شرح حال صدها تن از علماى بزرگ شيعه را كه در راه دفاع از مكتب و مذهب اهل بيت به شهادت رسيده اند در كتاب گران سنگ شهداء الفضيله گرد آورده است. 126 . شيخ حرّ عاملى, امل الآمل, ج1, ص85. 127 . خوانسارى, روضات الجنات, ج3, ص353. 128 . العارف الزين, العرفان, ج27, ص630. 129 . سيد ابوالقاسم خويى, معجم رجال الحديث, ج7, ص374. 130 . خوانسارى, روضات الجنات, ج3, ص353. 131 . سيد محسن امين, اعيان الشيعه, ج7, ص148. 132 . نورى, مستدرك الوسائل, ج3, ص426. 133 . خوانسارى, روضات الجنات, ج3, ص363. 134 . سيد محسن امين, اعيان الشيعه, ج7, ص152. 135 . افندى, رياض العلماء, ج2, ص375. 136 . مدرس, ريحانة الادب, ج3, ص288. 137 . شيخ على, الدرّ المنثور, ج2, ص183. 138 . زركلى, الأعلام, ج3, ص64; كحاله, معجم المؤلفين, ج4, ص193; تفرشى, نقد الرجال, ص145. 139 . مدرس خيابانى عناوين 83 اثر از آثار ارزشمند شهيد ثانى را به ترتيب حروف الفبا آورده است (ريحانة الادب, ج3, ص280ـ283). 140 . سيد حسن امين, خطط جبل عامل, ص212. 141 . على مروة, تاريخ جباع, ص27. 142 . محمدكاظم مكى, الحركة الفكرية فى جبل عامل, ص33. 143 . على مروة, تاريخ جباع, ( چاپ اول, دار الاندلس, بيروت, 1387قمرى, 558 صفحه). 144 . على مروة, تاريخ جباع, مقدمه دكتر فؤاد افرام بستانى, ص(ج). 145 . همان, مقدمه امام موسى صدر, ص(و). 146 . همان, مقدمه دكتر صلاح الدين منجّد, ص1. 147 . همان, مقدمه عبدالله نعمه, ص5. 148 . همان, مقدمه سيد حسن امين, ص7. 149 . همان, مقدمه بولس سلامه, ص11. 150 . فيليپ حتّى, تاريخ لبنان, ص498. 151 . قاضى نور الله, مجالس المؤمنين, ج1, ص77. 152 . شيخ حرّ عاملى, امل الآمل, ج1, چاپ بغداد, مكتبة الاندلس و نجف اشرف, مطبعة الآداب, 242ص, وزيرى. 153 . سيد حسن صدر, تكملة امل الآمل, تحقيق استاد سيد احمد اشكورى, خيام, قم, 1406ق. 525ص, وزيرى. 154 . محمدعلى آزاد كشميرى, نجوم السماء فى تراجم العلماء, چاپ لكهنو, 1303ق, 424ص, وزيرى, افست قم 1394ق, چاپ تهران, 1382ش, 527ص, وزيرى. 155 . نگارنده فقط يك بار عناوين كتاب را ورق زده است. تعداد 101 تن عاملى را از ميان علماى معرفى شده پيدا كرده است, ممكن است با دقت بيشتر تعداد بيشترى يافت شود. 156 . على مروة, تاريخ جباع, ص33. 157 . علامه امينى, الغدير, ج11, ص211. 158 . همان, ص217. 159 . همان, ص244. 160 . همان, ص285. 161 . همان, ص291. 162 . همان, ص299. 163 . همان, ص332. 164 . همان, ص364. 165 . سيد محسن امين, اعيان الشيعه, ج8, ص12ـ 15. 166 . شهيد سيد جواد شبر, ادب الطف, ج3, ص219. 167 . استدراك هاى ديگرى بر امل الآمل از قبيل تتميم امل الآمل و تعليقة امل الآمل در دسترس بود, ولى چون به علماى جبل عامل اختصاص نداشت معرفى نشد.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 101  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست