responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 101  صفحه : 2

همگرايى مسلمانان زمينه ها ، عوامل و موانع
عطاران سعید

سخن نخست
بارزترين نقش دين, حيات بخشيِ آن است, چرا كه با بنيادى ترين مؤلفه هاى حيات بشرى سر و كار دارد و هدف خود را زنده كردن انسان ها معرفى كرده است:
يا ايها الذين آمنوا استَجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما يُحييكم;1 اى كسانى كه ايمان آورده ايد دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد, هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را حيات مى بخشد.
در اين راستا دين ماندگارترين پيام ها و دستورات را در راه رسيدن به هدف متعالى احياى روح و جان بشر عرضه كرده است كه توجه به آنها جوامع انسانى را از ركود و رخوت رهايى مى دهد و در راه رسيدن به آرمان هاى بلند و تابناك هدايت مى نمايد; در نهايت, هدف دين به وجود آمدن جوامع سالمى است كه اصول و قوانين الهى در آنها حاكم است و انسان ها در نهايت سرزندگى و پويايى به سر برند.
اين ميان يكى از حياتى ترين دستوراتِ الهى, همگرايى و وحدت است كه در موارد متعددى قرآن انسان ها را به يكپارچگى و يكى شدن فرا خوانده و از جدايى و تفرقه پرهيز داده است.2 معروف ترين آيه در اين باره آيه اعتصام است:
واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرّقوا;3 و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.
رسول مكرم اسلام هم در موارد بسيارى مسلمانان را به همگرايى و برادر هم بودن دعوت فرموده است, در اين جا به ذكر يك روايت از آن وجود مقدس اكتفا مى كنيم, پيامبر اسلام(ص) فرمود:
ذمة المسلمين واحدة يسعى بها أدناهم;4 مسلمانان بر يك پيمانند و همه بر آن پايبندند.
و هم او فرمود:
وهم يد على من سواهم…;5 همگى در صفى واحد در مقابل بيگانگان هستند).
براساس اين رهنمود روشن قرآن و هدايت هاى الهى پيامبر بزرگ اسلام, مناديان صالحى در طول تاريخ يكصد ساله مسلمانان نداى اتحاد و همگرايى مسلمانان را سر داده و راهكارهاى اجرايى اين پديده ميمون را ارائه داده و خود عملاً وارد ميدان كار شده و قدم هاى مؤثرى در عملى نمودن اين امر برداشته اند كه پيگيرى و استمرار اين اقدامات مى تواند سرنوشت مسلمانان را در آينده تحت تأثير قرار دهد و دست دشمنانشان را از بلاد اسلامى كوتاه و حيات قرآنى را به جوامع اسلامى ارزانى نمايد.
امام شرف الدين6 در بين مناديان اتحاد و همگرايى مسلمانان, جايگاه بس ويژه و برجسته اى دارد و بر انديشمندان اسلامى و تمام كسانى كه دل در گرو دين دارند فرض است تا درباره ايده ها و آرمان ها و اقدامات اين شخصيت بزرگ اسلامى و اصلاح طلب راستين, تحقيق كنند و از سرمايه هاى فكرى و عملى او در رسيدن به هدف بزرگ (همگرايى مسلمانان) بهره مند شوند, چرا كه از يك سو عظمت اين اندوخته ها به حدّى است كه مى تواند براى نسل هاى بعد از خودش به منزله سنگ بناهايى باشد تا نقطه عزيمت بسيارى از تلاش هاى وحدت بخش قرار گيرد و از ديگرسو, اصرار دشمنان اسلام بر جدايى و تفرقه بين مسلمانان و اقدام عملى آنان و ابراز وجود در منطقه استراتژيك و مسلمان نشين خاورميانه و اهداف شوم آنان كه بى شك خواب هاى خطرناك و نگران كننده اى براى تمام مسلمين ديده اند ضرورت پرداختن به اين بحث را صد چندان كرده و آن را از مهمترين مباحثى كه شايسته توجه و پيگيرى است قرار داده است.
اين نوشتار با بهره گيرى از منابع اسلامى و آثار سيد شرف الدين به تبيين موضوع همگرايى مسلمانان پرداخته و در محورهاى زير سامان يافته است: اهميت و ضرورت همگرايى
اتحاد و همگرايى مسلمانان با توجه به زمينه هاى فراوان همگرايى در بين آنان از يك سو و داشتن دشمنان مشترك و قسم خورده از ديگرسو ضرورتى انكارناپذير است; در اين باره به نكته اى اشاره مى شود كه خالى از دقت نيست.
اصولاً وجود همگرايى و اتحاد در جامعه, فرمانى است عمومى كه در قرآن از سوى خداوند صادر شده است و مسلمانان موظف به ايجاد رابطه و تعامل با غير مسلمانان و اهل كتابى شده اند كه در جامعه اسلامى زندگى مى كنند, چرا كه زمينه اين تعامل در جامعه وجود دارد, قرآن مى فرمايد:
تَعالوا إلى كلمة سواء بينَنا و بينَكُم ألاّ نَعبدَ إلاّ الله ولا نُشرك به شَيئاً;7 بگو اى اهل كتاب بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم.
خداوند به سبب وجود زمينه مشترك بين مسلمانان و غير مسلمانان, كه پرستش خداوند واحدى است, به مسلمانان شيوه گفتگو و تعامل با غير مسلمانان را تلقين مى فرمايد و از آنان مى خواهد در هنگام ارتباط با غير مسلمانان بر نقاط اشتراك و زمينه هاى مشابه تأكيد ورزند و از اين زمينه ها براى همگرايى و نيز براى رسيدن به اهداف مشترك استفاده كنند.
وقتى خداوند درباره غير مسلمانان به همگرايى فرمان مى دهد, بى شك درباره مسلمانان كه براى يك سلسله امور (كه بيشتر جزء فروع دين است) از همديگر جدا شده اند دستور الهى الزام آورتر و همراه با تأكيد بيشترى است. توجه به اوضاع كنونى در جهان و نقشه ها و توطئه هاى قدرت هاى استكبارى و استعمارى براى نابودى اسلام و مقابله با مسلمانان و غارت منابع و ذخاير مادى و معنوى آنان ضرورتِ همگرايى مسلمانان در صحنه بين الملل اهميتى بسيار مى يابد.
ابوزهره استاد برجسته دانشگاه الازهر و رياست دانشكده حقوق قاهره درباره ضرورت همگرايى مسلمانان مى گويد:
اين عصر, دورانى است كه دولت ها و كشورها با يكديگر متحد شده اند چون دريافته اند كه بدون اتحاد با ديگر ملت ها شكست خواهند خورد, لذا اتحاديه ها و پيمان هاى نظامى بينشان به وجود آمده است كه تماماً در دو اردوگاه شرق و غرب بوده, با اين حال آيا ما مسلمانان حق نداريم در يك اتحاديه روحانى و معنوى گرد آييم كه براساس غلبه سياسى و قدرت طلبى استوار نشده باشد, بلكه مبتنى بر ايمان و اطاعت خداوند باشد.8
از اين رو يكى از مسائل بنيادى و بسيار با اهميت براى مسلمانان در سطح سياست هاى جهانى و سياست هاى منطقه اى مسأله (همگرايى مسلمانان) است. براى تجديد عظمت اسلام و تأمين رهايى مسلمانان از چنگال جنايتكاران شرق و غرب, تنها راه, اتحاد اسلامى است.9 مراد از همگرايى
در معناى همگرايى گفته اند:
پيوستگى و نزديكى اعضا يا اجزاى يك مجموعه به يكديگر, مقابل واگرايى, مانند همگرايى كشورهاى اروپايى در مقابل مداخلات آمريكا.10
با استفاده از معناى لغوى همگرايى به بيان مراد از آن مى پردازيم. به نظر مى رسد آنچه كه غرض مصلحان بزرگ از اتحاد يا وحدت مسلمانان تاكنون بوده است همگرايى آنان است, يعنى پيوستگى و نزديكى مجموعه مسلمانان, زيرا آنچه از اين واژه به ذهن مى آيد همسويى و هم جهت شدن مسلمانان براى اهداف مشترك است والا معنايى غير از اين كه عبارت باشد از حصر مذاهب به يك مذهب, يا اخذ مشتركات مذاهب و طرد مفترقات آنها11 نه امكان پذير است و نه هدف كسانى است كه نداى اتحاد مسلمانان را سر داده اند, بلكه منظور اين دانشمندان, متشكل شدن مسلمانان است در يك صف در برابر دشمنان مشتركشان,12زيرا اين دو جريان عقيدتى و فرهنگى و تاريخى وسيع را نه مى توان درهم ادغام كرد و نه مى توان يكى را به سود ديگرى ـ يا به سود اسلام ـ نابود ساخت.13
پس مراد از همگرايى و اتحاد, رها كردن مايه هاى اختلاف و اتفاق بر نقاط اشتراك و ايجاد وحدت كلمه و تشكيل صف واحدى در مقابل دشمنان است. در اين باره امام سيد شرف الدين مى گويد:
به نظر من اتحاد مسلمانان وابسته به اين نيست كه شيعيان از مذاهب شيعه و اهل سنت از مذهب خود دست بردارند.14 امكان همگرايى
در امكان اين همگرايى بايد گفت كه اين همگرايى در بخشى از مسلمانان كه شامل چهار فرقه فقهى اهل سنت است تحقق يافته است و آنان على رغم وجود اختلافات فقهى توانسته اند به آسانى و تحت يك عنوان واحد (اهل سنت) خود را جاى داده و رفتار آنان به گونه اى است كه سؤال از مذهب فقهى آنان از منظر آنان سؤال لغو و مايه تعجب به نظر مى رسد. در اين باره سيد شرف الدين مى گويد:
فاذا جاز ان تكون المذاهب اربعة فلما ذا لايجوز ان تكون خمسة؟ وكيف يمكن ان تكون الاربعه موافقة لاجتماع المسلمين فاذا زادت مذهباً تمزق الاجتماع وتفرق المسلمون طرائق قدداً;15 اگر جائز است كه چهار مذهب باشد, چرا كه پنج تاى آن جائز نباشد. چطور ممكن است چهار مذهب موافق با اجتماع و اتحاد مسلمانان باشد, اما همين كه به پنج مذهب رسيد اجتماع از هم پراكنده مى شود و مسلمانان هركدام به راهى مى روند (و اين موجب از هم گسيختگى آنها خواهد شد).
پس اگر در ميان چهار گروه مهم از مسلمانان همگرايى صورت گرفته و آنان اختلافات مذهبى در امور فرعى را كنار گذاشته و بر اصول مشترك گرد هم آمده اند اين چهار گروه مى توانند اختلافات در امور فرعى فقهى را با گروه پنجم (شيعه) هم به كنارى نهند و بر مشتركات و زمينه هاى وحدت ساز تفاهم نمايند و در مقابل بيگانگان با قدرت و توان بيشترى مقاومت كنند و توطئه هاى آنان را نقش بر آب سازند.
امام شرف الدين هنگامى كه در مراجعه چهارم از كتاب المراجعات به پاسخ سليم بشرى مى پردازد به اين نكته اشاره كرده است. سليم بشرى سؤال مى كند: دليل عدم التزام شما (شيعيان) به مذاهب جمهور مسلمين يعنى مذهب اشعرى در اصول دين و مذاهب چهارگانه در فروع چيست, در حالى كه پيشينيان صالح همگى به اين مذاهب معتقد و ملتزم بوده اند؟
امام شرف الدين در پاسخ مى گويد:
هلم بنا الى المهمة التى نبهتنا اليها من لم شعث المسلمين والذى اراه ان ذلك ليس موقوفاً على عدول الشيعه عن مذهبهم ولا على عدول السنة عن مذهبهم;16 هم اكنون نوبت آن رسيده كه با هم درباره نجات مسلمانان از پراكندگى به بحث بپردازيم, به نظر من اين امر با عدول شيعه از مذهبش و گرويدن به مذهب جمهور تحقق نمى پذيرد و نيز با عدول اهل سنت از مذهبشان محقق نمى شود.

زمينه هاى همگرايى
1. دين اسلام
اسلام به عنوان مجموعه اى از دستورات خداوند از مهمترين زمينه هاى همگرايى مسلمانان است, قرآن نيز دين اسلام را زمينه همگرايى دانسته است.
مسلمانان چه شيعه و چه سنى هيچ هويتى آشكارتر و مهم تر از مسلمانى ندارند. اين هويت افتخارآميز را از دين اسلام كسب كرده اند و اين هويت همه وجود آنان است و با تمام وجود به آن تعلق دارند و اين مسأله نقطه عزيمت در تحقق وحدت و همگرايى بين مسلمانان است و مسلمانان همگى تحت عنوان دين اسلام داخل هستند و تعريفى كه از اسلام ارائه شده است شامل همه آنها مى شود.
برخى در تفسير آيه واعتصموا بحبل الله جميعاً ولاتفرقّوا گفته اند كه مراد از حبل الله دين اسلام است. در مجمع البيان آمده است:
فى معنى حبل الله اقوال, احدها انه القرآن وثانيها انه دينَ الله الاسلام.17
و در تفسير التبيان نيز آمده است:
وفى معنى قوله بحبل الله قولان… وقال ابن زيد (حبل الله) دين الله اى دين الاسلام.18
در تفسير روح البيان و تفسير صافى نيز به اين معنا اشاره شده است.19
در زمينه وحدت بخشى دين اسلام اميرمؤمنان بيان كوتاه و رسايى دارند, مى فرمايد:
وانما انتم اخوان على دين الله;20 واقعيت جز اين نيست كه همگى شما براساس دين خدا برادريد.
اما دين يجمعكم;21 آيا دينى نيست تا محور اتحادتان باشد.
امام شرف الدين در اين باره مى فرمايد:
اجمع اخواننا اهل السنة على ان الاسلام والايمان عبارة عن الشهادتين والتصديق بالبعث والصلوات الخمس الى القبله وحج البيت وصيام الشهر والزكاة والخمس المفروضين وبهذا تعلن الصحاح الستة وغيرها;22 همه برادران اهل سنت متفق القولند بر اين كه اسلام و ايمان عبارت از شهادتين و اقرار به نبوت پيامبر و نمازهاى پنجگانه به سوى قبله و حج گزاردن و روزه يك ماه و پرداخت زكات و خمس واجب است و بر اين موضوع صحاح ششگانه اهل سنت صحّه گذارده اند.
با توجه به اين شمول, همه مسلمانان تا مادامى كه پايبند اين امورند مسلمان حساب مى شوند و نمى توان هيچ گروهى از آنان را على رغم التزام به اين امور مسلمان ندانست و از امت اسلامى به شمار نياورد.
هم او در مقدمه كتاب ارزشمند المراجعات مى گويد:
من به سليم بشرى گفتم از جمله امورى كه ما ـ شيعه و سنى ـ بر آن اتفاق نظر داريم اين است كه هر دو گروه حقيقتاً دل در گرو اسلام پاك داريم.23
پس يكى از محورهاى همگرايى دينِ واحد و يكى بودن دين مسلمانان است. در بيان محوريت دين در ايجاد وحدت بايد گفت كيفيت اين امر ممكن است به اين صورت باشد كه اسلام همه را به همگرايى فراخوانده و بهره گيرى از آموزه هاى دينى موجب وحدت است يا اين كه دين مقدس ترين عنصر در ميان مسلمانان است كه همگان آن را باور دارند و از اصول مشترك مسلمانان است يا اين كه صرفاً دين, واحد عامل وحدت است.
در جمع بندى اين سه وجه بايد گفت كه دين براساس اين سه صورت, موجب همگرايى است و اگرچه برخى از مسلمانان در مواجه با احكام اسلامى قرائت هاى متفاوتى داشته اند, ولى اصل دين و التزام به دين واحد, عنصر وحدت بخش در جامعه اسلامى است.
در پايان به اين نكته اشاره مى كنيم كه اسلام اين ظرفيت را دارد تا در پرتو هدايت هاى خود بين مسلمانان ايجاد همبستگى نمايد, همان طور كه در سال هاى نخست طلوع خورشيد اسلام, اختلافات موجود ميان قبايل حجاز و حتى اقوام خارج از جزيرةالعرب را پايان داد و آنان را به صورت امت واحده اى به جهان آن روز نمايان سازد. 2. پيامبر اسلام(ص)
از جمله محورى ترين امور در ايجاد همگرايى بين مسلمانان اقرار به نبوت پيامبر خاتم است. خداوند در قرآن, رسول خدا را محور وحدت عملى مسلمانان معرفى فرموده است:
وما آتاكم الرسول فَخُذوه و ما نَهاكم عنه فانتَهوا.
(ما آتاكم), شامل تمامى گفتار و كردار رسول خداست, چه ملاك و معيارى روشن تر و آشكارتر از اين كه خداوند بفرمايد: هر آنچه كه پيامبر انجام مى دهد انجام دهيد؟ ملاك سنجش و درستى و نادرستى اعمال, عمل رسول خداست كه در تأييد اين موضوع در جاى ديگر مى فرمايد (وما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى).
براساس گفته بسيارى از دانشمندان (ما ينطق) ناظر به سخنان آن حضرت تنها نيست, بلكه شامل اعمال و كردار آن حضرت نيز مى شود. حال كه سخن و سيره پيامبر تنها ملاك سنجش است پس بايد حول اين محور گرد آمد و آن را زمينه اى مؤثر در اتحاد و همگرايى مسلمانان بدان دانست.
امام على درباره نقش وحدت محورى پيامبر اسلام(ص) مى فرمايد:
فَصَدَعَ بما أمِرَ به, بَلَّغَ رسالات ربّه, فلمّ الله به الصَّدع, ورتق به الفَتق, وألَّفَ به الشَّمل بين ذوى الارحام, بعد العداوة الواغرة فى الصدور, والضغائن القادحة فى القلوب;24 او (پيامبر اسلام(ص)) شكاف هاى اجتماعى را به وحدت اصلاح و فاصله ها را به هم پيوند و پس از آن كه آتش دشمنى ها و كينه هاى برافروخته شد در دل ها راه يافت و ميان خويشاوندان يگانگى برقرار كرد.
و باز مى فرمايد:
قد صُرَفَت نحوَهُ أفئدة الابرار, ثُنِيَت إليه أزمَّة الأبصار. دفن الله به الضغائن, وأطفأ به الثوائر, ألَّفَ به إخواناً;25 دل هاى نيكوكاران شيفته او گشته, توجه ديده ها به سوى اوست; خدا به بركت وجود او كينه ها را دفن و آتش دشمنى ها را خاموش كرد و با او ميان دل ها الفت و مهربانى ايجاد نمود.
نقش پيامبر در ايجاد وحدت از دو جهت درخور پيگيرى است:
الف. نخست آن كه پيامبر اسلام, فرستاده خداوند و تا قيامت پيامبر همه مردم مى باشد, از اين رو به عنوان پيامبر واحدى مورد پذيرش عموم مسلمانان است و لذا يكى از اصول مشترك همه مسلمانان محسوب مى شود. وحدت بخش بودن وجود پيامبر اسلام آن چنان برجسته است كه توجه دشمن مسلمانان را به خود جلب كرده است; كفار در جنگ احد براى شكستن روحيه مسلمانان فرياد برآوردند كه پيامبر كشته شده است, گروهى از مسلمانان تحت تأثير اين شايعه از معركه گريختند و اين نشان از آن دارد كه وجود پيامبر از مؤثرترين زمينه ها براى ايجاد همگرايى بوده است.
اين نقش مؤثر هنوز هم استمرار دارد و پس از گذشت قرن ها هنگامى كه يك عنصر مزدور به ساحت مقدس پيامبر اسلام جسارت مى كند همه مسلمانان با حساسيت بسيار در مقابل اين عمل, عكس العمل گسترده و يكسانى نشان مى دهند و به همه اردونشينان استكبار جهانى اعلام مى كنند كه تحمل جسارت به ساحت مقدس پيامبر را ندارند و پس از گذشت قرن ها از ارتحال پيامبر, مرقد و مضجع شريف آن حضرت, زيارتگاه مسلمانان است و هيچ مسلمانى نيست كه به زيارت بيت الله الحرام مشرف شود, ولى به مدينه و به زيارت قبر مطهر پيامبر نرود و اجتماع عظيم مسلمانان در هر سال در ايام حج و زيارت بارگاه نبوى در كنار زيارت كعبه عظيم, نمايشى از همگرايى و وحدت كلمه مسلمانان حول اين محور مهم مى باشد.
ب. جهت ديگر اين است كه پيامبر علاوه بر آن كه رسول خداست رهبر مسلمانان نيز هست. رهبر در هر جامعه اى مايه وحدت و همگرايى است و مى تواند نيروهاى موجود در آن جامعه را به سوى هدف واحدى هدايت كند; اميرمؤمنان على(ع) در اين باره مى فرمايد:
إنما انا قطب الرحى, تدور عليَّ و أنا بمكانى فاذا فارقته استحار مدارها واضطرب ثقالها;26 بى شك من قطب آسيابم, چرخ هاى كشور بايد بر محورم هماره بچرخد و من در جاى خويش ثابت بمانم, اگر لحظه اى من جايگاهم را رها كنم مدارش سرگردان مى شود و سنگ زيرين آن به لرزش مى گرايد.
بزرگ ترين دليل بر محوريت پيامبر در اتحاد مسلمانان, تفرقه آنان پس از ارتحال آن بزرگوار است, اميرمؤمنان(ع) در اين باره مى فرمايد:
فَلَمّا مضى ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ تَنازع المسلمون الأمر مِن بعده;27 همين كه آن حضرت درگذشت مسلمانان به كشمكش پرداختند.
از اين رو سيد شرف الدين بر اين محور وحدت تأكيد مى ورزد و در كلماتى كه پيشتر بدان اشاره شد بر محوريت رسول خدا در همگرايى مسلمانان از قول اهل سنت تأكيد مى ورزد و سيره عملى او گواه صادقى بر اين مدعاى او بود كه جشن ميلاد پيامبر اكرم را در روز 12 ربيع الاول, مطابق نظر اهل سنت, برگزار مى نمود.
براساس همين محوريت است كه اهل سنت خود را پيروان پيامبر اكرم مى دانند و نام (سنت) را كه اشاره به سنت رسول خداست, خود نهاده اند و همه اهل سنت از چهار گروه تحت اين نام گرد آمده اند. 3. كتاب آسمانى واحد
ييكى ديگر از محورها و زمينه هاى همگرايى و اتحاد مسلمانان داشتن كتاب آسمانى واحد است. قرآن معتبرترين و تنهاترين قانون آسمانى در بين مسلمانان است و همه مسلمانان به اعتبار آن اقرار كرده اند.
اميرمؤمنان(ع) با استناد به آيه اى از قرآن به محوريت قرآن و نيز سنت رسول خدا(ص) براى رفع اختلافات اشاره مى كند:
وقد قال الله سبحانه: (فإن تنازعتم في شيء فردّوه إلى الله والرسول) فردُّه إلى الله أن تحكم بكتابه وردّه إلى الرسول أن نأخذ بسنَّته;28 خداى بزرگ فرمود اگر در چيزى خصومت كرديد آن را به خدا و رسول بازگردانيد. بازگرداندن آن به خدا اين است كه كتاب او را به داورى بپذيريم و بازگرداندن به پيامبر اين است كه سنت او را انتخاب كنيم.
اميرمؤمنان(ع) در كلامى ديگر دقيقاً به محوريت قرآن در ايجاد وحدت اشاره كرده است, امام درباره عالمانى كه در يك موضوع آراى مختلفى بنابر نظر شخصى خود ارائه مى دهند مى فرمايد:
ترد تلك القضيّة بِعَينِها على غيره فيَحكم فيها بخلاف قوله;29 دعوايى درباره يكى از احكام را نزد عالمى مى برند كه با رأى خود حكمى صادر مى كند, پس همان دعوا را از ديگرى مى برند كه او درست برخلاف رأى اولى حكم مى دهد.
سپس امام مى فرمايد:
چگونه اينان در يك موضوع واحد, احكام متفاوتى مى دهند در حالى كه خداى آنها يكى است و پيامبر آنها يك پيامبر و كتاب آنها يك كتاب. حقيقت مسأله چيست؟ آيا خداوند سبحان آنان را به اختلاف امر كرده است و اينان اطاعت كرده اند يا اين كه آنان را از اختلاف نهى كرده, ولى آنان نافرمانى كرده اند.30
امام در اين جا با توضيح بيشتر مطلب در كشف مايه اتحاد و بيان عامل اختلاف مى پردازد و مى فرمايد:
آيا خداوند دين را ناقص قرار داده است و از اينان جهت اتمام آن يارى خواسته است يا اين كه خداوند دين را كامل قرار داده, ولى پيامبرش آن را به تمامه تبليغ و ادا نكرده است, در حالى كه خداوند مى فرمايد: (ما فرّطنا فى الكتاب من شىء), (فيه تبيان لكل شىء) و خداوند فرموده است كه بعضى از اين كتاب, بعض ديگر را تصديق و تأييد مى كند يا فرموده است اختلافى در آن نيست ـ ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافً كثيراً.31
از اين بيان روشن امير بيان مى توانيم به اين نتيجه برسيم كه قرآن و دستورات آن, سراسر وحدت آفرين است و هر دستور آن فرمان ديگر را تأييد و تصديق مى كند و اختلافات موجود مى تواند با محوريت قرآن برطرف شود و مايه اختلاف را بايد در امور غير از دين و پيامبر و قرآن جستجو كرد و اين هر سه از اساسى ترين محورهاى اتحاد و همگرايى است و اين سه ركن اساسى مى توانند پايه هاى مستحكمى براى بناى كاخ اتحاد و همگرايى مسلمانان باشد.
حال كه زمينه هاى همگرايى اسلامى روشن شد لازم است به امورى اشاره شود كه مى تواند با استفاده از اين زمينه ها در مسير ايجاد همگرايى به كار آيد, در اين قسمت به عوامل همگرايى مسلمانان اشاره مى كنيم.
عوامل همگرايى
1. وجود عالمان آگاه و بيدار
از مهمترين عوامل تحقق همگرايى وجود عالمان آگاه و بيدار است. هم آگاهى لازم است هم بيدارى, چرا كه غير متخصصين و كسانى كه رداى علم و فضيلت را به گزاف بر دوش نهاده اند در اين راه اگر خار راه هم نباشند توان تحمل چنين بارى را ندارند. امام سيد شرف الدين يكى از آن عالمان بيدار است كه كمتر مانند او را مى توان در ميان عالمان دينى و حوزه هاى علمى يافت. او عالمى بزرگ بود كه مراتب و مدارج علمى را در نجف اشرف تحت اشراف بزرگان اين حوزه با پشتكار و تلاشى ستودنى طى كرد و براى استفاده از بزرگان و اساتيد ديگر به كربلا و كاظمين و سامرا مسافرت كرد, در اين جا به گوشه هايى از تلاش هاى علمى او اشاره مى كنيم:
سيد شرف الدين در مدت پانزده سال كه در عراق به سر برد از محضر بزرگانى چون آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آسيد كاظم طباطبايى يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد اسماعيل صدر و شيخ حسن كربلايى استفاده برد و هنگامى كه در سن 32سالگى نجف را به قصد جبل عامل ترك مى كند صاحب چندين اجازه اجتهاد بود و اجتهاد مطلق او مورد قبول همگان قرار گرفت.32
سيد شرف الدين در زمينه حديث و علوم مرتبط به آن چنان دانشى اندوخته بود كه به حق يكى از نمونه هاى والا در اين زمينه بود و يكى از انسان هاى بزرگى بود كه از معارف حقه بهره يافته و محتواى احاديث را به خوبى شناخته بود; در اين باره فقط به كلامى از شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه اكتفا مى كنيم:
شرف الدين, احاديثى كه از پيامبر و صحابه و اهل بيت روايت شده است همه را خواند, چه از مأخذ سنى و چه شيعه, آن هم به صورتى دقيق و توأم با تحقيق تا جايى كه مى توان گفت او همه احاديث را فراگرفته است و از اين جا بود كه به نشان دادن مسائلى و روشن كردن حقايقى توفيق يافت كه بسيارى از عالمان نيز تا پيش از آن كه قلم آزاد و منزه او آنها را بپراكند اطلاعى از آن نداشتند.33
در زمينه تاريخ آن چنان عميق تحقيق كرد كه شيخ آقا بزرگ مى گويد:
اسناد و مدارك و نوشته هاى تاريخ اسلام را به دقت خواند و غربال كرد تا نامعتبر را از معتبر باز شناخت.34
سيد شرف الدين همچنين متكلمى زبردست است و با توجه به محتويات آثار شرف الدين بايد او را در علم كلام اسلامى نيز از استادان زبردست بدانيم, در خلال مباحث و آثار او مسائل كلامى و استدلال هاى عقلى درباره حقايق اعتقادى بسيار بسيار به چشم مى خورد.35 او خود در وصف كتاب هاى تلف شده خود مى گويد:
در كتاب سبيل المؤمنين و در كتاب النصوص الجليّه تا جايى كه بخواهيد دليل هاى عقلى و نقلى و استدلال هاى حكمى عرضه شده بود.36
در مقدمه النص والاجتهاد آمده است:
اطلاعات حديثى و رجالى شرف الدين منحصر به احاديث و رجال شيعه نبود و او از احاديث و راويان اهل سنت نيز اطلاعات وسيعى داشت, چنان كه اين امر از همه كتاب هاى او آشكار است و مشايخ اجازه حديثى او از اهل سنت نيز بسيارند كه آنان را در كتاب ثبت الاثبات ذكر كرده است.37
اين مبحث را با كلامى از سليم بشرى هنگامى كه سيد شرف الدين را در نامه خود مخاطب قرار مى دهد به انتها مى بريم:
من هم اكنون در كنار درياى بيكران علم تو ايستاده ام, اجازه مى خواهم كه خود را در امواج آن اندازم و فرو روم و از درهاى گرانبهاى آن به دست آورم.38
در كنار دانش بسيار عالمان دينى بيدارى آنان در اين رابطه بسيار مهم و نقش اساسى دارد, چرا كه عالمانى كه شناخت درستى از زمان و واقعيت ها و حوادث زمان خود ندارند و چشم خود را به روى حوادث زمان خود بسته اند هيچ گاه احساس نياز به همگرايى نمى كنند و درك اين نياز, قدم اول در تحقق همگرايى است.
در تمامى مواردى كه مصلحان و خيرانديشان به هدف ايجاد اتحاد قيام كرده اند با شناخت دقيق زمان و احساس نياز به اين امر حياتى, تمام تلاش خود را در جهت رسيدن به اين هدف به كار گرفته اند.
سيد شرف الدين در بحبوحه كوشش هاى استعمار براى هرچه بيشتر كردنِ اختلاف ها و تفرقه و جدايى ها در ميان مسلمانان يعنى در سال 1329 هجرى قمرى وارد مصر مى شود تا اقداماتى عملى در اين راستا انجام دهد. شرف الدين اين تفرقه افكنى ها را همراه اختلافات گذشته يك جا مى نگرد, پيش از آن نيز اين دردها را به خوبى لمس كرده است, اين است كه جانش از درد و دريغ آكنده مى شود و پيوسته مى كوشد تا ـ در اين سفر ـ به عالمان اهل سنت و كسانى كه نفوذ كلمه دارند نزديك شود و دردها را در ميان گذارد و به اداى تكليف مقدس الهى قيام كند و راهى براى رهايى اسلام از چنگال اين مشكلات و مصائب بيابد و مسلمانان خفته را بيدار كند و عزت اسلامى از دست رفته را به مسلمين بازگرداند.39
سال ها پس از درگذشت امام شرف الدين باز شاهد اين كوشش ها هستيم كه از سوى عالمان آگاه و بيدار صورت مى گيرد: آيت الله العظمى سيد حسين طباطبايى بروجردى و شيخ محمود شلتوت. اين دو عالم فرهيخته كه اولى نمايندگى افتخارآفرين تشيع را و ديگرى رياست فخيمه جامع الازهر مصر را بر عهده دارد تلاش هاى درخور ستايشى انجام دادند, فتواى تاريخى شيخ محمود شلتوت بر مجاز بودن اعتقاد به مبانى فقهى شيعه در كنار چهار فرقه اهل سنت از آن جمله است. 2. مراكز علمى ـ تحقيقاتى
ييكى از عوامل مهم براى تحقق همگرايى و اتحاد عملى مسلمانان وجود مراكز علمى ـ تحقيقاتى معتبر است تا بتوان در آن مراكز به پرورش انسان هاى عالم و فرهيخته پرداخت. چون اين مراكز حقيقت علم را جستجو مى كنند و توانايى خود را صرف پژوهش هاى عميق علمى مى نمايند تلاش هاى آنان ارزشمند است و مى تواند در عرصه هاى مختلف از جمله ايجاد همگرايى مؤثر باشند.
نكته حائز اهميت اين است كه اين مراكز بايد علمى و تحقيقاتى باقى بماند و از وسوسه هاى سياسى و تحركات بيگانگان, كه در پى نفوذ به اين مراكز هستند, دور بماند, چرا كه آنان با اقدامات مخرب خود فضاهاى علمى را با اهداف سلطه جويانه و تفرقه افكنانه آلوده مى نمايند. در اين باره بايد گفت كه كتاب المراجعات محصول تلاش هاى دو عالم فرهيخته است كه در دو مركز علمى معتبر پرورش يافته بودند و با توانايى علميِ درخور تلاش هاى مفيدى در تقريب دو مذهب شيعه و سنى نمودند كه قطعاً وجود اين دو مركز نقشِ برجسته اى در به ثمر نشستن اين تلاش ها داشته است. 3. تبليغات مثبت
يكى از عوامل رسيدن به همگرايى اسلامى تبليغات است كه بايد اين تبليغات به صورت مثبت و در جهت معرفى صحيح طرفين باشد يعنى هم شيعه و هم اهل سنت بايد آنچه را كه موجب آگاهى و اطلاع همديگر است در معرفى خود بگويند, چرا كه بر اثر تلاش هاى بيگانگان در جدايى شيعه و اهل سنت اين دو گروه تا حدود زيادى از همديگر بى اطلاع مانده اند و بخش عمده اى از دلايل جدايى ها, بى خبرى يا اندك بودن اطلاعات اين دو گروه از همديگر است.
در اين راه نبايد نگفتن حقايق را عامل اتحاد شمرد. نظر شرف الدين اين بود كه بسيارى از اختلافات سنى و شيعه, پايه درستى ندارد, بلكه سرچشمه آنها دروغ ها و اتهام ها و تبليغاتى است كه در شرايط زمانى خاصى مطرح شده است و قدرت هاى سياسى گذشته آنها را اشاعه داده اند40 كه در نتيجه اين اقدامات, اين دو گروه حتى در سطح عالمان آنها از يكديگر در فضاى بى خبرى يا فضاى آلوده و مسمومى قرار گرفته اند. 4. جلوگيرى از تندروى ها
دشمنان اسلام و بيگانگان هميشه به دنبال اين بوده اند كه به هر صورت ممكن در ميان دو گروه بزرگ مسلمان افرادى را بيابند كه زمينه هاى تندروى در آنها وجود دارد و سعى كرده اند با تحريك احساسات آنان, اقداماتى تندروانه در مقابل همديگر انجام دهند و اين كوشش ها متأسفانه تا حدود زيادى به نتيجه رسيده و هدف شوم آنان را تأمين كرده است.
امام شرف الدين در اين راستا با سعه صدر بى نظيرى كوشش كرد و هيچ گاه دچار تندروى نشد و عمل او مى تواند سرمشق همه كسانى باشد كه پاى در اين ميدان مى نهند, او حقايق را به خوبى و روشنى بيان مى كرد و از بيان هيچ حقيقتى در اين باره فروگذار نكرد و اعتقادى به نگفتن و كتمان حقايق و نسيان مسائل و اتهام ها و پاسخ ها41 نداشت, اما در اين راه دچار افراط و تندروى نشد.
پس از بيان عوامل وحدت و همگرايى به موانع آن مى پردازيم تا شناخت اين موانع گامى در از ميان برداشتن آنها باشد. موانع همگرايى
چون موضوع همگرايى و اتحاد مسلمانان از مهمترين موضوعات مطرح در طول تاريخ اسلام بوده است و آثار و نتايج حياتى براى مسلمانان به دنبال داشته است دشمنان پيوسته كوشيده اند در راه تحقق آن موانعى ايجاد نمايند و اكثر اين دشمنى ها از خارج مرزهاى اسلامى بوده است; در بيشتر جدايى ها و تفرقه ها بين مسلمانان خواست و اراده بيگانگان مشهود و معلوم است. البته تلاش هاى پيگير دشمنان اسلام به گونه اى بوده كه به حضورشان نياز نباشد, موانع از درون جوامع اسلامى ظهور كرده و در داخل مرزهاى اسلام, كسانى دست به كار تفرقه افكنى و ايجاد شكاف در صفوف مسلمين شده اند. در راه همگرايى مسلمين موانع متعددى را شماره كرده اند, از جمله:
تعصب و تقليد كه در تعصب مذهبى و نژادى نمايان شده است; سياست هاى بيگانه; دور شدن مسلمانان از تعاليم اصيل اسلامى و پيدايش جهل و خرافات, بدعت و تقليد; منشأ سياسى توسط علما سوء و دربارى از يك طرف و زمامداران و حكام از طرف ديگر; اختلافات علمى و اجتهادى ميان علما كه به ميدان زندگى عمومى مردم برده شود; انديشه هاى هوس آلود و مسائل نژادى; سوءفهم; غفلت مسلمين; تهمت ها و افتراها; صهيونيسم; كمونيسم; نفوذ و رسوخ رذائل اخلاقى در ميان مسلمين; فرقه گرايى و مجادلات مذهبى; حكومت هاى وابسته و خودكامه.
در اين نوشتار به برخى از مهمترين موانعى كه بر سر راه همگرايى مسلمانان بوده است اشاره مى كنيم. 1. توطئه استعمار
مهمترين مانع در راه همگرايى مسلمانان, استبداد و استعمار است كه در ابعاد و چهره هاى مختلف و سياست هاى رنگارنگ خود, پاره اى از علل و عوامل ديگر تفرقه مسلمين را باعث شده اند. همان گونه كه اشاره شد دشمنى با اتحاد مسلمانان سابقه اى ديرينه داشته و ريشه هاى اين دشمنى را در روزهاى نخست حيات اسلام در مدينه مى يابيم, چرا كه همگرايى مسلمانان كه براساس خواست الهى و برآمده از تلاش پيامبر اسلام بود منافع گروهى را به خطر انداخته و با خواسته هاى نفسانى عده اى در تضاد و تزاحم بود, لذا بناى عداوت و سنگ اندازى در مسير تحقق جامعه آرمانى و به هم پيوسته مسلمانان گذاشته شد. پيوسته سعى مى شد پيوندهايى گسيخته گردد كه پيامبر سعى در ايجاد آنها داشت و از روز نخست براى تحقق آنها تلاش كرده بود. اين حركت ها منحصر به شبه جزيره عربستان و سرزمين حجاز و محدود به زمان صدر اسلام نشد, بلكه همراه با پيشرفت اسلام, كينه توزى ها نيز ادامه يافت و به صورت هاى مختلفى ظهور و بروز داشته است.
با كمال تأسف بايد گفت كه اين تلاش ها در عصر حاضر انسجام يافته تر و برنامه ريزى شده تر از قبل و با به كار گرفتن تمامى امكانات و ظرفيت هاى موجود و ابزار لازم براى دستيابى به اهداف خطرناك و سهمگين جان تازه اى گرفته و اتحاد مسلمانان را مورد هدف تيرهاى تفرقه قرار داده اند.
در اين باره نكته مهمى حائز اهميت است و آن اين كه هدف نهايى و اصلى استعمار كهنه و نو چيزى جز نابودى اصل دين نيست و اگر قرائت خاصى از دين را مى پذيرند و با قرائت ديگرى دشمنى ابراز مى كنند از سر ناچارى و اضطرار است تا از اين طريق اعتمادبخشى از مسلمانان را به خود جلب كنند و با وسيله قرار دادن همان گروه به اهداف شوم خود نايل آيند و با جمع بندى سخنان و حركات دشمنان در اين باره مى توان به اين نتيجه رسيد كه دشمنى آنان با اصل دين است و تا امكان نابودى دين و مقدمات آن فراهم نشود لحظه اى درنگ نخواهند كرد; از اين رو بر مسلمانان است كه با شناخت هدف واقعى دشمنان, دست از اختلاف بردارند و با اتحاد حول محورهاى وحدت بخش ـ كه مورد پذيرش و توجه همه مسلمانان است ـ در مقابل توطئه هاى بيگانگان ايستادگى كنند.
سيد شرف الدين با درك درست شرايط زمان و توطئه هاى استعمار, براى مقابله با آن قيام كرد و حركتى مبارك را آغاز كرد و از سال 1327 هجرى قمرى كه اثر ارزشمند و وحدت آفرين خود الفصول المهمة فى تأليف الامة را در راه ايجاد الفت و همگرايى بين مسلمانان نگاشت پيوسته در اين راه گام برداشت و اندكى فروگذار نكرد. او در سال 1329 هجرى قمرى به انديشه سفر كردن به مصر مى افتد تا در آن جا دست به كارى زند و در ساحل نيل به آرزوى خويش نايل آيد و تفرقه ها را بزدايد و جلو تبليغات و سمپاشى ها و خرابكارى هاى تفرقه افكنانه استعمارگران را بگيرد و در همين سال ها اوج كوشش هاى استعمار براى هرچه بيشتر كردن اختلاف ها و تفرقه ها و جدايى ها در ميان مسلمانان است.42 در اين باره جمله معروفى از سيد شرف الدين در اجتماع مصريان نقل شده است كه اشاره به اين موضوع دارد, او مى گويد:
فرقتهما السياسة فلتجمعهما السياسة;43 شيعه و سنى را از روز نخست, سياست (و مطامع سياسى) از هم دور كرد و اكنون بايد سياست آنان را كنار هم گرد آورد.
او مى گويد از ابتدا چيزى كه موجب جدايى مسلمانان شد سياست ها و برنامه ريزى هاى بيگانگان و به طور كلى استعمار بود و اكنون هم با سياست و برنامه ريزى براساس مصالح اسلام و مسلمين بايد مسلمانان را به اتحاد و همگرايى رساند. 2. عدم ژرف انديشى و سطحى نگرى
يكى از موانع همگرايى مسلمانان عدف ژرف انديشى عالمان دين و دانشمندان در مبانى و اصول اسلامى است, چرا كه شناخت درست مبانى و اصول در اين باره خود عامل وحدت و فراهم كننده زمينه هاى همگرايى است.
سطحى نگرى از بزرگ ترين زمينه هاى تفرقه و مناسب ترين وسيله براى پياده شدن نقشه هاى استعمار است, لذا دشمنان هميشه كوشيده اند مسلمانان را از تحقيق و پژوهش و ژرف انديشى باز دارند, چرا كه با ژرف گرى مى توانند به سرچشمه هاى زلال وحدت برسند و مايه هاى اختلاف را صرفاً در امور فرعى و جزئى بيابند و با گرد آمدن حول محور اصول به ريسمان استوار خدايى چنگ زنند.
بخشى از تلاش هاى مصلحان و نيك انديشان در صحنه تفاهم و همبستگى مسلمانان هميشه اختصاص به تعميق نگرش ها و بينش ها داشته است, مجاهدت هاى علمى شرف الدين و تدوين كتاب هاى متعدد به دست او گامى در اين راستا بوده است, همچنين در اين باره بايد به زحمات علامه امينى اشاره كرد كه با تأليف كتابى در بيش از 10 مجلد همه مسلمانان را به تعميق در واقعه غدير دعوت مى كند.
با نگاهى به آثار شرف الدين به خوبى درمى يابيم كه يكى از اهداف شرف الدين از نگارش اين آثار دعوت مسلمانان به ژرف انديشى است, چرا كه بسيارى از مسلمانان از استنادات تاريخى و روايى موجود در اين آثار پيشتر هم مطلع بوده اند, ولى آنچه كه كمتر بدان پرداخته شده است تعمق و تدبر در آنها بوده است. اين مسأله در كتاب المراجعات آشكارتر است, چرا كه هرگاه شرف الدين درباره موضوعى استناداتى ذكر مى كند و بناى تفصيل و شرح و بسط آن را ندارد شيخ سليم بشرى درخواست تفصيل آن را دارد و گويى آن چنان است كه پيشتر هم از آن مطلع بوده, ولى از دقت ها و تأملات شرف الدين لذت برده و به وجد آمده است آن جا كه مى گويد:
اما و عينك ما رأت عيناى ارشح منك فؤداً و لا اسرع تناولاً ولا سمعت اذناى بأرهف منك ذهناً ولا انفذ بصيرة ولا قرع سمع السامعين الين منك لهجة ولا الحن منك بحجة, تدفقت فى كل مراجعاتك تدفق اليعبوب, وملكت فى كل محاوراتك الافواه والاسماع والابصار والقلوب;44 به چشمانت سوگند, ديدگانم قلبى پر طراوت تر از قلب تو, ميوه اى گواراتر از ميوه وجود و بيان تو نديده و گوشم سخنى خوش تر از سخن تو و نافذتر از تو در بصيرت نشنيده, به گوش هيچ شنونده اى لهجه اى نرم تر از لهجه تو و نيرومند از حجت و برهان تو نخورده است. در تمام نامه هايت همچون محققى وارسته, نكات و ريزه كارى هاى آن را مراعات كرده اى و در محاورات و بحث هايت دهان و دل و چشم و گوش مخاطبان را مسخّر كرده اى.
در اين باره بايد گفت كه دور ماندن مسلمانان از تعاليم عالى اسلام يكى از خواست هاى دشمنان بوده است كه در اين راستا كوشش هاى بسيار نموده اند تا بر اثر بى اطلاعى از عمق معارف اسلامى با هم دشمنى ورزند و از سر جهل و سطحى نگرى همديگر را آماج تيرهاى سهمگين تكفير و تحقير قرار دهند, چنان كه از قديم گفته اند:
الناس اعداء ما جهلوا به; مردم دشمنى چيزى شدند كه به آن آگاهى ندارند).
در حالى كه دين مبين اسلام جهانيان را به علم و فراگرفتن دانش و تدبر و ژرف انديشى فراخوانده است و مردم را به دانش دوستى و دانشمندپرورى دعوت نموده است و در جاى جاى قرآن مجيد به تدبر و تفكر و انديشيدن و به مغز و لبّ مطالب و حقايق دعوت كرده است; استفهام هاى توبخى قرآن در اين باره دليل و گواه روشنى بر اين مدعاست.45
از اين رو براى بازگشت به مجد و عظمت درخور مسلمين بر تمام مسلمين به ويژه عالمان لازم است تا درباره دين و عقايد اسلام, علم و آشنايى صحيح و عميق به دست آورند و از هرگونه سطحى نگرى و اعتقادات سست و بى پايه پرهيز نمايند كه با اين كار هم توطئه دشمنان در دور نگه داشتن مسلمانان از علوم و معارف بى اثر مى ماند و هم خود به حقيقت دين مى رسند و از سرچشمه هاى پاك و نيالوده به اغراض و مقاصد شوم و هواى نفس سيراب مى شوند. 3. تعصبات مذهبى
در راه رسيدن به همگرايى اسلامى, تعصبات مذهبى يكى از موانع اين راه محسوب شده و مانع از فهم حقيقت مى گردد. بايد دانست مادامى كه همه افراد به ويژه عالمان و دانشمندان از شرح صدر و قدرت تحمل ديگران برخوردار نگردند از كشف حقايق باز مى مانند و گامى در اين راه برنمى دارند. تعصبات مذهبى از عوامل اساسى دور ماندن از حقيقت است و افراد را به پايبندى به خواست هاى شخصى و عدم انعطاف در شنيدن سحن و سوداى ديگران فرا مى خواند.
راه كشف حقيقت در كنار گذاشتن تعصبات مذهبى و احساسات و عواطف شخصى است و تا زمانى كه امر بر اين منوال باشد نمى توانيم در راه همگرايى مسلمانان گامى برداريم. در اين راه لازم است كه اختلافات را در محدوده بحث هاى علمى منحصر كنيم و از تعصباتى كه از نسل هاى گذشته تاكنون براى ما به ارث رسيده است و در اثبات آن هيچ سند و مدركى ما را يارى نمى كند دست برداريم و در اين راستا به ائمه معصومين و در رأس آنان اميرمؤمنان(ع) اقتدا كنيم و به شيوه هاى تعامل آنان با مخالفان اعتقادى خود توجه و عمل نماييم.46
مسأله تعصب و تقليد غير مجاز در امورى كه باب اجتهاد در آنها باز است در صدر اسلام نمونه اى نداشته و مسلمانان با اجتهاد آزاد و اختلاف نظر طبيعى به دور از دشمنى و جدايى و تعصب در كنار همديگر مى زيستند, ولى در دوره هاى بعد چهار مذهب حنفى و مالكى و حنبلى و شافعى كه در بين اهل سنت پيدايش يافت مكتب پيروان آنها تعصب به خرج دادند تا آن جا كه باب اجتهاد را به روى خود بستند و شروع به تقليد از آنان كردند, در حالى كه در زمان اين فقها و شاگردان برجسته آنان تعصبى نبود و هر دسته تنها خود را بر حق و ديگران را بر باطل نمى دانست, بلكه به افكار و نظريات يكديگر احترام گزارده بودند.47
اين تعصبات تا حدودى در پيوند با سياست و استعمار توانست موجبات تفرقه و جدايى امت اسلام را در دوره هاى بعد تا عصر كنونى فراهم نمايد. شيخ محمود شلتوت در ضمن فتواى تاريخى خود در اين باره مى گويد:
بنابراين سزاوار است كه مسلمانان اين حقيقت را دريابند و از تعصب ناحق و ناروايى كه در مكتب معينى دارند دورى گزينند, زيرا دين خدا و شريعت او تابع مكتبى نبوده و در احتكار و انحصار مكتب معينى نخواهد بود.48
ابوزهره ـ استاد دانشگاه الازهر و رئيس دانشكده حقوق قاهره ـ در اين باره مى گويد:
در نتيجه تعصبات مذهبى و قومى افتراق و اختلاف موجود ميان مسلمين در فكر و احساس و انگيزه و شعور آنان رخنه كرده به حدى كه يك مسلمان به مسلمان ديگرى كه با او در انگيزه فكرى اختلاف دارد به ديده دشمنى كه در كمين او نشسته است مى نگرد نه مخالفى كه هر دو در جستجوى حقايق شريعت الهى اند. تعصب, افكار مذهبى او را طورى گمراه كرده كه آنچه براى او اهميت دارد دفاع از فكر و انديشه خود و پيروى آن است, نه دفاع از دين و پيروزى دين و اهل يقين.49 4. اختلاف فتاوا (برداشت هاى متفاوت)
اختلاف بين علماى دين كه ناشى از باز بودن باب اجتهاد است يكى از عوامل و از جمله موجبات رشد و پويايى امت اسلامى است, اين شيوه را ائمه دين ترويج مى كردند و به اصحاب فاضل خود اجازه مى دادند تا با رعايت اصول و ضوابط اجتهاد به ارائه آراى علمى و فقهى بپردازند و در مواردى كه به آنان رجوع مى شود نظريات منطبق بر اصول شريعت را جهت راهنمايى و هدايت مخاطبان و مراجعه كنندگان ارائه نمايند.
اين گونه اختلاف ها مى تواند در نشر علوم مختلف مؤثر باشد و سير تكاملى علوم را يارى نمايد تا آن جا كه مى توان پاره اى از مسائل اختلافى را از نوع (اختلاف امتى رحمة) شمرد كه طبيعى و معمولى است و در مسائل جزئى هيچ ضررى ندارد, ضرر و زيان وقتى است كه اين اختلاف منجر به تفرق و پراكندگى گردد و مسلمانان از مرز برادرى خارج شوند. در منشأ اين اختلاف بايد گفت كه در قرآن كه اولين و بزرگ ترين مأخذ مسلمين است, گذشته از اصول عقايد و پاره اى مسائل تغييرناپذير كه ثابت هستند در بعضى از احكام و قوانين (جاى احتمال و اجتهاد) است و اين نخستين منشأ اختلافات فقها و قواعد نظرى و ارزيابى علل و مصالح مى باشد.50
همچنين دستورات پيامبر چون از ابتدا تدوين نشد و به طرق مختلف نقل و به نسل هاى بعدى رسيد چه از نظر سندى و چه از نظر محتوا يا الفاظ و عبارات و امثال آن باعث بروز اختلاف گشت. حتى در مواردى در قواعد مورد استفاده علما براى درك حقايق قرآن و روايت اختلاف وجود دارد, اما اين اختلافات كه سرچشمه اختلاف علماست به مقتضاى حكمت الهى مى باشد, زيرا چنانچه خداوند مى خواست مى توانست تمام احكام شرع و مسائل آن را به يك سبك نازل كند, ولى او مى دانست كه امور مردم به يك روش اصلاح پذير نيست51 به همين دلايل بود كه مالك پيشنهاد منصور خليفه عباسى مبنى بر ترويج و حاكم نمودن تنها فقه او و كنار زدن بقيه مذاهب فقهى را نپذيرفت.52
اين لطفى الهى است كه همواره امور امت اسلامى در كفه بررسى علمى و عقلى قرار دارد تا دچار خمود نشوند, اگر بنا بود مسائل فرعى و نظرى هم مانند اصول ايمانى, يقينى و قطعى باشد راهى براى تعقل و تفكر باقى نمى ماند.53
با توجه به اين مسأله است كه اختلافات در محدوده مسائل فرعى فقهى نمى تواند بر پيكره مسلمين ضربه اى تلقى شود, همان گونه كه تاكنون مسلمانان پيرو اهل سنت متشكل از چهار گروه فقهى متفاوت تحت همين عنوان وحدت و همبستگى داشته اند. شيخ محمود شلتوت رئيس وقت الازهر با استناد به اين كه اين مقدار از اختلاف مورد تأييد اسلام است فتواى مشهور خود در جواز تقليد از مكتب جعفرى را صادر مى نمايد. ايشان در پاسخ به سؤالى ـ كه از او پرسيده بودند آيا جناب عالى با اين نظر كاملاً موافقيد كه مثلاً پيروى از مكتب اماميه اثنى عشرى مغايرتى با دين ندارد ـ مى گويد:
آيين اسلام هيچ يك از پيروان خود را ملزم به پيروى از مكتب معينى ننموده, بلكه هر مسلمانى مى تواند از هر مكتبى كه به طور صحيح نقل شده و احكام آن در كتب مخصوص به خود مدون گشته پيروى نمايد و كسى كه مقلد يكى از اين مكتب هاى (چهارگانه) باشد مى تواند به مكتب ديگرى (هر مكتبى كه باشد) منتقل شود. مكتب جعفرى معروف به مذهب امامى اثنى عشرى مكتبى است كه شرعاً پيروى از آن مانند پيروى از مكتب هاى اهل سنت جايز مى باشد.54 5. اتهامات واهى و شايعات كذب
يكى ديگر از عوامل تفرقه يا موانع وحدت و همگرايى بين مسلمانان,1. انفال / 8, آيه24. 2. ر.ك: انفال(8) آيه46 و آل عمران/ 3, آيات 101 و 105; حجرات/ 49, آيات 10 و13 و توبه/ 9, آيه71 و فتح/ 48, آيه29 و انعام/ 6, آيه159. 3. آل عمران/ 3, آيه103. 4. مستدرك الوسائل, ج11, ص45; علامه حلى, تذكرةالفقهاء, ج9, ص89; صحيح بخارى, ج8, ص145. 5. امالى صدوق, ص432; وسايل, ج29, ص75 (چاپ آل البيت). 6. سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى عاملى. 7. آل عمران/ 8, آيه46 و يس/ 36),يه60 و نساء/ 4, آيه171. 8. عبدالكريم بى آزار شيرازى, توحيد كلمه, ص148, به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثّقى, ج2, ص226. 9. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص12. 10. حسن انورى, فرهنگ بزرگ سخن, ج8, ص8411. 11. يادنامه علامه امينى (مقاله الغدير و وحدت اسلامى), 231ـ242, به نقل از شرف الدين, نوشته محمدرضا حكيمى, ص173. 12. همان. 13. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص172. 14. المراجعات, ص12. 15. همان, ص13. 16. همان, ص12. 17. مجمع البيان, ج2, ص356. 18. التبيان, ج2, ص545 ـ 546. 19. روح البيان, ج2, ص72; صافى, ج1, ص337. 20. نهج البلاغه, خطبه112. 21. همان, خطبه39. 22. سيد شرف الدين, الفصول المهمه, ص13. 23. المراجعات, ص3. 24. نهج البلاغه, خطبه231. 25. همان, خطبه96. 26. همان, خطبه118. 27. همان, نامه62. 28. همان, خطبه125. 29. همان, خطبه18. 30. همان. 31. همان. 32. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص54. 33. نقباء البشر, ج3, ص1083, به نقل از شرف الدين, ص58. 34. همان. 35. همان. 36. الفصول المهمه, ص146, به نقل از شرف الدين, ص70. 37. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص139. 38. المراجعات, ص7. 39. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص178. 40. النص والاجتهاد, مقدمه, ص62, به نقل از شرف الدين, ص176. 41. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص176. 42. همان, ص177ـ 178. 43. النص والاجتهاد, مقدمه, ص14. 44. المراجعات, ص118 (مراجعه هفدهم). 45. نساء/ 4, آيه82 و محمد/ 47,آيه24 و مؤمنون / 63, آيه68 و ص/ 38, آيه29. 46. برگرفته از نداء الوحدة والتقريب بين المسلمين ومذاهبهم, نوشته محمد واعظ زاده خراسانى, ص102. 47. عبدالكريم بى آزار شيرازى, همبستگى مذاهب اسلام, ص99ـ100, به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثقى, ج2, ص165. 48. همان, ص311. 49.عبدالكريم بى آزار شيرازى, توحيد كلمه, ص148 به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثقى, ج2, ص228. 50. عبدالكريم بى آزار شيرازى, همبستگى مذاهب اسلام, ص68. 51. همان. 52. عبدالكريم بى آزار شيرازى, استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, به نقل از سيد احمد موثقى, ج2, ص164. 53. عبدالكريم بى آزار شيرازى, همبستگى مذاهب اسلام, ص69 ـ70, به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثقى, ج2, ص164. 54. همان, ص310. 55. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص180 (دفتر نشر فرهنگ اسلامى). 56. النص والاجتهاد, ص506 و507. 57. الفصول المهمه, ص180.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 101  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست