responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معرفت فلسفی نویسنده : موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)    جلد : 19  صفحه : 1
نخستين سخن

نخستين سخن

الحمدللّه الذي علا بحَولِهِ، و دنا بطَوله، مانح كل غنيمةٍ و فضل، و كاشف كل عظيمة و أزلٍ.1 الاولُ لا شى‌ءَ قبله، و الآخر لا غاية له، لا تقع الاوهام له علي صفةٍ و لا تُعقَدُ القلوبُ منه علي كيفيةٍ، و لا تناله التجزيةُ و التبعيض، و لا تحيط به الابصارُ و القلوب.2

با سپاس بى‌حدِ خداي سبحان سرمد و سلام و صلوات بر پيامبر رحمت ختمي مرتبت و اهل‌بيت مطهّرش، نوزدهمين شماره معرفت فلسفي را با اين اميد تقديم مى‌داريم كه توانسته باشيم در گسترش و تعميق مباحث فلسفي گام‌هايي را برداشته باشيم. در اين شماره نيز مقالاتي در باب معرفت‌شناسي، فلسفه اسلامي و فلسفه غرب گردهم آمده كه مهم‌ترين محورها و موضوعات آن به اختصار به قرار ذيل است:

نويسنده محترم مقاله «قضاياي تحليلي و تركيبي» تلاش نموده است تا با بررسي تعاريف فلاسفه بزرگ غرب از قضاياي تحليلي و تركيبي و نقد و بررسي آنها با توجه به زمينه‌ها، اهداف و مباني تقسيم قضايا به تحليلي و تركيبي، نشان دهد كه هيچ‌يك از اين تعاريف بى‌اشكال نيست. وي از كانت آغاز كرده و تعاريف او از قضاياي تحليلي و تركيبي را بازگو مى‌كند و به اصل «عدم تناقض» به مثابه معيار شناخت احكام تحليلي نزد كانت و برخي از ويژگى‌هاي احكام تحليلي در نگاه او اشاره مى‌كند. در ادامه تعاريف برخي فلاسفه غرب از جمله لايب نيتس، هيوم، ميل، آير، فرگه، كواين، كارناپ و هاسپرس را بيان نموده است. از ميان انديشمندان اسلامي تعاريف آيت‌اللّه جوادي آملي و آيت‌اللّه مصباح از تحليلي را ذكر نموده است. در جمع‌بندي بحث، تعاريف را در پنج دسته قرار داده، ويژگي مشترك و متفاوت هر يك را روشن ساخته است. سپس با طرح پنج پرسش به بحث و بررسي مباني و اهداف تقسيم قضايا به تحليلي و تركيبي پرداخته و چنين آورده است: تحليلي به لحاظ گستره معنايي و مصاديق، در چهار معناي اخص، خاص، عام و اعم قابل دسته‌بندي است. وي تعريف مختار خود را چنين بيان مى‌كند: قضاياي تحليلي، قضايايي هستند كه محمول آنها عين موضوع يا مندرج در موضوع باشد و يا محمول از لوازم بيّن ايجابي يا سلبي موضوع باشد. وي با توجه به تعريف خود از تحليلي، قضاياي تركيبي را نيز تعريف نموده و كاستى‌هاي ساير تعاريف را با توجه به تعريف مختار برمى‌شمارد.

مفاهيم بديهي و نظري چيستند؟ قلمرو مفاهيم بديهي تا كجاست؟ معيار بداهت چيست؟ پاسخ به اين سه پرسش اساسي محور اصلي مقاله «مفاهيم بديهي و نظري، معيار بداهت» است. نويسنده محترم اين مقاله ابتدا به بيان پيشينه بحث پرداخته و تا عصر سقراط اين دو مفهوم را رديابي نموده است و معتقد است اين دو واژه و واژه‌هاي مترادف آنها چند قرن بعد رايج گشته‌اند. به اعتقاد وي گستره مفاهيم بديهي با گستره قضاياي بديهي متفاوت بوده و بر قرارداد مبتني است. در ادامه، مباحث مربوط به ديدگاه‌هاي وجودشناختي درباره مفاهيم بديهي، بديهي يا نظري بودن تقسيم علوم حصولي به بديهي و نظري، رابطه بديهي و نظري با انديشه، حقيقت تفكر، گستره انديشه و رابطه بديهي با فكر مطرح شده، و در هر قسمت نكاتي درخور تأمّل بيان گرديده است.

در بحث از گستره يا شمار مفاهيم بديهي، وي مفاهيم شهودي، آن دسته از مفاهيم حسّي كه از معرفت شهودي و حضوري به دست مى‌آيند، و مفاهيم منطقي و فلسفي را از مفاهيم بديهي شمرده است. در بحث از معيار بداهت، معيار عام بودن و معيار بساطت را فاقد جامعيت و ناتمام دانسته، معيار و نظريه تركيبي را كه براي بداهت هر دسته از مفاهيم بديهي معياري ويژه معرفي مى‌كند، با دو پرسش مواجه ساخته و عدم تمايز ميان مفاهيم حسّي مستقيم و غيرمستقيم و عدم توجه به مفاهيم خيالي و مفاهيم تخيّلي را از جمله كاستى‌هاي آن به شمار آورده است. در پايان معيار بداهت را ارجاع به معرفت‌هاي حضوري دانسته و با تقسيم مفاهيم به سه دسته شهودي، انتزاعي و حسّي چگونگي برگشت آنها به علوم حضوري را تبيين نموده و به اشكالات آن پاسخ داده است.

نويسنده محترم مقاله «روش استقرايي از ديدگاه تطبيقي» پس از ارائه تعريف استقرا از نگاه فيلسوفان و منطق‌دانان مسلمان و غربي، يقين‌آوري استقرا را از دو منظر انديشه اسلامي و انديشه غربي بررسي نموده است. وي با اشاره به رويكردهاي هشت‌گانه به استقرا، كه كاپلان برشمرده، همه را ناتمام قلمداد مى‌كند. در پايان نيز نظريه توالد ذاتي و يقين موضوعي شهيد صدر را تقرير و واكاوي مى‌نمايد.

حدس چيست؟ اعتبار آن چه مقدار است؟ براي چه كسي؟ چه كاركردهايي دارد؟ ارتباط آن با فهم، فكر، تعليم و تعلّم و تجربه چگونه است؟ نويسنده محترم مقاله «حدس و جايگاه آن از ديدگاه ابن‌سينا» در مقاله خود تلاش نموده تا ضمن بررسي آراء ابن‌سينا در باب حدس به پرسش‌هاي مذكور پاسخ دهد. وي ابتدا با اشاره به تعاريف حدس، به ويژه از نگاه ابن‌سينا، رابطه حدس و تعليم و تعلّم، حدس و فهم، حدس و فكر، تفاوت‌هاي فكر و حدس و تجربه و حدس را بيان نموده، قلمرو حدس را در تصديقات، تصورات، معقولات، امور معنوي و ديني و علوم گسترش يافته قلمداد مى‌كند. درباره اعتبار حدس نيز معتقد است كه حدس و حدسيات بى‌هيچ اشكال براي دارنده آن معتبر است، اما عموم فيلسوفان و منطق‌دانان حدس را براي ديگران معتبر نمى‌دانند. وي براي حدس سه نوع كاركرد روشي، كاركرد منبع معرفت و كاركرد مباني معرفت را برمى‌شمارد. در پايان مقاله ضمن بيان اين مطلب كه يكي از كاركردهاي حدس كاركرد علمي است، تفاوت حدس و استنتاج فرضيه‌اي را به لحاظ محتوايي، تعميم‌ناپذيري حدس و تعميم‌پذيري استنتاج فرضيه‌اي، و تفاوت قلمرو آنها را در يقيني بودن قلمرو حدس و احتمالي بودن قلمرو استنتاج فرضيه‌اي، و تفاوت شكلي آنها را در اين مى‌داند كه در حدس حد وسط و نتيجه يكجا حاصل مى‌شوند، در حالي كه در استنتاج فرضيه‌اي ابتدا نتيجه به دست مى‌آيد و سپس قراين و شواهد فراهم مى‌گردند.

آيا خداوند تبارك و تعالي به امور جزئي، امور زمانمند و مكانمند علم دارد؟ اين علم چگونه است؟ و آيا سبب تغيير در ذات الهي مى‌گردد يا نه؟ نويسنده محترم مقاله «ابن‌سينا و گستره علم الهي» با مروري بر آراي ابن‌سينا در باب علم الهي و نظريه ارتسام، تلاش نموده تا نظر وي را در پاسخ به پرسش‌هاي بالا روشن سازد. وي ابتدا نظر ابن‌سينا در دو كتاب الشفاء و الالهيات را مطرح ساخته و سپس شبهه كثرت در ذات اول و پاسخ آن را به بحث گذاشته است. در ادامه نظريه ارتسام در باب علم الهي در كتاب التعليقات را بيان نموده و مى‌گويد: ابن‌سينا علم باري تعالي به موجودات را متفرع بر علم او به ذات و لوازم ذات مى‌داند. در پايان مقاله به دفاع ملّاصدرا از ابن‌سينا در باب علم الهي به جزئيات اشاره نموده و مى‌گويد براي اين گفته ملّاصدرا كه ابن‌سينا علم خداوند به جزئيات را از اعراض مى‌دانسته سندي نيافته است.

نويسنده محترم مقاله «عقلانيت در فلسفه دكارت» ابتدا به مفهوم‌شناسي «عقلانيت» پرداخته، هفت معنا براي آن بيان مى‌كند: 1. عقلاني كردن؛ 2. توجيه؛ 3. نطق؛ 4. كاركرد مناسب؛ 5. ابداعات عقلي؛ 6. ابزاري غايي؛ 7. معقول بودن. سپس ملاك عقلانيت را در دو ساحت معرفت‌شناسي و هستى‌شناسي مطرح ساخته و ضمن ارائه گزارشي از نظام انديشه‌اي دكارت به تحليل و بررسي آن پرداخته و مقدار عقلانيت آن را به بحث مى‌كشد. وي گام‌هايي را كه دكارت براي رسيدن به معرفت يقيني برداشته برشمرده و وضوح و تمايز را معيار كلي صدق معرفت از ديد او معرفي مى‌كند و معتقد است كه نظام معرفت‌شناختي كانت عناصر لازم براي عقلانيت را دارد. اما نظام هستى‌شناختي دكارت سيري نزولي داشته عقلانيت چنداني ندارد.

نويسنده محترم مقاله «علم‌گرايي انسان محور كانت» معتقد است كه معرفت‌شناسي كانت و معيارهاي وي در باب علم و يقين بر هستى‌شناسي و انسان‌شناسي او چنان تأثير گذاشته كه او را به يك انسان‌محور نسبى‌گرا، به ويژه در قلمرو اخلاق و دين تبديل نموده است. وي ابتدا ويژگى‌هاي علم‌گرايي كانت را بيان نموده و چنين نتيجه گرفت است كه به نظر كانت 1. تنها احكام تأليفي پيشيني هستند كه علم و معرفت جديد دربر دارند و احكام تحليلي مفيد علم جديد نيستند و از آنجا كه احكام مابعدالطبيعه عموما تحليلى‌اند، علمي نيستند. 2. تنها شناخت و معرفتي علمي است كه تجربي باشد. 3. علم محدود به عالم پديدار است. 4. شهود عقلي بى‌اعتبار است. 5. شهود حسي اعتبار مطلق دارد. 6. عقل انسان نمى‌تواند از مرزهاي عالم پديدار گذر كند. سپس نتايج علم‌گرايي انسان‌محور كانت را در اخلاق و دين تبيين نموده، نتيجه گرفته است كه اخلاق كانت در اصول و غايت يك اخلاق خودبنياد و انسان‌محور است، تا آنجا كه كانت «خودمختاري اراده» را اصل اعلاي اخلاق و يگانه اصل تمام قوانين اخلاقي مى‌دانند. دين حقيقي به نظر كانت همان اخلاق عقلاني ناب انساني است كه در خود انسان قرار دارد نه در اصول و باورهاي مافوق طبيعي يا اسرار و رازهايي كه از سوي خدا و كتاب مقدّس بيان شده است.

در پايان ضمن سپاس از همه فرهيختگان و عزيزاني كه اين مجموعه حاصل تلاش آنان است، يادآور مى‌شود كه «معرفت فلسفي» از مقالات عالمانه، نقدها و پيشنهادهاي مشفقانه مخاطبان گران‌قدر و دانشور استقبال نموده و غنا و كمال بيشتر خود را مرهون اين امر مى‌داند.

جانشين سردبير


پي نوشت ها

1ـ نهج‌البلاغه، خ 83.
2ـ همان، خ 85.
نام کتاب : معرفت فلسفی نویسنده : موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)    جلد : 19  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست