نهاد تعليم و تربيت در كشور هاي جهان سوم از يك سو دستخوش بحرانهاي
مختلف است, و از سوي ديگر خود آفريننده بحرانهاي ديگري است. مشكل از آنجا
بر خاسته است كه اين نهاد نه اهداف مشخصي را دنبال ميكند و نه ب ديگر
نهادهاي اجتماعي هماهنگ است, از اين رو دانش افراد تحصيلكرده با نيازهاي
جامعه تناسب ندارد. علت اصلي توسعه نيافتگي اين بخش از جهان نيز ضعف نظام
آموزشي است, زيرا اين كشورها يا فاقد تكنولوژي معلول فقدان نيروهاي انساني
متخصص و ماهر است و اين امر به نوبه خود از ضعف نظام آموزشي آنان نشات
گرفته است.
يكي از بحرانهاي بزرگ نظام آموزشي در كشورهاي مختلف, بويژه كشورهاي جهان
سوم, مساله ( افت و شكست تحصيلي ) است كه از دير باز مورد توجه مسوولان
آموزشي بوده است, و امروزه نيز از مهمترين مسائل آموزش و پرورش به شمار مي
رود. بسياري از مربيان, جامعه شناسان, روانشناسان و... بر حسب ديدگاههاي
خاص خود به اين مساله نگريسته اند و تعاريف گوناگوني نيز از آن به دست داده
اند. در برخي از تعاريف مراد از اين مساله آن است كه افرادي بخت استفاده
از امكانات آموزشي را پيدا كنند ولي به عللي از مدرسه اخراج شوند, ترك
تحصيل كنند و تجديدي يا مردود شوند, يا اينكه والدينشان آنها را از ادامه
تحصيل باز دارند. تعريف ما حتي شامل مواردي نيز ميشود كه كيفيت و ميزان
پيشرفت افراد در تحصيل نسبت به سال قبل كاهش يافته باشد.
افت و شكست تحصيلي در كشور ما ريشه در نظام آموزش و پرورش گذاشته دارد و
فقط محصول نظام كنوني نيست, اما اين حقيقت نمي تواند مسوولان آموزشي نسل
انقلاب اسلامي را تبرئه كند. البته در سالهاي پس از انقلاب تلاشهاي مخلصانه
فراواني براي تحول بنيادين نظام آموزش و پرورش و يافتن روشي شايسته انقلاب
اسلامي, انجام گرفته و نتايجي نيز داشته است, ولي بايد اعتراف كرد كه در
اين باره نه تنها توفيقي نيافته ايم, بلكه افت تحصيلي بيشتري نيز داشته
ايم. [1]
ارقام مربوط به ميزان افت و شكست تحصيلي به راستي هشدار دهند است, و
اهميت حياتي رفع اين مشكل ايجاب ميكند كه تحقيقي در باب اهم عللي كه اين
امر را به وجود آورده است, به عمل آيد تا مقدمه رفع اين معضل فراهم گردد.
نوشته حاضر بخشي از اين تحقيق را به عهده گرفته است.
الف- « جايگاه مدرسه در نظام آموزشي »
پس از خانواده, مدرسه يكي از مهمترين اركان نهاد تعليم و تربيت محسوب
ميشود. مساله مهم آن است كه مدرسه به چه هدفي و براي چه كساني و با چه
روشي عهده دار آموزش و پرورش دانش آموزان است. همانطور كه پيشتر بدان اشاره
رفت در كشورهاي جهان سوم, نهاد آموزش رسمي, با ساير نهادها هماهنگ نيست.
در اين كشورها مدرسه كه به منظور تعليم آداب اجتماعي, قوانين و هنجارهاي
جامعه و در يك كلمه هنجار پذير كردن دانش آموزان, ايجاد شده است و موظف به
انتقال تجربيات علوم به نسلهاي آتي و پرورش انسانهائي وارسته و سازنده و
مفيد براي آينده جامعه است, نقش آن صرفاً در تعليم خواندن و نوشتن خلاصه
شده است ! كه البته اينكه از عهده اين مهم مي تواند به خوبي برآيد يا نه
خود جاي بحث است.
پس از انقلاب اسلامي ايران تلاشهايي براي تحول بنيادين نظام آموزشي بعمل
آمد و تحولي اساسي در اهداف نظام تعليم و تربيت ايجاد شد. اميد آنكه در
عمل نيز اين اهداف پياده گردد.
از اهداف تعليم و تربيت در ايران, با توجه به ابعاد گسترده آن مي توان موارد ذيل را بر شمرد. [2]
الف اهداف انسان شناختي: ايمان به كرامت و ارزش والاي انسان, رشد فضائل اخلاقي بر اساس ايمان به خدا و تقوي؛
ب- اهداف علمي و فرهنگي: رشد مستمر علمي, فني در زمينه هاي كشاورزي, صنعتي؛
ج- اهداف اجتماعي: تامين قسط و عدل اجتماعي, اقتصادي و فرهنگي؛
د- اهداف سياسي: پذيرش حاكميت مطلق خدا بر جهان و انسان و نفي هر گونه ستم و سلطه پذيري و تامين استقلال سياسي؛
ه- اهداف اقتصادي: ايجاد آمادگي و توانائي جهت مشاركت فعال در توليدات و
ايجاد روحيه صرفه جوئي و قناعت و پرهيز از اسراف و رعايت اصول بهداشت؛
اين اهداف بلند بايد در طول تحصيل يك دانش آموز, در محتواي درسي وي
گنجانده شود. و در كنار آن مربيان متعهد و متخصص به تعليم آن بپردازند. به
نظر مي رسد براي تحقق اين اهداف ما نيازمند سرمايه گذاري و برنامه ريزي
عظيم اقتصادي, فرهنگي, و... هستيم. ولي با كمال تاسف آنگونه كه شايسته
انقلاب جهاني اسلام باشد در اين بخش سرمايه گذاري معتنا بهي نكرده ايم. اين
مشكل البته مختص كشور ما نيست, بلكه در بسياري از كشورهاي جهان سوم ,ضعف
كفايت در ايفاي نقش مدارس و نظام تعليم كاملاً مشهود و چشم گير است. بگونه
اي كه قادر به پاسخگوئي نيازهاي خود نيستند.
ب- « خسارات ناشي از افت و شكست تحصيلي »
از خسارات معنوي ناشي از افت تحصيلي كه بگذريم آمارهاي ارائه شده توسط
متخصصين نظامهاي آموزشي در مورد مادي ناشي از افت و شكست تحصيلي حكايت از
فاجعه اي بزرگ دارد. در بررسي كه در اين زمينه توسط سازمان برنامه و بودجه
بعمل آمده نكات ذيل در خور تامل است: [3]
1- مجموع خسارتهاي اقتصادي شكست تحصيلي در سال 1365 معادل558658 مليون ريال و در سال 1368 معادل 765121 مليون ريال بر آورده شده است.
2- از آنجا كه هزينه هاي جاري آموزشي دولت ( ابتدائي, راهنمائي, متوسط
)در سال 1365 برابر 489366 ميليون ريال و در سال 1367 برابر با 606151
مليون ريال بوده است ميزان خسارات در سال 65 تقريباً معادل 14/1 برابر كل
هزينه هاي جاري آموزش و پرورش بوده است. و اين رقم در سال 1367 به 26/1
برابر افزايش يافته است. به بيان ديگر به نسبتي كه بازدهي نظام آموزش و
پرورش كاهش مييابد, ميزان خسارتهاي اقتصادي ناشي از شكست تحصيلي در ايران
افزايش پيدا ميكند.
در اين زمينه براي اطمينان بيشتر بخشي از مطالعه ديگري كه توسط سازمان برنامه و بودجه صورت گرفته ارائه ميشود :
«... يك محاسبه ساده نشان ميدهد كه در برنامه 5 ساله اول مبلغ 281
مليارد ريال در آموزش ابتدائي ,157 مليارد ريال در راهنمائي تحصيلي و 79
مليارد ريال در آموزش متوسطه عمومي يعني جمعاً 517 مليارد ريال صرف كساني
ميشود كه پايه هاي تحصيلي را تكرار ميكنند. مقايسه اين رقم با جمع هزينه
جاري آموزش و پرورش در طي برنامه اول كه بالغ بر 2500 مليارد ريال ميباشد و
خامت و اهميت امر را نشان ميدهد. البته در اين محاسبه هزينه استهلاك
ساختمان و تجهيزات كه بوسيله اين عده اشغال ميشود محاسبه هزينه استهلاك
ساختمان و تجهيزات كه بوسيله اين عده اشغال ميشود محاسبه نشده است... بايد
گفت جائي كه بوسيله تكرار كنندگان ( پايه هاي تحصيلي ) در طي 5 سال اشغال
ميشود و كفاف 4 سال متوالي افزايش دانش آموزان در كشور را ميدهد. »[4]
در اينجا چند بررسي كه در زمينه آمار افت تحصيلي ارائه شده متذكر مي شويم.
« در نشريه سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش آمده
است كه در رابطه با 330/421/1 دانش آموز مردود كشور در سال تحصيلي 63-62
براي كليه مقاطع تحصيلي مي بايست چيزي بين 35 الي 47 هزار كلاس مجدداً
تشكيل گردد! » [5]
تعداد كساني كه در سال تحصيلي 53-52 وارد كلاس اول شده اند 971250 نفر
بود. كه 5 سال بعد از اين تعداد 622864 نفر وارد دوره راهنمائي شده اند (
36 % افت تحصيلي ) و سه سال بعد 239892 نفر وارد اول متوسطه شده اند ( نسبت
به دوره راهنمايي 5/61 در صد افت ) و چهار سال بعد 187019 نفر (سال تحصيلي
64-63 ) در كلاس چهارم متوسطه نام نويسي كرده اند. كه ثلث آنان مردود شده
اند. و اين مقطع نسبت به سال اول دبيرستان 32 % افت تحصيلي را نشان ميدهد.
[6]
ارقام جدول زير در رابطه با آنچه گفتيم قابل توجه است [7]
سال تحصيلي 61-1360
تعداد كل دانش آموزان شركت كنندگان در امتحان مرددوين ترك تحصيل كرده ها
دوره تحصيلي
پسر
دختر
پسر
دختر
پسر
دختر
پسر
دختر
راهنمايي
76917
45744
73159
44132
28426
11574
3758
1611
38%
26%
5%
4%
متوسطه
26459
27429
33020
25891
8026
2697
3439
1538
24%
10%
9%
6%
همانطور كه ارقام نشان مي دهند از تعداد كل 76917 پسر كه در سال مذكور
ثبت نام كردهاند فقط 73159 نفر در امتحان شركت نموده اند و 28426 نفر
مردودين اين امتحان بوده اند و از اين تعداد 3758 نفر ترك تحصيل كردهاند
در سال مذكور بترتيب 24% و 9% بوده است !
تذكر اين نكته ضروري است كه اين مشكل مختص به كشور ما نيست و همانطور كه
پيشتر اشاره رفت غالب كشورها با اين مشكل روبرو هستند. بررسي اي كه از
تعداد مردودين كشورهاي جهان بعمل آمده حكايت از مشكلات عظيم نظام آموزشي
جهان معاصر دارد.
«... در سال 1980, 123 مليون كودك محروم از مدرسه در جهان وجود داشته
است. و تعداد بزرگسالان بي سواد به 850 مليون نفر مي رسد. اينها تنها كساني
هستند كه از نعمت مدرسه محروم بوده اند. اما كساني كه امكانات مدرسه براي
آنان فراهم بود, ولي موفق به ارتقاء پايه نشدند نيز در اين بررسي آمد.
تعداد كل در جا زنندگان تعليمات ابتدائي از 6/15 مليون نفر سال 1970 به
4/18 مليون نفر در سال 1980 رسيد يعني 1/18%
افزايش داشته ايم. با توجه به افزايش تعداد نام نويسي كنندگان مدارس اين
رقم در سال 1970 از 9/10% به 1/ 10% در سال 1980 كاهش داشته است ». [8]
ج- « عوامل موثر در افت تحصيلي »
در اين فصل بجاست به شناسائي متغير هائي بپردازيم كه بعنوان علل افت و
شكست تحصيلي تلفي ميشوند و نيز بدين نكته عنايت كنيم كه اين مهم متوجه
كدام نهاد يا ارگان است.
اجمالا بايد دانست عدم عنايت كافي به اهميت و نقش بسزاي مدرسه در رشد و
شخصيت آينده سازان كشور توالي فاسده فراواني را بدنبال خواهد داشت. مسائلي
از قبيل شرايط و امكانات تحصيل, محتواي كتب درسي و تطابق آن با نيازهاي
دانش آموزان, شرايط فيزيكي و جغرافيائي مدارس, امكانات سرگرمي و ورزش,
ارتباط خانه و مدرسه, مشكلات رواني و خانوادگي محصلين, سطح علمي معلمان,
وضع معيشت آنان, روش تدريس مدرسان, مديريت و سازماندهي آموزش, كيفيت پرورش
در كنار آموزش و دهها مسئله ديگر از اين دست هر يك ميتوانند نقش موثري در
افت و شكست تحصيلي دانش آموزان داشته باشند.
بطور كلي مي توان عوامل موثر در افت تحصيلي را به دو دسته كلي تقسيم كرد:
1. عوامل درون سازماني:
كه مربوط است به معلم, دانش آموز, كيفيت و محتواي دروس, فضاي آموزشي مديريت, ارزشيابي و سنجش, امتحان و نمره, محدوديت مالي كشور و...
كار تعليم و تعلم از امور بسيار خطير و با ارزش است.
هم از اين روست كه حضرت امام ( ره ) مي فرمايند: « نقش معلم در جامعه
نقش انبياء است » و لذا هر معلمي بايد وظيفه خود را وظيفه اي الهي تافي
كند.
معلم موفق كسي است كه خود را تنها عهده دار تعليم خواندن و نوشتن نبيند,
بلكه پرورش روحي و رواني محصلان را نيز از اهم مقاصد خود بشمار آورد. معلم
مي تواند با يك بر خورد كوتاه سرنوشت و آينده متعلمان را تغيير دهد.
آشنائي با روانشناسي تعليم و تربيت از ضروريترين اموري است كه هر معلمي
بايد بدان توجه كند و عدم آشنايي معلمان با اين مسائل از موجبات بزرگ افت و
شكست تحصيلي تلقي ميشود. نيز معلم موفق كسي است كه خود متعلم موفقي هم
باد و دائما در جهت رشد و ارتقا سطح علمي خود بكوشد. يكي از دست اندر كاران
مسائل آموزشي كشور در اين زمينه ميگويد:
«در حقيقت, آموزش مادام العمر رمز موفقيت يك آموزش و پرورش زنده و پوياست» [9]
2. 1. مشكلات معلمين:
توجه به مشكلات مادي معلمين از اهميت ويژه اي برخوردار است. چرا كه اگر
وضعيت مادي و معيشت آنان متعادل نباشد معلم مجبور است جهت گذران زندگي خود
با انتخاب شغلهاي مختلف, شغل معلمي را بعنوان يك كار جنبي به حساب آورد.
يعني در ساعاتي كه بايد صرف بهبود كيفيت آموزشي خود كند و به ارتقا سطح
معلومات خود بپردازد, به كارهايي تن دهد كه چه بسا با روحيه فرهنگي وي
ناسازگار است آيا ممكن است آنجا كه انديشه و روان معلم در كلاس درس متوجه
اجاره بهاي عقب افتاده يا نگران وضعيت معيشت خانواده خود است. شاهد افت
تحصيلي نباشيم؟
ضعف علمي معلمان, عدم برنامه ريزي براي تدريس, كاستيها در متد آموزش,
عدم آشنايي لازم با روحيات معلمان از عوامل مهم ديگري است كه سبب افت و
شكست تحصيلي ميشود.
در واگذاري امر مهم تعليم و تدريس نبايد صرفا به مدرك افراد توجه شود,
بلكه علاوه بر آن مي بايست آموزشهاي لازم و اطلاعات مفيد در فن تعليم به
معلمان داده شود.
توجه به امور پرورشي و سرمايه گذاري در اين زمينه و آموزش معلمان پرورشي از ديگر نكاتي است كه قابل ملاحظه است.
«بر اساس گزارش و محاسبه در سال 1369 هزينه پرورشي وزارت آموزش و پرورش
چيزي در حد 20 تومان براي هر دانش آموز در طول 365 روز (يكسال) يعني ده
شاهي در هر روز ميباشد!! [10]
فقدان آموزشهاي كافي معلمين آموزش و پرورش از معضلات نظامهاي آموزشي و از مشكلات بزرگ معلمين ميباشد.
يكي از نويسندگان در اين زمينه ميگويد:
در واقع آموزش و پرورش مانند فن پرورش گل كه به دانش گياه شناسي متكي
است. بايد بر اساس شناخت كودك استوار باشد. اما غالب مربيان و حتي تصميم
گيران آموزشي با اين فن بيگانه اند چرا كه برنامه مراكز تربيتي و آموزشي از
درس روانشناسي (كودك) محرومند. جوانان فارغ التحصيل 19-18 ساله كه مستقيما
به مراكز دبيرستان يا ابتدايي يا... اعزام ميشوند چقدر موفق هستند؟
بهترين و مناسبترين برنامه هاي تعليماتي اگر متناسب با روح و طبيعت رواني
كودك و دانش آموز نباشد, اثري و ثمري نخواهد داشت. [11]
در بررسي اي كه در مورد 1490 دانش آموز پيرامون علل مشكلات درسي آنان و
عدم آشنايي معلمان نسبت به وظايف خود بعمل آمد نتايج زير بدست آمده است: [12]
رديف
علل ذكر شده
در صد
رديف
علل ذكر شده
در صد
1
عدم احساس مسوليت
2/15
2
ضعف شخصيت و ناموزوني رواني واخلاقي
1/15
3
بيسوادي و كمي تجربه
1/13
4
احتياج مالي
10
5
بي ايماني
2/9
6
عدم مراقبت از نظام آموزشي
8
7
بي نصيبي از تربيت اجتماعي و خانوادگي صحيح
5
8
ناآشنائي به روش تدريس
6/4
9
ناراحتيهاي خانوادگي
6/4
10
پول دوستي
5/4
11
محروميت و عقده هاي رواني
1/3
12
بي علاقه بودن دانش آموزان به تحصيل
1 /2
13
نامناسب بودن محيط تحصيل
8/1
14
نارضايتي از وضع محيط
8/1
15
ساير اشتغلات معلم
2/1
16
يكنواخت بودن كار
5/0
در مطالعه ديگري كه از 485 دانش آموز دوره دوم دبيرستان در اصفهان خواسته شد تا خصوصيات يك معلم خوب را بنويسند نتايج زير بدست آمد:[13]
الف. 79 در صد خواستار يكساني نظر معلمين نسبت به همه دانش آموزان و عدم تبعيض مخصوصا در نمره دادن بودند.
ب. 59 در صد معتقد بودند كه معلم بايد به درس خود مسلط باشد و قدرت بيان و تفهيم را بخوبي داشته باشد.
ج. 54 در صد مهمترين امتياز معلم را كلاس داري دانسته و نظم و انضباط در كلاس را ضروري مي دانستند.
د. 99 در صد نيز بدني را به شدت محكوم ميكردند.
عدم سرمايه گذاري لازم و كافي براي آموزش و پرورش بخصوص در كشورهاي جهان
سوم از عوامل عمده افت و شكست تحصيلي تلقي مي سود. توجه به فاصله عميقي كه
بين ميزان سرمايه گذاري در اين بين كشورهاي پيشرفته و جهان سوم وجود دارد
حائز اهميت فراوان است.
جدول زير كه مقايسه اي بين كشورهاي اروپايي و آسيايي از اين جهت را نشان ميدهد در خور دقت و توجه است. [14]
سطوح كيفيت و صلاحيت آموزگاران دور ابتدايي در آسيا
در صد سطوح
جمع كل
سال
كشورها
ت
پ
ب
الف
معلمان
6/0
5/14
5/71
1/13
19577
1971
عربستان
1/18
-
3/80
6/1
1478
1972
برونئي
-
-
-
0/100
2269
1972
قبرس
9/29
-
-
1/70
21829
1972
هنگ كنگ
-
2/52
2/46
6/1
997970
1970
هند
8/19
-
79
2/1
86594
1972
ايران
13
-
9/75
9/22
54979
1972
عراق
-
4/1
5/58
1/40
8501
1971
اردن
2/0
-
9/68
9/11
3753
1972
كويت
1/4
5/39
3/51
1/5
13413
1970
لبنان
-
-
-
0/100
46155
1971
مالزي
-
-
0/100
-
96238
1970
پاكستان
2/2
1/7
8/71
9/18
935
1972
قطر
6/0
7/4
5/90
2/4
23388
1970
سوريه
4/6
-
7/48
9/44
107259
1973
جمهوري كره
-
0/100
-
-
7100
1972
جمهوريه دموكراتيك لائوس
6/0
2/1
1/66
1/32
179456
1973
تايلند
سطوح كيفيت و صلاحيت آموزگاران دوره ابتدايي در اروپا
در صد سطوح
جمع كل
سال
كشورها
ت
پ
ب
الف
معلمان
5/1
-
6/7
9/90
20904
1972
اتريش
-
-
0/100
-
155453
1972
اسپانيا
3/2
-
5/17
2/80
22678
1970
فلاند
-
-
-
0/100
184326
1970
فرانسه
-
-
4/41
6/58
64000
1972
مجارستان
6/4
-
8/91
6/3
1706
1970
لوكزامبورگ
0/8
-
-
0/92
1702
1972
مالت
4/8
-
-
6/91
19109
1972
نروژ
-
-
-
0/100
50441
1972
هلند
-
1/0
6/23
3/76
222314
1971
لهستان
-
4/19
-
6/80
63041
1972
سوئد
تذكر:
منظور از سطح الف. معلماني هستند كه پس از پايان تحصيلات دوره متوسطه به تحصيلات عالي پرداخته اند.
منظور از سطح ب. معلماني هستند كه فقط مدرك پايان تحصيلات متوسطه دارند (عمومي, فني, حرفه اي, تربيت معلم)
منظور از سطح ت. معلماني هستند كه هيچ يك از موارد وفق را دارا نيستند.
توجه به ارقام جدول فوق ميزان ضعف علمي معلمان و تاثير مستقيم آن در افت
و شكست تحصيلي دانش آموزان در كشورهاي جهان سوم را نشان مي دهد. يكي از
نويسندگان در اين زمينه مي نويسد:
«عدم تامين نيازهاي اساسي معلمان افت و شكست تحصيلي را شدت مي بخشد. در
اين واقعيت ترديدي نيست كه معلم در آموزش و پرورش نقش اصلي را عهده دار است
به اين معني كه اگر ما بهترين نظام آموزشي و پربارترين كتب درسي را براي
تعليم و تربيت مورد نظر داشته باشيم, مادام كه معلمين كار آزموده و با سواد
و مجرب و متعهد, اجرا تدريس اين بهترينها را عهده دار نباشند, كار به جايي
نمي برد. لذا بايد كساني را براي هنر و فن تدريس پذيرفت و به كار گرفت كه
ضمن برخورداري از سواد كافي عشق به معلمي داشته و از سر تفنن و لاعلاجي
معلمي را انتخاب نكرده باشند. معلم بايد قبل از هر چيز هنر كلاس داري و
اداره كلاس را بداند مثل يك روانشناس مجرب, حركات دانش آموزان را بتواند
بخواند. »[15]
2. دانش آموزان:
همان طور كه پيش تر اشاره شد, طرف ديگر فرايند تعليم, متعلم است. در يك
قضاوت منصفانه روا نيست كه علت تامه افت و شكست تحصيلي را در نظام آموزشي و
در معلمان خلاصه كنيم. متعلم نيز يكي از عوامل و متغيرهايي است كه در اين
امر سهم بسزايي دارد.
«معمولا وقتي شاگردي در تحصيل شكست مي خورد, پدر و مادر مي پندارند كه
شاگرد كند ذهن, ر به هوا, بي توجه, بازيگوش را بايد رام كرد. » [16]
پروفسور ترفس در اين زمينه ميگويد:
«همه جا دريغ مي خورند كه شاگردان امروز مانند گذشته ياد نمي گيرند و از
درجه هوشي كمتري برخوردارند اما تمام اشتباه در اين جاست كه توجه ندارند
كه ما امروزه نيازها, روشهاي آموزشي و اهداف تعليم و تربيتمان تغيير كرده
است. [17]
اين مطالب مبين اين نكته است, كه دانش آموزان مشكلاتشان در «كند ذهني, بازيگوشي و... » خلاصه نمي شود.
در اين جا اهم مشكلاتي كه ممكن است يك دانش آموز با آن روبرو باشد بيان مي كنيم:
1-2-فقر خانوادگي:
از عوامل مهم برون سازماني كه تاثير مستقيم و زيادي روي تحصيل دانش
آموزان دارد فقر معيشتي خانواده است. در اين رابطه اقتصاد دان آموزشي «جان
سيموتر» ميگويد: [18]
«... فقرا اولين گروهي هستند كه ترك تحصيل ميكنند. زيرا مجبورند كار
كنند. فقرا اولين گروهي هستند كه اخراج ميشوند زيرا در نتيجه سوء تغذيه سر
كلاس به خواب مي روند و... زيرا كودكان طبقات داراي در آمد بالا امكانات
بهتري براي ياد گيري در منزل داشته اند... ولي فقرا تحصيل كافي پسرشان براي
دست يافتن به شغلي ثابت, هر چند پست, به نظر مي رسد وراي تصور آنان است,
تا خود چه رسد به دخترشان»
«اكثريت كساني كه تحصيلات را به پايان مي رسانند از خانواده هاي مرفه
جامعه هستند چون منحصرا كودكان فقير هستند كه ترك تحصيل ميكنند. »
در بررسي « موسسه مطالعه كودك» بانكوك سال 1966 كه روي 25000 كودك مورد
مطالعه قرار گرفته اند معلوم شد كه تفاوتهاي موجود ميان نتايج درسي
شاگردان, در واقع انعكاسي از تفاوتهاي عواملي اقتصادي و اجتماعي است. » [20]
«... نوع تغذيه, بهداشت و مراقبتهايي كه از كودك ميشود, مستقيما در رشد
او اثر مي گذارد. سوء تغذيه بخصوص كمبود پروتئين, موجب كندي رشد وزن و حجم
مغز او مي شود. بطور خلاصه مي توان گفت كه نابرابري امكانات تربيتي و
تحصيلي, در واقع از خانواده آغاز ميشود. » [21]
شرايطي كه دانش آموزان در آن رشد ميكنند, محيط خانواده, اجتماع,
امكاناتي كه دانش آموزان از آن استفاده ميكنند, هوش و استعداد آنان,
معلميني كه با آنان سر و كار دارند, مطالبي كه به دانش آموزان القاء
ميشود. نوع ارتباط معلم و دانش آموز, تعداد دانش آموزان در كلاس, فاصله اي
كه دانش آموز بايد از خانه تا مدرسه به پيمايد و... از عواملي است كه مي
تواند بعنوان مشكل و از عوامل افت تحصيلي دانش آموزان محسوب گردد.
دانش آموزاني كه در محيط خانه شاهد در گيري والدين و بگو مگوي آنان
هستند, و از تغذيه ناكافي بر خوردارند. و از شلوغي خانه نيز رنج مي برد.
علاوه بر آنكه جاي مناسبي كه بتوانند با حواسي جمع در آن به مطالعه
بپردازند نيز ندارد. بطوري كه «بيشتر اوقات در اتاق نشيمن, حياط, پشت بام,
زير زمين, كوچه, خيابان و... به مطالعه مي پردازند. » [22] چگونه ما شاهد افت تحصيلي آنان نباشيم.
نكته اي كه معلمين بايد بدان توجه نمايند, اين است كه فرض همگني و همانندي دانش آموزان, فرض باطلي است.
دانش آموزان با خواستها, تمايلات, و علايق متفاوت و از لحاظ هوشي نيز
ميان آنان تفاوتهاي آشكاري وجود دارد و نبايد انتظار داشت كه همه آنان در
يك سطح و به يك اندازه توان و قدرت يادگيري داشته باشند. متاسفانه بعضي از
معلمين براي جبران اين نقيصه سعي ميكنند با دادن تكاليف مضاعف, نقائص
يادگيري كلاس را جبران نمايند و دانش آموزان نيز در خانه تمريني براي درس
داشته باشند. اين تكاليف بعضا چون با نيازها و توانائيهاي آنان تطابق
ندارد. نه تنها اثري ندارد كه باعث دلسردي و زدگي آنان از درس و مدرسه
ميگردد و موجبات افت تحصيلي را فراهم مي آورد.
از بررسي اين مطالعات اين و تحقيقات, ضرورت و اهميت توجه به مشكلات دانش
آموزان بخوبي روشن ميگردد. اگر بخواهيم نظام آموزشي كشور را اصلاح كنيم,
هرگز نبايد از وضع اقتصادي مردم در اين امر غفلت كنيم و يك نظام آموزشي
موفق تاثير در پيشرفت و افت تحصيلي دانش آموزان دارد مورد توجه قرار دهد و
در بهبودي وضعيت آموزشي دانش آموزان كوشا باشد.
ادامه دارد
پىنوشتها
[1]. آمار و ارقام منتشره از سوي مراكز مختلف,
بيانگر صحت اين نظريه است. اگر چه از مهمترين علل اين امر را مي توان وقوع
جنگ تحميلي در دهه اول انقلاب ذكر كرد.
[2]. رك: روزنامه كيهان, چهار شنبه 28 دي
1362, شماره 12067, به نقل از كتاب »آموزش و پرورش«, محمد طاهر معيري, چاپ
موسسه انتشارات امير كبير, 1364.
[3]. خيمنو, حوزه بلات, شكست تحصيلي در آموزش
ابتدائي و راههاي مقابل با آن, ترجمه محمد علي اميري, ويرايش دوم, تهران:
سازمان برنامه و بودجه فروردين 1371 ص 4.
[4]. مديريت آموزش و پرورش عمومي و فني و حرفه
اي, ارزيابي عملكرد بخش آموزش و پرورش در سالهاي 1362,3 و پيش بيني برنامه
سال 1364, تهران, وزارت برنامه و بودجه,, 1363,, ص 18.
[5]. هاشمي, جامعه شناس آموزش و پرورش, دانشكده علوم اجتماعي, پلي كپي, 1370,1371, ص 69.