نكته حائز اهميت اين است كه هر چند آخوند زاده اعتقادى به دين نداشت و تلاش مىكرد كه با ترويج انديشههاى الحادى خود، برخى از خواص را جذب كند، اما به خوبى آگاه بود كه بى دين كردن عموم مردم، آرمانى دست نيافتنى است. از اين رو شيوه روشنفكرانى؛ همچون ملكم خان و مستشار الدوله را در ادعاى تطابق اسلام با تمدن غرب و ارائه قرائتى از آن كه سازگار با انديشههاى مدرن باشد، مىپسنديد و حتى به آن توصيه مىكرد. او هنگامى كه مستشار الدوله به مسئوليتى در وزارت عدليه رسيد، طى نامهاى به او سفارش كرد كه هيأتى از علما را مأمور تدوين كتاب قوانين كند كه از اختلاف آراء به دور بوده و بنابر مقتضاى زمانه در آن اجتهاد شده باشد. سپس به او توصيه مىكند كه رساله «يك كلمه» ـ كه پيش از اين سخت بر آن تاخته بود ـ براى اين منظور مفيد است و در برگيرنده بيشتر ادله شرعيه اين نوع اجتهاد است. (116)
فريدون آدميت در توضيح اين روش آخوند زاده مىگويد:
او كه متفكرى واقع بين و با روح تاريخ آشناست، نه در پى تغيير كيش مردم مىگردد، نه آن را ممكن مىشمارد، نه مىخواهد توده مردم چون خودش ملحد و زنديق گردند و نه آن را مصلحت مىداند. هدف اجتماعيش ليبراليسم دينى و پروتستانتيسم اسلامى است.... نويسنده نمىخواهد مردم، بى دين و ايمان شوند، بلكه مقصودش اين است كه دين اسلام، بنابر تقاضاى عصر و اوضاع زمانه بر پراتستانتيزم محتاج است تا آزادى و مساوات را تضمين كند و مخفّف استبداد سلاطين شرقيه گردد. (117)
چون آخوند زاده ايمان و اعتقادى به دين نداشت و حرمتى براى آن نمىديد، دست خود را در تحريف آموزههاى دينى و بازى با آنها باز مىيافت و چنين وانمود مىكرد كه اين همان حيله شرعى است كه فقيهان در كتابهاى خود از آن ياد كردهاند. او در نامهاى به مستشار الدوله مىنويسد: