مستشارالدوله با چنين انگيزهاى، كتاب خود را براى آخوند زاده مىفرستد و از او مىخواهد كه نظر خويش را در مورد اين كتاب ابراز دارد. آخوند زاده در پاسخ به او نامهاى طولانى مىنگارد كه در ميان آثار برجاى مانده از او، مهمترين اثر وى پيرامون شريعت واحكام فقهى است. او بر ادعاى مستشارالدوله، مبنى بر هماهنگى اسلام با اصول تمدن غرب، سخت مىتازد و مدعى مىشود كه بسيارى از احكام دين، مخالف عدالت، حريت و مساوات كه اصول تمدن غرب هستند، مىباشد.
آخوند زاده در بيان مخالفت احكام شرعى با تمدن غرب، از حجاب كه موجب حبس ابدى زنان و بدبختى آنان مىگردد و عدم اعتبار شهادت اهل ذمّه در محاكم كه سبب پايمال شدن عدالت و مساوات مىشود و حكم تازيانه زناكار كه با آزادى فردى انسانها منافات دارد و خمس و حجّ كه موجب هدر رفتن مال مردم مىشود و قطع دست دزد كه زمينه ساز عجز سارق از كسب درآمد است و بلكه هر گونه مجازات جسمى؛ همچون قتل نفس، قطع عضو و چوب زدن كه صفت طوايف بربر و وحشى است و شايسته شأن الوهيت نيست و اجراى حد در حقوق الهى كه دخالت در كار خداست، ياد مىكند.
او در ادامه نامه مىگويد: «به هر صورت، علاج كار در نصيحت كردن و وعظ گفتن و مصلحت نمودن نيست. بايد اين اساس ظاهر بالكليه از بيخ و بن بركند و مع هذا كتاب شما شايسته تحسين است»، سپس براى اين كه متهم به ارتداد نشود با ادبياتى آميخته به طنز و تمسخر، نامهاش را اين گونه پايان مىدهد: «واللّه پشيمانم كه اين حرفها از قلمم سرزد، چه كنم؟ يك كلمه را ديدم، خونم به جوش آمد، سر سام كردم، هذيان گفتم، توبه مىكنم، أستغفراللّه ربّي و أتوب إليه». (111)
فريبكارى در ابراز عقايد
با اين كه ترديدى نيست كه آخوند زاده در ابراز عقايد كفرآميز خود نسبت به برخى از روشنفكران عصر خويش، گستاختر و بى پرواتر بود، اما او نيز در مواجهه با عموم مردم از