مسأله طرح كنيم: يكى «حكم بىحس كردن اعضا به هنگام اجراى حدود و تعزيرات» و ديگرى «حكم بىحس كردن اعضا به هنگام اجراى قصاص.»
مسألؤ نخست:
بىحس كردن اعضا هنگام اجراى حد يا تعزير
براى به دست آوردن حكم اين مسأله بايدادلؤ حدود و تعزيرات را بررسى كرد كه آيا از اين ادله استفاده مىشود كه «درد ناك بودن» كيفر حدّ يا تعزيرـ به اندازهاى كه طبيعت آن كيفر اقتضا مىكندـ شرطى لازم بوده و بخشى از كيفر است يا چنين نيست؟ اگر از اين ادله به دست نياورديم كه دردناك بودن كيفر در اجراى حدود و تعزيرات شرط است، مقتضاى اصل، جواز بىحس كردن محكوم است. بلكه شايد بتوان گفت: در صورتى كه محكوم، خواهان بىحس كردن خود بوده و امكان آن نيز فراهم باشد، اجراى حد بر او بدون بىحس كردن او حرام است؛ زيرا آزار رساندن به شخص مسلمان جز در موارد كيفرهاى مقرر شرعى، حرام است و مفروض نيز آن است كه دردناك بودن كيفر و ايجاد درد در محكوم، جزو اصل كيفر نيست.
اما آنچه از ادلؤ حدود و تعزيرات به دست مىآيد اين است كه دردناك بودن كيفر به مقدار متعارف آن، شرطى لازم بوده و جزو اصل كيفر قرار داده شده است. در نتيجه، بىحس كردن محكوم هنگام اجراى كيفر به گونهاى كه درد تازيانه يا قطع عضو را احساس نكند، جايز نيست. رأى صحيح همين است و به چند بيان مىتوان آن را تقريب كرد.
تقريب اول، استدلال به آيات حدود
بيشتر آيات شريفهاى كه متعرض بيان حدود شدهاند، بر اين نكته دلالت دارند كه دردناك بودن كيفر و آزردن محكوم، شرط كيفرهاى مقرر بوده و جزو مفهوم آنها است.
در آيات مربوط به حد زنا و فحشاء، تعبير «عذاب» و «ايذاء» آمده است: