که مباحث فلسفي را براي بيان مباحث کلامي و اعتقادي به کار گيرد. وي به دفاع از عقايد اسلامي و جهانبيني الهي و پاسخگويي به شبهات مکتبهاي بشري همت گماشت و افرادي چون شهيد مطهري را براي اين برنامه تربيت کرد. بهراستي آن شهيد ژرفنگر بهترين بهرهها را در اين شاخه از علوم اسلامي، از محضر علامه برد و حتي در همان قدمهاي نخستين، مددکار علامه بود و در شکوفايي اين نهال پربار، سهم بهسزايي داشت. نمونه اين فعاليت و نتيجهاش کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم است[1] که پاورقيهاي محققانه و روشنگرانه مطهري که بسيار بيشتر از حجم متن کتاب است، درک مطالب آن را آسان ساخته است.
مطهري اشتياق بسيار به پيشرفت اين کار، يعني تحول فلسفه اسلامي براي پاسخگويي به مشکلات فکري و کلامي داشت و در اين زمينه، احساس مسئوليت ميکرد و از هيچ تلاشي رويگردان نبود؛ زيرا ميخواست اين مباحث ژرف و پيچيده آنچنان روشن شود که طبقات ميانه جامعه بتوانند از آنها بهره گيرند. اين کتاب که نگارش متن و پاورقيهاي آن از سال 1331 شمسي آغاز شد، همچنان از بهترين آثار براي پاسخگويي به شبهههاي ماديگرايان است. البته اين نخستين اثر بود و آنان که صلاحيت کار را داشتند، محصول خوبي عرضه کردند. اکنون لازم است افرادي توانا و مسلط بکوشند اين کتاب را تکميل کنند. هر وقت احساس کنيم کاري پايان يافته و نياز
[1] نخستين جلد از اين مجموعه در سال 1332 چاپ شد كه مورد استقبال علاقهمندان قرار گرفت. سال بعد جلد دوم به حليه طبع آراسته شد و جلد سوم در سال 1335 شمسي به طبع رسيد. در سال 1350 جلد پنجم كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم (مقاله چهاردهم) با عنوان خداي جهان و جهان، با مقدمه و پاورقيهاي شهيد مطهري در اختيار علاقهمندان قرار گرفت. علت تأخير در انتشار جلد چهارم را بايد در دقتهاي هوشيارانه مطهري جستوجو كرد. آن معلم بزرگ زماني مطلبي را به نگارش درميآورد كه همه ابعاد و جوانب قضيه را بارها ارزيابي كرده باشد و ابهامي در كار نباشد. علامه طباطبايي ميگويد: «در رسالهاي به نام قوه و فعل (از جلد چهارم) آنقدر ايشان شوق داشت كه بنده را وادار كرد به تهران بروم و يك هفته در منزلشان ماندم تا اين موضوع را حل كرديم؛ در عين حال اخيراً خودش هم صاحبنظر بود».