مى توان صدها شبهه در باره فلسفه، كلام، منطق، حكمت، فقه، اصول و تفسير و... مطرح كرد؛ اما هر كدام اقتضا دارد كه در محل مناسبى طرح شود. اينگونه مسائل بايد در حوزه مطرح شود.
برخى گفتهاند كه «حوزه هاى علميه جاى تحقيق نيست، جاى تقليد است»؛ اين سخن اشتباه است. طلبه از ابتدايى كه وارد حوزه مىشود، چون و چرا ياد مىگيرد و معروف است كه اول چيزى كه طلبه ياد مىگيرد سؤال است. پس اينكه حوزه هاى علميه جاى تقليد است نه تحقيق، يعنى چه!
بعضى گفتهاند كه «پس از انقلاب براى اينكه باب چون و چرا را به روى مردم ببندند، اسلام فقاهتى را مطرح كرده اند.»
گاهى به اقتضاى زمان، مطلبى را كه داراى معناى گستردهاى است، خلاصه مىكنند و براى آن يك اصطلاح جعل مىكنند. چون پس از انقلاب، حكومت به دست فقيه محقق شده و مسائل قانونگذارى و مجلس، صدور احكام و قضاوت در دست فقيه است و حكومت بر اساس فقاهت اسلام برقرار شده است، اصطلاح اسلام فقاهتى جعل شده است. همچنان كه اصطلاحات ديگرى مانند ولايت فقيه، بانك اسلامى و... نيز رايج گرديده است.
اينگونه سخنان در اين زمان، در اتحاد حقيقى حوزه و دانشگاه خلل ايجاد مىكند. اگر ما حريم يكديگر را نشناخته و حفظ نكنيم و باور نكرده باشيم كه علماى ما عمر خود را صرف كردهاند تا مسائل فلسفى، فقهى، اصولى و دينى را به طور جامع استخراج كنند و در اختيار مردم بگذارند و بگوييم كه روحانيت ما جز فقه و رساله چيز ديگرى نمىداند، ظلم نيست؟
اصلاً بين فقه و رساله، رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است: هر مسأله رساله فقهى است؛ ولى هر مسأله فقهى در رساله نيست. فقه بسيار