دوران حکومت معاويه نيز جز ظواهر محدودي، از اسلام چيزي باقي نمانده بود، ولي وضع بهگونهاي نبود که حاکمان بتوانند بهراحتي به گناه تظاهر کنند و مردم نيز خاموش بمانند.
در چنين اوضاعي که امر به معروف و نهي از منکر بيتأثير است و مردم با کسي که به اين فريضه عمل ميکند، دشمني ميورزند يا حتي او را ميکشند،[1] چه بايد کرد؟ در روايتي که پيش از اين در ذکر مراتب امر به معروف و نهي از منکر از امام باقر(عليه السلام) نقل گرديد، بهروشني اين پيام دريافت ميشود که در اين هنگام بايد با آنان جهاد کرد تا به امر خدا گردن نهند.
در پايان ذکر اين نکته بايسته است که برخي فقها معتقدند که در آيه شريفه وَلْتَکن مِّنکمْ أُمَّه يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَأُوْلَـئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛[2] «و بايد از ميان شما گروهی باشند دعوتگر به خير که به نيکي فرمان دهند و از ناشايستي باز دارند و اينان رستگارند»، بخش اول آيه، يعني يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْر، که دعوت بهسوي خير است و به تعليم جاهل باز ميگردد، امر به معروف نيست. آنان بر اين باورند که اگر کسي از تکليفي بيخبر باشد و بدين دليل آن را انجام ندهد، آموزش اين تکليف به او امر به معروف نيست، بلکه امر به معروف يادآوري تکليفي است که کسي آن را ميداند، ولي انجام نميدهد.
[1] چنانکه خداوند متعالی در قرآن میفرمايد: يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ؛ «آنان مردمی را که به قسط و عدل امر میکنند، میکشند». (آل عمران، 21). [2] آل عمران (3)، 104.