و ترک آنها گناهي بزرگ، و ضد ارزش بهشمار ميآيد. در اين شرايط، تارکالصله ناميدن يک فرد براي او از هر ناسزايي بدتر است. در چنين وضعيتي، نهي از منکر تأثير خوبي برجا ميگذارد. احکامي که در رسالههاي عمليه براي امر به معروف ذکر شده، بيشتر ناظر به چنين اوضاع و احوالي است.
موعظه افراد نزديک و تحت تکفل و کساني که انسان در ايشان نفوذ فکري دارد، وظيفهاي همگاني است. همه مسلمانان وظيفه دارند، در حد معلومات خود، فرزندانشان را نصيحت کنند؛ راه خير و شر را به آنان نشان دهند و ايشان را تشويق کنند که واجبات خود را ـ اعم از واجبات فردي و اجتماعيـ انجام دهند. اين مسئوليت را در سطح وسيعتر، افراد و نهادهاي ديگر، از جمله وعّاظ به عهده دارند. واعظان بايد اهميت اين مسئوليت را در اوضاع کنوني دريابند، و در مجالس خود در پی رفع نيازهاي جامعه باشند. آنان ميبايد با پرهيز از طرح مباحث کماهميت و تکراري، لغزشگاههاي فراروي جوانان را به ايشان بنمايانند.
مرتبه موعظه کردن و پند و اندرز دادن نيز چند صورت متفاوت دارد، و اين منوط به اين است که فردي که از روي علم و عمد، گناهي مرتکب ميشود، در چه حالتي قرار دارد؛ ممکن است فرد در خلوتِ خود مرتکب گناهي شده باشد و شخص ديگري بهطور اتفاقي از عمل او اطلاع يابد، درحاليکه او نميخواسته کسي از عملش باخبر شود، و اگر بفهمد که کسي از کار او آگاه شده، شرمنده و خجالتزده خواهد شد. دراينصورت، بايد امر به معروف و نهي از منکر بهگونهاي انجام گيرد که سبب خجالت