برخي بتوانند بهخوبي مسائل را تحليل كنند، اما باز هم بصيرت لازم را نداشته باشند. ما ميدانيم كه در زمان فتنة 1388 كه مقام معظم رهبري به كسب بصيرت توصيه ميفرمودند، خطابشان به همين دسته از افراد بود؛ چون كساني با اين ويژگي بودند كه در آن فتنه، بصيرت لازم را بهکار نبردند. در آن فتنه، از فرمايشهاي مقام معظم رهبري اينگونه استفاده ميشد كه ايشان بصيرت را در عدهاي نميديدند؛ اما همان عده خود را به سبب تجربة طولاني در سياست، اهل بصيرت ميشمردند.
حال چگونه ميتوان قضاوت صحيحي دراينزمينه کرد؟ ترديدي نيست كه پاية اصلی بصیرت، فکر است. بصیرت یعنی بینش عمیق در برابر بینش سطحی. گاهی ممكن است کسي دربارة رخدادهاي پيرامون خود، درك ابتدايي داشته باشد و قضاوت سطحي بکند؛ اما گاهي شخص ميتواند لايهاي را در پشت يك قضيهاي مشاهده كند و به مرتبهاي از بصيرت دست يابد؛ اما كسي از اين هم فراتر ميرود و لايههاي بعدي را نيز درك ميكند. در اينجا او مرتبة عميقتري از بصيرت را درك کرده است. اين بحث شبيه همان روايتي از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله ميباشد كه در آن آمده است: ان للقرآن ظهرا وبطنا، ولبطنه بطن إلي سبعة أبطن؛[1] «همانا قرآن ظاهري و باطني دارد؛ باطن آن هم باطنی دارد تا بطن هفتم». پس همیشه نميتوان به ظاهر مطالب بسنده کرد؛ بلكه لازم است مقداری به عمق آنها وارد شد و لایههای زیرین آنها را دید؛ بهويژه، آنجایی که توطئههایی از طرف کسانی طراحي