عمل پوشانيم و حتي جانمان را نيز در اين راه فدا كنيم. البته دشواريهاي زيادي دراينميان خواهد بود و گاهي ممكن است به ما اتهام بزنند و ناسزا نيز بگويند؛ همانگونه كه به انبياي الهي نيز اتهاماتي بسته شد و ايشان نيز آماج نسبتهاي ناروايي همچون «مجنون» و «شاعر» قرار گرفتند و كار بدانجا كشيد كه نسبتهاي غيراخلاقي هم به ايشان دادند. آية شريفة يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَي فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهًا؛[1] «اي كساني كه ايمان آوردهايد، همانند كساني نباشيد كه موسي را آزار دادند، و خداوند او را از آنچه در حق او ميگفتند مبرّا ساخت، و او نزد خداوند آبرومند بود»، حكايت از آن دارد كه حضرت موسي ـ علي نبينا وآله وعليهالسلام ـ نيز آماج نسبتهاي ناروا بود.
و) پرهيز از سطحينگري
پرسش مهمي كه گاهي مطرح ميشود اين است كه، بهراستي، مرجع تشخيص و ملاك واقعي بصيرت چيست؟ چگونه ميتوان پي برد كه فردي بصيرت دارد يا فرد ديگر فاقد آن است؟ اگر ملاك بصيرت، برخورداري از هوش بالاتر است، قطعاً كساني هستند كه هوش بالايي دارند، اما كمترين بصیرتي ندارند. اگر ملاك بصیرت آن است كه انسان تجربة زیادی داشته باشد، کسانی هستند که حتي تجربة سیاسی بالايي دارند، اما بصيرت آنها كمتر از بصيرت كساني است كه تجربة سياسي ندارند. حتي ممكن است