خود قرار دهيم؛ نخست برخورداري از فکر صحیح و ژرف، پرهيز از سطحینگري و بسنده کردن به شواهد ظاهری؛ دوم آنکه، نیّت خود را اصلاح کنیم و دنبال حق باشیم هرچند به زيان خودمان باشد و بدانیم که در پايان، حق به زيان هیچکس نیست؛ ممکن است از ايستادگي در برابر اهل باطل زيانهایی متوجه انسان شود؛ اما اینها کوتاه مدت است و در درازمدت، حق به سود همه خواهد بود.
ج) تأثيرپذيري از سخنان و رفتار مخالفتآميز ديگران
بيترديد، افکار مردم از عوامل مؤثر در رفتار همة انسانهاست. نظر و سخن ديگران در رفتار آدمي بسيار تأثير دارد. مثلاً، زماني که انسان برخي كارها را انجام ميدهد، همه او را ميستايند و او نيز با دريافت اين تشويقها و تمجيدها، انگيزهاش براي آن كار قويتر ميشود. در مقابل، گاهي انسان با شناختي دقيق و کوششي بسيار، تشخيص ميدهد كه آن كار خوب است و بايد انجام بگيرد؛ اما بهدليلاينكه مردم آن را نميپسندند، هرگز آن را دنبال نميكند و رغبتي به انجام آن نشان نميدهد. در اينگونه موارد وظيفه چيست؟ و چقدر انسان ميتواند در مقابل آرا و افكار عمومي مقاومت كند؟ آيا آنچه را كه وظيفة خود تشخيص داده است، انجام دهد و يا آنچه مردم ميپسندند؟ مثلاً، گاه انسان كاري را برحسب آگاهي دقيق، براي خود وظيفه تشخيص داده، آن را بايد انجام بدهد؛ اما اگر اين كار را انجام دهد، همسر، پدر، مادر، برادر، خواهر و ديگران او را ملامت ميكنند. در چنين شرايطي، آن